کاربر:Abbas/صفحه تمرین2

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۵۳ توسط Abbas (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

انقلاب ۱۳۵۷ ایران یا انقلاب ضد سلطنتی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هجری شمسی ( ۱۱فوریه ۱۹۷۹) با قیام آحاد مردم ایران بر ضد حکومت پهلوی به پیروزی رسید و طی آن نظام شاهنشاهی پهلوی سرنگون و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن شد.

پیشینه تاریخی

بسیاری معتقدند که برای شناخت علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران باید به گذشته برگشت و این علتها را از کمی دورتر یعنی از جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بررسی کردو از آن تاریخ به بعد تحولات سیاسی اجتماعی ایران را دنبال کرد تا بتوان تصویر روشن و واضحی از وقوع انقلاب ضد سلطنتی پیدا کرد

جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲

در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و خلع رضا شاه از سلطنت از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ یک فضای باز سیاسی در ایران پدید آمد که راه را برای بسیاری جنبشهای سیاسی و اجتماعی در ایران باز کرد، که در رأس آنها جنپش ملی شدن صنعت نفت ایران قرار داشت. این جنپش به رهبری دکتر محمد مصدق که خود نماینده مجلس شورای ملی و رییس کمیسیون نفت مجلس بود پیروز شد، زمرمه‌های این جنپس از سال ۱۳۲۸ شروع شد. دکتر حسین فاطمی از موسسین جبهه ملی ایران وقتی مذاکرات مربوط به لایحه نفت در مجلس به بن پست رسید پیشنهادملی کردن نفت را به مصدق داد و مبارزه برای محقق کردن آن شروع شد. خود مصدق در این رابطه گفت: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، باید از آن کسی که اول این را پیشنهاد کرد، سپاسگزاری نمود و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است».[۱]

مصدق سرانجام در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ قانون ملی‌شدن نفت را از تصویب مجلس گذراند و در کمتر از ۴۰ روز بعد، قانون خلع ید از شرکت انگلیسی را نیز به‌تصویب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمایت توده‌های مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده نفتگران خوزستان به‌پیش می‌برد. چنین بود که در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست‌وزیری مصدق به‌مجلس و رژیم شاه تحمیل شد. اما اقدامات ملی و مردمی دکتر مصدق به‌مذاق دربار و استعمار انگلیس خوشایندنبود، از همین رو شروع به ‌توطئه علیه دکترمصدق کردند.[۲]

دولت انگلیس کشتیهای جنگی برای جلوگیری از صادرات نفت ایران اعزام کرد[۳] و دولت مصدق را تحت مضیقه شدید مالی قرار داد و از طرف دیگر از دولت ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد که دکتر مصدق شخصا در دادگاه حضور پیدا کرد و دادگاه را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به این دعوا دانست و در نهایت در این دعوای حقوقی پیروز شد. این یک ضربه مهلک به سیاست انگلیس بود. از طرفی مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثی‌ساختن توطئه‌های استعمار، از یکسو و پیش بردن اصلاحات اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن به‌عنوان ابزار اعمال فشار و اجرای توطئه‌ علیه جنبش ضداستعماری مردم استفاده می‌کرد بر عهده بگیرد و اعلام کرد که در صورت تن‌ندادن شاه به‌ این شرط، از نخست‌وزیری استعفا خواهد داد. شاه که سلطنت خود را در خطر می‌دید، شدیداً با سپردن وزارت جنگ به‌مصدق مخالفت کرد. دکتر مصدق در روز ۲۵تیر ۱۳۳۱، از نخست‌وزیری استعفا داد. با استعفای مصدق، شاه فرصت را غنیمت شمرده و قوام‌السلطنه،کهنه‌کارترین مهره ‌‌‌‌‌‌‌رژیم فئودالی و دربار استعماری را به‌نخست‌وزیری برگزید. قوام طی اعلامیه‌ای هرگونه مخالفت با دولت را ممنوع و مردم را تهدید به سرکوب کرد و ارتش و شهربانی را در خیابانها مستقر کرد. ٰاین گونه اقدامات و تهدیدات قوام نتیجه‌بخش نبود. موج اعتراضات توده‌ای علیه انتصاب قوام به‌نخست‌وزیری از تهران و سایر نقاط کشور برخاست. سرانجام صبح روز سی‌ام تیرماه سال۱۳۳۱، مردم تهران به خیابانها ریختند. انبوه مردم با فریادها و شعارهای "یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است"، "مرگ بر قوام"، با نیروهای ارتش و شهربانی به‌مقابله برخاستند. قیام مردمی با شدت و حدت ادامه پیدا کرد و سرانجام پس از کشته و مجروح‌شدن قریب به ۸۰۰ نفر از مردم تهران، شاه فرمان نخست‌وزیری قوام را لغو کرد و به‌خواستهای دکتر مصدق گردن گذاشت.[۴]

