۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== سامانیان == | == سامانیان == | ||
389-279)ه/892-999م) | |||
« سامانيان فرزندان مردي ايراني، از مُغان زَرتُشتي بودند که در دهستان سامان اطراف بلخ فرمانروايي داشت و'''سامانخداة''' ناميده ميشد. در اواخر دوره بنياُمَيّه وي مسلمان شد و بعدها به دربار مأمون که در زمان پدرش هارون الرشيد در مَرو ميزيست راه يافت. مأمون پس از رسيدن به خلافت، چهار پسر وي را به حکومت شهرهاي بزرگ ماوراءالنهر و خراسان منصوب کرد*. | |||
درسال 279ه/892م، اميراسماعيل، يکي از افراد اين خاندان، پس از شکست دادن عَمروليث بر خراسان، سيستان، ري، قزوين و سپس گرگان و طبرستان دست يافت و به خلاف صفّاريان با خلافت بغداد از در آشتي درآمد . خلفاي عبّاسي نيز از او و خاندان ساماني حمايت کردند. سامانيان نزديک به يک قرن بر مشرق ايران حکم راندند، امّا خود را شاه يا سلطان نناميدند و تنها به عنوان امير بسنده کردند. با اين همه، شايسته ترين خانداني بودند که پس از اسلام بر ايران فرمانروايي يافت. دوره آنان همزمان با حکومت آل بويه در بخشي بزرگ از نواحي مرکز و غرب ايران بود که دامنه آن تا بغداد و دربار خلافت عبّاسي نيز ميرسيد. وجود هم زمان اين دو خاندان بزرگ و مقتدر ايراني، که در زنده ساختن زبان و آيين و فرهنگ ايران سعي بسيار داشتند، سبب شد که قرن چهارم هجري/دهم ميلادي در تاريخ ايران وضعي استثنايي يابد و به قرن طلايي مشهور گردد. دراين ميان سهم سامانيان در تجديد عظمت کشور و باززايش فرهنگ اصيل ايران شايان توجّه است*. | |||
ضعف نسبي بغداد، صرف بخش بزرگي ازدرآمد خزانه در داخل سرزمين هاي ايران و اجراي قوانيني که آزادي عمل روستاييان و کشاورزان را تأمين مي کرد، موجب شد که رفاه و امنيّت مادي و معنوي در کشور فراهم آيد و زمينه پيشرفت کار و دانش مهيّا شود. اين شکوفايي اجتماعي اگرچه دير نپاييد و عوامل فرصت طلب با تظاهر به دينداري و با روي کار آوردن غلامان ترک وارد ميدان شدند، امّا پيشرفت و سرزندگي جامعه، چنان سريع و اوج گيرنده بود که فرمانروايان بعدي نيز تا زماني دراز روشهاي حکومتي سامانيان را نگه داشتند و به احياء فرهنگ ايران کوشيدند. برگزاري جشنهاي با شکوه ايراني در زمان شاهان غزنوي و گردآوردن دانشمندان و شاعران بسيار در دربار، درواقع بازتاب درخشش آزادي در دوران سامانيان بود که راه خود را به تاريکي تعصب ترکان نيز ميگشود. | |||
تشکيلات ديواني ساماني تا حدّي به تقليد از ديوان خلفاي عبّاسي، ترتيب داده شده بود، که آن نيز خود به دست ايرانيان و براساس آيين مملکت داري و سازمان هاي ديواني شاهنشاهي ساساني قرار داشت. اين تشکيلات چنان استوار بود که بعدها غزنويان و سلجوقيان و ديگر امراي ترک نيز تا حمله مغول به همان ترتيب حکومت کردند. | |||
اميران ساماني در آباداني قلمرو خود بسيارکوشيدند. کندن کاريزها وانتقال آب به نواحي مختلف از جمله کارهاي سودمند آنان در اين زمينه بود که در حدّ وسيعي انجام گرفت و به زندگي کشاورزان و روستاييان رونق بخشيد. *در دوره امارت سامانيان زبان دَري در ماوراءالنهر و خراسان به کمال رسيد و اين منطقه، که دور از سرزمين خلافت اعراب بود، فرصت يافت که زمينه پيدايش شاهکار زبان فارسي يعني شاهنامه را فراهم آورد. آخرین امیر سامانی به وسیله ی سلطان محمود غزنوی از میان رفت.<ref name=":3">تاریخ ایران - [http://tarikhirantarikh.blogfa.com/post-51.aspx حکومت سامانیان در یک نگاه]</ref> | |||
انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه میساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان (گرگان)، طبرستان (مازندران)، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.<ref name=":0" /> | انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه میساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان (گرگان)، طبرستان (مازندران)، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.<ref name=":0" /> | ||
