پرویز یاحقی
پرویزیاحقی | |
---|---|
پرویز صدیقی پارسی معروف به پرویز یاحقی | |
اطلاعات | |
نام اصلی | پرویز صدیقی پارسی |
نام مستعار | پرویز یاحقی |
تولد | متولد تهران ۱۶ شهریور ۱۳۱۴ |
ملیت | ایرانی |
مرگ | درگذشت ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ |
علت مرگ | ایست قلبی |
ساز(ها) | ویولن |
علت معروفشدن | نوازنده نابغه ویولون |
پرویز یاحقی با نام اصلی پرویز صدیقی پارسی، زادهی ۱۳۱۴ ـ تهران، موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده ویولن بود. مادرش بدوی از خواهران حسین یاحقی و پدرش، دیپلمات و کارمند وزارت امور خارجه بود. پرویز یاحقی از کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی میکرد و موسیقی را نزد او آموخت. وی از کودکی با هنرمندان نامداری مانند ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، امین ذاکری و علیاکبر شهنازی آشنا شد. پرویز یاحقی مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیفهای پنجگانه را گذراند و سپس وارد برنامه گلها شد. وی در سن ۱۸ سالگی نخستین آهنگش را برای غلامحسین بنان در برنامهی گلهای رنگارنگ اجرا کرد؛ و سپس با پیشنهاد استاد ابوالحسن صبا رهبری ارکستر را به عهده گرفت. پرویز یاحقی در ده سال پایانی عمرش انزوا گزید؛ و با رژیم جمهوری اسلامی همکاری نکرد. پرویز یاحقی در ۱۳ بهمنماه ۱۳۸۵، در آپارتمانش در خیابان آفریقای تهران درگذشت.
زندگی هنری
پرویز یاحقی از کودکی علاقهمند به موسیقی بود. در ۷ سالگی وارد کلاس موسیقی شد. دایی او استاد حسین یاحقی علاقهمندی پرویز را دریافت و او را تحت نظر خود آموزش داد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیفهای پنجگانه که شامل پیش درآمدها، چهار مضرابها، آهنگهای ضربی و دستگاههای موسیقی ایرانیاست را گذراند. استاد ابولحسن صبا در یک مهمانی به نبوع و توانایی پرویز یاحقی پیبرد و برای ادامه فراگیری بیشتر، او را پذیرفت و پس از گذراندن این دورهها بود که به دعوت داود پیرنیا وارد برنامه گلها شد. وی در ۱۸ سالگی یکی از ساختههایش به نام امید دل من کجایی، را با صدای استاد غلامحسین بنان در برنامه گلها اجرا کرد و به پیشنهاد استاد ابولحسن صبا پرویز یاحقی رهبری ارکستر را به عهده گرفت. استعداد موسيقي در خانواده ياحقيها موروثي بود، كمتر كسي از اقوام بود كه استعداد و حداقل علاقه به موسيقي نداشته باشد، پرويز یاحقی از طرف مادرش با خانواده ياحقيها نسبت داشت. نام خانوادگي او صديقيپارسي و فرزند يك ديپلمات بود كه گاهی به مأموريتهاي خارج از كشور نيز مي رفت. شغلي كه در ۷۰ سال پيش، از مشاغل سطح بالا در اجتماع شناخته ميشد. پدرش با موسيقي نواختن پرویز موافق نبود و علاقهی او را سركوب ميكرد. جنب و جوش كودكانه پرویز را محدود ميساخت و سازهايش را كه با زحمت زيادي به دست ميآورد، ميشكست. زندگي بي سروسامان و انباشته از خشونت پدرسالاري در دورهی كودكي پرویز یاحقی، لطمههايي به روح و روان او وارد كرد. در برابر خشونت محيط زندگي خانهی پدري، مهرباني و رأفت محيط زندگي خانهی داييش، استاد حسين یاحقی هنرمند مشهور زمانه، پناهگاه او شد. حسينخان ياحقي هر چه داشت به خواهرزادهی بااستعدادش بخشيد. معلومات موسيقي، معاشرت با انسانهاي بزرگ و هنرمند.[۱]
قسمتی از متن مصاحبه با پرویز یاحقی
