کاربر:Hossein/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
منظور از دینامیزم قرآن هم گنجایش تغییرپذیری قرآن است بصورتیکه بتواند هم‌گام با تغییرات محیط (اجتماعی) پاسخ سوالات و مشکلات هر دوره و عصر را تامین کند.
منظور از دینامیزم قرآن هم گنجایش تغییرپذیری قرآن است بصورتیکه بتواند هم‌گام با تغییرات محیط (اجتماعی) پاسخ سوالات و مشکلات هر دوره و عصر را تامین کند.


بطور خاص اما دینامیزم قرآن نام کتابی است که در سال ۱۳۵۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران در 70 صفحه منتشر شد<ref>چگونه قرآن بیاموزیم (دینامیزم قرآن)[https://vista.ir/m/b/ejswp]</ref> و مطالب بحث‌انگیزی را در محافل روشنفکری آن روزگار پدید آورد. مجاهدین در کتاب خود توضیح می‌دهند:‌<blockquote>سازمان ما در كار ايدئولوژي،بدلائل متعددي بيشترين تأكيد را بر استفاده ازمتون اصلي اسلام بخصوص قرآن ونهج البلاغه داشت و بديهي است كه نحوه برخورد سازمان با اين متون و چگونگي استفاده از آنها،كیفاٌ با تمام شيوه هاي سنتي متفاوت بود ومنجمله، سازمان براي توفيق در اين امر خود را به يك برخورد واقع‌گرايانه علمي ملزم مي ديد، برخورديكه بر طبق آن ما مي‌بايست مضافا بر شركت فعال در حركت اجتماعي و از مواضعي انقلابي، از كليه دست‌آوردهاي علمي واجتماعي ”راستين” انسان استفاده كنيم. بهمين دليل هم بود كه سازمان مطالعه مكاتب ديگر بخصوص مكاتب مترقي وانقلابي موجود را بدون هيچگونه تعصبي براي خود يك فريضه تلقي كرده است. راهنماي ما در اين بر خورد، اين آموزش درخشان قرآن بوده است:”فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيبتعون احسنه”. بسياري به مطالعه قرآن روي ميآورند تا از سر  چشمه فنا ناپذر آن سيراب شوند وپاسخ سئوالات وحل مشكلات خود را در آن جستجو كنند. اما چگونه ميشود در اين كار موفق بود ؟ چگونه بايد قرآن را مطالعه كرد تابدرك وفهم صحيح آن يعني چنان درك وفهمي كه با جوهر وروح آن سازگارباشد نائل آمد؟ چرا که تصاوير عرضه شده از قرآن، در طول تاريخ از محتواي اصيل قرآن تهي شده وازآن جزاسم ورسمي باقي نمانده است.<ref name=":1">چگونه قرآن بیاموزیم جلد اول از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref> </blockquote>مجاهدین پاسخ این سوال را در استفاده از دینامیزم قرآن می‌دانند.
بطور خاص اما دینامیزم قرآن نام کتابی است که در سال ۱۳۵۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران در 70 صفحه منتشر شد<ref>چگونه قرآن بیاموزیم (دینامیزم قرآن)[https://vista.ir/m/b/ejswp]</ref> و مطالب بحث‌انگیزی را در محافل روشنفکری آن روزگار پدید آورد. مجاهدین در کتاب خود توضیح می‌دهند:‌<blockquote>سازمان ما در كار ايدئولوژي،بدلائل متعددي بيشترين تأكيد را بر استفاده ازمتون اصلي اسلام بخصوص قرآن ونهج البلاغه داشت و بديهي است كه نحوه برخورد سازمان با اين متون و چگونگي استفاده از آنها،كیفاٌ با تمام شيوه هاي سنتي متفاوت بود ومنجمله، سازمان براي توفيق در اين امر خود را به يك برخورد واقع‌گرايانه علمي ملزم مي ديد، برخورديكه بر طبق آن ما مي‌بايست مضافا بر شركت فعال در حركت اجتماعي و از مواضعي انقلابي، از كليه دست‌آوردهاي علمي واجتماعي ”راستين” انسان استفاده كنيم. بهمين دليل هم بود كه سازمان مطالعه مكاتب ديگر بخصوص مكاتب مترقي وانقلابي موجود را بدون هيچگونه تعصبي براي خود يك فريضه تلقي كرده است. راهنماي ما در اين بر خورد، اين آموزش درخشان قرآن بوده است:”فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيبتعون احسنه”. بسياري به مطالعه قرآن روي ميآورند تا از سر  چشمه فناناپذير آن سيراب شوند وپاسخ سئوالات وحل مشكلات خود را در آن جستجو كنند. اما چگونه ميشود در اين كار موفق بود؟ چگونه بايد قرآن را مطالعه كرد تابه درك وفهم صحيح آن يعني چنان درك و فهمي كه با جوهر و روح آن سازگار باشد نائل آمد؟ چرا که تصاوير عرضه شده از قرآن، در طول تاريخ از محتواي اصيل قرآن تهي شده وازآن جز اسم و رسمي باقي نمانده است.<ref name=":1">چگونه قرآن بیاموزیم جلد اول از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref> </blockquote>مجاهدین پاسخ این سوال را در استفاده از دینامیزم قرآن می‌دانند.


