کاربر:Hossein/صفحه تمرین
تروریسم در جمهوری اسلامی ایران
در طی ۴ دهه که از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران میگذرد همواره بحث تروریسم و نقش این نظام در آن موضوع روی میز کشورها و سازمانهای بین المللی بوده است. نظام جمهوری اسلامی جدای از آنچه در واقع امر گذشته است در موضعگیریهای رسمی و علنی صراحتا از این امر حمایت نکرده است اما در موقعیتهای مختلف و با زبانهای دیپلماتیک یا دوپهلو ابایی از حمایت از آن نداشته است. آنچه که بیشتر جهان را در این رابطه به بررسی و موضعگیری واداشته است ترکیب تروریسم با قدرت موشکی و حضور گسترش یابنده نظامی این نظام در کشورهای دیگر بخصوص در عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین است. بعلاوه آمریکا و دولتهای اروپایی که معاهده عدم اقدام تروریستی با رژیم بسته بودند نیز از توجه مجدد جمهوری اسلامی به ترورهای خارج کشوری در خاک کشورهای اروپایی نگران شده و علاوه بر موضعگیریهای سیاسی و برخوردهای دیپلماتیک اقدام عملی انجام داده اند که مهمترین آن دستگیری اسدالله اسدی در آلمان میباشد که از دیپلماتهای جمهوری اسلامی در اتریش بوده و به جرم اقدام برای بمبگذاری در یک گردهمایی سالیانه جنبش اپوزسیون ایران در پاریس (شورای ملی مقاومت ایران) در آلمان دستگیر شده است.
تروریسم رژیم ایران
تروریسم در جمهوری اسلامی بنا بر گفته ناظران به ماهیت و اهداف برپایی این نظام برمیگردد. آنها استناد میکنند:
در مقدمهٌ قانون اساسي تحت عنوان ارتش مكتبي ميخوانيم: «ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب... نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكميت قانون خدا در جهان را نيز عهدهدار خواهند بود.
در كتاب «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران» كه توسط يكي از دستاندركاران باسابقهٌ سياست خارجي جمهوری اسلامی نوشته شده، ميخوانيم: «مسلمين يك مجموعه هستند كه بايد زير چتر يك حكومت زندگي كنند و تمامي سرزمين آنها بهوسيلهٌ حكومتي واحد اداره شود و داراي يك سياست خارجي باشند تا دفاع از كيان اسلام و حفظ منافع مسلمين تحقق پيدا كند»[۱]
باورهای مبتنی بر تروریسم در جمهوری اسلامی
در بررسی نظرگاههای جمهوری اسلامی مشخص میشود که نظریه ولایت فقیه که سنگ بنای جمهوری اسلامی است مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و بهدنبال ايجاد حكومت جهاني اسلامي براساس ولايت مطلقهٌ فقيه است.
خمینی بعنوان بنیانگزار جمهوری اسلامی در پيام خود به مناسبت مراسم حج در 10مرداد66 گفت: «با صدور انقلابمان به سيطره و ظلم جهانخوران خاتمه ميدهيم».[۲] خميني يكسال بعد در 29تير سال67 دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 (آتش بس در جنگ ایران و عراق) و در سالگرد حادثه مكه گفت: «جنگ ما، جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نميشناسد... ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بينالمللي اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه در صدد گسترش اسلام در جهان و كم كردن سلطهٌ جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران آمريكا نام اين سياست را توسعهطلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ ميگذارند ، از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم...»
«دكتر كليم صديقي، مدير مؤسسهٌ اسلامي لندن، گفت جهانبيني خاص امام خميني كه تعداد بسياري مسلمانان بهويژه جوانان را در خارج از ايران شديداً تحت تأثير خود قرار داده همان تأكيد مكرر امام به اين است كه «مهم نيست كه ايران نابود شود، مهم اين است كه اسلام پيروز شود».[۳]
خمینی معتقد بوده است که این نظریه فعلا امکان عملی شدن ندارد و برای هدف مرحلهیی جمهوری اسلامی ايجاد يك «اتحاد جماهير كشورهاي اسلامي» را مد نظر قرار داد که ايران، امالقرا و كانون اصلي آن باشد. در همين راستا خميني در پيامش به حجاج تأكيد كرد «اقتدار و اعتبار جمهوري اسلامي ايران متعلق به همهٌ ملتهاي اسلامي است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ايران در حقيقت دفاع از همهٌ ملتهاي تحت ستم است.... بهياري خداوند از قطرات پراكندهٌ پيروان اسلام ... و امكانات كشورهاي اسلامي بايد استفاده كرد...» (پيام خميني بهمناسبت حج در 10مرداد66).
خمینی در عمل هم برای این کار عراق را بعنوان اولین کشور برای همین اقدام انتخاب کرد. او شعار «فتح قدس از طريق كربلا» را برای این هدفش برگزید. منتظري جانشين وقت خميني در24فروردين59 در ملاقات با خميني از وي درخواست كرد كه رهبري انقلاب عراق را بهعهده بگيرد. وي در اين ملاقات به خميني گفت: « اين روزها برادران عراقي ما مرتباً مراجعه ميكنند و ميگويند همانطور كه حضرت امام خميني انقلاب ايران را رهبري كردند تا به ثمر رسيد، انتظار داريم كه انقلاب عراق را هم رهبري كنند». خمینی دعایی(آخوند) که در تمام طول اقامتش در نجف با او همراه بود، به سفارت بغداد منصوب كرد و وظيفهٌ اصلي او را صدور انقلاب به اين كشور قرار داد. موضعگیریهای بعدی او در باره عراق و دخالتهای گسترده جمهوری اسلامی در عراق در سالهای 58 و 59 زمینه جنگ را فراهم کرد
قانون اساسی نظام که مرجع قانونی عملکرد این نظام است بر استفاده از تروریسم منعی نداشته و بلکه تصریح دارد و به موارد ذکر شده استناد میکنند. «در كتاب اصول سياست خارجي جمهوری اسلامی هدف شماره يك سياست خارجي «تلاش در جهت برقراري حكومت جهان اسلام» ذكر شده و در توضيح اين هدف آمده است: «از نظر مكتب اسلام دنيا بهطور كلي به دو منطقه تقسيم ميشود، يكي دارالسلام كه در آن احكام الهي اسلام اعمال ميشود و حاكميت با مكتب اسلام است و ديگر دارالكفر كه در آن سرزمين نظام حاكم در چارچوب احكام اسلام عمل نميكند. بر اين اساس تنها مرزي كه اسلام ميشناسد مرز عقيدتي است و ساير مرزها (از جمله مرز جغرافيايي) مطرود و محكوم است». در همین کتاب در در رابطه با وظيفهٌ وزارت خارجهٌ نظام آمده است: «مخصوصاً با توجه به اهداف بسيار وسيع و گستردهيي كه جمهوري اسلامي در ارتباط با صدور انقلاب و نهضتهاي آزاديبخش و گروههاي اجتماعي و حتي آحاد ملتها دارد، وزارتخارجه بايد با شيوههاي ارشادي، هماهنگي لازم را ميان ارگانهاي مختلف در زمينهٌ سياست خارجي به عمل آورد».
رفسنجاني در هفتمين سالروز اشغال سفارت آمريكا در تهران گفت: «در لبنان ضربهيي كه آمريكا خورد و خفتي كه آمريكاييها تحمل كردند عميقاً بهحساب ما ميگذارند و به حساب ما هم هست» (راديو ایران ، 13آبان1365). محسن رفيقدوست وزير وقت سپاه پاسداران نيز در تيرماه سال70 اعلام كرد «در پيروزي انقلاب در لبنان و در خيلي از جاهاي دنيا، آمريكا ضرب شست ما را بر پيكر منحوس خودش احساس ميكند و ميداند آن مواد منفجرهيي كه با آن ايدئولوژي تركيب شد و در مقر تفنگدارهاي دريايي چهارصد افسر و درجهدار و سرباز را يكمرتبه به جهنم فرستاد، هم تي ان تي آن مال ايران بود و هم ايدئولوژيش از ايران رفته بود. اين براي آمريكا بسيار محسوس است، فلذاست كه در خليجفارس درمانده شده»(رسالت - 29تير70). محسن رضايي فرمانده سابق سپاه نيز گفت: «...روزي جرقههاي خشم و نفرت (مسلمانان) در دل واشينگتن زبانه ميكشد و مسئوليت عواقب آن نيز بر عهدهٌ آمريكا است... روزي خواهد رسيد كه در هيچ جاي اين دنيا يهوديان نيز مانند سلمان رشدي نتوانند خانهيي براي سكونت پيدا كنند» (كيهان، 29مهر1370).ميرحسين موسوي نخستوزير دوران جنگ ضدميهني از اينكه در جريان عمليات تروريستي رژيم در خارج از ايران، نبود، زبان به شكوه ميگشايد. وي در استعفانامهاش به خميني در 14شهريور67 نوشت:«عمليات برون مرزي كه بدون اطلاع و دستور دولت صورت ميگيرد...بعد از آنكه هواپيمايي ربوده ميشود، از آن با خبر ميشويم. وقتي مسلسلي در يكي از خيابانهاي لبنان گشوده ميشود و صداي آن در همه جا ميپيچد، متوجه قضيه ميشويم. پس از كشف مواد منفجره از حجاج ما در چمدانهايشان از اين امر آگاه ميشويم».
خاتمي كه در دوره خودش به گفتگوي تمدنها و «تنشزدايي» معروف شده است در مورد سلمان رشدي چنين ميگويد: "سلمان رشدي نويسندهٌ كتاب آيات شيطاني بايد بر اساس حكم شرعي حضرت امام خميني اعدام شود و هيچ راهي براي گريز وي از اجراي اين حكم نيست. شرق و غرب جنايتكار بهويژه حاكمان انگليس با توجه به انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطاني به جهانيان ثابت كردند كه تنها با جمهوري اسلامي و امام دشمن نيستند بلكه با دين مبين اسلام و بيش از يك ميليارد مسلمان در سطح جهان نيز دشمن ميباشند. سكوت حاكمان كشورهاي عربي در مقابل انتشار كتاب آيات شيطاني اين مسأله را ثابت كرد كه آنان فقط در شعار مدافع اسلام و قرآن هستند (كيهان، 16اسفند1367). همچنین بر اساس (ليبراسيون - 4مرداد64) خاتمی در مقام وزیر تبلیغات خمینی «رياست بريگاد مستقل ترور» را برعهده داشت.
