کاربر:Hampiman/صفحه تمرین
سعید سلطانپور (تولد ۱۳۱۹ خورشیدی در سبزوار - شهادت ۱۳۶۰ در زندان اوین، تهران) شاعر و نمایشنامهنویس، عضو کانون نویسندگان ایران، کارگردان تئاتر، و فعال سیاسی چپگرای ایرانی بود. در سال۱۳۵۶ در شبهای شعر معروف به«شبهای شعر گوته» [۱]که در محوطه سفارت آلمان برگزار شد سعید سلطانپور یکی از ۶۰ شاعر و نویسنده شرکت کننده در این شب ها بود . دژخیمان رژیم آخوندی حاکم بر ایران که تاب تحمل روشنفکران انقلابی را نداشت در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شبِ عروسیاش او را به اتهام هواداری از سازمان چریکهای فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، گیلانی حاکم شرع وقت در زندان اوین در یک مباحثه کوتاه وی را به اصطلاح دادگاهی کرد و صبح روز ۳۱ خرداد ۶۰، اعدام شد.[۲]
خانواده و تحصیلات
سعید سلطانپور در سال ۱۳۱۹در سبزوار منولدشد، مادر سعید معلم بود؛ و سعید هم اولین شغلش پس از گرفتن دیپلم تدریس در مدارس جنوب شهر تهران بود. سعید سلطانپور در محلات فقیرنشین به کارهای اجتماعی پرداخت و با مشکلات کارگران و مردم حاشیه نشین جنوب شهر آشنا شد. اولین حرکت سیاسی وی درمقابل رژیم شاه شرکت در جنبش اعتراضی معلمان در سال ۱۳۴۰ بود. استعداد و علاقه سعید او را به فعالیت در هنرکده آناهیتا کشاندکه از ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ به کار، مطالعه و تولید آثار هنری درآنجا پرداخت. سعید در ادامه فعالیتهای هنریش به مدت ۴ سال از ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران با موفقیت به کسب علوم و فنون هنرهای مختلف پرداخت.
زندگی هنری و مبارزاتی قبل از انقلاب
درسالهای دانشجویی، نمایشنامههای " مرگ در برابر " اثر وسلین هانچف و " ایستگاه " نوشته خودش را کارگردانی کرد.[۳] او در سال ۱۳۴۷ انجمن تئاتر ایران را با همکاری ناصر رحمانی نژاد بنیان نهاد و جنگ شعر " صدای میرا " را که در خلال سالهای ۴۷–۴۰ سروده بود - در بر دارنده ۵۸ شعر و در دویست صفحه - به چاپ رساند که همزمان با آن کتاب ممنوعه گردید و ازسوی ساواک پرونده او به نام هنرمندی خطرناک نشان دار شد.
مجله " خوشه " یکی از معتبرترین نشریههای ادبی بود که برای مدتی تحت سردبیری احمد شاملو منتشر میشد و به دلیل سانسور حکومتی و ساواک، عمر کوتاهی داشت. از آن جایی که مجله خوشه محبوبیت ویژه ای بین مردم پیدا کرده بود، درهمین سال متصدیان مجله خوشه شبهای شعری را با عنوان شبهای شعر خوشه یا هفته شعر خوشه برگزار کردند که در این شبها ۱۱۰ تن از شاعران نوگرا از جریانات مختلف شعری سرودههای خود را در حضور جمع کثیری از دوستداران شعر خواندند. یکی از این شاعران که شعرش با استقبال مواجه شد سعید سلطانپور بود. " اشعار چریکی او … که علنا بر ضد سیاستهای شاه و آمریکا بود و با صدایی پخته و شورانگیز خوانده میشد، چنان همگان را برانگیخت که عده ای رسما احتمال شورش دادند، و میگویند گردانندگان شبهای شعر که مطلقا پیش بینی چنین ماجرایی را نمیکردند پس از یکی دو شعر مصرانه از او خواستند که خواندن شعر را بس کند ". در سال ۱۳۴۸ نمایش " دشمن مردم " اثر ایبسن را به نمایش درآورد.
