کاربر:Abbas/صفحه تمرین5
فتوای قتل سلمان رشدی
پیشینه سلمان رشدی
سلمان رشدی، زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ [۱] دو ماه قبل از استقلال هند از بریتانیا در بمبئی به دنیا آمد. در ۱۴ سالگی به یک مدرسه راگبی در بریتانیا فرستاده شد. مدرک افتخاری تاریخ را از دانشگاه کینگز کالج کمبریج گرفت، شهروند بریتانیا شد و اعتقادات اسلامی را کنار گذاشت. مدتی به عنوان بازیگر کار کرد. اولین کتابش «گریموس» موفقیت چندانی نداشت، هرچند تحسین منتقدان را برانگیخت. پنج سال بعد کتاب دومش «بچههای نیمه شب» را نوشت که در سال ۱۹۸۱ جایزه بوکر گرفت. کتاب نیم میلیون نسخه فروخت.[۲] کتاب به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده که و به موضوع استقلال هند میپردازد. در سال ۱۳۶۴ این کتاب جایزه بهترین رمان خارجی در جمهوری اسلامی را از آن خود کرد. رشدی پس از بچههای نیمه شب رمان «شرم» را نوشت که موضوع آن به جدایی هند و پاکستان میپردازد.[۱]
نگارش کتاب آیات شیطانی
آیههای شیطانی چهارمین رمان سلمان رشدی است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این اثر به یکی از جنجالیترین رمانهای تاریخ معاصر ادبیات تبدیل شد. انتشار این کتاب به ویژه در هند و پاکستان موجب تحریک احساسات مسلمانان شد و اعتراضاتی علیه این کتاب شکل گرفت. روحالله خمینی فتوای قتل نویسنده کتاب را به بهانهی توهین به «اسلام و پیامبر اسلام و قرآن» صادر کرد. یکی از شخصیتهای کتاب خمینی را تداعی میکرد.«آیههای شیطانی» پس از انتشار به فهرست نهایی جایزه "بوکر" راه یافت، ولی تحت الشعاع اعتراضات مسلمانان جایزه به آن تعلق نگرفت. نشریات معتبر جهان، از جمله تایمز لندن، این اثر را برتر از «بچههای نیمهشب» ارزیابی کردند. در چنین جوی آیههای شیطانی به عنوان اثری کفرآمیز از جهان ادبیات حذف و به دنیای سیاست کشیده شد و همهجا صحبت از آن بود.[۱]
خود سلمان رشدی در این باره گفته است: "در میان همه طنزهای تلخ، غمگینترین این است که پس از پنج سال کار برای بخشیدن صدا به فرهنگ مهاجران، ببینی که کتابت آتش زده میشود، آن هم اغلب از سوی کسانی که تو از آنها سخن میگویی.[۳]
داستان آیات شیطانی
آیههای شیطانی رمانیست در حدود ۵۰۰ صفحه[۱] که با سقوط یک هواپیما بر فراز دریای مانش و زنده ماندن دو شخصیت اصلی رمان آغاز میشود؛ جبرئیل فرشته، بازیگر افسانهای سینمای هند که در رؤیاها و کابوسهایش به جبرئیل، ملک مقرب تبدیل میشود، و همچنین صلاحالدین چمچا مهاجر هندی که در بریتانیا زندگی میکند و به کار دوبله مشغول است. این دو سرانجام به انگلستان میرسند و داستان که در دهه هشتاد میلادی میگذرد، زندگی آنان را با دیگر مهاجران روایت میکند.[۳]
نویسنده، زندگی صلاحالدین چمچا و جبرئیل فرشته را از تولد آنان تا سفرها و ماجراجوییهایشان بهانه قرار داده تا حقیقت جهان هند مسلمان را در برابر مدرنیسم اروپایی بازبینی کند. زندگی این دو شخصیت به شکلی با هستی مهاجران در پیوند قرار میگیرد. نشانهایی از چند رخداد تاریخی از جمله انقلاب ایران، شورش حاشیهنشینان محله بریکستون لندن علیه فقر و تبعیض نژادی در سال ۱۹۸۱، شهرت افسانهای آمیتاب باچان، هنرپیشه محبوب هند و زندگی نویسنده که خود در خانوادهای مسلمان بزرگ شده بوده و تجربه او از زندگی در هند، در این اثر دیده میشود.[۱]
