کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن
وینستون چرچیل، زادهی ۳۰ نوامبر سال ۱۸۷۴در کاخ بلنهایم (کاخ خاندان چرچیل) ۲ ماه پیش از موعد مقرر به دنیا آمد. نخست وزیر و سیاستمدار مشهور بریتانیا، قبل از ورود به دنیای سیاست، افسر ارتش بود و به عنوان خبرنگار جنگی شهرت یافت و سپس به عضویت حزب محافظه کار در آمد. طی جنگ جهانی دوم وی رهبری بریتانیا را علیه متحدین به عهده داشت و پیروز میدان شد. چرچیل جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۳ را بهخاطر نوشتههایش دریافت کرد. مجلهٔ تایم در سال ۱۹۴۹ وینستون چرچیل را بهعنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد. چرچیل در میان عامهٔ مردم مظهر زیرکی و نیرنگ است. چرچیل سال ۱۹۴۰ نیز بهعنوان مرد سال تایم انتخاب شدهبود.در چهل سالگی شروع به نقاشی کرد و تنها در یک دهه ۵۰۰ نقاشی خلق کرد؛ در بین عامه مردم ، چرچیل مظهر زیرکی است، هر چند که او به شکستش در مقابل مصدق اعتراف کرد، اما همچنان در مسیر تاریخ از عوامل شکست کودتای ۲۸ مرداد به شمار میآید!
چرچیل فقط نخستوزیر بریتانیا و یکی از فاتحان جنگ جهانی دوم نبود. او عاشق ویسکی و نیز یک نقاش آماتور هم بود که سوژه نقاشیهایش شیشهها و لیوانهای ویسکی بودند.
مشهور است که وینستون چرچیل نخستوزیر فقید بریتانیا برای صبحانه ویسکی اسکاتلندی با سودا مینوشید. شاید همین عشق به ویسکی بود که او را به سوی نقاشی سوق داد.
ارزش هنری تابلوهای چرچیل اما مورد مناقشه است. روزنامه نیویورک تایمز یکی از تابلوهای او را «واقعا زننده» توصیف کرده است. اما این مانع از آن نشده که تابلوهای تا کنون به حراج گذاشته شده نخستوزیر سابق بریتانیا با قیمتهای بسیار بالا به فروش برسد.
چرچیل در ۲۴ ژانویه سال ۱۹۶۵ براثر سکته مغزی از دنیا رفت .
تاریخچه زندگی وینستون چرچیل
بنیانگذار خاندان چرچیل فردی به نام وینستون چرچیل است. برخی مورخین، از جمله ادوارد هارلی، پدربزرگ این وینستون را کارگری میدانند که در خدمت خاندان مگز بود. پدربزرگ وینستون چرچیل معروف، جان وینستون اسپنسر- چرچیل است. او به «دوک هفتم مارلبورو نیز شهرت دارد. او از درآمد نیاکان خویش چیزی به ارث نبرده بود و به خاطر کسب پول و اعتبار به سیاست پرداخت. لرد راندولف چرچیل، پدر سر وینستون لئونارد چرچیل Sir Winston Leonard Spencer-Churchill)) دومین پسر دوک هفتم مارلبورو است. لرد راندولف چرچیل شهرت بدی داشت و همسرش، جنی جروم (مادر وینستون چرچیل) به عنوان یک پولدار آمریکاییالاصل شهرهی مردان سرمایهدار و اشرافی بود. لرد راندولف چرچیل از کارگزاران سیاسی لرد ناتانیل روچیلد، بانکدار معروف بریتانیا و برجستهترین عضو خاندان روچیلد از آغاز تا به امروز، بود. او در تمامی عمر با پول لرد روچیلد زیست و در ۴۶ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
وینستون چرچیل (Sir Winston Leonard Spencer-Churchill) در آکسفوردشر، انگلستان در سال ۱۸۷۴ بدنیا آمد.
