کاربر:بخشایشی/صفحه تمرین
خدیجه خانم ملقب به اشرفالسادات مرتضایی با نام هنری مرضیه (۱فروردین ۱۳۰۳ – ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی) هنرمند و خواننده ایرانی است. او اولین زنی بود که توانست در برنامه گلهای رنگارنگ که برنامه ای بسیار سنگین و هنری بود، آواز بخواند.[۱] مرضیه با آهنگسازان و ترانه سرایانی چون تجویدی، خرم، یاحقی، خالقی، رهی معیری و معینی کرمانشاهی کار کرد و حدود هزار تصنیف و ترانه ماندگار از خود به یادگار گذاشت که در ارتقای موسیقی ایرانی بسیار اثرگذار بود تا جایی که به سطح یک اسطوره در موسیقی ایرانی ارتقاء یافت.[۲] صدای او که وی را در ردیف خوانندگان و نوابغی چون امکلثوم، ادیت پیاف و نانا موسکوری قرار داد در خارج از ایران و در پراعتبارترین مراکز هنری جهان، همچون آلبرت هال سلطنتی لندن، المپیای پاریس و سالن ویلشر هال لسآنجلس با ترکیبی از موسیقی و پیامهای سیاسی نیز شنیده شد. او که با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ دست از خوانندگی کشیده بود، تنها وقتی مجدداً به خوانندگی روی آورد که در سال ۱۳۷۳ از ایران خارج شد و پس از پناهندگی به فرانسه به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و بعدها به عضویت شورای ملی مقاومت، ائتلاف اپوزیسیون اصلی جمهوری اسلامی ایران درآمد. وی در سال ۱۳۸۹، در اثر سرطان در پاریس درگذشت.[۳]
تولد و نوجوانی
مرضیه در خانوادهای هنر دوست و اهل هنر متولد شد. پدر، سید حسن مرتضایی هفشجانی، مردی فاضل و روحانی و مادرش، ربابه، از تبار دوستداران شعر و هنر که مشوق اصلی مرضیه در کار شعر و آواز بود. او هیچگاه نمیخواست آواز خوان بشود. گمان میکرد که به دیگر رشتههای هنری چون طراحی و نقاشی روی خواهد آورد. او خود در اینباره گفته بود: «تا وقتی که سرنوشت کار خودش را کرد و خودش را در قالب یک مرد ادیب و موسیقیدان یعنی مرحوم «حشمت دفتر راد» بر سر راه من قرار داد. با هر تصنیفی که این استاد به من میآموخت احساس میکردم خودم را پیدا میکنم.»[۴]
۹ساله بود که صدای نامادریاش همراه با نوای پیانو همراه با این شعر او را به دنیایی دیگر میبرد:
هر گه که بنفشه جامه بر رنگ زند | در دامن گل باد صبا چنگ زند | |
هشیار کسی بود که پای سمنی | مینوشد و جام باده بر سنگ زند |
زندگی مرضیه را شاید بتوان مجموعهای از تناقضها دانست. پدر روحانی، مادر نوازنده تار و زن پدر پیانیست. دوستان همه اهل فرهنگ و ادب. مرضیه اما خود میگوید: «پدر من به دنبال حقیقت بود ولی خیلی زود سراب را دیده، و لباس روحانیت را به دور انداخته بود».[۴]
آخرین سالهای دههٔ ۱۳۰۰خورشیدی، محدودهٔ چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود کرده بود. خراب کردن چهاردیواری محاصره کنندهٔ زنان به قرنی تلاش نیازمند بود. در چنین فضای بستهٔ فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش دو وجهی علیه فرهنگ مسلط زمانه و یک راهگشایی بزرگ بود. مرضیه در مصاحبهای دربارهٔ خود گفتهبود: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود.[۵] وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأیید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من پیش از اینکه شروع به خواندن کنم سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم.[۲] در ۱۹سالگی بهطور حرفهای قدم در عرصه هنر نهاد و در آواز تحت تعلیم اساتید بزرگی چون استاد ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی قرار گرفت. وی در سنین جوانی در دورانی در ایران شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار سادهای نبود. اما زیبایی صدای وی، زمان را درنوردید و او از محبوبیتی بیسابقه در میان مردم بهعنوان یک خواننده مردمی بهرهمند شد.[۳]
آغاز کار حرفهای
مرضیه در سال ۱۳۲۱ زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. در این نمایش موزیکال چون هنرپیشه اول نمایش، خواننده نبود، مرضیه از پشت صحنه بجای او آواز میخواند. کمی بعد، از مرضیه دعوت شد تا در برنامه «شیروخورشید سرخ ایران» که از رادیو ایران پخش میشد، شرکت کند. مرضیه در این برنامه شعر و آهنگ معروف «شیدا» به نام «امشب شب مهتابه» را خواند و صدایش به دل هزاران شنونده رادیو نشست. حالا دیگر نام مرضیه بر سر زبانها افتاده بود و مردم میخواستند این خوانندهٔ تازهنفس را ببینند. جامعه باربد یک بار دیگر نمایش «خسرو و شیرین» را به روی صحنه برد، اما این بار مرضیه شخصاً در نقش شیرین ظاهر شد. استقبال تماشاگران از این برنامه به حدی بود که استاد مهرتاش ناچار شد تا مدتها اجرای آن را برروی صحنه ادامه بدهد. این نمایش برای مرضیه یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. مرضیه در زمانی که خوانندگی به عنوان یک سرگرمی ویا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی میشد و بخصوص زنان در خانهها محبوس بوده حق هیچگونه ابراز وجودی نداشتند، به عنوان یک زن جوان به خوانندگی به عنوان یک هنر غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی نگریست و درنهایت برای خود جایگاهی در صحنهٔ هنر ایرانی با وجود همهٔ گوناگونیهای فرهنگی وزبانی ایجاد کرد. مرضیه یکبار گفته بود: «نخستین دورهٔ آموزشها، هفت سال و به طور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان میتوانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشتههای علمی یا ادبی دکترا بگیرم، میتوانستم این کار را بکنم تا در آن سالها کسی به من نگوید «آوازه خوان» و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم؛ ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن میتواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.
