کاربر:Abbas/صفحه تمرین4
طلاق اجباری
یکی از موارد شیطان سازی علیه مجاهدین، موضوع طلاق اجباری در مجاهدین است. اضداد مجاهدین آنها را متهم میکنند که به زور اعضای خود را وادار به طلاق همسرانشان کردهاند. منشاء بیشتر این اتهامات دستگاههای تبلیغی جمهوری اسلامی است. این تبلیغات اولا میخواهد در درون جامعه ایران این طور القا کند که مجاهدین علیه مناسبات و ارزشهای خانوادگی هستند و اگر در ایران بر سر کار بیایند دست به انحلال خانوادهها خواهند زد. ثانیا در کشورهای غربی این باور را ایجاد کند که مجاهدین عناصری خشک و خشن و یک فرقه درونگرا هستند. [۱]
جمهوری اسلامی در تبلیغات خود علیه مجاهدین خلق تلاش میکند دو موضوع را با هم مخلوط کند. یکی، نظرگاههای مجاهدین خلق و مقاومت ایران در مورد مسأله خانواده و حقوق مربوط به آن در ایران آینده و دیگری الزامات مبارزه که در اثر سرکوب بینظیر از طرف رژیم ولایت فقیه به مجاهدین تحمیل شده است.[۱]
پیشینه این موضوع به سال ۱۳۶۸ برمیگردد. بعد از عملیات فروغ جاویدان و جمعبندی آن مجاهدین به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند با داشتن خانواده به مبارزهشان ادامه بدهند. در سالهای بعد نیز شرایط منطقه و عراق که اعضای مجاهدین در آنجا حضور داشتند نیز این موضوع را به اثبات رساند و ضرورت این موضوع بیشتر روشن شد.
پس از مرگ خمینی و به دست گرفتن قدرت توسط خامنهای و رفسنجانی در ایران، توطئهها و تروریسم علیه مجاهدین شرایط سیاسی و امنیتی سختی را به آنان تحمیل کرد. اعضای هیأت اجرایی سازمان مجاهدین خلق که در آن زمان ۴۰ الی ۵۰ نفر بیشتر نبودند داوطلبانه تصمیم گرفتند که تا زمان بازگشت به میهن و سرنگونی استبداد مذهبی زندگی خانوادگی با همسران خود را ترک نمایند. این تصمیم به دیگران تسری نیافت و با هیچ کس در میان گذاشته نشد. یک سال بعد بحران کویت و جنگ اول خلیج فارس رخ داد. مجاهدین در عراق با شرایطی روبرو شدند که دیگر امکان زندگی خانوادگی وجود نداشت.[۱]
تا قبل از بحران کویت زوجهای مجاهدین در خانههای مسکونی در داخل و خارج قرارگاهها در آپارتمانهای مستقل در بغداد و یا شهرهای دیگر زندگی میکردند. کودکان آنها نیز درمدارس و مهد کودکهایی که معلمان سابق آنها را اداره میکردند به تحصیل مشغول بودند. جنگ کویت و مهیب ترین بمبارانهای تاریخ و بعد از آن شدیدترین محاصره اقتصادی و ناامنی که در عراق حاکم گردید اوضاع را به کلی عوض کرد. دیگر پشت جبههای که برای خانوادهها و کودکان امن باشد وجود نداشت. تمامی قرارگاههای مجاهدین و حتی خانههای مادران شهیدان در بغداد هدف تروریستهای اعزامی از طرف جمهوری اسلامی بودند. چندین آپارتمان مسکونی و اتوبوسهای غیر نظامی مجاهدین در بغداد و اطراف آن هدف حملات آرپیجی یا بمبگذاری تروریستهای جمهوری اسلامی قرار گرفت. ادامه این وضعیت برای مجاهدین و قبل از همه برای خانوادهها و کودکان آنها بسیار پر ریسک بود.
مجاهدین تصمیم گرفتند که به زندگی خانوادگی خود خاتمه دهند تا تمام انرژیشان صرف مبارزه شود. ترک زندگی خانوادگی داوطلبانه بود. اکثر اعضا متاهل همسرانشان را طلاق دادند و تعداد کمی نیز این کار را انجام ندادند و به همان صورت در مجاهدین ماندند ولی سرانجام در اثر شرایط حاکم بر مبارزه و سختی آن دوام نیاوردند و صفوف مبارزه را ترک کردند. تمامی آن افراد با تامین مالی از طرف مجاهدین به کشورهای اروپایی رفتند و بسیاری از آنها هوادار مجاهدین باقی ماندند. تعدادی نیز توسط جمهوری اسلامی استخدام شدند و خط شیطان ساری علیه مجاهدین را در خارج از کشور پیش بردند.