همچنین در این رمان، ارجاعهایی به وقایع تاریخی و زندگی پیامبر اسلام دیده میشود که با تخیل نویسنده آمیخته شده است.اما مضمون اصلی چهارمین کتاب داستانی سلمان رشدی، همانی بود که در آثار پیشین او نیز دیده میشد: بیریشه شدن مهاجرانی که روز به روز از دو فرهنگ کشور زادگاه و همچنین فرهنگ کشور میزبان خود دور میشوند[۳] داستان با بازگشت صلاحالدین به هند و آشتی با پدر و زینت وکیل، معشوق دوران جوانیاش، پایان مییابد..[۱]
اعتراضات به کتاب آیات شیطانی
آنچه مسلمانان آنرا توهین به اسلام و پیامبر میخواندند، بخش دوم رمان است که به رؤیاهای جبرئیل فرشته مربوط میشود و با بهرهگیری از یک نام، «ماهوند» تداعی کنندهی نام محمد(ص)، پیامبر اسلام است.
این قسمت از رمان، به داستان «غرانیق» که در برخی متون از جمله تاریخ طبری نوشته شده اشاره میکند. مسلمانان آن را افسانه میخوانند و تا پیش از نگارش کتاب رشدی بسیاری از مسلمانان معاصر از آن خبر نداشتند.
ماجرای داستان «غرانیق» از این قرار است که پیامبر اسلام هنگامی که مشغول خواندن سوره نجم بود، دو آیه را نیز که شیطان به وی القا کرده بود خواند و وجود سه خدای مکه را که دختران الله خوانده میشدند، پذیرفت.[۳] بر اساس این افسانه، پیامبر بعدها پی میبرد که این آیهها فریبی بیش نبودند و او گول شیطان را خورده است و شیطان آنها را بر زبانش جاری کرده است. به همین علت غرانیق از آیات قرآنی کنار گذاشته میشود.[۱]
روز پانزدهم سپتامبر ۱۹۸۸، ایندیا تودی با تیتر «یک حمله صریح به بنیادگرایی مذهبی»، قسمتهایی از رمان «آیههای شیطانی» را چاب کرد. این نشریه بر قسمتهایی از رمان تأکید کرد که دقیقا همانها بعدا مورد اعتراض مسلمانان هندی قرار گرفت. سلمان رشدی، در گفتوگو با ایندیا تودی گفته بود که به هیچ وجود غیرطبیعی، نه مسیحیت، نه یهودیت، نه اسلام و نه هندو، اعتقاد ندارد. خود سلمان رشدی در کتاب «جوزف آنتوان» آغاز اعتراضات علیه «آیههای شیطانی» را انتشار این اظهارات و همچنین موضعگیری «خشونت سنگه» میداند و مینویسد که این نویسنده هندی اولین روشنفکری بود که به آیههای شیطانی حمله کرد.[۳]
مسلمانان در سراسر دنیا به اعتراض برخاسته بودند. دولت هند تحت فشار، انتشار "آیههای شیطانی" را در هند و همچنین فروش نسخههای چاپ خارج را در این کشور ممنوع کرد.[۱]در اکتبر ۱۹۸۸، دقیقا در همان شبی که "آیههای شیطانی" با وجود راهیابی به فهرست نهایی، نتوانست جایزه بوکر را از آن خود کند، سلمان رشدی متوجه شد که سخنرانیاش در افتتاحیه یک کنگره ضدنژادپرستی در آفریقای جنوبی لغو شده است. در آن زمان حدود نیم میلیون مسلمان در آفریقای جنوبی زندگی میکردند. یک ماه بعد، انتشار کتاب در این کشور و همچنین سودان، ممنوع شد. این ممنوعیت به حدود بیست کشور سرایت کرد. اعتراضات مسلمانان به "آیههای شیطانی" به خاک بریتانیا رسید. اتحادیه سازمانهای مسلمانان بریتانیا نیز از تاچر، نخست وزیر وقت خواست تا علیه این رمان اقدام کند. در ۱۴ ژانویه در شهر بردفورد در شمال انگلستان صدها مسلمان در اعتراض به انتشار رمان آیههای شیطانی تظاهرات کردند. این بار خبرنگاران و تصویربرداران رسانهها نیز برای پوشش خبری به این تجمع