" در نیمه دوم دههٔ ۱۳۴۰، مخالفت با حکومت و تشکیلات حکومتی شدت یافت، بخشی از آن ناشی از افزایش هیجان میان روشنفکران و بخشی دیگر ناشی از گسترش همزمان و جذابیت نگرش انقلابی در عرصه بین المللی بود. مبارزات الجزایریها، کوباییها و ویتنامیها و همچنین جنبشهای رادیکال دانشجویی در اروپا و امریکای شمالی و جنوبی تاثیر عظیمی بر قشر روشنفکر جهان سوم از جمله ایران داشت. محدود ساختن مجراهای عمومی برای بیان دیدگاههای انتقادی که با توقیف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۹به اوج خود رسید، اعضای جوان و فعال روشنفکری را بیشتر به سوی دو گروه عمده چریکی رادیکال فداییان خلق و مجاهدین خلق متمایل کرد ". " اشعار و نمایشنامههای سلطانپور دربارهٔ ادبیّات و هنر که عمیقا در این فضای سنگین غوطه ور بود، مورد مطالعهٔ رادیکالهای جوان قرار گرفت. " این نوع ادبیات بعدها " شعر چریکی " و " شعر جنگل " نامیده شد. استفاده از واژه " جنگل " اشاره مستقیم به نخستین قیام چریکی فداییان خلق در جنگلهای سیاهکل نزدیک رشت داشت ". در سال ۴۹ نمایش نامه " آموزگاران " از محسن یلفانی را بر صحنه برد. نویسنده و بازیگران، هم زمان دستگیر و به شکنجه گاه برده شدند. او هم زمان کتاب " نوعی از هنر، نوعی از اندیشه " را پنهانی چاپ میکند و در آن از شعر و هنر متعهد و مردمی دفاع میکند و آن را همچون سلاحی میداند که در معارضه و مبارزه با خصم سخت کارامد است. در بحبوحه جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نمایش نامه " چهرههای سیمون مارشار " نوشته برشت را بر صحنه برد. انتشار مجموعه شعر " آوازهای بند " در سال ۵۱ برایش سه سال بازداشت در پی داشت و تا سال ۱۳۵۶ در زندان به سر برد. در سال ۵۷ مجموعه شعر " کشتارگاه " نشر مییابد. خود نامهای این دو مجموعه نشان دهندهٔ آن است که سر و کار سعید با زندان و شکنجه و ساواک بودهاست.
سلطانپور در عرصهٔ شعر انقلابی در جایگاه ویژه ای قرار دارد چرا که او به جای استفاده از سمبلهای جانشین، از واقعیات گویای جامعه بهره بردهاست. تا آنجا که به کیفیت اشعار و نوشتههای او دربارهٔ ادبیات و هنر مربوط است، شعرش گرم و گیرا آمیزه ای از عشق و انقلاب بود. هر چند اشعار اولیه اش را غبار ناراحتی و رنج و درد از نابسامانیهای میهن دربر گرفته، مفهوم سرخی در آنها موج میزند که با عزم شوریدگان، خشم وکین سوزان را متوجه ظالمان و ستمگران میکند.
شعر سلطانپور زبان تصویری دارد و تصاویر شعری او از نوعی شفافیت مفاهیم و درک و توصیف برخوردار است و در آن از زندان و خون و رگبار و اعدامی و انقلاب سخن میرود. " واژهها در شعر او فلز گداختهاست، سنگین وسوزان دل را سوراخ میکند و جایگیر میشود ". نقطه قوت اشعار در طرح مسائل و شناخت پدیده هاست. او تنها ستایشگر و راوی دلاوران مبارز نیست، بلکه در شعرش صریح و آشکار نه جزیی از ستایش شونده، که خود آن است. این واقعیتی است که شعر سلطانپور سرشار از رادیکالیزم است. این مسئله خصوصاً در دوره ای که این اشعار را سروده چشمگیر است. دوره ای که در آن، شعر انفعال آور و نومید از مبارزه را شعرای بازمانده ازحزب توده و جبهه ملی عرضه میکردند؛ شعر او دقیقاً مقابل چنین اشعاری ایستاد به همین دلیل از وجهه و اعتباری بسیار در میان جوانان طالب انقلاب برخوردار شد. نخستین شعر سلطانپور در پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ خود نمایی میکند. او با اشعارش به ستیز با خفقان و سرکوب میپردازد و پس از آن رستاخیز سیاهکل و بندهای پهلوی در شعر او نمود مییابد. سعید سلطانپور در بیست و دوم تیر ماه ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران علیه سرکوب را امضا میکند.
