کاربر:Safa/4صفحه تمرین
حوزهی علمیه قم
تاریخچه حوزهی علمیه
کنسرسیوم، به مشارکت و اتحاد دو یا چند نفر یا چند شرکت یا چند سازمان یا ترکیبی از آنها باهم میگویند که برای رسیدن به یک هدف، فعالیتهای هماهنگ دارند یا منابعشان را با هم ادغام میکنند.
شراکت افراد یا سازمانها برای انجام یک پروژه خاص کنسرسیوم نامیده میشود. موضوع کنسرسیوم میتواند تاسیس یک سد یا پل خاص، ساخت نیروگاه، برگزاری یک نمایشگاه، تولید محصول و … باشد. هر کنسرسیوم دارای مدت محدود میباشد. شرکت کنسرسیوم دارای کارکرد تجاری و نیز غیر تجاری میباشد. در شرکتهای کنسرسیوم حدود و وظایف هر یک از شرکاء توسط تفاهم نامه و اداره ثبت شرکت تعیین و تایید میشود. اعضای کنسرسیوم، هویت و استقلال مدیریتی، قانونی و مالی خود را حفظ خواهند کرد.
امروزه کنسرسیوم ایرباس از معروفترین کنسرسیومهای مطرح در دنیا است که در ایران نیز در ۳۱ استان در مجموع ۱۴۰ شرکت خدمات ارتباطی و مخابراتی کنسرسیومی به اسم ایران اف.سی.پی تشکیل دادهاند. از بزرگترین اتفاقاتی که در تاریخ اقتصاد ایران افتاد تشکیل این شرکت است.[۱]
موقوفه اود
موقوفه «اود» (Avadh) هندوستان
سرجان ملکم و سرهارد فوردجونز دو دیپلمات انگلیسی در گزارشها و خاطرات اظهار نظر کردند که غیر از درباریان و ماموران دولتی قاجار دسته متنفذ دیگری هم در ایران هستند که همیشه باید انها را حفظ کرد.اینان علما و روحانیون مذهبی عالم تشیع هستند.
موقوفات سرشار و فراوان و سهم امام و نذورات مختلف که مرکز تشیع ایران دراصفهان در اختیار دارد علما و روحانیون را از مال دنیا و گرفتن رشوه و مقرری بی نیاز کرده است. و از خارجیان و درآمدهای نامشروع انها در امان هستند.
جونز در یکی از گزارشهای خود مینویسد: اگر ما بخواهیم در این طبقه از دستگاه حاکم ایران نفوذ کنیم باید مرکز دینی اصفهان را متلاشی سازیم و سپس با اعزام عدهای درویش سید وملا از هندوستان به مراکز دینی و اماکن مقدس و متبرکه بتدریج دستگاه عالیه مذهبی این افراد را بر طبق دلخواه خود اداره نمائیم.
منطقه اًوًد ازآن سرزمین زرخیز بخشی از املاک و عواید وقف طلاّب و روحانیون عتبات عالیات شده بود که در توسعه و تحکیم حوزههای دینی عراق تأثیر بسیاری داشت. اما سلطه تدریجی کمپانی هند شرقی بر هندوستان و انقراض امپراتوری اسلامی هند، اوضاع این موقوفات و عایدات را دگرگون کرد.
اَوَد، که اکنون ایالت اوتاربرادش نامیده میشود، در قرون ۱۲ و ۱۳ قمری، مرکز حکومت سلسلهای از سادات شیعه مذهب که هم وزیران و رجال اصلی امپراتوری تیموریان در هند بودند و هم خود پس ازآن، سالها پادشاهی مستقلی داشتند. برخی از اعضای این سلسله، از دیرباز مبلغی هنگفت را وقف عتبات عالیات کرده بودند که تحت نظارت فقها به مصرف طلاب و روحانیون برسد. از این پول، در تواریخ با تعابیر گوناگون: «وثیقة هندی»، «خیریه هندیه»، «پول هند»، «تنخواه هند»، «موقوفة اَوَد» و غیره یاد میشود.
انگلیسیها پس منقرض ساختن حکومت اود (۱۲۷۳ ق / ۱۸۵۶ م) و سرکوب قیام مردم آن سرزمین، موقوفه را در اختیار گرفته و بر توزیع آن در عراق چنگ انداختند. و بدین جهت نیز هر از گاه از مُفاد وقفنامه تفسیری جدید کرده و بالاخره نیز چون از طریق مجتهدان به مقصود خود نرسیدند، پس از اشغال نظامی عراق در جنگ جهانی اول (به نوشتة مرحوم آقا نجفی قوچانی:) با این بهانه که پول مزبور را، مجتهدین به فقرای طلاب نمیدهند و ما به دست خود تقسیم میکنیم! ادارهای باز کرده و خود مستقیماً به پخش وجوه پرداختند!
