کاربر:Safa/3صفحه تمرین

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سیدابوالقاسم کاشانی، (زاده‌ی ۲۸ آبان ۱۲۵۴ تهران درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ تهران)، از روحانیون موثر در تاریخ معاصر ایران فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع

سیدابوالقاسم کاشانی
برتولت برشت.JPG
زادروز۲۸ آبان ۱۲۵۴
تهران
درگذشت۲۳ اسفند ۱۳۴۰
تهران
علت مرگسکته قلبی
محل زندگینجف و تهران
ملیتایرانی
تحصیلاتحوزوی
سال‌های فعالیت۱۹۱۹ تا ۱۹۵۶
شناخته‌شده برایمردم ایران و عراق
نقش‌های برجستهمشارکت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
تأثیرپذیرفتگانگروه فدائیان اسلام
مکتببنیادگرایی اسلامی
والدینسیدمصطفی کاشانی

ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.

سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجه‌ی اجتهاد رسید.

اما بنابر نقل قول پسرش محمود کاشانی از پدرش:

«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می‌کردم که با انگلیسی‌ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم‌پوشی کردم.»

پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.

تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.

کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج می‌کرد و خود را رهبر مسلمانان جهان می‌نامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطه‌ی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.

کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی

سیدابوالقاسم کاشانی (۱۲۵۴–۱۳۴۰ شمسی) یکی از روحانیون و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۵۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانواده‌ای مذهبی و عالم بزرگ شد. پدرش، آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی، از مراجع و علمای برجسته تهران بود.

ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.

سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف بنا به قولی از طرف مدرسین خود به درجه‌ی اجتهاد رسید.

پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد.

در چهاردهمین دوره‌ی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روس‌ها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد.

در دی ماه ۱۳۲۵ با نامه‌نگاری با مصدق خواستار آزادی خود شد که با پادرمیانی مصدق قوام‌السلطنه او را رها کرد و همین موضوع زمینه همکاری وی با مصدق شد. وی سپس به نمایندگی مجلس شورا رسید و رهبری معنوی فدائیان اسلام را هم بعهده گرفت. حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن احمد کسروی توسط وی صادر شد. جمعیتی به نام مجمع مسلمانان مجاهد را در سال ۱۳۲۷ با شرکت محمود شروین و شمس قنات‌آبادی راه‌اندازی کرد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.

تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.

کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج می‌کرد و خود را رهبر مسلمانان جهان می‌نامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطه‌ی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.

پس از نخست‌وزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانه‌نشین شد و به بازی گرفته نمی‌شد. کاشانی نامه‌ای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید.

سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخست‌وزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران یان گروه از جمله نواب صفوی شد. روز پس از اعدام نواب صفوی، کاشانی بجرم مشارکت در قتل رزم‌آرا بازداشت گردید و پس از سه ماه با پادرمیانی حائری‌ژاده و بروجردی و بهبهانی بطور مشروط آزاد شد.

کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

ابوالقاسم کاشانی، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالانه شرکت داشت و در برابر خدمات خود پول و امتیازاتی از سازمان سیا دریافت کرد. در سندی از کودتاچیان افشا شده که آخوند ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی مبلغ ۸۰۰ هزار ریال برای مشارکت در کودتا ار سیا دریافت کرده‌اند.

سایت بی‌بی‌سی فارسی با انتشار دو سند دست‌نویس که یکی صورت‌حساب‌های کودتای ۲۸ مرداد از میان اسناد اردشیر زاهدی فرزند سرلشکر فضل‌الله زاهدی عامل اصلی کودتا اهدایی به موسسه هوور دانشگاه استانفورد است این مطلب را افشا کرد.

طبق این اسناد کاشانی و بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و شعبان بی‌مخ‌ (جعفری) و لمپن‌های همراهش مانند طیب حاج‌رضایی ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده‌اند.

سهم وعاظ مختلف ۵۰۰ هزار ریال که به محمد‌تقی فلسفی محمدرضا پهلوی ۱۰ هزار تومان جداگانه پرداخته است. در این سند ثبت شد که توسط مساجد ۲۰ هزار تومان خرج شد.

همچنین این اسناد از توزیع ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ با هزینه ۳۰۰ هزار ریال حکایت دارند.