== ضرورت دینامیزم قرآن ==
== ضرورت دینامیزم قرآن ==
مجاهدین معتقدند اسلام به این دلیل می‌تواند دین همه عصرها و همه نسلها باشد که از پویایی لازم برخوردار است. یعنی دارای مکانیزمی است که پاسخگوی سوالات هر عصر و ارائه دهنده راه حلهای مناسب به مشکلات و تضادهای یک جامعه هرچقدر هم که پیچیده باشد می‌باشد. مجاهدین اثبات می‌کنند که این مکانیزم لازم در قرآن که کتاب اصلی و محوری دین اسلام است وجود دارد. آنها استدلال می‌کنند در غیر اینصورت هر کتابی پس از چندی کهنه و بدرد نخور می‌شود. برای مثال می‌گویند ببینید چند تا از کتاب‌هایی که در قرن نوزدهم نوشته شده‌اند، هنوز در قرن بیستم از دور خارج نشده‌اند؟ یا لااقل قسمتی از آنها دچار فرسودگی و کهولت نشده است؟ آنها استدلال می‌کنند قرآن به خودی خود و براي خود نازل نشده است. اين مجموعه آيات, براي هدايت ”جامعه ” بشري درروياروي بشر با روند تكاملي اجتماعي خود بوده وهست. بنابراين با تغييراتي كه درهر مسير تكاملي اجتناب ناپذير و بعضا ضروري است, بايد برخوردي متفاوت كرد و فهم و عدم فهم اين موضوع, تفاوتي است بين آنانيكه درتعبير و فهم قرآن عميق هستند و يا متحجريني كه قرآن را فسيل شده و ثابت تعبير و تفسير ميكنند.<ref name=":0">دینامیزم قرآن چیست؟[http://intnetonline.link/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B2%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F/]</ref>
مجاهدین معتقدند اسلام به این دلیل می‌تواند دین همه عصرها و همه نسلها باشد که از پویایی لازم برخوردار است. یعنی دارای مکانیزمی است که پاسخگوی سوالات هر عصر و ارائه دهنده راه حلهای مناسب به مشکلات و تضادهای یک جامعه هرچقدر هم که پیچیده باشد می‌باشد. مجاهدین اثبات می‌کنند که این مکانیزم لازم در قرآن که کتاب اصلی و محوری دین اسلام است وجود دارد. آنها استدلال می‌کنند در غیر اینصورت هر کتابی پس از چندی کهنه و بدرد نخور می‌شود. برای مثال می‌گویند ببینید چند تا از کتاب‌هایی که در قرن نوزدهم نوشته شده‌اند، هنوز در قرن بیستم از دور خارج نشده‌اند؟ یا لااقل قسمتی از آنها دچار فرسودگی و کهولت نشده است؟ آنها استدلال می‌کنند قرآن به خودی خود و براي خود نازل نشده است. اين مجموعه آيات, براي هدايت ”جامعه ” بشري در رويارويي بشر با روند تكاملي اجتماعي خود بوده و هست. بنابراين با تغييراتي كه درهر مسير تكاملي اجتناب ناپذير و بعضا ضروري است, بايد برخوردي متفاوت كرد و فهم و عدم فهم اين موضوع, تفاوتي است بين آنانيكه درتعبير و فهم قرآن عميق هستند و يا متحجريني كه قرآن را فسيل شده و ثابت تعبير و تفسير ميكنند.<ref name=":0">دینامیزم قرآن چیست؟[http://intnetonline.link/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B2%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F/]</ref>


== قرآن چگونه کتابی است؟ ==
== قرآن چگونه کتابی است؟ ==
در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول ونامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه درآن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟
در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول و نامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه در آن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟


بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.<ref name=":1" /> قرآن اساسا به مسائلی می‌پردازد و به سوالاتی پاسخ می‌دهد که در تقسیم‌بندی معارف بشری در قلمرو فلسفه واقع می‌شوند هر چند فراگیر موضوعات بسیار متنوعی است که در قلمرو علوم اعم از طبیعی یا اجتماعی می‌باشد.
بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.<ref name=":1" /> قرآن اساسا به مسائلی می‌پردازد و به سوالاتی پاسخ می‌دهد که در تقسیم‌بندی معارف بشری در قلمرو فلسفه واقع می‌شوند هر چند فراگیر موضوعات بسیار متنوعی است که در قلمرو علوم اعم از طبیعی یا اجتماعی می‌باشد.


برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف ودركي روشن وخالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني ومنظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.
برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف و دركي روشن و خالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني و منظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.


== موضوعات قرآن ==
== موضوعات قرآن ==
خط ۲۴: خط ۲۴:
الف ـ مسائل و حقايق عام فلسفي – برخي آيات قرآن، توضيح و بيان عمومي‌ترين حقايق جهان هستي است و ضمن آن به مسائلي پرداخته مي‌شود كه موضوع فلسفه و تبيينات فلسفي است .ضمن اين آيات قرآن ديدگاهها واصول جهان شناختي توحيدي خود را بيان مي‌كند ،مثلا آياتي كه ما را به مبدأ هستي و آفرينش نظم ونظام يگانه و هدفدار كائنات و غايت جهان، رهنمون مي‌شوند.  
الف ـ مسائل و حقايق عام فلسفي – برخي آيات قرآن، توضيح و بيان عمومي‌ترين حقايق جهان هستي است و ضمن آن به مسائلي پرداخته مي‌شود كه موضوع فلسفه و تبيينات فلسفي است .ضمن اين آيات قرآن ديدگاهها واصول جهان شناختي توحيدي خود را بيان مي‌كند ،مثلا آياتي كه ما را به مبدأ هستي و آفرينش نظم ونظام يگانه و هدفدار كائنات و غايت جهان، رهنمون مي‌شوند.  


ب ـ حقايق علمي(طبيعي)ـ حقايق علمي طبيعي، موضوع پاره اي ديگر ازآيات قرآن است كه ضمن آن به جريان تكوين كائنات وپديده ها و رخدادهاي طبيعي وتحول وتكامل طبيعت اشاره شده است. از قبيل آياتي در بارة پيدايش و خلقت زمين و آسمان و ستارگان و روند تحول و تكامل آنها .گردش فصول و ايام شب و روز ،باد و باران ، كوهها و درياها ، پيدايش حيات و پديده‌هاي حياتي و بسياري مطالب متنوع ديگر از اين قبيل.   
ب ـ حقايق علمي(طبيعي)ـ حقايق علمي طبيعي، موضوع پاره‌اي ديگر ازآيات قرآن است كه ضمن آن به جريان تكوين كائنات وپديده‌ها و رخدادهاي طبيعي و تحول و تكامل طبيعت اشاره شده است. از قبيل آياتي در بارة پيدايش و خلقت زمين و آسمان و ستارگان و روند تحول و تكامل آنها .گردش فصول و ايام شب و روز، باد و باران ، كوهها و درياها ، پيدايش حيات و پديده‌هاي حياتي و بسياري مطالب متنوع ديگر از اين قبيل.   