کنار گذاشتن زندگی خانوادگی در شرایطی که وضعیت امنیتی چنین چیزی را امکانپذیر نمیسازد خاص مجاهدین نیست. صليب سرخ سنتي دارد كه از افراد مجرد براي مأموريتهاي طولاني درنقاط مختلف جهان استفاده مي كرده است. حتي سازمان ملل متحد نيز يك درجه بندي امنيتي براي كارمندانش دارد كه به موجب آن در برخي كشورها به خاطر مشكلات امنيتي، كارمندان اعزامي نميتوانند با خانواده خودشان اقامت كنند.
نويسنده و روشنفكر مصري خانم مونا حلمی بعد از آشنايي با وضعيت زنان در سازمان مجاهدین خلق نوشت:
«در هفت روزي كه با مجاهدين به سر بردم، زناني را ديدم كه در شرايط سخت تبعيد، به پايداري، شجاعت و شرافتمندانهترين اشكال مبارزه آراسته شده بودند و مرداني كه به رغم زندگي پرخطر روزانه روح يك انقلاب واقعي و ايمان عميق به صلح و عدالت و آزادي در جانشان به كمال رسيده بود. آنها به جدايي دين ازدولت ايمان دارند و به آزادي عقايد و مذاهب و انجام آداب و سنتهاي مذهبي احترام میگذارند. حقوق كليه اقليتها (براي نمونه حقوق كردها) را به رسميت ميشناسند. آنها به برابري كامل زن و مرد باور دارند. به اعتقاد آنها زن حق دارد به كليه مقامها، مسئوليتها و مواضع رهبري دست يابد، زن ميتواند بدون اجازه هركس ديگر سفر كند، او يك انسان است كه از صلاحيت كامل و ولايت و كرامت برخوردار است و ميتواند زندگي، ازدواج، كار و شيوه لباس پوشيدنش را آن طور كه ميخواهد انتخاب كند. در ايران آينده راه براي همه انديشمندان و روشنفكران و دانشمندان و هنرمندان باز است. پارلمان مقاومت روح اين دموكراتيسم را در تركيب كنونيش منعكس ميكند. زيرا اين پارلمان از ۵۷۲ عضو تشكيل شده كه زنان ۵۲ درصد آن را تشكيل ميدهند. كليه جريانها صرفنظر از تعداد اعضايشان از حق وتو برخوردارند. اين پارلمان با كانديد كردن يك زن، مريم رجوي، به عنوان رييس جمهور، يك نمونه بي همتا از ايمان واقعيش را نسبت به شخصيت زن ارائه كرده است. اين انتخاب ثابت ميكند كه پارلمان نميخواهد تواناييهاي زن را در زير پوشش افكار مذهبي يا اجتماعي خفه كند و توان زن را در كار كردن, حق سرپيچي و تغيير به بند بكشد.» [۲]
روزنامه نيويورك تايمز هم در گزارشي از قرارگاه اشرف تحت عنوان «ملايان نگاه كنيد، زنان مسلح و خطرناك» نوشت:
«خانم طهماسبي و اكثر افسران ارشد زنان هستند كه لباس استاندارد آنها شامل روسري خاكي و تونيك ساده اي ميباشد كه حتي براي خيابانهاي تهران نيز پذيرفته است. ولي اختياراتي دارند كه در كشور ما غير قابل تصور است. سربازان بهصورت جمعي زندگي ميكنند, حتي در سنين 30- 40 سالگي, و تا 20 نفر در اتاقهايي كه جداسازي شده اند مي خوابند. از سال 1991 زوجهاي متأهل در بين آنها زندگي مشترك خود را كنار گذاشتند؛ كودكان آنها به خارج فرستاده شده و آنهايي كه زماني بصورت زن و شوهر با هم زندگي ميكردند اكنون در پاكدامني بهصورت خواهر و برادر زندگي ميكنند.»[۳]
اتهام جدا کردن کودکان از والدین
درمورد جدايي كودكان از والدين نيز واقعيت 180درجه با تحميل واجبار متفاوت است. در بحبوحه بحران و جنگ كويت, در شريطي كه شهر بغداد و ساير نقاط عراق هدف بمباران مستمر بود و قرارگاههاي نظامي نيز به هيچ وجه محل مناسبي براي نگهداري و استقرار كودكان نبود, بديهي است كه هر پدر و مادري خواستار خارج كردن اطفال نابالغ خود از اين وضعيت شوند. از اين رو برخي والدين كودكان خود را به نزد اقوامشان در داخل ايران و سايرين آنها را ناگزير به خارج از ايران فرستادند و اين امر را هم مورد به مورد در باره هر كودكي مكتوب نمودند تا درصورت شهادت والدين همه چيز به ثبت رسيده باشد. در چنين شرايطي بسياري از خانواده هاي شريف ايراني درخارج و داخل ايران براي برعهده گرفتن سرپرستي كودكان اصرار مي كردند. گناه سازمان مجاهدين اين بود كه با به خطرانداختن جان كادرهاي خود و با تلاش بسيار و هزينه كلان, كودكان را بنا بر وظيفه انساني و اخلاقي خود از زير بمباران خارج كرد تا در محيط امن بتوانند به زندگي و تحصيل بپردازند و بعدا بتوانند مسير زندگي خود را با آگاهي كامل انتخاب كنند.
