عبدالحسین تیمورتاش
عبدالحسین تیمورتاش، با القاب معززالملک، سردار معظم خراسانی (زادهی ۱۲۵۸، خراسان – درگذشته نهم مهرماه ۱۳۱۲، تهران) وزیر دربار رضاشاه پهلوی بود. تیمورتاش در کودکی، توسط پدرش کریم دادخان معززالملک بجنوردی به روسیه فرستاده شد و مدتی در عشقآباد بود. او پس از آموختن زبان روسی در سال ۱۲۷۶، به مدرسه نظامی نیکلایفسکی در سن پترزبورگ وارد شد. در کنار درس نظام، زبانهای روسی و فرانسه را نیز فراگرفت. وی در این زمان با نام خاننردینسکی شناخته میشد. تیمورتاش پس از اینکه به ایران بازگشت، مدارج ترقی را بهسرعت پیمود. او وکیل نیشابور در دوره دوم مجلس شورای ملی شد؛ و در سال ۱۲۹۷، حاکم گیلان گردید. تیمورتاش در سال ۱۳۰۰، در کابینه سوم مشیرالدوله (حسن پیرنیا) وزیر عدلیه و در ۱۳۰۲، حاکم کرمان شد. او پس از حکومت کرمان، مجدداً در دوره پنجم به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در کابینههای سوم و چهارم رضاخان، از سال ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۶، وزیر فلاحت و تجارت و فواید عامه بود؛ و پس از به سلطنت رسیدن رضاخان، از سال ۱۳۰۴، وزیر دربار رضا شاه پهلوی شد. تیمورتاش با نفوذ و تسلط بر چند زبان خارجی و تکیه بر قدرت رضاخان، وزارت دربار را در مدت کوتاهی بهصورت عمدهترین مرکز قدرت و حکومت درآورد. . تیمورتاش بجز وزارت جنگ که رضاخان فرداً به آن میپرداخت، برهمهی وزارتخانهها و دوائر دولتی نظارت داشت. گفتهها و عقاید تیمورتاش در هیئت دولت و مجلس حکم گفته رضاشاه را داشت و کسی نمیتوانست با آن مخالفت کند. سرانجام تیمورتاش پس از دو بار محاکمه به اتهامهای مالی و تحمل ۹ ماه حبس در روز نهم مهر سال ۱۳۱۲، در زندان قصر به قتل رسید. جنازهی وی تا چند ماه در ابن بابویه ماند، و پس از چند ماه بدون حضور اعضای خانوادهی او که در آن دوران به فرمان رضاشاه در تربت حیدریه، در تبعید به سر میبردند، بدون سروصدا در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.
کودکی و تحصیلات
عبدالحسین خان تیمورتاش معروف به معززالملک و سردار معظم خراسانی فرزند حاج کریم دادخان نردینی معروف به امیرمنظم، در سال ۱۲۵۸، در نردین از توابع بجنورد به دنیا آمد. پدرش از خانهای نردین و جاجرم و حاکم سبزوار بود. پدر تیمورتاش او را در سال ۱۲۷۳، در سن ۱۳ سالگی برای تحصیل به عشقآباد فرستاد. وی پس از آموختن زبان روسی در سال ۱۲۷۶، به مدرسهی نظامی نیکلایفسکی در سن پترزبورگ وارد شد. در کنار درس نظام، زبانهای روسی و فرانسه را نیز فراگرفت. تیمورتاش در این زمان با نام «خاننردینسکی» شناخته میشد.[۱]
تیمورتاش سپس به فرانسه رفت و در مدرسه نظامی سنپترزبورگ که ویژهی فرزندان اشراف بود، مشغول تحصیل گردید.[۲]
بازگشت به ایران و ورود به مجلس
پس از اینکه به ایران بازگشت، مدارج ترقی را بهسرعت پیمود. او وکیل نیشابور در دوره دوم مجلس شورای ملی شد؛ و در سال ۱۲۹۷، حاکم گیلان گردید. تیمورتاش در سال ۱۳۰۰، در کابینه سوم مشیرالدوله (حسن پیرنیا) وزیر عدلیه و در ۱۳۰۲، حاکم کرمان شد. او پس از حکومت کرمان، مجدداً در دوره پنجم به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در کابینههای سوم و چهارم رضاخان، از سال ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۶، وزیر فلاحت و تجارت و فواید عامه بود.[۲]
تیمورتاش پس از پایان تحصیل در سال ۱۲۸۶، همزمان با قیام مشروطه به ایران بازگشت و به عنوان مترجم زبان روسی در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد. با فروکش کردن حوادث مشروطه، تیمورتاش به سبزوار رفت و در این شهر به سمت نایبالحکومه جوین (از توابع سبزوار) برگزیده شد.
