زینب پاشا
زینب پاشا معروف به «بیبی پاشا»، «زینب باجی»، «دهباشی زینب»، «زینب پاشا» در یکی از محلات قدیم تبریز بنام عمو زینالدین، در یک خانواده روستائی متولد شد. پدرش «شیخ سلیمان»، دهقانی تهی دست درمحله «عموزینالدین» تبریز بود و مانند دیگر روستائیان بسختی روزگار میگذرانید. از تاریخ تولد، دوران کودکی و جوانی زینب پاشا مطلبی در منابع تاریخی ذکر نشدهاست اما نام «زینب پاشا» در جریان قرارداد استعماری رژی و آغاز مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. اززندگی زینب پاشا پیش از واقعه رژی اطلاعی در دست نیست اما آنچه که مسلم است زینب در رنج و محنت رشد کردو سالها به علل شوربختی خود و مردم زجر کشیدهاش اندیشیدهاست و از تجارب غنی قرنها مبارزه مردمش، ساده و بیواسطه، مانند بابک، کوراوغلی، قاچاق نبی و … درس آموختهاست.[۱] زینب پاشا پیشتاز بیداری زن ستمدیده ایرانی است، او در دوره ناصرالدینشاه قاجار، “برای اولین بار در تاریخ ایران با چهل نفر از شیر زنان تبریز برضد ستم و ستمگر شورش میکند و به موازات آن علیه نابرابریهای جنسی که نظام فئودالی و دیدگاههای سنتی بر زنان تحمیل کرده بود، به جنگ مسلحانه دست میزند[۲] واقعه قرارداد استعماری رژی یا همان واگذاری امتیاز تنباکو به دولت انگلستان، در دوران قاجار رخ داد. در سال ۱۲۶۳ شمسی زینب پاشا و گروه وی مبارزات خود را آغاز کرده و از اواخر دوره ناصرالدین شاه تا زمامداری مظفرالدین شاه در صحنه سیاسی آن دوران به نقش آفرینی پرداختهاند.[۳]مبارزات زینب پاشا در تبریز علیه ستمگریها و بیدادها آنقدر تأثیرگذار و متداول بود که نام وی در هر جنبش و حرکتی علیه بیدادگری و بی عدالتی در آن دوران به چشم میخورد.[۴]زینب پاشا از معدود زنانی است که ازطبقه پایین اجتماعی، علیه نظام ستمگر دوران خود سر به عصیان برداشت. زینب پاشا سردسته زنان شرکت کننده در نهضت تحریم تنباکو در شهر تبریز بود. نخستین حضور او در صحنه سیاسی اجتماعی ایران در جریان قیام و تحریم تنباکو است. تبریز به دنبال انتشار اعلان شرکت رژی از اوایل محرم ۱۳۰۹(قمری) به جوش و خروش درآمد و درمدت زمان کوتاهی بیش از بیست هزار نفر مسلح شدند چنانکه سرانجام دربار قاجاری دادن این امتیاز را به شرکت رژی متوقف کردوبه احتمال قوی زینب پاشا هم در همین دوره یک و نیم ماهه بوده که به قیامیکه موجبات نگرانی جدی ناصرالدین شاه و رجال درباری را در تهران و تبریز فراهم آورده بود، پیوستهاست[۵]
علل قیام زینب پاشا
یکی از عوامل مهم جنبش زنان تبریز به رهبری زینب، ستمگری بیش از حد برخی شاهزادگان و حکام دوره قاجار در آذربایجان بود. در عرصه اجتماعی و سیاسی آن دوره مشکلات و مسایل مهمی مانند «بحران نان» و «امتیاز تنباکو» از جمله مهمترین عواملی بودند که جنبش زنان تبریز به رهبری زینب پاشا را موجب گردید. یکی از بزرگترین معضلات اقتصادی- اجتماعی دوره قاجارمشکل کمبود و گرانی نان بود که زنان برای مواجهه با این معضل به پا خاستند. از جمله کارهای معروف «زینب پاشا» و یاران وی نیز حمله به انبارهای احتکار غله و تقسیم آن بین فقرا و گرسنگان در شهر تبریز بودهاست. از یاران نزدیک «زینب پاشا» میتوان به «یوز باشی خاور»، «نایب کلثوم»، «آتلی شاه به ییم»، «فاطمه نساء»، «سلطان بیگم»، «جانی بیگم»، «خیر النسا» و «ماه بیگم» اشاره کرد.[۶]
نهضت تنباکو وعصیان زینب پاشا
شهرت زینب پاشا از زمانی آغاز شد که ناصرالدین شاه امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو را در سراسر ایران به یک شرکت انگلیسی بنام رژی واگذارکرد. امتیاز رژی کاسه صبر مردم را لبریز کرد وتبریز نخستین شهری بود که پرچم مخالفت را بلند کرد. بازارتبریز به علامت اعتراض بسته شد و بیش از بیست هزار نفر مسلح شدند؛ و به شاه خبر دادند که به هیچ وجه زیر بار این قرارداد نخواهند رفت. پس از چند روزی که از بسته شدن بازار گذشت، ماُموران دولتی با ارعاب و تهدید و وعده و وعید بازاریان را مجبور به باز کردن بازار کردند و چند ساعتی از باز شدن بازار نگذشته بود که دسته ای از زنان مسلح به رهبری زینب پاشا که چادر به کمر بسته بودند، با سلاح به بازار ریختند و بازاریان را مجبور به بستن مغازههایشان کردند و سپس بسرعت در کوچه پس کوچهها از نظرها پنهان شدند. ماُمورین دولتی بارها سعی در باز کردن بازار نمودند ولی گروه زینب هربار با اسلحه گرم و سنگ و چماق به میدان آمده و رشتههای دولتیان را پنبه میکردند.