چرچیل سابقه تحصیلی خوبی نداشت و در دوران تحصیل آینده روشنی برایش پیش بینی نمیشد. در ژوئیه ۱۸۸۸، معلم او در مدرسه «هارو»، طی نامه مفصلی به مادر چرچیل از بیلیاقتی، فراموشکاری، بیدقتی و وقتنشناسی او شکایت کرد. چرچیل از هشت سالگی به مدرسه رفت و ضعفهای جسمی متعدد وی ، او را به هدفی برای زورگوییهای دیگران تبدیل کرده بود. شاید تجربه این زورگوییها بود که او را مصمم کرد در زندگی آیندهاش در برابر دشمنان به ظاهر نیرومند ایستادگی کند. وی همچنین، برای ورود به آکادمی نظامی سلطنتی سه بار در آزمون ورودی شرکت کرد.[۱]
سِر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل، سیاستمدار، افسر ارتش و نویسنده بریتانیایی بود. وی طی سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵، یعنی در طول جنگ جهانی دوم، و بار دیگر بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخستوزیر بریتانیا بود. جز دو سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴، چرچیل از ۱۹۰۰ تا ۱۹۶۴ نماینده پارلمان بود. به عنوان یک معتقد به لیبرالیسم اقتصادی و امپریالیست، بیشتر عمرش را در حزب محافظهکار عضو بود که از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۵ رهبریش را نیز بر عهده داشت. او از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۲۴ عضو حزب لیبرال بود. در دهه ۱۹۳۰ بیرون از دولت، خواهان تجدید قوای نظامی بریتانیا در مقابل خطر رو به گسترش نظامیگری آلمان نازی شد. در آغاز جنگ جهانی دوم مجدداً به عنوان نماینده دولت در نیروی دریایی انتخاب شد و سال ۱۹۴۰، به سمت نخستوزیر برگزیده و جانشین نویل چمبرلین شد. چرچیل رهبری بریتانیا در جنگ جهانی دوم علیه متحدین را بر عهده داشت که در نهایت به پیروزی در سال ۱۹۴۵ انجامید. پس از شکست محافظهکاران در انتخابات ۱۹۴۵ رهبری اپوزیسیون را بر عهده داشت. در هنگامهٔ آغازین جنگ سرد نسبت به خطر نفوذ شوروی در اروپا و ایجاد پرده آهنین هشدار داد و خواهان اتحاد اروپا شد. با انتخاب مجددش به عنوان نخستوزیر در ۱۹۵۱، درگیر مسائل خارجی متعددی از جمله روابط انگلستان-آمریکا و حفظ پادشاهی بریتانیا در عین استعمارزدایی آن زمان شد. در داخل، دولتش به افزایش مسکن و ساخت بمب هستهای پرداخت. با کاهش سلامتیش، در سال ۱۹۵۵ از نخستوزیری استعفا داد، هرچند تا ۱۹۶۴ در مجلس باقی ماند.
او پس از گذراندن مدارج علمی به استخدام ارتش درآمد. چرچیل بسیار تمایل داشت تا در جنگهای مستعمراتی بتواند نشان و امتیازی بگیرد. در سال ۱۸۹۵ جنگ کوبا آغاز شد و چرچیل به عنوان خبرنگار دیلیگرافیک به کوبا عزیمت کرد. او در سال ۱۸۹۹ در جنگ بوئرها در آفریقای جنوبی شرکت کرد و در آنجا به اسارت درآمد اما موفق به فرار شد بوئرها برای تحویل زنده یا مرده او ۲۵ لیره جایزه تعیین کردند. به دلیل چند شکست پی در پی از بوئر ها در یک هفته که موجب تلفات و کشتههای بسیار شده بود، فرار چرچیل به گونهای باور نکردنی بزرگ نمائی شد. او از این موفقیت استفاده کرد و با شرکت در انتخابات از حزب محافظه کار موفق به ورود به پارلمان شد. او سالهای بعد پس از افول حزب متبوعش، همچون نیاکانش که سابقهی خیانت به دوستان خویش را داشتند، از حزب محافظه کار جدا شد و به حزب لیبرال پیوست.
او چندین ماه قبل از شروع جنگ به سمت وزیر دریاداری انگلیس منصوب میشود. برای مدتها پیش بود که او خود را برای جنگ جهانی اول آماده کرده بود. نفرت او از آلمانی هابیش از اندازه بود. او دستور داده بود تا ۲۵۰ کشتی جنگی جدید بسازند و سوخت این کشتیها دیگر بر مبنای زغال سنگ نباشد و از نفت به جای آن استفاده شود. کمیسیونی جهت تامین منابع نفتی کشتیهای جنگی از طرف چرچیل وارد عمل میشود.
این هیات پس از سفر به ایران، در گزارشی، ضمن اشاره به حجم منابع نفت ایران توصیه کرد دولت انگلیس به شرکت نفت ایران و انگلیس کمک کند و از این طریق عملا تعیین سیاستهای کلی شرکت را در دست گیرد. به این ترتیب، کنترل نفت ایران (آبادان) برای نیروی دریایی انگلیس به مسالهی مرگ و زندگی امپراتوری بریتانیا تبدیل میشود؛ زیرا در این هنگام رقابتهای مستعمراتی در اروپا به اوج خود رسیده بود و تنها ابزار برتری انگلیس در برابر قدرت آلمان که به سرعت توسعه پیدا میکرد، نیروی دریایی آن بود. هر چه با شروع این جنگ به سمت جلو میرویم افول قدرت آلمانی ستیزی او، نزد اذهان مردم و کابینهی انگلیس به آشکار میشود. در واقع، همه احساس میکردند که او پایش را بیش از حد یک وزیر دریاداری، از گلیم خویش درازتر کرده است و بیشتر به دنبال منافع فردی یا گروهی خویش است تا منافع ملی.