ج ـ حقايق ومسائل اجتماعي ـ بخش اعظم قرآن متضمن طرح و بيان مسائلي است كه به حركت اجتماعي مربوط مي باشد. در اين آيات چگونگي تحول وحركت جامعه وجوامع بشري چگونگي حركت وموضعگيريهاي گروههاي مختلف اجتماع و جريان و فرجام حركت آنها تضادها تعارضات و مبارزات اجتماعي تشريح شده است. در اين قسمت هم البته قرآن تأكيد خاص به قوانين عمومي حاكم بر حركت اجتماعي و توجه اكيدي به مسير اجتماعات بشري يعني تاريخ، دارد، و بدين‌ترتيب بخش مهم و چشمگيري از قرآن، صرف تشريح و بيان حركت و سرنوشت اجتماعي اقوام و جماعات گذشته بشري شده است. همچنین مي‌توانيم از روي آيات مربوطه،ديدگاه‌هاي كلي قرآن را، در هر مورد مشخص ،بدست آوريم مثلا از روي يسياري آيات كه ناظر بر مسائل و روابط اقتصادي است،ديدگاه‌هاي اقتصادي قرآن استنباط و استنتاج مي‌شود و يا ديدگاه‌هاي مربوط به ساير زمينه‌ها و شاخه‌های حركت اجتماعي، از قبيل سياست و حقوق... از روي آيات مربوط يعني آيانيكه ناظر بر وضع و تشريع قوانين، احكام و سنن ونهادهاي اجتماعي وغيره مي باشد...
ج ـ حقايق ومسائل اجتماعي ـ بخش اعظم قرآن متضمن طرح و بيان مسائلي است كه به حركت اجتماعي مربوط مي باشد. در اين آيات چگونگي تحول وحركت جامعه وجوامع بشري چگونگي حركت وموضعگيريهاي گروههاي مختلف اجتماع و جريان و فرجام حركت آنها تضادها تعارضات و مبارزات اجتماعي تشريح شده است. در اين قسمت هم البته قرآن تأكيد خاص به قوانين عمومي حاكم بر حركت اجتماعي و توجه اكيدي به مسير اجتماعات بشري يعني تاريخ، دارد، و بدين‌ترتيب بخش مهم و چشمگيري از قرآن، صرف تشريح و بيان حركت و سرنوشت اجتماعي اقوام و جماعات گذشته بشري شده است. همچنین مي‌توانيم از روي آيات مربوطه، ديدگاه‌هاي كلي قرآن را، در هر مورد مشخص، بدست آوريم مثلا از روي يسياري آيات كه ناظر بر مسائل و روابط اقتصادي است، ديدگاه‌هاي اقتصادي قرآن استنباط و استنتاج مي‌شود و يا ديدگاه‌هاي مربوط به ساير زمينه‌ها و شاخه‌های حركت اجتماعي، از قبيل سياست و حقوق... از روي آيات مربوطه يعني آياتيكه ناظر بر وضع و تشريع قوانين، احكام و سنن ونهادهاي اجتماعي وغيره مي باشد...


د ـ انسان شناسي: آیات قرآن نشان مي‌دهد كه دين اساسا با جامعه سر و كار دارد و متوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است. نظري اجمالي به تاريخ اديان (منظور اديان توحيدي است) و بخصوص به تاريخ اسلام كافي است تا صحت اين نظر را ،اثبات كند. ما همه اين‌ را مي‌دانيم وحتي در كتابهاي درسي ابتدائي خوانده‌ايم كه اسلام با طلوع خود و در همان زمان حيات پيامبر، كه قاعدتا عاليترين، كاملترين، و خالصترين درك را از قرآن داشت و تحت رهبري وي، يك نظام اجتماعي كهنه را بر انداخته و نظم نويني را جايگزين آن كرده است، نظمي كه سرعت ونيرو وتأثير تاريخي وجهاني آن واقعا شگفت انگيز بوده است. اما قرآن در عين توجه اكيدش بر جامعه به ”انسان”نيز به‌طور جدي و به‌تاكيد نظر دارد و متضمن شناختي نسبت به انسان است بطوريكه مي‌دانيم اين امر يعني شناخت انسان، در مجموعه معارف بشري همواره از مهمترين شاخه‌های معرفت بوده و به‌جهت تاثير و نقش قاطعي كه در جريان عمل و موضعگيري‌هاي اجتماعي به‌جا مي گذارد حائز اهميت فراوانيست. در بسياري از آيات قرآن ”انسان”طرف خطاب است قرآن در همان حاليكه به انسان بمثابه موجودي اجتماعي مي‌نگرد. فرديت انسان را نيز بهيچوجه ناديده نمي‌گيرد و با فرد انسان در عين رابطه متقابل و تنگاتنگش با جامعه و در چارچوب اجتماع، بعنوان كليتي بي‌همتا و موجودي مسئول، سر و كار دارد. قرآن همانند ساير اديان در عين عرضه كردن ”هدايت به انسان، از وي مسئوليت مي‌طلبد و اينها همه مبتني بر، ديدگاه‌هاي انسان‌شناسي توحيدي قرآن است.  
د ـ انسان شناسي: آیات قرآن نشان مي‌دهد كه دين اساسا با جامعه سر و كار دارد و متوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است. نظري اجمالي به تاريخ اديان (منظور اديان توحيدي است) و بخصوص به تاريخ اسلام كافي است تا صحت اين نظر را، اثبات كند. ما همه اين‌ را مي‌دانيم و حتي در كتابهاي درسي ابتدائي خوانده‌ايم كه اسلام با طلوع خود و در همان زمان حيات پيامبر، كه قاعدتا عاليترين، كاملترين، و خالصترين درك را از قرآن داشت و تحت رهبري وي، يك نظام اجتماعي كهنه را بر انداخته و نظم نويني را جايگزين آن كرده است، نظمي كه سرعت و نيرو و تأثير تاريخي و جهاني آن واقعا شگفت انگيز بوده است. اما قرآن در عين توجه اكيدش بر جامعه به ”انسان”نيز به‌طور جدي و به‌تاكيد نظر دارد و متضمن شناختي نسبت به انسان است بطوريكه مي‌دانيم اين امر يعني شناخت انسان، در مجموعه معارف بشري همواره از مهمترين شاخه‌های معرفت بوده و به‌جهت تاثير و نقش قاطعي كه در جريان عمل و موضعگيري‌هاي اجتماعي به‌جا مي گذارد حائز اهميت فراوانيست. در بسياري از آيات قرآن ”انسان”طرف خطاب است قرآن در همان حاليكه به انسان بمثابه موجودي اجتماعي مي‌نگرد، فرديت انسان را نيز بهيچوجه ناديده نمي‌گيرد و با فرد انسان در عين رابطه متقابل و تنگاتنگش با جامعه و در چارچوب اجتماع، بعنوان كليتي بي‌همتا و موجودي مسئول، سر و كار دارد. قرآن همانند ساير اديان در عين عرضه كردن ”هدايت به انسان، از وي مسئوليت مي‌طلبد و اينها همه مبتني بر، ديدگاه‌هاي انسان‌شناسي توحيدي قرآن است.  


