راجنیش چاندرا موهان جین
راجنیش چاندرا موهان جین، با نامهای دیگری مانند «آچاریا راجنیش و باگوان شری راجنیش» مشهور به اُشو «Osho» (زاده ۱۱ دسامبر ۱۳۳۱، روستای کوچوادا در ایالت مادیا پرادش، هندوستان - درگذشته ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰، پونا، هندوستان) فیلسوف و عارف شهیر معاصر هند است. اشو در سن بیست و یک سالگی و در ۲۱ مارس ۱۹۵۲ برابر با اول نوروز ۱۳۳۱، به اشراق رسید. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه ساگر «Sagar» ادامه داد و در سال ۱۹۵۶، با رتبهی اول در رشتهی فلسفه فارغ التحصیل شد. او همچنین برندهی مسابقهی مناظرهی سراسری هند شد و مدال طلایی را در رشتهی تحصیلی خود کسب کرد. اشو در سال ۱۹۵۷، به تدریس در کالج «سانسکریت ریپور» مشغول شد. یک سال بعد او در دانشگاه «جبلپور» به مقام استادی فلسفه رسید. او پس از یک سال این شغل را ترک کرد. در سالهای ۱۹۶۰ او به مسافرت سراسری و بیوقفه در هندوستان پرداخت و به «آچاریا راجنیش (آموزگار)» معروف شد. اشو در سخنرانیهای جنجال برانگیزش علیه صاحبان منافع در جامعه سخن میگفت و معتقد بود آنان مانع دستیابی انسان به ابتداییترین حق خودش یعنی حق خودبودن هستند. او در حضور جمعیتهای ۱۰ هزار نفری سخن میگفت و آنها را تحت تأثیر قرار میداد.[۱] اشو در سال ۱۹۸۱، جهت معالجه به آمریکا رفت و در آنجا پنج سال اقامت گزید. پیروان بیشمار و سرسپردگان طریقتش که بهعنوان سانیاسین شهرهاند، در مدت چهار ماه اراضی کوهپایههای ایالت اورگون در آمریکا را خریداری و شهری بنا نهادند که به «راجنیش پورام» مشهور گردید. در سال ۱۹۸۶ پلیس به این شهرک حمله کرده و اشو را از آمریکا اخراج و در زمان بازداشت به مسمومیت وی اقدام کردند که بر اثر همان مسمومیت، در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت. سخنرانیهای اشو که ضبط و به کتاب تبدیل میشدند شامل صدها کتاب هستند و توسط صدها هزار نفر خوانده و جذب شدهاند.[۲]
دوران کودکی
باگوان شری راجنیش مشهور به اشو، فیلسوف و عارف نامدار معاصر هند در ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ در هند زاده شد. او فرزند ارشد یک تاجر افتاده و فروتن بود که به مذهب جین تعلق داشت. هفت سال اول زندگی را با پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش به سر برد که به او آزادی مطلق داده بودند که هرکاری دوست داشت انجام دهد و کاملاً از کاوشهای او برای دستیابی به حقایق زندگی حمایت میکردند.
اشو در سال ۱۹۳۸، پس از مرگ پدربزرگش رفت تا با والدینش در شهر گاداوارا که ۲۰ هزار سکنه داشت زندگی کند. مادربزرگش همراهش رفت تا با او زندگی کند و تا سال ۱۹۷۰ که از دنیا رفت، سخاوتمندترین دوست او باقی ماند. او خودش را مرید نوهاش اعلام کرده بود.
اشو نخستین تجربهی ساتوری (satori=اشراق لحظهای) خودش را در سن چهارده سالگی داشت. در طول سالیان، آزمایشات او با مراقبه عمق گرفت. شدت کاوشهای روحانی او بر سلامت جسمانیاش تأثیر گذاشته بود و والدین و دوستانش میترسیدند که او زیاد عمر نکند.
اشراق و سالهای دانشگاه
اشو در بیست و یک سالگی به اشراق رسید. اشو تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه ساگر (Sagar) ادامه داد و در سال ۱۹۵۶، با رتبهی اول در رشتهی فلسفه فارغالتحصیل شد. او برندهی مسابقهی مناظرهی سراسری هند شد و مدال طلایی را در رشتهی تحصیلی خود کسب کرد.