خامنهای از اواخر سال71 از طريق محمدعلي تسخيري رئيس روابط بينالملل دفترش اقدام به راهاندازي اردوگاههاي آموزشي براي مسلمانان ساير كشورها نمود. با تشكيل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي اين اردوگاهها زير نظر آن سازمان به كار خود ادامه داد.
اهداف کاربردی تروریسم در جمهوری اسلامی
بطور کلی سه هدف در این رابطه برآورد میشود
تروریسم وسیلهیی برای سرکوب
تروریسم وسیلهیی برای گسترش
تروریسم وسیلهیی برای شانتاژ
تروریسم وسیلهیی برای سرکوب
جمهوری اسلامی از همان سالهای اولیه از ترور بهعنوان يك اهرم جدي براي سركوب مخالفانش در خارج كشور استفاده کرد. از سال1360و پس از اقامت مسعود رجوی در فرانسه ، جمهوری اسلامی پاسداري بهنام «محمد خاتمي» معروف به «ابووقا» را با حكم خميني به همراه 15پاسدار ديگر به اروپا به منظور عمليات تروريستي اعزام كرد. ابووقا كه نتوانست موفقيتي عليه مجاهدين كسب كند به اقدام تروريستي عليه يك گروه ديگر ايراني روي آورد. بهدنبال آن محسن رضايي فرمانده سپاه پاسداران يك گروه ديگر تروريستي را به فرانسه اعزام نمود.
تروریسم وسیلهیی برای شانتاژ
علاوه بر اين رژيم خميني با بهكارگيري تروريسم عليه اهداف خارجي، تلاش ميكرد تا به شانتاژ دولتهاي خارجي و كسب امتياز از آنها بپردازد. به گروگان گرفتن اتباع خارجي بهمدت يك دهه در لبنان يك نمونهٌ روشن از اين سياست تروريستي بود. جمهوری اسلامی در سال61 تيپ « محمد رسولالله» متعلق به سپاه پاسداران را به لبنان اعزام كرد. و بعداز پايان مأموريت اين تيپ يك سپاه ويژه بهنام سپاه لبنان شامل 2000پاسدار تشكيل داد و در لبنان مستقر كرد. اين سپاه كه مركز فرماندهي آن در دمشق است، بعداز تشكيل نيروي قدس در سال69 تحت فرماندهي آن درآمد.
تصميم به تقويت گروههاي بنيادگرا در كشورهاي مختلف نيز جزیی از همین سیاست است که در شوراي عالي امنيت گرفته ميشود. بهعنوان مثال به نمونهٌ زير اشاره ميشود:
در فروردين74 در مركز پژوهشهاي علمي وزارتخارجه جلسهيي بهرياست صريحالقلم رئيس مركز پژوهشهاي علمي وزارت خارجه و مشاور سياسي شوراي عالي امنيت ملي تشكيل شد. موضوع اين جلسه مقابله با فشارهاي بينالمللي روي رژيم با استفاده از جنبشهاي اسلامي (بنيادگرا) بود. در اين جلسه لغو قرارداد كوناكو توسط آمريكا، لغو قرارداد نفتي رژيم با آذربايجان بهخاطر فشار آمريكا به كشور آذربايجان، مسألهٌ دامنزدن به اختلاف ايران و امارات بر روي سه جزيره، مسألهٌ نيروگاههاي اتمي و قرارداد با روسيه بحث شد و بهعنوان انتقاد و اشكال مطرح گرديد كه اگر در گذشته حمايت كافي از جنبش اسلامي در آذربايجان بهعمل آورده بوديم ميتوانستيم با استفاده از اين جنبشها مانع قرارداد آمريكا با آذربايجان بشويم و بهدنبال آن طرح كمك به جنبش آذربايجان را نتيجه گرفتند. در اين اجلاس رابطه جمهوری اسلامی با شيعيان بحرين بهعنوان يك نقطهٌ مثبت مورد بررسي قرار گرفت كه گفتند با اين جنبش ميتوان آنها (كشورهاي خليج فارس) را وادار كنند امتيازات مورد درخواست نظام را به آنها بدهد. در مورد چندين گروه اسلامي حامي نظام در بقيهٌ كشورها نيز در اين جلسه بحث شد و نتايج آن به شوراي عالي امنيت ملي ارائه شد. شوراي عالي امنيت بهدنبال اين گزارش به وزارت اطلاعات و نيروي قدس مأموريت داد كه جريانات بنيادگرا را تقويت كند كه بهدنبال آن در ماههاي خرداد، تير، مرداد و شهريور74 چند دورهٌ فشرده آموزشي براي نيروهاي بنيادگرا از چند كشور عربي و اسلامي گذاشت.
مراکز تصمیمگیری اقدامات تروریستی
ولی فقیه
در هرم قدرت جمهوری اسلامی بنیان گذاشته شده توسط خمینی همه تصمیم گیریها در اختیار ولیفقیه که خودش در نقش آن بود متمرکز شده بود. و مقامات رده بعدی از جمله خامنهاي، رفسنجاني، اردبيلي ، ميرحسين موسوي و احمد خميني مستقيماً فرامين را شخصاً از خميني ميگرفتند. اطلاعات نشان میدهد خمینی شخصا فتواي ترور دكتر كاظم را رجوي را داد بود و همچنین در پروندهٌ حسين نقدي یک عضو دیگر شورای ملی مقاومت ایران وابسته به مجاهدین که در ایتالیا ترور شد آمده است كه بعداز پيوستن حسين نقدي به شوراي مليمقاومت فتواي قتلش توسط خميني صادر شد.
ريشهري اولين وزير اطلاعات خميني در رابطه با شخص وي و سران 5گانهٌ رژيم، تصميمات ترور و آدمربايي را اتخاذ ميكرد.
شوراي عالي امنيت ملي عاليترين ارگان تصميمگيري
در قانون اساسي مصوب سال68 در مورد شوراي امنيت ملي آمده است :
«بهمنظور پاسداري از تماميت ارضي و حاكميت ملي و تعيين سياستهاي دفاعي ـ امنيتي و نيز بهرهبرداري از امكانات مادي و معنوي كشور براي مقابله با تهديدات داخلي و خارجي، شورايعالي امنيت تشكيل ميشود».
چگونگی گردش کار
شوراي عالي امنيت براي تصميمهاي تروريستي با حضور 8عضو ثابت و 2نمايندهٌ ولي فقيه و تعدادي كارشناس و مشاور از معاونين وزارت اطلاعات و فرماندهان نيروي قدس و معاونان وزارتخارجه تشكيل ميشود.[۴] تصميم به تقويت گروههاي بنيادگرا در كشورهاي مختلف نيز در شوراي عالي امنيت رژيم گرفته ميشود. بعداز مرگ خميني كليهٌ تصميمات مهم جمهوری اسلامی از جمله اقدامات تروریستی در اين شورا گرفته شده است.[۵][۶] روزنامهٌ سانديتلگراف 17تير75 نوشت:«...شوراي عالي امنيت، بهرياست رفسنجاني، مراكز آموزشي تروريستي ايران را اداره ميكند و دستور عمليات تروريستي بهتروريستهاي آموزشديده توسط همين ارگان صادر ميشود».[۷][۸][۹]
وظایف
علاوه بر تصويب طرحهاي تروريستي، شوراي عالي امنيت همچنين وظايف و حوزهٌ اصلي كار سازمانهاي اطلاعاتي و تروريستي نظام را تعيين ميكند. بهعنوان مثال:
در ديماه76 شوراي عالي امنيت بهرياست خاتمي افزايش بودجه و امكانات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي را تصويب كرد. طبق تصميم شوراي عالي امنيت رژيم، وزارت خارجه موظف شد رفتوآمد آزادانهٌ اعضا و مأموران اين سازمان را بهخارج بهعنوان خبرنگار و وابستهٌ فرهنگي تأمين كند. ورود و خروج كليهٌ كالاها و محمولههاي وابسته به اين سازمان از هرگونه بازرسي و كنترل گمركي معاف است. و براي جلوگيري از افشاي فعاليتهاي اين سازمان در اين جلسه تصميم گرفته شد «هيچ مرجعي جز خامنهاي و شوراي عالي امنيت ملّي نظام حق حسابرسي و سؤال از سازمان ارتباطات اسلامي را ندارد».
ارگانهاي عملكننده اقدامات تروریستی
سپاه پاسداران
خميني از اولين روزهاي بهقدرت رسيدن، بهمنظور حفظ حاكميت و همچنين بهمنظور فراهم كردن گسترش نظام، درصدد ايجاد يك نيروي نظامي تماماً قابل اعتماد برآمد. بههمين منظور در اسفند57 برخي از افراد مورد اعتمادش را كه بعضاً تجربياتي از درگيريها و جنگهاي لبنان نيز داشتند مأمور كرد تا يك تشكيلات نظامي راه بيندازند. اين تشكيلات بعداً «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» نامگذاري شد. شوراي انقلاب خميني در ارديبهشت سال58 حكم رسمي تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را اعلام كرد و يك شوراي فرماندهي 7نفره به فرماندهي جواد منصوري مأمور سازماندهي آن گرديد. در شهريور58 جواد منصوري از فرماندهي سپاه استعفا داد و پس از او مدتي دوزدوزاني و سپس مرتضي رضايي (فرمانده كنوني حفاظت اطلاعات سپاه) و در بهار59 عباس زماني معروف به ابوشريف به فرماندهي سپاه منصوب شد. در سال60 بهدنبال آغاز مقاومت مسلحانهٌ محسن رضايي كه تا آن زمان فرمانده اطلاعات سپاه بود و نقش برجستهیی در سركوب و صدور توسعه و ترور ايفا كرده بود، به فرماندهي سپاه منصوب شد. با شروع فاز نظامي در سال60 و همچنين با وارد شدن سپاه در جنگ، تغييرات زيادي در ساختار سپاه ايجاد شد و بهتدريج سه نيروي زميني، هوايي و دريايي در آن سازمان داده شد.