پرویز یاحقی خودش در مصاحبهای شرح دوران کودکی و علاقهمندیش به موسیقی و مشقتهایی که کشیده بود را چنین بیان میکند:
«من از کودکی علاقه زیادی به موسیقی نشان میدادم. مرحوم حسین یاحقی به خوبی به این نکته رسیده بود، ولی پدرم مخالف سرسخت موسیقیدان شدن من بود و همین اختلاف باعث میشد که ساعتها، آن دو با همدیگر مذاکره کنند . پدرم هم دریافته بود که قضیه به این آسانیها نیست. مبارزه و کشمکش بین پدرم و حسین یاحقی و ابوالحسن صبا شکل جدیتری به خود گرفت. نه این که با موسیقی بیگانه باشد، خیر فقط نمیخواست که فرزندش موسیقیدان شود. میخواست من دکتر یا مهندس شوم. اما دایی بدون توجه به خواست پدرم، دست از راهنمائی و آموزش من برنمی داشت. کار بهجایی رسید که پدرم برای اینکه من را از محیط دور کند، تصمیم گرفت به بهانهی مأموریت اداری مرا از کشور خارج کند. چشم باز کردم خودم را در بیروت یافتم. زمانی که از حسین یاحقی، صبا و ... دور شدم به سختی بیمار شدم . کاخ آرزوهایم را که همان همنشینی با موسیقیدانان بود، فرو ریخته دیدم. یادم رفت بگویم فلوت کوچکی داشتم که با آن نغمههای موسیقی را تقلید میکردم و پدرم حتی اجازه نداد فلوت را همراه بیاورم. بیماری من هر روز شکل جدیتری به خود میگرفت. پدرم که بسیار مرا دوست داشت، هر روز مرا نزدیک پزشک میبرد. بعد از مدتی نزد این پزشک و آن پزشک رفتن، عاقبت یک دکتر فرانسوی، پس از معاینات زیادی به پدرم گفت، فرزند خردسال شما از دوری چیزی رنج میبرد. از او خواست که هرچه زودتر آن چیز را که از من دور کرده، به من بازگرداند. او به پدرم گفت اگر غیر از این باشد کودک تو از بین می رود. دور شدن از کانون موسیقی، من را تا آستانه مرگ پیشبرد. پدرم خیلی نگران بود؛ ولی از طرفی نمیخواست که من را بازگرداند. خلاصه، خبر بیماری من به گوش مادرم رسید. مادرم در نامهای خطاب به پدرم نوشت : « تو میخواهی پرویز را بکشی تا حرف خودت را به کرسی بنشانی». سه یا چهار سال به سختی گذشت. تا این که در آستانه ده سالگی، با پول توجیبی که جمع کرده بودم از خانه پدری فرار کردم و به ایران بازگشتم. به محض رسیدن به ایران، خانوادهام مرا در بیمارستان بستری کردند. ابتدا بیماری من را سل تشخیص دادند، ولی بعد از مدت کوتاهی علت اصلی بیماریام را تشخیص دادند و در نامهای خطاب به پدرم گفتند که اگر بیش از این پافشاری کنی فرزندت از بین میرود... من در ایران ماندم و نزد استاد حسین یاحقی تعلیم موسیقی را به صورت جدی ادامه دادم».[۲]
تشويق ها و سفارش هاي استاد ابوالحسن صبا به دوستش استاد حسين ياحقي دربارهی پرورش استعداد خارقالعاده پرويز یاحقی، در آينده او تأثير زیادی داشت و خاطرهاي ژرف و پر از احترام در ذهن پرويز ياحقي تا آخر عمرش باقي گذاشته بود. «سایت موسیقی ایرانیان»
داوود پيرنيا براي او هرگونه قيد و بند و تشريفات و موانع اداري را براي ورود و خروج او در راديو، حذف كرده و استوديویي شبانه روزي براي ورود استاد پرویز ياحقي مهيا كرده بود تا هر وقت بخواهد بيايد و بنوازد و ضبط شود و به يادگار بماند، داوود پیرنیا هميشه او را بهعنوان شخصيتي بينظیر ياد ميكرد. در سالهاي پس از انقلاب ضدسلطنتی چنين امكاني را در منزلش درست كرد. دوستان و حاميان و هوادارانش براي او پيشرفتهترين دستگاهها و وسايل را از خارج آوردند؛ و برايش شرايطي را مهيا كردند كه با خيال راحت بتواند آنچه را كه فیالبداهه در شبانه روز به او الهام ميشود را آزادانه و با كيفيت عالي ضبط كند.[۱]