== چگونگی دینامیزم در قرآن ==
== چگونگی دینامیزم در قرآن ==
آیات قرآن به گفته پیامبر اسلام و امام علی و راویان دارای دسته‌بندی با مضمون «محکم و متشابه» و «عام و خاص» و «ناسخ و منسوخ» و «مرسل و محدود» می‌باشد. همین دسته‌بندی و اصل «اجتهاد» پویایی (دینامیزم) قرآن را تأمین و تضمین می‌کند.
آیات قرآن به گفته پیامبر اسلام و امام علی و راویان دارای دسته‌بندی با مضمون «محکم و متشابه» و «عام و خاص» و «ناسخ و منسوخ» و «مرسل و محدود» می‌باشد. همین دسته‌بندی و اصل «اجتهاد»، پویایی (دینامیزم) قرآن را تأمین و تضمین می‌کند.
 
در نهج البلاغه خطبه اول قسمت قرآن و احکام شرع آورده شده است:
 
كِتَابَ رَبِّكُمْ [فِيكُمْ:] مُبَيِّناً حَلاَلَهُ وَحَرامَهُ، وَفَرَائِضَهُ وَفَضَائِلَهُ، وَنَاسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ، وَرُخَصَهُ وَعَزَائِمَهُ، وَخَاصَّهُ وَعَامَّهُ، وَعِبَرَهُ وَأَمْثَالَهُ، وَمُرْسَلَهُ وَمَحْدُودَهُ، وَمُحْكَمَهُ وَمُتَشَابِهَهُ، مُفَسِّراً جُمَلَهُ، وَمُبَيِّناً غَوَامِضَهُ. بَيْنَ مَأْخُوذ مِيثَاقُ عِلْمِهِ، وَمُوَسَّع عَلَى العِبَادِ في جَهْلِهِ، وَبَيْنَ مُثْبَت في الكِتابِ فَرْضُهُ، وَمَعْلُوم في السُّنَّهِ نَسْخُهُ، وَوَاجب في السُّنَّةِ أَخْذُهُ، وَمُرَخَّص في الكِتابِ تَرْكُهُ، وَبَيْنَ وَاجِب بِوَقْتِهِ، وَزَائِل في مُسْتَقْبَلِهِ، وَمُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ، مِنْ كَبير أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ، أَوْ صَغِير أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ، وَبَيْنَ مَقْبُول في أَدْنَاهُ، ومُوَسَّع في أَقْصَاهُ.


=== ناسخ و منسوخ ===
=== ناسخ و منسوخ ===
خط ۵۰: خط ۴۶:
در جای دیگر پنج نکته در مورد ناسخ ومنسوخ ذکر کرده ودر مورد اولین خصوصیت آن چنین میگوید :  
در جای دیگر پنج نکته در مورد ناسخ ومنسوخ ذکر کرده ودر مورد اولین خصوصیت آن چنین میگوید :  


« اول اينكه نسخ  تنها مربوط باحكام شرعى نيست بلكه در تكوينيات (خلقت جهان) نيز هست.» یعنی نسخ در مورد پدیده های طبیعت هم ساری وجاریست. در تفسیر این آیه ، آیت الله طالقانی در جلد اول کتاب پرتوی از قرآن ، چنین مینویسد :
« اول اينكه نسخ  تنها مربوط باحكام شرعى نيست بلكه در تكوينيات (خلقت جهان) نيز هست.» یعنی نسخ در مورد پدیده های طبیعت هم ساری و جاریست. در تفسیر این آیه ، آیت‌الله طالقانی در جلد اول کتاب پرتوی از قرآن ، چنین مینویسد :


« نسخ در اصطلاح ، برداشتن صورتیست از محل اول خود و قراردادن در جای مناسب دیگر، یا گذاردن صورت دیگری به جای آن....چون هر آیه کوچک وبزرگ ،تکوینی وتشریعی را از کتاب هستی و قانونی، یا از ذهنها وخاطره‌ها ،او ننسها ، برداریم ،برتر و گزیده تر از آنرا میآوریم .نأت بخیر منها..... »
« نسخ در اصطلاح ، برداشتن صورتیست از محل اول خود و قراردادن در جای مناسب دیگر، یا گذاردن صورت دیگری به جای آن....چون هر آیه کوچک وبزرگ ،تکوینی وتشریعی را از کتاب هستی و قانونی، یا از ذهنها و خاطره‌ها (او ننسها) برداریم، برتر و گزیده‌تر از آنرا میآوریم .نأت بخیر منها..... »


براساس این تفسیرها مسئله ناسخ ومنسوخ ،جهانشمول است  یعنی هر پدیده ای چه در طبیعت وچه در اجتماع و چه در قرآن ، که  منسوخ میشود ،پدیده ای وآیه ای  برتر از آن جایگزینش میگردد......
براساس این تفسیرها مسئله ناسخ و منسوخ، جهانشمول است  یعنی هر پدیده ای چه در طبیعت و چه در اجتماع و چه در قرآن، که منسوخ میشود، پدیده ای و آیه‌ای  برتر از آن جایگزینش می‌گردد...


منظور ایشان اینست که : تمامی پدیده های هستی در یک مسیر تکاملی ( ونه بشکل خلق الساعه ) بوجود آمده تا توسط حرکت جوهری ماده ، بهترینشان ( چه در حیطه طبیعت وچه در حیطه تاریخ ومسائل اجتماعی وتشریعی) خلق گردد. پدیده جدید که در این راه شکل میگیرد ،جای پدیده قدیمی که با شرایط جدید هماهنگی ندارد ، را میگیرد و توقف در تکامل وجود ندارد ،از دیدگاه آقای طالقانی توقفی در تکامل جهان در حیطه طبیعت و جامعه وجود ندارد زیرا که این توقف به معنای تحدید (محدود کردن) صفات وذات خداوند است و حتی درپیدایش ادیان این سیر تکاملی را میبینیم .به جای یهودیت ، مسیحیت و سپس اسلام می آید.
منظور ایشان اینست که تمامی پدیده های هستی در یک مسیر تکاملی ( و نه بشکل خلق الساعه ) بوجود آمده تا توسط حرکت جوهری ماده ، بهترینشان ( چه در حیطه طبیعت وچه در حیطه تاریخ ومسائل اجتماعی وتشریعی) خلق گردد. پدیده جدید که در این راه شکل میگیرد ،جای پدیده قدیمی که با شرایط جدید هماهنگی ندارد ، را میگیرد و توقف در تکامل وجود ندارد ،از دیدگاه آقای طالقانی توقفی در تکامل جهان در حیطه طبیعت و جامعه وجود ندارد زیرا که این توقف به معنای تحدید (محدود کردن) صفات وذات خداوند است و حتی درپیدایش ادیان این سیر تکاملی را میبینیم .به جای یهودیت ، مسیحیت و سپس اسلام می آید.


