۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
== حلقات تکمیلی انقلاب ایدئولوژیک == | == حلقات تکمیلی انقلاب ایدئولوژیک == | ||
=== طلاق کلیه اعضاء حلقه دیگری از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین === | === طلاق کلیه اعضاء حلقه دیگری از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین === | ||
یکی دیگر از حلقههای انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین طلاق همگانی اعضاء در سال ۱۳۶۸ | یکی دیگر از حلقههای انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین طلاق همگانی اعضاء در سال ۱۳۶۸ یعنی چهار سال پس از مرحلهٔ اول انقلاب ایدئولوژیک بود. مرحلهای که تمامی مناسبات درونی و بیرونی سازمان مجاهدین خلق ایران را مجدداً دگرگون کرد و دستگاه ارزشی جدیدی را بر آن حاکم نمود. در این مرحله تمامی مجاهدین بطور کامل زندگی خانوادگی را ترک گفته و خود را تماماً و تنها متعهد به مبارزهٔ انقلابی دانستند. | ||
==== زمینههای ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ==== | ==== زمینههای ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ==== | ||
* تعادل قوای جهانی در آستانهٔ ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک: | * تعادل قوای جهانی در آستانهٔ ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک: | ||
بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک، ممکن نیست جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بینالمللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی صورت گرفت. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست. اینکه در پروسه مبارزات اجتماعی، نیروهای سیاسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهیتشان به چپ و یا راست (رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرایش میکنند، مسئله پیچیدهای در دنیای سیاست نیست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹میلادی) و فروپاشی شوری در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان میرسد. ازین پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم بود که مطلقاً به نفع سازمانهای انقلابی نبود. اغلب حرکتهای انقلابی چپ با فروپاشی شوروی در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد میکرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی است که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبشهای انقلابی و آزادیبخش در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز طبعاً ازین تغییر تعادل قوا مستثنی نبود. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بینالمللی بر ضرر سازمانهای انقلابی بود بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه هرگونه مبارزه مسلحانه، | بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک، ممکن نیست جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بینالمللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی صورت گرفت. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست. اینکه در پروسه مبارزات اجتماعی، نیروهای سیاسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهیتشان به چپ و یا راست (رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرایش میکنند، مسئله پیچیدهای در دنیای سیاست نیست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹میلادی) و فروپاشی شوری در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان میرسد. ازین پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم بود که مطلقاً به نفع سازمانهای انقلابی نبود. اغلب حرکتهای انقلابی چپ با فروپاشی شوروی در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد میکرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی است که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبشهای انقلابی و آزادیبخش در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز طبعاً ازین تغییر تعادل قوا مستثنی نبود. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بینالمللی بر ضرر سازمانهای انقلابی بود بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه هرگونه مبارزه مسلحانه، انقلابیگری و ارزشهای آن شکل گرفته بود. اگر روزگاری سلاح بر کف گرفتن و مبارزه برای بنای جامعهای عادلانه ارزش محسوب میشد و بسیاری در جهان آنرا تحسین میکردند، دیگر چنین اندیشهای نه تنها مورد توجه نبود بلکه گفتمان حاکم بر جهان، آنرا تندروی، خشونت گرایی و رمانتیسیزم انقلابی تلقی میکرد. | ||
دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها، در تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز | دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها، در تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز چارهای نداشت جز آنکه یا با حرکت به چپ (رادیکالیزم بیشتر) خود را در مقابل آن آسیبناپذیر کرده و یا با حرکت به راست از رادیکالیزم خود کاسته و با سمت سوی جهانی همراه شود. | ||
* شرایط داخلی و سازمانی: | * شرایط داخلی و سازمانی: | ||