درسال ۱۸۵۰م ( ۱۲۶۶ه) شعبه اوفاف هندوستان در کنسولگری انگلیس در بغداد که زیر نظر سفارت انگلیس در تهران کار میکرد دایر شد. یکسال بعد ناگهان شهرت یافت که راجه اود فرمانروای هندوستان قسمتی از موقوفات خود و سایران را در اختیار کنسولگری انگلیس در بغداد و سفارت ان دولت در تهران گذاشته است...ودر همان هنگام شهرت دادن که غازی الدین حیدر هندی پادشاه صوبه اود و فرماروای لکنهو نیز قسمتی از دارائی خود را وقف مراکز دینی شیعیان کردند.اولین موقوفه ای که در اختیار شعبه اوقاف هند در بغداد برای تقسیم در ایران و بین النهرین قرار داده شد قریب یکصد لک روپیه (معادل سیصد میلیون قران معادل یکصد میلیون ریال) بود.
نایب السلطنه هندوستان این موقوفه را که ظاهرا متعلق به صوبه اود فرمانروای لکنهو بود به نام سپرده ثابت در بانک دولتی انگلیس در لندن به امانت گذارد تا سود و ربح ان همه ساله به تهران منتقل شود. از میان علما و روحانیون بودند کسانی که وجوه موقوفه را قبول نکردند از جمله مرحوم شیخ مرتضی انصاری و مرحوم اقا حسین نجمابادی و هنگامی دولت انگلیس از شیخ انصاری نا امید شد حقالسهم آن مرحوم که پنج هزار روپیه در سال میشد بین سید بحرالعلوم و میرزاعلی نقی طباطبایی (این دو خانواده ازخدمتگذاران دولت انگلیس بودند) تقسیم کرد.
تقسیم وجوه موقوفه هند در دوران یک صد ساله قرن گذشته به چهار مرحله تقسیم میگردد
۱- از ابتدا تاسیس و ایجاد ان تا سال ۱۳۱۸هجری قمری
تا سال ۱۳۱۸ ق هر سه ماه یکبار هزار روپیه در بین النهرین و ایران توسط محمد حسنخان کابلی تقسیم میشد.
۲- از سال ۱۳۱۸ ق فوت آخوند ملا محمدکاظم خراسانی در سال ۱۳۳۰ ه ق
از سال ۱۳۱۸به بعد در وقفنامه تغییراتی دادند و وقف را شامل پرداخت بین ۱۰ نفر مجتهد مقیم کربلا و ۱۰ نفر مجتهد مقیم نجف معرفی کردند.
۳- از ۱۳۳۰ه ق تا موقع استقلال هند وپاکستان، در این سال مانند سال ۱۳۱۸ ه نیز تغیراتی در اصل وقف نامه شد که کلمه وقف را شامل دراویش و فقرا و همه اهل علم مسلمان معرفی کرد و هنوز شش ماه از این قانون نگذشته بود که جواسیس و عمال اطلاعاتی انگلستان مقیم ایران و بین النهرین و سایر ممالک خاور میانه در لباس فقر و درویشی و اهل علم در کشورهای اسلامی براه افتادند و از جمله۱۲ درویش معروف هندی از راه بلوچستان و خراسان بطرف ایران و بین النهرین سرازیر شدند که ۷ نفر در ایران و بقیه در دیگر کشورها ماندند.
۴- پس از استقلال هند
اخرین مرحله ۱۴۶ هجری شروع شد موقوفه زیر نظر دو کمیته بیست نفری (۴۰ نفر )مرکب از علما و روحانیون ایران و عراق انجام میگردد و مقرری ماهانه ۲۵۰ روپیه تنزل داده شد و بدین ترتیب عده دیگری از روحانیون بی نصیب نماندند.
در این هنگامه ملاقات چرچیل با ایت اله شربیانی (در مورد نفوذ روسیه ) اتفاق افتاد و همچنین با روحانی معروف دیگر ایتاله ممقانی از اذربایجان ( این روحانی همان شخصی بود که با یک عده زوار که در میان ان عدهای درویش و فقیر و بینوا بودند به ایران امد و با خود بیماری وبا به ایران اورد و در مشهد فوت کرد.
تقسیم موقوفه هند تا پایان جنگ جهانی دوم جهانی ادامه داشت و از سال ۱۹۴۷ به بعد انگلیس موافقت کرد که وجوه موقوفه تحت نظر هندیها بین مسلمانان تقسیم شود.
