۷۳۵
ویرایش
خط ۹: | خط ۹: | ||
درسالهای دانشجویی، نمایشنامههای " مرگ در برابر " اثر وسلین هانچف و " ایستگاه " نوشته خودش را کارگردانی کرد.<ref>[http://www.iranian-burnt-books-foundation.se/Memorial_of_Soltanpour/Biographical_Hall/Biographie_FA.pdf زندگینامه سعید سلطانپور(گاهشمار) pdf]</ref> او در سال ۱۳۴۷ انجمن تئاتر ایران را با همکاری ناصر رحمانی نژاد بنیان نهاد و جنگ شعر " صدای میرا " را که در خلال سالهای ۴۷–۴۰ سروده بود - در بر دارنده ۵۸ شعر و در دویست صفحه - به چاپ رساند که همزمان با آن کتاب ممنوعه گردید و ازسوی ساواک پرونده او به نام هنرمندی خطرناک نشان دار شد. | درسالهای دانشجویی، نمایشنامههای " مرگ در برابر " اثر وسلین هانچف و " ایستگاه " نوشته خودش را کارگردانی کرد.<ref>[http://www.iranian-burnt-books-foundation.se/Memorial_of_Soltanpour/Biographical_Hall/Biographie_FA.pdf زندگینامه سعید سلطانپور(گاهشمار) pdf]</ref> او در سال ۱۳۴۷ انجمن تئاتر ایران را با همکاری ناصر رحمانی نژاد بنیان نهاد و جنگ شعر " صدای میرا " را که در خلال سالهای ۴۷–۴۰ سروده بود - در بر دارنده ۵۸ شعر و در دویست صفحه - به چاپ رساند که همزمان با آن کتاب ممنوعه گردید و ازسوی ساواک پرونده او به نام هنرمندی خطرناک نشان دار شد. | ||
مجله " خوشه " یکی از معتبرترین نشریههای ادبی بود که برای مدتی تحت سردبیری احمد شاملو منتشر میشد و به دلیل سانسور حکومتی و ساواک، عمر کوتاهی داشت. از آن جایی که مجله خوشه محبوبیت ویژه ای بین مردم پیدا کرده بود، درهمین سال متصدیان مجله خوشه شبهای شعری را با عنوان شبهای شعر خوشه یا هفته شعر خوشه برگزار کردند که در این شبها ۱۱۰ تن از شاعران نوگرا از جریانات مختلف شعری سرودههای خود را در حضور جمع کثیری از دوستداران شعر خواندند. یکی از این شاعران که شعرش با استقبال مواجه شد سعید سلطانپور بود. " اشعار چریکی او … که علنا بر ضد سیاستهای شاه و آمریکا بود و با صدایی پخته و شورانگیز خوانده میشد، چنان همگان را برانگیخت که عده ای رسما احتمال شورش دادند، و میگویند گردانندگان شبهای شعر که مطلقا پیش بینی چنین ماجرایی را نمیکردند پس از یکی دو شعر مصرانه از او خواستند که خواندن شعر را بس کند ". در سال ۱۳۴۸ نمایش " دشمن مردم " اثر ایبسن را به نمایش درآورد. | |||
" در نیمه دوم دههٔ ۱۳۴۰، مخالفت با حکومت و تشکیلات حکومتی شدت یافت، بخشی از آن ناشی از افزایش هیجان میان روشنفکران و بخشی دیگر ناشی از گسترش همزمان و جذابیت نگرش انقلابی در عرصه بین المللی بود. مبارزات الجزایریها، کوباییها و ویتنامیها و همچنین جنبشهای رادیکال دانشجویی در اروپا و امریکای شمالی و جنوبی تاثیر عظیمی بر قشر روشنفکر جهان سوم از جمله ایران داشت. محدود ساختن مجراهای عمومی برای بیان دیدگاههای انتقادی که با توقیف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۹به اوج خود رسید، اعضای جوان و فعال روشنفکری را بیشتر به سوی دو گروه عمده چریکی رادیکال فداییان خلق و مجاهدین خلق متمایل کرد ". " اشعار و نمایشنامههای سلطانپور دربارهٔ ادبیّات و هنر که عمیقا در این فضای سنگین غوطه ور بود، مورد مطالعهٔ رادیکالهای جوان قرار گرفت. " این نوع ادبیات بعدها " شعر چریکی " و " شعر جنگل " نامیده