درنهایت انگلیسیها به این نتیجه رسیدند که باید دولت مصدق را ساقط کنند و در این راه آمریکا را نیز با این استدلال که ادامه حکومت مصدق ایران را در آغوش کمونیسم قرار خواهد داد با خود همراه کردند. فرماندهی عملیات کودتا به عهده کرمیت روزولت مدیر بخش خاورمیانه سیا بود ابتدا در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ اقدام به کودتا کردند که با لو رفتن کودتا ناکام ماند ولی در نهایت در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با هدایت سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس و مشارکت ایادی دربار به خصوص اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه و نظامیان وابسته به شاه و در رأس آنها سرلشگر فضل الله زاهدی و روحانیون از جمله کاشانی و اراذل و اوباشی مانند شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ کودتا انجام شد و دولت مصدق سرنگون شد.[۵]

جندی بعد دکتر مصدق دستگیر و در دادگاه نظامی به حبس و تبعید محکوم شد. روز ششم اسفند ۱۳۳۲دکتر حسین فاطمی دستگیر شد و روز ۱۹آبان ۱۳۳۳در حالی که ۴۰درجه تب داشت، با برانکارد به پای جوخه اعدام برده شد.[۶]

انقلاب سفید شاه

شاه در دهه نخست بعد از کودتای ۱۳۳۲ قدرت خود را تثبیت کرد. رهبران کودتا را به مناصب کلیدی گمارد. با کمک سیا،‌ اف بی آی و موساد،‌ ساواک را تشکیل داد. احزابی مانند حزب توده و جبهه ملی و احزاب مخالف دیگر را تارو مار کرد. مثلا حزب ایران ستون اصلی تشکیل دهنده جبهه ملی را در سال ۱۳۳۶ منحل کرد. با تشکیل کنسرسیوم نفت متشکل از غولهای بزرگ نفتی دنیا عملا جنبش ملی شدن نفت را ساقط کرد. ساواک با گسترش شبکه‌های خود توانست افرادی که به دانشگاهها و ادارات و کارخانه های عظیم دولتی وارد می‌شوند به طور کامل بازرسی و تفتیش کند. با طبقه روشنفکر و کارگر برخوردی قاطع داشت و عملا دیکتاتوری همه جانبه را بر جامعه حاکم کرده بود. ازطرفی نفوذ خانواده‌های اشرافی زمین دار روز به روز بیشتر می‌شد به طوری که نسبت نمایندگان مجلس زمین‌دار از ۴۹درصد در دوره هفدهم ۱۳۳۲-۱۳۳۱ به ۵۱ درصد در دوره نوزدهم ۱۳۳۹-۱۳۳۵ رسید.

شاه برای اجرای برنامه‌های بلند پروازانه خود و هزینه‌های نظامی، ایران را زیر بار کمرشکن وامهای هنگفت خارجی برد که باعث ایجاد بحران اقتصادی شد که این بحران در سال ۱۳۳۹به اوج خود رسید. به علت وامهای سنگین اندوخته‌های خارجی کشور خالی شد و ایران محتاج دریافت وام از صندوق بین‌المللی پول و آمریکا گشت. دولت آمریکا به ریاست جمهوری کندی که سیاستش برای مهار انقلابات احتماعی وارد کردن اصلاحات لیبرالی در حکومتهای دیکتاتوری بود شرط کمک خود را وارد کردن لیبرالهای در ساختار حکومت ایران قرار داد. مجموع این عوامل رژیم را بی‌ثبات کرد. اعتصابات و اعتراضات گسترده‌ای شروع شد که بعضا به درگیریهای خونینی انجامید.[۷]

شاه تحت این شرایط و فشار از طرف آمریکا امینی را به نخست وزیری برگزید. که امینی اصلاحات مد نظر آمریکا را که اصلاحات ارضی در راس آن بود در دستور کار خود قرار داد. در این بین شاه که بیم آن داشت اصلاحات سیاسی و اقتصادی موقعیت او را تحت تاثیر قرار دهد، آمریکاییها را قانع کرد که اصلاحات را خود بدست بگیرد و دولت امینی بعد ا‌ز چهارده ماه برکنار و علم جای او را گرفت و نهایتا برنامه اصلاحات ارضی به اجرا درآمد. ابتدا در ۱۹ دی ۱۳۴۱کنگره ملی کشاورزان تشکیل میشود و شاه برنامه اصلاحات ارضی خود را در آنجا اعلام می‌کند. در۶بهمن ۱۳۴۱ شاه برای مشروعیت بخشیدن به برنامه خود آنرا با نام انقلاب سفید با ۶ اصل به رفراندوم گذاشت. در واقع شاه رهبری دوران گذار از حکومتی نیمه فئودالی به حکومت بوزژواری کمپرادور را خود به دست می‌گیرد و با این کار با یک پایه کردن حکومت خود هر چه بیشتر پایه‌های دیکتاتوری سلطنتی خود را محکمتر می‌کند.