تیمورتاش هنگام انتخابات مجلس دوم در آبانماه ۱۲۸۸، به عنوان جوانترین وکیل از خراسان به مجلس راه یافت؛ و این نخستین موفقیت وی در عرصهی سیاست بود. او پس از انحلال مجلس دوم در سال ۱۲۹۰، به ریاست قشون خراسان منصوب گردید. تیمورتاش همچنین در ۱۸ فروردین سال ۱۲۹۴، از قوچان به مجلس سوم راه پیدا کرد و از همین زمان، با تحکیم جایگاه خود در عرصهی سیاست به عنوان یک چهرهی سیاسی شناخته شد.
در فروردین سال ۱۲۹۸، وثوقالدوله رئیسالوزرا تیمورتاش را به حکمرانی گیلان منصوب کرد؛ که این انتصاب مقارن با اوجگیری قیام میرزا کوچکخان جنگلی بود. به فرمان تیمورتاش گروهی از آزادیخواهان نهضت جنگل در گیلان به دار آویخته شدند. تیمورتاش در ۳۰ مهر سال ۱۲۹۸، بهخاطر بدرفتاری با مردم و ایجاد رعب و وحشت در شهر، برکنار شد. وی پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، به علت تماس و ارتباطت با نورمن سفیر انگلیس و انتقاد از سیاستهای ضد حکومتی سید ضیاءالدین طباطبائی، مدت کوتاهی به زندان افتاد؛ ولی با برکناری سید ضیاءالدین آزاد شد. تیمورتاش در سوم بهمن سال ۱۳۰۰، در کابینهی مشیرالدوله وزیر عدلیه و در دهم تیرماه سال ۱۳۰۱، به توصیه قوامالسلطنه، حکمران کرمان و بلوچستان گردید؛ و سپس در کابینه رضاخان سردار سپه، وزیر فواید عامه گردید. او در شهریور سال ۱۳۰۳، در مجلس چهارم وکالت قائنات را بر عهده داشت. انتخاب وی به نمایندگی نیشابور از مجلس پنجم تا دوره نهم ادامه یافت.[۳]
نقش تیمورتاش در برسرکار آوردن رضاخان
تیمورتاش که تلاش فراوانی در تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی انجام داده بود، با به سلطنت رسیدن رضاخان، در ۲۸ آذر ۱۳۰۴، به عنوان وزیر دربار منصوبب گردید؛ و از این تاریخ مهمترین وآخرین تجربهی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد.[۳]
تیمورتاش از کسانی بود که در برانداختن حکومت قاجار و بر سرکار آوردن پهلوی کوشش بسیار کرد. در دوران رضاشاه نخستین وزیر دربار بود؛ و نقش بسیار مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد.
وزارت دربار پهلوی
تیمورتاش پس از به سلطنت رسیدن رضاخان، از سال ۱۳۰۴، وزیر دربار رضا شاه پهلوی شد. او با نفوذ و تسلط بر چند زبان خارجی و تکیه بر قدرت رضاخان، وزارت دربار را در مدت کوتاهی بهصورت عمدهترین مرکز قدرت و حکومت درآورد؛ و از زمان شروع ریاست وزرایی حاج مخبرالسلطنه هدایت به مدت ۶ سال تا ۲۲ شهریورماه ۱۳۱۲، یعنی تا روز غضب رضاخان که گفت: «دیگر وزارت دربار نمیخواهم»، وزیر مقتدر دربار سلطنت پهلوی بود. تیمورتاش بهویژه در زمینه سیاست خارجی با اتکاء به قدرت رضاشاه از آزادی عمل بیشتری برخوردار بود. یعنی در این دوره، وزیر امور خارجه مقامی تشریفاتی بود و این وزیر دربار بود که منافع ایران را در مقابل دول بیگانه بهطور رسمی نمایندگی میکرد.[۲]
شخصیت متضاد تیمورتاش