شد. استفاده از واژه " جنگل " اشاره مستقیم به نخستین قیام چریکی فداییان خلق در جنگلهای سیاهکل نزدیک رشت داشت ". در سال ۴۹ نمایش نامه " آموزگاران " از محسن یلفانی را بر صحنه برد. نویسنده و بازیگران، هم زمان دستگیر و به شکنجه گاه برده شدند. او هم زمان کتاب " نوعی از هنر، نوعی از اندیشه " را پنهانی چاپ میکند و در آن از شعر و هنر متعهد و مردمی دفاع میکند و آن را همچون سلاحی میداند که در معارضه و مبارزه با خصم سخت کارامد است. در بحبوحه جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نمایش نامه " چهرههای سیمون مارشار " نوشته برشت را بر صحنه برد. انتشار مجموعه شعر " آوازهای بند " در سال ۵۱ برایش سه سال بازداشت در پی داشت و تا سال ۱۳۵۶ در زندان به سر برد. در سال ۵۷ مجموعه شعر " کشتارگاه " نشر مییابد. خود نامهای این دو مجموعه نشان دهندهٔ آن است که سر و کار سعید با زندان و شکنجه و ساواک بودهاست. | |||
سلطانپور در عرصهٔ شعر انقلابی در جایگاه ویژه ای قرار دارد چرا که او به جای استفاده از سمبلهای جانشین، از واقعیات گویای جامعه بهره بردهاست. تا آنجا که به کیفیت اشعار و نوشتههای او دربارهٔ ادبیات و هنر مربوط است، شعرش گرم و گیرا آمیزه ای از عشق و انقلاب بود. هر چند اشعار اولیه اش را غبار ناراحتی و رنج و درد از نابسامانیهای میهن دربر گرفته، مفهوم سرخی در آنها موج میزند که با عزم شوریدگان، خشم وکین سوزان را متوجه ظالمان و ستمگران میکند. | |||
شعر سلطانپور زبان تصویری دارد و تصاویر شعری او از نوعی شفافیت مفاهیم و درک و توصیف برخوردار است و در آن از زندان و خون و رگبار و اعدامی و انقلاب سخن میرود. " واژهها در شعر او فلز گداختهاست، سنگین وسوزان دل را سوراخ میکند و جایگیر میشود ". نقطه قوت اشعار در طرح مسائل و شناخت پدیده هاست. او تنها ستایشگر و راوی دلاوران مبارز نیست، بلکه در شعرش صریح و آشکار نه جزیی از ستایش شونده، که خود آن است. این واقعیتی است که شعر سلطانپور سرشار از رادیکالیزم است. این مسئله خصوصاً در دوره ای که این اشعار را سروده چشمگیر است. دوره ای که در آن، شعر انفعال آور و نومید از مبارزه را شعرای بازمانده ازحزب توده و جبهه ملی عرضه میکردند؛ شعر او دقیقاً مقابل چنین اشعاری ایستاد به همین دلیل از وجهه و اعتباری بسیار در میان جوانان طالب انقلاب برخوردار شد. نخستین شعر سلطانپور در پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ خود نمایی میکند. او با اشعارش به ستیز با خفقان و سرکوب میپردازد و پس از آن رستاخیز سیاهکل و بندهای پهلوی در شعر او نمود مییابد. سعید سلطانپور در بیست و دوم تیر ماه ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران علیه سرکوب را امضا میکند. | |||
از ۱۸ تا ۲۷ مهر ۱۳۵۶ - یازدهم تا نوزدهم اکتبر ۱۹۷۷- ده شب شعر خوانی به وسیله نویسندگان و شاعران در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (موسوم به انستیتو گوته) در دانشگاه صنعتی تهران برپا شد " (ناصر موذن). به دو هزار نفر کارت دعوت داده میشود، بیش از ده هزار نفر به درون دانشگاه میآیند. برای نخستین بار حدود شصت تن از شاعران و نویسندگان برجسته شهرها آثار دیگر خود را در برابر هزاران شنونده مشتاق، که بیشترشان جوانان شهری و دانشگاه دیده