اشو در سال ۱۹۵۷، به تدریس در کالج «سانسکریت ریپور» مشغول شد. یک سال بعد او در دانشگاه «جبلپور» به مقام استادی فلسفه رسید؛ و پس از یک سال این شغل را ترک کرد تا خودش را تماماً وقف آموزش مراقبه به انسان امروزی کند. در سالهای ۱۹۶۰ او به مسافرت سراسری و بیوقفه در هندوستان پرداخت و به «آچاریا راجنیش (آموزگار)» معروف شد و هرکجا که رفت خشم و قهر نظام حاکم را برانگیخت.
او در حضور جمعیتهای ۱۰ هزار نفری سخن میگفت و آنها را به شدت تحت تأثیر قرار میداد.
سالهای بمبئی
اشو در سال ۱۹۶۸، در بمبئی مستقر و به کار تدریس مشغول شد. او بهطور منظم اردوگاههای مراقبه را در مناطق کوهپایهای اداره میکرد و در آنها روش انقلابی مراقبهی پویا (dynamic meditation) را معرفی کرد که با تخلیهی ذهن و بدن، سبب توقف ذهن میشود. اشو از ۱۹۷۰ به بعد شروع به مُشَرَف کردن سالکین به نهضت نئوسانیاس (neo-Sannyas) کرد. (طریقت تعهد به اکتشاف خویشتن و مراقبه کردن) که از طریق عشق و هدایت شخصی او شکل میگرفت. در اینجا او «باگوان» وجود متبرک خوانده میشد.
در سال ۱۹۷۰، نخستین افراد کنجکاور نسبت به او از غرب به نزد او آمدند و شهرت او در اروپا، آمریکا، استرالیا و ژاپن نیز گسترش یافت.
سالهای پونا
در سال ۱۹۷۴، معبد جدید او در پونا افتتاح گردید. درهمین زمان، سلامت او بهطور جدی اُفت پیدا کرد. او بیشتر و بیشتر به خلوت اتاق خود روی میآورد.
در معبد او گروههای درمانی که ترکیبی بودند از بینشهای شرقی و رواندرمانی غربی تأسیس شدند. ظرف دوسال معبد پونا به عنوان «بهترین مرکز رشد و درمان به این روش در دنیا» شناخته شد. سخنرانیهای اشو که ضبط و به کتاب تبدیل میشدند شامل صدها کتاب هستند. در اواخر دههی هفتاد، معبد باگوان اشو در پونا برای سالکین او به زیارتگاه تبدیل شده بود.
سوءقصد بهجان اشو
در سال ۱۹۸۰، در یکی از سخنرانیهای اشو، عضو یکی از فرقههای سنتی هندو به جان او سوء قصد کرد.
سفر اشو به آمریکا
در اول ماه می ۱۹۸۱، اشو توسط پزشکان و مراقبینش برای درمان و احتمال یک عمل جراحی فوری به ایالات متحده آمریکا برده شد. مریدان آمریکایی او زمینی به مساحت ۶۴ هزار هکتار را در صحرای مرکزی ایالت اورگان خریداری کردند. آنان از وی دعوت کردند به آنجا برود تا بهبود پیدا کرد. در جشنهای سالانه که برای دوستداران اشو از سراسر دنیا تدارک داده میشد، بیش از ۲۰ هزار نفر در این شهر تازه تأسیس «راجنیش پورام» تغذیه و اسکان داده شدند. در این زمان، اشو به عنوان یک رهبر دینی، برای اقامت دائم در آمریکا تقاضا داد، اما درخواست او توسط دولت آمریکا رد شد. همزمان، این شهر جدید در آمریکا مورد حملات روزافزون قانونی توسط حکومت ایالتی اورگان و اکثریت شهروندان مسیحی آنجا قرار داشت. قانون استفاده از زمین اورگان که برای حفظ محیط زیست وضع شده بود، اسلحهای بود برای مبارزه با این شهر جدید، که تلاش عظیمی کرده بود تا آن صحرای خشک و لمیزرع را به سرزمینی سبز و حاصلخیز تبدیل کند. شهری که بهعنوان یک شهرنمونهی زیستمحیطی شناخته شده بود.