خط ۲۵: | خط ۳۷: | ||
# منصوربن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه. ق) | # منصوربن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه. ق) | ||
# نوح بن منصور، معروف به امیر<ref name=":1" /> | # نوح بن منصور، معروف به امیر<ref name=":1" /> | ||
== '''امیر اسماعیل سامانی''' (279-295ه/892-907م( == | |||
اميراسماعيل بنيان گذار دولت ساماني است. وي درآغاز، پس از تصرّف کامل فرارود (ماوراءالنهر) که مرکز حکومت پدران و بستگانش بود، قلمرو خود را تا خراسان، سيستان، ري و قزوين گسترش داد. عَمروليث به دست او گرفتار و به بغداد فرستاده شد و سادات علوي طبرستان نيز به وسيله سرداران او از ميان رفتند.* | |||
سامانيان برخلاف صفّاريان و علويان طبرستان و آل زيار و تا اندازه اي آل بويه که همزمان به تشکيل حکومت هاي مستقل درنواحي مختلف ايران توفيق يافته بودند، خلفاي بغداد را از نظر مذهبي مي پذيرفتند و از همين رو با دستگاه خلافت روابطي حسنه داشتند. خلفاي عبّاسي نيز از ايشان حمايت ميکردند. امير اسماعيل مردي دلير و پرهيزگار بود. وي پس از غلبه بر دشمنان داخلي، به جهاد با کفّار و جنگ با ترکان غيرمسلمان پرداخت. به اين جهت او را در تاريخ '''سالارغازيان''' خوانده اند. امّا اين امر در واقع به منظور جهان گشائي و سرکوب بود.* امير اسماعيل با اين جنگ ها هم قوام مهاجم بيابان گرد را سرکوب ميکرد و هم نيروي فزاينده بيکار را از روستاها و نواحي مختلف گرد ميآورد و با شرکت دادن آن ها در جنگ ها و سهيم کردنشان در غنايم، از مزاحمتشان براي دستگاه خلافت و حکومت هاي داخلي ميکاست. اين جنگ ها و غَزَوات غنايم بسيار به درون ايران و از آن جا به دربار خلافت سرازير ميکرد. | |||
امير اسماعيل با عدل و انصاف و عطوفتي که از خود نشان ميداد محبوب مردم بود. وي اسيران جنگي را بدون دريافت سربها آزاد ميکرد و آنان را به کارهاي لشکري يا کشاورزي و آباداني ميگماشت. اينسياست، همراه با خصوصيات اخلاقي اميراسماعيل،* موجب شد که در روزگار سامانيان، هرچند ايران هرگز از جنگ و ستيز دائم و توطئه وکشمکش داخلي در امان نماند، امّا آرامش و امنيتي نسبي فراهم آيد و همراه با پيشرفت و آباداني زمينهاي مساعد براي علم وادب و شعر و هنر پديد آورد. | |||
اميراسماعيلساماني کمي پس از غلبه بر ترکان درسال 295ه/907م در بخارا که سخت مورد علاقه او بود درگذشت.آرامگاه او هنوز در شهر''' '''بخارا برجاست.<ref name=":3" /> | |||
== '''اميرنصر ساماني''' (301-333ه/913-942م( == | |||
نصربن احمد ساماني پس از پدر بزرگ خويش، امير اسماعيل مؤسس سلسله ساماني، مشهورترين فرد اين خاندان است. وي پس از پدرش که به دست غلامان خود کشته شده بود به امارت رسيد. درآن هنگام نصر تنها هشت سال داشت. امّا وزير او '''ابوعبدالله جيهاني'''، که از دبيران و دانشمندان آزاد انديش آن روزگار بود، کارها را به نيکو ترين صورت به انجام ميرساند. '''نصربن احمد''' از آغاز قرن چهارم هجري/ دهمميلادي بهمدّت سيسال در شکوفاترين و پُربارترين و شادترين دوران تاريخ ايران پس از اسلام فرمان روايي کرد. آغاز حکومت او با طغيان مدّعيان بسيار همراه بود. امّا شجاعت و دلاوري سپهسالار و تدبير وزيران و مشاوران بزرگ او '''جيهاني''' و '''ابوالفضل بَلعَمي'''، به زودي همه مشکلات را فرو نشاند. | |||