بودند، خواندند. سلطانپور که عضو هیات دبیران کانون نویسندگان بود از نخستین شب شعر بیان داشت که از پایگاه کانون نویسندگان ایران به شعرخوانی میپردازد و از شب پنجم شعر" در بند پهلوی " و" کشتارگاه " را میخواند. " سخنرانان که سالهای سانسور را پشت سر گذاشته بودند از این موقعیّت برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم، از زاویه ایدئولوژیهای مختلف، به گونه ای مؤثر بهره بردند. بعضی از آنها، مانند سعید سلطانپورکه تازه از زندان آزاد شده بود، از رفقای فدایی خود تجلیل کردند ". " این ده شب در تاریخ فکری جدید ایران اهمیت قاطع دارد. این شبها رابطهٔ میان هنرمندان و مخاطبان آنها را نزدیک تر ساخت و به بالا بردن آگاهی سیاسی دانشجویان دانشگاه و شاگردان دبیرستان کمک کرد. شبهای شعر این امکان را نیز به وجود آورد که اپوزیسیون شکلی مسالمت آمیزتر از مقاومت در برابر حکومت را آزمایش کند. به دلیل این عوامل، شبهای شعر سر آغاز موج اعتراضهایی دانسته میشود که تنها چند ماه بعد شهرهای ایران را فرا گرفت ". " در ۲۳ آبان در دانشگاه صنعتی باز هم شب شعر برگزار میشود. دانشگاه از طرف ساواک محاصره و تعداد زیادی دستگیر میشوند، تجمع کنندگان از جمله سعید خواستار آزادی دستگیرشدگان هستند و دانشگاه را ترک نمیکنند. رژیم مجبور به عقبنشینی میشود و روز بعد آنها را آزاد میکند، با خروج جمعیت از دانشگاه تظاهرات بزرگی توأم با ضرب و شتم پلیس شکل میگیرد، و به این ترتیب جلسه شعرخوانی سرانجام به تظاهرات خیابانی تبدیل شده و پایان مییابد. به دنبال این فعالیتها سعید به خارج کشور میرود و " کمیته از زندان تا تبعید " را شکل میدهد و به افشاگری علیه رژیم سلطنت میپردازد " و باید در حول و حوش شورشهای خیابانی و اعتصابات و رفتن شاه، در سال ۵۷، به ایران بازگشته باشد.<ref>[http://www.iranglobal.info/comment/16649 سعید سلطانپور، شاعر انقلاب]</ref> | |||
== نمونه شعر سلطانپور(زندان قضر) == | |||
نام شعر: خون ارغوانها | |||
شاعر: سعید سلطانپور | |||
آهنگ: اقتباس از یک ترانه محلی | |||
خواننده: داوود شراره ها | |||
سال: 1353، زندان قصر | |||
سرود خون ارغوانها بر وزن شعر نوای چوپان و ملودی آهنگ آن، در محافل مبارزان، گروههای سیاسی کوه، زندانیان سیاسی خوانده میشد. این سرود در آلبوم شراره های آفتاب در مقطع انقلاب 57 نشر شد. مطلع این سرود این است: زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها. شاعر آن سعید سلطانپور بود که در زندان قصر در بهار 56 با رفقای خود آنرا سرود و اجرا کرد. | |||
آهنگ خون ارغوانها از روی آهنگ محلي دستگاه همايون گوشه شوشتري اقتباس شده. این تراه محلی در موسیقی مدرن ایران تاریخچه زیر را دارد. ترانه نوای چوپان با شعر هوشنگ شهابی، آهنگ محلي دستگاه همايون گوشه شوشتري، خواننده منوچهر همايون پور در ١٣٢٩، با نام بچۀ چوپان اجرا شد. در ١٣٣٧، محمود ثنایی متخلص به شهرآشوب شعری جدید زیر را روی آن گذاشت: | |||
بهشب، لحظهای که در دامن افق سر کشد ستاره | |||
کند با فسونگری، سوی عاشقان، هر زمان نظاره | |||
شبان، با نوای نی، گویدت خوش از کوه و از کناره | |||
که از کس نشانه، در این گردش زمانه، کجا مانده جاودانه | |||
نماند ز ما اثر، در جهان مگر شعر عاشقانه | |||