رفتند. در این تظاهرات، برای اولین بار رمان "آیههای شیطانی" آتش زده شد. آن روز در جنجال ایجاد شده علیه "آیههای شیطانی" یک نقطه عطف بود. با پیوستن برخی از چهرههای سیاسی بریتانیا، اعتراضات از جنبه مذهبی خارج شد و ابعاد دیگر به ویژه سیاسی به خود گرفت. اسقف بردفورد نیز به این اعتراضات ملحق شد. در پاکستان، هزاران نفر به مرکز فرهنگی آمریکا در اسلامآباد حمله کردند و خواستار اعدام سلمان رشدی شدند. در درگیری پلیس با معترضان خشمگین، پنج نفر کشته شدند.[۳] در آمریکا و استرالیا تظاهرکنندگان برای جمعآوری "آیههای شیطانی" به کتابفروشیها هجوم بردند.[۱]
اما امروز اشتیاق احمد، سخنگوی شورای مساجد شهر بردفورد، با وجود این که بر "توهینآمیز بودن" رمان سلمان رشدی تأکید میکند، میگوید که فتوای آیتالله خمینی، اعتراضات آنان را "مصادره" کرد و بر مبارزه طولانی آنان برای شنیده شدن صدایشان از سوی دولت بریتانیا سایه انداخت.[۳]
>>>>>>>>>>>>>>>>>
فتوای قتل سلمان رشدی
در بهمن ۱۳۶۷ خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را ماهها پس از اعتراضات مسلمانان سراسر دنیا به انتشار این کتاب صادر کرد. خمینی در بهمن ماه ۶۷ وقتی که صدای اعتراض علیه جنگ حتی در داخل خود رژیم بلند شده بود و برخی مقامهای رژیم از جنگ فاصله میگرفتند، موقعیت را مغتنم شمرد تا با درست کردن یک بحران به نام سلمان رشدی، بتواند بر مسائل داخلی خودش و پرکردن خلأ جنگ فائق شود.[۴] در واقع خمینی پس از نوشیدن جام زهر در جنگ ایران و عراق، شکست فاجعه بارش در جنگ و اجبار بر پذیرش صلحی که خواست قلبیش نبود را با این فتوا تحت الشعاع قرار داد.خمینی با شکست در «صدور انقلاب» با این فتوا جبههای دیگر برای منحرف کردن اذهان مردم گشود. [۱]
ترور برای استبداد مذهبی وسیلهای نیست که هراز گاه به طور تاکتیکی از آن استفاده کند بلکه این رویکرد جزو ذات ایدئولوژیکی حاکمیت ولایت فقیه است که به حاکمان اجازه میدهد به نام خدا بگیرند و ببندند و بکشند. چند ماه قبل از صدور فتوای قتل سلمان رشدی خمینی فتوای کشتار زندانیان سیاسی را در تابستان ۶۷ صادر کرده بود. دلایل سیاسی این دو فتوا نقاط مشترکی دارند که در تحلیل نهایی به بحران مشروعیتی برمیگردد که جمهوری اسلامی در سالهای پایانی دهه شصت و سرکشیدن جام زهر پایان جنگ، با آن روبرو شده بود. با شکست آشکار شعارهای فتح کربلا و قدس و نیز آشکار شدن فاجعه بار برنامههای اقتصادی اجتماعی جمهوری اسلامی، خمینی ناگزیر شد به گفته خودش جام زهر را سر کشیده و با قبول قطعنامه ۵۹۸ به پایان جنگ ۸ ساله با عراق تن بدهد. در این شرایط علم کردن فتوای قتل سلمان رشدی یک فرار به جلو از جانب خمینی برای بازیافت مشروعیت از دست رفتهاش بود. خمینی با صدور این فتوا جبهه جدیدی برای صدور بنیادگرایی اسلامی باز کرد.[۵]
خمینی، سه روز بعد از سخنرانی منتظری که در آن جنگ ۸ ساله با عراق را زیر سوال برد و اعتراف کرد که ادامه آن اشتباه بوده است؛ فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی کتاب «آیههای شیطانی» را صادر کرد و یک هفته بعد از آن، در سایه موج جدیدی که این فتوا دامن زد، با یک «پیام مهم» خطاب به روحانیان سراسر کشور و مدرّسین و طلاب حوزهها به منتظری و مخالفان خط امام، یکجا، یورش برد و گفت:
«در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی... عدهیی با ژست مقدّسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهیی غیر از این ندارند. آیا در مقابل این افعیها نباید اتّحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ راستی اتّهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتّهام کشتن زنان آبستن و حلّیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود؛ از آدمهای لامذهب یا از مقدسنماهای متحجّر؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنهها و کنایهها نسبت به مشروعیت، کار کیست؟
خمینی در جواب منتقدان این فتوی گفت: «این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام، برملا سازد؛ تا ما از سادهاندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله، اشتباه ما نیست؛ بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسأله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار، پشت سر او قرار بگیرند».[۴]
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
رابین رایت، تحلیلگر سیاسی شناختهشده آمریکایی، در یادداشتی با بررسی تاریخچه صدور فتوای فتل سلمان رشدی، آن را اقدامی زیرکانه ازسوی روحالله خمینی، رهبر نخست جمهوری اسلامی، میداند که در یک همزمانی تصادفی، بهنوعی برای انحراف افکار از چالشهای وجودی وقت جمهوری اسلامی بهمیان آمد.
رایت در یادداشتی که روز یکشنبه، ۲۳ مردادماه، در هفتهنامه نیویورکر منتشر شد، به این اشاره کرده است که احمد خمینی، پسر رهبر پیشین جمهوری اسلامی، در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در تهران به او گفته روحالله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی، «آیات شیطانی»، را نخوانده بود.
فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۸۹ (بهمنماه ۱۳۶۷ خورشیدی) برای قتل نویسنده بریتانیایی-آمریکایی، به نوشته رایت، «اقدامی سیاسی برای بهرهبرداری از خشم شدید در پاکستان، هند و فراتر از آن» از یک صحنه رویای تخیلی مربوط به محمد، پیامبر مسلمانان، در کتاب آیات شیطانی بود؛ زیرا آن بخش از کتاب که ضعفهای انسانی را به تصویر میکشد و اعتبار پیامبر را بهعنوان فرستاده خدا تضعیف میکند، برای برخی مسلمانان کفرآمیز محسوب میشود.
تحلیلگر آمریکایی صدور این فتوا را از زیرکی خمینی میداند و به این اشاره میکند که «در آن زمان، جمهوری اسلامی جوان در حال بیرونآمدن از چالشهای وجودی بود: جنگ هشتساله با عراق که دستکم یکمیلیون نفر کشته برجای گذاشت؛ نارضایتی گسترده داخلی؛ تعمیق شکافهای سیاسی در میان روحانیون؛ یک اقتصاد ضعیف که سوخت و اقلام خوراکی اساسی را جیرهبندی کرده بود؛ و یک دهه انزوای دیپلماتیک.»
خمینی رشدی و همچنین ناشران کتاب او به هر زبانی را به مرگ محکوم کرد. او از «همه مسلمانان دلاور در هرکجا که باشند» خواست بهپاخیزند و بدون معطلی همه آنها را بکشند، «تا از این پس هیچکس جرات توهین به مقدسات مسلمانان را نداشته باشد». به گفته او، «هركه در اين راه كشته شود، شهيد محسوب میشود و فورا به بهشت عروج میکند».
آن زمان تهران جایزهای هم برای این کار تعیین کرد که رقم آن درنهایت به بیش از سهمیلیون دلار رسید.