بیهودگی این تلاشها در خرداد سال ۴۲ آشکار شد وقتی که توده مردم به خیابانها ریختند و دست به اعتراض زدند

قیام ۱۵ خرداد گورستان رفرمیسم

مخالفان اصلی برنامه‌های شاه دو گروه اصلی قدرتمند بودند، یکی جبهه ملی و دیگری طبقه مذهبی و متحدانشان در بازار،جبهه ملی طی اعلامیه‌ای انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حقوق مدنی به زنان بودند. در نیمه ۱۵ خرداد با فراخوان جبهه ملی و تشکلهای اصناف و بازاریان مردم به خیابانها ریختند. قیام خرداد ۴۲ سه روز به طول انجامید و نه تنها تهران و قم بلکه اصفهان و شیراز و مشهد و تبریز را نیز در بر گرفت در نهایت شاه این قیام را در ۱۵ خرداد با وارد کردن نیروی نظامی به طرز خونینی سرکوب کرد که صدها و شاید هزاران کشته و مجروح بر جای گذاشت.

طی وقایع مربوط به این اعتراضات بود که خمینی که در آن زمان شصت و جهار ساله بود و هیچ سابقه مبارزاتی نداشت ظاهر شد و سخنرانیهای را در اعتراض به انقلاب سفید ایراد کرد . به قول آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» خمینی در آن سالها به هیچ وجه به دنبال از بین رفتی سلطنت نبود و در واقع شاه را نصیحت می‌کرد.

پس از این واقعه که قیام ۱۵ خرداد نام گرفت، رهبران جبههٔ ملی دستگیر نهضت آزادی منحل و خمینی به ترکیه تبعید شد که پس از چندی از آنجا به عراق رفت. در واقع بعد از واقعه سرفصلی در تاریخ مبازرات مردم ایران رقم خورد و هرگونه امید به اصلاحات در نظام سلطنتی از بین رفت و به همین خاطر شیوه‌های احزاب سنتی مخالف شاه که در صدد اصلاح این نظام بودند نیز به گور سپرده شد و در واقع این سرفصل به گورستان رفرمیسم معروف شد.

پبدابس سازمانهای انقلابی بعد از سرکوب قیام ۱۵خرداد ۴۲

بعد از سال ۱۳۴۲ و مشخصا سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد دیگر شیوه‌های اصلاح طلبانه برای تغییر در ساختار نظام دیکتاتوری سلطنتی جوابگو نبود و به تبع آن احزابی هم که با این خط مشی تأسیس شده بودند کارایی نداشتند. شاه عملا حکومت خودکامه خود را تثبیت کرده بود و اجازه فعالیت به هیچ جریان سیاسی مخالفی را نمی‌داد.

در این شرایط بود که تعدادی از جوانان شروع به مطالعاتی در تاریخ ایران و تاریخ انقلابات زدند که در نهایت منجر به تشکیل سازمانهای انقلابی شد که اصلی ترین آنها سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بودند. این گروهها راه مبارزه با دیکتاتوری شاه را مبارزه مسلحانه و قهر آمیز دانسته و به مبارزه حرفه‌ای روی می‌آورند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین ایران محمد حنیف نژاد و سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بودند که قبل از تشکیل سازمان مجاهدین در نهضت آزادی فعالیت داشتند. حنیف نژاد و یارانش در شهریور ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین را تشکیل دادند. این سازمان طی مدت ۶ سال فعالیت مخفی که تا آنموقع در ایران بی سابقه بود به جذب نیرو و مظالعه و تربیت کادرها و تدوین ایدئولوژي و استراتژي و آماده سازی خود برای آغاز مبازره مسلحانه پرداخت. در شهریور ۱۳۵۰ ضربه گسترده ساواک به سازمان مجاهدین باعث دستگیری تقریبا تمامی اعضای سازمان می‌شود و در سالهای بعد بنیانگذاران سازمان و اکثر مرکزیت سازمان مجاهدین اعدام می‌شوند. در نهایت اعضای باقی مانده سازمان ازجمله رهبر آنان مسعود رجوی در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد می‌شوند.