در این راستا، چرچیل اقداماتی انجام داد که منجر به کنار گذاشتن او توسط کابینه در اولین ماههای جنگ جهانی اول شد. اولین اقدام غلط او هنگامی بود که قبل از اینکه دستوری از دولت مبنی بر تجهیز نیروی دریایی بیاید، او به صورت خودسر اقدام به بسیج عمومی میکند. اقدام عجولانه بعدی او در این مدت کم، اعزام تفنگداران دریایی انگلیس به سمت دانکرک با اتوبوس بود که به “سیرک بازی چرچیلی” بین مردم اروپا مشهور شد.
دومین اقدام ناسنجیدهی او، دستور حمله به شبه جزیره گالیپولی درتنگه داردانل بود که شکست خفتباری را برای انگلیسیها به ارمغان آورد. نتیجهی این سه اقدام تصمیم کابینهی وقت انگلیس مبنی بر عزل او از وزیر دریاداری، تنها پس از گذشت ۵ ماه از جنگ جهانی اول، بود.
پس از آنکه لوید جورج نخست وزیر دوران جنگ بریتانیا، در انتخابات دسامبر ۱۹۱۸ به پیروزی دست یافت، نخستین کابینهی ائتلافی پس از جنگ خود را در ۱۰ ژانویه ۱۹۱۹ تشکیل دادو در کابینهی مزیور لرد کرزن وزیر خارجه و وینستون چرچیل وزیر جنگ بودند. رقابت و حتی خصومت میان این دو سیاستمدار زبانزد محافل سیاسی لندن بود.
کرزن طرفدار استعمار کلاسیک بود، در حالی که چرچیل شیوههای نو در استعمار را میپسندید. خیلی ها کودتای ۳ اسفند ۱۳۲۰ شهریور مربوط به ژنرال سرادموند آیرونساید می دانند. در حالی که او آلت اجرایی بیش برای اجرای اوامر وینستون چرچیل نبود؛ ژنرال به عنوان یک نظامی همواره مورد عنایت چرچیل قرار داشت و رابطهی این دو نفر به قبل از نخست وزیری چرچیل برمیگردد. به طوری بسیار عجیب و مرموز ژنرال نامبرده به سرعت مدارج ترقی را نزد وینستون چرچیل میگذراند.
چرچیل شخصا او را در سن ۳۸ سالگی به درجهی سرلشگری ارتقا داده و به فرماندهی سپاه سی هزار نفرهی بریتانیا در شمال روسیه منصوب کرده و با دقت خاصی رفتارهای او را زیر نظر داشت. قراردادهای سرشار از سود نفتی برای انگلیسیها به موجب ضعف دولت مرکزی احمد شاه قاجار و تهاجم سایر قدرتهای بزرگ به چپاول منبع نفتی ایران باعث شد که انگلیسیها اقدامی دفعی با ریسک بالا را ترتیب ببینند. با این ملاحظات سیاسی بود که دولت بریتانیا در جهت «کودتا» گام برداشت.
چرچیل و نخست وزیری (۱۹۴۰ الی ۱۹۴۵ و ۱۹۵۱ الی ۱۹۵۴)
اقدامات او در جنگ دوم جهانی
چندین ماه قبل از آغاز جنگ دوم جهانی چرچیل در رفتار خود دچار یک پارادوکسی بین نازیسم و فاشیسم است که اگر سیری در اندیشههای سیاسی قرن بیستم داشته باشیم، این دو الگوی گفتمان محافظهکاری را خیلی نزدیک به هم میبینیم. موید این گزاره دیداری است که چرچیل در ژانویه سال ۱۹۲۷ با موسولینی داشت، به تعریف فاشیسم میپردازد و الگوی حکومتی آنها را میستاید. با توجه به نزدیکی دو مکتب یا گفتمان فاشیسم ونازیسم به همدیگر و روابط خوب آلمان و ایتالیا در ماههای منتهی به جنگ، سوالی اساسی در این زمینه مطرح است و آن این است که «چرا چرچیل به کم کردن تنشها با هیتلر نمیاندیشد و حتی در زمان جنگ نیز که معاون هیتلر راهی انگلستان میشود تا پیام صلح هیتلر را به چرچیل برساند، بازداشت شده و در یک دادگاه فرمایشی محکوم به حبس ابد میشود؟»
آغاز جنگ جهانی دوم با به نخست وزیری رسیدن وینستون چرچیل عجین است. او از مخالفان سیاستهای خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهیهای هیتلر انتقاد میکرد. با شکست سیاست مماشات، زیر پاگذاشته شدن قرارداد مونیخ، شروع جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به بلژیک و هلند و فرانسه، در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی در جای او به عنوان نخست وزیر و وزیر جنگ قرار گرفت.