در واقع همانطوریکه دانشمندان میگویند ، پدیده هایی که خلق شده اند تا زمانیکه با شرایط موجود وفق و تطبیق داشتند ،در نوک پیکان تکامل ماندند ولی در جایی‌که نتوانستند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند ، یا ازبین رفتند ویا اگر هم ماندند در شاخه های فرعی تکامل بزندگی ادامه دادند و نسخ گردیدند، منسوخ شدند و ناسخینشان بعنوان موجودات متکاملتر در راس مسیر تکامل جایشان را پر کردند. برای مثال جانورانیکه همچون دایناسورها که حتی با جثه های چند متری وبسیار بزرگ ، خونسرد بودند و با تغییر شرایط محیط، قدرت آداپتاسیون با محیط جدید را نداشتند ، ازبین رفتند و جای خود را به موجودات متکاملتر از خود دادند . اینها از جمله پدیده های منسوخ در مسیر و جریان تکامل جهان هستند. پس قانون نسخ که قرآن در آیۀ بالا از آن سخن میگوید همان قانون گذارپدیده‌ها از کهنه به نو ــ از ساده به پیچیده ، میباشد.
در واقع همانطوریکه دانشمندان میگویند ، پدیده هایی که خلق شده اند تا زمانیکه با شرایط موجود وفق و تطبیق داشتند ،در نوک پیکان تکامل ماندند ولی در جایی‌که نتوانستند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند ، یا ازبین رفتند ویا اگر هم ماندند در شاخه های فرعی تکامل بزندگی ادامه دادند و نسخ گردیدند، منسوخ شدند و ناسخینشان بعنوان موجودات متکاملتر در راس مسیر تکامل جایشان را پر کردند. برای مثال جانورانی که همچون دایناسورها که حتی با جثه های چند متری و بسیار بزرگ ، خونسرد بودند و با تغییر شرایط محیط، قدرت آداپتاسیون با محیط جدید را نداشتند ، ازبین رفتند و جای خود را به موجودات متکاملتر از خود دادند . اینها از جمله پدیده های منسوخ در مسیر و جریان تکامل جهان هستند. پس قانون نسخ که قرآن در آیۀ بالا از آن سخن میگوید همان قانون گذار پدیده‌ها از کهنه به نو ــ از ساده به پیچیده ، میباشد.


فهم قانون  نسخ ( گذار از کهنه به نو ) در  تاریخ بشر بسیار واضح وروشن است .دوران مختلف تاریخی از قبیل کمون اولیه ،برده داری و ........را در کتابهای جامعه شناسی میتوان مطالعه کرد . مراحلی از تکامل تاریخ که هر یک جای دیگری را گرفت . یکی نسخ شد ودیگری بجای آن روی کار آمد. برای مطالعات بیشتر در این دو مورد میتوان به کتابهایی که در مورد تکامل جهان و تکامل تاریخ نگاشته شده است ،مراجعه کرد.
فهم قانون نسخ ( گذار از کهنه به نو ) در  تاریخ بشر بسیار واضح و روشن است .دوران مختلف تاریخی از قبیل کمون اولیه، برده داری و ........را در کتابهای جامعه شناسی می‌توان مطالعه کرد . مراحلی از تکامل تاریخ که هر یک جای دیگری را گرفت . یکی نسخ شد و دیگری بجای آن روی کار آمد. برای مطالعات بیشتر در این دو مورد میتوان به کتابهایی که در مورد تکامل جهان و تکامل تاریخ نگاشته شده است ،مراجعه کرد.


=== محکم و متشابه ===
=== محکم و متشابه ===
خط ۷۵: خط ۷۱:
خود قرآن در این باره می‌گوید: ”کتاباً مّتشابهاً مّثانی“ کتابی که دارای قدرت انطباق و انعطاف با شرایط مختلف زمانی است. کتابی که متعلق به همه دورانها است و دچار کهولت نمی‌شود.
خود قرآن در این باره می‌گوید: ”کتاباً مّتشابهاً مّثانی“ کتابی که دارای قدرت انطباق و انعطاف با شرایط مختلف زمانی است. کتابی که متعلق به همه دورانها است و دچار کهولت نمی‌شود.


از این برداشتهای مختلف از آیات قرآن و همچنین با تعمق در خود قرآن ،مخصوصا از آیه 106 سوره بقره (آیه نسخ) و همانطوری که آیت‌الله طالقانی هم بیان کردند، نتیجه می‌گیریم که ، با دگرگونی شرایط جامعه ، آیاتی از قرآن هم منسوخ میشوند ، اینها همان متشابهات  ،البته در حیطه مسائل اجتماعی ، میباشند و همین امر یکی از عوامل دینامیزم ، پویایی و شکفتگی قرآن در هر زمانی میباشد. به گفته مسعود رجوی «تشابه» به زبان امروزی، مصداق دینامیسم و صور ناپیداست که در جریان تکامل بارز و آشکار می‌شود و مصداق پیدا می‌کند.<ref name=":2">دینامیسم قرآن و دو نوع اسلام سراپا متضاد مسعود [https://www.mojahedin.org/news/140145/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%BE%D8%A7-%D9%85%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B رجوی]</ref>
از این برداشتهای مختلف از آیات قرآن و همچنین با تعمق در خود قرآن ،مخصوصا از آیه 106 سوره بقره (آیه نسخ) و همانطوری که آیت‌الله طالقانی هم بیان کردند، نتیجه می‌گیریم که، با دگرگونی شرایط جامعه، آیاتی از قرآن هم منسوخ میشوند ، اینها همان متشابهات  ،البته در حیطه مسائل اجتماعی ، میباشند و همین امر یکی از عوامل دینامیزم ، پویایی و شکفتگی قرآن در هر زمانی میباشد. به گفته مسعود رجوی «تشابه» به زبان امروزی، مصداق دینامیسم و صور ناپیداست که در جریان تکامل بارز و آشکار می‌شود و مصداق پیدا می‌کند.<ref name=":2">دینامیسم قرآن و دو نوع اسلام سراپا متضاد مسعود [https://www.mojahedin.org/news/140145/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%BE%D8%A7-%D9%85%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B رجوی]</ref>