دستگیری و محاکمه
در ۱۴سپتامبر ۱۹۸۵، منشی خصوصی اشو همراه با چند تن از اعضای تیم مدیران آن شهر ناگهان رفتند و روندی از اعمال غیرقانونی که توسط آنان انجام شده بود آشکار شد. باگوان از مقامات آمریکایی دعوت کرد به آن شهر بروند و تحقیقات کاملی را انجام دهند. مقامات از این فرصت استفاده کردند و به مبارزه با آن جمع شتاب بیشتری دادند. در ۲۹ اکتبر اشو بدون حکم بازداشت در شهر شارلوت در ایالت کارولینای شمالی بازداشت شد. در زمان تفهیم اتهام دست و پای او را به زنجیر کشیدند. در سفر به اورگان که باید در آنجا در دادگاه حاضر میشد، معمولاً پنج ساعت پرواز بود، اما هشت ساعت به طول انجامید. در چند روز اول بازداشت، هیچگونه اثر و ردپایی از جرمی علیه او وجود نداشت. بعدها او آشکار کرد که در زندان ایالتی اوکلاهما او را تحت نام دیوید واشینگتن ثبت نام کرده بودند و در یک سلول همراه با فرد زندانی دیگری که مبتلاً به تبخال مُسری بود نگه داشته بودند؛ مرضی که در صورت سرایت میتوانست به مرگ باگوان منجر شود. پس از دوازده روز مجازات زندان و زنجیر و درست یک ساعت پیش از اینکه آزاد شود، بُمبی را در زندان پورتلند در اورگان یافتند. تمام ساکنین آن مکان بجز اشو از آنجا تخلیه شده بودند و او را برای یک ساعت دیگر در آنجا نگه داشتند. در نیمهی ماه نوامبر وکیلهایش مصرانه از او خواستند تا به دو مورد از ۳۴ مورد خلافی که او را به نقض
قوانین مهاجرت متهم کرده بودند، اعتراف کند تا بتواند جان خودش را از نظام قضایی آمریکا خلاص کند. باگوان تسلیم شد و وارد «دادخواست آلفرد» شد؛ دادخواستی که مخصوص نظام قضایی آمریکاست و او میتوانست درگیرشدن با جرم را بپذیرد، ولی درعین حال بیگناهی خود را نیز حفظ نماید. اشو را ۴۰۰هزار دلار جریمه و دستور اخراجش از آمریکا را صادر کردند؛ با این شرط که تا پنج سال دیگر حق ورود به آمریکا را نخواهد داشت. او در همان روز توسط جت شخصی به هندوستان بازگشت و در کوههای هیمالیا به استراحت پرداخت. یک هفته بعد جمع اُورگان تصمیم به پراکنده شدن گرفت. قاضی آمریکایی چارلز ترنر، در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ به این سؤال که “چرا اتهاماتی که علیه منشی اشو وارد شده بود علیه خود اشو اعلام نشد؟ ”، به سه نکتهی اساسی اشاره کرد که گویای سیاست آمریکا علیه جمع باگوان بود. ترنر گفت که اولویت نخست دولت نابودکردن آن جمع بود و مقامات آمریکایی میدانستند که برداشتن باگوان این امر را محقق میکند. دوم اینکه آنان مایل نبودند از اشو یک شهید بسازند. سوم اینکه هیچ سند و مدرکی علیه او درارتکاب هیچگونه جرمی موجود نبوده است.
تور دور دنیا، مطالعهای در باب حقوق بشر
در دسامبر ۱۹۸۵، به منشی جدید باگوان، همنشین و پزشک او دستور داده شد تا از هندوستان خارج شوند و روادیدهایشان باطل شد. باگوان راهی کاتماندو در نپال شد و سخنرانیهای روزانهاش را ادامه داد.
در فوریه ۱۹۸۶، باگوان با یک روادید سی روزه به یونان رفت و در ویلای یک تهیهکننده فیلم اقامت کرد
در پنجم مارس ۱۹۸۶، پلیس یونان با زور وارد محل اقامت باگوان شد و او را بدون حکم قانونی بازداشت کرد و به آتن فرستاد تا اخراج شود. گفته میشود ۲۵هزار دلار هزینه شد تا از سوارکردن او به یک کشتی و راهی کردنش به هند جلوگیری شود.
در ششم مارس ۱۹۸۶، باگوان با هواپیمای شخصی به سوئیس پرواز کرد و در هنگام ورود ویزای هفت روزهاش توسط مأمورین مسلح باطل شد. او را به سبب بزهکاری در قوانین مهاجرت آمریکا «یک شخصیت غیرقابل اعتماد» اعلام کرده بودند و از او خواستند تا از آنجا برود. اشو به سوئد رفت اما به او خاک سوئد را ترک کند و او به انگلستان رفت. خلبانهای او اینک میبایست قانوناً هشت ساعت استراحت کنند. باگوان مایل بود که در سالن توریستی درجه یک فرودگاه استراحت کند، اما به او اجازه ندادند و حتی اجازه ندادند که آن شب را در یک هتل استراحت کند. درعوض او و همراهانش را در یک سلول کوچک و کثیف همراه با انبوهی از پناهندگان دیگر محبوس کردند. در مجموع ۲۱ کشور یا او را اخراج کردند و یا اجازهی ورود به او ندادند.