خوشا لحن عاشقی، زانکه جاودان ماند این ترانه | |||
سحرگه، که در چمن، غنچه پیرهن میدرد ز مستی | |||
دهد جلوۀ سحر، رونق دگر بر جمال هستی | |||
بگیرد ز ژالهها، جام لالهها، حال میپرستی | |||
شنیدم ز بلبل که گفتی به خوشهچینی گل زین چمن نچینی | |||
که این لاله و سمن، سرو و نسترن، هر کجا که بینی | |||
بود قلب عاشقی، دست دلبری، موی نازنینی | |||
== سعید سلطانپور بعد از انقلاب == | == سعید سلطانپور بعد از انقلاب == | ||
با سقوط رژیم سلطنت به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران میپیوندد و فعالیتهای هنری اش را دنبال میکند. نمایشنامه " عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال " از کارهای انتقادی اوست که به لحاظ فرم کاملاً تجربی و غیر قراردادی بود و به عنوان نخستین تئاتر مستند ایرانی بر بنیاد زندگی واقعی یک کارگر معترض سه ماه پس از خیزش مردم در ۲۲ بهمن ۵۷، به روی صحنه آمد و تبلور فریاد هزاران کارگر علیه کارگزاران جدید دولت و سیستم از هم پاشیده مملکتی بود. در قسسمتی از نمایش، او نظام حکومتی را به اتوبوس آشفته و کج راهی تشبیه میکند که دو راننده دارد و به جای رفتن به محله کارگران جلوی در بازار بارش را خالی میکند. | با سقوط رژیم سلطنت به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران میپیوندد و فعالیتهای هنری اش را دنبال میکند. نمایشنامه " عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال " از کارهای انتقادی اوست که به لحاظ فرم کاملاً تجربی و غیر قراردادی بود و به عنوان نخستین تئاتر مستند ایرانی بر بنیاد زندگی واقعی یک کارگر معترض سه ماه پس از خیزش مردم در ۲۲ بهمن ۵۷، به روی صحنه آمد و تبلور فریاد هزاران کارگر علیه کارگزاران جدید دولت و سیستم از هم پاشیده مملکتی بود. در قسسمتی از نمایش، او نظام حکومتی را به اتوبوس آشفته و کج راهی تشبیه میکند که دو راننده دارد و به جای رفتن به محله کارگران جلوی در بازار بارش را خالی میکند. | ||
بی تردید او و گروهش توانسته بودند در فضای دوگانهٔ آزادی و سرکوب آزادی در جریان انقلاب، بی تکیه بر امکانات دولتی و با وجود همهٔ موانع، با تماشاگر خویش در شکل و اندازه ای بی نظیر ارتباطی هنری برقرار سازند. در سال ۱۳۵۹ هنگام پخش تراکت در تهران، در خیابان انقلاب، به وسیله گشت سپاه دستگیر میشود. با داد و فریاد، جنجال خیابانی به راه میاندازد و در میان مردم ناپدید میشود. در میتینگ هفدهم بهمن ماه ۱۳۶۰ بناست که خود او چکامه ای در میدان آزادی بخواند. نزدیک به چهل هزار نفر به سوی میدان روانه میشوند. پاسداران در لباس رسمی حمله میآورند و تظاهرات به خون کشیده میشود. جهانگیر قلعه میاندوآب کارگر کمونیست ربوده میشود و پس از شکنجه با گلولههایی در دهان و چشم در سردخانهٔ پزشک قانونی یافته میشود و سعید چکامهٔ " جهان کمونیست " را میسراید.<ref>[http://www.iranglobal.info/comment/16649 سعید سلطانپور، شاعر انقلاب]</ref>قسنتی از آخرین سروده سعید سلطانپور در رثای شهادت جهانگیر قلعه میاندوآب:<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/78449 «شاعر خلق»، سعید سلطان پور – زمان اعدام: ۳۱ خرداد ۱۳۶۰][https://www.tribunezamaneh.com/archives/78449]</ref> | |||
گلولهای در چشم | گلولهای در چشم |
ویرایش