درهمين خصوص آقاي كريستوف مرتنس وكيل دادگستري و كارشناس امورجوانان وكودكان كه قيم برخي ازاين كودكان در آلمان بوده است در نامه اي به نماينده ويژه ملل متحد نوشت: «به اعتقاد ما احساس مسئوليت مجاهدين خلق نسبت به اين كودكان نمونه خوبي است, بخصوص با توجه به اين كه يك سازمان تبعيدي منابع مالي و اجتماعي محدودي در اختيار دارد».
منشا اتهام طلاق اجباری علیه مجاهدین
واقعيت اين است كه اين اتهامات ساخته و پرداخته اطلاعات آخوندهاست كه براي مستند كردن برخي عناصر سرخورده وناتوان از ادامه مبارزه را به خدمت گرفته اند. بخصوص كساني كه وقتي خودشان از مبارزه دست برداشتند, مي خواستند همسران خود را هم به زور و مانند كالايي كه صاحب آن هستند با خود ببرند وهنگامي كه موفق نشدند, زبان به دروغ وافترا بازكردند.
براي مثال مزدور كريم حقي كه بيش از ده سال است درخدمت مستقيم اطلاعات آخوندهاست مدتهاست كه سنگ حرمت خانواده را به سينه ميزند و در مورد طلاقهاي اجباري و جداسازي كودكان از مادران وپدران داد سخن ميدهد. حال آن كه خود وي وهمسرش خانم محترم در جريان جنگ خليج و شرايط ناشي از تحريم عراق كه تحمل دشواريهاي مبارزه را نداشتند, به صورت خانوادگي و با فرزندشان با رسيدگيها وبرخورداريهاي بسا بيشتراز هرزمنده يا فرمانده ارتش آزاديبخش نزد مجاهدين بودند و بعدهم به درخواست خودشان با هزينه و امكانات سازمان مجاهدين خلق ايران در بهمن 1371 به اروپا منتقل شدند و تمام مخارج وهزينه هاي زندگي آنان نيز توسط سازمان مجاهدين پرداخت ميشد. آنها مدتي بعد به ميل و اراده خودشان به هلند رفتند و در آنجا درخواست پناهندگي سياسي نمودند (اسناد و رسيدهاي كمكهاي مزبور همه موجود است).
خانم محترم بابايي در نامه اي در پاييز 1371 به سازمان مجاهدين نوشته بود: «پس از بمباران قرارگاه اشرف، سازمان من و همسر و فرزندمان را طبق خواسته خودمان براي حفاظت و رسيدگي بيشتربه يك پايگاه شهري درمركز شهربغداد آورد... ما از رسيدگي و امكانات مضاعف صنفي ويژه اي برخوردار بوديم. يك آپارتمان اختصاصي، اتوموبيل سواري براي ترددات خانوادگي در شهرنيز دراختيارمان بود و ماهيانه 1000 دينار دريافت مي كرديم».
