کاربر:Omid/صفحه تمرین3
سید مجتبی آقابزرگ علوی شهرت یافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی در ۱۳ بهمن ۱۲۸۳ در تهران متولد شد. بزرگ علوی نویسنده واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. بزرگ علوی به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ در برلین درگذشت.[۱]
زندگی
بزرگ علوی در سیزدهم بهمن ماه ۱۲۸۲ در تهران و در خانه پدربزرگش که از بازرگانان سرشناس تهران و از فعالان دوره انقلاب مشروطه بود چشم به جهان گشود. پدربزرگش، حاج سید محمد صراف، نماینده دوره اول مجلس شورای ملی و از صنف تجار تهران بود. او بود که نام خانوادگی «علوی» را انتخاب کرد. حاج سید محمد صراف در سالهای ابتدایی انقلاب مشروطه سه پسر خود را، که پرتو و حسین و فدایی نام داشتند، برای تحصیل به لوزان سوئیس و آلمان فرستاد که مورد اعتراض بازاریان مذهبی واقع شد؛ چراکه در نگاه آنها نام فرنگ تداعیکننده فساد و بیبندوباری و بیدینی بود. ابوالحسن علوی، پدر «بزرگ» و فرزند ارشد حاج محمد از آزادیخواهان مشروطهخواه بود. محمدعلی جمالزاده، نویسنده نامدار، در توصیفی از پدر «بزرگ علوی» در مطلبی با عنوان «به پاس دوستی ۷۰ ساله با دودمان علوی» در سال ۱۳۵۲ چنین میآورد: «ابوالحسن علوی پسر ارشد محمد علوی با آنکه تاجرزاده بود، از همان دوران جوانی اهل ذوق و کمال و آزادیطلب بود و به همراهی حاج سید نصرالله اخوی معروف مسافرتی هم به پاریس (در سال ۱۹۰۵) کرده بود. او از مشروطهطلبان دوآتشه و بسیار فعال و صمیمی به شمار میرفت و با پدرم سید واعظ اصفهانی رفت و آمد داشت. او از مریدان خالص و فداکار پدرم محسوب میشد و پدر هم به او علاقه داشت. وی با پدرم و با چند تن از مشروطهطلبان خالص دیگر، از آن جمله حاج سید نصرالله اخوی که او نیز گویا در گوتینگن اقامت داشت، همسنگر بود. محمدعلی پسر چهارم هم داشت موسوم به پرتو علوی، اهل عرفان و فضل کمال است و در ادبیات امروزی مقام ممتازی دارد.»[۲]
گروه ربعه
بزرگ علوی به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۲۸۹ برای تحصیل راهی کشور آلمان میشود. مرتضی علوی یکی از رهبران حزب کمونیست ایران از سال ۱۳۰۰ بود که در «تصفیه کبیر استالینی» کشته شد؛ تصفیه کبیر عنوانی است که بر تصفیه حزب کمونیست شوروی در اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه ۱۹۳۰ نهاده شده است.
میتوان گفت افرادی چون بزرگ علوی و ایرج اسکندری و تقی ارانی که شمارههای نخستین مجله دنیا را منتشر کردند هر کدام به شکلی از شاگردان مرتضی علوی محسوب میشوند.
بزرگ علوی در آلمان دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف سپری کرد. در دوران اقامتش در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به زبان فارسی ترجمه کرد. پدرش در سال ۱۳۰۵ شکست تجاری خورد که موجب میشود دست به خودکشی بزند. یک سال پس از مرگ پدر، از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت.
بزرگ علوی پس از بازگشت به تهران، تدریس را آغاز میکند. در همین سالها است که با سه نفر دیگر یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد گروه «رَبعه» را تشکیل میدهند و بحثهایی درباره ادبیات مدرن به راه میاندازند.[۲]
زندان
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی به همراه جمعی از همفکرانش به زندان افتاد. او در شهریور ۱۳۲۰ از زندان آزاد شد و از آن پس به فعالیت حزبی روی آورد. کتابهای «ورقپارههای زندان» و «پنجاه و سه نفر» در سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ انتشار مییابند.
علوی را میتوان یکی از بنیانگذاران حزب توده نیز دانست. او بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان افتاد و دو سال را در زندان ماند.[۲]
ترک ایران
بزرگ علوی پس از برکناری محمد مصدق در دهم فروردین ۱۳۳۲ و در ۴۹ سالگی ایران را ترک میکند و در برلین شرقی سکونت میگزیند. در این دوره در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار اشتغال پیدا میکند و رشته ایرانشناسی و زبان فارسی را در آنجا پایهگذاری میکند. علوی تا سن ۶۵ سالگی در این دانشگاه به کار مشغول میشود که از نتایج این دوره میتوان به تدوین لغتنامه فارسی-آلمانی با همکاری پروفسور یونکر اشاره کرد.[۲]
درگذشت بزرگ علوی
مجتبی بزرگ علوی به علت سکته قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۱۶ فوریه ۱۹۹۷ درگذشت. پیکر بزرگ علوی در گورستان کلمبیادام در شهر برلین به خاک سپرده شد.[۳]
آثار
چشمهایش
رمان برجستهٔ علوی است و چاپ نخست آن در ۲۸۷ صفحه در سال ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲م بود. آن را از معدود آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همهٔ احساسات و اندیشههایش جای دارد.» این رمان ویژگیهای خاصی دارد و داستان با محوریت زن خلق شدهاست.
