کاربر:Abbas/صفحه تمرین2
جلیل گادانی معروف به کاک جلیل گادانی، زادهی ۱۳۱۳ در مهاباد، درگذشتهی ۱۶ مرداد ۱۳۹۹در سلیمانیه[۱]، از مبارزان دیرین و رهبران سیاسی در کردستان ایران و زندانی سیاسی در زمان شاه بود.[۲] جلیل گادانی تحصیلات ابتدایی را تا پایان دبیرستان در شهر مهاباد طی کرد و سال ١٣۵١ (١٩٧٢میلادی) لیسانس زبان فرانسە را از دانشگاه تهران گرفت. وی از سال ١٣٢٧ (١٩۴٨میلادی) بە صفوف حزب دمکرات کردستان پیوست.[۱]
جلیل گادانی در زمان جمهوری کردستان نوجوان بود و از همان زمان در مبارزات سیاسی شرکت کرد و بعدها چندین سال در سطح رهبران بلندمرتبە حزب دمکرات کردستان بە مبارزات خود ادامە داد. جلیل گادانی همزمان با مبارزات سیاسی بە کار نوشتن و ترجمە نیز پرداختە و چندین اثر بە قلم او چاپ و منتشر شدە است.[۳]
در زمان شاه به مدت ۱۳ سال در زندان بود. پس از آزادی از زندان به تهران تبعید شد. در زمان پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در تهران بود. پس از آغاز ماجرای کردستان در سال ۱۳۵۸ به مهاباد رفت.[۴] جلیل گادانی عضو رهبری حزب دموکرات کردستان ایران بود و در زمان عضویت حزب دموکرات کردستان ایران در شورای ملی مقاومت ایران مدتی نمایندهی این حزب در شورا بود و اسناد و التزامات شورا را از طرف حزب امضا میکرد.[۲]
کاک جلیل و شماری از همرزمانش در سال ۱۳۶۶ از حزب دموکرات بیرون آمدند و حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی را در سال ۱۳۶۷ تأسیس کردند که هرگونه مذاکره با جمهوری اسلامی را ممنوع میشناخت. حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی در سال ۱۳۷۵ به فعالیتهای خود خاتمه داد و کاک جلیل گادانی در سالهای اخیر به حزب دموکرات کردستان بازگشت.[۵]
جلیل گادانی در مصحابهای با رادیو زمانه گفت که سه بار از طرف جمهوری اسلامی هدف ترور قرار گرفته که از هر سه سوء قصد جان سالم به در برده است.[۴] کاک جلیل گادانی سرانجام روز پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ در سلیمانیه عراق بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در سن ۸۶ سالگی درگذشت.[۳]
کودکی و نوجوانی
جلیل گادانی سال ۱۳۱۳ در شهر مهاباد متولد شد. تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. از همان اوائل نوجوانی و در زمان کومله «ژ.ک» وارد مسائل سیاسی شد. او جزو کسانی است که جمهوری کردستان را از نزدیک دیدهاست. خود در مصاحبهای گفت:
«چندبار خدمت قاضی محمد عرض احترام کردم و یکی دوبار هم از ایشان به عنوان شاگرد نمونه جایزه گرفتم»[۴]
فعالیتها در دوران شاه
رسما از سال ۱۳۲۷ عضو حزب دمکرات کردستان شد.فعالیتش در حزب از سمپاتی و عضو ساده حزب شروع شد تا به رهبری و مسئول اول بخشی از حزب دمکرات کردستان رسید.
در زمان شاه پنج بار در زندانهای مهاباد، رضائبه(ارومیه)، تبریز، تهران (هم قصر و هم قزل قلعه) و چند روز در زندان کمیته همچنین در زندانهای شیراز و برازجان و قلعه فلک الافلاک زندانی بوده است. دوبار برایش درخواست اعدام شدهاست. یکی از دفعات به مدت دو سال زیر حکم اعدام ماند. احکام اعدام او یک بار با تغییرات کلی دستگاه قضایی و یک بار با عفو عمومی تخفیف پیدا کرد که در آن دور ۹ سال و نیم و در مجموع ۱۳ سال را در زندان به سر برده است. بعد از آزادی به تهران تبعید شد.