شخصیت پرویز یاحقی
پس از استاد ابوالحسن صبا، در ۵۰ سال گذشته، چهرهاي تأثيرگذارتر از پرویز یاحقی در زمينه ويولون نوازي وجود نداشته است و گذشته از نبوغ ذاتي در موسيقي، از هوش جامع و استعدادهاي شگفت آوري برخوردار بود كه به زندگي و شخصيت او جنبهاي جذاب و افسانهاي مي داد. پرويز ياحقي شخصيتي داشت كه در اصطلاح رایج امروزه به آن كاريزماتيك مي گويند. شخصيت اجتماعي او و صداي دلكش ويولونش، افسانهی شخصي او را در اين شصت سال ساختند.[۱]
همکاری برخی از هنرمندان با پرویز یاحقی
استاد پرویز یاحقی در طول زندگی با شعرا، خوانندگان و نوازندگان زیادی کار کرد؛ از جمله ترانهسرایانی چون سید اسماعیل نواب صفا، بیژن ترقی، رهی معیری، تورج نگهبان، رحیم معینی کرمانشاهی و... و آوازخوانانی چون داریوش رفیعی، هوشنگ شوکتی، منوچهر همایونپور، قاسم جبلی، غلامحسین بنان، حسین خواجهامیری معروف به ایرج، علیاکبر گلپایگانی، محمدرضا شجریان، کوروس سرهنگزاده، محمود محمودیخوانساری، عبدالوهاب شهیدی، سیدجواد بدیعیزاده، ادیب خوانساری و...[۳]
همچنین همکاری هنرمندانی مانند فضلالله توکل، آهنگساز و نوازندهی سنتور - جلیل شهناز نوازندهی تار - فرهنگ شریف نوازندهی تار - سیمین آقارضی نوازندهی چیرهدست قانون – جواد معروفی نوازندهی پیانو و نتظیم کنندهی بیشتر آهنگهای پرویز یاحقی - حمیرا آهنگساز برخی از ترانههای پرویز یاحقی و همسر سابق وی - دلکش آهنگساز برخی از ترانههای پرویز یاحقی - مرضیه آهنگساز برخی از ترانههای پرویز یاحقی.[۴]
هنر بداهه نوازی
پرويز ياحقي تا حدود ۲۲ سالگي در اركسترهاي مختلفي ساز زد. از جمله در اركستر مجيد وفادار، ويولونيست صاحب سبك و آهنگساز نابغه ایران، در همان اركستر با داريوش رفيعي آشنا شد. از سال ۱۳۳۵، به طور رسمي آهنگسازي را براي راديو تهران، كه به تازگي سازمان شده بود، شروع كرد و در يك دوره ۸ ساله، تعدادي از شنيدنيترين آهنگ-ترانههاي خود را با همكاري دوست شاعرش بيژن ترقي و افراد دیگر آفريد. پرویز ياحقي در ۲۲ سالگي همان نام و شهرتی را يافت كه آهنگسازان هم دورهی او با ۵ تا ۲۰ سال سن بیشتر از او يافته بودند. هنر اصلي پرويز ياحقي در بداهه نوازي به شيوهی خاص خودش بود. بدون اين كه از قبل متن آماده و از پيش حاضر شدهاي داشته باشد، خود را آماده اجراي آن رويدادي ميكرد كه در يك لحظه خاص، درون او اتفاق ميافتاد، صد ها هزار نفر از مشتاقان ساز او نيز شيفته همين سحرانگیزیها و شگفتآفرينيهاي او بودند.[۱]
سبک پرویز یاحقی
سبک استاد پرویز یاحقی بر خلاقیت بسیار زیاد و ابتکارهای فراوان در نواختن ویولن، بهکاربری ظرافت و تکنیک با هم در نواختن ویولن که اولی را از دایی خود استاد حسین یاحقی و دومی را از استاد ابوالحسن صبا آموخته بود؛ و استفاده از سیمهای کمکاربرد ویولن استوار است. کارشناسان و اساتید موسیقی با بررسی سبک استاد پرویز یاحقی و تحلیل آن، سبک او را دارای سه بخش و مرحله دانستهاند. سبک اول استاد یاحقی از شروع نوازندگیش تا سال ۱۳۴۴، سبک دوم از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۶۰، و سبک سوم از سال ۱۳۶۰ تا پایان عمر(سال ۱۳۸۵).