در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشستهای عمومی و بزرگی به منظور جمعبندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. عملیات فروغ جاویدان اگر چه اهداف استراتژیک خود، یعنی اعلام موجودیت و استقلال ارتش آزادیبخش را محقق کرده بود، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسیده و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگهای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات از مجاهدین | در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشستهای عمومی و بزرگی به منظور جمعبندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. عملیات فروغ جاویدان اگر چه اهداف استراتژیک خود، یعنی اعلام موجودیت خود به مثابهی عنصر سرنگون کننده و استقلال ارتش آزادیبخش را محقق کرده بود، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسیده و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگهای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات از مجاهدین خلق نزدیک به ۱۴۰۰ نفر جانباختند. این درحالی که است طرف مقابل یعنی رژیم ایران بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار کشته داد. | ||
در نشستهایی که در سازمان مجاهدین به جمعبندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمعبندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتیهایی که مردان و بویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و علیرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر خود جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، کاربُری، راهگشایی، فداکاری و تعادل شکنی به اندازهٔ کافی وجود نداشتهاست. این نشستها به همین دلیل به نشستهای «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک و عدم انطباق مجاهدین با «ایدئولوژی توحیدی» این سازمان بودهاست. | در نشستهایی که در سازمان مجاهدین به جمعبندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمعبندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتیهایی که مردان و بویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و علیرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر خود جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، کاربُری، راهگشایی، فداکاری و تعادل شکنی به اندازهٔ کافی وجود نداشتهاست. این نشستها به همین دلیل به نشستهای «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه فقط ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک و عدم انطباق مجاهدین با «ایدئولوژی توحیدی» این سازمان بودهاست. | ||
این نشستها و مباحث آن بستری برای ورود سازمان مجاهدین خلق به مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک بود. | این نشستها و مباحث آن بستری برای ورود سازمان مجاهدین خلق به مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک بود. | ||
دومین موضوعی که نباید از نظر دور داشت این بود که پس از عملیات فروغ جاویدان در آستانهٔ جنگ خلیج شرایط بر مجاهدین خلق بسیار | دومین موضوعی که نباید از نظر دور داشت این بود که پس از عملیات فروغ جاویدان در آستانهٔ جنگ خلیج شرایط بر مجاهدین خلق بسیار دشوار میشد. یکی از مهیبترین بمبارانهای تاریخ در انتظار عراق بود. کشوری که پایگاههای مجاهدین در سراسر آن گسترش داشت. دستهای بسیاری پشت پردههای سیاست جهانی مشغول به کار بودند و حتی احتمال وجه المصالحه شدن ارتش آزادیبخش وجود داشت. مسعود رجوی در آستانهٔ جنگ خلیج اول، یاران خود را جمع کرده و آنها را در جریان شرایط بسیار دشواری که پیش روست قرار میدهد. در این نشست که به نشست صلیب معروف شد، مسعود رجوی به یاران خود میگوید:<blockquote>«ممکن است که تمامی ما را از اینجا تا تهران به صلیب بکشند. هر کس که میخواهد برود، آزاد است؛ ولی هر کس که میماند صلیب خود را برداشته و بدنبال من بیاید!»</blockquote> | ||
جمعبندی فروغ و همچنین شرایط دشوار و تا حدودی بی چشمانداز در آستانهٔ جنگ خلیج، این ضرورت را بیش از پیش مشخص میسازد که اعضاء سازمان مجاهدین باید در زمینه ارتقاء عنصر رزمندگی، ایمان، پایبندی به سانترالیزم و خطوط مشخص شده، استخراج پتانسیلهای درونی، نفی دلبستگیها و تمامی آنچه مریم رجوی آنرا «رهایی» مینامد، گامهای جدیتری بردارند. | جمعبندی فروغ و همچنین شرایط دشوار و تا حدودی بی چشمانداز در آستانهٔ جنگ خلیج، این ضرورت را بیش از پیش مشخص میسازد که اعضاء سازمان مجاهدین باید در زمینه ارتقاء عنصر رزمندگی، ایمان، پایبندی به سانترالیزم و خطوط مشخص شده، استخراج پتانسیلهای درونی، نفی دلبستگیها و تمامی آنچه مریم رجوی آنرا «رهایی» مینامد، گامهای جدیتری بردارند. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
به این ترتیب در طی دو سال پس از جمعبندی علمیات فروغ جاویدان تا پیش از آغاز جنگ خلیج، چندین لایه از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحلهٔ جدید انقلاب ایدئولوژیک میشوند. سرانجام در سال ۱۳۷۰، این مرحله از انقلاب به عنوان یک ضرورت همگانی برای تمامی اعضاء به رسمیت شناخته شد. | به این ترتیب در طی دو سال پس از جمعبندی علمیات فروغ جاویدان تا پیش از آغاز جنگ خلیج، چندین لایه از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحلهٔ جدید انقلاب ایدئولوژیک میشوند. سرانجام در سال ۱۳۷۰، این مرحله از انقلاب به عنوان یک ضرورت همگانی برای تمامی اعضاء به رسمیت شناخته شد. | ||