از ۱۸ تا ۲۷ مهر ۱۳۵۶ - یازدهم تا نوزدهم اکتبر ۱۹۷۷- ده شب شعر خوانی به وسیله نویسندگان و شاعران در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (موسوم به انستیتو گوته) در دانشگاه صنعتی تهران برپا شد " (ناصر موذن). به دو هزار نفر کارت دعوت داده میشود، بیش از ده هزار نفر به درون دانشگاه میآیند. برای نخستین بار حدود شصت تن از شاعران و نویسندگان برجسته شهرها آثار دیگر خود را در برابر هزاران شنونده مشتاق، که بیشترشان جوانان شهری و دانشگاه دیده بودند، خواندند. سلطانپور که عضو هیات دبیران کانون نویسندگان بود از نخستین شب شعر بیان داشت که از پایگاه کانون نویسندگان ایران به شعرخوانی میپردازد و از شب پنجم شعر" در بند پهلوی " و" کشتارگاه " را میخواند. " سخنرانان که سالهای سانسور را پشت سر گذاشته بودند از این موقعیّت برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم، از زاویه ایدئولوژیهای مختلف، به گونه ای مؤثر بهره بردند. بعضی از آنها، مانند سعید سلطانپورکه تازه از زندان آزاد شده بود، از رفقای فدایی خود تجلیل کردند ". " این ده شب در تاریخ فکری جدید ایران اهمیت قاطع دارد. این شبها رابطهٔ میان هنرمندان و مخاطبان آنها را نزدیک تر ساخت و به بالا بردن آگاهی سیاسی دانشجویان دانشگاه و شاگردان دبیرستان کمک کرد. شبهای شعر این امکان را نیز به وجود آورد که اپوزیسیون شکلی مسالمت آمیزتر از مقاومت در برابر حکومت را آزمایش کند. به دلیل این عوامل، شبهای شعر سر آغاز موج اعتراضهایی دانسته میشود که تنها چند ماه بعد شهرهای ایران را فرا گرفت ". " در ۲۳ آبان در دانشگاه صنعتی باز هم شب شعر برگزار میشود. دانشگاه از طرف ساواک محاصره و تعداد زیادی دستگیر میشوند، تجمع کنندگان از جمله سعید خواستار آزادی دستگیرشدگان هستند و دانشگاه را ترک نمیکنند. رژیم مجبور به عقبنشینی میشود و روز بعد آنها را آزاد میکند، با خروج جمعیت از دانشگاه تظاهرات بزرگی توأم با ضرب و شتم پلیس شکل میگیرد، و به این ترتیب جلسه شعرخوانی سرانجام به تظاهرات خیابانی تبدیل شده و پایان مییابد. به دنبال این فعالیتها سعید به خارج کشور میرود و " کمیته از زندان تا تبعید " را شکل میدهد و به افشاگری علیه رژیم سلطنت میپردازد " و باید در حول و حوش شورشهای خیابانی و اعتصابات و رفتن شاه، در سال ۵۷، به ایران بازگشته باشد.[۴]
نمونه شعر سلطانپور(زندان قضر)
نام سرود: خون ارغوانها[۵]
شاعر: سعید سلطانپور
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دلشکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید
گرفته تمام شب، شاخهای به لب، سرخ و گردهافشان
پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
........................
برگزیده شعر از کتاب آوازهای بند اثر رفیق سعید سلطانپور
تا آسمان دلتا
قلب مرا بردارید
قلب مرا بردارید
این قلب، این ستاره ی خونین را
این خون خشمگین را
این ارغوان کوهی را که می چرخد در توفان
و نعره می کشد از آتش جگر
در باد . . . [۶]
سعید سلطانپور بعد از انقلاب
با سقوط رژیم سلطنت به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران میپیوندد و فعالیتهای هنری اش را دنبال میکند. نمایشنامه " عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال " از کارهای انتقادی اوست که به لحاظ فرم کاملاً تجربی و غیر قراردادی بود و به عنوان نخستین تئاتر مستند ایرانی بر بنیاد زندگی واقعی یک کارگر معترض سه ماه پس از خیزش مردم در ۲۲ بهمن ۵۷، به روی صحنه آمد و تبلور فریاد هزاران کارگر علیه کارگزاران جدید دولت و سیستم از هم پاشیده مملکتی بود. در قسسمتی از نمایش، او نظام حکومتی را به اتوبوس آشفته و کج راهی تشبیه میکند که دو راننده دارد و به جای رفتن به محله کارگران جلوی در بازار بارش را خالی میکند.