تیمورتاش دارای شخصیت تقریباً ویژه و منحصر به فردی در بین رجال سیاسی بود. در واقع شخصیت او جمع اضداد بود و ابعاد مثبت و منفی شخصیت وی هر یک در اوج بودند. مثلاً تیمورتاش همان میزان که در عیاشی و شهوترانی شهرت داشت، چنانکه دکتر قاسم غنی در خاطرات خود از اعتیاد او به الکل و قمار و افراط وی به غرایز جنسی سخن می گوید و از سوی دیگراز تسلط بسیار خوب او بر کارها تعریف میکند؛ و در مکاتبات سررابرت کلایو، وزیر مختار انگلیس در ایران، بارها از ساعات کاری و فعالیت بسیار تیمورتاش سخن میشنویم. حتی در جایی سر رابرت کلایو، میزان کار شبانهروزی تیمورتاش را در حدی توصیف میکند که یک وزیر اروپایی تصورش را هم نمیتواند بکند؛ و در ادامه میگوید این در صورتی است که تیمورتاش منشی مخصوص هم ندارد و همهی نامههایی را که به من مینویسد، یا خودش تایپ میکند یا همسرش، و این کارها را نیز اغلب در نخستین ساعات پس از نصف شب انجام میدهد.[۴]
سیاست تیمورتاش
تیمورتاش شیفته سیاست و قدرت بود و برای ترقی در این زمینه تلاش بسیاری کرد. تیمورتاش پس از آنکه به ایران بازگشت، در بدو ورود به عرصهی سیاست به تأثیر زبان و سخنوری در سیاست ایران آگاه شد؛ و به سرعت زبان فارسی را با همه فنونش فراگرفت. وی چنان در ادبیات فارسی مهارت پیدا کرد که شعر میسرود و گفته میشود بیش از ۱۰ هزار بیت شعر فارسی را حفظ بود.
تیمورتاش پس از حضور در مجلس شورای ملی راه محکمی برای حضورش در صحنه سیاست باز کرد. در این دوران تمرکز تیمورتاش به برقراری ارتباطی مؤثر با سیاستمداران پرنفوذ کشور بود؛ و اعتقادی به جامعه و رسانهها نداشت. مثلاً در سال ۱۲۹۷، وقتی از طرف وثوقالدوله مأمور سرکوب نهضت جنگل شد، نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه با خشونت و سرکوبی که بهکار گرفت، نفرت مردم منطقه گیلان را نسبت به خود و حکومت بیشتر کرد. پس از این هم، در دوران حکومت رضاشاه، در سانسور روزنامهها و انحلال احزاب سیاسی نقش مهمی داشت. از طرفی او برای نزدیکی به سیاستمداران، برنامهریزی داشت. وی که پس از مرگ پدرش لقب معززالملک را نیز گرفته بود، در آغاز سالهای حضورش در عرصهی سیاست در انتشار مجلهی دانشکده با ملکالشعرای بهار همکاری میکرد؛ و مقالاتی هم برای آن مینوشت. ازهمین موضوع در دوران حضورش در مجلس شورای ملی استفاده کرد؛ و از وجود ملکالشعرای بهار در مجلس بهره برد. تیمورتاش در مجلس میدانداری میکرد و صحنه را با سخنانش به دست میگرفت. در همین راستا وقتی که قرار بود خلع سلاح ستارخان در مجلس تصویب شود صداهای مخالفی در مجلس شنیده میشد؛ بنابراین تیمورتاش با بیانی نافذ و گیرا، فضای مجلس را به سود خلع سلاح تغییر داد و این طرح به راحتی تصویب شد. تیمورتاش گام به گام نفوذ خود را در مجلس گسترش میداد تا آنجا پیش رفت که نایب رئیسی مجلس چهارم شورای ملی را به دست آورد. تیمورتاش به آیندهی رضاخان امید داشت و پیشبینی میکرد رضاخان به قدرت برسد؛ به خاطر همین سعی داشت راه را برای رضاخان پهلوی هموار کند. وی در مجلس پنجم طرح ساقط کردن قاجاریه از سلطنت را مدیریت کرد؛ و پس از شروع سلطنتِ رضاخان، به پاس سعی و تلاشش در سال ۱۳۰۴، وزیر دربار پهلوی شد. تیمورتاش با رسیدن به وزارت دربار پیشرفت بزرگی در افزایش قدرت خود کرد. او در مراسم تاجگذاری رضاخان، حامل تاج پهلوی بود در صورتی که مرسوم نبود وزیر دربار چنین کاری را انجام دهد. با آغاز انتخابات ششمین دوره مجلس شورای ملی، تمام امور کاملاً در اختیار تیمورتاش بود به گونهای که وی افراد را براساس همراهیشان با برنامههای خویش برای حضور در انتخابات تأیید میکرد. قدرت و نفوذ تیمورتاش به اندازهای رشد کرده بود که انتخاب وزیران، مسئولان دربار، استانداران و سایر مناصب مهم کشور با نظر تیمورتاش صورت میگرفت