در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفت و به زندگی خانوادگی و شخصی | در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفت و به زندگی خانوادگی و شخصی پشت کرد. گفتیم که مریم رجوی در آن سالها به این نتیجه رسیده بود که نقش او به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی مغایر با ادامه مبارزهای است که تمامی پتانسیل وی را در آن شرایط دشوار میطلبد. مهمتر از آن او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند، کانون خانواده، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه، اندیشهٔ کالایی نسبت به زن و جنسیت گرایی محصور میکند. البته لازم به ذکر نیست که اندیشهٔ جنسیت گرایی به همان میزان که برای یک زن به عنوان مانع عمل میکند برای یک مرد نیز به اسارت بار است. در همان بخش توضیح دادیم که حرکت مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ پیوندهای خصوصی در این سازمان را سست کرده و به آن ضربهای سخت میزند تا این نکته را متذکر شود که برای یک مجاهد، در زمینهٔ در توجهات عاطفی، اولویت، نه به سمت همسر و خانوده بلکه به سمت آرمان مبارزاتی اوست. اما اکنون مجاهدین به این نتیجه رسیده بودند که بجای تعیین اولویت، باید گزینهٔ دوم را بطور کامل حذف کرده و به کناری بگذارند. در شرایط دشوار پیش رو، دیگر ضربهای که در سال ۱۳۶۴ به پیوندهای خصوصی وارد شد، کافی نبوده و مجاهدین باید آن پیوندها را تماماً در راستای مبارزه فدا میکردند. | ||
دربرداشت اولیه میتوان کنار گذاشتن خانواده را یک پدیدهٔ دشوار اما قابل درک توصیف نمود. همچنانکه بسیاری از مبارزان در طول تاریخ از دلبستگیهای خود در راستای اهدافی که داشتهاند دل کندهاند. | دربرداشت اولیه میتوان کنار گذاشتن خانواده را یک پدیدهٔ دشوار اما قابل درک توصیف نمود. همچنانکه بسیاری از مبارزان در طول تاریخ از دلبستگیهای خود در راستای اهدافی که داشتهاند دل کندهاند. | ||
چنین تفسیری از طلاق همگانی در سازمان مجاهدین خلق ایران اگر چه درست، اما کافی نیست و به اندازهٔ | چنین تفسیری از طلاق همگانی در سازمان مجاهدین خلق ایران اگر چه درست، اما کافی نیست و به اندازهٔ مطلوب به عمق نمیرود. به عبارت دیگر هدف مجاهدین خلق از کنار گذاشتن خانواده، نه فقط چشم پوشیدن بر یک دلبستگی معمول، بلکه آغاز یک مبارزه ایدئولوژیک، یعنی نبردی در دنیای اندیشه، با جنسیتگرایی بود. به همین دلیل است که طلاق همگانی، تازه ابتدای راهی است که مجاهدین آغاز کردهاند. پس از آن اعضاء سازمان مجاهدین در آموزشها و کلاسهایی که مریم رجوی مسئولیت آنرا پذیرفتهاست، مبارزه با این اندیشه را به عنوان یک مانع در مسیر آزاد شدن انرژیهای پنهان خود در راستای مبارزه، آغاز میکنند. حلقات بعدی انقلاب ایدئولوژیک از جمله اجرایی کردن هژمونی زنان در این سازمان از جمله گامهای دیگری است که در سالهای بعد برداشته میشود. | ||
=== هژمونی زنان === | === هژمونی زنان === | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ==== | ==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ==== | ||
همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزشهای مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگیهای رفتاری و کرداری که سرچشمهٔ آن جنسیتزدگی است، آغاز میکنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشهٔ جنسیتزده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطهای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشههای رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن تواناییهای واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کردهاست. در مردان یک خوی کاذب و غیرانسانی، مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشهای که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق، تشویق و فرهنگسازی شدهاست که در اغلب ایدئولوژیها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی | همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزشهای مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگیهای رفتاری و کرداری که سرچشمهٔ آن جنسیتزدگی است، آغاز میکنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشهٔ جنسیتزده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطهای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشههای رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن تواناییهای واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کردهاست. در مردان یک خوی کاذب و غیرانسانی، مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشهای که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق، تشویق و فرهنگسازی شدهاست که در اغلب ایدئولوژیها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده میشود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که «زن ستیزی و جنسیتگرایی» اندیشهاش را قوام دادهاست، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه میبینند. از دیدگاه آنها نمیتوان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشهٔ او بر تو حاکم است. مریم رجوی میگوید: <blockquote>«در رویارویی