استاد پرویز یاحقی خالق خلاقیت در نواختن ویولن بود؛ چون هیچکس مانند او به خلاقیت در نواختن این ساز دست نزده است. او همچنین مبتکر ابتکارات بیشمار در سُلفِـژ و اجرای دستگاههای مختلف با ویولن بود. خلاقیت و ابتکار او در نواختن دستگاههای موسیقی ایرانی شامل رعایت نکردن ترتیب همیشگی نوازندگان در نواختن پیشدرآمد، گامها و گوشههای یک دستگاه از اول به آخر بود. این جسارت او خود موجب نوعی تغییر و دگرگونی در اجرای دستگاههای موسیقی شد؛ بهطور مثال اگر نواختن در سه گاه با هر سازی ازجمله ویولن، در یک گوشه خاص، به یک شکل مدون بوده است، او میخواست ترتیب موجود در این جریان را عوض کند؛ و نظمی نوین به نواختن در آن ببخشد. یعنی برای یک دستگاه باید ابتدا پیشدرآمدش را زد، سپس گوشههای مرتبط به آن با همان ترتیب تعریف شده از قبل را اجرا کرد؛ اما استاد پرویز یاحقی این سنت را شکست و یک دستگاه را از هر گوشهای که دلخواهش بود مینواخت؛ و با عوض کردن جای گامها و مقامها با هم، به یک ابتکار جالب و شیرین دست زد. البته این ابتکار بعدها دارای گسترهی گستردهتری شد تا جایی که مثلاً یک دستگاه از گوشه دستگاه دیگر مینواخت. کار ارزشمند دیگر استاد پرویز یاحقی در نواختن ویولن، خلق و اجرای چهار مضرابهای مختلف در دستگاههای موسیقی ایرانی بود. بهویژه چهارمضرابهای سه گاه و دشتی او که شهرتی بسیار داشت. استاد پرویز یاحقی در ساختن اورتور، یعنی پیش نوا که قبل از شروع ریتم کلی یک آهنگ توسط نوازنده اجرا میشود و مبتکرش درویش خان است، نیز مهارتی خاص داشت. اورتورها را مثل بیشتر آهنگهایش در مدتی کوتاه، گاه چند دقیقه و گاه حتی چند ثانیه فیالبداهه خلق میکرد. همچنین او نیز مثل بیشتر نوازندگان بزرگ که برای ساز یا سازهای تخصصی خود، کوکهای خاصی دارند، در ویولن کوکهایی مختص خود داشت که از لحاظ فنی بسیار سخت و تخصصی بودند. وی به کوکهای رایج در ویولن بسنده نکرد و با خلاقیت ذاتی خود یک سری کوک جدید نیز در این ساز برای دستگاههای مختلف خلق و ایجاد کرد. بهویژه در چهارمضرابها در هر گوشهای کوک تازهای به وجود آورد.
بهقول شادروان بیژن ترقی که گفت: «پرویز یاحقی در زنده کردن گوشههای موسیقی ایرانی و نشان دادن نقش ویولن و ساز سلو و تکنوازی که دارای سبکی ابتکاری و بدیع بود، در موسیقی سهم چشمگیری داشته است».
