کاربر:Safa/2صفحه تمرین
رزا لوکزامبورگ، (زاده ۵ مارس ۱۸۷۰ در شهر زاموش لهستان، درگذشتهی ۱۹ ژانویه ۱۹۱۹ در برلین)، انقلابی و رهبر سوسیالیست و کمونیست آلمانی، بود. رزا لوگزامبورک یهودی لهستانیتبار که به تابعیت آلمان در آمده بود، از برجستهترین چهرههای سوسیالیست در آغاز قرن بیستم است. او که ابتدا از اصلیترین بنیانگذاران حزب سوسیالدموکرات پادشاهی لهستان و لیتوانی و اتحادیه اسپارتاکیست در آلمان بود بعدها حزب کمونیست آلمان را بنیان نهاد. روزا لوکزامبورگ پس از یک زندگی سراسر مبارزه و پر تلاطم انقلابی در سال ۱۹۱۹ توسط حکومت وقت آلمان دستگیر و به همراه کارل لیبکنشت در حین انتقال به زندان توسط نظامیان راستگرای آلمانی به قتل رسید.
روزا لوکزامبورگ در ۱۸ سالگی بعلت خطر دستگیری بخاطر فعالیتهای سیاسی مجبور به ترک لهستان و نقل مکان به زوریخ سوئيس شد. وی در زوریخ هم زمان با فعالیتهای سیاسی موفق به اخذ دکترای خود در رشتهي اقتصاد سیاسی حقوق شد.
لوکزامبورگ پس از انشعاب در حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه، با بسیاری از سوسیال دمکراتهای روسی از جمله شخصیتهای برجستهای همچون پلخانف و پاول اکسلرد دیدار کرد هرچند بعدها اختلاف نظر شدیدی میان وی و حزب مذکور بر سر موضوع حق تعیین سرنوشت لهستان که تحت سلطه روسیه بود، پدید آمد. اختلافنظری که باعث شد رزا لوگزامبورک از هر دو حزب سوسیال دمکرات روسیه و سوسیالیست لهستان جدا شود. لوکزامبورگ در ۱۸۹۸ زوریخ را به مقصد برلین ترک کرد و پس از استقرار در این شهر به حزب سوسیال دمکرات کارگری آلمان پیوست. از جمله فعالیتهای وی در آلمان مخالفت بر علیه جنبش تجدیدنظر طلبی در نظریه مارکس بود. رزالوکزامبورگ در کتابی تحت عنوان «اصلاح یا انقلاب» به مخالفت با این نظریه پرداخت.
لوکزامبورگ با وقوع انقلاب ۱۹۰۵ روسیه دوباره نسبت به این کشور تمایل پیدا کرده و به جنبش سوسیالیستی در امپراطوری روسیه جلب شد زیرا به نظر وی پرولتاریای روسی برای نخستین بار به صورت یک طبقه در صحنه سیاسی ظاهر شده بود. وی که جهت حمایت از رهبری پرولتاریای روسیه در انقلاب سوسیالیستی عازم ورشو شده بود بخاطر فعالیتهای سیاسی دستگیر و زندانی شد.[۱]
رزالوکزامبورگ در مخالفت با سیاست ناسیونال شووینیستی سوسیالستها که از تجاوز آلمان به سایر ممالک و الحاق آنها به این کشور،حمایت میکردند، به همراه دوست و همفکر خود کارل لیبکنشت از حزب سوسیالیست خارج شد و با تاسیس اتحادیهای بنام اسپارتاکوس به تبلیغ این ایده که سربازان آلمانی باید سلاحهایشان را به سمت دولت آلمان برگردانند و آنرا سرنگون کنند، پرداخت. فعالیتی که به زندانی شدن روزا لوکزامبورگ انجامید. لوکزامبورگ در ۱۹۱۸ پس از آزادی از زندان فعالیتهای انقلابی را از سر گرفت و درحالی که خیابانهای برلین صحنهی درگیریهای مسلحانه در پشتیبانی از اتحادیه اسپارتاکیست شده بود، به اتفاق کارل لیبکنشت حزب کمونیست آلمان را بنیانگذاری کرد.