گروه دیگر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نام دارد که از ترکیب دو گروه یکی به رهبری بیژن جزنی و دیگری به رهبری مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان تشکیل می‌شود. چریکهای فدایی خلق با حمله به پاسگاه ‌ژاندارمری سیاهکل در بهمن ۱۳۴۹ در شمال ایران اعلام وجود می‌کند و در واقع این عملیات سرآغاز جنگ چریکی در تاریخ انقلاب ایران است.

ورود سازمانهای جریکی به صحنه مبارزات مردم ایران روح تاره‌ای در جامعه خموده و دیکتاتور زده ایران می‌دمد. قشر جوان به خصوص در دانشگاهها به سمت گروههای انقلابی متمایل می‌شوند و در واقع دانشگاه اصلی‌ترین محل جذب نیرو برای این سازمانهای انقلابی است. از طرفی بسیاری از بازاریان مخالف شاه تامین کننده مالی این سازمانها به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران هستند.

در زندان جبهه‌ای در مبارزه با شاه شکل میگیرد و در واقع با ورود مجاهدین و فداییان به زندان آنجا نیز به سنگر مبارزه با دیکتاتوری تبدیل می‌شود، در حالی که قبلا زندان برای اعضای احزاب سنتی پایان مبارزه و محلی برای گذراندن دوران محکومیت بود.

در واقع ورود سازمانهای انقلاب چریکی به صحنه‌ مبارزه اجتماعی مردم ایران سرفصلی است که حامیان غربی شاه به خصوص آمریکا را وادار به تجدید نظر در مورد سیاستهای خود در ایران می‌کند. چرا که خطر یک انقلاب رادیکال اجتماعی را قریب الوقوع می‌بیند. در واقع سازمانهای انقلابی و فداکاریهای آنها بود که زمینه ساز اتفاقات سرنوشت ساز بعدی شد و حامیان خارجی شاه را بر آن داشت که برای جلوگیری از یک انقلاب قهر آمیز و از دست رفتن ایران به عنوان اصلی ترین پایگاه خود در منطقه به فکر جاره بیفتند. که این خود پیش ‌درآمد شکستن طلسم اختناق و طلسم شکست ناپذیری دیکتاتوری بود و با میدان آمدن توده مردم در سالهای پایانی حکومت پهلوی باعث سرنگونی نظام شاهنشاهی شد.

وقایع سال ۱۳۵۷و سرنگونی نظام شاهنشاهی

بعد از روی کار آمدن کارتر در آمریکا و سیاست حقوق بشر او که در واقع برای مهار جنبشهای اجتماعی در کشورهای جهان سوم بود. تحت فشار آمریکا شاه مجبور شد که فشار سرکوب به خصوص در زندانها را کم کند، همینطور رژیم شاه از طرف سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بین‌‌الملل و یا کمیسیون بین‌المللی قضات در ژنو و کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر سازمان ملل متحدتحت فشار بود و همین باعث ایجاد یک فصای باز برای فعالیتهای سیاسی شد. در این دوران یکی از عوامل مؤثر در نارضایتی مردم عامل اقتصادی بود چرا که اقتصاد ایران در این سالها دجار تورم شدیدی شد که در نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی شاه و فساد اقتصادیی و اداری فزاینده بود، اما شاه برای مهار این بحران به سرکوب تجار و یا بازاریان و فروشندگان خرده پا روی آورد. این اوضاع و احوال بحرانی تنها به یک جرقه نیاز داشت که آنهم طی سلسله رخدادهای در آبان ۵۶ فراهم شد. در سال ۱۳۵۶سلسله تظاهراتی در سراسر ایران شکل گرفت که ابتدا در قم بود که نیروهای شاه آنرا سرکوب و به خاک و خون کشیدند در ادامه در روز چهلم بزرگداشت کشته‌شدگان قم مردم در تبریز به خیابانها ریختند و همینطور این تظاهرات ادامه داشت و هر بار چهلم کشته شدگان به تظاهرات بر علیه حکومت شاه تبدیل می‌شد. در سال ۱۳۵۷ همین تظاهرات ادامه داشت در ۱۷ شهریور تظاهرات مردم تهران در میدان ژاله به خاک و خون کشیده شد و حکومت نظامی به اجرا در آمد. در ادامه با تشدید بحران روزبه روز اعتراضات گسترش می‌یافت. شاه در ۹ دی ۱۳۵۷ بختیار را به نخست وزیری برگزید و خود در ۲۶دی کشور را ترک کرد. خمینی که در ماههای قبل از عراق به پاریس رفته بود و در پاریس مشغول مذاکره با قدرتهای غربی برای انتقال قدرت بود در ۱۲ بهمن به ایران آمد و در نهایت در ۲۲ بهمن با تلاش مردم و نیروهای انقلابی مانند مجاهدین و فداییها و آزاد کردن تمامی مراکز سرکوب و زندانها و پادگانها و مراکز کلانتری و رادیو تلویزیون حکومتی و اعلام بیطرفی ازتش در دعوای دولت بختیار و مردم، انقلاب ایران بیروز شد.