استاد بدیعی زاده دربارهی پرویز یاحقی گفته است: طبیعت هر چندین سال یا چندین قرن به ساختن آدمهای خارقالعاده دست میزند. اما پرویز یاحقی یکی از آن آدمهایی است که کمتر از دست طبیعت هم ساخته است که نظیر او با چنین استعداد عجیبی خلق کند.
استاد پرویز یاحقی موفقیت در موسیقی را فقط ماحصل نبوغ و تلاش نمیدانست بلکه موهبت خاص الهی را هم از ملزومات این امر میدانست.[۳]
نقش پرویز یاحق در موسیقی ایرانی
استاد پرویز یاحقی تغییر، تحول و انقلابی در اجرای دستگاههای موسیقی ایرانی ایجاد کرد. از موسیقی قدیم ایرانی، امروزه فقط ۳۰ لحن باربد باقی مانده است که البته آن هم سینه به سینه حفظ شده است. موسیقی ایرانی درحال حاضر هفت دستگاه اصلی دارد که عبارتاند از شور، سه گاه، چهار گاه، همایون، ماهور، نـوا، راست پنجگاه،[۳]
خاطرات بیژن ترقی
بیژن ترقی در کتاب خاطرات خود دربارهی استاد پرویز ياحقی و نقش وی در موسيقی ايرانی می نويسد:
«پرويز ياحقی در احيای هنر موسيقی اصيل و سنتی ايران و زنده کردن گوشههای پربار و غنی دستگاههای آن سهم چشمگير و بسيار مؤثری را به خود تخصيص داده است. چرا که در اجرای موسيقی ملی، از ويولن تنها در ارکسترها و کارهای دسته جمعی استفاده می شد؛ اما او توانست با استفاده از سيمهای بم و مهجور ويولن، به قدرت تأثير و وسعت هرچه بيشتر آن بيفزايد. از شاهکارهای دیگر اين هنرمند خلاق، ساختن و اجرای چهار مضرابهای مختلف در قطعات موسيقی ايرانی است. چيره دستی او در هنر آهنگسازی و تنظيم ارکستر برای آهنگهای ايرانی که در طول ۲۵ سال اخير، مؤثرترين و شيواترين ترانهها و قطعات آهنگين را از خود به يادگار گذاشته است که هيچگاه با گذشت زمان فراموش نخواهد شد». «سایت بیبیسی فارسی»
همين ويژگی ها سبب شده است تا از وی به عنوان نوازنده وآهنگسازی صاحب سبک ياد شود که ذوق و ابتکار را با عشق و شور در آميخت و آثار متفاوتی پديد آورد. پرویز یاحقی از تکنيکهای مختلف نوازندگی مانند ويبر، گليساندو، مالش، به نحوی دقيق و کامل و در خدمت موسيقی ايرانی استفاده میکرد و البته به دليل آشنايی عميق با موسيقی نواحی ايران و ملودیهای مهجور و استفاده از پوزيسيونهای مختلف و تازه در نواختن، توانست وسعتی شگفت انگيز به نوازندگی ساز ويولن ببخشد. «سایت بیبیسی فارسی»
پرویز یاحقی در سال ۱۳۴۲، دختری جوان را به جامعهی موسیقی ایران معرفی کرد. همان که بعدها مهستی نام گرفت. او افراد بسیاری را به جامعهی هنری شناساند اما هیچگاه معلمی نکرد. نوازندگانی چون جهانشاه برومند و شهرام خسروی بسیار از سبک او آموختند.[۵]
انزوا و گوشهنشینی
از سال ۱۳۵۰، به بعد برنامههای موسیقی رادیو دیگر شکوه گذشته را نداشت. با ادغام رادیو و تلویزیون و رفتن داوود پیرنیا از رادیو، برنامه گلهای تازه دیگر آن طراوت گلها را نداشت. این شرایط نیز رفتهرفته بر شیوهی کاری استاد پرویز یاحقی تأثیر منفی گذاشت و به قول خودش بهخاطر وجود صداهای ناساز از همه طرف و خارج شدن کار از موازین اصولی و غالب آمدن رابطه بر ضابطه؛ موجب کمکاری او در عرصه موسیقی شد. او در اکثر برنامههای گلهایی که بعد از رفتن پیرنیا شرکت داشت، دیگر کمتر بهعنوان آهنگساز بلکه بیشتر بهعنوان سولیست حضور مییافت. بهویژه از سال ۱۳۵۷، و به بعد در اثر همین معضلات و همچنین