به اعتقاد رایت، خمینی اغلب روی موضوعهایی سرمایهگذاری می کرد که توجه عمومی را از شکافها و شکستهای انقلاب منحرف میکردند. او مینویسد: «خمینی پس از تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران بهدست دانشجویان در سال ۱۹۷۹، نیز همین کار را انجام داده بود. در ماههای پس از سرنگونی شاه، انقلابیها بر سر آینده سیاسی ایران، قانون اساسی جدید و اختیارات روحانیت دچار اختلاف شده بودند (آنها همچنین شروع به کشتن یکدیگر کردند). تسخیر سفارت عامل نوعی انحراف مفید شد. سه تن از رهبران دانشجویی بعدتر به من گفتند که قصد داشتند در اعتراض به تصمیم ایالات متحده مبنیبر پذیرش شاه بیمار برای درمان پزشکی، سفارت را بهمدت سه تا پنج روز در اختیار بگیرند. اما خمینی با سخنانی در رادیو سراسری ایران، دانشجویان را تشویق کرد که تا زمان نامشخصی در آنجا بمانند. ۵۲ دیپلمات آمریکایی به مهرههای بازی در سیاست ایران تبدیل شدند. پس از گذشت ۴۴۴ روز، سرانجام آیتالله در زمانیکه ازلحاظ سیاسی و اقتصادی بهنفع رژیمش بود، با پایاندادن به گروگانگیری موافقت کرد.»
براساس این یادداشت، رشدی نیز یک مهره پیاده بازی شطرنج رژیم جمهوری اسلامی بود- و بهنوعی، قربانی یک همزمانی تصادفی. تهران به مدت ششماه پس از انتشار «آیات شیطانی»، آن را نادیده گرفت، حتی در شرایطی که این کتاب در دیگر کشورهای عمدتا مسلمان ممنوع شده بود. هند، کشور زادگاه رشدی، نخستین کشوری بود که این کتاب را در ماه اکتبر ۱۹۸۸ ممنوع کرده بود؛ اما ایران تا فوریه ۱۹۸۹ اقدامی علیه کتاب رشدی انجام نداده بود. به نوشته رایت، در آن زمان، اعتراضهای مرگبار برسر این کتاب در پاکستان، کشور همسایه ایران، که با کشتهشدن چندین نفر همراه شده بود، با یک بحران سیاسی داخلی در ایران تلاقی کرد. همزمان با برگزاری جشن دهمین سالگرد انقلاب اسلامی، حلقه درونی روحانیهای اطراف خمینی بهطور علنی از هم جدا شدند. حسینعلی منتظری، جانشین منتخب خمینی و مردی که زمانی او را «ثمره زندگی خود» میخواند، از حکومت بهدلیل اعدام مخالفان و شکست در تحقق وعدههای انقلاب، انتقاد کرد. اعتراض منتظری نمایانگر ظهور یک جناح اصلاحطلب بود که تعدیل سیاستهای داخلی و خارجی را دنبال میکرد، تا جمهوری اسلامی بتواند از یک جامعه انقلابی به کشوری بهنجار (نرمال) تبدیل شود که قانون انسان و همچنین قانون خدا را محترم میشمرد. او فرمان خمینی در مورد رشدی را نیز به چالش کشید و هشدار داد: «مردم دنیا به این تصور رسیدهاند که کار ما در ایران تنها کشتن مردم است.»