اطلاعات سپاه
از همان اوايل تاسیس سپاه پاسداران، واحد اطلاعات سپاه نیز در درون سپاه پاسداران تأسيس شد و محسن رضايي كه عضو شوراي 7نفره سپاه بود به فرماندهي اطلاعات آن منصوب شد. محسن رضايي بهعنوان فرماندهٌ اطلاعات سپاه مستقيماً در ارتباط با شخص خميني قرار داشت و به او مستقيماً گزارش ميداد. رضايي از همان ابتدا يك تيم 5نفره را مأمور راهاندازي و بازسازي ساواك كرد، اين تيم بهسرعت كليهٌاطلاعات مربوط بهادارهٌ كل ساواك تهران را جمعآوري نمودند. او بسياري از شكنجهگران و بازجويان ساواك، بهويژه افراد مربوط به ادارهٌ سوم (امنيت داخل) را بهخدمت گرفت. رضايي همچنين براي آموزش دادن به كادر اطلاعاتي نظام، شماري از كارشناسان اطلاعاتي و امنيتي را از سوريه به تهران آورد. آنها آموزش به افراد اطلاعات سپاه را در محلي واقع در خيابان جردن، خيابان جانسپاران، پلاك115 شروع كردند. [۱۰] پس از مدتي احمد وحيدي و سپس قاسم سليماني فرماندهٌ واحد اطلاعات سپاه گرديدند. در سال59 واحد نهضتهاي آزاديبخش و دفتر سياسي به سازماندهي سپاه اضافه شد. واحد نهضتهاي آزاديبخش با كمك واحد اطلاعات سپاه نقش فعالي در صدور تروريسم و گسترش نظام ايفا كرد. این واحد در سال 1363 در واحد اطلاعات سپاه ادغام شد. اطلاعات سپاه (كه بعضاً به آن اطلاعات نظامي نيز گفته ميشد) از سال 60 به بعد مستمراً ابعاد بزرگتري به خود گرفت.مجري اصلي عمليات تروريستي تا سال1363 همین قسمت اطلاعات سپاه پاسداران بود.
نمونه عمل این واحد را میتوان در طرحهاي آن براي ترور مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در فرانسه مشاهده کرد. این طرحها عبارت بودند از:
1- تلاش براي نفوذ در صفوف مجاهدين
الف. در خرداد1361 گروهي بهنام مبارزان آزادي اعلام موجوديت كرد كه خودش را يك شاخهٌ انشعابي از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي معرفي ميكرد كه در آن زمان به مثابه پوش اطلاعات سپاه عليه مجاهدين كار ميكرد. هدف سپاه از اين انشعاب ساختگي اين بود كه از طريق اين گروه جديد، به سازمان مجاهدين نزديك شده و در آن نفوذ كند. اين گروه مجعول متقاضي عضويت در شوراي ملي مقاومت و متقاضي ديدار با مسعود رجوي شده بود.
ب. يكي ديگر از اقدامات اطلاعات سپاه اين بود كه يكي از اعضاي خود بهنام علياكبر نيكنژاد را به سوييس فرستاده و از آن طريق قصد نفوذ در سازمان مجاهدين را داشت. كه البته همهٌ اين موارد با هوشياري مجاهدين خنثي و بياثر شد.
2- طرح پيادهكردن كماندو
طرح پيادهكردن كماندو در اور سوراواز، محل اقامت مسعود رجوي از ديگر طرحهايي بود كه در دستور اطلاعات سپاه قرار داشت. بههمين منظور عوامل اطلاعات سپاه، شناسايي وضعيت فرودگاههاي نظامي و غيرنظامي اطراف محل اقامت آقاي رجوي را در دستور خود قرار داد. در اين شناسايي نحوهٌ بازرسي هواپيماي هاك توسط پليس فرانسه در فرودگاه بورژه مورد بررسي قرار گرفته بود. همزمان با اين شناسايي، اطلاعات سپاه، به شيرمحمدي مدير كل امور سوانح هلال احمر ايران مأموريت داده بود با همكاري دو نفر ديگر با استفاده از هواپيماهاي هلال احمر سلاح سبك و نيمهسنگين از جمله بازوكا و خمپارهانداز را به همراه تعدادي از كماندوهاي تعليم ديده سپاه به فرانسه منتقل كند. اين طرح امكان اجرا پيدا نكرد و اطلاعات سپاه مجبور به توقف آن شد.
3- اعزام تيم ترور
اطلاعات سپاه در آذرماه1361 يك تيم تروريستي به فرماندهي فردي بهنام بهروز ماكويي كه از افراد آموزشديدهٌ تروريستي و از افراد نزديك به بهزاد نبوي و چمران بود را به تركيه فرستاد كه به فرانسه منتقل شود. همزمان دو تروريست را براي شناسايي به منطقه اور سوراواز محل اقامت مسئول شوراي مقاومت فرستاد كه در مراحل اوليه اين طرح لو رفت و امكان اجرا پيدا نكرد.
4- طرح استفاده از هليكوپتر
يكي ديگر از طرحهاي رژيم استفاده از هليكوپتر براي اجراي توطئهٌ ترور مسعود رجوي بود. مسعود هندي (تروريست شناخته شده كه در جريان ترور شاهپور بختيار در سال70 دستگير شد)، روي طرح استفاده از هليكوپتر كار ميكرد. وي باند فرودگاه شهر تاورني، در نزديكي اورسوراواز را براي همين منظور كانديدا كرده بود. اين طرح نيز امكان عملي پيدا نكرد و متوقف شد.
5- طرح حملهٌ مستقيم
يكي ديگر از طرحهاي اطلاعات سپاه اعزام يك گروه ضربت 14نفره از پاسداران آموزش ديده و مسلح به فرانسه بود. آنها ميخواستند با استفاده از زمين فوتبالي كه در مقابل محل اقامت قرار داشت وارد منطقه شده و به مقر رهبر مقاومت در اورسوراواز حمله كنند. در جهت اجراي اين طرح روز 18دي1361 مجيد كارشناس وابستهٌ فرهنگي سفارت رژيم در فرانسه بههمراه محمد سليماني از اعضاي انجمن اسلامي فرانسه براي شناسايي منطقه با دوربين فيلمبرداري به اورسوراواز ميآيند كه مورد شناسايي مأموران فرانسوي قرار گرفته و طرح آنها لو ميرود.
6- استفاده از مزودران خارجي براي شناسايي
زماني كه بيشتر طرحهاي اطلاعات سپاه امكان تحقق پيدا نكرد جمهوری اسلامی به اين فكر افتاد كه از مزدوران خارجي براي اجراي اين توطئه استفاده كند. روز 21اسفند1362 امام جمعهٌ مراكشيالاصل مسجدي در اطراف شهر ليل براي شناسايي به منطقهٌ اورسوراواز رفت كه در حال عكسبرداري با دوربين عكاسي تلهدار، مورد شناسايي پليس قرار گرفت و نتوانستند طرح را ادامه دهند.
7- كاميون انفجاري
يكي ديگر از طرحهاي اطلاعات سپاه براي اجراي ترور مسعود رجوي بهكارگيري كاميون انفجاري عليه مقر اقامت وي بود. هدايتالله بهنژاد از ديپلوماتهای جمهوری اسلامی سفارت فرانسه، مأموريت داشت محل را براي عمليات توسط كاميون انفجاري شناسايي كند. وي نتيجهٌ شناسايي خودش را به اطلاعات سپاه گزارش كرد. در اين گزارش آمده است: «بچهها تا حالا خيلي خانهٌ رجوي را چك كردهاند ولي راهي براي عمليات با كاميون انفجاري پيدا نكردهاند. چون يك ديوار آهني است كه اگر كاميون انفجاري به آنجا بخواهد برود به ديوار خورده و منفجر ميشود، بهدليل وجود حفاظت ژاندارمها و حفاظت خود مجاهدين، نميشود اسلحه وارد آنجا كرد. با بچهها در جمعبندي به راه كارهاي زير رسيديم:
راهكار1: با محمل خبرنگاري به محل اقامت رجوي رفته و عمل خود را انجام دهيم.
راهكار2: يك نفر در آنجا داشته باشيم، يعني فردي در داخل مجاهدين نفوذ دهيم.
راهكار3: با هليكوپتر و هواپيما آنجا را از بالا بزنيم.»
8- استفاده از پوشش خبرنگاري
اطلاعات سپاه بهدنبال شكست طرح كاميون انفجاري تلاش كرد تا طرح خود را از طريق فرستادن تروريستها و جاسوسانش در لباس خبرنگاري به اجرا در بياورد.
الف. اطلاعات سپاه به شفيع آقامحمديان مسئول انجمن اسلامي فرانسه مأموريت داد كه با استفاده از پوش خبرنگاري به محل اقامت مسعود رجوي برود و جواب سئوالات زير را تهيه كند:
-وضعيت دروني محل اقامت
-ملاقاتها و جلسات عمومي مسعود رجوي و تاريخ و محل آن
-ترددهاي مسعود رجوي به پاريس
-مسافرتهاي مسعود رجوي به كشورهاي ديگر
ب. به عباسعلي رجبي از مسئولين اتحاديهٌ انجمنهاي اسلامي در اروپا، وابسته به تيمهاي عملياتي سپاه، كه در آلمان مستقر بود، مأموريت داده شد كه «ارتباط با خبرنگاران جهت خريدن آنها» با هدف كسب «اطلاعات از وضعيت دروني محل اقامت رجوي» برقرار كند.
9. اعزام تيمهاي عملياتي به اروپا و لورفتن آنها
اطلاعات سپاه در آذرماه1363 سه تيم ويژهٌ عملياتي را به هامبورگ، لندن و پاريس به منظور ترور مسعود رجوي روانه كرد. دو تيم لندن و هامبورگ بهعنوان پشتيبان و تيم پاريس بهعنوان عملكننده بودند. فرمانده تيم پاريس عميدالدين فهري نام داشت. وي پس از مدتها تلاش براي شناسايي محل اقامت موفقيتي بهدست نياورد. از آنجايي كه احتمال لورفتن طرح وجود داشت، تروريستها از طريق دمشق به ايران برگشتند.[۱۱]
واحدهای برون مرزی سپاه
همزمان تغييراتي در اطلاعات سپاه داده شد. بخش عمدهٌ دستگاه بازجويي و شكنجه و واحدهاي عمليات شهري اطلاعات سپاه به وزارت اطلاعات منتقل شد و بخش مسئوليت سركوب در داخل كشور تحت عنوان امنيت به وزارت اطلاعات واگذار شد و متقابلاً نقش سپاه پاسداران در جنگ و تروريسم گسترش پيدا كرد. از جمله سپاه لبنان تقويت شد و پاسدار خاكسار فرمانده آن گرديد و «دفتر پشتيباني لبنان» در ستاد مركزي پاسداران در تهران بهرياست پاسدار حقاني و بهمنظور پشتيباني و تأمين تداركات سپاه لبنان تشكيل شد. سپاه لبنان در طول اين سالها از نفرات غيرايراني براي گروگانگيري، هواپيماربايي، عمليات تروريستي در كشورهاي اروپايي، كشورهاي همجوار ايران بهويژه تركيه استفاده ميكرد.[۱۲]
قرارگاههاي تروريستي سپاه
معاونت اطلاعات سپاه در ساختار جديد سپاه، براي فعاليتهاي اطلاعاتي و عملياتي در كشورهاي همجوار قرارگاههاي زير را بهوجود آورد: قرارگاه رمضان: بهمنظور فعاليتهاي اطلاعاتي و تروريستي تشكيل شد. فرمانده آن ابتدا پاسدار باقر ذوالقدر (قائم مقام كنوني سپاه) و بعداز آن پاسدار جعفري صحرارودي شد. صحرارودي همان كسي است كه قاسملو را سر ميز مذاكره در وين بهقتل رساند و در حال حاضر نيز سرتيپ پاسدار احمد فروزنده است. قرارگاه انصار: در شرق كشور بهويژه روي افغانستان و پاكستان متمركز است. اين قرارگاه با همكاري وزارت اطلاعات، به 13پايگاه مجاهدين در شهرهاي كويته و كراچي در17تير1366 با استفاده از آر.پي.جي، نارنجك و مسلسل حمله كرد و در نتيجه سه تن از مجاهدين بهشهادت رسيده و دست كم 33نفر مجروح شدند. قرارگاه انصار از ابتدا در امور مربوط به افغانستان و پاكستان فعال بوده است و در حال حاضر نيز قرارگاه مركزي آن در مشهد قرار دارد. قرارگاه بلال: اين قرارگاه در تهران تشكيل شد و مسائل تروريستي را در كشورهاي غير همجوار ايران دنبال ميكرد. این قرارگاهها بعدا به تحت فرماندهی نیروی قدس منتقل شدند.
