۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
{{ب|برانيد دشمن ز ايران زمين|كه دنيا بود حلقه، ايران نگين}} | {{ب|برانيد دشمن ز ايران زمين|كه دنيا بود حلقه، ايران نگين}} | ||
{{ب|چو از خاتمی اين نگين كم شود|همه ديدهها پر ز شبنم شود}} | {{ب|چو از خاتمی اين نگين كم شود|همه ديدهها پر ز شبنم شود}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
در آن زمان قالب اشعار فریدون مشیری غزل بود. غزلهایی عاشقانه و به قول خودش از آن اشعار، دیوانكی درست كرده بود. | در آن زمان قالب اشعار فریدون مشیری غزل بود. غزلهایی عاشقانه و به قول خودش از آن اشعار، دیوانكی درست كرده بود. | ||
درسال ۱۳۲۳ و بعد از چاپ شعر فردای ما در روزنامه ایران کمکم با شعرایی چون محمد حسین شهریار، نادر نادر پور و هوشنگ ابتهاج آشنا شد. نخستین دفتر شعری فریدون مشیری «تشنه طوفان» نام داشت که در ۲۸ سالگی سرود و محمدحسین شهریار و علی دشتی بر آن مقدمه نوشتند. نیمی از آن اشعار کلاسیک و نیم دیگر شعر نو بود. وی دربارهی این مجموعه می گوید:<blockquote>«چهارپارههایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بیاعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»<ref name=":0" /></blockquote>فریدون مشیری در ۱۳۳۵ دومین دفتر شعرش را با عنوان «گناه دریا» منتشر كرد، اما «عبدالحمید آیتی» نویسنده و نظریه پرداز، انتقاد تندی از اشعار و سبك شعری او كرد كه موجب شد مشیری تا پنج سال هیچ اثری چاپ نكند. | درسال ۱۳۲۳ و بعد از چاپ شعر فردای ما در روزنامه ایران کمکم با شعرایی چون محمد حسین شهریار، نادر نادر پور و هوشنگ ابتهاج آشنا شد. نخستین دفتر شعری فریدون مشیری «تشنه طوفان» نام داشت که در ۲۸ سالگی سرود و محمدحسین شهریار و علی دشتی بر آن مقدمه نوشتند. نیمی از آن اشعار کلاسیک و نیم دیگر شعر نو بود. وی دربارهی این مجموعه می گوید:<blockquote>«چهارپارههایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بیاعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»<ref name=":0" /></blockquote>فریدون مشیری در ۱۳۳۵ دومین دفتر شعرش را با عنوان «گناه دریا» منتشر كرد، اما «عبدالحمید آیتی» نویسنده و نظریه پرداز، انتقاد تندی از اشعار و سبك شعری او كرد كه موجب شد مشیری تا پنج سال هیچ اثری چاپ نكند. | ||
قسمتی از شعر گناه دریا:<blockquote>«چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم</blockquote><blockquote>اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم</blockquote><blockquote>بر این سرای ماتم و در این دیار رنج</blockquote><blockquote>بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم</blockquote><blockquote>ما را غم خزان و نشاط بهار نیست</blockquote><blockquote>آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم»</blockquote>سرانجام در سال ۱۳۴۰، فریدون مشیری سومین دفتر شعر خود را با نام «ابر» به چاپ رساند. به دلیل شهرت شعر «کوچه» که اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ در مجله روشنفکر منتشر شده بود، این مجموعه تحت عنوان «ابر و کوچه» تغییر نام پیدا کرد. قسمتی از شعر کوچه در ذیل آمده است: | قسمتی از شعر گناه دریا: | ||
<blockquote>«چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم</blockquote><blockquote>اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم</blockquote><blockquote>بر این سرای ماتم و در این دیار رنج</blockquote><blockquote>بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم</blockquote><blockquote>ما را غم خزان و نشاط بهار نیست</blockquote><blockquote>آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم»</blockquote> | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم|اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم}} | |||
{{ب|ین سرای ماتم و در این دیار رنج|بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم}} | |||
{{ب|ما را غم خزان و نشاط بهار نیست|آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
سرانجام در سال ۱۳۴۰، فریدون مشیری سومین دفتر شعر خود را با نام «ابر» به چاپ رساند. به دلیل شهرت شعر «کوچه» که اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ در مجله روشنفکر منتشر شده بود، این مجموعه تحت عنوان «ابر و کوچه» تغییر نام پیدا کرد. قسمتی از شعر کوچه در ذیل آمده است: | |||
<blockquote>«بی تو، مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم</blockquote><blockquote>همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم</blockquote><blockquote>شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم</blockquote><blockquote>شدم آن عاشق دیوانه كه بودم»</blockquote>فریدون مشیری به عرفان و تصوف ایرانی نیز علاقه داشت، به همین دلیل مجموعهای از ۱۰۰ ماجرا منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر و با مقدمهای به قلم دکتر جواد نوربخش را با عنوان «یکسو نگریستن و یکسان نگریستن»، در اوایل دهه ۱۳۴۰، منتشر کرد. | <blockquote>«بی تو، مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم</blockquote><blockquote>همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم</blockquote><blockquote>شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم</blockquote><blockquote>شدم آن عاشق دیوانه كه بودم»</blockquote>فریدون مشیری به عرفان و تصوف ایرانی نیز علاقه داشت، به همین دلیل مجموعهای از ۱۰۰ ماجرا منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر و با مقدمهای به قلم دکتر جواد نوربخش را با عنوان «یکسو نگریستن و یکسان نگریستن»، در اوایل دهه ۱۳۴۰، منتشر کرد. | ||