خمینی در واکنش به این سخنان، فرد منتخب خود را برکنار و او را در حبس خانگی قرار داد[۶]
متن فتوای قتل سلمان رشدی
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی’»که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشران مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمهالله وبرکاته
روحالله الموسوی الخمینی
۲۶بهمن۱۳۶۷ [۷]
”اطلاعیه دفتر امام.. خطاب به ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان در مورد وجوب قتل سلمان رشدی و تکذیب شایعات ’رسانههای گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسئولان نظام جمهوری اسلامی نسبت میدهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره او لغو میگردد. امام خمینی-مد ظله-فرمودند:
این موضوع صددرصد تکذیب میگردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را بهکار گیرد تا او را به درک واصل گرداند. حضرت امام اضافه کردند: اگر غیرمسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل میخواهد بهعنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند“. (روزنامه جمهوری اسلامی 26بهمن 1392)
دفاع مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی از فتوای قتل سلمان رشدی
مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی در طول سالیان دراز که از صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی میگذرد همواره از این حکم دفاع کردهاند:
محمدخاتمی در ۱۶ اسفند ۶۷ در مورد سلمان رشدی گفت: «سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی باید بر اساس حکم شرعی حضرت امام خمینی اعدام شود و هیچ راهی برای گریز وی از اجرای این حکم نیست. شرق و غرب جنایتکار بهویژه حاکمان انگلیس با توجه به انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی به جهانیان ثابت کردند که تنها با جمهوری اسلامی و امام دشمن نیستند بلکه با دین مبین اسلام و بیش از یک میلیارد مسلمان در سطح جهان نیز دشمن میباشند. سکوت حاکمان کشورهای عربی در مقابل انتشار کتاب آیات شیطانی این مسأله را ثابت کرد که آنان فقط در شعار مدافع اسلام و قرآن هستند».[۸].
رادیو ایران در برنامه ۱۴ روز ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ گزارش کرد، در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی که بهریاست روحانی نایبرئیس مجلس تشکیل شد. نامهیی با امضاء بیش از ۱۸۰تن از نمایندگان خوانده شد. در این نامه ضمن تأکید بر اجرای فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد از بیانات اخیر خامنهای در این زمینه حمایت شده است.[۹]
رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۷۵ گزارش کرد: «یزدی رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، امروز طی یک مصاحبه مطبوعاتی در تهران با اشاره به فتوای صادره توسط خمینی علیه سلمان رشدی گفت بالاخره حکم به اجرا گذاشته خواهد شد... علاوه بر این سخنان، ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی امروز یکبار دیگر با تأکید بر فتوای صادره از سوی خمینی از اینکه سلمان رشدی هنوز زنده است اظهار تأسف کرد».[۱۰]
خبرگزاری ایرنا ۲۵بهمن ۷۶: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز شنبه در بیانیهیی فرارسیدن ۲۶بهمن ماه سالروز فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر مرتد بودن سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی را گرامی داشت. در این بیانیه تصریح شده است، حکم و فتوای حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی مرتد همواره جاری است و این حکم جان تازه به جهان اسلام بخشید و مسلمانان با اجرای این حکم عظمت و شکوه اسلام را به رخ دشمنان اسلام خواهند کشید. سپاه پاسداران در این بیانیه توطئه کتاب آیات شیطانی را محکوم کرد و افزود، حکم ارتداد رشدی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مسلمانان جهان را به یک مبارزه فرهنگی فراخواند. سپاه پاسداران در این بیانیه با استناد به رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی، فتوای حضرت امام خمینی را غیرقابل برگشت دانست و تصریح کرد، سلمان رشدی مرتد با اهانت به مقدسات و اعتقادات بیش از یک میلیارد مسلمان جهان باید به سزای عمل ننگین خود برسد. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران نیز روز شنبه در بیانیهیی مصرانه از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواست با الهام از رهبری انقلاب اسلامی، فارغ از دیپلوماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق این حکم انقلابی باشند».[۱۱]