انگلیس که به خطر افتادن منافعش در ایران را تحمل نمیکرد؛ مانع اصلی بر سر رسیدن به خواستههایش را تیمورتاش میدانست. رابرت کلایو، نماینده انگلیس در تهران، در جریان مذاکرات در نامهای به تاریخ یکم اردیبهشت ۱۳۱۰، اینطور نوشته است:
«... تیمورتاش اکنون در تعیین خط مشی سیاستهای داخلی و خارجی چنان مطلقالعنان گشته که متأسفانه تا زمانی که وی در مسند کار باشد، امیدی به بهبود شرایط موجود نیست».[۵]
نفوذ تیمورتاش در حاکمیت
تیمورتاش حدوداً در شش سال اول دورهی سلطنت رضاخان، در اوج اقتدار و از نظر سیاسی دومین شخص مملکت محسوب میشد. او با انجام تغییرات ساختاری در وزارت دربار، آن را به یک مرجع تصمیمگیرنده و مجری اراده رضاشاه مبدل کرد و از این پایگاه سیاستهای مورد نظر رضاشاه را در راستای تحقق برنامههای وی و تثبیت دولت مرکزی به اجرا درآورد. تیمورتاش بجز وزارت جنگ که رضاخان فرداً به آن میپرداخت، برهمهی وزارتخانهها و دوائر دولتی نظارت داشت. گفتهها و عقاید تیمورتاش در هیئت دولت و مجلس حکم گفته رضاشاه را داشت و کسی نمیتوانست با آن مخالفت کند.
تیمورتاش و پسرش مهرپور درسفر تحصیلی پسر رضاخان محمدرضا پهلوی ولیعهد به سوئیس در ۱۵ شهریورماه سال ۱۳۱۰، از همراهان وی بودند. ضمن اینکه تیمورتاش مأموریت داشت از سوئیس به آلمان، فرانسه، ایتالیا، و سپس انگلیس برود و با مقامات این کشورها در رابطه با مسائل فیمابین مذاکره کند.[۳]
علت برکناری و قتل تیمورتاش
در اکثر آثار تاریخی، مؤلفان همراه با شرح زندگی و فرازونشیبهای دوران فعالیتهای سیاسی تیمورتاش، به شخصیت پیچیدهی او اعتراف کردهاند؛ و سخنان ضد و نقیضی نسبت به وابستگی تیمورتاش به قدرتهای خارجی ابراز نمودهاند. برخی او را عامل انگلیس و گروهی از اسناد وابستگیاش به گ.پ. او (کا.گ. ب فعلی) پرده برداشتهاند. مؤلفان داخلی نیز دچار همین سردرگمی هستند. با وجود اعترافات صریح بوریس باژانف، منشی پولیت بوروی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، مبنی برهمکاری تنگاتنگ تیمورتاش با سازمان جاسوسی شوروی، مدارک موجود بیانگر آن است که تیمورتاش با سازمان اطلاعاتی انگلستان نیز مرتبط بوده است. بعضی از تاریخنگارن هم علت اختلاف رضاخان با تیمورتاش وزیر دربار مقتدرش را در حد حسادتهای پیشپاافتاده و خبرچینی و بدگویی مغرضان دانستهاند.[۲]
درباره علت سرنوشت و برکناری تیمورتاش نظرهای مختلفی بیان شده است. بر اساس یکی از این نظرات، تیمورتاش قدرتی معادل قدرت رضاخان در کشور پیدا کرده بود و نگرانی تشویش رضاشاه از آینده فرزندش که ولیعهد و جانشین او به حساب میآمد؛ از جمله دلائل اقدام رضاخان برای برکناری تیمورتاش از صحنه قدرت بود؛ کما اینکه یک هفته پس از برکناری تیمورتاش، وزیر مختار انگلیس در گزارشی به لندن، به نگرانی رضاشاه از آیندهی فرزندش اشاره کرد و آن را دلیل برکناری تیمورتاش اعلام کرد.