نيروي قدس
پس از جنگ و بحثهایی که بر سر سرنوشت سپاه بود از جمله تصمیماتی که گرفته شد اضافه کردن بخش پنجمی به سپاه به نام «نیروی قدس» بود. ۴ بخش قبلی عبارت بودند از سه نيروي هوايي، دريايي و زميني و نیروی چهارم «مقاومت بسيج». از آن پس وظايف فعاليتهاي تروريستي و صدور بنيادگرايي به نيروي قدس منتقل شد. فرمانده اول آن پاسدار احمد وحیدی بود. احمد وحيدي براي راهاندازي نيروي قدس قديميترين و مجربترين كادرهاي اطلاعات سپاه و نيروي قرارگاه رمضان را جدا كرده و به نيروي قدس منتقل نمود. وي همچنين كليه قرارگاههايي كه در سپاه فعاليت برونمرزي داشتند را به نيروي قدس منتقل كرد. محسن رضايي فرمانده كل سپاه پاسداران در آن زمان در بارهٌ نيروي قدس در بدو تأسيس گفت هدف ما از ايجاد نيروي قدس تشكيل "ارتش بينالملل اسلامي" است. نيروي قدس نمايندگاني در سفارتخانههاي رژيم ملايان كه به حوزهٌ مأموريتش مربوط ميشود، مانند عراق،سودان، اتريش و آلمان و... دارد. هماهنگي بين نيروي قدس و وزارت اطلاعات در سطح فرمانده قدس با وزير اطلاعات و معاونت اطلاعات قدس با معاونت اطلاعات خارجي وزارت اطلاعات انجام ميشود.
فرماندهی نیروی قدس
نيروي قدس تحت كنترل خامنهاي و مجري تصميمهاي اوست. این امر تحت نظارت ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح انجام ميشود. رئيس اين ستاد سرلشكر پاسدار حسن فيروزآبادي است كه مستقيماً تحت امر ولي فقيه ميباشد. مأموريتهاي نيروي قدس توسط فرماندهي كل سپاه پاسداران ابلاغ ميشود. فرمانده كنوني نيروي قدس سرتيپ پاسدار قاسم سليماني و معاون او سرتيپ پاسدار ربيعي است. پاسدار ربيعي رئيس ستاد نيرو نيز ميباشد.وي هماهنگيهاي نزديكي با وزارت اطلاعات دارد و در مهمترين جلسات نيز شركت ميكند.
هدفها و مأموريتهای نیروی قدس
الف - تبليغ و هدايت جريانات قشري در كشورهاي مختلف و بهخصوص كشورهاي اسلامي
ب - جذب، آموزش و سازمان دادن و لجستيك «هواداران انقلاب اسلامي» و جنبشهاي «اسلامي» و گروههاي موسوم به حزبالله در خارج ايران[۱۳]
ج- كسب اطلاعات و بهويژه اطلاعات نظامي و استراتژيك
د- ترور مخالفان نظام و نويسندگان و ناشران و سياستمداراني كه با رژيم آخوندي ضديت دارند، با همكاري وزارت اطلاعات
ه- تشكيل «سپاه» انقلاب اسلامي در كشورهاي مختلف مانند سپاه 9بدر براي عراق و سپاه بوسني و سپاه تركيه (سپاه پنجم) و سپاه لبنان (سپاه هفتم) و سپاه آفريقا و سپاه سودان و...
ستاد و قرارگاههاي نيروي قدس
ستاد نيروي قدس در تهران در پادگان كاظمي در نزديكي ستاد مشترك سپاه واقع است.
نيروي قدس داراي 4قرارگاه فرماندهي اصلي در مناطق مرزي است كه فعاليتهاي اطلاعاتي و عملياتي آن را در مناطق مختلف مرزي ايران با كشورهاي همسايه هدايت ميكنند:
1) سپاه يكم قرارگاه فرماندهي براي عراق - قرارگاه رمضان به فرماندهي سرتيپ پاسدار احمد فروزنده براي عراق كه ستاد فرماندهي آن در تهران و داراي سه قرارگاه در استانهاي همجوار با عراق است:
قرارگاه نصر در شمال (نقده) به فرماندهي سرتيپ پاسدار محمود فرهادي
قرارگاه ظفر در غرب (كرمانشاه) به فرماندهي سرتيپ پاسدار عبيداوي
قرارگاه فجر در جنوب (اهواز) به فرماندهي سرتيپ پاسدار عبدالرضا بيات
2) سپاه دوم قرارگاه فرماندهي براي پاكستان قرارگاه «نبياكرم» در زاهدان به فرماندهي سرتيپ پاسدار شيباني
3) سپاه سوم قرارگاه فرماندهي براي تركيه و آذربايجان - قرارگاه «حمزه» در اروميه. اين قرارگاه برقراري ارتباط با گروههاي كرد مخالف تركيه و همچنين سركوب اكراد در داخل ايران و اقدام به عمليات تروريستي برعليه گروههاي كرد ايراني در داخل عراق را هم برعهده دارد. همچنين ارتباط با كشورهاي آذربايجان. قرارگاههاي فعلي و تاكتيكي آن در استان اردبيل و تبريز واقع شده است.
4) سپاه جهارم قرارگاه فرماندهي براي افغانستان و آسياي ميانه - قرارگاه «انصار» در مشهد. اين قرارگاه در شهرهاي زابل، ميرجاوه، بيرجند و تايباد داراي قرارگاههاي تابعه ميباشد. پاسداران در افغانستان تحت فرماندهي اين قرارگاه ميباشند.
5) سپاه پنجم قرارگاه فرماندهي براي ترکیه : اجراي عمليات تروريستي ويژه و سازماندهي تيمهاي مخفي تروريستي در داخل تركيه را برعهده دارد. فرمانده سپاه پنجم حاج منصور است و يك پايگاه در تبريز دارند.[۱۴]
6) سپاه ششم قرارگاه فرماندهي براي خلیج فارس : مأموريت صدور تروريسم و براندازي در امارات و حوزهٌ خليج فارس را بهعهده دارد. فرمانده اين سپاه شيرازي است. قبل از شيرازي سرتيپ پاسدار احمد شريفي، فرماندهٌ سپاه ششم بود. كه از ابتداي تأسيس نيروي قدس اين سمت را برعهده داشت. اين نيرو به فرماندهي پاسدار شريفي نقش فعالي در درگيريهاي داخلي بحرين در سال72 داشت. وي در انفجار خُبَر در عربستان نقش جدي داشت.[۱۵] پاسدار احمد شريفي در حال حاضر در دانشگاه بيتالمقدس نيروي قدس در قم مستقر است.
7) سپاه هفتم قرارگاه فرماندهي براي لبنان : همان سپاه لبنان است كه قبل از تشكيل نيروي قدس در اين كشور حضور داشت و پس از تشكيل نيروي قدس تحت فرماندهي اين نيرو قرار گرفت...[۱۶]
8) سپاه هشتم قرارگاه فرماندهي براي آفريقا :حوزهٌ مأموريت اين سپاه كشورهاي آفريقايي مانند الجزاير،تونس، سودان و...ميباشد. اين سپاه نقش فعالي در سودان دارد و براساس گزارشهاي موجود پايگاههايي در سودان جهت آموزش ايجاد كرده تا از اين طريق پايگاهي براي فعاليتهايش در كشورهاي حولوحوش و بهويژه مصر تدارك ببيند. فرماندهي سپاه هشتم صراف و معاونش افقهي ميباشد.
9) سپاه نهم قرارگاه فرماندهي براي سپاه اروپا و آمريكا : سپاه نهم در آلمان و اتريش فعاليت زيادي دارد و در صدد جذب مسلمانان ترك و اعراب در آلمان است و از اين حيث توجه ويژهيي به مسجد بزرگ هامبورگ دارد.فرمانده سپاه نهم ناهيديان است. این سپاه مأموريتهاي كشورهاي شرق آسيا را هم برعهده دارد.
10) سپاه بوسني: سپاه بوسني بهدليل اينكه ميتواند سكوي پرش رژيم به اروپا باشد از جايگاه خاصي برخوردار است فرمانده اين سپاه سرتيپ پاسدار "شمس" معاون سابق آموزش نيروي قدس مي باشد.
11) پايگاه اطلاعاتي آذربايجان: اين پايگاه در خرداد1372 در شهر ماكو در مرز جمهوري آذربايجان تشكيل شده و فرماندهي آن برعهده سرتيپ پاسدار بوياغچي است. اين پايگاه يك پادگان در مرز ايران و آذربايجان و ارمنستان ايجاد كرده است.
12) تيپ «مالك اشتر»: اين تيپ يك تيپ مستقل تحت امر نيروي قدس ميباشد كه در سالهاي جنگ با عراق تحتامر قرارگاه رمضان بود و بهخاطر عملياتي كه در داخل عراق انجام داد، بعداز تشكيل نيروي قدس به آن نيرو منتقل شد و مقر آن استان مازندران است. فرمانده تيپ مالك اشتر سرتيپ پاسدارحسنينيا است و 2گردان آن در لبنان بهسر ميبرند.