از اقداماتی که چرچیل هیچ توجیهی برای آن در خلال جنگ دوم جهانی ندارد، حمله به شهر درسدن آلمان ۲ ماه مانده به اتمام جنگ بود. این دوران، آلمان تقریبا شکست خویش را پذیرا شده بود.
اما استراتژی تهاجمی چرچیل مبتنی بر «هدف قرار دادن شهرهای طرف مقابل (دشمن)» در جنگ بود که منجر به تلفات انسانی زیادی در این شهر آلمان بود. امروزه این استراتژی یکی از استراتژیهای دولتهای اقتدارگرا جهت پیشبرد منافعشان محسوب میشود و استفاده از این روش به دلیل حساسیت افکار عمومی جهانی تقریبا ملغی شده است. از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند.
شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان تا ۴۰۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود.
این کار چرچیل آنقدر منزجر کننده بود که دو ماه بلافاصله بعد از اتمام جنگ، مردم انگلستان دیگر به او و حزبش برای تمدید به بقای در قدرت رای ندادند و ترجیح دادند، فردی صلح طلب روی کار بیاید، که خرابیهای حاصل از جنگ را ترمیم نماید و وضع معیشتی مردم را بهبود بخشد.
بخشی از توصیف فاجعه درسدن در روزنامه دی ولت بدین شرح است: “آنها در درسدن، تنها در عرض یک شب
جهنمی، صدها هزار نفر را نابود کردند و گنجینههای فرهنگی بیشماری را تخریب نمودند. زنهایی که در بیمارستانها در حال وضع حمل بودند از پنجرهها به بیرون میپریدند تا در آتش نسوزند. اما در عرض چند دقیقه این زنان و کودکانشان که هنوز چشمانشان را به روی جهان باز نکرده بودند به تلی از خاکستر تبدیل شدند. هزارن نفر که بمبهای آتشزا آنها را تبدیل به مشعلهای متحرک کرده بود به درون حوضهای آب میپریدند اما فسفر حتی درون آب نیز آنها را میسوزاند. حتی حیوانات باغوحش نیز با بیچارگی به همراه انسانها به سوی آب میدویدند. اما تمام این انسانها و حیوانات به نام آزادی نابود شدند.” (۳ مارس ۱۹۹۵، دیولت)
چرچیل: “آنها را کباب کنید.”
هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در ۱۳ فوریه ۱۹۹۰، ۴۵ سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد:
” نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن ۶۰۰۰۰۰ پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند.” اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.
این دستور چرچیل در راستای تحقق بخشیدن به برنامه پیشنهاد شده از سوی مورگنتا، وزیر خزانه داری روزولت بود.وی پیشنهاد کرده بود که برای اطمینان حاصل کردن از اینکه آلمان دیگر هیچگاه قدرت نیابد، می بایست به گونه ای به این کشور حمله کرد که این کشور تکه تکه و منزوی شود و برای همیشه از لحاظ صنعتی فلج بماند.
توماس بروکس نیز این بمباران را این گونه تشریح میکند:
“در مرکز شهر، که منطقهای پرجمعیت با وسعت ۱۵ کیلومتر مربع است، طوفان آتش حتی یک خانه را هم سالم نگذارد. آتشسوزی به مدت دو شبانه روز ادامه یافت. در مرکز شهر آسفالت خیابان در حال سوختن بود. در روز بعدی “تندباد” هنوز با سرعت بسیار شدید میوزید تا حدی که یک دانشجوی ترک قدرت آن را در روی پل رودخانه الب نیز احساس کرد. وی گفت: “یک تندباد بسیار شدید که بر اثر آتش به وجود آمده بود از روی رودخانه الب گذشت. ما مجبور شدیم در روی پل بر زمین بخوابیم و به نردهها بچسبیم تا باد ما را با خود نبرد.” برای اینکه مردم کشور دچار وحشت نشوند، گوبلز تعداد کشتهها را ۴۰۰۰۰ نفر اعلام کرد.