اما كريم حقي پس از رفتن به هلند, در ارديبهشت سال 1374 ازطريق منصور مقصودي، مسئول شبكهٌ جاسوسي كنسولگري رژيم در هلند، به خدمت وزارت ا طلاعات درآمد و به يكي از منابع اطلاعاتي رژيم آخوندي جهت حملات و تهاجمهاي تروريستي بهقرارگاهها و رزمندگان ارتش آزاديبخش تبديل شد و بي جهت نبودكه درست سه سال پس از اينكه صفوف مقاومت را ترك كرده بود, تازه در اواخر سال 1374 به خاطر آورد كه مجاهدين او را زنداني و شكنجه كرده اند!
علت خودكشي همسر اين مزدور در سال1373، مناسبات ضدانساني و فساد اخلاق او(كريم حقي) بود كه پليس هلند و پناهندگان ايراني مقيم اين كشور درجريان آن هستند. خانم محترم بابايي در آخرين نامه اي كه از خود بجاي گذاشته بود و توسط پليس هلند ضبط شد به تفصيل از رفتارهاي ضد انساني و فساد اخلاق مشمئز كننده حقي به عنوان دلايل خودكشي اش نام مي برد.
تجرد، شرط عضویت
در طول سالیان بعد تجرد به عنوان شرط عضویت در مجاهدین خلق درآمد. کسی که به مجاهدین میپیوست و زندگی تشکیلاتی را میپذیرفت نمیتوانست زندگی خانوادگی داشته باشد. این موضوع قبل از پیوستن هر فرد به تشکیلات مجاهدین خلق به او گفته میشود و جزء شروط عضویت درمجاهدین است. هر کس آگاهانه این شرط را میپذیرد و وارد تشکیلات مجاهدین میشود. عضویت در مجاهدین امری داوطلبانه است و اجباری در کار نیست.
مضمون انقلاب ایدئولوژیک
پس از عملیات فروغ جاویدان و حمله آمریکا به عراق در جنگ کویت، شرایط عراق که محل استقرار ارتش آزادیبخش ملی ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران بود به گونهای شد که ادامه مبارزه برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران سطح بالاتری از فداکاری و انگیزه را میطلبید. مجاهدین در خارج از خاک خودشان بودند و ضروزتهای مبارزه ایجاب میکرد هر زمان در هر لحظه برای مأموریتهای مختلف آماده باشند. عملا حفظ کانون خانواده و پاسخگویی به ضرورتهای آن غیر واقعی بود و با مبارزه تمام عیار همخوانی نداشت. مجاهدین با داشتن خانواده نمیتوانستند به ضرورتهای مبارزه پاسخ بدهند. شرایط جدید و توازن قوای موجود ایجاب میکرد که مجاهدین تمامی انرزیشان را یکسویه برای آزادی میهنشان صرف کنند. آنها به این ضروزت پاسخ دادند و در یک تصمیم جمعی زندگی خانوادگی را ترک کردند.
مضمون انقلاب ایدئولوژيک در سازمان مجاهدین خلق ایران گذشتن از همه چیز برای ادامه مبارزه و سرنگونی رژیم ولایت فقیه و آزادی مردم ایران از استبداد مذهبی بود.
سکت و فرقهگرایی
یکی از برچسبهایی که در شیطان سازی علیه مجاهدین خلق بهکار گرفته میشود، متهم کردن آنان به سکت (فرقه) بودن است. منشاء این برچسب نیز مانند دیگر اتهاماتی که به مجاهدین خلق زده میشود، جمهوری اسلامی ایران است. روزنامه همشهری در شماره ۹ اسفند ۱۳۸۱ خود نوشت: «در اردوگاه هاي نظامي مجاهدين شيوه های خاصی برای آموزش هواداران به كار گرفته می شود و ابزارهای شست وشوي مغزی با استفاده از زور و اسلحه در اين پايگاه ها رواج داشته و در مجموع اين تشكيلات يك فرقه شخصی و «رجوی» رهبر آن است.»[۴]
محدودیت در ارتباطات
غیر ممکنه
هزاران اکانت مجاهد هست. چطور ارتباطات ندارن
طرف
زندان سازی
مجاهدین در اروپا هستند چطور میشه زندان سازی کرد؟
مرضیه باباخانی در کنفرانس پیروزی عدالت، حقانیت مقاومت ایران در تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۲ گفت:
نداشتن پایگاه اجتماعی
یکی از اصلیترین شیطانسازیها علیه مجاهدین این است که آنها پایگاه احتماعی ندارند. استدلال مطرح کنندگان این تفکر این است که در فضای مجازی که نیروهای اپوزیسیون فعالیت میکنند از مجاهدین استقبال نمیشود و در فضای مجازی نسبت به آنان دافعه وجود دارد. این در حالی است که نیروهای سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فعالترین عناصر در فضای مجازی هستند و به انتشار اخبار دروغ علیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و شیطان سازی آنها مشغولند. اساسا هیچ استدلالی که مبتنی بر نظر سنجی عمومی و آمار موثق و قابل اتکا در این مورد باشد ارائه نشده است.