برنامهٔ گلها
برنامهٔ گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ایران پخش میشد. بسیاری از خوانندگان، آهنگسازان و موسیقیدانان پر آوازهٔ ایران در این برنامه هنرنمایی کردند. از جملهٔ این موسیقیدانان و آهنگسازان میتوان ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روحالله خالقی، حبیبالله بدیعی، لطفالله مجد، مرتضی نیداوود، حسن کسایی، جلیل شهناز، رضا ورزنده، احمد عبادی، فرهنگ شریف، و حسین تهرانی را نام برد. از خوانندگان نامدار قرن بیستم ایران که در برنامهٔ گلها حضور داشتند نیز میتوان به بزرگانی چون بنان، مرضیه، حمیرا، قوامی، گلپایگانگی، ایرج، عبدالوهاب شهیدی، سیما بینا، و پوران اشاره کرد. مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها بود. مرضیه در طول دوره هنری خود ۵ بار تصانیف دو صدایی خواند که ۳ بار از آن با استاد بنان، یک بار با علی بهاری و یک بار هم با نوه دختری خود، جانان خرم بوده. چنگ رودکی که به جوی مولیان معروف شد با همکاری استاد بنان، آهنگسازی استاد روحالله خالقی و شعری از رودکی خلق شد.[۳]
روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه
بعد از سرکارآمدن حکومت ولایت فقیه در ایران، مرضیه با وجودی که در اوج شکوفایی حرفه ای قرار داشت ترجیح داد سکوت کند. او به مدت ۱۵سال به تنهایی در دهکدهای دور از تهران تنها برای ابرهای مسافر، پرندهها و رودخانهها میخواند. هرچند زندگی او با تاریخ و فرهنگ ایران زمین عجین بود ولی او نمیخواست در حکومت ولایت فقیه آواز بخواند و به آن مشروعیت ببخشد. او خود در ابنباره گفته بود: «من همیشه برای همه خواندهام اما ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی را معرفی میکند و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بوده است و اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضد انسانیت قرار گرفته است.»[۲]
خروج از ایران
مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از یک دوره سکوت پانزده ساله برای همیشه از ایران خارج شد و از فرانسه پناهندگی گرفت و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. از این پس او در سفرهای متعدد به کشورهای مختلف کنسرتهای بسیاری ایران ارائه داد. در این دوران او با هنرمندان، شاعران، آهنگسازان و نوازندگان مشهوری چون محمد شمس، عماد رام، کامیار ایزدپناه، آندرانیک آساتوریان، هنرمند انگلیسی راس پاپل رهبر ارکستر سمفونیک فستیوال لندن و دکتر حمیدرضا طاهر زاده استاد موسیقی اصیل ایرانی و هنرمند بریتانیایی، لرد یهودی منوهین، کارهای متعددی ارائه نمود. مرضیه وقتی در هشتاد و دو سالگی میخواست به همراه یک ارکستر بزرگ در سالن المپیای پاریس ظاهر شود و در برابر پنج هزار نفر نزدیک به سه ساعت آواز بخواند، فیگارو روزنامهٔ مشهور فرانسوی دربارهٔ این رویداد بزرگ نوشت: «اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمیتواند اینکار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بیانتها در زمینه ویولنها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کنندهٔ شرقی ام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزارهها و قرنهاست که با آتش بانگنای شان شعلهٔ این فرهنگ را در مقابل طوفانها زنده نگه داشتهاند و از نسلی به نسلی دیگر سپردهاند». [۶] مجله الحوادث نیز درباره کنسرت مرضیه در ارلز کورت لندن نوشت: «انجمن آزادی فرهنگ و انجمن بینالمللی دفاع از حقوق زنان یک جشنواره بزرگ هنری و فرهنگی تحت عنوان «زنان صدای سرکوب شدگان» درتاریخ 21ژوئن جاری از ساعت شش تا ده عصر در مرکز نمایشگاههای ارلز کورت در لندن، برگزار میکنند. در این جشنواره ام کلثوم ایران، خانم مرضیه، الهه آواز و هنر ایران؛ و ... برنامه اجرا میکنند.[۷]
فعالیت سیاسی
آشنایی و تأثیر سیاست بر مرضیه فقط به دوران بعد از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».[۱]
مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از دیدار با مریم رجوی، پیوستن خود را به شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد. او خود در اینباره گفته بود: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…».
---------------------------
مقاله دوم
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ رادیو فردا - مرضیه در نگاه محمود خوشنام، سیمین بهبهانی و مرتضی رضوان
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران - زنان تأثیرگذار
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ سازمان مجاهدین خلق ایران - مرضیه صدای جاودانه
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ دویچه وله فارسی - «آیا همه شما بیگناهید؟» / نخسین سالگرد درگذشت مرضیه
- ↑ دویچه وله فارسی - آواهای کمشنیده از دیروز تا امروز • مرضیه
- ↑ روزنامه فیگارو - ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ - برتران دیکال
- ↑ نشریه ایران زمین - شماره ۱۰۰ - ۲۸خرداد ۱۳۷۵ - (مجله الحوادث - ۱۷ژوئن ۱۹۹۶)