دربارهٔ نقاشی سرشناس به نام «استاد ماکان» است که در تبعید میباشد، زیرا از مبارزان علیه استبداد رضاشاه پهلوی است. از آثارِ بهجاماندهاش، پردهای است به نام چشمهایش؛ چشمهای زنی که گویا رازی را پنهان میکند.
راوی داستان که ناظم مدرسه و مدیر نمایشگاه نقاشی است، کنجکاو است که رازِ این چشمان را دریابد. تلاش میکند تا مدل آن تابلو را بیابد و دربارهٔ آن از استاد بپرسد. پس از چند سال، ناظم مُدل را پیدا میکند که فرنگیس نام دارد؛ در خانهٔ اعیانی فرنگیس، با او به گفتگو مینشیند.
گیلهمرد
مجموعه داستان کوتاه است، شامل هشت داستان با عنوانهای «گیله مرد»، «اجاره خونه»، «دزاشوب»، «یهرهنچکا»، «یک زن خوشبخت»، «رسوایی»، «خائن» و «پنج دقیقه پس از دوازده». نخست در ۱۳۷۶/ ۱۹۹۸م بهدست انتشارات نگاه در تهران چاپ شد.
داستان اصلی آن گیلهمرد، روستایی گیلانی مبارزی است که به جنبش دهقانی میپیوندد و پس از هجوم مأموران و کشته شدن زنش به جنگل پناه میبرد. شرح ماجرای سه مرد است، گیله مرد و دو محافظ او که وی را به فومن میبرند و داستان در همین حرکت و اقامت در قهوهخانه نزدیک مقصد به تدریج باز میشود. دو مأمور تفنگ به دست در میان غرش باد و باران، گیله مرد را- که یک دهقان شورشی است- به فومن میبرند تا تحویل پاسگاه دهند.
میرزا
میرزا مجموعه داستانهای کوتاهش که در طول ۱۵ سال اول زندگی در آلمان، نگاشت که شامل شش داستان کوتاه است. در ۱۳۵۷/ ۱۹۷۹م بهدست انتشارات جاویدان در ۱۲۲ صفحه چاپ شد؛ اما تاریخ پایان آخرین داستانِ مجموعه، اسفند ۱۳۵۲/ ۱۹۷۴م بودهاست.
چمدان
نخستین مجموعه داستانهای کوتاه برجستهٔ علوی است که نخست در ۱۳۱۳/ ۱۹۳۴م نشر شد. داستانهای «چمدان»، «قربانی»، «عروس هزار داماد»، «تاریخچهٔ اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک پوش»، «ر*ق*ص مرگ» را در ۲۵۴ صفحه در برمی گیرد. دو سال پس از نشر آن، علوی زندانی شد و تا ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م محکوم به زندان بود (تا پایان دوره رضاشاه). با نثری روان و ساده نگاشته شدهاست.[۴]
ورق پارههای زندان
در ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م چاپ شد و آن را به خواهرش بدری علوی پیشکش دادهاست؛ فداکارترین و از خود گذشتهترین زنی که در زندگیاش دیدهاست. در دیباچهاش نوشته که عنوانِ ورقپارههای زندان «اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند، نوشته شدهاست؛ و این کار بدون مخاطره نبودهاست. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مأمورین زندان در دست ما میدیدند، جنایت بزرگی بهشمار میرفت.» بر پایه این دیباچه، این کتاب نوشتههای او در زندان است و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران نوشته شدهاست حال آنکه خواندن و نوشتن در زندانهای دوره اش، ممنوع بودهاست.
موریانه
چند سال پس از براندازی دولت شاهنشاهی ایران نوشته شد و ۱۳۶۸/ ۱۹۹۰م چاپ نخست آن در تهران بود. موریانه را رمان یا داستانی بلند میدانند که در آن، رویدادهای سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰/ دهه ۱۹۵۰ تا چند روز پس از انقلاب اسلامی ایران از زبان یک مقام ساواک بیان میشود.
سالاریها
سالاریها از رمانهای او، در اسفند ۱۳۵۴/ ۱۹۷۶م در برلین چاپ شد. دربارهٔ خاندانی است که بزرگشان برای خود در دورانی سالاری میکرده و از آن پس خانواده و خاندانش به سالاری شهرت یافتهاند؛ خاندانی بزرگ و ثروتمند و پرآوازه، این امر باعث شدهاست که آنهایی که بر هر گونهای به این خاندان وابستهاند، نام خانوادگی خود را به سالاری دگرگون کنند.
آثار غیر داستانی
بزرگ علوی کتاب حماسهٔ ملی ایران نوشتهٔ تئودور نولدکه، در ۱۳۱۲/ ۱۹۳۳م دوشیزهٔ اورلئان از فریدریش شیلر؛ در ۱۳۲۹/ ۱۹۵۰م باغ آلبانو از آنتون چخوف و کسب و کار میسیز وارن از جرج برنارد شاو را ترجمه کرد. همچنین برخی از آثار هدایت و آثار کلاسیک ایرانی را به آلمانی برگرداند و کتاب تاریخ و توسعهٔ ادبیات معاصر فارسی را در ۱۳۴۲/۱۹۶۳م به آلمانی نگاشت و با اچ. یونگر در تألیف فرهنگ فارسی-آلمانی (۱۳۴۴/۱۹۶۵م) همکاری داشت.[۵]