امير نصر در اواخر دوران حکومت خود به '''اسماعيليان''' گرويد یا گرایش زیاد بدان ها داشت و اين امر موجب رنجش خليفه بغداد و غلامان ترک او را که سنّي مذهب بودند، فراهم آورد. سرانجام بر اثر توطئه ی آن ها، درحالي که بيمار بود ناچار از فرمانروايي کناره گرفت و پادشاهي را به پسر خود، نوح، واگذاشت. | |||
امارت سي ساله امير نصر نزديک به يک سوّم از دوران صدساله حکومت سامانيان را در بر ميگيرد، دوراني که بزرگ ترين وزيران و دانشمندان و شاعران و دهقانان ايراني در عرصه تاريخ پديد آمده اند. درباره شادکامي عمومي دوران نصر بن احمد ساماني درکتاب چهار مقاله نظامي عروضي توصيفي ميخوانيم که نشان ميدهد،* حتي پس از دو قرن ازگذشت آن روزگار هنوز مردم چگونه خاطرات خود از آن دوران را به ياد ميآورده اند. اين توصيف از زبان مردمان عادي نقل شده و بنابراين تنها در باره شادکامي امير نيست بلکه وضع عمومي مردم و وفور و تنوّع نعمت را تصوير ميکند: «نصربن احمد. . . يکسال به بادغيس بود که خرّم ترين چراخورهاي خراسان و عراق است. . . چون ستوران بهار نيکو بخوردند، نصر بن احمد روي به هرات نهاد. . . انگور در غايت شيريني در رسيد. . . صد و بيست لون انگور، هريک از ديگري لطيف تر و لذيدتر،. خوشه اي پنج من، سياه چون قير و شيرين چون شکر. . . و از جانب سيستان نارنج آوردن گرفتند و از جانب مازندران تُرَنج رسيدن گرفت و زمستاني گذاشتند در غايت خوشي . . . و امير گفت کجا رويم که از اين خوش تر مقام گاه نباشد.» اين همان سفري است که چهارسال پاييد و در پايان آن '''رودکي '''با سردادن نغمهء «بوي جوي موليان آيد همي» امير را راهي بخارا پايتخت سامانيان کرد. | |||
ابوعبدالله جيهاني، وزير نصربن احمد، از بزرگان تاريخ ايران است. وي مردي بود عاقل و جهانديده. در دوران وزارت خود به همه جا نامه نوشت تا کتاب هايي درآيين مملکت داري و آداب و رسوم پادشاهي براي او بفرستند.* از ميان آن ها آن چه را نيکوتر بود برميگزيد و در دربار بخارا معمول ميکرد. وي کتابي درباره جغرافياي سرزمين هاي همسايه نوشت و به مطالعه درباب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت. اين امر جهان گردان بسياري را به دربار بخارا کشاند و شهرت و آوازه پايتخت سامانيان را در سراسر جهان و کشورهاي اسلامي به بالاترين حد رساند. درهمين زمان بود که بين بخارا، دربار ابونصر ساماني، و پايتخت خاقان چين روابط نزديک برقرار گرديد و درباره ازدواج دختر خاقان با پسر اميرساماني سخن ها گفته شد. بعد از جيهاني، ابوالفضل بَلعَمي به وزارت امير نصر رسيد ومقام بخارا را تا حدّ شکوه دربار بغداد بالا برد. ابوالفضل و پسرش '''ابوعلي بَلعَمي''' مردمي دانا و هنرپرور و ادب دوست بودند. ابوعلي بَلعَمي '''تاريخ طبري''' را که نخستين و بزرگترين تاريخ کامل جهان بود به '''فارسي''' برگرداند. | |||
شعر در آن روزگار وسيله تبليغات مهمّي بود و سامانيان فرهنگ دوست، شاعران طراز اوّل بسيار به دور خود گرد آورده بودند. در دربار اميرنصر ساماني، علاوه بر رودکي ، که '''پدرشعر فارسي''' خوانده شده است، شاعران نام آور ديگري نيز رفت و آمد ميکردند.* يکي از آنان، '''دقيقي طوسي'''، نظم شاهنامه منثور ابومنصوري را آغاز کرد. امّا کارش نا تمام ماند تا پس از او''' فردوسي''' به آن کار خطير دست يازيد. بخشي را که دقيقي به نظم آورده بود فردوسي درشاهنامه خويش گنجاند و نام او را نيز درکنار نام خود جاودان ساخت.»<ref name=":3" /> | |||
== نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی == | == نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی == | ||
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله بهشمار میرفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیینآناتولی به دست نمیآمد. در ماوراءالنهر و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت؛ که از این میان تنها بهره عمدهای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گؤچتؤرکها (=کوچتؤرکها، ترکهای کوچنده) به وجود آمده بود، که خیلی زود پارهپاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.<ref name=":1" /> | |||