در سالهای خیلی نزدیک گذشته سیاستمداران انگلیس در شرق بخصوص ایران در موقع لزوم مقدار قابل توجهی از وجوه موقوفه را به اشکال مختلف در اختیار علما و روحانیون که ریشه خانوادگی انها در هند بوجود امده بود گذاردند.
موقوفات دیگری نیز در خاورمیانه میباشد که از ان برای پرداخت مقرری به بعضی افراد در لباس روحانی و سیاستمدار استفاده میشود که از همه معروفتر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- موقوفه زندیه
پول زندیه و درآمد ان فقط دو هزار روپیه میشود و این وجوه نیز با نظر کنسول انگلیس توسط خانواده طباطبایی مقیم کربلا میرزا علینقی حاج سید ابوالقاسم حجت سید محمدباقر سید حجت و ... باید در کاظمین و کربلا بمصرف برسد.
۲- موقوفاتی که در اختیار رئیس الخلیج می باشد.
رئیس الخلیج نام عربی نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس است که تا قبل از تقسیم هندوستان کنسول انگلیس مقیم بوشهر این سمت را داشت ولی اکنون رئیس الخلیج در بحرین اقامت دارد و بر اعمال همه ماموران سیاسی انگلیس در سواحل عربی خلیج فارس نظارت میکند.
و در پایان جمله معروف و مشهور از کتاب یک دیپلمات در شرق به قلم سر ارتور هاردینگ وزیر مختار انگلیس
"اختیار تقسیم وجوه موقوفه اود هند در دستان من مانند اهرمی بود که با ان میتوانم همه چیز را در بینالنهرین و ایران بلند کنم و هر مشکلی را حل و تصفیه نمایم."
منابع :
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس تالیف محمود محمود
حقوق بگیران انگلیس درایران تالیف اسماعیل رائین
دست پنهان سیاست انگلیس در ایران تالیف خان ملک ساسانی
نقش استعمار در سوء استفاده از مذهب
اولین اقدام زاهدی پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲تجدید روابط با دولت انگلستان بود، بهطوریکه متن اعلامیه مشترک دو دولت، که ایدن آن را تنظیم کرده و هندرسن برای زاهدی فرستاده بود، بیکموکاست تصویب گردید و قرار شد اعلامیه روز ۵ دسامبر/ ۱۴ آذر ۱۳۳۲در یک زمان، در تهران و لندن انتشار یابد.
فردای صدور این اعلامیه، کنفرانسی در جزیره برمودا بین آیزنهاور، رئیسجمهور امریکا، و نخستوزیران انگلیس و فرانسه برگزار شد. آیزنهاور، قبل از عزیمت از واشنگتن برای شرکت در این کنفرانس، اظهار کرد که مسئله نفت ایران و کانال سوئز مهمترین مسائل مورد بحث او با نخستوزیران انگلیس و فرانسه خواهد بود. توافق نهایی درباره تشکیل کنسرسیوم نفت ایران، که علاوه بر انگلیسیها و امریکاییها، هلندیها و فرانسویها هم در آن شریک شدند، در همین کنفرانس حاصل شد و ده روز بعد، روز ۱۶ دسامبر ۱۹۵۳ نخستین اجلاس مشترک مقامات شرکت نفت انگلیس و ایران و پنج شرکت امریکایی (استاندارد اویل نیوجرسی، شرکت نفت تگزاس، سوکونی واکیوم، استاندارد اویل کالیفرنیا و گلف اویل) و نیز شرکت هلندی ــ انگلیسی رویال داچ ــ شل و شرکت نفت فرانسه برای تهیه مقدمات تشکیل کنسرسیوم نفت ایران در لندن تشکیل شد.[۲]
بهدنبال این توافق، سفیر انگلیس در ایران در ۲۰ فروردین ۱۳۳۳، ضمن نامهای برای وزیرخارجه ایران، آمادگی نمایندگان کنسرسیوم را برای آغاز مذاکرات با دولت ایران اعلام کرد. در همین نامه، سفیر انگلیس ترکیب اعضای کنسرسیوم نفت ایران را به شرح زیر به دولت ایران اطلاع داد: شرکت نفت بریتیش پترولیوم (B. P): ۴۰ درصد، شرکت نفت رویال داچ ــ شل: ۱۴ درصد، شرکت استاندارد نیوجرسی: ۸ درصد، شرکت نفت تگزاس: ۸ درصد، شرکت نفت گلف (نفت خلیج): ۸ درصد، شرکت نفت استاندارد اویل کالیفرنیا: ۸ درصد، شرکت نفت سوکونی واکیوم: ۸ درصد و شرکت نفت فرانسه: ۶ درصد.[۲]
با این ترکیب، کنسرسیوم نفت ایران نخستین شرکتی بود که هفت خواهران نفتی همگی در آن شرکت کردند و آزمایش تازهای از همکاری آنها در اداره بازار جهانی نفت به شمار میآمد.