رزا سر انجام پس از فعالیتهای انقلابی و فراز و نشیبهای متعدد مبارزاتی در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹ در محلۀ «ویلمرسدورف» در برلین، به همراه کارل لیبکنشت (از رهبران حزب کمونیست آلمان) دستگیر شد. آنها را به هتل مجلل «ادن»، جائیکه روز بعد لشکر گارد سواره نظام، مرکز فرماندهی خود را در آنجا مستقر کرد، بردند. با قنداق تفنگ به جان رزا لوکزامبورگ افتادند سپس به شقیقهاش شلیک کردند و پیکرش به کانالی افکنده شد.[۱]
دربیانیههای رسمی اعلام کردند، هنگام فرار به او تیراندازی شده است. مطبوعات نوشتند کارل لیبکنشت هنگام فرار مورد اصابت گلوله قرار گرفته و رزا لوکزامبورگ را یکی از اراذل و اوباش به قتل رسانده است. نوسکه وزیر سوسیال دموکرات شخصاً حکم تبرئه افسرانی را که در قتل دست داشتند، امضا کرد. والدمار پابست، رئیس «لشکر گارد سواره نظام» که فرمان قتلها را صادر کرده بود، بعدا در رژیم نازیها و بعد از آن در جمهوری فدرال به خدمت خود ادامه داد.
تاریخچه زندگی رزا لوکزامبورگ
رزا آخرین فرزند یک خانوادهی یهودی بود که در ۵ مارس ۱۸۷۱ میلادی در شهر کوچک زاموش در لهستان بدنیا آمد.
رزا لوکزامبورگ از کودکی به یک بیماری مبتلا بود که تا آخر عمر او را از ناحیه پا دچار مشکل کرد. در دوران دبیرستان در شهر ورشو، با اندیشههای نو و آزادیخواهانه آشنا شد و از سوی دیگر سرکوب اعتراضات کارگران صنایع لهستان را با چشم خود و از نزدیک مشاهده مید. بلافاصله پس از پایان دوران دبیرستان به حزب سوسیالیست لهستان پیوست.
رزا در سال ۱۸۸۹ مجبور به فرار از لهستان شد و مدتی در سوییس اقامت داشت او همچنان که به تبلیغ اعتقاداتش ادامه میداد تلاش کرد که تحصیلاتش را هم ادامه دهد و در رشته علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی به تحصیل پرداخت. در سن ۲۷ سالگی موفق به دریافت مدرک دکتری در رشته صنایع شد و پایان نامه خود را با نام توسعه صنعتی لهستان چاپ کرد.
رزا سپس به آلمان رفت و در برلین به فعالیتهایش ادامه داد. تلاش بیوقفه او و صلاحیتهایش باعث شد که مدت کوتاهی پس از آنکه با حزب س.س.آلمان در ارتباط بود اورا به سردبیری روزنامهشان برگزینند. زبان تیز او و انتقاداتش به تعدادی از رهبران حزب البته خوشایند تعدادی از افراد نبود ولی از طرف دیگر از سوی بسیاری دیگر بدلیل مواضعش مورد تشویق و احترام قرار داشت.بین سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۶ دورانی است که رزا لوکزامبورگ به عنوان یک متفکر انقلابی شهرت یافت. او در همان ایام مدتی تحت اتهام توهین به قیصر زندانی شد. او بعدها با کارل لیبکنشت از بینانگذاران اتحادیه اسپارتاکوس و حزب کمونیست آلمان شد.[۲]
لوکزامبورگ کوشید در کتاب خود نشان بدهد که در انباشت سرمایهداری گرایشی ذاتی وجود دارد که از توانایی بازارها برای خرید کالاها و خدمات تولیدشده فزونی بگیرد. به نظر او، این نشان میدهد که سرمایهداری میتواند گرفتار بحران شود و اینطور هم خواهد شد.
روزا لوگرامبورگ به دليل شرکت در يک تظاهرات ضد جنگ در اول ماه می سال ۱۹۱۶ در پوستدامر پلاتس (Potsdamer Platz) دستگیر و محکوم به دونيم سال زندان شد.
در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹ در محل اختفایش در محلۀ «ویلمرسدورف» در برلین که لو رفته بود، به همراه کارل لیبکنشت (از رهبران حزب کمونیست آلمان) دستگیر شد. آنها را به هتل مجلل «ادن»، جائیکه روز بعد لشکر گارد سواره نظام، مرکز فرماندهی خود را در آنجا مستقر کرد، بردند. با قنداق تفنگ به جان رزا لوکزامبورگ افتادند سپس به شقیقهاش شلیک کردند و پیکرش به کانالی افکنده شد. ماهها بعد، آب جسد او را که ديگر قابل شناسايی نبود، به کناری راند. روزا لوکزامبورگ تنها به وسیلهی دستکش و عکسی کوچک در قابی که بهمراه داشت شناسايی شد.