نظر دیگری که در این رابطه مطرح شده است، حاکی از نقش انگلیس در برکناری تیمورتاش بوده است. براساس اخبار رسمی که در مطبوعات انگلیس منتشر شد، عبدالحسین تیمورتاش در لندن برای افزایش سهم ایران از درآمدهای نفت تلاش میکرد؛ اما نقش مأموران اطلاعاتی انگلستان درافشا و برملا کردن تماس تیمورتاش با مقامات روسیه و همچنین انعقاد متمم قرارداد دارسی با دولت ایران در خردادماه سال ۱۳۱۲، زمانی که تیمورتاش در زندان رضاخان به سر میبرد، شک و تردید دخالت انگلیس در تصمیم رضاشاه برای حذف و برکناری تیمورتاش از صحنهی قدرت را بیشتر میکند. اما هیچیک از این فرضیات و نظرات رسماً اعلام نشد و تیمورتاش فقط به جرم رشوهخواری محکوم و به دستور رضا شاه اعدام گردید.[۳]
به هر حال با هر فرضیهای نتیجه این است که پروسه سقوط تیمورتاش در آن ۱۳۰ روزی شکل گرفت که او در خارج از کشور بود. یعنی درست زمانی که در کنار موسولینی، استالین و مارشال هیندنبورگ عکس یادگاری می گرفت، در تهران زمینهی برکناری او فراهم می شد؛ و اگر زندگی سیاسی او تنها ۸ سال دیگر دوام می آورد، چه بسا پس از جنگ جهانی دوم سرنوشت دیگری برای ایران رقم می خورد.[۴]
اتهام جاسوسی
در اوایل سال ۱۳۰۸، سرجان کدمن، رئیس کل کمپانی نفت ایران و انگلیس به تیمورتاش پیشنهاد کرد و خواست تا این شرکت بهجای سرمایهای که در ایران جهت احداث پالایشگاه آبادان و همچنین استخراج نفت هزینه کرده است، مدت امتیاز دارسی را تمدید کنند. تیمورتاش در جواب سرجان کدمن نوشت:
«امتیاز دارسی در روزگاری تحصیل شده که اولیای دولت وقت ایران نمیدانستند غرض از کسب این امتیاز چیست و دولت ایران چه چیزی را از دست میدهد. دولت ایران حاضر است برای تجدیدنظر درباره این امتیاز وارد مذاکره شود.»
پس از دو سال مذاکرات پراکندهای میان سرجان کدمن و تیمورتاش، سرانجام کدمن به وزیر دربار اطلاع داد بهعلت درخواستهای فراوان دولت ایران، شرکت از تقاضای قبلی خود مبنی بر تمدید قرارداد منصرف شده است. تیمورتاش به فرمان رضاخان جهت مذاکره و رفع اختلاف، به لندن رفت. وی در این مدت با سرجان کدمن و سرجان سایمون (وزیر امور خارجه وقت انگلیس) ملاقات کرد؛ و بعدها کار با پرداخت یک میلیون لیره به دولت ایران به پایان رسید.
تیمورتاش در راه مراجعت به تهران، به مسکو رفت. در ایران وقتی از اقامت تیمورتاش در مسکو باخبر شدند که روزنامههای اروپا با جار و جنجال نوشتند: «کیف دستی تیمورتاش حاوی اسناد محرمانه مربوط به مذاکرات نفت در مسکو مفقود شده است!»
