مهدی حضرتی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۶ توسط Rah (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه |نام_شخص=مهدی حضرتی |تصویر=مهدی حضرتی؛1.png |عرض_تصویر=300px |توضیح_تصویر=مهدی حضرتی |تاریخ_تولد=سال ۱۳۸۴ |محل_تولد=سراب |تاریخ_مرگ=۱۲ آبان ۱۴۰۱ |ملیت= ایرانی |محل_مرگ= خرمدشت کرج |مدفن=آرامستان بهشت علی ماهدشت کرج |علت مرگ=اصابت گلوله...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مهدی حضرتی، (متولد سال ۱۳۸۴، سراب – درگذشته ۱۲ آبان ۱۴۰۱، خرمدشت کرج) نوجوان ۱۷ ساله‌ای بود که روز ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۱، هم‌زمان با برگزاری مراسم چهلم جان‌باختن حدیث نجفی در خیابان میثم ۲ خرمدشت کرج از ناحیه‌ی پیشانی هدف گلوله‌ی نیروهای حکومتی قرار گرفت و در دم جان باخت. مهدی حضرتی مانند هزاران مردم معترض در سراسر کشور، از زمان جان‌باختن مهسا امینی و آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، در خیابان‌ها حضور داشت و به‌طور مسالمت‌آمیز شعار سر می‌داد. رئیس کلّ دادگستری استان البرز (حسین فاضلی هریکندی) در روز ۲۳ آبان‌ماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که مهدی حضرتی به‌طرز مشکوکی در روز ۱۲ آبان‌ماه در جریان اغتشاشات کشته شده است و دلیل فوت او اصابت گلوله به پیشانی‌اش بوده است و مأموران حکومتی نیز در صحنه هیچ اسلحه‌ی گرمی نداشته‌اند. این اظهارت درحالی است که ویدئوهای منتشرشده نشان می‌دهد که نیروهای یگان ویژه با شلیک مستقیم به مهدی حضرتی، او را به‌قتل رسانده‌اند. دو ویدئو از صحنه‌ی تیر خوردن مهدی حضرتی توسط نیروهای حکومتی و انتقال جسد او با وانت‌بار منتشر شده است. ویدئوی نخست را یکی از ساکنان از پنجره‌ی خانه‌اش در همان خیابان میثم دو ضبط کرده است. این ویدئو حضور نیروهای یگان ویژه و امنیتی را در خیابان نشان می‌دهد که مهدی حضرتی به‌سمت آن‌ها می‌رود و ناگهان گلوله‌ای به پیشانی‌اش اصابت می‌کند و به زمین می‌افتد. ویدئوی دوم صحنه‌های پس از کشته شدن مهدی حضرتی را نشان می‌دهد که دو لباس شخصی و بیشتر از ۱۵ نفر از نیروهای یگان ویژه روی سر پیکر مهدی حضرتی استاده‌اند و سپس او را پشت یک وانت‌بار سفید می‌اندازند و با خود می‌برند. هویت مهدی حضرتی تا یک هفته پس از جان باختنش و تا مراسم هفتم او نامشخص بود. از طرف دیگر نیروهای امنیتی پیکر مهدی را بدون اطلاع و حضور خانواده‌اش خاکسپاری کرده بودند. خانوادی‌ مهدی حضرتی در ۱۹ آبان‌ماه مراسم هفتم او را در میاندوآب آذربایجان غربی، تحت فضای امنیتی برگزار کردند. از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی آغاز شد، تا ۱۱ آذرماه همان سال، بیش از ۷۰ کودک توسط نیروهای حکومتی کشته شدند که دو نفر آن‌ها ۱۷ ساله بودند و مهدی حضرتی یکی از آن دو نفر بود.

مهدی حضرتی
مهدی حضرتی؛1.png
مهدی حضرتی
زادروزسال ۱۳۸۴
سراب
درگذشت۱۲ آبان ۱۴۰۱
خرمدشت کرج
علت مرگاصابت گلوله به پیشانی توسط نیروهای حکومتی
آرامگاهآرامستان بهشت علی ماهدشت کرج
ملیتایرانی

اعتراضات سراسری ۱۴۰۱

 
مهدی حضرتی

مهدی حضرتی نوجوان ۱۷ ساله متولد ۱۳۸۴، اهل سراب و ساکن خردمدشت کرج بود.[۱]

مهدی حضرتی مانند هزاران مردم معترض در سراسر کشور، از زمان جان‌باختن مهسا امینی و أغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، در خیابان‌ها حضور داشت و به‌طور مسالمت‌آمیز شعار سر می‌داد. یکی از نزدیکان خانواده‌ی او گفته است:

«مهدی ۴۳ روز اعتراض کرد. عکس نیکا شاکرمی را به خانواده و دوستانش نشون می‌داد و می‌گفت باید بریم کار رو تموم کنیم. اکثر روزها از کرج می‌رفت تهران چون کرج زیاد شلوغ نمی‌شد.»[۲]

نحوه جان باختن

روز ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۱، هم‌زمان با برگزاری مراسم چهلم جان‌باختن حدیث نجفی در کرج، درگیری‌های خیابانی بین مردم معترض و نیروهای حکومتی در جریان بود. مهدی حضرتی در خیابان میثم ۲ خرمدشت کرج از ناحیه‌ی پیشانی هدف گلوله‌ی نیروهای حکومتی قرار گرفت و در دم جان باخت.[۱]

 
پیکر خونین مهدی حضرتی

پیکر مهدی حضرتی با سر و تن خونین، با شلوار جین آبی، کفش‌های سفید ورزشی و پیراهنی مشکی بر روی زمین رها شده بود.[۲]

نیروهای سرکوبگر حکومتی با محاصره کردن خیابان، مانع از هرگونه امدادرسانی و انتقال او به بیمارستان شدند.

 
پیکر مهدی حضرتی پشت وانت بار

یکی از دوستان مهدی حضرتی که در صحنه حضور داشت چنین گفته است: جمعیت معترض مانند موج، هر بار می‌آمد وسط خیابان و دوباره برمی‌گشت توی کوچه، مهدی از جمعیت جدا شد و رفت به‌سمت نیروهای گارد ویژه… گلوله‌ی اول که به‌سمت مهدی شلیک شد، جلوی پای او به آسفالت خیابان خورد و کمانه کرد و در درختی فرو رفت، اما مهدی از جایش تکان نخورد و فرار هم نکرد. گلوله‌ی دوم به سرش خورد. مهدی با این‌که ۱۷ سال بیشتر سن نداشت، اما خیلی دلدار بود و اصلاً نمی‌ترسید. وقتی فوتبال بازی می‌کرد، طوری بازی می‌کرد که آدم شگفت‌زده می‌شد، نترس نترس… مهدی را همه می‌شناختند، آرام و سر به زیر و مردم خرمدشت همگی دوستش داشتند. مهدی برای من مثل دادش کوچکم بود و خیلی دوستش داشتم.[۳]

ادعای رئیس کلّ دادگستری

رئیس کلّ دادگستری استان البرز (حسین فاضلی هریکندی) در روز ۲۳ آبان‌ماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که مهدی حضرتی به‌طرز مشکوکی در روز ۱۲ آبان‌ماه در جریان اغتشاشات کشته شده است و دلیل فوت او اصابت گلوله به پیشانی‌اش بوده است و مأموران حکومتی نیز در صحنه هیچ اسلحه‌ی گرمی نداشته‌اند. این اظهارت درحالی است که ویدئوهای منتشرشده نشان می‌دهد که نیروهای یگان ویژه با شلیک مستقیم به مهدی حضرتی، او را به‌قتل رسانده‌اند.[۱]

ویدئوهای منتشرشده

 
گل‌گذاری در محل کشته شدن مهدی حضرتی

دو ویدئو از صحنه‌ی تیر خوردن مهدی حضرتی توسط نیروهای حکومتی و انتقال جسد او با وانت‌بار منتشر شده است. ویدئوی نخست را یکی از ساکنان از پنجره‌ی خانه‌اش در همان خیابان میثم دو (نزدیکی تقاطع کوچه سرو و روبروی املاک شایان) ضبط کرده است. این ویدئو حضور نیروهای یگان ویژه و امنیتی را در خیابان نشان می‌دهد که مهدی حضرتی به‌سمت آن‌ها می‌رود و ناگهان گلوله‌ای به پیشانی‌اش اصابت می‌کند و به زمین می‌افتد.

ویدئوی دوم صحنه‌های پس از کشته شدن مهدی حضرتی را نشان می‌دهد که دو لباس شخصی و بیشتر از ۱۵ نفر از نیروهای یگان ویژه روی سر پیکر مهدی حضرتی استاده‌اند و سپس او را پشت یک وانت‌بار سفید می‌اندازند و با خود می‌برند.

بر خلاف ادعای رئیس کلّ دادگستری، همه‌ی مأموران حکومتی مسلح به سلاح گرم از جمله شاتگان بوده‌اند و در ویدئوهای منتشرشده به‌خوبی مشاهده می‌شود. صحنه‌هایی نیز از تیراندازی لباس شخصی‌ها و نیروهای انتظامی به‌سوی مردم معترض دیده می‌شود.

برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی و روزنامه‌نگاران براساس ویدئوهای منتشرشده، جان‌باختن مهدی حضرتی را بررسی و تحقیق کرده‌اند و گلوله خوردن او توسط نیروهای حکومتی را با توضیحات مستند مورد تأیید قرار داده‌اند. مطابق شواهد و قرائن، مهدی حضرتی با اسلحه‌ی شاتگان دست‌کش ۱۲ گیچ و با گلوله‌ی سلاگ، هدف قرار گرفته و به‌قتل رسیده است.[۱]

پس از این نیز تصاویر منتشرشده نشان می‌دهد که مردم خرمدشت کرج، محل تیر خوردن و جان باختن مهدی حضرتی را گلباران کردند.[۴]

مراسم هفتم و خاکسپاری

هویت مهدی حضرتی تا یک هفته پس از جان باختنش و تا مراسم هفتم او نامشخص بود. از طرف دیگر نیروهای امنیتی پیکر مهدی را بدون اطلاع و حضور خانواده‌اش خاکسپاری کرده بودند.[۵]

پیش از این نیز نهادهای امنیتی برای تحویل دادن پیکر مهدی حضرتی از خانواده‌ی او ۲۰۰ میلیون تومان پول خواسته بودند.[۴]

خانوادی‌ مهدی حضرتی در ۱۹ آبان‌ماه مراسم هفتم او را در میاندوآب آذربایجان غربی، تحت فضای امنیتی برگزار کردند.[۵]

جوانان کرج و خرمدشت روی دیوارهای خیابان اصلی خرمدشت و هم‌چنین روی تمام دیوارهای حاشیه‌ای جاده‌ی قزلحصار را مملو از شعار نویسی کرده بودند و زیر همه‌ی شعارها اسم مهدی حضرتی با علامت هشتک نوشته شده بود.[۳]

با کشته شدن بسیاری از جوانان، مردم در استمرار اعتراضات خود شعار می‌دادند: می‌کشم می‌کشم، آن‌که برادرم کشت.[۴]

کودکان جان‌باخته در اعتراضات

از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی آغاز شد، تا ۱۱ آذرماه بیش از ۷۰ کودک توسط نیروهای حکومتی کشته شدند که دو نفر آن‌ها ۱۷ ساله بودند و مهدی حضرتی یکی از آن دو نفر بود.[۳]

مراسم چهلم

 
مهدی حضرتی درحال نواختن گیتار

در روز چهارشنبه ۲۳ آذرماه ۱۴۰۱، گروهی از جوانان محلات کرج برای مراسم چهلم مهدی حضرتی به مردم فراخوان دادند که در ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه ۲۴ آذرماه در قطعه‌ی یک، ردیف ۳۷ شماره‌ی ۱۲ آرامستان بهشت علی حضور پیدا کنند.[۶]

مراسم چهلم مهدی حضرتی در روز پنجشنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱، در حالی برگزار شد که نیروهای امنیتی اعضای خانواده‌ی او را حبس خانگی کردند و نگذاشتند که در مراسم شرکت کنند. نیروهای امنیتی با ایجاد فضای امنیتی شدید، جاده‌ی منتهی به آرامستان بهشت علی در ماهدشت کرج و ورودی آن را مسدود کردند و اجازه‌ی ورود به کسی نمی‌دادند، اما با این‌حال شماری از مردم موفق شدند که بر سر مزار مهدی حضرتی حاضر شوند. یکی از اقوام مهدی حضرتی که در مراسم چهلم او شرکت داشت، به مردم اطلاع‌رسانی کرده بود که نظام جمهوری اسلامی خانواده‌ی مهدی را حصر خانگی کرده‌اند و نگذاشته‌اند که در مراسم فرزندشان شرکت کنند.[۵]

دل‌نوشته‌ی خواهر مهدی حضرتی

این کودک خردسالی که روی تنه درخت نشسته

چشم چراغ خانواده اش بود!

خدا بیامرز مادرم نمی‌گذاشت آب توی دلش تکان بخورد.

اجازه نمی‌داد خاری دست بچه‌اش را بخراشد،

یا حتی گزندی به پسر دردانه اش برسد.

خدا بیامرز مادرم

«مهدی جانم» از دهنش نمی‌افتاد

وقتی پدر برای لحظاتی کودک را بر تنه درخت به قصد گرفتن عکس رها کرد،

خدا بیامرز مادرم هول شد واز جایش بلند شد

و آماده بود که با کوچکترین اتفاقی خودش را سپر مهدی کند

چهار چشمی مراقبش بود و شش دانگ هوایش را داشت.

کم و کسری برای مهدی وجود نداشت.

نور چشمان خدا بیامرز مادرم

همین کودک شیرین روی شاخه نشسته بود.

خدا بیامرز مادر وقتی که فوت شد،

دست مهدی را به دست ما داد.

(چه بد امانت داری بودیم ما)

خدا بیامرز چه خوب وقتی فوت شد.

ندید شلیک مستقیم بر پیشانی مهدی جانش را[۷]

منابع