ویژگی برجسته رزا لوکزامبورگ
مهمترین ویژگی رزا لوکزامبورگ این بود که، در هر سازمانی و حزبی که عضو میشد، هیچ امری را کورکورانه قبول نمیکرد و نظرات خود را صریحا اعلام میکرد و برای اثبات آن نیز همواره تلاش میکرد. به همین دلیل بر سر حق تعیین سرنوشت لهستان از حزب سوسیال دموکرات روسیه و حزب سوسیالیست لهستان جدا شد. و در آلمان نیز در مقابل سیاست ناسیونال شوینیستی حزب سوسیالیست ایستاد و از این حزب خارج شد.
نامهی رزا از زندان
روزا لوکزامبورگ در سال ۱۹۱۷ در نامهای از زندان به خانم متيلده ياکوب منشی خود نوشت:
«عزيز ترينم متيلده ... به سنگ گورم بايد فقط دو هجا حک شوند: سِوی- سِوی، اين آواز پرندگان کوچکی است که من آن را چنان به خوبی تقليد میکنم که آنها به زودی به سويم میآيند… آواز این پرندهگان طليعۀ جنبش بهاری هستند، باوجود برف و يخبندان و تنهايی، ما، (اين پرندگان و من) به بهاری که میآید باور داريم! چه زمانی من با شما و ميميی در زودينده (Südende) خواهیم نشست تا برای شما هردو بار ديگر از آثار گوته بخوانم؟ ... شما و ميمی را با شوق زيادی به آغوش میکشم. روزا لوکزامبورگ شما»[۳]
گاهشمار زندگی رزا لوکزامبورگ
- روزا لوکزامبورگ در ۵ مارس ۱۸۷۱در لهستان متولد شد.
- در هفده سالگی هنگامی که مشغول تحصیل در ورشو بود به گروه (پرولتاریا) پیوست.
- در سال ۱۸۸۹و در سن هجده سالگی به سوییس رفت تا هم به تحصیل در انجا بپردازد و هم خود را از خطر دستگیری در ورشو نجات داده باشد .
- تز خود را با عنوان (توسعهی صنعتی لهستان) نوشت و دکترای خود را در سال ۱۸۹۸ از دانشگاه زوریخ گرفت و پس از ان به برلین مهاجرت کرد و پس از ازدواج با یک کارگر المانی دارای تابعیت المان شد و به (حزب سوسیال دمکرات المان) پیوست.
- در همان اوایل عضویت در این حزب به مخالفت با دیدگاههای رهبری حزب پرداخت و با کمک کارل کائوتسکی به مبارزات درون حزبی خود ادامه داد و سرانجام موفق شد دیدگاههای خود را بر رهبری حزب مسلط نماید کتاب (اصلاح یا انقلاب) را در همان زمان نوشت.
- در سال ۱۹۰۵ همزمان با انقلاب روسیه برای کمک به انقلابیون به ورشو رفت که دستگیر و زندانی شد.
- رزا در سال ۱۹۰۶،دیدگاه (اعتصاب عمومی) را مطرح کرد که با مخالفت شدید سایر نیروهای حزب سوسیال دمکرات آلمان مواجه شد و حتی متحد قدیمی او کارل کائوتسکی هم با این نظرات او به مخالفت برخواست. او معتقد بود اعتصاب عمومی قویترین اسلحهی کارگران در مبارزات ضد سرمایهداری است .
- پس از ازدی از زندان به آلمان برگشت و کتاب انباشت سرمایه را به چاب رساند و به کار در مدرسهی حزب سوسیال دموکرات آلمان در برلین پرداخت.
- در سال ۱۹۱۴ همزمان با شروع جنگ جهانی اول در مخالفت شدید با نقطه نظرهای رهبری حزب سوسیال دمکرات آلمان دست به تشکیل فراکسیون در داخل حزب زد و اتحادیهی اسپارتاکیست را بنیان گذاشت که بعدا همین فراکسیون مبنای بنیانگذاری حزب کمونیست آلمان توسط رزا و کارل لیبکنشت گردید.
- رزا در اختلاف با رهبری حزب سوسیال دمکرات آلمان، معتقد بود سربازان آلمانی باید با دولت آلمان بجنگنند و دولت آلمان را سرنگون کنند نه اینکه با مردم سایر کشورها به جنگ بپردازند.