میرزا فرخ یکی از شعرای معاصر زینب که خود شاهد مبارزات زینب و یاران او بوده، در این باره شعری دارد که آن روزها ورد زبان مردم تبریز بودهاست:
حکم ایله دی زینب پاشا فرمان داد زینب پاشا
جمله اناث و فراشا به همه زنان و فراشها
سیز بازاری باسون داشا شما بازار را به سنگ ببندید
دگنگی یاغلیوم گلیم چماقو چرب کنم و بیام
پاتاوامی باغلیوم گلیم پاپیچم را ببندم و بیام
سرانجام در اثر این تلاشها، ناصرالدین شاه، حرف خود را پس گرفت و قرارداد رژی باطل اعلام شد، لکن مبارزه زنان تبریز و زینب پاشا کماکان بدون وقفه ادامه یافت. زینب برخی مواقع به همراه دیگر زنان رزمجو در کوچه و بازار و محل ازدحام مردم ناگهان ظاهر میشد و مردان را به مبارزه و کندن ریشه ظلم تشویق میکرد و میگفت:
«اگر شما مردان جراُت ندارید، جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر میترسید که دست دزدان وغارتگران را ا مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، ما جای شما با ستمکاران میجنگیم.»[۷]
زینب پاشا بر علیه محتکران در بحران نان
درآن روزگارمرسوم بودکه فئودالها و اشراف، ارزاق عمومی بویژه غلات را احتکار میکردند. یعنی در فصل خرمن غلات رابا قیمت ارزان از کشاورزان میخریدند و انبار میکردند و در زمستان که ذخیره آرد مردم تمام میشد، با قیمت گران میفروختند. درنتیجه نان همیشه کمیاب بود و جلوی نانوائیها صفوف زنان و مردانی بود که فریاد و هیاهوی آنان از دور شنیده میشد.
در این روزهای سیاه قحطی و گرسنگی، درحالیکه مردم فقیر برای خریدن چند قرص نان از صبح تا شب در جلوی نانوائیها صف میبستند و گریه کودکان گرسنه بگوش میرسید، محتکران هزاران خروار غله را در انبارها احتکار میکردند. چنانکه یکی از آنها، «مجتهد اول تبریز، قریب ۷۰ هزار خروار گندم در انبار داشت.[۸]در چنین جوی نیز قیام زنان تبریز به رهبری زینب پاشا آغاز میشود. زینب و هوادارانش محتکران را شناسایی میکردند و به انبار آنان حملهور میشدند. آنان آرد و گندم را از انبارها بیرون کشیده و بین فقرای شهر و روستاهای اطراف توزیع میکردند. برخی منابع تاریخی از فعال بودن ۳هزار زن در کنار زینب پاشا برای مبارزه با محتکران سخن به میان آوردهاند.[۹]زینب پاشا وقتی در شرایط حاکم بر جامعه آذربایجان، قحطی و گرسنگی و احتکار محتکران را میدید به زنان محل که از کودکی برای وی احترام قائل بودند و اعتقاد به عزمش داشتند بانگ برمیآورد که اگر میخواهید بچههایتان گرسنه نمانند از خانه بیرون بیایید چوب به دست بگیرید واقدام به بستن بازارها کنید زیرا که بزرگترین درد ما احتکار است و باید این چوبها را بر سر محتکران بشکنید. حامی ما روستائیان وفقرا هستند.[۱۰]
مصادره انبارمیرزا عبدالرحیم قائم مقام
معروفترین عملیات زینب حمله به انبار قائم مقام والی آذربایجان است. قائم مقام و اطرافیانش از محتکران بزرگ و معروف تبریز بودند.
