جواد رضایی،

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۸ توسط Khosro (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه |نام_شخص=جواد رضایی |تصویر=جواد رضایی؛5.jpg |عرض_تصویر=300px |توضیح_تصویر=جواد رضایی |تاریخ_تولد=اسفند ۱۳۵۳ |محل_تولد=لاهیجان |تاریخ_مرگ=۲۵ آبان ۱۴۰۱ |ملیت= ایرانی |محل_مرگ=لاهیجان |مدفن=آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان |علت مرگ=اصابت گلول...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جواد رضایی، (متولد اسفند ۱۳۵۳، لاهیجان – درگذشته ۲۵ آبان ۱۴۰۱، لاهیجان) در جریان اعتراضات سراسری مورد اصابت گلوله‌های ساچمه‌ای مأموران حکومتی قرار گرفت و جان باخت. جواد رضایی پدر دو پسر به نام‌های هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی پا گرفت و گسترش پیدا کرد، شهر لاهیجان نیز صحنه‌ی اعتراضات گسترده‌ی مردم بود. در و دیوارهای اغلب خیابان‌های لاهیجان پُر از شعار ضدحکومتی بود که جواد رضایی معمولاً شب‌ها با شابلن به خیابان‌ها می‌رفت و شعارنویسی می‌کرد. چهارشنبه‌شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، مردم دوباره برای اعتراض به خیابان‌های لاهیجان آمدند. بسیاری از کسبه و بازاریان نیز دست به اعتصاب زده و مغازه‌هایشان را بسته بودند. نیروهای امنیتی که از قبل آماده‌باش بودند، خیابان شیشه‌گران لاهیجان را از بالا و پایین مسدود کردند. مردم شروع به شعار دادن کردند که با سرکوب شدیدی از طرف نیروهای حکومتی مواجه شدند. نیروهای امنیتی با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشک‌آور به‌سمت مردم هجوم بردند و رگباری از ساچمه‌ها بر سر معترضین فرود می‌آمد. در همان شب، جواد رضایی از فاصله‌ی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. جواد رضایی چند ساعت پیش از جان باختنش به یکی از دوستانش گفت بود که من اگر نروم توی خیابان، تو اگر نروی، پس کی برود؟ تو هم باید بیای، من که آماده مردن هستم و این باعث افتخار من است. سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبان‌ماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان به‌خاک سپرده شد.

جواد رضایی
جواد رضایی؛5.jpg
جواد رضایی
زادروزاسفند ۱۳۵۳
لاهیجان
درگذشت۲۵ آبان ۱۴۰۱
لاهیجان
علت مرگاصابت گلوله‌ی نیروهای حکومتی
آرامگاهآرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان
ملیتایرانی

زندگی و شغل

 
جواد رضایی و پسرش

جواد رضایی به سنگ‌کاری و کاشی‌کاری اشتغال داشت، اما به‌خاطر مشکل کمر، این کار را کنار گذاشته بود و در حوالی میدان انتظام شهر لاهیجان در کیوسکی کار می‌کرد. جواد رضایی پدر دو پسر به نام‌های هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. همسر جواد رضایی نیز در آموزش و پرورش شاغل است.

اعتراضات سراسری ۱۴۰۱

چهارشنبه‌شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، مردم دوباره برای اعتراض به خیابان‌های لاهیجان آمدند. بسیاری از کسبه و بازاریان نیز دست به اعتصاب زده و مغازه‌هایشان را بسته بودند. نیروهای امنیتی که از قبل آماده‌باش بودند، خیابان شیشه‌گران لاهیجان را از بالا و پایین مسدود کردند. مردم شروع به شعار دادن کردند که با سرکوب شدیدی از طرف نیروهای حکومتی مواجه شدند. نیروهای امنیتی با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشک‌آور به‌سمت مردم هجوم بردند و رگباری از ساچمه‌ها بر سر معترضین فرود می‌آمد.

فعالیت در اعتراضات

از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی پا گرفت و گسترش پیدا کرد، شهر لاهیجان نیز صحنه‌ی اعتراضات گسترده‌ی مردم بود. در و دیوارهای اغلب خیابان‌های لاهیجان پُر از شعار ضدحکومتی بود که جواد رضایی معمولاً شب‌ها با شابلن به خیابان‌ها می‌رفت و شعارنویسی می‌کرد.

در جریان اعتراضات سراسری شب ۲۵ آبان‌ماه، سر یکی از کوچه‌های خیابان شیشه‌گران لاهیجان نیروهای امنیتی با شماری از مردم درگیر شدند و قصد داشتند که یکی از زنان معترض را دستگیر کنند. جواد رضایی و تعدادی از معترضان که شاهد این صحنه بودند، شروع به شعار دادن کردند. مأموران موتورسواربه آن‌ها حمله کرده و به زبان گیلکی داد می‌زدند: برید گم شید.