بی تردید او و گروهش توانسته بودند در فضای دوگانهٔ آزادی و سرکوب آزادی در جریان انقلاب، بی تکیه بر امکانات دولتی و با وجود همهٔ موانع، با تماشاگر خویش در شکل و اندازه ای بی نظیر ارتباطی هنری برقرار سازند. در سال ۱۳۵۹ هنگام پخش تراکت در تهران، در خیابان انقلاب، به وسیله گشت سپاه دستگیر میشود. با داد و فریاد، جنجال خیابانی به راه میاندازد و در میان مردم ناپدید میشود. در میتینگ هفدهم بهمن ماه ۱۳۶۰ بناست که خود او چکامه ای در میدان آزادی بخواند. نزدیک به چهل هزار نفر به سوی میدان روانه میشوند. پاسداران در لباس رسمی حمله میآورند و تظاهرات به خون کشیده میشود. جهانگیر قلعه میاندوآب کارگر کمونیست ربوده میشود و پس از شکنجه با گلولههایی در دهان و چشم در سردخانهٔ پزشک قانونی یافته میشود و سعید چکامهٔ " جهان کمونیست " را میسراید.[۷]قسنتی از آخرین سروده سعید سلطانپور در رثای شهادت جهانگیر قلعه میاندوآب:[۸]
گلولهای در چشم
در تکههای یخ
در سردخانهٔ پزشک قانونی
در شعلهٔ منجمد خون میتابد
شعلهای در دهان
شعلهای در چشم
در میتینگ هفدهم بهمن
در انبوه هواداران و مردم
دی میان پلاکاردها و شعارها
در گردش تفنگداران جمهوری و گلههای پاسدار و اوباش
در قرق چماق و زنجیر و نانچو
در صدای شلیکهای ترس و
دشنامهای جنون
در میان پلاکاردها
انقلاب
با پیشانی شکسته و خونچکان
میخواند
...
آثار باقیمانده از سعیدسلطانپور
در زمینه شعر
– صدای میرا
-آوازهای بند
_ از کشتارگاه
نقد و مقالات
– ایستگاه
– حسنک
-عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال
– مرگ بر امپریالیسم
نمایشنامههایی اجرا شده از سایر نویسندگان
– مرگ در برابر، هنچف
– دشمن مردم، ایبسن
– آموزگاران، یلفانی
-چهرهای سیمون ماشارف، برشت
– خرده بورژواها، گورکی با ناصر رحمانی نژاد
دستگیری و اعدام
سعید در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسیاش به وسیلهٔ دستگیر میشود، ابتدا میخواستند او را به بهانه قاچاق ارز یا چیزی شبیه به آن دستگیر کنند؛ ولی سعید همراهشان نرفت. پاسداران رفتند و با تعداد بیشتری دوباره برگشتند و با این ترفند که او را برای جند سؤال برده و برمیگردانند ولی از بازگشت سعید خبری نشد مراسم را هم با شلیک هوایی پایان دادند، اما سعید سلطانپور پس از ۶۶ روز شکنجه در سحرگاه۳۱ خرداد به جوخهٔ اعدام سپرده و تیرباران شد، در آخرین بازجوییها و شکنجهها طبق معمول بازجوها از او هم میخواستند تا در نمایش و مصاحبه تلوزیونی شرکت و اظهار توبه و ندامت کند تا زنده بماند ولی سعید سلطان پور همه شکنجهها را بجان خرید و تسلیم نشد و جانش را در راه آرمانش فدا کرد.
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
.
- ↑ روایت شبهای شعر گوته و پژوهشی تازه درباره آن. . . -خبرگزاری کتاب ایران-
- ↑ ۳۰مین سالگرد تیرباران سعید سلطانپور - مشابهت تیرباران دو شاعر
- ↑ زندگینامه سعید سلطانپور(گاهشمار) pdf
- ↑ سعید سلطانپور، شاعر انقلاب
- ↑ «خون ارغوان ها» سرودهی سعید سلطانپور
- ↑ متن کامل شعر سعید سلطانپور از کتاب «آوازهای در بند»
- ↑ سعید سلطانپور، شاعر انقلاب
- ↑ «شاعر خلق»، سعید سلطان پور – زمان اعدام: ۳۱ خرداد ۱۳۶۰[۱]
.........................................................................................................................