مراکز آموزشی نیروی قدس[۱۷]
-پادگان آموزشي امامعلي در تهران ميدان تجريش
-پادگان با هنر در جادهٌ چالوس، اطراف سد كرج
- پادگان علي آباد قم در اتوبان تهران - قم
-پادگان مصطفي خميني در عشرتآباد تهران
- پادگان كريت كمپ در 40كيلومتري جادهٌ اهواز- ماهشهر
-پادگان فاتح غنيحسيني بين تهران و قم
- پادگان غيور اصلي در كيلومتر 30 جادهٌ اهواز - خرمشهر
-پادگان ابوذر در قلعهشاهين اهواز
-پادگان حزبالله در ورامين
-پادگان آموزشي ايذه
-پادگان اميرالمؤمنين در بانروشان ايلام
-پادگان آموزشي كوثر در جادهٌ دزفول- شوشتر
-پادگان امام صادق در قم
- مركز آموزشي لويزان
- مركز آموزشي آبيك
-مركز آموزشي درويش در كيلومتر18 جادهٌ اهواز ماهشهر
- مركز آموزش غازانچي در سه راهي روانسر - كرمانشاه و كامياران
- دانشگاه بيت المقدس قم
-مدرسه نواب صفوي در اهواز
- آموزشگاه نهاوند در 45كيلومتري نهاوند[۱۸]
دو مركز از مراکز فوق از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. پادگان آموزشي امامعلي در شمال تهران و پادگان باهنر در حوالي سد كرج در شمال غرب تهران.
پادگان آموزشي امامعلي
بهدنبال تشكيل سپاه قدس، معاونت آموزشي اين نيرو در پادگان امامعلي واقع در تهران - ميدان تجريش انتهاي خيابان البرز كوه (محل لشگر سابق گارد شاه در شمال كاخ سعدآباد) مستقر شد.
اولين فرماندهٌ معاونت آموزشي قدس، سرتيپ پاسدار شمس بود. وي قبل از اين مدتها فرماندهي نيروي 9بدر را بهعهده داشت. پاسدار سرتيپ عروج، معاون پاسدار شمس، به فرماندهي پادگان آموزشي امامعلي منصوب شد. عروج قبل از اين سمت، فرماندهٌ سپاه ويژهٌ حفاظت بود كه حفاظت خامنهاي را بهعهده داشت و قبل از آن نيز از فرماندهان سپاه پاسداران در لبنان بود. در سالهاي بعد، پاسدار شمس فرماندهٌ سپاه بوسني شد و پاسدار عروج با حفظ سمت فرماندهي پادگان آموزشي امامعلي به فرماندهي معاونت آموزش قدس منصوب شد. فرماندهي اين پادگان بعدها بهعهدهٌ پاسدار نوروزي گذاشته شد. نوذري در سال76 جاي خود را به پاسدار سرتيپ قرباني داد كه تاكنون فرماندهي اين پادگان را بهعهده دارد. آموزشهاي اين پادگان از نظر نظامي بهويژه در زمينهٌ پاراتيزاني و شهري در سطح عالي (ماقبل دوره دافوس) قرار داشت. در اين پادگان علاوه بر كادرهاي سپاه قدس، افراد غير ايراني آموزش ميبينند. از جمله مواد آموزشي اين دانشگاه عبارتند از:
آموزشهاي سياسي - ايدئولوژيك، انفجار و تخريب، كار با انواع بمبها، شيوهٌ كارگذاري و نحوهٌ جاسازي آنها، تيراندازي در حين حركت با ماشين و موتور، كار با سلاحهاي مختلف، كمين و ضدكمين، تعقيب و مراقبت و بدنسازي و جنگ تن به تن.
براساس گزارشي در 19مرداد1370 دربارهٌ معاونت آموزش و پايگاه آموزشي امامعلي، "شمس و عروج معتقدند كه پادگان بهلحاظ كادر آموزشدهنده خودكفا است، مربيهاي بسيار زيادي با تجارب عمليات برون مرزي در اختيار دارند، عروج نيز يكي از اساتيد آموزشدهنده است، شمس نيز آموزش ميدهد. در حال حاضر يك برنامهٌ عقيدتي براي كادر و مسئولين پادگان كه حدود 20نفر هستند تشكيل شده و قرار است يك دورهٌ آموزش عالي نيز براي 60نفر از عناصر رسمي نيروي قدس تشكيل شود.
"در مورد آموزش غيرايرانيان نيز" خردادماه1370 يك دورهٌ آموزشي براي غيرايرانيان تمام شد، در اين دوره تعداد زيادي از شيعيان كويتي دوره ديدند. بر پايهٌ همين آموزشها بود كه بعداز ترور بختيار دست اندرکاران گفته بودند: "بله، اگر ما اين آموزشهاي اينچنيني را تقويت كنيم، اهرمهاي خوبي در سراسر دنيا خواهيم داشت".
يكي از فرماندهان سپاه قدس در مورد پادگان آموزشي امامعلي ميگويد:«معاونت آموزشي قدس در اين پادگان يك دانشگاه جدي اطلاعات تأسيس كرد كه ابتدا كادرهاي سپاه قدس را آموزش داد و بعدهم نيروهاي مبارز كشورهاي ديگر را ... مبارزيني كه اخيراً در اروپا و ژاپن مترجمين آيات شيطاني و بختيار را ترور كردند تحت فرماندهي عروج در پادگان امامعلي آموزش ديده بودند». آموزش تروريستها در پادگان امامعلي در طول اين ساليان بيوقفه ادامه داشته است. در حال حاضر دستكم50 تن از ايادي رژيم از كشورهاي عربي در 5گروه 10نفره در اين پادگان آموزش تروريستي ميبينند. اين گروهها بهدليل حفاظت اطلاعات، طوري سازماندهي شدهاند كه از وجود يكديگر و از محل آموزش هم مطلع نشوند.
پادگان باهنر
سپاه قدس، پادگان باهنر را در سال72 در جادهٌ چالوس، اطراف سد كرج و در نزديكي روستاي بيلوا در محلي كه به باغ سرهنگ مشهور است راهاندازي كرد و بهسرعت به يكي از مهمترين پادگانهاي آموزشي نيروي قدس تبديل شد. بهجز اتباع كشورهاي آسياي مركزي كه عموماً در پادگان امامعلي آموزش ميبينند، آموزش اتباع ساير كشورها كه توسط نيروي قدس جذب ميشوند در اين پادگان صورت ميگيرد.
مسألهٌ مخفيكاري و محدود نگاهداشتن اطلاعات افراد، در اين پادگان بهشدت رعايت ميشود. آموزشها طوري سازمان داده شده است كه افراد كمترين اطلاعات را از وضعيت يكديگر كسب كنند، بهعنوان مثال در سال74 كه همزمان 11نفر بحريني در اين پادگان آموزش ميديدند، چون مأموريت يك تيم 2نفرهٌ آنها با 9نفر ديگر تفاوت داشت، دو سيستم آموزشي كاملاً مجزا براي آنها اختصاص داده بودند تا از حضور يكديگر در اين پادگان مطلع نشوند. قواعد جنگ شهري، اصول مخفيكاري، شيوهها و تاكتيكهاي جمعآوري اطلاعات و شناسايي، اسلحهشناسي، بدنسازي و كار با مواد منفجره و سلاحهاي مختلف در اين پادگان آموزش داده ميشود. علاوه بر اين در پادگان باهنر به تروريستها آموزش ميدهند كه در محيطهاي مختلف چگونه مأموريتشان را عملي كنند و در صورت دستگيري چگونه اطلاعات خود و بخصوص رابطهشان را با جمهوری اسلامی حفظ كنند. در اين پادگان تروريستها علاوه بر آموزشهاي نظامي و تاكتيكي، آموزشهاي سياسي و ايدئولوژيك از جمله بخشهايي از فقه و اصول حوزه آموزش ميبينند.
اولويتهاي آموزشي پادگان باهنر
اولويتهاي پادگان باهنر بسته به شرايط مختلف متفاوت است. در برخي شرايط اين پادگان آموزشهاي فشرده و ويژهيي را در دستور كار خود قرار ميدهد. در بهار سال74 با توجه به شرايط خاص بحرين پادگان باهنر آموزش يك گروه 9نفره و يك تيم 2نفره از ايادي خود را براي انجام مأموريتهاي ويژه در بحرين در دستور قرار داد. در شهريور ماه همان سال يك گروه 6نفره را به همين منظور تحت آموزشهاي ويژه و فشرده قرار داد. از سال1375 آموزش مربيگري براي عناصر خارجي در دستور كار پادگان باهنر قرار گرفت. هدف اين بود كه مربيان جديد بتوانند در كشورهاي ديگر در سطح گستردهتري آموزشها را پيش ببرند.
بعد از 11سپتامبر
يكي از فرماندهان پادگان باهنر بعد از 11سپتامبر در يك جلسهٌ خصوصي گفت: «بعداز 11سپتامبر، فعاليتهاي ما از حساسيت بالايي برخوردار است و قرار شده تا پايين آمدن اين التهابات با حساسيت بيشتر امنيتي در انتخاب نفرات براي آموزش اقدام كنيم. چون الان آمريكا دنبال بهانهيي است كه تلافي انفجارات را دربياورد. اما به رغم تمام حساسيتها ما آموزشها را تعطيل نكردهايم و در حال حاضر (بهمن1380) در اين پادگان يك دورهٌ مربيگري براي يك گروه 22نفره از برادران عرب در جريان است كه پس از پايان آموزشهايشان به محلهاي خودشان براي پيادهكردن اين آموزشها خواهند رفت».
پادگان امام صادق
پادگان امام صادق در قم، وابسته به نيروي قدس سپاه و يكي از مراكز آموزش تروريستي اين نيرو است. اين پادگان در جنب پادگان تيپ 17 عليابن ابيطالب واقع شده است و با ديواركشي از اين پادگان جدا شده است.
دراين پادگان كليهٌ فنون تروريستي همراه با موضوعات بنيادگرايي به عناصر خارجي از جمله مصريها، عراقيها و لبنانيها آموزش داده ميشود.
آموزشگاه نهاوند
آموزشگاه نهاوند در 45كيلومتري نهاوند واقع است و توسط پاسداران اداره ميشود. در اين آموزشگاه عناصر خارجي از جمله لبنانيها و افغانيها جهت مأموريتهاي جاسوسي و تروريستي آموزش ميبينند.