قرارداد بین ایران و کنسرسیوم نفت، که روز ۳۱ اوت سال ۱۹۵۴/ ۹ شهریور ۱۳۳۳ بین دکتر علی امینی و هوارد پیچ (Howard Page) امضا شد، هرچند در چهارچوب قوانین ملّی شدن نفت ایران تنظیم شد و نسبت به قراردادهای سابق امتیازاتی داشت، بسیاری از هدفهای ملّی شدن نفت در آن منظور نشد و شرکتهای نفتی با این استدلال که نمیتوانند امتیازی بیش از آنچه به سایر کشورهای تولیدکننده نفت دادهاند به ایران بدهند، از قبول بسیاری از تقاضاهای حقه ایران خودداری کردند.
در مرحله اول این مذاکرات ایران اصرار میکرد که به صورت شریک کنسرسیوم باشد، ولی نمایندگان کنسرسیوم زیر بار نرفتند و حتی حاضر نشدند درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران بگذارند.[۲]
درباره جبران خسارت به شرکت سابق ایران و انگلیس، دولت امریکا پذیرفت که طی مدت ده سال، مبلغ کلی ۲۵ میلیون لیره، به عنوان خسارت، به شرکت سابق بپردازد، و دولت ایران نیز پذیرفت که مبلغ ۲۱ میلیون لیره، به عنوان خسارت کلی برای استهلاک دیون تأسیسات متعلق به شرکت سابق، غرامت پرداخت کند. این مبلغ میبایست تا سال ۱۹۷۰/ ۱۳۴۹ پایان میپذیرفت. در آن تاریخ، مجموع مبلغ پرداختشده توسط شرکتها و دولتهای مختلف ــ و به ویژه دولت ایران ــ به بریتیش پترولیوم به عنوان جبران خسارت بالغ بر ششصد میلیون دلار میشد.[۳]
بدینترتیب نه تنها قدرتهای غربی و شرکتهای عضو کنسرسیوم در عمل از اصل ملّی شدن تخطی کردند، بلکه به خاطر ملّی شدنی ظاهری و صوری، پرداخت خسارت را به دولت ایران تحمیل نمودند. به نوشته ایرج ذوقی، قرارداد کنسرسیوم «کوششی بود در راه تلفیق اصولی که کمپانیها از آن دفاع میکردند، با اصولی که ایران در نتیجه ملّی شدن نفت، خود را ملزم به رعایت آنها میدانست. منتها آن روز ایران در موقعیتی بسیار ضعیف قرار گرفته بود و برعکس، کمپانیها در اوج قدرت خود بودند. این بود که در مقام سازش بین اصول مورد نظر دو طرف، کفه ترازو طبعاً به نفع طرف قویتر چربید و شرکت ملّی نفت ایران در برابر کنسرسیوم به صورت مالک و صاحبکاری درآمد که حقوق و اختیارات خود را به مباشر و کارگزار خود تفویض کرده و از مالکیت به اسمی قناعت نموده باشد».
به نوشته یرگین، با تأسیس کنسرسیوم ایران، ایالات متحده بازیگر عمده در صحنه نفت و سیاست متغیر در خاورمیانه شده بود و شرکت نفت ایران و انگلیس از آشوب ایران برنده بیرون آمد. در حقیقت قرارداد کنسرسیوم، در حکم نوعی امتیازگیری بود که با تدارک و توطئه قبلی، در محیط خفقان و تهدید به ملّت ایران تحمیل شد. در مقایسه با پیشنهادهایی که به دولت مصدق ارائه شده بود (پیشنهاد جاکسون، استوکس، بانک جهانی، و پیشنهاد مشترک ترومن و چرچیل) دومین پیشنهاد امریکا و انگلیس به مراتب زیانبارتر بود. این قرارداد گذشته از پایمال شدن حقوق ایران، موجبات وابستگی بیشتر اقتصادی و نظامی کشور را به غرب و ایالات متحده امریکا هموار ساخت.
محمدرضاشاه، امضای کنسرسیوم را یکی از اقدامات موفقیتآمیز خود دانسته و گفته است:
«سرانجام پس از مذاکرات طولانی توانستیم با کنسرسیومی مرکب از هفت کمپانی نفت، که بزرگترین شرکتهای جهان بودند، به توافق برسیم... . در آن موقع، پرزیدنت آیزنهاور، طی نامهای، از کوششهای من در حل مسئلهای که دولت مصدق ایجاد کرده بود قدردانی کرد».