این آیات آنهایی اند که با شرایط جدید نمیخوانند برای مثال در مورد زنا و حکم شلاق ویا اعدام ویا سنگسار همه براین عقیده‌اند که آیه قصاص، از محکمات قرآن است . براساس این آیه ، قصاص باید برای جامعه حیات و زندگی بیآورد وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ  تَتَّقُونَ. بقره 179 ، یعنی هر قانونی که در جامعه براساس قصاص، در مورد مجرمین به اجرا در میآید، باید برای آن جامعه حیات و زندگی و شکفتگی بیآورد ولی اگر نتیجه حاصله برعکس این باشد پس آن قانون  منسوخ میشود وباید قانون دیگری ،که ببارآورنده روح قصاص ( حیات و زندگی ) است، در مورد مجرم اجرا شود. قصاص در حقیقت برای محدود کردن مجازات یک قتل یا یک نقص عضو حداکثر به معادل آن ونه بیشتر که در جامعه بدوی آن روزگار رسم بوده است و بعضا به کشتار قبیله‌ای می‌انجامید بوده است.
این آیات آنهایی اند که با شرایط جدید نمیخوانند برای مثال در مورد زنا و حکم شلاق ویا اعدام ویا سنگسار همه براین عقیده‌اند که آیه قصاص، از محکمات قرآن است . براساس این آیه ، قصاص باید برای جامعه حیات و زندگی بیآورد وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ  تَتَّقُونَ. بقره 179 ، یعنی هر قانونی که در جامعه براساس قصاص، در مورد مجرمین به اجرا در میآید، باید برای آن جامعه حیات و زندگی و شکفتگی بیآورد ولی اگر نتیجه حاصله برعکس این باشد پس آن قانون  منسوخ میشود وباید قانون دیگری ،که ببارآورنده روح قصاص ( حیات و زندگی ) است، در مورد مجرم اجرا شود. قصاص در حقیقت برای محدود کردن مجازات یک قتل یا یک نقص عضو حداکثر به معادل آن ونه بیشتر که در جامعه بدوی آن روزگار رسم بوده است و بعضا به کشتار قبیله‌ای می‌انجامید بوده است.
خط ۹۲: خط ۸۸:
در حالیکه تاویل این آیات متشابه را پروردگار جهانیان میداند و راسخون فی العلم .. یعنی انطباق این احکام برگرفته از این آیات باید بر عهده افراد ذیصلاح، کسانی‌ که ، آگاهی و توانایی کافی به اصول دارند و رسوخ در علم دارند است. این داشتن علم عمیق (رسوخ در علم) همان معنی ومفهوم فقاهت و اجتهاد است .که هیچ ربطی هم  به قشر خاصی (مثل آخوند و ملا )  ندارد.
در حالیکه تاویل این آیات متشابه را پروردگار جهانیان میداند و راسخون فی العلم .. یعنی انطباق این احکام برگرفته از این آیات باید بر عهده افراد ذیصلاح، کسانی‌ که ، آگاهی و توانایی کافی به اصول دارند و رسوخ در علم دارند است. این داشتن علم عمیق (رسوخ در علم) همان معنی ومفهوم فقاهت و اجتهاد است .که هیچ ربطی هم  به قشر خاصی (مثل آخوند و ملا )  ندارد.


اگر یک مکتبی نتواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد ،همچون موجوداتی که نتوانستند خود را با محیط خود تطبیق دهند ، از تکامل خارج شده ،منسوخ شده وجای خود را بالاجبار به مکتبی متکاملتر میدهد.این قانون وسنت مسیر تکامل جهان از آغاز پیدایش هستی بوده است.سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا. سوره فتح ،آیه 23
اگر یک مکتبی نتواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد ،همچون موجوداتی که نتوانستند خود را با محیط خود تطبیق دهند ، از تکامل خارج شده ،منسوخ شده وجای خود را بالاجبار به مکتبی متکاملتر میدهد. این قانون وسنت مسیر تکامل جهان از آغاز پیدایش هستی بوده است.سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا. سوره فتح ،آیه 23


قانون الهى از پيش همين بوده و در قانون الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت
قانون الهى از پيش همين بوده و در قانون الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت
خط ۱۰۱: خط ۹۷:
مسعود رجوی:  
مسعود رجوی:  