پس از بازگشت تیمورتاش به ایران، این شایعه قوت بیشتری گرفت که تیمورتاش وزیر دربار از نظر افتاده و برخوردهای رضاخان با او بسیار توهینآمیز شده است. ظاهراً رضاشاه احساس کرده بود که در جریان مذاکرات تیمورتاش و انگلیسیها، سبیل تیمورتاش نیز چرب شده است. آیرم و مأموران پلیس سیاسی هم که نظر بدی به تیمورتاش داشتند، اسنادی را به رضاخان نشان دادند که شک رضاشاه را در مرتبط بودن تیمورتاش به خارجیها تقویت کرد.[۲]
همچنین آقابیگ اف نیز در کتاب خود درباره تیمورتاش چنین می نویسد:
«معتقدم او (تیمورتاش) تنها کسی است که می تواند کلیه نظرات سیاسی اقتصادی شوروی را تأمین کند.»[۴]
سرانجام در آذرماه سال ۱۳۱۱، به فرمان رضاخان قرارداد دارسی لغو و تیمورتاش متهم به جاسوسی شد. ناصر نجمی در کتاب بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی مینویسد:
«احتمالاً جاسوسان انگلیسی کیف تیمورتاش را در قطار ربودند و بعد روزنامه تایمز لندن خبر داد که کیف تیمورتاش پیدا شده است (لابد بدون محتویات با ارزش آن). ناکامی تیمورتاش در مسئله نفت، ملاقات محرمانه با سران شوروی، مطالب روزنامههای انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش، غرور و تکبر نام برده و سوابق ناشی از ولخرجیهای وی از بودجه دربار، اخذ وامهای کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی، شهوترانی، قمار، شرب خمر مدام، استعمال افیون و دوستی با افراد ناباب، رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدگمان کرد. تیمورتاش که پس از بازگشت از سفر متوجه کدورت رضاشاه شده بود درخواست مرخصی کرد و پس از ۴۰ روز مرخصی رضاشاه وی را احضار کرد و خواستار ادامه کار او در دربار شد. در همان سال موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) و حسینقلی نواب، رئیس هیئت نظارت مطرح شد. همچنین در همان اوان وکیلالملک دیبا، رئیس حسابداری دربار و یار نزدیک تیمورتاش پس از محاکمه در دادگستری، توسط رضاشاه از کار برکنار شد.»[۶]
زندان و مرگ تیمورتاش
تیمورتاش سرانجام در سوم دیماه ۱۳۱۱، برکنار شد و به زندان افتاد. اما رضاخان به این قانع نبود؛ و بر این اساس دستور قتل او را صادر کرد و در تاریخ نهم مهرماه ۱۳۱۲، به دست احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی، به قتل رسید. [۵]
دکتر جلال عبده دادستان دیوان کیفر در جریان محاکمه مختاری آخرین رئیس شهربانی رضا شاه و همدستان او روایتی دارد و بر اساس پروندههای موجود دربارهی چگونگی قتل تیمورتاش، می نویسد:
«پزشک احمدی، تیمورتاش را بر حسب دستور رئیس کل شهربانی وقت و رئیس زندان، با تزریق استرکنین مسموم می کند، ولی چون مختصر حیاتی داشته، به شهادت دکتر محمد خروش و اظهارات معین طبیب ابوالقاسم حائری، برای این که کار وی زودتر تمام شود، بالش و پتو را بر دهان وی گذارده و خفه می کنند…»[۷]
جنازهی تیمورتاش تا چند ماه در ابن بابویه ماند، و کسی جرأت دفن آن را نداشت. پس از چند ماه بدون حضور اعضای خانوادهی او که در آن دوران به فرمان رضاشاه در تربت حیدریه، در تبعید به سر میبردند، بدون سروصدا در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.[۴]
تقریباً ۲۰ روز پس از مرگ عبدالحسین تیمورتاش، همهی اعضای خانواده او به کاشمر تبعید شدند و تا زمان سقوط رضاشاه اجازه بازگشت به تهران نیافتند. بعدها وکیلالملک نیز از وزارت دربار اخراج گردید؛ و مانند تیمورتاش بر اساس اتهاماتی مورد محاکمه قرار گرفت و به ۳ سال حبس محکوم شد و به زندان افتاد.[۳]
روایت دختر تیمورتاش از قتل پدرش
یکی از دلایل برای زنده ماندن یاد تیمورتاش، خونخواهی دخترش ایراندخت تیمورتاش است. ایراندخت درست ۸ سال پس از مرگ پدرش یعنی در سال ۱۳۲۰، بههنگام اشغال ایران توسط متفقین که تبعیدش پایان یافت، به خونخواهی پدر روزنامهای را منتشر کرد؛ و در آن برخی دست نوشتههای پدرش را به چاپ رساند؛ و به قصد یافتن قاتل پدرش به عراق سفر کرد. خانم ایراندخت پزشک احمدی را در قیافه ای مبدل شناسایی کرد؛ و توانست او را به ایران منتقل کند و به یاری محاکماتی که محمدرضا شاه برای جبران عملکرد پدر ترتیب داده بود، توانست انتقام پدرش را از او بگیرد. خانم ایراندخت تا پایان زندگیاش بهعکس برخی از برادرانش هرگز به خاندان پهلوی روی خوش نشان نداد.[۴]
ایراندخت تیمورتاش فرزند اول عبدالحسین تیمورتاش، فارغالتحصیل دکترای فلسفه از دانشگاه فرانسه است که توانست با پشتکار بسیار، دکتر احمدی، قاتل پدرش و دیگر فعالان زمان رضاشاه را به محاکمه بکشاند.