بنیادگرایی اسلامی(Islamic fundamentalism انگلیسی) درفرهنگ رایج به معنای بازگشت به گذشته و احیای سنتها و احکام اسلام مطابق آنچه دردوران پیامبر و صحابه (صدراسلام) بوده میباشد.
واژة بنیادگرایی مترادف اصولگرایی، نامگذاری برخاسته از فرهنگ غربی، برای قشریگری و دگماتیسم مذهبی است و به معنای برداشت ایستا، قشری و واپسگرایانه از اسلام است. این گرایش دراساس بر فرمها و اشکال متکی است و با انطباق احکام با شرایط و مقتضیات روز مخالف است و برآن است که احکام اسلامی را باید مو به مو عین همان عصراولیه اسلام به اجرا درآورد. نمونة آن محاسبه خمس و زکات و مالیات برحسب شتر و احشام یا سنگسار و دست بریدن و چشم از حدقه درآوردن درقوانین قصاص و دیات براساس آنچه به ادعای آنان به اسلام درآن عصر نسبت داده میشود. .(فارغ از اینکه برای بسیاری اعمال خود مستند تاریخی محکمی که مورد قبول اکثر مورخان آن عصر باشد هم ندارند و بسیاری جنایاتشان، بدون پشتوانة تاریخی و اساساً «من عندی “ و برخاسته از ”تفسیر و قرائت» خودشان از تاریخ است!)ویا اعتقاد به عدم برابری زن و مرد در احکام شهادت و ارث و وو…
کلمه بنیادگرایی دربسیاری از فرهنگ نامهها به اعتقادات جزمی (Orthodox) دینی مبتنی بر تفسیر تحت اللفظی (کلمه به کلمه) انجیل یا هرکتاب دینی دیگر با همان مصادیق اعصارگذشته بیان شدهاست.[۱]
از دید بسیاری از اندیشمندان و معتقدان به اسلام پویا و دموکراتیک، اطلاق عنوان بنیادگرایی یا اصول گرایی به قشریگری و دگماتیسم مذهبی، یک واژه نگاری نادرست است. قشریون از قضا به هیج وجه اصولگرا نیستند و دقیقاً بنیادها و اصول اسلامی را درزیر پای اشکال و فرمها قربانی میکنند. جدای از آنچه مصطلح شده، اصولگرایی یا بنیادگرایی واقعی، برداشت اصولی، پویا و دینامیک از اسلام را شامل میشود.
ویژگیهای بنیادگرایی اسلامی
مهمترین ویژگیهای جریانات بنیادگرا (قشریون مذهبی) به صورت زیر است:
۱- دگماتیسم و خشک مغزی
این ویژگی بطورخاص در طرز تفکر ونحوه نگرش به احکام اسلامی خودش را نشان میدهد که در این زمینه آنها قائل به هیچگونه انطباق و انعطاف و نتیجهگیری متناسب با شرایط نیستند. بهعنوان مثال، فکر میکنند احکام مالی مثل خمس و زکات به همان ترتیبی بایستی اجرا شود که زمان پیامبر بوده ویا در قوانین جزا معتقدند همان کارهایی را بایستی کرد که در آن زمان انجام میشده و یا منتسب به آن زمان است. تلقی و باوری که خواه ناخواه منشأ طبقاتی مادون سرمایه داری (منظوردوران کنونی است) دارد؛ و درواقع خواهان اجرای قوانین قرن حاضر متناسب با دوران برده داری![۲]و یا فئودالیسم![۳][۴] اند.
با چنین اندیشهای دستگاه فکری و منطقی بنیادگرایان هم، دستگاه خردگرایانه نیست بلکه همان دستگاه فکری و روش شناخت اعصارگذشته و مغایر با تکامل فکری و علمی کنونی است. واضح است که دریک دستگاه فکری ایستا و متحجر، فهم مقولات زندگی با معیارهای دنیای نوین نیز امکانپذیر نیست.