وقوع انقلاب ضدسلطنتی و شرایط متفاوت و سختی که پس از آن، هم برای پرویز یاحقی و هم برای اکثر هنرمندان حادث شد، استاد از کمکاری به عزلت و عملاً به بیکاری رسید. البته این به معنی آن نیست که وی از آنزمان تا آخر عمر فعالیت نداشتند، اتفاقاً فعالیتهای خصوصی پرویز یاحقی بیشتر هم شد؛ اگرچه بازتاب عملی نداشت. او پس از انقلاب ضدسلطنتی با همه ناملایمات سوخت و ساخت اما جلای وطن نکرد. استادپرویز یاحقی باوجود همهی محدودیتها و محرومیتها، پس از مدتی با شرایط ناساز کنار آمد و آرامآرام فعالیتهایش را دوباره از سر گرفت. او مجبور شد در منزل آقای طباطبایی به فعالیت بپردازد. اما بعد به کمک آقای طباطبایی وسایل صوتی، ضبط صدا و میکروفونهای بسیار پیشرفته و حساس تهیه و منزل خود را به یک استودیوی پیشرفته با قابلیت استریو و کیفیت آگوستیک تبدیل کند. او در این مدت برنامههای خصوصی زیادی اجرا کرد.. پرویز یاحقی با ممنوعیت کاری و از دست دادن دوستان و اساتید موسیقی به ویژه داییاش استاد حسین یاحقی که نخستین استادش بود؛ و همچنین مرگ اساتیدی مانند حبیبالله بدیعی و احمد عبادی در دههی ۱۳۷۰، مرگ مادرش، طلاق همسرش و درگذشت تنها خواهرش فاطمه (پروین) که مونس تنهاییهای برادرش بود؛ و امور منزل او را برعهده داشت، همه اینها در روحیه پرویز یاحقی اثر منفی گذاشت و صدمات جبرانناپذیری بر روح و روان بزرگ استاد موسیقی ایران پدید آورد. استاد پرویز یاحقی در سال ۱۳۸۴، دچار یک سانحه رانندگی شد که طی آن دست چپ ایشان دچار شکستگی شدید شد. وی برای عمل جراحی به کشور آلمان رفت. اما پس از عمل و بازگشت به ایران دیگر نتوانست مثل قبل ویولن بنوازد، چون دقیقاً همان دستی که با آن آرشه میکشید دچار سانحه شده بود. این بزرگترین و آخرین ضربهای بود که به استاد وارد آمد. انزوا و گوشه گیری رفته رفته به افسردگی تبدیل شد بهطوریکه دیگر اواخر،کمتر کسی را به حضور میپذیرفت. همهی اینها دست به دست هم داد تا استاد شهیر ویولن و نابغه دوران و موسیقیدان بزرگ ایران در عزلت و تنهایی رحلت کند.[۳]
نيمي از ۶۰ سال کار هنری پرویز یاحقی، يعني نوجواني و جواني او، در منازل و محافل بسیار دوستان و آشنايان و علاقه مندانش گذشت. نيم ديگر آن، كه از حدود سالهاي ۱۳۵۵ یا ۵۶، شروع شده بود، آرام آرام به انزوا و گوشهگيري گذشت؛ و تنهايي او در ۱۰ سال آخر عمرش، به نهايت رسيد. پرویز ياحقي براي همهی مردم، از عوام تا هنرمندان، غيرقابل دسترس شد و تنها افراد انگشتشماري به منزل او راه داشتند. حوادث روزگار، ارتباط او با زندگي را بهتدريج بريده بود و تنها علاقه و عشق به موسيقي و نوازندگي باقي مانده بود كه با فاجعه تصادف اتومبيل، رشته آن هم قطع شد. پرويز ياحقي پس از اين كه توانايي سابق را از دست داد، با خويشتنداري و وقار درد و رنج را تحمل کرد.[۱]
استاد پرویز ياحقی پس از انقلاب ضد سلطنتی به حاشيه رانده شد. طبع زودرنج و صراحت گفتار و کردارش نيز عاملی مضاعف شد تا اين گوشه نشينی و عزلت استمراری دو دههای يابد. از اواسط دهه ۷۰، نخست برخی از آثار گذشته وی مجوز انتشار گرفت؛ و در دهه ۸۰، نیز برخی از کارهای تازهاش به بازار موسيقی عرضه شد؛ اما با دستگاههای رسمی موسيقی ايران همکاری نداشت. پرويز ياحقی در سالهای اخير قبل از فوت، در منزلش استوديويی مجهز ترتيب داده بود؛ و با توجه به آشنايی عميقش با صدابرداری موسيقی، برخی از کارهای خود و ديگران را به شکلی مناسب تنظيم و ضبط کرد. از جمله اين آثار که میتواند گنجينهای برای موسيقی ايرانی باشد، رديف موسيقی ايرانی به روايت ويولن پرویز ياحقی است که سالها برای ضبط آن تلاش صرف شد.[۶]