البته وی گزارشی از جانب رئیس دفتر تبلیغات در درسدن دریافت کرده بود که در آن تعداد تلفات بالغ بر ۳۵۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر ذکر شده بود…. حتی بعد از پایان جنگ به دلیل ملاحظات سیاسی از ارزیابی دقیق و عینی قربانیان این حادثه وحشتناک ممانعت به عمل آمد. بسیار ساده لوحانه است که باور کنیم تبلیغاتچیهای نازی عمدا تعداد قربانیان را زیاد اعلام کردهاند. هدف از بمبارانهای هوایی نیروهای متفقین، همانگونه که خود نیز اعلام کردهاند، شکستن روحیه مردم آلمان بود. اگر تبلیغاتچیهای نازی تعداد قربانیان را زیاد اعلام میکردند بدین معنا بود که در جهت نیات متفقین قدم برداشتهاند. تعداد تلفات درسدن چنان بالا بود که گوبلز تصمیم گرفت این تعداد را ۹۰ درصد کمتر از مقدار واقعی اعلام کند. وی از این واهمه داشت که اعلام ارقام واقعی باعث هرج و مرج و فروپاشی روحیه تمام مردم رایش گردد. به درستی که ابعاد این فاجعه قوه تخیل انسان را به مبارزه میطلبد.”
جنایات چرچیل در هندوستان
وینستون چرچیل عامل یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ بشر در هندوستان است که در آن (بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵) شش تا هفت میلیون هندی(هندو، مسلمان و…) از گرسنگی و بیماری از بین رفتند. به دستور چرچیل مقادیر زیادی مواد غذایی و داروهایی که مایحتاج مردم هند بود برای انگلستان ارسال شد. او البته هیچگاه به خاطر این جنایت
از مردم هندوستان عذرخواهی نکرد.
‘مادوسری موخرجی’ که به عنوان خبرنگار فعال است، در کتاب تکان دهنده جدیدی به نام ‘جنگ پنهان چرچیل’ که به تازگی به چاپ رسیده، سیاستهای چرچیل را مسبب اصلی این واقعه که یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ هند است، میداند.
به گفته موخرجی، علت کمبود مواد غذایی، صادرات وسیع آن از هند برای مصرف در میادین جنگ و نیز خود بریتانیا بود.
بین ماههای ژانویه و ژوئیه سال ۱۹۴۳ و در حالی که قحطی در هند شروع شده بود، این کشور بیش از ۷۰ هزار تن برنج صادر کرد.
چرچیل به بهانه کمبود کشتی با تقاضاهای صدور مواد غذایی به هند مخالفت کرد، آن هم در حالی که کشتیهایی بودند که با عبور از هند، از استرالیا به اروپا گندم میبردند تا برای مصرف آینده انبار شود.
به علاوه، چرچیل در سواحل بنگال، ‘سیاست زمین سوخته‘ را اِعمال کرد که به نام ‘سیاست دانیل’ معروف شد. در نتیجه مقامات، قایقها را که وسیله حیاتی ارتباطی منطقه بودند از آنجا منتقل و پلیس ذخایر برنج را مصادره و یا نابود کرد. پدر و مادرها فرزندان گرسنه شان را در چاهها و رودخانهها میانداختند. بسیاری با انداختن خود به زیر قطار خودکشی میکردند.
مردمان گرسنه برای گرفتن آبی که در آن برنج پخته شده گدایی میکردند. کودکان برگ مو و دیگران درختان، ریشه سیب
زمینی هندی و علف میخوردند. مردم حتی رمقی نداشتند تا جسد مردگان خود را بسوزانند. در دهکدههای بنگال سگها و شغالها روی تلهای جنازه جشن میگرفتند.
قحطی بالاخره زمانی به پایان رسید که در آخر سال بازماندگان ، محصول برنجشان را درو کردند. اولین محمولههای جو و گندم تنها در ماه نوامبر به افراد نیازمند رسید و تا آن موقع دهها هزار نفر از آنان تلف شده بودند.
(اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و دخالت در ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میشود)
در ماههای اولیه جنگ که شکستهای انگلیس و متحدینش مقابل آلمان زیاد شده بود، تصمیمی از سوی سران متفقین گرفته شد و آن استفاده از خاک ایران جهت جلوگیری از نفوذ آلمان به خاورمیانه و امداد رسانی به شوروی جهت دفاع در برابر حملات آلمانیها، بود. این در حالی بود که ایران اعلام بیطرفی نموده بود و ارتش رضا شاه- که به ادعای خود او بزرگترین و مجهزترین ارتش خاورمیانه بود- در عرض چندین ساعت توسط قوای انگلیسی و شوروی از جنوب، غرب و شمال محاصره شد. رضا شاه از قدرت خلع شد و سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی رسید.