در تشیع و اسلام انقلابی و در اسلام مجاهدین، نخستین ویژگی، پویایی و دینامیسم آن است. اسلام یک شریعت خشک و منجمد نیست. اگر این دین مربوط به هزاره‌های پیشین است، خوب دیگر چرا باید به آن چسبید؟ ولش کنید. چطور است که آخوندها از آخرین دستاوردهای فنی، علمی و حرفه‌یی و تخصصی پایان قرن بیستم استفاده می‌کنند، اما جزائیات و قصاص رژیمشان متعلق به هزاره‌های پیشین است؟ از آخوندها بپرسید چرا دنبال موشکهای میان‌برد و دور برد و سلاحهای شیمیایی و اتمی و میکروبی هستید و دنبال همان چرخ و چاه و اسب و منجنیق نیستید؟ این آخوندها تا دهه سی و چهل و سالهای 1350 ریش تراشیدن را هم حرام می‌دانستند. خمینی به صراحت این را می‌گفت. حتماً یادتان هست برخی از آخوندها تلفن، ماشین، قطار و رادیو و تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. نه حرفهای تلویزیون، بلکه خود دستگاه تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. همین آخوندها، آخوندهای مرتجع خمینی صفت، با مدرسه رفتن دخترها در زمان ما مخالف بودند، در دهه بیست و سی. راستی مگر این آخوندها نمی‌گفتند که غنا و موسیقی حرام است؟ پس چه شد؟ وقتی که دجال خودش به حاکمیت رسید و رادیو و تلویزیون را قبضه کرد، دید نمی‌شود، خودش فتوا داد که موسیقی آزاد است، در حالی که قبل از آن همین‌ها را علامت نفاق مجاهدین می‌دانست. مگر آخوندها نمی‌گفتند شطرنج حرام است؟ بعضی وقتها که بچه‌ها در زندان شطرنج بازی می‌کردند، آخوندها تذکر می‌دادند که حرام است.  
در تشیع و اسلام انقلابی و در اسلام مجاهدین، نخستین ویژگی، پویایی و دینامیسم آن است. اسلام یک شریعت خشک و منجمد نیست. اگر این دین مربوط به هزاره‌های پیشین است، خوب دیگر چرا باید به آن چسبید؟ ولش کنید. چطور است که آخوندها از آخرین دستاوردهای فنی، علمی و حرفه‌یی و تخصصی پایان قرن بیستم استفاده می‌کنند، اما جزائیات و قصاص رژیمشان متعلق به هزاره‌های پیشین است؟ از آخوندها بپرسید چرا دنبال موشکهای میان‌برد و دوربرد و سلاحهای شیمیایی و اتمی و میکروبی هستید و دنبال همان چرخ و چاه و اسب و منجنیق نیستید؟ این آخوندها تا دهه سی و چهل و سالهای 1350 ریش تراشیدن را هم حرام می‌دانستند. خمینی به صراحت این را می‌گفت. حتماً یادتان هست برخی از آخوندها تلفن، ماشین، قطار و رادیو و تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. نه حرفهای تلویزیون، بلکه خود دستگاه تلویزیون را هم حرام می‌دانستند. همین آخوندها، آخوندهای مرتجع خمینی صفت، با مدرسه رفتن دخترها در زمان ما مخالف بودند، در دهه بیست و سی. راستی مگر این آخوندها نمی‌گفتند که غنا و موسیقی حرام است؟ پس چه شد؟ وقتی که دجال خودش به حاکمیت رسید و رادیو و تلویزیون را قبضه کرد، دید نمی‌شود، خودش فتوا داد که موسیقی آزاد است، در حالی که قبل از آن همین‌ها را علامت نفاق مجاهدین می‌دانست. مگر آخوندها نمی‌گفتند شطرنج حرام است؟ بعضی وقتها که بچه‌ها در زندان شطرنج بازی می‌کردند، آخوندها تذکر می‌دادند که حرام است.  


ریش تراشی، غنا و شطرنج همه حرام بودند. اما دست و پا بریدن و سنگسار حلال است، آن هم با کلمه تکبیر. این حکم‌های شلاق زدن و سنگسار را چه کسی داده است؟ کدام مرجع؟ کدام ملا؟ که آن را به‌عنوان جزای اسلامی معرفی می‌کنید. لعنت خدا بر او باد و بر آل خمینی و هر کس چنین کند و چنین بگوید. پس سنت پیامبر و حضرت علی و باب اجتهاد، محکم و متشابه و دینامیسم اسلام و قرآن چه شد؟ در صدر اسلام از آنجا که در مدینه برنج کشت نمی‌شد، زکاتی هم به آن تعلق نمی‌گرفت. بعدها اما از حضرت صادق روزی پرسیدند که آیا برنج زکات دارد؟ پاسخ داد آری، به برنج هم که در نواحی عراق کشت می‌شود زکات تعلق می‌گیرد و توضیح داد که در صدر اسلام در مدینه برنج در کار نبوده که موضوع زکات باشد.  
ریش تراشی، غنا و شطرنج همه حرام بودند. اما دست و پا بریدن و سنگسار حلال است، آن هم با کلمه تکبیر. این حکم‌های شلاق زدن و سنگسار را چه کسی داده است؟ کدام مرجع؟ کدام ملا؟ که آن را به‌عنوان جزای اسلامی معرفی می‌کنید. لعنت خدا بر او باد و بر آل خمینی و هر کس چنین کند و چنین بگوید. پس سنت پیامبر و حضرت علی و باب اجتهاد، محکم و متشابه و دینامیسم اسلام و قرآن چه شد؟ در صدر اسلام از آنجا که در مدینه برنج کشت نمی‌شد، زکاتی هم به آن تعلق نمی‌گرفت. بعدها اما از حضرت صادق روزی پرسیدند که آیا برنج زکات دارد؟ پاسخ داد آری، به برنج هم که در نواحی عراق کشت می‌شود زکات تعلق می‌گیرد و توضیح داد که در صدر اسلام در مدینه برنج در کار نبوده که موضوع زکات باشد.  
خط ۱۰۹: خط ۱۰۵:
اصلاً اجتهاد برای چیست؟ برای انطباق اصول و احکام با شرایط متغیر. تضمین کننده پویایی و دینامیسم اسلام و قرآن. والا چه نیازی به باب اجتهاد و رساله و تقلید بود؟ اصول و احکام کلی و ثابت (مثل رکعت‌های نماز و مبطلات آن) که از قبل مشخص بود و با اجتهاد چیز جدیدی به آنها اضافه نمی‌شود. اگر اجتهاد نبود، دیگر چه نیازی به تقلید در فروع و شرایط متغیر و مرجع تقلید بود؟ این همه در فضیلت سوره قدر گفته شده و این‌که حتی مستحب است به هنگام وضو گرفتن خوانده بشود، چون به‌اندازه گذاری و دینامیسم مربوط است، چون به گذار از مراحل کمی و رسیدن به جهش و رشد کیفی مربوط است، رمز ماندگاری و جوانی قرآن و اسلام انقلابی است. آخر یک اسلام فعال، پویا و رزمنده و انطباق یابنده (به مفهوم تکاملی آن) داریم و یک اسلام متحجر خشک ارتجاعی. یادتان هست روزی که خمینی با قاضی القضاتش پشت تصویب لایحه قصاص بودند، نشریه مجاهد آشکارا و با تیتر درشت آن را نه فقط ضداسلامی، بلکه یک «لایحه ضدانسانی» معرفی کرد.
اصلاً اجتهاد برای چیست؟ برای انطباق اصول و احکام با شرایط متغیر. تضمین کننده پویایی و دینامیسم اسلام و قرآن. والا چه نیازی به باب اجتهاد و رساله و تقلید بود؟ اصول و احکام کلی و ثابت (مثل رکعت‌های نماز و مبطلات آن) که از قبل مشخص بود و با اجتهاد چیز جدیدی به آنها اضافه نمی‌شود. اگر اجتهاد نبود، دیگر چه نیازی به تقلید در فروع و شرایط متغیر و مرجع تقلید بود؟ این همه در فضیلت سوره قدر گفته شده و این‌که حتی مستحب است به هنگام وضو گرفتن خوانده بشود، چون به‌اندازه گذاری و دینامیسم مربوط است، چون به گذار از مراحل کمی و رسیدن به جهش و رشد کیفی مربوط است، رمز ماندگاری و جوانی قرآن و اسلام انقلابی است. آخر یک اسلام فعال، پویا و رزمنده و انطباق یابنده (به مفهوم تکاملی آن) داریم و یک اسلام متحجر خشک ارتجاعی. یادتان هست روزی که خمینی با قاضی القضاتش پشت تصویب لایحه قصاص بودند، نشریه مجاهد آشکارا و با تیتر درشت آن را نه فقط ضداسلامی، بلکه یک «لایحه ضدانسانی» معرفی کرد.