این مبالغ بجز انعام‌های مختلف است که از طرف دولت وقت پرداخت می‌شد.

سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبار‌الیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت:

«مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. مصدق چهار ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.»

و در پاسخ سوال روزنامه‌‌ی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت:

«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه‌ی عدل خداوندی است.»

«این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده‌باد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»

«مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»


ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد.







بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.

موضوع اختیارات و لوایح قانونی دکتر مصدق و همچنین شرح استعفای دکتر مصدق در سال 1331 در کتاب اختیارات، لوایح قانونی دکتر مصدق نوشته آقای مسعود کوهستانی نژاد به طور مفصل و جامع بر طبق مستندات تاریخی شرح داده شده است. پیشنهاد می شود این کتاب را مطالعه نمایید.

در برخی موارد، کاشانی به گروه‌هایی که مخالف سیاست‌های مصدق بودند، نزدیک شد. به عنوان مثال، در دوران‌هایی که فداییان اسلام و دیگر گروه‌های مذهبی و سیاسی به فعالیت‌های ضد دولتی پرداختند، کاشانی از آن‌ها حمایت کرد و این امر به شدت بر روابط میان او و مصدق تأثیر گذاشت.

سخنان برتولت برشت

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آیت الله کاشانی


مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»


واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماه‌های منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.

آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام‎

آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام رابطه‌ای پیچیده و چندوجهی داشتند. فداییان اسلام، در دهه ۱۳۳۰ شمسی تحت رهبری نواب صفوی فعالیت می‌کردند و نقشی مهمی نیز در تحولات سیاسی و دینی آن دوره ایفا کردند. رابطه آیت‌الله کاشانی با این گروه و تاثیر آن‌ها بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ایران، یکی از جنبه‌های برجسته تاریخ معاصر ایران است. آن‌ها به ویژه با اشخاص و گروه‌هایی که به نظرشان مخالف اصول اسلامی بودند، مقابله می‌کردند.

ارتباط فداییان اسلام با آیت‌الله کاشانی

آیت‌الله کاشانی در آغاز، به نوعی حمایت از فداییان اسلام داشت. او در دوره‌ای که این گروه در مبارزه با نفوذ خارجی و فساد داخلی فعال بود، به نوعی از فعالیت‌های آن‌ها پشتیبانی می‌کرد. فداییان اسلام در آن زمان به عنوان گروهی که در زمینه مبارزه با فساد و تلاش برای حفظ اصول اسلامی فعالیت می‌کرد، نظر آیت‌الله کاشانی را جلب کرده بودند. با گذشت زمان، رابطه آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام دچار تیره‌گی شد. اختلافات میان کاشانی و فداییان اسلام به ویژه به دلیل روش‌های متفاوت در پیگیری اهداف سیاسی و مذهبی بود. فداییان اسلام به فعالیت‌های خشن و انقلابی تمایل داشتند، در حالی که آیت‌الله کاشانی بیشتر به سیاست‌های مذهبی و ملی‌گرایانه تمایل داشت و به دنبال حفظ وحدت ملی و دینی بود.

هرچند کاشانی به طور مستقیم به فداییان اسلام دستور نداده بود، اما تأثیرات متقابل میان آن‌ها و فعالیت‌های سیاسی کاشانی در این دوره وجود داشت. فداییان اسلام به عنوان یک نیروی مذهبی و انقلابی، در برخی مواقع به عنوان پشتیبان کاشانی در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی عمل کردند. اما این رابطه به دلیل اختلافات فکری و سیاسی به سرعت دچار تنش شد. در برخی از مواقع، فداییان اسلام از حمایت آیت‌الله کاشانی در مبارزات سیاسی خود بهره‌برداری کردند. آن‌ها به طور فعال در مبارزات علیه استبداد شاه و فساد دولتی مشارکت داشتند و در این راستا، از نفوذ کاشانی و دیگر روحانیون برجسته استفاده کردند.