بارها خانه قائم مقام در اعتراض علیه گرانی و احتکار بوسیله زنان سنگسار شده بود و در یکی از این شورشها، قائم مقام دستور تیراندازی بسوی مردم را داد. دسته زنان مسلح به رهبری زینب به دفاع از مردم برخاستند. در این درگیری «به روایتی سی نفر کشته شدند… قائم مقام از ترس، به عمارت ولیعهدپناه برد.» ماجرای گشوده شدن در انبار غله والی آذربایجان و عصیان شجاعانه زنان تبریز را به رهبری زینب، زبانزد آن روزگار بود.[۱۱]
حمله به خانه نظام العلما
نظامالعلمای دیبا از رجال متنفذ دوره قاجاریه نیز یکی از محتکران و مقتدران تبریز بود. او انبار غله ای داشت و جنس را از روستائیان به قیمت بسیار ارزانی میخرید و به موقع اش گران میفروخت. یکی دیگر از عملیاتهای مردمیزینب پاشا و یارانش حمله به خانه او در تبریز بود.[۱۲] نظامالعلما از شاه اجازه داشت که غله خود را هر وقت دلش خواست بفروشد. زینب پاشا محل انباراورا شناسایی کرد ونقشه حمله به آن جا را آماده نمود. درروز و ساعت مقرر، در مرداد۱۲۷۷ در حالیکه روسری خود را روی چوبی بسته بود، در پیشاپیش بیوه زنان و خیل گرسنگان شهر بسوی خانه نظامالعلما راه افتاد و آنجا را به محاصره درآورد. نظام العلما و افرادش که از این حمله خبردار شده بودند و چند نفر تفنگچی آماده کرده بودند، دستور به شلیک دادند. زینب و یاران مسلح او نیز دست به اسلحه بردند. جنگ سختی درگرفت. چندین نفر کشته و زخمی شدند. سرانجام زینب پاشا انبار انباشته از گندم نظامالعلما به تصرف درآورد و بین گرسنگان تقسیم نمود.[۱۳]
سر انجام زینب پاشا
زینب دراواخر عمر، همراه کاروانی به زیارت کربلا میرود. در خانقین با سختگیری سربازان عثمانی روبرو میشود، واز رفتار آنان بسیار آزرده خاطر میگردد دست به عصیان میزند و دیگران را هم به دنبال خود میکشاند و با وجود سالخوردگی به آنها حمله میکند. آنان ناگزیر به فرار میشوند و او با قافله به کربلا میرود. پس از این واقعه، از زندگی این زن رزمجو دیگر خبری در دست نیست. ظاهراُ زینب پاشا در این آخرین سفر خود، درگذشته و پیکرش نیز در کربلا دفن شدهاست. به نظر میرسد که زینب پاشا عمر طولانی داشته و لذا سفر آخر وی به کربلا گویا در اوایل دوران سلطنت احمد شاه اتفاق افتاده و وفات وی نیز دراین دوره بودهاست.[۱۴]
یاد زینب پاشا در میان مردم تبریز و اشعاری که برای وی سرودهاند
سخنرانیهای آتشین زینب و شخصیت قوی و جنگجوی وی در فرهنگ و تاریخ آذربایجان بسیار تأثیرگذار و ماندگار شدهاست بطوریکه حتی در مثلها و اشعار مردم این دیار نیز راه یافتهاست.[۱۵]او زنی بود که طعم تلخ گرسنگی را چشیده بود و بر ستم و ستمگر زمانه آگاهی داشت و همواره به سیر نمودن گرسنگان و بی چیزان میاندشید ودشمن سرسخت محتکران و انبارداران و مشوق زنان علیه نابرابریها و بی عدالتیهای زمان بود. بههمین جهت دردل مردم آذربایجان جای ویژهای دارد در یکی از اشعاری که مردم دربارهٔ زینب و قهرمانیهای وی سرودهاند، چنین آمدهاست:[۱۶]
“زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه
گویا کی دشمن اوز قویوب اوردوی تاتار اوستونه
چادر شبین باغلوب بئله هم چیرمیوب قوللارینی
یاشماقیله دوتموش یوزینی، هم ساللانان پوللارینی
تنظیم ائدیب ئوز نقشهسین، هم گیتدیگی یوللارینی
فرمان وئریب یولداشلارین اویناتدی اغیار اوستونه…..