بهترین شاخص برای ما حضرت علی است. ببینیم که او در مورد قرآن و پویایی آن چه می‌گوید و ما چرا می‌گوییم تشیع علوی؟ چرا می‌گوییم باب النبی؟ چرا می‌گوییم حضرت علی قدر انسان است؟ حضرت علی در نهج‌البلاغه قرآن را چنین توصیف می‌کند: «کتاب ربّکم فیکم مبیّناً حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و أمثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه مفسّراً مجمله و مبیّناً غوامضه بین مأخوذٍ میثاق علمه و موسّعٍ علی العباد فی جهله و بین مثبتٍ فی‌الکتاب فرضه و معلومٍ فی‌السّنّة نسخه و واجبٍ فی‌السّنّة أخذه و مرخّصٍ فی‌الکتاب ترکه و بین واجبٍ بوقته و زائلٍ فی مستقبله و مباین بین محارمه من کبیرٍ أوعد علیه نیرانه أو صغیرٍ أرصد له غفرانه و بین مقبولٍ فی أدناه موسّعٍ فی أقصاه».
بهترین شاخص برای ما حضرت علی است. ببینیم که او در مورد قرآن و پویایی آن چه می‌گوید و ما چرا می‌گوییم تشیع علوی؟ چرا می‌گوییم باب النبی؟ چرا می‌گوییم حضرت علی قدر انسان است؟ حضرت علی در نهج‌البلاغه قرآن را چنین توصیف می‌کند: «کتاب ربّکم فیکم مبیّناً حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و أمثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه مفسّراً مجمله و مبیّناً غوامضه بین مأخوذٍ میثاق علمه و موسّعٍ علی العباد فی جهله و بین مثبتٍ فی‌الکتاب فرضه و معلومٍ فی‌السّنّة نسخه و واجبٍ فی‌السّنّة أخذه و مرخّصٍ فی‌الکتاب ترکه و بین واجبٍ بوقته و زائلٍ فی مستقبله و مباین بین محارمه من کبیرٍ أوعد علیه نیرانه أو صغیرٍ أرصد له غفرانه و بین مقبولٍ فی أدناه موسّعٍ فی أقصاه»<ref>نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه ۱ پارگراف ۷</ref>.


«کتاب پروردگارتان، در آن بیان شده است حلال و حرام، واجب و دارای فضیلت (حداقل ضروری و مستحب)، نسخ کننده و نسخ شده (کهنه و نو)، رخصتها و عزیمتها (آغازها و پایانها یعنی به زبان امروز چپ و راست‌ها)، خاص و عام، عبرتها و مثل‌ها، آنچه به اختیار است و آنچه که مردم در آن مقید و محدودند و محکم و متشابه. مجمل‌ها (موضوعات خلاصه و فشرده) را در کتابش تفسیر و باز نموده و پیچیدگیها و غوامض آن را روشن کرده است. مانند آنچه دانستن آنها را ضروری شمرده (در اصول) و آنچه که ندانستن آن را بر مردمان منعی نیست (و می‌توانند تبعیت کنند) و چیزی که در کتاب واجب و ضروری می‌نماید، اما در سنت، نسخ و رفع آن معلوم شده است و آنچه در سنت واجب می‌نماید، اما در کتاب، ترک آن مجاز است. و آنچه در زمان خود واجب اما در آینده زائل و منتفی می‌شود. بین محرمات و امور غیرمجاز نیز تفاوت قائل شده است، هم‌چنان که بین گناه بزرگی که شایان آتش است، با خطای کوچکی که مشمول آمرزش می‌شود، تفاوت قائل شده و آن را مشخص کرده است. و آنچه که در ابعاد کوچک پذیرفته و قابل‌قبول است و در ابعاد بزرگ و بسیار آن هم شایسته و پسندیده است، اما تحمیلی در آن نیست».<ref name=":2" />
«کتاب پروردگارتان، در آن بیان شده است حلال و حرام، واجب و دارای فضیلت (حداقل ضروری و مستحب)، نسخ کننده و نسخ شده (کهنه و نو)، رخصتها و عزیمتها (آغازها و پایانها یعنی به زبان امروز چپ و راست‌ها)، خاص و عام، عبرتها و مثل‌ها، آنچه به اختیار است و آنچه که مردم در آن مقید و محدودند و محکم و متشابه. مجمل‌ها (موضوعات خلاصه و فشرده) را در کتابش تفسیر و باز نموده و پیچیدگیها و غوامض آن را روشن کرده است. مانند آنچه دانستن آنها را ضروری شمرده (در اصول) و آنچه که ندانستن آن را بر مردمان منعی نیست (و می‌توانند تبعیت کنند) و چیزی که در کتاب واجب و ضروری می‌نماید، اما در سنت، نسخ و رفع آن معلوم شده است و آنچه در سنت واجب می‌نماید، اما در کتاب، ترک آن مجاز است. و آنچه در زمان خود واجب اما در آینده زائل و منتفی می‌شود. بین محرمات و امور غیرمجاز نیز تفاوت قائل شده است، هم‌چنان که بین گناه بزرگی که شایان آتش است، با خطای کوچکی که مشمول آمرزش می‌شود، تفاوت قائل شده و آن را مشخص کرده است. و آنچه که در ابعاد کوچک پذیرفته و قابل‌قبول است و در ابعاد بزرگ و بسیار آن هم شایسته و پسندیده است، اما تحمیلی در آن نیست».<ref name=":2" />
۱٬۱۹۵

ویرایش