خبرگزاری فرانسه ۵مهر ۷۷: «وزارت خارجه ایران یکشنبه تأکید کرد که فتوای خمینی که نویسنده بریتانیایی سلمان رشدی را بهخاطر تکفیر به مرگ محکوم میکند، غیرقابل پس گرفتن میباشد. خبرگزاری رسمی ایرنا از قول سخنگوی وزارتخارجه محمود محمدی گفت، برگشتناپذیر بودن فتوای امام خمینی یک واقعیت است. سخنگوی وزارتخارجه ایران همچنین گفت، این تعجبانگیز است که رشدی هنوز هم به آنچه او اظهارات توهینآمیز توصیف نمود، ادامه میدهد. ایرنا از قول سخنگو گفت، چنین اظهارات توهینآمیزی مطمئناً به خشم بیشتر نسبت به این ناحقی در میان جامعه مسلمان راه خواهد برد».[۱۲]
روزنامه کیهان ۱۹مهر ۷۷: «لغو فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد در اختیار هیچ حکومتی نیست. اتحادیه دانشجویان اسلامی دانشجویان در اروپا با صدور بیانیهیی اعلام کرد، فتوای امام خمینی (ره) در مورد سلمان رشدی مرتد امری غیرقابل تغییر بوده و لغو آن در توان هیچ فرد یا حکومتی نیست…».[۱۳]
روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵بهمن ۷۸: «حکم امام در مورد سلمان رشدی مرتد نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی، دیر یا زود توسط فرزندان غیرتمند اسلام به اجرا درخواهد آمد. آیتالله صانعی نماینده ولیفقیه و سرپرست بنیاد 51خرداد در مصاحبهیی با روزنامه جمهوری اسلامی ضمن اعلام این مطلب گفت، حکم امام خمینی یک حکم شرعی و غیرقابل تغییر است و به روابط سیاسی ایران و انگلستان نیز ربطی ندارد… آقای صانعی گفت جایزه تعیین شده برای قاتل رشدی نیز کماکان به قوت خود باقی است، حتی سود جایزه نیز همراه با آن به مجریان این حکم پرداخت خواهد شد و کسانی که در راه اجرای حکم متحمل صدمات یا خساراتی شوند، ما با همه توان خود در جهت رفع خسارات وارده اقدام خواهیم کرد…».[۱۴]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیامدهای یک فتوا
همه اعدام نویسنده را طلب میکردند. سرانجام فتوای خمینی آن را در مسیری دیگر انداخت و بر خشم مسلمانان افزود. در پی فرمان قتل نویسنده، زندگی مخفی بر سلمان رشدی تحمیل شد و این زندگی ۱۳ سال ادامه یافت. دولت بریتانیا از نویسنده خواست تا از مسلمانان جهان پوزش بطلبد. او به این کار تن داد، ولی بعدها این رفتار خویش را اشتباه خواند. خمینی در پاسخ گفت که «سلمان رشدى اگر توبه كند و زاهد زمان هـم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامى هـمّ خود را به كار گيرد تا او را به درک واصل گرداند». بنیاد پانزده خرداد برای برای قاتل نویسنده یک میلیون دلار جایزه تعیین کرد؛ مبلغی که بعدها تا سه میلیون دلار هم افزایش یافت.
اگرچه محمد خاتمی در زمانی که وزیر ارشاد بود، اجرای "حکم امام" را لازم میدانست، در زمان ریاست جمهوری خویش اعلام داشت که سلمان رشدی را نخواهند کشت و این فتوا را باید خاتمهیافته تلقی کرد، ولی علی خامنهای هیچگاه در نفی فتوا سخنی بر زبان نراند.سایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی چند سال پیش از تأکید علی خامنهای بر اجرای حکم اعدام سلمان رشدی خبر داد
در ایران چندین کتاب در تأیید فتوای خمینی نوشته شد که مشهورترین آنها با عنوان "نقد توطئه آیات شیطانی" به عطاءالله مهاجرانی تعلق دارد. در این اثر که آن را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتشر کرده، مهاجرانی بر قتل سلمان رشدی و اجرای فرمان خمینی تأکید دارد. او با رجوع به تاریخ اسلام، از قرآن و احادیث کمک میگیرد تا ثابت کند، مرگ حق سلمان رشدی است و او باید کشته شود. از "عالمان اسلام" و احکام آنها نقل میکند که هرکس پیامبر را توهین کند، قتل او واجب است و نتیجه میگیرد که حکم خمینی نیز بر این اساس قابل اجراست. جالب اینکه هماکنون نیز که او ساکن لندن است، تغییری در نظر خویش نداده است.