وقایع مهم در جریان انقلاب ۵۷ (گاه‌شمار انقلاب)

شروع تظاهرات سلسله وار از آبان ۱۳۵۶

با توجه با اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران یعنی وجود فساد اقتصادی گسترده در دستگاه حاکم و همجنین تورم فزاینده و اینکه شاه بعد از سال ۴۲ یک دیکتاتوری تمام عیار را بر جامعه ایران حاکم کرده بود و تمام راههای ارتباطی بین طبقه حاکم و مردم را بست اوضاع اجتماعی در ایران به خصوص در سالهای بعد از ۱۳۵۰ روز به روز به سمت بحران حرکت می‌کرد و همانطور که مشخص شد فشارهای بیرونی بر حکومت شاه برای رعایت حقوق بشر و فشار روز افزون اقشار اجتماعی مختلف برای کسب آزادیهای سیاسی و اجتماعی ایران را به انبار باروتی بدل کرده بود که برای انفجار نیازمند یک جرقه بود.

این جرقه در پی جند اتفاق در پاییز و زمستان ۱۳۵۶ زده شد. ابتدا در ۲۸ آبان ۵۶ پس از برگزاری ۹جلسه شب شعر آرام کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه آریامهر(شریف) پلیس جلسه دهم را که ۱۰۰۰۰ دانشجو در آن حضور داشتند بر هم زد. به دنبال این اتفاق جمعیت خشمگین به خیابانها ریختند و شعارهای ضد رژیم سر دادند، که در اثر درگیری تعدادی کشته و زخمی و تعدادی نیز دستگیر شدند. در ده روز بعد از این واقعه نیز تهران شاهد برگزاری تظاهرات وسیعتر دانشجویی و تعطیلی دانشگاههای اصلی شهر بود. همجنین در طول هفته بعد به مناسبت روز ۱۶ آذز ( روز دانشجو) دانشجویان دانشگاههای مهم کشور دست به اعتصاب زدند و همچنین دستگیر شدگان نا آرامی‌های قبلی بعد از محاکمه‌های کوتاه در دادگاههای مدنی آزاد شدند و این نشانه طلسم شکسته رژیم شاه بود.[۸]

واقعه بعدی انتشار مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات ۱۷دی ۱۳۵۶ بود که در آن به روحانیون ضد رژیم با نام «مرتجعین سیاه» توهین شده بود و آنان را به همکاری با کمونیستهای بین‌المللی برای از بین بردن دستاوردهای انقلاب سفید متهم کرده بود و همچنین در این مقاله به شخص خمینی نیز توهین شده بود که در پی انتشار این مقاله مردم قم به خصوص طلاب به خیابان ریختند و بازار و حوزه علمیه تعطیل شد. این تظاهرات به درگیری با پلیس انجامید و در اثر آن تعدادی کشته و مجروح شدند. چهلمین روز کشتار مردم قم ۲۹ بهمن ۵۶ بود که طی آن در شهرهای اصلی و بزرگ تظاهرات آرام برگزار شد ولی در تبریز تظاهران به خشونت کشیده شد و مردم با حمله به مراکز سرکوب بیشتر نقاط شهر را در دست گرفتند. قیام تبریز ۲ روز طول کشید تا اینکه حکومت با توسل به نیروهای کمک ارتش و تانک و هلی کوپتر جنگی آنرا سرکوب کرد. رهبران مذهبی و جبهه ملی از مردم خواستند چهلم شهدای تبریز را گرامی بدارند. دهم فروردین ۵۷ چهلم شهدای تبریز بود که طی آن و دو روز پس از آن اکثر بازارها و دانشگاهها تعطیل شد و مراسم باشکوهی در ۵۵ شهر برپا شد. تظاهرات در تهران،‌یزد، اصفهان، بابل و جهرم به خشونت کشید و به خصوص در یزد شدیدترین درگیریها روی داد. پلیس مردم را گلوله باران کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند. در سومین روز ناآرامی‌ها شاه مانور نیروی دریایی را نیمه تمام گذاشت و خود شخصا فرماندهی پلیس ضد شورش را به عهده گرفت. مراسم چهلم بعدی نوزدهم اردیبهشت ۵۷ بود که در بسیار از شهرها مراسم یادبود برگزار شد که این بار در تعداد شهرهای بیشتری حدود ۲۴ شهر به خشونت کشید. در تهران شاه به ۲۰۰۰ نیروی مسلح دستود داد بازار را محاصره کرده و برای بر هم زدن گردهمایی از گاز اشک آور استفاده کنند. درگیریها در قم ۱۰ ساعت طول کشید و وقتی مردم به خانه شریعتمداری پناه بردند نیروهای مسلح داخل خانه شده ۲ طلبه را کشتند. در ظاهر این تظاهرات سرکوب شد ولی واضح بود که در پیکره رژیم پهلوی شکافی عمیق پدیدار گشته است.[۹]