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه
بو ملتین هر حقینی اولدیقجا قاندیرماق گرهک
آنباردارین تکلیفینی چوخ یاخشی آندیرماق گرهک
آخیردا هیچ زاد اولماسا لاپ اوددا یاندیرماق گرهک
آذوقهنی ییغمیش قویان دیناری دینار اوستونه…”
ترجمه فارسیاشعار به شرح زیر است:
{زینب پاشا چوبی به مشت، روی کرده بر بازارها}
گویا که رو کرده عدو بر اردوی تاتارها
چادر بسته بر کمر، بالا زده دستارها
رخ زیر دستارش نهان هم زیور و گوشوارها
تنظیم کرده نقشهاش هم راه و رسم کارها
فرمان یورش داده بر یاران، سوی غدارها
{زینب پاشا چوبی به مشت، روی کرده بر بازارها}
ملت به حق خویشتن باید همیآگه شود
باید بفهمد همچنین تکلیف خود انباردار
آخر نفهمیدش اگر، باید بسوزانی به نار
انباشته بر روی هم آذوقه و دینارها.[۱۷]
در یکی از اشعاری که مردم دربارهٔ زینب و قهرمانیهای وی سرودهاند، ۷ نفر از یارانش معرفی شدهاند. در این اشعار زینب رهبری است آگاه که در فکر سیر کردن شکم ارتش گرسنگان است. حاکمان را نوکر مردم میداند؛ و دشمن سرسخت محتکران است. به یارانش توصیه میکند که در ریختن خون زالو صفتانی که خون مردم را در شیشه کردهاند، کوچکترین تردیدی به خود راه ندهند.[۱۸]
گلدی «عمو زین العابدین» مسجد قاباقیندا دوروب
یئدی نفر یولداش لارین جمع ایلیوب حلقه ووروب
«فاطمانساء»، «سلطان بگیم» و «ماه شرف» باش اند یریب
«جانی بگیم» گلمک همان اگلشدی دیوار اوستونه
زینب پاشا اَلده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه
«خیرالنسا» یه سویله دی زینب پاشا، گل دوش یولا
ای «ماه بگیم»، هر کس کله دورقو گیلن ساغدان سولا
بازاری باغلاتماق گره ک تا آجلیغا چاره اولا
آنباردارین باش یاریب همده چکک دار اوستونه
زینب پاشا اَلده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه
آی «شاه بگیم»، سن ده یری دون «راستا بازاره» طرف
سنده «صفی بازارینی» باغلاتگیلن قیز «ماه شرف»
فراش گله، سرباز گله یار باشینی ایله تلف
هرکیم گله وور ییخ غداری غدار اوستونه
زینب پاشا اَلده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ عبدالحسین ناهید کتاب زنان در جنبش مشروطیت ص 41
- ↑ عبدالحسین ناهیدی سه مبارز مشروطه ص 133
- ↑ فضول محله دلاور شیرزن زینب پاشا
- ↑ سویلیکا مقاله زینب پاشا از زهرا انصاری
- ↑ زینب پاشا، شیر زن دلاور آذربایجان / مجید رضازاد عموزینالدینی
- ↑ خطبه سرا -زینب پاشا اسطوره زن ایرانی
- ↑ عبدالحسین ناهید عصیان « زینب پاشا» عیار آذربایجان
- ↑ عبدالحسین ناهید کتاب زن ایرانی درجنبش مشروطه ص 43 و 44
- ↑ آفتاب آنلاین «زینب پاشا» اسطوره مقاومت زن ایرانی
- ↑ آغوز تی وی زینب پاشا زن اسطوره ای آزربایجان
- ↑ عبدالحسین ناهید کتاب زنان ایرانی در جنبش مشروطه ص 45-مقاله عصیان زینب پاشا
- ↑ مجیدرضازاد عموزین الدینی- زینب پاشا، شیر زن دلاور آذربایجان
- ↑ عبدالحسین ناهید -کتاب زنان ایران در جنبش مشروطیت ص 52-ص 53
- ↑ مجید رضازاد عموزینالدینی -زینب پاشا، شیر زن دلاور آذربایجان
- ↑ آفتاب آنلاین -«زینب پاشا» اسطوره مقاومت زن ایرانی
- ↑ مجید رضا زادعمو زین الدینی -زینب پاشا شیر دلاور آذربایجان
- ↑ عبدلحسین ناهید کتاب زنان ایرانی در جنبش مشروطه ص51-52
- ↑ عبدالحسین ناهید عصیان زینب پاشا عیار آذربایجان
- ↑ عبدالحسین ناهید -کتاب زنان ایرانی در جنبش مشروطه ص50-51