رابطه آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام به دلیل تفاوت‌های دیدگاه و روش‌های عملیاتی آن‌ها، پیچیده و چندلایه بود. در حالی که کاشانی در برخی مواقع از فعالیت‌های مذهبی و انقلابی فداییان اسلام پشتیبانی کرد، اختلافات فکری و سیاسی به تدریج به تیرگی این رابطه انجامید. فداییان اسلام با روش‌های انقلابی و خشن خود، و کاشانی با رویکردهای مذهبی و ملی‌گرایانه، هر دو در تحولات سیاسی ایران آن دوره نقش داشتند، اما همزمان با وجود اختلافات و تنش‌های متعدد، نتوانستند به طور کامل با یکدیگر هماهنگ شوند.

نامه‌های آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق

نامه‌های آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق بخشی مهم از تاریخ سیاسی ایران در دوران ملی شدن نفت و پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هستند. این نامه‌ها نشان‌دهنده روابط پیچیده و در حال تغییر میان این دو شخصیت برجسته و همچنین نگرانی‌ها و توصیه‌های آیت‌الله کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور بودند.

آیت‌الله کاشانی در نامه‌های خود به دکتر مصدق، بارها توصیه‌ها و هشدارهایی درباره مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور ارائه داد. او به ویژه نسبت به تهدیدات داخلی و خارجی نسبت به دولت مصدق هشدار می‌داد و از مصدق می‌خواست که اقدامات قاطعی برای مقابله با این تهدیدات انجام دهد.

کاشانی در برخی از نامه‌های خود به مصدق، انتقادات خود را نسبت به سیاست‌های اقتصادی و داخلی دولت مصدق بیان کرد. او به ویژه به کاهش بودجه نظامی و مشکلات اقتصادی کشور انتقاد داشت و معتقد بود که این سیاست‌ها باعث تضعیف موقعیت دولت و ایجاد زمینه‌های مساعد برای کودتا خواهد شد.

در دوره‌های مختلف، نامه‌های کاشانی نشان‌دهنده تغییرات در سطح حمایت و انتقاد او از مصدق بودند. در حالی که در ابتدا کاشانی به شدت از دولت مصدق پشتیبانی می‌کرد، به تدریج به دلیل اختلافات سیاسی و مدیریتی، از حمایت خود فاصله گرفت. این تغییرات در نامه‌های او به وضوح قابل مشاهده است.

آیت‌الله کاشانی در نامه‌های خود به مصدق، به اهمیت جلب حمایت عمومی و بسیج مردم برای تقویت دولت و مقابله با فشارهای داخلی و خارجی تأکید می‌کرد. او معتقد بود که حمایت مردمی می‌تواند به تثبیت موقعیت دولت و مقاومت در برابر تهدیدات کمک کند.

نامه‌های آیت‌الله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامه‌ها همچنین به وضوح نشان می‌دهند که اختلافات و نگرانی‌های کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینه‌های سقوط دولت مصدق کمک کردند.

سال‌های پایانی و درگذشت آیت الله کاشانی

پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیت‌الله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیت‌های مذهبی خود ادامه داد. او در سال ۱۳۴۰ شمسی در تهران درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.

مرگ سیدابوالقاسم کاشانی

روایتی از آخرین دیدار امام خمینی و آیت‌الله کاشانی

🔻تعبیر جالب آیت‌الله کاشانی درباره امام

🔹آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی از جمله علمای مبارزی بود که در دوران ملی شدن صنعت نفت نقش بسزایی ایفا کرد. امام خمینی هم که در آن دوران از فضلای حوزه علمیه قم بود همواره از آیت‌الله کاشانی به نیکی یاد می‌کرد. روایت‌هایی چند در تاریخ از رابطه امام و مرحوم کاشانی منتشر شده است که نکات حائز اهمیتی دارد.

🔹شیخ فضل‌الله محلاتی یکی از راویانی است که در خاطرات خود به دو دیدار امام خمینی و آیت‌الله کاشانی اشاره کرده و درباره آخرین دیدار آن‌ها می‌گوید: «وقتی آیت‌الله کاشانی بیمار بود در خانه‌ای در دزاشیب استراحت می‌کردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیت‌الله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود.

🔹امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیت‌الله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه ‌داشتند و برای آیت‌الله کاشانی دعا خواندند. آیت‌الله کاشانی به همان لهجه‌ خودشان خطاب به امام فرمودند می‌دانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر می‌دانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیت‌الله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.»


منابع