دانشكدهٌ بيتالمقدس قم
از ابتداي سال69 جمهوری اسلامی براي جذب مسلمانان اهل سنت، در دفتر خامنهاي ارگاني بهنام مجمعالتقريب بينالمذاهب اسلامي به رياست اخوان واعظزادهٌ خراساني تشكيل داد. همزمان خامنهاي ارگان ديگري بهنام مجمع جهاني اهلالبيت بهرياست محمدعلي تسخيري بهمنظور جذب شيعيان ساير كشورها تشكيل داد. در حال حاضر رياست مجمعالتقريب را تسخيري و مجمع جهاني اهلالبيت را علياكبر ولايتي بهعهده دارند. نيروي قدس بهمنظور آموزش عناصر خارجي با همكاري مجمعالتقريب بينالمذاهب اسلامي، دانشكدهٌ بيتالمقدس را در قم داير نمود. قبلاً به آن مجتمع بيتالمقدس و يا آموزشگاه ملل نيز ميگفتند. فرماندهٌ اين مجتمع، پاسدار سرتيپ صادقنژاد از فرماندهان نيروي قدس است. در اين دانشكده سرتيپ پاسدار احمد شريفي از فرماندهان تروريستي نيروي قدس كه در انفجار خبر عربستان دست داشته است، مستقر ميباشد. وي رابطهٌ فعالي با پاسدار سرتيپ احمد شريفي، فرماندهٌ سپاه ششم قدس و از دستاندركاران انفجار خبر در عربستان سعودي، دارد. مجتمع در دو ارگان سازماندهي شده بود:
1) مركز خاتم با مسئوليت شناسايي و جذب نيرو در خارج كشور
2) مركز قائم كه مسئوليت آموزش (نفرات غير ايراني) را بهعهده دارد كه هم آموزشهاي اهل سنت و هم آموزشهاي اهل تشيع را در آن ارائه ميكنند.
ریل اعمال سپاه پاسداران برای تروریسم در کشورها
ريل كلاسيك ماشين تروريسم جمهوری اسلامی در كشورهاي مختلف از این قرار است:
- جذب نیرو با استفاده از انگيزههاي مذهبي
- آموزش نيروها
- سازماندهی نيروهاي آموزشديده
- به خدمت گرفتن آنها در عمليات تروريستي
پاسدار مصلح که شخصاً فرماندهي انفجار مقر تفنگداران آمريكايي در بيروت در سال1983را برعهده داشت در این رابطه در مصاحبه با پيام انقلاب (نشريهٌ سپاه پاسداران) در خرداد64 بهعنوان سومين سال اعزام به لبنان دربارهٌ اهداف سپاه رژيم در لبنان ميگويد: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در طول سه سال از حضور خودش در سطح لبنان سعي كرده است كه حول چند محور اساسي فعاليت نمايد.
محور اول فعاليت ما فعاليتهاي فرهنگي و صدور انقلاب اسلامي به جامعهٌ لبنان ميباشد....
محور كار دوم ما آموزش است. در اين مرحله ما آموزش برادران لبناني را در دو بعد عقيدتي و نظامي شروع كردهايم.... اين آموزشها در چند سطح داده ميشود. اول سطح مقدماتي است كه در حسينهها و مساجد است. بعد آموزشهاي عمومي، و بعد آموزشهاي تخصصي را برادران لبناني فرا ميگيرند... بيش از 40درصد كلاسها عقيدتي است...
محور سوم: سپاه در طول اين مدت در لبنان به سازماندهي برادران لبناني پرداخته است، بدين معنا كه پس از طي مراحل محورهاي اول و دوم كه آموزش عقيدتي و نظامي است به سازماندهي افراد ميپردازيم...
محور چهارم كار، بهكارگيري برادران است كه مراحل سه محور اول را طي كردهاند....»
اين 4محور كه مصلح به آن اشاره ميكند محور فعاليتهاي رژيم در ساير كشورها نيز ميباشد. در برخي كشورها مانند لبنان يا در برخي مقاطع در بوسني و سودان و... اين 4مرحله با هم انجام ميشود. اما در برخي كشورها رژيم پس از جذب افراد، آنها را با محملهاي مختلف (تورهاي مسافرتي و زيارتي يا سمينار...) به ايران آورده و بعداز ارزيابي توسط ارگانهاي اطلاعاتي، افراد موردنظر خود را انتخاب كرده و در كمپهاي آموزشي، به آنها آموزش تروريستي ميدهد و سپس آنها را سازماندهي كرده و براي اهداف مشخص به مأموريت اعزام ميكند
پروسهٌ شناسايي و عضوگيري
دستگاههاي تروريستي رژيم اعم از نيروي قدس يا وزارت اطلاعات براي گزينش نفرات جديد بهشدت سختگيري ميكنند. افراد ابتدا توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي يا رايزن فرهنگي كانديدا ميشوند. آنگاه با راهاندازي يك سري تورهاي مسافرتي كه گردانندگان آن از نفرات اطلاعاتي رژيم هستند، نفرات مناسبتر به مأموران اطلاعاتي رژيم (از وزارت اطلاعات يا نيروي قدس) در كشور مربوطه معرفي ميشوند. مأمور اطلاعاتي يك كار تحقيقاتي روي هركدام از اين نفرات انجام داده و پروندهٌ نفرات مربوطه را براي تهران ميفرستد. در تهران حفاظت نيروي قدس يا وزارت اطلاعات يك نسخه از پرونده را براي قسمت تشخيص هويت وزارت اطلاعات ارسال ميكند. سپس بعد از مشخص شدن نظر قسمت تشخيص هويت، افراد براي آموزش توسط نيروي قدس و يا وزارت اطلاعات پذيرفته ميشوند.
موضوعات آموزشي
وزارت اطلاعات و نيروي قدس در مراكز آموزشي خود علاوه بر آموزش عقیدتی ، آموزشهاي نظامي و اطلاعاتي نيز به تروريستها ميدهد. برخي از اين آموزشهاي نظامي و اطلاعاتي اين مراكز به شرح زير است:
آموزشهاي جاسوسي و اطلاعاتي
1ـ آموزش نفوذ در مكانهاي مختلف و حساس از قبيل كارخانهها، فرودگاهها، مراكز كامپيوتري و اتاق فرمان كارخانههاي اسلحهسازي
2- آموزش نفوذ به جلسات، محفلها و گروههاي مختلف
3ـ آموزش كار با انواع و اقسام وسايل صوتي و چگونگي ضبط صداي افراد مورد نظر
4ـ نقشهخواني، مكانيابي و هويتشناسي و عكسبرداري با دوربينهاي مادون قرمز و دوربينهاي معمولي
5ـ آموزش تكنيكها و وسايل ارتباطاتي و مديريت و كنترل ارتباطات
6-آموزش كار با دستگاههاي استراق سمع و نحوهٌ كار گذاشتن و كنترل اين دستگاهها
7-تعقيب و مراقبت
8-ضد تعقيب
9-عبور و مرور غيرقانوني از مرزها
آموزش تخريب
1ـ آموزش كار با تيانتي جهت منفجركردن ماشينها، ساختمانها و پلها
2ـ مواد انفجاري پلاستيك جهت كارگذاري تلههاي انفجاري بهمنظور ترور افراد مورد نظر
3ـ بمبهاي خميري جهت جاسازي در محلهاي مناسب به منظور تخريب يا ترور
آموزش خاص ترور
1- آموزش انواع سلاحهاي انفرادي
2- آموزش سلاحهايي مانند M16 و M12، يوكولُف روسي به تيمهاي عملياتي
3- آموزش جنگ تن به تن.
4- آموزش شيوههاي ترور افراد بدون سلاح مانند ترور از طريق شكستن گردن و ضربهزدن به نقاط حساس، خفهكردن فوري با استفاده از بعضي وسايل ابتدايي و....
5ـ آموزش عمليات شهري و تمرين روي ماكتهاي عملياتي
كميتهٌ عمليات ويژه (بالاترين ارگان مجري عمليات تروريستي)
پس از خميني كليهٌ ارگانهاي اطلاعاتي و نظامي و بنيادگرايي در دفتر خامنهاي سازمان داده شد و خامنهاي فرماندهي سپاه و ارتش را خود شخصاً بهعهده گرفت و آنها را در ستاد كل نيروهاي مسلح سازمان داد و جانشين فرماندهي كل قوا را كه خميني به رفسنجاني داده بود، از او پس گرفت. همزمان در دفتر خامنهاي كميتهيي به نام كميتهٌ عمليات ويژه كه به اختصار، كميتهٌ ويژه و دفتر ويژه ناميده ميشود تكميل شد كه، رياست آنرا آخوند محمد حجازي عهدهدار شد. مشاوران امور فقهي و مشاوران امور سياسي و شماري از مقامهاي كاملاً مورد اعتماد نظام در اين كميته زير عنوان مشاوران سياسي حضور دارند. در جلسات كميته در صورت لزوم برخي از سركردگان سپاه پاسداران يا وزارت اطلاعات بهتناسب موضوع مورد بحث شركت ميكنند. كميتهٌ ويژه مسئوليت از ابتدا تا انتهاي انجام عمليات تروريستي و عمليات ويژه را بهعهده دارد كه يك حلقهٌ آن به تصويب رساندن طرحهايش در شوراي عالي امنيت ملي است. اين كميته، هدايت و هماهنگي و تمركز كليهٌ ارگانهاي اطلاعاتي و تروريستي جمهوری اسلامی (وزارت اطلاعات، نيروي قدس، اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات سپاه، اطلاعات و ضداطلاعات نيروهاي انتظامي) را بهعهده دارد. جلسات كميتهٌ عمليات ويژه در غياب خامنهاي، توسط حجازي برگزار ميشود و وي تصميمات كميته را به اطلاع خامنهاي ميرساند. حجازي معمولاً براي پيشبرد طرحها و برنامههاي مورد نظرش، با سطوح مختلف وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و ساير ارگانهاي سركوب و صدور تروريسم نظام در تماس است. از ابتداي تأسيس اين نهاد سعيد امامي كه معاونت امنيت را در وزارت اطلاعات عهدهدار شده بود مستقيماًبه حجازي گزارش كار ميداد و فلاحيان بهخصوص در دورهٌ دوم رياست جمهوري رفسنجاني، گزارشهاي وزارت اطلاعات را بهطور همزمان به رفسنجاني و حجازي ميداد. [۱۹]پورمحمدي و سعيد امامي و همكارانشان اجرا كنندهٌ طرحهايي بودند كه در كميتهٌ عمليات ويژه تصويب ميشد و حجازي بهعنوان رئيس دفتر ويژه آنها را هدايت و رهبري ميكرد. حجازي همچنين با سلسله مراتب فرماندهي سپاه پاسداران ارتباط مستقيم داشت.