۲- شقاوت (سنگدلی) یا فاشیزم مذهبی
بنیادگرایان اسلامی، ازآنجا که کارهای خود را توجیه مذهبی میکنند و درزیر پوشش دین انجام میدهند، به خود دست بازی برای ارتکاب بیچون وچرای هرعملی و هرجنایتی میدهند.[۵] نمونهها و مثالها در این زمینه فراوان است، از جنایات هولناک و نهادینه شدهای که طی نزدیک ۴دهه حاکمیت جمهوری اسلامی صورت گرفته ومیگیرد تا کارهای القاعده و داعش و یا جنایات خوارج[۶][۷][۸] در زمان حضرت علی که آن را به نام خدا و دین انجام میدادند
این ویژگی شقاوت برای افراد معمول که تصور و تحلیل درستی از بنیادگرایی و قشریگری مذهبی ندارند قابل فهم نیست، به عنوان مثال چگونه ممکن است یک نفر انسان دیگری را مثله کند یا زیر شکنجههایی مثل آنچه که رژیم خمینی انجام میدهد نابود کند.[۹] و یا چگونه ممکن است با یک فتوا ۳۰ هزار زندانی سیاسی را قتلعام[۱۰][۱۱] کرد و یا هزاران دانش آموز کودک و نوجوان را به عنوان سرباز یک بار مصرف روی میدانهای مین فرستادو[۱۲]و…
اصطلاح فاشیسم مذهبی و یا خصلت ضدبشری[۱۳]که در مورد رژیم ولایت فقیه بکار برده میشود تا حدودی عطف به همین ویژگی است.
۳- زن ستیزی و آپارتاید جنسی
ویژگی بارز دیگر که بطور عام در جریانهای بنیادگرای اسلامی مشاهده میشود، زن ستیزی است.[۱۴] یک جملة خمینی که رسماً گفت «از تساوی حقوق (زن و مرد) اظهار تنفر کنید»[۱۵]به روشنی عمق این زن ستیزی را نشان میدهد. اما این که چرا بنیادگرایان اسلامی زن ستیزاند؟ به این جهت است که اندیشة این قشریون، سراپا بر تبعیض و نابرابری جنسی بنا شدهاست. قانون اساسی ولایت فقیه تساوی زنان و مردان را به «رعایت موازین اسلامی» مشروط کرده[۱۶]که همان دین زن ستیز آنهاست و نابرابری را به خشنترین صورت ممکن علیه زنان اعمال میکند.. .
قوانین مدنی رژیم بر پایه تبعیض بین زن ومرد تنظیم شدهاست؛ و در فصول مختلف آن، هم چون شهادت و ارث، نابرابری به ظالمانهترین شکل آن آشکار است.
قانون مجازاتهای اسلامی که قوانین جزایی در ایران امروز است، نه فقط زن ستیزانه است، بلکه خشونت و شکنجه را رسمی کردهاست. هدف قوانینی که این رژیم برای سنگسار وضع کرده، قبل از هر چیز، تحمیل شدیدترین شکنجهها بر قربانی است.
این درحالی است که از نظر بسیاری از فقها و محققان اسلامی، سنگسار (به عنوان یک مجازات اسلامی) مطلقاً نه در قرآن آمده و نه ربطی به اسلام دارد بلکه یک عادت باقیمانده از جوامع بدوی بوده و در قوانین تلمود و ادیان پیشین هم فرموله شدهاست.[۱۷]
در اندیشه بنیادگرایان گناه و ثواب جنسی ملاک اصلی ارزشگذاری است. نابخشودنیترین گناهان، خطاهای جنسی است و تقوا و پاکدامنی اساساً به تنزه جنسی سنجیده میشود و کمتر به گسترة سیاسی و اجتماعی ربط پیدا میکند. رواج این ملاک در جامعه، دیوارهای مرزبندی جنسی را بلندتر، قطورتر و فراگیرتر میکند. بنیادگرایان زن را موجودی شوم و شیطانی و مظهر گناه و فتنهگری تلقی میکنند که از خانه نباید خارج شود، چون حضورش در جامعه باعث گناه میشود. در خانه نیز باید بردهای در خدمت خواستهای نفسانی مرد باشد. چون اگر این وظیفه را انجام ندهد، مرد در خارج از خانه وادار به گناه میشود. تبعیض جنسی جانمایةایدئولوژیکی آنان و به طوربارز دراندیشه و عملکرد رژیم بنیادگرای ولایت فقیه و فاشیزم دینی حاکم برایران است و نیروهای حافظ نظام ولایت فقیه از این تبعیض و زنستیزی انگیزه میگیرند.[۱۸]