- مخالفت رزا با جنگ موجب شد که او توسط دولت آلمان دستگیر و زندانی شود و با پایان گرفتن جنگ او را از زندان آزاد کردند.
- در زندان و در فاصلهی سالهای ۱۹۱۴ -۱۹۱۸ دو کتاب به نامهای جزوه یونیوس و انقلاب روسیه نوشت.
- پس از آزادی رزا مجددا به مبارزه علیه دولت المان میپردازد و با کمک همان نیروهای اتحادیهی اسپارتاکوس در اوخر سال ۱۹۱۸خیابانهای آلمان را به صحنهی مبارزه مسلحانه با دولت وقت تبدیل میکند که این درگیریها تا ژانویهی ۱۹۱۹ ادامه یافته و سپس به شکست نیروهای اتحادیه اسپارتاکوس ودستگیری رزا منجر میشود.
- سرانجام در پانزدهم ژانویه ۱۹۱۹ رزا پس از دستگیری و در بین راه زندان به ضرب گلوله شبهنظامیان دستراستی فرای کورپ Freikorp که در اختیار دولت سوسیالدموکرات بودند به قتل میرسد.
از سخنان رزا لوکزامبورگ
- من آرمانگرا هستم و میخواهم چنین بمانم.
- آزادی همواره، دستکم آزادی کسی است که دیگرگونه میاندیشد.
- باید جهان را از ریشه دگرگون کرد اما، هر اشکی که میریزد، تا زمانیکه بتوانند آن را از دیدگان پاک کنند، رسواگر است و هر انسانی در شتاب برای انجام یک کار سترگ و سخت از سر بیمسئولیتی افراد ضعیف و بیدفاع را زیر دست و پای خود له میکند یک جنایتکار است.
- ﻫﺮ ﺍﺷﮑﯽﮐﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻭﮐﯿﻔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ با ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ عمدی ﮐﺮﻡ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﯿﭽﺎﺭه اﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﮐﻨﺪ ، ﻣﺠﺮﻡ ﺍست.
- آن هایی که حرکت نمیکنند، متوجه زنجیرهایشان نمیشوند.
- من در این اواخر مانند فولاد آبدیده سخت گشتهام.
- من از هیچ چیز نمیترسم.
- «مارکسیسم شامل تعدادی از اشخاص نیست که خودشان به خودشان جواز «تخصص» بدهند که تودهها باید در برابر آنها تعظیم کرده همه چیز را بپذیرند همانند آن چه که در مذاهب ناموفق انجام میگیرد. مارکسیسم دورنمایی انقلابی دربارهی جهان است و باید همیشه به دنبال دانش و نوآوریهای تازه باشد… نیروی زندهی آن تنها در برخورد روشنفکران در فرایند انتقاد از خود و در میان رعدوبرقی که از تاریخ میآید میتواند حفظ شود».[۴]
- بکوش تا یک موجود انسانی بمانی. به تحقیق،اصل کار همین است و این بدان معناست که محکم، روشنبین و سرزنده باشی؛ آری سرزنده به رغم هرچه جز این است... یک موجود انسانی ماندن، یعنی اگر نیاز باشد تمام زندگی خود را شادمانه برترازوی بزرگ سرنوشت افکندن اما در همان حال از هر روز آفتابی از هر ابر زیبا به وجد آمدن... دنیا بهرغم همهی دهشتهایش چنین زیباست و باز هم زیباتر میتوانست باشد اگر بر روی زمین مودجودات زبون و سست عنصر وجود نمیداشنتد.[۵]
- نظم در برلین حاکم است. گزمههای احمق! «نظم» شما بر شن بنا شده است. از همین فردا انقلاب از نو با سر و صدای بسیار قامت راست خواهد کرد تا شما را بیش از هر زمان بترساند و در شیپور خود خواهد دمید که: بودم، هستم، خواهم بود."
شعر برتولت برشت دربارهی رزا
رزای سرخ نیز از میان رفته است
مکانی که پیکرش در آن آرمیده نامعلوم است
او به فقرا حقیقت را گفته بود
از اینروست که اغنیا اعدامش کردهاند.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ کتاب اصلاح یا انقلاب از رزا لوکزامبورگ
- ↑ سایت ایران آزادی
- ↑ سایت دویچه وله فارسی
- ↑ سایت نقد اقتصاد سیاسی مقاله رزا لوکزامبورگ
- ↑ ماکس گالو، کتاب زن شورشی