آبان ماه ١٣٥٦شاه براي ديدار با كارتر به آمريكا رفت . او اكنون نيازمند جلب حمايت كارتر و تثبيت موقعيت خود در رابطه با سياست جديد دولت آمريكا و ادامه روند تحولات در داخل كشور بود. پس از بازگشت از آمريكا، شاه طي نطقي اعلام كرد كه تصميم گرفته به مردم ايران آزادي بدهد: «...در كشور ما هم كه با اجراي انقلاب شاه و مردم، ملت ايران به تدريج باسواد شده و مي شوند، بايد روش اداره مملكت تغيير كند و به تدريج مردم عادت كنند كه در امور كشور دخالت بيشتري داشته باشند. اين است كه تصميم گرفته‌ايم به مردم آزادي داده شود...»

پس از سفر شاه به آمريكا و اعلام پايبندي وي به سياست حقوق بشر و روند آزاديها، موج جديدي از سياستمداران محافظه‌كار، به جنبش دموكراتيك ضدشاه پيوستند. از جمله بايد از ورود عناصرسابق جبهه ملي، نهضت آزادي و برخي از ديگر ملي گرايان به صفوف جنبش دموكراتيك نام برد . در آذر ماه سال ٥٦ ، بازرگان به اتفاق چند تن ديگر«جمعیت طرفدران آزادی و حقوق بشر» را تأسيس كردند. اين جمعيت در اولين موضعگيري خود، خواستار آزادي زندانيان سياسي شد. اكنون در كنار صف « مرگ بر شاه » صف ملايم ديگري نيز به آرامي شكل مي گرفت. درست در چنين موقعيتي بود كه بالاخره خمینی هم وارد شد.

از نظر خميني نيز كه تيز هوش ترين آخوند دوران بود، مناسب ترين و كم خطرترين زمان، پس از با زگشت شاه از آمريكا و اعلام وفاداريش به سياست حقوق بشر تشخيص داده شد. خميني به علاوه، يك قدم دورتر را نيز در رابطه با موقعيت خودش مي‌توانست ببيند. او ديگر هيچ درنگي را جايز نمي‌ديد. خميني، در اوايل آذر نامه‌يي خطاب به آقایان علما مخفیانه به ایران فرستاد و ا‌ز آنها خواست زودتر بجنبند! خميني نوشته بود: «...امروز در ايران فرجه‌يي پيدا شده و اين فرصت را غنيمت بشماريد… الان نويسنده هاي احزاب اشكال مي كنند،اعتراض مي‌كنند، نامه مي‌نويسند و امضا مي‌كنند. شما هم بنويسيد و چند نفر از آقايان علما امضا كنند. مطالب را گوشزد كنيد … اشكالات را بنويسيد و به دنيا اعلام كنيد اشكالات را بنويسيد و به خودشان بدهيد، مثل چندين نفر كه ما ديديم اشكال كردند و بسياري حرفها زدند و امضا كردند و كسي هم كارشان نكرد...»[۱۰]

تظاهرات ۱۷ شهریور ۵۷ (جمعه سیاه)

بعد از تظاهرات سلسله وار و برگزاری یادبودهای چهلم پی در پی، رژیم به اقداماتی برای مهار اوضاع بحرانی کشور دست زد. در واقع می‌خواست با دست زدن به اصلاحاتی ناآرامیها را فرو بنشاند ازجمله تعدیل سیاستهای بلند پروازانه اقتصادی که باعث تورم شده بود و یا بعضی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی درمطبوعات و همچنین از سخت گیری بر بازاریان و فروشنده‌های خرده پا کم کرد به امید که اوضاع جامعه جوشان انقلابی ایران را آرام کند که البته به صورت مقطعی هم موفق بود به طوری که در دوماه نخست تابستان ۵۷ ناآرامی عمده‌ای روی نداد و حتی چهلم کشتارهای ۲۲-۲۰ اردیبهشت به آرام و بدون خونریزی برگزار شد و آموزگار نخست وزیر وقت با اطمینان گفت که «بحران پایان یافته است». اما در واقع این تنها آغاز بحران و آرامش تابستان آن سال، آرامش قبل از طوفان بود.[۱۱]