۴- سطح نازل فرهنگی
قشرییون اسلامی به دلیل همان دستگاه فکری که اشاره شد، همچنین در اغلب موارد به دلیل خاستگاه طبقاتی شان از بینش و فرهنگ ساده و نازلی برخوردارند و به همین دلیل به سادگی آلت دست قدرتها و یا جریانات فرصت طلب قرار میگیرند. به عنوان مثال اندیشه و عملکرد قشری خوارج بود که به سادگی در خدمت اهداف شوم معاویه قرار گرفتند. نمونه معاصرآن جریان فدائیان اسلام است که یک زمان در یک سوی طیف سپهبد رزم آرا نخست وزیر شاه را ترور میکنند و زمانی دیگر در آن سوی طیف، دکتر فاطمی وزیرخارجه دولت ملی و یار صدیق دکتر مصدق را ترور میکنند،[۱۹] کما اینکه امروز بسیاری از جریانات قشری مذهبی در منطقه، آلت دست رژیم آخوندی و مجری اهداف تروریستی او هستند و از طریق این رژیم تغذیه و پشتیبانی میشوند.[۲۰]
سابقه و نمونههای تاریخی
قشری گری مذهبی سابقه تاریخی دارد و از دیرباز در هریک از ادیان افراد و یا جریاناتی بودهاند که برداشتها و تصورات خشک و دگم و در عین حال سطحی از مذهب داشتهاند چه دریهودیت، چه درمسیحیت و چه در اسلام که در مذاهب و گرایشات مختلف آن وجود داشتهاست. قرون وسطا در اروپا روی یک پایه قشریگری مذهبی که با هر نوع دادههای علمی مخالف بوده شکل میگرفت.
در تاریخ اسلام، بارزترین نمونه قشری گری، خوارج در زمان حضرت علی هستند، که به آنها اشاره شد. این افراد ضمن اینکه پیشانی آنها از سجدههای طولانی پینه بسته بود، اما در جنایت بی نظیر بودند. بعد از جنگ نهروان از حضرت علی در مورد خوارج سؤال کردندکه آنها تمام شدند؟ مضمون پاسخ حضرت علی این بود که این پدیده با کشته شدن این نفرات تمام نمیشود و در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
برداشتهای دگماتیک و واپس گرایانه از مذهب در یک رابطة تنگاتنگ با خاستگاه و منافع طبقاتی صاحبان این اندیشه قرار دارد. به عنوان مثال مخالفت خمینی درسال ۱۳۴۲ با اصلاحات ارضی شاه و با شرکت زنان در انتخابات انجمنهای ایالتی وولایتی، مطلقاً دفاع از پایگاه فئودالی و واپس گرای خودش بود.[۲۱]
در انقلاب مشروطه نیز مشابه چنین وضعیتی را شاهدهستیم، آخوندهایی چون شیخ فضلالله نوری از مواضع طبقاتی فئودالی، با مشروطیت و حاکمیت مردم مخالفت کرده و این را به حساب دین و مذهب میگذارند.
در دوران اخیر موضوع بنیادگرایی اسلامی از آنجا برجسته و جدی شده که درایران به حاکمیت رسیده و حکومت دینی را که به گفتة آیت الله طالقانی بدترین نوع استبداد است، برقرار کردهاست؛ و به مثابه یک تهدید جدی منطقهای و بینالمللی سربرآورده است.
پایه فکری بنیادگرایی اسلامی
بنیادگرایی اسلامی که از۱۳۵۷(۱۹۷۹) به طور عمده در نظام جمهوری اسلامی مبتلور و نهادینه شده ویا تحت هدایت آن شکل گرفته، بر نظریهای به نام «ولایت فقیه» استوار است که به صورت کنونی آن اولین بار توسط خمینی ارائه شد.
خمینی در کتابش به نام حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، که برای اولین بار در ۱۳۴۹(۱۹۷۰ م) به چاپ رسیده، این نظریه را تشریح میکند. وی درهمانجا تصریح میکند که «ولایت فقیه مثل جعل قیم برای اطفال است. قیم ملت با قیم صغار، از لحاظ وظیفه وموقعیت، هیچ فرقی ندارد».