ایراندخت تیمورتاش در سال ۱۳۵۵، به سمت وابسته فرهنگی و مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه منصوب شد. وی سرانجام در سال ۱۳۷۰، در پاریس درگذشت. مهدی آذر، وزیر فرهنگ کابینه دکتر محمد مصدق در کتاب خاطرات خود نوشته است که در نشستی با ایراندخت تیمورتاش در روز ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۱، در پاریس و به هنگام صرف ناهار، ایشان خاطرات خود را از مرگ پدرش اینگونه نقل کرد:
«... من سه یا چهار روز قبل از اینکه پدرم به زندان منتقل شود، به اتفاق میرزا هاشمخان افسر به دیدار پدر رفتم. او جسماً سالم بهنظر میرسید ولی روحیهای بس پژمرده داشت. در این جلسه پدرم قیمومیت و سرپرستی فرزندان خود را به آقای افسر سپرد و گفت امیدوارم از آنها در نهایت مهربانی نگهداری کنی. هاشمافسر تحت تأثیر بیانات عبدالحسین تیمورتاش اشک در چشمانش حلقه زد ولی پدرم به او گفت این اشکها را برای روزهای بدتری ذخیره کن. من با آنکه دخترک معصوم و نوجوانی بیشتر نبودم، معنی این کنایه را فهمیدم. معهذا از خود حرکتی بروز ندادم. پس از آنکه وقت ملاقات تمام شد آخرین نگاه را به پدرم که به اندازه یک دنیا او را دوست داشتم، انداختم و بیرون آمدم. در یک شب میهمانی در باغ سردار اسعد، تلفنی به سرلشکر آیرم رئیس شهربانی اطلاع داده شد به زندان قصر برود. سرلشکر هنگام عزیمت از میهمانان معذرتخواهی کرد و گفت ظاهراً باید در زندان چند نفر سر به شورش گذارده باشند و اتفاقی افتاده باشد. او به هنگام خداحافظی اظهار میدارد شام منتظر من نباشید و سپس از باغ بیرون رفته، یکسره به زندان قصر و به دخمهای که تیمورتاش در آنجا ماههای آخر را در سلول انفرادی بهسر میبرد و بعدها به دخمهی تیمورتاش معروف شد، رفت. در آنجا سرهنگ پاشاخان باجناغ رضاشاه که ریاست کل زندانها را برعهده داشت، همراه با پزشک احمدی منتظر بودند تا دستور اجرای قتل صادر شود. آنها ابتدا بازوی تیمورتاش را گرفتند و در شرایطی که او مقاومت میکرد سم را به داخل رگهایش تزریق کردند. سم کارگر نشد و در نتیجه تلاش تیمورتاش برای پرهیز از مرگ و تلاش پزشک احمدی برای کشتن طعمه خود، سر و بدن تیمورتاش خونآلود شد. سرانجام برای اینکه کار زودتر به پایان برسد با بالش وی را خفه کردند. این بالش خونآلود تنها چیزی بود که از زندان پدرم برای ما ارسال داشتند.»
سرلشکر آیرم در بازگشت از مأموریت، خیلی کوتاه ولی با لحنی موفقیتآمیز میگوید: «کار تمام شد، کارش را تمام کردم.»
این واقعه در شب هشتم مهرماه ،۱۳۱۲ ساعت ۱۱:۳۰ شب بهوقوع پیوست.[۸]
رضاخان در دوران پادشاهی ۱۶ ساله خود، دستور قتل ۸ نفر از نزدیکان خود را فقط به جرم اینکه بیش از حد لازم قدرت و محبوبیت پیدا کرده بودند، صادر کرد.[۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ جنایتهای رضاشاه در حق نزدیکانش - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ اولین اختلاس بانکی ایران چگونه رقم خورد - سایت راه پرداخت
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ بیوگرافی تیمور تاش - سایت نردین
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ قتل تیمور تاش به دستور رضاخان - سایت فرادید
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مرگ تدریجی آقای وزیر - سایت ویرگول
- ↑ بازخوانی پروندههای اختلاس در ایران - سایت تاریخ ایرانی
- ↑ زندگینامه تیمور تاش - سایت گلشن
- ↑ روایت دختر تیمور تاش از مرگ پدرش - سایت دوران