سکوت در هر آهنگ، گاه بخشی گویاتر و مؤثرتر از نُتها و نغمههاست. استاد پرویز یاحقی در آهنگ زندگیش از سکوت، استفادهای بهجا و معنیدار کرد. سکوتی سیاه، البته نه به طول یک ضرب موسیقی، بلکه به طول ۲۸ سال در برابر رژیم ایران. این هنرمند متعهد به هنر، همزمان با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی در اوج بالندگی و درخشش خود قرار داشت. اما رژیم ایران در اعتراض او به هنرستیزی این رژیم، وی را خانهنشین کرد و از هرگونه فعالیت هنری ممنوع نمود؛ و پرویز یاحقی نیز سکوت پیشه کرد؛ و هرگز شرف هنرش را به ننگ کار برای رژیم ایران نیالود. ولی استاد یاحقی در درون و در حیطهی هنردوستان و یارانش، از پای ننشت و عالیترین آثار خود را در همین دوران خلق کرد. آثاری فوقالعاده بهصورت تکنوازی ویولن و همنوازی با سازهای دیگر، این آثار که مخفیانه اجرا و ضبط شده بود، در میان مردم، به همین صورت دست به دست گشت؛ و استاد یاحقی به این شکل وفاداریش را به مردمی که عاشق شنیدن سازش بودند، به هنر و فرهنگ میهنش ابراز کرد؛ و در عین حال بدینوسیله مخالفت خویش را با رژیم جمهوری اسلامی نشان داد. «منبع سیمای آزادی»
آثار باقی مانده از پرویز یاحقی
آثار باقی مانده از استاد پرویز یاحقی دقیقاً معلوم نیست، به دلیل اینکه شمار زیادی از کارهای ایشان در برنامههای گلها، تکنوازان و برنامههای خصوصی بوده است؛ اما اکنون بخشی از اینها متأسفانه نابود شده یا در دسترس نیست، بهویژه برنامهی گلها که بیشک تعداد زیادی از این برنامهها حتماً برنامه خود استاد بوده است. با این حال آهنگهای ساخته شده توسط استاد پرویز یاحقی را بیش از ۶۰۰ آهنگ دانستهاند؛ و برنامههای خصوصی او را حدود ۵۰۰ برنامه عنوان کردهاند. مانند برنامههایی که با استاد محمدرضا شجریان از سال ۱۳۵۸، شروع به ضبط و اجرا نمودند. پرویز یاحقی پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۸، دو نوار باعنوان سلوهای یاحقی آلبوم شماره ۱۱۱ عرضه کردند. از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸، برنامههای خصوصی با اساتید جلیل شهناز و فرهنگ شریف اجرا کرد؛ و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱، با استاد احمد عبادی همکاری داشت. در سال ۱۳۷۳، با انتشار آلبوم طُـره ۱و۲ (بازپخش آلبوم ۱۱۱) و طراوت ۱و۲ به جامعه موسیقی، سکوت ۱۵ سالاش را شکست. در سال ۱۳۷۴، آلبوم طوبی ۱و۲ و همچنین آلبوم کیمیا که بداههنوازی بود را باز با وقفهای ۸ ساله در سال ۱۳۸۳، انتشار داد. در همین سال با مؤسسهی آوای باربد، قراردادی بلندمدت برای نشر آثارش بست؛ و در سال ۱۳۸۵، اجازهی مکتوب نشر آثارش را به مؤسسهی باربد داد. البوم بعدی پرویز یاحقی بهنام نیـاز بود که بلافاصله پس از آلبوم کیمیا در سال ۱۳۸۴، منتشر شد, آخرین آلبوم استاد پرویز یاحقی در ۱۱ دیماه ۱۳۸۵، به نام مهر و مهتاب ۱و۲ منتشر گردید که دقیقاً یک ماه پس از آن استاد یاحقی از دنیا رفت.