در بهار ٥٧ ، بروز يك ركود نسبي در وضعيت جنبش، آخرين فرصت را براي يك رفرم جدي در اختيار شاه گذاشت. اما او حاضر به دادن هيچ امتياز جدي نشد. شاه حتي در نطق ٢٥ ارديبهشت خود عليه دولتهاي دموكراتيك غربي صحبت كرد . برخي از ناظران سياسي، اما، در آيينه حوادث ايران، يك انفجار عظيم توده‌ايي را پيش بيني مي‌كردند، چيزي كه شاه در آنموقع هرگز آن را نمي‌ديد. در ۳۰ اردیبهشت ۵۷ بازرگان در نامه‌ای به شاه که برای معینیان رییس دفترمخصوص او فرستاد، نوشت: «چنانچه صاحب نظران مخالف را احضار فرمایید...اینجانب آمادگی و اشتیاق و درخواست خود را برای چنین مصاحبه تلویزیونی...اعلام می‌دارم و فکر می‌کنم شایسته مقام شاهنشاهی نیز چنین باشد که یک بار با معترضان خود به جای چماق و مسلسل و تانک با سلاح منطق و قانون روبرو شود.» [۱۲]

بر اثر سیاستهای اقتصادی دولت و رکود اقتصادی دستمزد کارگران نیز افت کرده و باعث بروز اعتصابات در بخشهای صنعتی و کارگری شده بود و کارگران نیز به صف معترضین پیوسته بودند. کارگران علاوه بر اعتصاب، تظاهرات هم می‌کردند. نخستین تظاهرات پرشمار از این دست روز ۳۱ تیر در مشهد بود که به درگیری انجامید و طبق آمارهای محافظه کارانه ۴۰ تن کشته شدند در هفتمین روز کشتار مشهد در اکثر شهرهای بزرگ مراسم یادبود برگزار شد که در تهران، قم، تبریز، اصفهان و شیراز به درگیری خیابانی انجامید. در چند روز نخست ماه رمضان که از ۱۴ مرداد شروع شده بود تظاهرات خشونت باری در تبریز، مشهد، اهواز، بهبهان، شیراز و اصفهان برپا شد که خونیترین آنها در اصفهان بود که تظاهر کنندگان بیشتر قسمتهای شهر را تصرف کردند. این درگیری دو روز به طول انجامید که رژیم با وارد کردن ارتش و کشتن حدود ۱۰۰ تن توانست کنترل شهر را بدست بگیرد و حکومت نظامی اعلام کرد.[۱۳] تظاهرات ۱۹مرداد اصفهان، لرزه بر اندام رژيم انداخت . رشته هاي شاه درباره آزادي و دموكراسي پنبه شد و رژيم براي اولين بار در اصفهان به مدت يك ماه حكومت نظامي اعلام كرد.[۱۴] روز ۲۸ مرداد۵۷ آتش سوزی سینما رکس آبادان ایران را تکان داد دولت و مخالفان هر کدام یکدیگر را متهم به ایجاد این آتش سوزی میکردند فردای آنروز در تشیع کشته شدگان ۱۰۰۰۰ تن از مردم شرکت کردند و شعارهای ضد حکومتی سر دادند خبرنگار واشنگتن پست نوشت: « مانند تظاهراتهای نه ماه پیش تظاهرات آبادان هم یک پیام ساده داشت «شاه باید برود»

روز ۵ شهریور شاه شریف امامی را به جای آموزگار به نخست وزیری انتخاب کرد و نام دولت او را دولت آشتی ملی گذاشت. شریف امامی به سه کار برای آرام کردن اوضاع دست زد تعطيل كردن كازينوها و قمارخانه ها، تغيير سال شمار شاهنشاه ي و حذف پست وزير مشاور در امور زنان.[۱۵] او همچنین به اقدامات دیگری نیز دست زد از جمله بیشتر روحانیون عالی رتبه که از ۱۳۵۴ در زندان بودند را آزاد کرد. کمکهای دولتی به حزب رستاخیز را قطع کرد. از اعضای فاسدتر خاندان پهلوی خواست تا برای مدت زیادی از کشور خارج شوند. هویدا از پست وزارت دربار برکنار شد. هژبر یزدانی سرمایه‌دار معروف دستگیر شد. دو نظامی عالی رتبه، پزشک مخصوص شاه و مدیر عامل هواپیمایی ملی ایران برکنار شدند.[۱۶] اما این ترفندها فایده‌ای نداشت و مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی شاه راضی نبودند. شریف امامی با رهبران مخالفان به توافق رسید و مجوز راهپیمایی عید فطر را صادر کرد مراسم عید فطر برگزار شد طی آن مردم قرار تظاهرات بعدی را در ۱۵ شهریور گذاشتند که دولت مقررات منع تجمعات را پیش کشید اما در ۱۶ شهریور تظاهرات عظیمی شکل گرفت که بیش از نیم میلیون از مردم تهران در آن شرکت کردند این بزرگترین گردهمایی در ایران بود. قرار بعدی تطاهرات دهان به دهان بین مردم می‌چرخید: فردا صبح ۸ صبح میدان ژاله