== زبان فارسی در دوره سامانیان == | == زبان فارسی در دوره سامانیان == | ||
'''ادبیات در عهد سامانیان:''' اهمیت سامانیان در آن است که از خاندانی ایرانی بودند و به نژاد خود انسجام دادند. به تشویق شاعران پرداختند و نویسندگان را به ترجمة کتابهای معتبر واداشتند. توجه آنان سبب شد ادبیات فارسی که از زمان طاهریان و صفاریان پا گرفته بود، سریعتر راه کمال را بپیماید و شاعران و نویسندگانی چون ابوشکور بلخی، رودکی سمرقندی، دقیقی طوسی و ابوعلی بلعمی به ظهور رسید. حتی تألیف شناسنامه استاد طوس فردوسی که بعدها به نام غزنویان رقم خورده است، در زمان این سلسله آغاز شد. | |||
ویژگیهای این عهد که باید مورد توجه قرار گیرد در آن بود که پادشاهان مزاحمتی به ارباب فرقهها و مذاهب گوناگون ایجاد نمیکردند. در دوره آنان کسی به دلیل اظهار عقیدة علمی و دینی خود دچار آن مضیقههایی که نویسندگان و اندیشمندان دورة غزنوی و سلجوقی با آن مواجه بودند، نشدند.<ref>ایران شناسی - [http://iransair.blogsky.com/1387/09/12/post-3/ طاهریان-صفاریان-سامانیان]</ref> | |||
سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند. | سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۵۷: | ||
جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به صحیحبخاری، از بغداد به این شهر آمد. گویا فرزندِ ابوحفص، وی را از فتوا دادن منعکرد؛اما او درماندن سماجت کرد تا آن که بخاری فتوای عجیبی درباره احکامشیردادن گوسفندان ـ در ممنوعیت ازدواج میان گوسفندانی که خواهر و برادررضاعی هستند! ـ داد. پس از آن مردم بر او شوریدند ووی را از بخارا بیرون کردند. | جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به صحیحبخاری، از بغداد به این شهر آمد. گویا فرزندِ ابوحفص، وی را از فتوا دادن منعکرد؛اما او درماندن سماجت کرد تا آن که بخاری فتوای عجیبی درباره احکامشیردادن گوسفندان ـ در ممنوعیت ازدواج میان گوسفندانی که خواهر و برادررضاعی هستند! ـ داد. پس از آن مردم بر او شوریدند ووی را از بخارا بیرون کردند. | ||
موقعیت علمی | == موقعیت علمی و مذهبی نیشابور == | ||
نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. دردوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند واز این رهگذر ونیزنزدیکی آن به سرزمینهای اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو کتابحدیثی مهم اهل سنت یکی از محمد بن اسماعیل بخاری (م ۲۵۷) است و دومی ازمسلم بن حجاج نیشابوری (م ۲۶۲). افزون بر آن، کتاب پر ارج المستدرک علیالصحیحَیْن که در تکمیل دو کتابِ بالاست، از حاکم نیشابوری (م ۴۰۵) است.بدینترتیب دانش حدیث وعالمان مُحدّث در این خطه، از جایگاه بلندیبرخورداربودهاند؛ گرچه بیشتر اینان، کتابهای حدیثی خود را در بغداد فراهمآوردهاند. | نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. دردوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند واز این رهگذر ونیزنزدیکی آن به سرزمینهای اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو کتابحدیثی مهم اهل سنت یکی از محمد بن اسماعیل بخاری (م ۲۵۷) است و دومی ازمسلم بن حجاج نیشابوری (م ۲۶۲). افزون بر آن، کتاب پر ارج المستدرک علیالصحیحَیْن که در تکمیل دو کتابِ بالاست، از حاکم نیشابوری (م ۴۰۵) است.بدینترتیب دانش حدیث وعالمان مُحدّث در این خطه، از جایگاه بلندیبرخورداربودهاند؛ گرچه بیشتر اینان، کتابهای حدیثی خود را در بغداد فراهمآوردهاند. | ||
ویرایش