بازگشت به وطن
در ۲۹ ژوئن ۱۹۸۶، باگوان وارد بمبئی در هندوستان شد. در روز چهارم ۱۹۸۶، اشو وارد خانهاش در معبد پونا شد، جایی که بیشتر دههی هفتاد را در آنجا زندگی کرده بود. بلافاصله پس از ورود باگوان رئیس پلیس پونا به او دستور داد که از آنجا خارج شود، به این دلیل که وی «شخصی جنجالی» است و ممکن است آرامش شهر را برهم بزند. این دستور همان روز از سوی دادگاه عالی بمبئی ملغاء شد. .[۱]
درگذشت
سرانجام باگوان در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.[۲] گفته میشود وی در زمان بازداشت در آمریکا مسموم شده است.
اشو خودش در لحظات پایان زندگی گفته بود:
«دیر یا زود منطقدانها وارد خواهند شد. باید که بیایند. همین حالا هم در راه هستند. آنان همه چیز را نظام خواهند داد، همه چیز را نابود خواهند کرد، و آن فرصت از کف خواهد رفت. آنوقت خواهد مُرد. هم اینک زنده است…»
پس از مرگ اشو، به تدریج و گام به گام ترتیبی دادند که فضای معبد پونا از یک مکان مقدس و روحانی تبدیل به «تفریحگاهی» برای توانمندان شود. سایر مریدانش نیز هریک به تنهایی و یا با همکاری یکدیگر در بیشتر شهرهای هند و سایر کشورها «مرکز اشو» به راه انداختند و با بهرهگیری از روشهای مراقبه و کتابهای او این «چراغ» را به نوعی روشن نگه داشتهاند. تا چند سال پیش، بیش از ۲۰۰ مرکز اشو در هندوستان و بسیاری از کشورهای دیگر مشغول بهکار بوده است.
در ایران نیز (که اغلب کتابها اشو ممنوع است)، بهسبب وجود نفسهای خودبزرگبین، و توهمِ «مرشد شدن» از سوی کسانی که حتی مرید هم نشدهاند، و همچنین شرایط بسته و محدود اجتماعی، فرد یا افرادی که فقط تا نوک انگشتان پا وارد این اقیانوس شدهاند، مدعی «نمایندگی انحصاری» مرشد بودهاند و با تدریس مراقبههایی نمایشی سبب خنده و تفریح برای سالکان قدیمی اشو شدهاند و چه بسا سبب ناکامی در پیشرفت در راه سلوک برای خودشان…»[۱]
آثار اشو
از اشو قریب ۶۰۰ عنوان کتاب، ۷۰۰۰ ساعت نوار کاست و ۱۷۰۰ سخنرانی ویدئویی باقی مانده است که منبع سرشار عرفان توحیدی اوست. آثار اشو به اکثر زبانهای زندهی معاصر ترجمه و پیروانش در اقصی نقاط جهان امروز گستردهاند. اشو خودش هیچ کتابی ننوشته و تمامی کتابهای او ترجمهی مجموعهی سخنرانیهایش است که تماماً بداهه و خود انگیخته بوده است.[۲]
برخی از سخنرانیهای اشو که به کتاب تبدیل شده است، عبارت است از:
- روح عصیانگر
- از دروغ تا حقیقت (۳جلد)
- الماسهای آگاهی
- انتقال چراغ
- اولین و آخرین رهایی
- آینده طلایی
- اینک برکهای کهن
- خرد (۳جلد)
- خودآگاهی
- راز رازها (۳جلد)
- زرتشت الههای که میتواند برقصد (۲جلد)
- مافیای روح
- هنر مردن
- راز بزرگ
- شورشی
- طریق عشق
- این نیز بگذرد
- راه کمال
- بازگشت به منبع
- اسرار علم مراقبه (۸جلد)
- یوگا ابتدا تا انتها (۱۰جلد)
- سفر درونی
- اصل اول
- با اقیانوس یکی شدن
- هفت گام تا سامدی
- بلوغ
- و اینک و اینجا