اتهام نداشتن پایگاه اجتماعی در حالی به مجاهدین خلق زده میشود که در ایران اختناق مطلق ولایت فقیه حاکم است. هواداری از مجاهدین خط قرمز عبور ناپذیر جمهوری اسلامی است و امکانی برای سنجش بایگاه اجتماعی آنها وجود ندارد. هواداران مجاهدین در ایران با انواع فشارها و زندان و شکنجه و اعدام مواجهند. به عنوان نمونه از غلامرضا خسروی میتوان نام برد که به خاطر کمک به سیمای آزادی در ایران اعدام شد.
مسعود رجوی در مورد شاخص مشروعیت در دوران اختناق چنین میگوید:
«نخستين مشكل در دوران اختناق و ديكتاتوری، سرقت و غصب حق حاكميت و حق انتخابات آزاد از مردم است... مشروعيت در دوران اختناق ناشی از مقاومت است و نه هيچ چيز ديگر. چرا كه امكان انتخابات آزاد و دسترسی به رأی واقعی تمام مردم وجود ندارد و بايد برای به دست آوردن آن برخاست و مقاومت كرد تا رژيمی كه مانع انتخابات و آرای آزاد و حاكميت مردم است سرنگون شود...
پس، مقاومت تنها ملاك و شاخص و سرچشمهی مشروعيت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد يا جريان سياسی در دوران اختناق با مقاومت و
ايستادگی او در برابر فاشيسم دينی و در جنگ با آن سنجيده میشود. مشخصاً؛ اينكه در جنگ نظامی و سياسی و ايدئولوژيكی تا كجا و چه ميزان به دشمن ضدبشری
ضربه میزند. تا كجا برای اين رژيم خطرناك است و تا كجا به نيروی جنگندهی ضدرژيم در جنگ نظامی يا در جنگ سياسی ياری میرساند و مايه میگذارد...»
مجید رفیع زاده تحلیلگر سیاسی و مشاور نشریه مطالعات بینالملل هارواد که خود تحقیقات مستقلی را در مورد مجاهدین انجام داده است، در برنامه پرگار تلویزیون بیبیسی فارسی در مورد پایگاه اجتماعی مجاهدین گفت:
«مجاهدین خلق چه ما مخالف باشیم با عقایدشان چه موافق باشیم، نفوذ سیاسی قویای در خارج کشور دارد و حتی در منطقه بین سیاستمداران مختلف، در آمریکا بین دموکراتها، جمهوریخواهان، درهمین انگلیس، لیبرالها و غیر لیبرالها و کشورهای اروپایی مختلف و کشورهای خاور میانه نفوذ قویای دارند، ارتباطات قویای دارند با سران کشورهای مختلف و این یک اصل مهم است که نشون میده این گروه واقعا اون جایگاه و اون اصل سازمانی سیاسی را دارد.»
او درمورد نفوذ سازمان محاهدین در داخل ایران گفت:
«ما میدونیم تو کشور ایران، در یک کشور دیکتاتوری نمیشه واقعا یک نظر سنجی درست انجام داد، نمیشه واقعا گفت آیا واقعا مردمی هستند در ایران که موافقند یا مخالفند. خیلی از متخصصان من شنیدم توی برنامههای مختلف میان میگن اصلا این گروه هیچ حامی تو ایران نداره، اصلا هیشکی اینو دوست نداره، اصلا همه سوءظن به این گروه دارن. از کجا میدونن؟ آیا نظر سنجی وجود داره. ببینید من تحقیقاتم رو برحسب نظر سنجی انجام میدم... ببینید باید نظر سنجی وجود داشته باشه و تو کشورهایی که آزادی بیان و آزادی نظر سنجی وجود نداره، نمیشه واقعا گفت. اما از نظر تحقیقاتی که من انجام دادم ببینید گروه هنوز در ایران نفوذ داره. ببینید اگه نفوذ نداره چرا پس آقای خامنهای یا سران دیگه در ایران در ماه مرداد گفتند که این تظاهرات دیماه را منافقین (نامی که جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق اطلاق میکند) انجام دادند، چرا؟... اینها دهها هزار کشته دادند...خوب اینها فامیل دارند فامیلهاشون، خیلیهاشون هنوز هوادار مجاهدین خلق هستند. خیلیهاشون کمک مالی میفرستند به مجاهدین... مسأله اینه اگه شما برید تظاهرات بگید ما هوادار گروه مجاهدین هستیم، عاقبتش چیه؟ اعدامه. خود گروه که من مصاحبه کردم باهاشون، میگن تو همین تظاهرات چند عضو مجاهدین اعدام شدن...مردم که نمیتونن بیان بیرون بگن ما مجاهدین را میخوایم خوب همون موقع اعدامشون میکنن.»