جنجال انتشار "آیههای شیطانی" تلفات جانی نیز در پی داشت. مترجم ژاپنی آن کشته شد. مترجم ایتالیایی رمان در یک حمله تروریستی به شدت زخمی شد. ناشر نروژی اثر نیز مورد سوءقصد قرار گرفت و زخمی شد. عزیز نسین در حمایت از سلمان رشدی، آن را به ترکی برگرداند و بنیادگرایان در حمله به جلسهای در شهر سیواس برای کشتن او اقدام به آتش زدن مکان جلسه کردند. عزیز نسین در این یورش زنده ماند، ولی ۳۷ نفر از "علوی"های شرکتکننده در این جلسه به آتش بنیادگرایان مسلمان سوختند. از دیگر سو، دهها نفر نیز در تظاهرات ضد سلمان رشدی کشته شدند.
اگرچه این اتفاقها سلمان رشدی را از نوشتن بازنداشت، ولی بر نوشتن و کار خلاقه در داستاننویسی تأثیری منفی گذاشت. خودسانسوری، به ویژه در جوامع اسلامی، رواج یافت و نویسندگان از ترس به برخی موضوعها نزدیک نشدند.
سلمان رشدی در رمان "جوزف آنتوان" که آن را "تاریخ شخصی" خویش میداند، از سالهای مخفی زیستن خویش به عنوان "دوران وحشتبار هراس" نام میبرد.[۱]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتار چهرههای مدعی عدالت و فرهنگ و هنر بومی اسلامی، همچون ميرحسين موسوی و عطاالله مهاجرانی، به واقع دفاعيههای ايدئولوژيک شرمآوری بود که خفه کردن سخن و شکستن قلمهای آزاد را تبليغ و تجويز میکرد.
آيا همين ديدگاه در دهه هفتاد به کشتن مترجمان و شاعران و نويسندگانی چون علی اکبر سعيدی سيرجانی، احمد ميرعلایی، مجيد شريف، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و دهها تن دیگر نينجاميد؟ مگر آنها چه کرده بودند جز نوشتن و سرودن و ترجمه کردن؟ آنها تنها به خود اجازه داده بودند بينديشند و تخيل کنند و بيافرينند.
سلمان رشدی خيلی زود به ابعاد ايدئولوژيک فتوای قتلش پی برد. او در آغاز حيرتزده از امواج خشم و نفرتی که جمعيت خشمگين معترض به رمان آيههای شيطانی را از پاکستان و ايران تا کشورهای اروپایی به خيابانها کشانيده بود، راه عذرخواهی از مسلمانان را در پيش گرفت. اما به سرعت دريافت که علت اصلی را میبايد نه در احساسات "جريحهدار شده" مسلمانها، بلکه در پروپاگاندای اسلاميستها جست. او پی برد که بسيج خشمآگين تودههای کف بر دهان نمايانگر برآمد فاشيسم سبز است که مسلمانان نيز از جمله قربانيان آن هستند.[۵]
منابع
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ مقاله سلمان رشدی، آیههای شیطانی و فتوای مرگ - نوشته اسد سیف - دویچه ولی فارسی
- ↑ سلمان رشدی کیست؟ نویسندهای که از خفا بیرون آمد - بی بی سی فارسی
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ آخرین فتوا؛ 'آیههای شیطانی' و سلمان رشدی سی سال بعد - بیبی سی فارسی
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ مقاله ۲۵سال پس از فتوای قتل سلمان رشدی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مقاله سلمان رشدی و فتوای قتل رمان - نوشته شهلا شفیق - دویچه وله فارسی
- ↑ مقاله «روحالله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی را نخوانده بود» - مژگان غفاری شیروان ایندیپندنت فارسی
- ↑ فتوای قتل سلمان رشدی - پرتال خمینی
- ↑ کیهان ۱۶ اسفند ۱۳۶۷
- ↑ رادیو ایران ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ ساعت ۱۴
- ↑ رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۱۳۷۵
- ↑ خبرگزاری ایرنا ۲۵ بهمن ۱۳۷۶
- ↑ خبرگزاری فرانسه ۵ مهر ۱۳۷۷
- ↑ روزنامه کیهان ۱۹ مهر ۱۳۷۷
- ↑ روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵ بهمن ۱۳۷۸