خمینی در این زمینه تا آنجا پیش میرودکه- درهمین کتاب – مینویسد «این توهم که اختیارات حکومتی پیغمبر ازحضرت علی و اختیارات حضرت علی از فقیه بیشتر است، باطل میباشد». اوتا اینجا خودش را به عنوان ولی فقیه، تا سطح پیغمبر بالا میبرد؛ ولی در این نقطه نیز متوقف نمیشود وبیست وچند سال بعد، در سال۱۹۸۸، طی نامهای که همان زمان در روزنامهها منتشر شد، نوشت: «ولایت مقدم برهمة احکام فرعی، حتی نماز وروزه وحج است… حکومت میتواند قراردادهای شرعی که خود با مردم بستهاست را یکجانبه لغو کند… آنچه گفته میشود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقة الهی است…».[۲۲]
شعار اصلی بنیادگرایان اسلامی
تشکیل خلافت اسلامی (دولت اسلامی واحد) شعار اصلی بنیادگرایان اسلامی است. به همین جهت تمامی گروهها وجریانهای بنیادگرا اعم از نوع عربی یا غیرعربی، شیعه یا سنی، رژیم ولایت فقیه یا طالبان و داعش و غیره همگی بر این دعوی پافشاری دارند که: «اسلام مرز ندارد» و از این شعار نتیجه میگیرند که مرزهای رسمی موجود میان کشورهای مسلمان، بیاعتبار است و باید در راستای برقراری «دولت اسلامی واحد» از میان برداشته شوند.[۲۳][۲۴]
- ↑ fundamentalism in oxford dictionary
- ↑ the routledge history of slavery
- ↑ اقتصاد برای همه(از برده داری تا طلیعه نظام سرمایه داری)
- ↑ فئودالیسم چیست و نظریه دولت فئودالی(تاریخ تحلیلی)
- ↑ آیت الله طالقانی: محدودیتها و تحمیلها به نام دین!
- ↑ سخن حقی که از آن اراده باطل شده چیست؟!(سایت تبیان)
- ↑ دانشنامه جهان اسلام (خوارج)
- ↑ از خوارج صدر اسلام تا داعش(پایگاه اینترنتی دیدبان)
- ↑ شکنجه و شکنجهگر تحقیقی در باب «نظام شکنجه» در رژیم آخوندی - کاظم مصطفوی -
- ↑ ایران -تاریخچه بزرگترین جنایت قرن قتلعام زندانیان سیاسی درسال۶۷
- ↑ نامههای منتظری - اعدام چند هزارنفر ظرف چند روز!(سایت مجاهدین خلق ایران)
- ↑ Explore Central Asia, Iranian, and more
- ↑ سیلی حقوقبشر بر صورت رژیم ضدبشری(گزارش عاصمه جهانگیر)
- ↑ به مناسبت 8مارس-زن ستیزی در کانون بنیادگرایی آخوندی
- ↑ خمینی : تساوی حقوق زن و مرد یعنی قرآن را زیر پا گذاردن (بالاترین)
- ↑ اصل 21 ـ دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات بارعایت موازین اسلامی . . .(اصول-177-گانهی-قانون-اساسی-جمهوری-اسلامی-ایران)
- ↑ دایرة المعارف اسلامی طهور: مجازاتهای بدنی در آیین یهود (اعدام)
- ↑ کتاب اسلام زنان و برابری-مریم رجوی-فصل اول بنیادگرایی و زنان
- ↑ عبد خدایی: اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور میکنم-خبرگزاری مهر
- ↑ نامه دست خط بن لادن به خامنه ای - همکاری گسترده رژیم آخوندی با القاعده-سایت همبستگی ملی
- ↑ خمینی مخالف برخورداری زنان از حق رأی:خمینی کیست؟سایت سازمان مجاهدین
- ↑ خبرگزاری پارس-ولایت فقیه-معنای اصطلاحی ولایت فقیه (۶)
- ↑ آیتالله نوریهمدانی :در اسلام مرز جغرافیایی وجود ندارد-خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»
- ↑ ISIS destroys shrines and mosques, may be targeting Mecca-دولت جهانی اسلام-تهدید داعش به تخریب مساجد زیارتگاهها وحتی مکه