راهپيمايي عظيم ١٦ شهريور در دل حكومت هراس انداخت. شاه با پی بردن به اینکه مهار اوضاع را از دست می‌دهددر شامگاه ۱۶ شهریور کابینه را وادار کرد در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کند به این ترتیب بعد از سال ۴۲ برای اولین بار در تهران حکومت نظامی برقرار شد. به این منظور شاه فرماندهی نظامی تهران را به ارتشبد اویسی که در جریان قیان سال ۴۲ به «قصاب ایران» معروف بود سپرد.[۱۷] اولين اعلاميه فرمانداري نظامی تهران با امضاي ارتشبد اويسی، مقررات حكومت نظامي را از ساعت ٦ صبح روز جمعه۱۷شهريور، به مدت ٦ماه اعلام كرد. اين اعلاميه مرتب از راديو پخش شد. در گیریها در صبح روز ۱۷ شهریور عمدتا در محله‌های جنوب تهران و مرکز درگیریها در میدان ژاله در شرق تهران بود. نیروهای ارتش برای مقابله با تظاهرکنندگان از هلیکوپترهای جنگی استفاده کردند. در میدان ژاله تانکها و کماندوها به طرف مردم شلیک کردند و تعداد زیادی را به خاک و خون کشیدند.

بدین ترتیب ۱۷شهریور به هرگونه شائبه زیر لوای « قانون اساسی» پایان داد و شعار « مرگ بر شاه »‌در میان توده‌های میلیونی تثبیت گردید.[۱۸] با کشتار ۱۷شهریور دریایی از خون بین شاه و مردم پدید آمد.[۱۹] علی امینی در یک مصاحبه گفت: «شاه همه‌ی رشته‌های بین خود و مردم را پاره کرد.»[۲۰]

تظاهرات ۱۳آبان ۵۷ دانشگاه تهران

علیزغم سرکوب خونین ۱۷شهریور شاه بسیار درمانده بود یک وزیر که روز ۱۸ شهریور شاه را دیده بود گفت: « شاه به اندازه ۱۰ سال پیر شده بود و لرزان راه می‌رفت و وقتی به یحض پیرامون اوضاع پرداخت به گریه افتاد...»

اگر تظاهرات، پشت رژيم را به لرزه درآورد، اعتصابهاي عظيم در بخش دولتي و خصوصي، رگهاي حياتي او را قطع كرد. پس از ١٧شهريور، جنبش مردمي، با سلاح اعتصابها جبهه نيرومندي عليه رژیم شاه گشود و حلقوم او را به سختي فشرد.

روز ۱۳ آبان ۵۷ نیروهای گارد تظاهرات دانشجویان و دانش آموزان در دانشگاه تهران را به گلوله بستند و برای اولین بار صحنه‌های سرکوب و کشته شدن دانشجویان از تلویزیون پخش شد. این گزارش توسط کارکنان بخش اخبار رادیو تلویزیون تهیه شده بود و خشم عمومی را نسبت به حکومت شاه بیش از پیش برانگیخت. علت این بود که کارکنان رادیو تلویزیون که ازمدتها قبل در اعتصاب بودند شرط بازگشتن به کار را رفع سانسور اعلام کرده بودند و به محض لغو سانسور اولین گزارش خبری بدون سانسور پخش شد و ولوله‌ای به پا کرد.

در ۱۵ آبان شاه شریف امامی را برکنار و ارتشبد ازهاری را به نخست وزیری برگزید.

کنفرانس گوادالوپ

نخست وزیری بختیار

خروج شاه از ایران

آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی

آمدن خمینی از پاریس به ایران

سقوط نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جدید

  1. دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد
  2. قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق
  3. همه مردان شاه ـ صفحه ۷۱
  4. قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق
  5. همه مردان شاه
  6. دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد
  7. ایران بین دو انقلاب ـ یرواند آبراهامیان
  8. ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ - یرواند آبراهامیان
  9. ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ تا ۶۲۷-یرواند آبراهامیان
  10. انقلاب طلوع یا غروب ـ سعید خدایی صفت
  11. ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان
  12. انقلاب طلوع یا غروب
  13. ایران بین دو انقلاب - یرواند آبراهامیان
  14. انقلاب طلوع یا غروب
  15. انقلاب طلوع یا غروب
  16. ایران بین دو انقلاب
  17. ایران بین دو انقلاب
  18. انقلاب طلوع یا غروب
  19. ایران بین دو انقلاب
  20. انقلاب طلوع یا غروب