در همان ایام که کشور از چندین طرف مورد تجاوز قرار گرفته بود و جامعهی ایرانی به دلیل استعمار خارجی و استبداد داخلی «عقب مانده » مینمود، سیل کمکهای تسلیحاتی، مالی و غذایی به نیروهای شوروی از مسیر راه آهن آبادان- تهران- بند انزلی که رضا خان به مثابهی فرشی قرمزی زیر پای بیگانگان پهن کرده بود، سرازیر میشد.
۲۶ اکتبر سال ۱۹۵۱ (آبان ۱۳۳۰) وینستون چرچیل دوباره نخست وزیر شد. همان مردمی که در پایان جنگ جهانی دوم به اصطلاح، تاریخ مصرف او را منقضی شده یافته و به حزب کارگر رای داده و «کلمنت اتلی» را به جای او نشانده و نخست وزیر انگلستان کرده بودند، بار دیگر به حزب محافظهکار و بازگشت چرچیل به قدرت رای دادند، زیرا با ملی شدن صنعت نفت ایران که از آغاز اولین استخراجها در دست انگلیسیها بود، قدرت استعماری انگلیستان به چالش و مبارزه طلبیده شده بود. ملی شدن نفت ایران اقتصاد انگلستان را تهدید میکرد.
نفت ایران یکی از عوامل قدرت انگلستان در ۴ دههی اخیر بود. علاوه بر این انگلیسیها به پرستیژ امپریالیستی خودشان آسیب وارده شده بود و آنها بیم آن داشتند که در سایر نقاط استعماریشان به این درد گرفتار شوند (که در پایان دههی ۱۹۷۰ این اتفاق افتاد). پایین آمدن سود حاصل از تجارت انگلستان نیز مزید بر علت شد که حزب محافظهکار نخستوزیری دوباره چرچیل را تایید نماید و او با کابینهاش در ۲۶ اکتبر مستقر شود. طبیعی بود که برنامهریزی برای کسب حداکثر منافع نسبی در کابینه شدت یافت و در مدتی کمتر از ۲ سال با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، چرچیل و شرکایش به ایران بازگردند.
با روی کار آمدن دو ابر قدرت شوروی و ایالات متحدهی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد، چرچیل با پیگیری سیاستی میخواست دوباره جایگاه انگلستان را به عنوان یک ابر قدرت بازیابی کند. مهمترین اقدام او در این زمینه هم حمله به شوروی تنها پس از ۲ ماه اتمام جنگ دوم جهانی بود. او در سخنرانی مذکور شورویها را منافی آزادی تلقی کرد و از همهی ملل دموکراتیک خواست که علیه نیروی فراگیر جهانی شوروی به پا خیزند. اصطلاح «پردهی آهنین» از اصطلاحات رایج جنگ سرد را در وصف حکومت شوروی و نوع حکومتداری آن به کار برد تا روحیهی جنگ طلبی او در جهت کسب منافع انگلیسیها بیش از پیش بر همگان آشکار گردد.
به نظر میرسد چرچیل دچار یک نوع سردرگمی از بابت قبول نقش انگلیس به عنوان یک کشور اروپایی و فکر کردن به امپراتوری از دست رفتهی بریتانیا شده بود. در واقع، او هیچ علاقهای نداشت که این نقش را مانند تمامی کشورهای اروپایی را برای خود و کشورش بپذیرد. گذر زمان نشان میدهد که و در اواخر عمرش که به نمایندگی در پارلمان مشغول بود، این واقعیت را به او قبولانده بود که دوران خوش امپراتوری آفتاب تمام شده است. چرچیل تلاش کرد که با تعریف «روابط ویژه» special relations بین انگلستان و ایالات متحده خود را از مزایای این رابطه و تعامل بهرهمند سازد.
چرچیل به این درک از واقعیت رسیده بود که انگلستان بهتر است قدرت صنعتی و اقتصادی خویش را افزایش دهد تا اینکه بخواهد به ماجراجویی در کل دنیا برای ایفای نقش رویایی خویش در مدیریت جهانی بپردازد. بی شک اگر چرچیل “بهترین مرد تاریخ بریتانیا” باشد فقط برای مردم بریتانیا بهترین است، چون آن بهترین بودن ماحصل رنج، عذاب و استثمار عدهای دیگر در دنیا بوده است.