مستقیم با ارتجاع حاکم، ما باید از هرگونه آلودگی به اندیشه و ارزشهای آنها تهی میشدیم و لاجرم باید قلب زنستیزی مرتجعان را، که نفی هویت انسانی زن و نفی صلاحیت او در رهبری جامعه است، درهم میکوبیدیم، تا زنان بتوانند سدِ تحقیر و ستم تاریخی را در اعماق اندیشهٔ خود درهم بشکنند و خود را باور کنند و مردان در شایستگی زنانی، که دوشادوش آنان در همه میدانهای نبرد برای آزادی میجنگیدهاند، تردید روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوبشدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه میرسند که برای غلبه بر این اندیشهٔ چندهزارساله و به عبارتی برای آنکه بر خوی مردسالارانه غلبه کرده و از سوی دیگر اندیشهٔ خودضعیفپندارانهٔ زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژیهای انسانی عظیمی آزاد میشود. | ||
مجاهدین با اشاره نمادین به فرمول همارزی جرم و انرژی، E=mc² (حاصل ضرب جرم در مجذور سرعت نور) معتقدند که مبارزه با این اندیشه به همین میزان منجر به استخراج پتانسیل نهفته در انسان میشود. پتانسیل شگفتآوری که به دلیل نوعی ایدئولوژی استثماری هم مردان و هم زنان را در چنبرهٔ خود اسیر | مجاهدین با اشاره نمادین به فرمول همارزی جرم و انرژی، E=mc² (حاصل ضرب جرم در مجذور سرعت نور) معتقدند که مبارزه با این اندیشه به همین میزان منجر به استخراج پتانسیل نهفته در انسان میشود. پتانسیل شگفتآوری که به دلیل نوعی ایدئولوژی استثماری هم مردان و هم زنان را در چنبرهٔ خود اسیر کرده ا ست. | ||
به همین دلیل است که مجاهدین معتقدند با پذیرش هژمونی | به همین دلیل است که مجاهدین معتقدند با پذیرش هژمونی زنان، در راستای مبارزه با جنسیتزدگی، مردان نیز به جایگاه انسانی خود دست پیدا کرده و از «فردیت منفی» رها میشوند. از منظر روانشناسی این نوع فردیت یا همان «ایگو» برساختهٔ غرایز انسان در کنش و واکنش با محیط پیرامون اوست. اینکه مرد به واسطهٔ داشتن اندام مردانه، باید از کلیشهها رفتاری خاصی پیروی کرده و زن بواسطهٔ اندام زنانه از کلیشههایی دیگر، که نتیجهٔ آن تحکیم رابطهٔ مالکانهٔ یکی بر دیگری است، چیزی جز پیروی کور از واقعیت فیزیکی و غرایز انسانی نیست. غرایزی که در طول زمان «ایگو» یا همان من انسانی را منطبق با کلیشههای خود شکل داده و منجر به شکلگیری نوعی اندیشهٔ استثماری گشتهاست. | ||
به این ترتیب پذیرش هژمونی زنان، نوعی | به این ترتیب پذیرش هژمونی زنان، نوعی «تغییر تعادل قوای آگاهانه» برای غلبه بر چنین اندیشهای است. این جهش در جهت معکوس و قائل شدن چنین تبعیض مثبتی، درست به اندازهٔ عمق تاریخ چند هزارسالهٔ مردسالاری عجیب و شگفتآور است. آنچنان که مجاهدین در حال حاضر موجودیت خود و سازمانشان را مدیون انقلاب درونی و جاری کردن هژمونی زنان میدانند. مریم رجوی در این رابطه میگوید: <blockquote>«برای واژگونی نظام تبعیض جنسی و تغییر بنیادین در سیاستهای آن، زنان باید برای یک دوران، هژمونی سیاسی را در دست بگیرند. هدف و مضمون هژمونی زنان، تضمین برابری و ریشهکن کردنِ ستم جنسی است، نه تعویض مردسالاری با زنسالاری. از همینرو، تمامی الزامها و تمامی پیامدهایش، درست بهعکس نظام کنونی، خصلتی رهاییبخش دارد و فوران نیروهای آزادشده در اثر رفع این ستم، میتواند بنبستهای امروز جامعهٔ بشری را بگشاید و نظامی نوین را در تمامی مناسبات انسانی، چه در درون جوامع و چه در سطح بینالمللی شکل دهد. به این ترتیب، زنان نشان خواهند داد که اگرچه خود در طی قرون و اعصار، با سهمگینترین ستم تاریخ مواجه بودهاند، ولی اینک، در عصر شکوهمند رهایی زن، صدای همهٔ سرکوبشدگان تاریخ را به اوج میرسانند»<ref>زنان صدای سرکوب شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote> | ||
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ==== | ==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ==== | ||
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیئت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل میدهند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو | مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیئت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل میدهند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو داشت که تماماً از زنان تشکیل شدهبود. شورای رهبری مجاهدین در سالهای بعد گسترش پیدا کرد و دهها زن مجاهد دیگر را در برگرفت. | ||
==== تشکیل شورای مرکزی ==== | ==== تشکیل شورای مرکزی ==== | ||
در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاده و شورای رهبری را منحل | در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاده و شورای رهبری را منحل کرد. جایگزین آن شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد است. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همهٔ زنان موجود در سازمان مجاهدین، سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفتهاست. او در سرانجام در نامهای به زهرهاخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷ مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی میشود. یکسال بعد این شورا تشکیل و اعلام میشود.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref> | ||
== ایدئولوژی جنسیت چیست؟ == | == ایدئولوژی جنسیت چیست؟ == | ||