ذر تهران به دانشگاه رفت و در رشته زبان فرانسه در سال ۱۳۵۱ لیسانس گرفت. همزمان به فعالبت زیر زمینی بر علیه حکومت شاه و رابطه با عناصر پیشرو و مترقی ادامه داد. در زمان قیام ضد سلطنتی در تهران بود.[۴]
فعالیتها در دوران جمهوری اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی از طرف حزب دموکرات کردستان ایران نماینده کردهای مقیم مرکز بود. او طبق گفته خودش در همان اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی سه بار به خمینی دیدار کرده است. خودش در این باره میگوید:
«قبل از آن سه بار با آقای خمینی در قم ملاقات کرده بودم. دوبار با هیات حزبی رفتیم. آقای دکتر قاسملو هم تشریف داشتند. ما یک روز قبل از رفراندم «جمهوری اسلامی آری یا نه» رفته بودیم. اساسنامه حزب دمکرات را به خمینی دادیم و گفتیم مطالعه کنید و اگر نظری دارید بفرمایید تا در آن گنجانده شود. یعنی تا این حد حسن نیت نشان دادیم اما او تن به هیچ چیز نداد. بار دوم به خاطر جنگ نقده رفتیم تا بگوییم «جنگ را عوامل ساواک، شاه پرست و یک عده از خوانین منطقه به همراه آقایان ظهیرنژاد و حسنی برپا کردند، وگرنه ما خیال جنگ به هیچ وجه نداشتیم.» بار سوم هم به همراه دهقانانی که قبلا در تقسیم اراضی یک مقدار زمین به آنها رسیده بود به نزد آقای خمینی رفتم. خوانین چند منطقه میخواستند زمینها را از دست دهقانان در بیاورند. من آن زمان مسئول جمعیت کُردهای مقیم مرکز بودم. پیشنهاد دهنده تاسیس این جمعیت هم خودم بودم که بعد دوستان مرا به عنوان اولین مسئول انتخاب کردند. خمینی گفت «دامادم را میفرستم. ما نمیگذاریم خونخوارها این کارها را بکنند.» البته بعد معلوم شد خونخوار خودش است.» [۴]
در زمان فتوای جهاد خمینی در تابستان ۱۳۵۸ بر علیه کردها عدهای قصد داشتند جلیل گادانی را با چاقو ترور کنند که با اطلاع دوستان مخفیانه به پاوه میرود. او که خود شاهد وقایع روزهای ۲۰ تا ۲۸ مرداد ۵۸ و حمله چماقداران طرفداز جمهوری اسلامی و خمینی به دفاتر احزاب و گروههای مختلف از جمله مجاهدین و فدائیان و حزب توده بوده در بازگشت به مهاباد در میتینگی در ساختمان سازمان جوانان مهاباد که به مناسبت سی و چهارمین سالگرد تاسیس حزب دمکرات برگزار شد با توجه به وقایع تهران سخنرانی کرد و گفت: «به عنوان یک وظیفه تاکید میکنم حزب دمکرات کردستان با سوابق درخشانی که دارد به عنوان یک حزب مسئول باید تا حد امکان مردم را مسلح کند. چون حرکتهایی که من از این پاسدارها و مامورین جمهوری اسلامی چند روز قبل در تهران دیدم خیلی بدتر از آنی است که شاه در وقت خود میگفت "ارتجاع سیاه"، اینها به هر جایی که دموکراسی بخواهد در آن شکوفا بشود، حمله میکنند. اینها با هر نوع دمکراسی در تضاد هستند.»[۴]
سوء قصد توسط جمهوری اسلامی
مرگ
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ کاک جلیل گادانی از مبارزان سرشناس کرد درگذشت - اخبار نیوز
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ کاک جلیل گادانی از مبارزان دیرین و رهبران سیاسی در کردستان ایران و زندانی سیاسی در زمان شاه درگذشت - سایت مجاهد
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ جلیل گادانی یکی از رهبران حزب دمکرات کوردستان درگذشت - باس نیوز
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ جلیل گادانی: جمهوری اسلامی سه بار برای ترور من برنامهریزی کرد- رادیو زمانه
- ↑ درگذشت کاک جلیل گادانی، ازمبارزان دیرین و رهبران سیاسی کردستان ایران و زندانی سیاسی درزمان شاه خائن - ایران افشاگر