سنین جوانی و تحصیل وینستون چرچیل
لینکلن در سرحدات کنتاکی به دنیا آمد و برای زندگی و آموختن بسیار تلاش کرد. پنج ماه پیش از آنکه از سوی حزب برای ریاست جمهوری نامزد شود در مورد زندگی خود نوشت: «من ۱۲ فوریه سال ۱۸۰۹ در کنتاکی بهدنیا آمدم. والدین من هردو متولد ویرجینیا و از خانواده ای معمولی بودند. مادرم وقتی ده ساله بودم درگذشت …هشت ساله بودم که از کنتاکی به
آغاز فعالیت حرفهای
آبراهام لینکلن در حالیکه در مزرعه کار میکرد و یا زمانیکه در ایلینوی مغازهدار بود، برای آموختن تلاش بسیاری کرد. در جنگ با
وینستون چرچیل حقوقدان و سیاستمدار
دولت وینستون چرچیل
سحرگاه روز بیست و پنجم اوت ۱۹۴۱ (سوم شهریور ۱۳۲۰) درست ۱۵ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا و روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیهی ملل جهان به رسمیت شناختند و قدمی در راستای تکمیل مدل «امنیت دسته جمعی» در روابط بینالملل را برداشتند، کشور بیطرف ایران ازشمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و نیروهای شوروی و انگلستان با توسل به همهی شیوههایی که به دشمنان خود نسبت میدادند به ایران حمله کردند.
کابینه وینستون چرچیل
پس از انتخاب ریاست جمهوری در سال ۱۸۶۰، لینکلن کابینه قدرتمندی متشکل از بسیاری از رقبای سیاسی خود ازجمله ویلیام سیوارد، سالمون پی. چیس، ادوارد بیتس و ادوین استنتون را ایجاد کرد.
کابینه لینکلن بهعنوان یکی از قویترین داراییهای وی در اولین دوره ریاست جمهوریاش محسوب میشد و وی به آنها
کتابهای چرچیل
چرچیل نویسندهای سختکوش بود. وی در طول جنگ جهانی دوم روزی ۵۰۰۰ کلمه مینوشت. از تألیفات او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- جنگ رودخانه (۱۸۹۹)
- لرد لندورف چرچیل (۱۹۰۶)
- برای تجارت آزاد (۱۹۰۶)
- لیبرالیسم و مسئله اجتماعی (۱۹۰۹)
- بحران جهانی (در مورد جنگ جهانی اول) (۱۹۲۳–۱۹۳۱)
- زندگی و زمانه لرد مارلبرو (۱۹۳۳–۱۹۳۸)
- جنگ جهانی دوم (۱۹۵۴–۱۹۴۸)
- تاریخ مردم انگلیسی زبان (۱۹۵۶–۱۹۵۸)[۲]
سخنان وینستون چرچیل
- زنان یک جامعه را محدود کنید ، آن ها را تو سری خور و حقیر کنید ، تمسخرشان کنید ، کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد ، بلایی بر سر آن ها بیاورید تا از اجتماع بترسند، تخم تفکری در ذهن پدرانشان بکارید تا ایمان بیاورند دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب علم و قلم و چکش را از دخترانشان بگیرید و به جای آن ملاقه و سوزن و انجیل به دستانشان بدهید، با جوانانشان کاری کنید که از جنس مخالفشان دور باشند ولی تمام تفکرشان پیش آن ها، و هر کسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید که او دشمن ما و ما خدای زمین هستیم. من تضمین میدهم چنين جامعه ای هزار سال هم بگذرد ، پیشرفت نخواهد کرد.[۳]
- من برای پیشرفت کشورم حاضرم دست در دست شیطان هم بگذارم؛ زیرا در سیاست دوستان و دشمنان دائمی وجود ندارد؛ تنها چیز دائمی منافع است...
- انسانی که به واقع قدرتمند است نیازی به تایید دیگران ندارد همچنان که شیر از تایید گوسفندان بینیاز است ...!!
- انسانهای سازشکار شبیه به اشخاصی هستند که به تمساح غذا میدهند... با این امید که خودشان آخر ازهمه خورده شود !!
- دو قشر از مردم همیشه بدبخت هستند : آنهایی که حرف هیچکس را گوش نمیدهند و آنهایی که به حرف همه گوش میدهند
- برای من عجیب است چرا همۀ افرادی که میدانند کشور را چطور اداره کنند مشغول رانندگی تاکسی یا اصلاح موهای دیگران هستند!
- از مخالفت نهراسید ، بادبادک تنها زمانی میتواند بالا برود که با باد مخالف مواجه شود...