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشته باشیم.'''ا'''ین مفهوم در خارج از دایرهٔ مفاهیم و آموزههای مریم رجوی به عنوان تبیینگر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شدهاست. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این | برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشته باشیم.'''ا'''ین مفهوم در خارج از دایرهٔ مفاهیم و آموزههای مریم رجوی به عنوان تبیینگر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شدهاست. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی، در یک تجربهٔ ذیقیمت توانست عمق و عرصههای جدیدی از کارکردها و ریشههای آنرا کشف و بررسی نماید. | ||
عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزو فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دستکم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت زدگی بکار برده میشود، هر چند دارای مفهوم شاملتری است. | عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزو فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دستکم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت زدگی بکار برده میشود، هر چند دارای مفهوم شاملتری است. | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
=== تعریف پایهای فرد و فردیت === | === تعریف پایهای فرد و فردیت === | ||
فرد در فرهنگ لغت عمید یگانه؛ بیهمتا و بینظیر تعریف شده و | فرد در فرهنگ لغت عمید یگانه؛ بیهمتا و بینظیر تعریف شده و فردیت، یگانگی و بی همتایی تعریف میشود.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب میتوان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچکس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویش دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت مییابند و خودپنداشت فرد را میسازند. | ||
==== فردیت و فردگرایی ==== | ==== فردیت و فردگرایی ==== | ||
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار میدهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع میکند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در اینجا منظور از فردیت یا | در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار میدهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع میکند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در اینجا منظور از فردیت یا فردگرایی، جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بیهمتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمیباشد. بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث روانشناسی «فردگرایی خودخواهانه» یا «خویشتنپرستی» نامیده میشود. واقعیت این است که کلیشههای رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی داده و آنرا مشروع میسازد. | ||
فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته میشود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد میآموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بیتوجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگیهایی البته در نظر عموم نکوهیدهاست و دستکم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی میشوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم میدانیم مظاهر افراطی فردیت است | فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته میشود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد میآموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بیتوجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگیهایی البته در نظر عموم نکوهیدهاست و دستکم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی میشوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم میدانیم مظاهر افراطی فردیت است! | ||
اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتارها و رابطههای همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنجهای دیگران بیتفاوت میگذریم یا تنها دچار احساس ترحم میشویم بدون اینکه عملی انجام دهیم، هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر طرف مقابل توجه نمیکنیم و همواره خود را برحق میدانیم، هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران، بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی میشویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همهٔ این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل میکند. دقیقا در همینجاست که میتوان فهمید، اگر در زندگی عادی، مبارزه با چنین ویژگیهایی تنها نوعی فضیلت به شمار میرود در درون صفوف یک جنبش، در راستای انسجام تشکیلاتی و بالابردن توان مبارزهی جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است. | |||
=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت === | === تعریف پایه ای جنس و جنسیت === | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۴: | ||
جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندامهای جنسی و تولید مثل فرد میشود. نقش اصلی را در تفاوت جنسها همان تفاوتهای بیولوژیکی ایفا میکنند. یعنی تفاوت هورمونها، اندامهای داخلی و خارجی مرد و زن. | جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندامهای جنسی و تولید مثل فرد میشود. نقش اصلی را در تفاوت جنسها همان تفاوتهای بیولوژیکی ایفا میکنند. یعنی تفاوت هورمونها، اندامهای داخلی و خارجی مرد و زن. | ||
جنسیت اما شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنسها قائل میشود. این نقشها دامنه انتظارات رفتاری از جنسهای مرد و زن را مشخص میکند. این نقشها میتواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقشهای جنسیتی است. بر اساس این کلیشهها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) | جنسیت اما شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنسها قائل میشود. این نقشها دامنه انتظارات رفتاری از جنسهای مرد و زن را مشخص میکند. این نقشها میتواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقشهای جنسیتی است. بر اساس این کلیشهها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) و افراد با اندام جنسی زنانه «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند.<ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوتهای بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماماً توسط جامعه به آنها تحمیل میشود. | ||
جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism): | جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism): | ||
حال میتوان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین | حال میتوان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوتهای رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرضها و کلیشههایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسانها میشود. به عبارت دیگر جنسیت زدگی، نوعی تبعیض و پیشداوری دربارهٔ انسانها بر اساس جنسیت آنها و کلیشههای جنسیتی غالب در جامعه است. کلیشههای جنسیتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعریف میکند و اگر انسانی خارج ازاین تعاریف رفتار کند، 'غیرطبیعی' یا 'نامناسب' محسوب میشود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بیبیسی]</ref> | ||
دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. اعلام کردند که جنسیتزدگی دو نوع خصمانه و خیرخواهانه را شامل میشود. آنها برای ارزیابی این دو | دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. اعلام کردند که جنسیتزدگی دو نوع خصمانه و خیرخواهانه را شامل میشود. آنها برای ارزیابی این دو نوع، پرسشنامهای را طراحی کردند؛ که در آن با پرسیدن ۲۲ سؤال میتوان دریافت نگاه جنسیتزده یک فرد تا چه حد خصمانه و تا چه حدخیرخواهانه است. در عمل بین این دو نگاه تفاوت بسیار وجود دارد، اما به نظر گلیک و فیسک هر دو یک هدف را دنبال میکنند، حفظ موقعیت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی. | ||
=== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) === | === جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) === | ||
جنسیت زدگی خصمانه آنچیزی است که بصورت سلطه جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان میدهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر همان نگاهی که زن را «ضعیف» میبیند. جنسیتگرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی میتوان سراغ گرفت. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانهای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانوادهٔ خود قرار میگیرند. | جنسیت زدگی خصمانه آنچیزی است که بصورت سلطه جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان میدهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر همان نگاهی که زن را «ضعیف» میبیند. جنسیتگرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی میتوان سراغ گرفت. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانهای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانوادهٔ خود قرار میگیرند. | ||
همچنین اساساً پدیدهای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شدهاست. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتلهای ناموسی کشته میشوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته میشود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت میگیرد.<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref> در | همچنین اساساً پدیدهای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شدهاست. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتلهای ناموسی کشته میشوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته میشود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت میگیرد.<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref> در بسیاری از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده میتواند به مرگ وی منجر شود. | ||
برای فهم تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشهٔ رفتاری که به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سؤال کمک کننده است؟ | برای فهم تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشهٔ رفتاری که به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سؤال کمک کننده است؟ |