کنسرتی که اجرا نشد عنوان فیلمی مستند بود که آقای بهمن فرمانآرا ،کارگردان مشهور سینما، در مورد بخشی از زندگی استاد پرویز یاحقی ساخته و پس از مرگ ایشان منتشر کردند. بستر اصلی و شاید حدود ۸۰ درصد از فیلم، جز مصاحبهها و عکسهای مربوط به موضوع، توسط خود استاد یاحقی در مرداد ۱۳۷۲، و نوروز ۱۳۷۷، از فعالیتهای روزانه ایشان در منزل فیلمبرداری شده بود. این کارگردان بزرگ هم به علت مشغله کاری در زمان حیات استاد یاحقی، کاری نکرد و پس از مرگ ایشان این فیلم را تکمیل و منتشر کرد که آن هم نوشدارویی شد بعد از مرگ سهراب. شاید این از معدود آثار ویدیوئی درباره استاد باشد که باقی مانده است.[۳]
درگذشت پرویز باحقی
استاد پرويز ياحقی، نوازندهی ويولون و آهنگساز، ۱۳ بهمن ۱۳۸۵، درآپارتمانش واقع در تهران، خيابان آفريقا، كوچه نيلوفر درگذشت. هنگام مرگ در خانه، تنها بود. ۳۰ ساعت پس از درگذشتش، دو تن از دوستانش كه ازغيبت او نگران شده بودند، به خانه او سرزدند. همسايه گفته بود كه ۲ روز است از منزل آقاي ياحقي صداي ساز نميآيد. دوستان پرویز یاحقی را در منزل پيدا كردند در حالي که درگذشته بود. علت مرگ، ايست قلبي اعلام شد. برآورد شده بود. ظهر جمعه، خبر از طريق و اساماس و تلفن بهسرعت در شهر پيچيد و خبر درگذشتش جامعه را غافلگیر کرد. او كه هنگام مرگ ۷۱ سال داشت، ۶۳ سال پيش در اولين اجرايش از ايستگاه بي سيم راديو تهران، در ۸ سالگي از چنان كيفيت هنري تأثیرگذاری برخوردار بود كه مردم فکر كردند استاد حسين ياحقي است كه مي نوازد. طي اين ۶۳ سال، مردم با ساز پرویز یاحقی زيستند، گريستند، عاشقي كردند و خاطره اندوختند. مرگ او حادثهاي بود كه روان دوستدارانش را تكان داد. با درگذشت پرويز ياحقي، يكي از مهمترين ارکان موسيقي شهري ايران و برنامهی گلها فرو ريخت. اكنون از بزرگان آن دوره، چند تن بيشتر باقي نمانده است.[۱]
محمدرضا شجريان استاد آواز ایران از او با مهر و احترام ياد كرد و پري زنگنه در جمله زيبايي گفت: «ويولونش را با خودش به خاك بسپاريد چون هيچكس ديگري نميتواند آن را مانند خود پرويز بنوازد». قاسم رفعتي، به رهي ديدم برگ خزان را در آن سرماي زمستان با دردي در گلو و فريادي در اوج خواند.[۱]