نمونههایی از پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق
پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی سازمان مجاهدین خلق ایران نیز همجون سایر گروهها و جریانهای سیاسی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود را در سطح جامعه گسترش داد. با تاسیس جنبش ملی مجاهدین انبوه جوانان و اقشار مختلف مردم برای فعالیت به دفاتر جنبش مراجعه کردند. طی مدت کوتاهی پس از انقلاب تعداد افراد شرکت کننده در میتینگها و گردهماییهای مجاهدین به صدها هزار نفر رسید که میتوان به میتینگ امجدیه، میتینگ رشت و میتینگ انتخاباتی تبریز اشاره کرد. در کلاسهای تببین جهان مسعود رجوی که در دانشگاه صنعتی شریف برگزار میشد ۱۰ هزار نفر با کارت شرکت میکردند.
بنا به اعتراف عناصر جمهوری اسلامی در انتخابات اولین دوره مجلس، مجاهدین بعد از حزب حکومتی جمهوری اسلامی در رتبه دوم قرار داشتند. کاندیداتوری مسعود رجوی در اولین انتخابات ریاست جمهوری با استقبال گسترده مردمی به ویژه جوانان، اقلیتهای قومی و مذهبی و زنان قرار گرفت و خمینی مجبور شد با فتوا کاندیدای مجاهدین را کنار بزند.
درخارج ایران، مجاهدین خلق سالانه با گردآوری بیش از صد هزار ایرانی گردهمایی بزرگی را برگزار میکنند. مقامات آمریکایی شرکت کننده در این کنفرانس سالانه، بارها اذعان کردهاند که این گردهمایی حتی در توان بسیاری از دولتها نیست و از کنوانسیونهای احزاب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا نیز بزرگتر است.
سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران وابسته به مجاهدین خلق تا کنون ۲۴ برنامه همیاری برگزار کرده است. طی چند روز ایرانیان از داخل و خارج ایران با تماسهای مستمر که اغلب ساعتها و حتی روزها پشت خط میمانند، اقدام به کمک مالی به سیمای آزادی میکنند.
تشکیل کانونهای شورشی، استراتژی اعلام شده مجاهدین خلق برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است. این کانونها که تعداد آنها به هزاران عدد میرسد درتمام شهرهای ایران فعالیت دارند. فعالیتهای کانونهای شورشی هوادار مجاهدین خلق ایران از جمله نصب پلاکارد و عکسهای مریم و مسعود رجوی در خیابانهای شهرهای ایران و شعار نویسی علیه سران حکومت ولایت فقیه و آتش زدن بنرهای تبلیغی عکسهای خامنهای، ولی فقیه رژیم ایران، روزانه از تلویزیون سیمای آزادی و کانالهای متعددی در فضای مجازی پخش میشود.
رژیم ایران برای مقابله با اقبال روزافزون مجاهدین و استقبال و روی آوردن جوانان به آنان با صرف بودجههای کلان فیلمها و سریالهای سفارشی بسیاری را ساخته است. درمورد سفارشی بودن فیلمهایی که علیه مجاهدین خلق ساخته شده است، صادق زیبا کلام در مصاحبهای درمورد فیلم ماجرای نیمروز در مقابل صحبت مجری برنامه که گفت تامین کنندهی این فیلم خصوصی بود و چند ارگان هم کمک کردند گفت: «خصوصی که شوخی میکنید، مزاح میکنید».
علاوه بر ساخت فیلم و سریال انبوهی کتاب برای مخدوش کردن چهره مجاهدین و شیطان سازی علیه آنها در ایران و خارج از ایران با بودجه جمهوری اسلامی منتشر شده است.