وزارت اطلاعات
در پائيز1358، شوراي انقلاب رژيم طرحي براي سازمان دادن يك تشكيلات اطلاعاتي تصويب كرد و بر اساس اين طرح دفتر اطلاعات نخستوزيري بهرياست خسرو تهراني تشكيل شد.
در سال 60 بهدنبال درخواست میرحسین موسوی نخست وزیر طرح تشكيل وزارت اطلاعات در تاريخ 15ارديبهشت1361 در مجلس رژيم مطرح شد، ابتدا اطلاعات سپاه با وزارتخانه شدن اطلاعات مخالفت ميكرد ولي نهایتا در جلسهٌ روز پنجشنبه 27مرداد1362 در مجلس رژيم تصويب شد و در تاريخ 3شهريور1362 به تأييد شوراي نگهبان رسيد. محمدي ريشهري بهعنوان اولين وزير اطلاعات به مجلس معرفي شد.[۲۰] ريشهري با همكاري يك اكيپ 40نفره كه به بهعنوان مؤسسين وزارت اطلاعات شناخته ميشوند به سازماندهي وزارت اطلاعات اقدام كرد.[۲۱] و در 10مهر سال1363 آمادگي وزارت اطلاعات را اعلام كرد. وزارت اطلاعات محور اصلي شناسايي، طراحي و اجراي ترورهاي جمهوری اسلامی در خارج و قتلهاي سياسي در داخل كشور است. اين وزارتخانه از يكسو در شوراي عالي امنيت ملي در تصميمگيري سياسي در مورد ترورها شركت ميكند و از سوي ديگر با كميتهٌ ويژهٌ عملياتي دفتر خامنهاي با ارگانهاي تروريستي ديگر هماهنگ ميشود.
سازمان كار وزارت اطلاعات براي ترور و سركوب
وزارت اطلاعات از 16معاونت، 2سازمان، 5ادارهٌ مستقل و 27ادارهٌ كل براي هر استان تشكيل ميشود. از 16معاونت وزارت اطلاعات 3 معاونت كه از مهمترين آنها هستند تماماً و مستقيماً درگير صدور تروريسم ميباشند.
معاونت برونمرزي به مسئوليت فردي بهنام محمد حسين تقوي است كه شعبههاي وزارت اطلاعات در خارج كشور را كنترل ميكند و سازماندهي اقدامات تروريستي و بهطور خاص توطئه عليه مجاهدين و مقاومت ايران را برعهده دارد. نمايندگيهاي وزارت اطلاعات در خارج كشور اساساً تحت كنترل اين معاونت قرار دارند.
اين معاونت داراي پايگاههاي مرزي ميباشد كه اصليترين پايگاههاي آن در استانهاي خوزستان، كرمانشاه، ايلام، آذربايجانغربي و كردستان هستند.
معاونت اطلاعات خارجي و امور نهضتها
وظيفهٌ عملهٌ اين معاونت جمعآوري اطلاعات و جاسوسي در كشورهاي خارجي و همچنين بهكارگيري تروريستها و مزدوران غيرايراني است. همچنين اين معاونت نقش فعالي در اقدامات سياسي و بيناللملي عليه سازمان مجاهدين دارد . معاونت امنيت اين وزارتخانه يكي از مهمترين معاونتهاي آن ميباشد كه تحت عنوان امنيت داخلي به ترور در خارج ميپردازد و ارتباط تنگاتنگ با دو معاونت فوق دارد. معاونت خارجي وزارت اطلاعات علاوه بر جاسوسي عليه دولتهاي خارجي، استخدام خارجيان و بهكارگرفتن آنها در كارهاي تروريستي نيز ميپردازد. آخوند حجازي در زمان ريشهري معاونت خارجي را برعهده داشت و تلاش نمود كه براي ترور مسعود رجوی و دكتر كاظم رجوي مقامات پليس فرانسه و سوييس را به استخدام درآورد.[۲۲] سعيد امامي بهعنوان مدير كل در اجراي اين ترور با حجازي كار ميكرد. سعيد امامي سالها معاونت امنيت اين وزارتخانه را بهعهده داشت. بعد از سعيد امامي هاشميعلوي اين معاونت را عهدهدار شده است.[۲۳]
معاونت اطلاعات مردمي وزارت اطلاعات به مسئوليت آخوند محمد شفيعي نيز وظيفهاش مقابله با نارضايتيهاي اجتماعي و سركوب آنهاست.
معاونتهاي ديگر اين وزارتخانه نيز اساساً در خدمت حل و فصل امور مربوط به معاونتهاي فوقالذكر ميباشند. ساير معاونتهاي وزارت اطلاعات بهشرح زير است:
-معاونت ضدجاسوسي با مسئوليت سجادي.
-معاونت فني با مسئوليت فيروزآبادي
كليهٌ فعاليتهاي فني و تكنيكي جاسوسي از جمله پارازيت روي تلويزيون ملي ايران و راديو صداي مجاهد بر عهدهٌ اين معاونت ميباشد.
- معاونت آموزش با مسئوليت بخشي
-معاونت ويژهٌ روحانيت با مسئوليت آخوند باقريان
-معاونت طرح و برنامه با مسئوليت طالبي
- معاونت پشتيباني و امور مجلس با مسئوليت امير تهراني
-معاونت تحقيقات و مطالعات استراتژيك با مسئوليت آخوند كمالي
- معاونت اداري و مالي با مسئوليت كمالي
- معاونت حفاظت اطلاعات
-معاونت بازرسي و نظارت
-معاونت فرهنگي
-معاونت اقتصادي
علاوه براين، چندين ادارهٌ كل اطلاعات در مناطق مرزي، نقش جدي در پشتيباني صدور تروريسم دارند. از جمله ادارهٌ كل اطلاعات آذربايجان شرقي بهمنظور دخالت در آذربايجان، ادارهٌ اطلاعات كل آذربايجان غربي با مديريت حميد رضايي، براي دخالت در تركيه و عراق، اداره اطلاعات كردستان با مديريت مجيدي و كرمانشاه با مديريت تهراني و ايلام با مديريت حاج ناصر كريمي و خوزستان با مديريت حاجيپور براي اقدامات تروريستي در عراق، ادارهٌ كل اطلاعات خراسان براي دخالت در افغانستان و كشورهاي آسياي ميانه و ادارهٌ كل سيستان و بلوچستان براي پاكستان و ادارهٌ كل اطلاعات فارس و هرمزگان براي دخالت در كشورهاي عربي حاشيهٌ جنوبي خليج فارس كار ميكنند.
در سال64 دانشكدهٌ وزارت اطلاعات موسوم به دانشكدهٌ امام باقر تأسيس شد و از مهر65 كار خود را رسماً شروع كرد. اين دانشگاه مركز تعليم بازجويان و شكنجهگران و تروريستهاي جمهوری اسلامی است.
بودجهٌ محرمانه
بودجهٌ وزارت اطلاعات سري و خارج از كنترل سازمان مديريت و برنامهريزي كل كشور است. براساس مادهٌ15 اساسنامهٌ وزارت اطلاعات مصوب مجلس شورا مورخ 26مرداد1362، اعتبارات اين وزارتخانه از شمول قانون محاسبات عمومي مستثني و تابع آييننامهيي است كه بهوسيلهٌ وزارت اطلاعات و اقتصاد و دارايي تهيه و بهتصويب هيأت وزيران خواهد رسيد. طبق مصوبهٌ ديماه73 مجلس رژيم، معادل 50درصد بهاي املاكي كه وزارت اطلاعات در راستاي انجام مأموريتهاي قانوني خود ضبط ميكند، تا سقف 5ميليارد ريال در اختيار اين وزارتخانه قرار ميگيرد. طبق مصوبهٌ بهمن74 مجلس، فروش اموال و دارايي مخالفان رژيم در اختيار وزارت اطلاعات است.
فعاليتهاي انتفاعي و شركتهاي تجاري
وزارت اطلاعات در زمان وزارت فلاحيان حدود 100شركت در جاهاي مختلف دنيا داير كرد كه حداقل 20شركت بزرگ آن در كشورهاي يمن، زيمبابوه، سوريه، سودان، ايتاليا و... قرار دارد. هدف از آن پوش و محمل تردد و فعاليتهاي مزودران و تروريستهاي اين وزارتخانه به خارج و تأمين و انتقال پول به خارج كشور است. اين شركتها با استفاده از اطلاعاتي كه در اختيار دارند، تجارت بسياري از اقلام را در انحصار خود درميآورند و سودهاي ميليوني به جيب ميزنند.
پوشهاي وزارت اطلاعات براي اقدامات جاسوسي و تروريستي
1) مراكز ديپلوماتيك رژيم در خارج كشور كه مهمترين خصوصيت آن مصونيت ديپلوماتيك است.
2) شركتهاي تجاري و اقتصادي كه مهمترين ويژگي آنها مخفي بودن و عادي بودن ميباشد.
مشخصات برخي از اين شركتها ذيلاً آمده است:
- شركتWPT در كلن آلمان: مدير اين شركت فردي بهنام شرقي است. اين شركت در ارتباط با شركت يك ويك كار ميكند و مسئول شمال آلمان است. وزارت اطلاعات در انتقال توپ غولپيكر 320ميليمتري که بهطور ويژه براي وزارت اطلاعات بهمنظور اقدامات تروريستي عليه مجاهدين، ساخته شده بود به آنتورپ بلژيك از پوش اين شركت استفاده كرده بود. شرقي به همراه دو برادر خود اين شركت را اداره ميكند و با شركتهاي مختلف آلماني قرارداد دارد و محصولات ايراني و مواد غذايي را در هماهنگي با وزارت بازرگاني رژيم به آلمان آورده و بهفروش ميرساند. تقيپور از مديران وزارت بازرگاني با او در ارتباط ميباشد.
آدرس و شمارهتلفن اين شركت بهشرح زير است:
WPTIMUNDEXPARTGMBH
MARKT STR10
50968 KOLN GERMANY
TEL 0221 382258
FAX 3761728
- شركت حمل و نقل سيروس در هلند: مدير آن سيروس اجاقي است.
آدرس شركت:
SEROOS
SCHAGKENBOSDREEF 42
3421VE OUDWATER
TEL 0031651702353
FAX 00313458564421
EMIL SOJAGHI@NL PACKADBELL ORG
شركت واردات و صادرات هومن در دوسلدروف آلمان: مدير شركت فردي بهنام يحيي درم گزين است و دوتن از كاركنان آن صادقي و جورابچي نام دارند.