اصابت گلوله و جان‌باختن

 
جواد رضایی

در همان شب، جواد رضایی از فاصله‌ی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. یکی از شاهدان عینی، صحنه را این‌طور توصیف کرده است:

«تفنگ‌هاشون رو درآوردن و شروع کردن به شلیک؛ از فاصله نزدیک، خیلی خیلی نزدیک. یکی‌شون در فاصله کمتر از یک متری لوله تفنگ رو گرفت طرف جواد و شلیک کرد. جواد دستش تو جیبش بود؛ یعنی حتی یه سنگ خالی هم تو دستش نبود…»

 
مزار جواد رضایی

جواد رضایی ساعاتی پیش از آن‌که به‌قتل برسد، در گفت‌وگویی با دوستش در مغازه‌ای در لاهیجان چنین گفته است:

«من اگه نرم تو خیابون، تو اگه نری، پس کی بره؟ تو هم باید بیای. من که آماده مردنم. بالاترین افتخارم می‌شه که حتی همین امشب کشته بشم.»

مأموران حکومتی پس از شلیک به جواد رضایی، صحنه را ترک کردند. مردم دور جواد جمع شدند و فکر کردند که او غش‌کرده و از حال رفته است چون هیچ ردی از گلوله و خون بر تن و لباسش به‌چشم نمی‌خورد و فقط به‌سختی نفس می‌کشید. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. براساس اطلاعات به‌دست آمده از درمانگاه آریا، علت مرگ جواد اصابت گلوله ساچمه‌ای از فاصله‌ی بسیار نزدیک بوده که به ستون فقراتش خورده و با سرعت و شدت خیلی زیادی وارد بدن او شده است، به‌طوری که برخی از اجزای حیاتی او را متلاشی و نابود کرده است. هنگامی که گلوله‌های ساچمه‌ای از فاصله‌ی بسیار نزدیک به بدن اصابت کند، خون‌ریزی زیادی ایجاد نمی‌کند، ولی پس از ورود به بدن به‌چند تکه تقسیم شده و تکه‌های کوچک می‌تواند اعضاء و جوارح داخلی بدن را متلاشی و نابود کند.

خاکسپاری

مأموران امنیتی چند ساعت پس از جان‌باختن جواد رضایی به درمانگاه آریا رفته و جسد او را از از لاهیجان به بیمارستانی در رشت منتقل کردند. آن‌ها با تهدید کردن خانواده‌ی جواد، قصد داشتند که پیکر او را بدون اطلاع خانواده در شهر دیگری دفن کنند، اما سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبان‌ماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان به‌خاک سپرده شد.

برخی از اعضای خانواده و اقوام نزدیک جواد رضایی، از زندانیان سیاسی و فعالان هستند که به‌ناچار ترک وطن کرده‌اند و اکنون در اروپا زندگی می‌کنند.[۱]

 
جواد رضایی

نگاهی به‌حساب اینستاگرام جواد رضایی

جواد رضایی با درج مطالبی در حساب اینستاگرام خود، بارها و آشکارا مخالفت خودش را با نظام جمهوری اسلامی نشان داده بود. جواد رضایی بارها نسبت به امضای سند هم‌کاری ۲۵ساله بین ایران و چین و هم‌چنین شستشوی مغزی کودکان در مدارس به‌ویژه درباره‌ی قاسم سلیمانی اعتراض کرده بود. او درباره‌ی صداوسیمای رژیم ایران نوشته بود «از دروغت خنده آمد خلق را». جواد مطالب زیادی در مخالفت با اعدام، دستگیری دانشجویان و نخبگان نوشته بود.[۱]

جواد رضایی در یکی از پست‌هایش با شعر «اشک یتیم» پروین اعتصامی، ظلم و چپاول مقامات حکومتی را برملا کرده است:

آن پارسا که ده خرد و ملک، ره‌زن است

آن پادشاه که حق رعیت خورد گداست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

او هم‌چنین با یک بیت از شعر «سیف فرغانی»، پایان عمر دیکتاتور و مستبد را یادآوری می‌کند:

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد[۲]

احضار همسر جواد رضایی به دادگاه

روز چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ابلاغیه‌ای از طرف شعبه‌ی ۱۰۱ دادگاه کیفری دوم شهر لاهیجان صادر شد که براساس آن طاهره خوش‌کلام «همسر جواد رضایی» به‌اتهام تبلیغ علیه نظام به دادگاه احضار شده است. مطابق این اطلاعیه، طاهره خوش کلام باید در روز ۲۵ فروردین خودش را به شعبه‌ی مذکور معرفی کند. همسر جواد رضایی در حساب اینستاگرم خود درباره‌ی احضارش به دادگاه نوشت:

«کشتند و مرا متهم کردند. کشتند و محکوم نمی‌شوند. همین قدر کوتاه و مضحک».

دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی رژیم ایران پیشینه‌ی طولانی و متعددی در اذیت و آزار، دستگیری و زندانی کردن خانواده‌های جان‌باختگان و زندانیان سیاسی دارد. رژیم ایران برای ساکت کردن صدای دادخواهی خانواده‌های اعدامیان و جان‌باختگان اعتراضات سراسری، اقدام به دستگیری و احضار و صدور احکام سنگین علیه آن‌ها کرده و هم‌چنان نیز ادامه دارد.[۳]

منابع