- بدون تردید، افراد بشر حاضر نیستند كه همگی بطور یكسان و برابر از گرسنگی بمیرند و بی گمان برای آخرین تكه نانی كه میماند و باید تقسیم شود، درگیری شدیدی به وجود خواهد آمد. حقیقت، انكارناپذیر است. بدخواهی ممكن است به آن حمله كند. ممكن است نادانی آن را به مسخره بگیرد، اما سرانجام حقیقت پایدار خواهد بود. قرنهای تاریك باز خواهد گشت، روزگار حجر بر بالهای درخشان دانش باز خواهد گشت، چه بسا امروز بركتهای بیشمار به بشر ارزانی داشته تا یك روز مایهی نابودی وی شود، آگاه باش! فرصت از دست نرود. سیاستمدار كسی است كه حوادث فردا و یك ماه و یكسال بعد را پیش بینی كند و سپس بتواند دلایلی بیاورد كه چرا اتفاق نیفتاد. بزرگترین درس زندگی این است كه گاهی احمقها هم درست می گویند...
- عیب جامعه این است که همه میخواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمیخواهد فرد مفیدی باشد!
- وقتی اسبهای توانا اجازه ورود به میدان مسابقه را نداشته باشند؛ هر الاغی میتواند به خط پایان برسد!
- از چرچیل پرسیدند: چرا تا آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت استعماری هند شرقی را درست میکنید! اما بیخ گوشتان، ایرلند را نمیتوانید تحت سلطه درآورید؟ چرچیل گفت: ما برای اینکار دو ابزار مهم نیاز داریم که در ایرلند نداریم! یکم اکثریت نادان و دوم اقلیتی خائن
- برای هیچ متعصبی دلیل نیاور! با او مجادله نکن! او جبهه میگیرد....کسیکه جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست؛ بلکه فکر پیروزیست. تغییر دست خود شخص است نه دیگران....بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند. تنها به او دو کلمه بیاموز: «شــــــــــک کـــــن» این آغاز تغییر است...
- زمانت را صرف ارتقای خودت کن و این کار را از طریق تجربههای دیگران انجام بده؛ تجربههایی که زمان زیادی برای آنها صرف شده است.
- تلاش مداوم بدون هیچ نیرو یا هوش بالا، کلید باز کردن قفل پتانسیلهای ماست.
- تاریخ توسط برندگان نوشته میشود.
تاثیرات وینستون چرچیل
آبراهام لینکلن اغلب بهعنوان بزرگترین رئیسجمهور آمریکا توسط مورخان و شهروندان خطاب میشود. آبراهام لینکلن فرماندهی فعال و پرخاشگر بود که از تمام قدرتهای موجود برای
تعریف چرچیل از سیاست
از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کند.
چرچیل دایرهای روی زمین کشید و خروسی در آن انداخت. سپس گفت: خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود، بگیرید.
حاضرین هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس فوراً از دایره بیرون میرفت. در نهايت از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل به راحتى دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد و در پاسخ گفت: این سیاست است...!
سیاست یعنی طوری به مردم بگویی بروید به جهنم، که برای آنها این نیاز به وجود بیاید که از تو آدرس بپرسند !!
سیاست بسیار خطرناکتر از جنگ است زیرا در جنگ فقط یک بار کشته میشوی.
گاهشمار زندگی وینستون چرچیل
تولد ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ در ایالت کنتاکی
۱۸۱۸ مرگ نانسی هاکز مادر لینکلن بر اثر بیماری
۱۸۱۹ ازدواج پدر لینکلن با سارا بوش جانستون
۱۸۳۰ مهاجرت خانواده به ایلینوی
۱۸۳۴ آغاز فعالیت سیاسی بعنوان عضو حزب ویگ در مجلس مققنه ایالتی ایلینوی
۱۸۳۷ آموزش وکالت در موسسه استورات
۱۸۴۲ ازدواج آبراهام لینکلن با ماری تاد لینکلن
۱۸۴۴ تاسیس موسسه حقوقی لینکلن و هرندون
۱۸۵۵ شرکت در انتخابات سنا و شکست از فریمونت
۱۸۵۸ شرکت در انتخابات سنا و شکست از استفن داگلاس
۱۸۶۰ شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی در آن
۱۸۶۲ آزادی بردگان در آمریکا
۱۸۶۵ ترور آبراهام لینکلن
منابع
- ↑ سایت پزشک
- ↑ روزنامه همشهری
- ↑ کتاب چگونه جهان را اداره کنیم از وینستون چرچیل