آدرس شركت:
HOMAN IM UND EXPORT GMBH
BISMARK STR 89
40210
PH 0211 369159
FAX 369576
- شركت تجاري چاپ و كاغذ در دوسلدورف آلمان: رئيس شركت عماالدين طاهرپور است. اين شركت سرپل ارتباطي وزارت اطلاعات است. آدرس شركت :
SCHTZEN STR 35
DUSSELDOF GERMANI
TEL 1649482
- خانهٌ مسكوني در دوسلدورف آلمان متعلق به فردي بهنام بنيجاهد: از اين خانه براي سكونت و مخفيكردن عناصر وزارت اطلاعات استفاده ميشود. آدرس خانه:
PRIENSGEGRG STR 87
GERMANI
TEL 0049211445063
- lبلانش اينترناسيونال : اين شركت در آمريكا و رئيس آن الياسنيا نام دارد. او 21سال آمريكا بوده است. براي مدتي امتياز فروش محصولات مواد غذايي يك و يك را در آلمان گرفت و تحت آن پوش فعاليتهايي براي وزارت اطلاعات انجام داد. الياسنيا با رازقي يكي از مديران وقت وزارت بازرگاني براي پيشبرد طرح و برنامههايش هماهنگ كرده و امكانات وزارت بازرگاني از طريق رازقي در اختيار او قرار ميگرفت. خانم قجري ساكن آمريكا معاون الياسنيا در فروش محصولات ميباشد. تلفن الياسنيا در آمريكا به قرار زير است:
TEL 0014082798444
FAX 0014082972325
اقدامات تروریستی وزارت اطلاعات در خارج کشور
ترور وزارت اطلاعات از اولين ماههاي تأسيس آن در سال63 بهكار افتاد:
ترور اعضا و فعالان مقاومت در برابر جمهوری اسلامی در كشورهاي مختلف جهان از جمله كاظم رجوي (ژنو ارديبهشت69)، محمد حسين نقدي نمايندهٌ شوراي ملي مقاومت در ايتاليا (رم اسفند71)، زهرا رجبي عضو شوراي رهبري مجاهدين و عضو شوراي ملي مقاومت (استانبول اسفند74)، علياكبر قرباني نمايندهٌ مجاهدين در استانبول و....
كشتار رستوران ميكونوس و بسياري ديگر از قتلهاي جنايتكارانهٌ مخالفان در خارج كشور
اقدامات تروريستي در خاك عراق عليه مجاهدين و مقاومت ايران
اقدامات تروريستي عليه پناهندگان و گروههاي كرد ايراني در كردستان عراق[۲۴]
مراكز آموزش تروريستي وزارت اطلاعات
وزارت اطلاعات براي آموزشدادن تروريستهاي غيرايراني، اغلب از پادگانها و مراكز نظامي سپاه و ارتش استفاده ميكند. به اينصورت كه در برخي از پادگانهاي ارتش و يا سپاه يك قسمت مخفي راه مياندازد و به تروريستهاي خود در اين پادگانها آموزش ميدهد.
مركز آموزشي لويزان
پادگان آموزشي لويزان واقع در منطقهٌ لويزان تهران، مركز آموزشهاي اطلاعات و ضداطلاعات ارتش است و مربيان آن تماماً از افسران ارشد ارتش ميباشند. وزارت اطلاعات از اين پادگان براي آموزش كادرها و تروريستهايش استفاده ميكند. عاملان ترور كاظم رجوي بخش زيادي از آموزشهاي خود را در اين پادگان گذرانده بودند.
مركز آموزشي آبيك
مركز آموزشي شهري آبيك از سوي وزارت اطلاعات براي مانور و تمرين عمليات تروريستي مورد استفاده قرار ميگيرد. اين مركز از سالها پيش در يك پادگان تأسيس شده است. شكل ظاهري اين پادگان به صورت يك شهر است و در آن خيابان، كوچه، مغازه و منازلي (هرچند بهصورت نيمهساخته) ايجاد كردهاند كه شكل ظاهري يك شهر را داشته باشد. مانور عمليات تروريستي را با ايجاد شرايط مشابه محل عمليات، در اين مركز انجام ميدهند. در اين مانورها از جنازههاي بيصاحب بهعنوان سوژه استفاده ميكنند. دست اندرکاران ترور كاظم رجوي طرح ترور را در همين مركز بارها تمرين كردهبودند.
مركز آموزشي درويش
مركز آموزشي درويش وزارت اطلاعات، در پادگان درويش، يك مركز آموزشي نيروي انتظامي (ناجا)، واقع شده است. اين پادگان در كيلومتر18 جادهٌ اهواز - ماهشهر ميباشد. وزارت اطلاعات از سال1370 براي آموزش دادن سلاحهاي شهري به تيمهاي تروريستي از اين مركز استفاده ميكند.
نفراتي كه وزارت اطلاعات به اين مركز ميفرستد عموماً در تركيبهاي دو يا سه نفره ميباشند. وزارت اطلاعات رابطين مشخصي در اين پادگان دارد و عوامل خود را به اسم كوچك و مستعار معرفي مينمايد. نفرات وزارت اطلاعات براي رفت و آمد به اين پادگان براي اينكه شناخته نشوند از خودروهاي فرماندهان پادگان استفاده ميكنند. تمركز آموزش افراد وزارت اطلاعات در اين پادگان بيشتر در روزهاي آخر هفته (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) است كه پادگان بيشتر حالت تعطيلي دارد. آسايشگاه، كلاسهاي درس، سالن تيراندازي افراد وزارت اطلاعات از بقيه پادگان مستقل است و از محلهاي مختص به وزارت اطلاعات استفاده ديگري نميشود.
پادگان عليآباد قم
يكي ديگر از مراكز مورد استفادهٌ وزارت اطلاعات براي آموزش تروريستهايش پادگان عليآباد ارتش است. اين پادگان در اتوبان تهران- قم، 40كيلومتري قم قرار دارد. وزارت اطلاعات در قسمت انتهايي پادگان منطقهيي را با خاكريز جدا كرده است و داخل آن محوطهيي براي تمرينات و آموزشهاي وزارت اطلاعات بهوجود آورده است.
عناصر وزارت اطلاعات خمپارههاي غول پيكر 320ميليمتري را بهمنظور هدف قرار دادن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران در اين محل آموزش ديده بودند. وزارت اطلاعات يك قبضه از اين خمپارهها را در 5مارس سال 1996 براي هدف قرار دادن محل اقامت مريم رجوي در پاريس، به اروپا منتقل كرد، كه در يك بندر بلژيك كشف و خنثي شد. وزارت اطلاعات در یک عملیات تروریستی دفتر مجاهدين در بغداد را با سه قبضه از اين خمپارهها در دي ماه1375هدف قرار داد كه باعث كشته و زخمي شدن شماري از شهروندان عراقي شد و خسارات زيادي به آنان وارد آمد[۲۵]تروريستهاي وزارت اطلاعات، كار با كاتيوشا را در پادگان عليآباد آموزش ميبينند.
پادگان مصطفي خميني
پادگان آموزشي مصطفي خميني از ديگر پادگانهاي آموزشي مورد استفادهٌ وزارت اطلاعات است. اين پادگان در داخل پادگان وليعصر سپاه پاسداران در عشرتآباد تهران واقع شده است. ستاد فرماندهي نيروي هوايي سپاه در پادگان وليعصر مستقر است. وزارت اطلاعات از پادگان مصطفي خميني كه آن را با ديوارهايي از پادگان وليعصر جدا كرده است جهت آموزش عناصری استفاده ميكند كه نسبت به ناشناختهماندن هويتشان بسيار حساس است. در اين مركز كليهٌ آموزشهاي نظامي و اطلاعاتي شامل آموزشهاي امنيتي، جاسوسي و ترور و آخرين شيوههاي شكنجه آموزش داده ميشود.
پادگان كُريِت كمپ اهواز
وزارت اطلاعات يك پادگان آموزشي بهنام كريت كمپ در 40كيلومتري جادهٌ اهواز ـ ماهشهر نيز دارد. اين پادگان در جنب پادگان حبيباللهي سپاه پاسداران و تحت نظر آن اداره ميشود. فرماندهٌ اين پادگان سيدعباس موسوي است كه از افراد گارد جاويدان در زمان شاه بوده است. مربيان اطلاعاتي كه در اين پادگان به تروريستهاي وزارت اطلاعات آموزش ميدهند، عمدتاً از تهران به اين مركز ميآيند.
مركز آموزش غازانچي
مركز آموزش غازانچي در نزديكي پليس راه غازانچي در سه راهي روانسر، كرمانشاه و كامياران واقع شده است. وزارت اطلاعات از اين مركز براي آموزش تروريستهاي اعزامي به عراق استفاده ميكند.
پادگان فاتح غنيحسيني
اين پادگان بين تهران و قم قرار دارد و محل آموزش مزدوران خارجي است. پارهيي از عوامل جمهوری اسلامی در تركيه كه توسط نيروي قدس و وزارت اطلاعات استخدام شده بودند، در اين پادگان آموزش ديدهاند. اين تروريستها با همكاري ديپلوماتهای سفارت جمهوری اسلامی در ترورهاي زير دست داشتهاند:
- ربودن و به قتل عضو مجاهدین علياكبر قرباني در سال72
- ترور توران دورسون، روزنامهنگار ترك در شهريور69
- ترور اوغورمومجو، روزنامهنگار ترك كه در بهمن71 با بمبگذاري در اتومبيلش ترور شد.
پادگان غيور اصلي
پادگان آموزشي غيور در كيلو متر30 جادهٌ اهواز - خرمشهر قرار دارد و داراي سابقهٌ طولاني در آموزش مزدوران خارجي است. همزمان هم نيروي قدس سپاه و هم وزارت اطلاعات از اين مركز استفاده ميكنند. اين پادگان همچنين يك مقر فرعي در خرمشهر دارد. در حال حاضر نفرات لشكر انصارالحسين 9بدر در اين پادگان مستقر هستند.
ساير مراكز آموزش تروريستي
برخي ديگر از مراكز و پادگانهاي تروريستي جمهوری اسلامی كه نفرات ايراني و غيرايراني رژيم در آنها آموزش ميبينند، بهشرح زير است:
- پادگان ابوذر واقع در قلعهشاهين اهواز محل آموزش تروريست جهت اعزام به عراق
- مدرسهٌ نواب صفوي در اهواز مورد استفاده آموزشهاي تئوريك
- پادگان حزبالله در ورامين مخصوص آموزش تروريستهايي كه براي عمليات عليه مجاهدين به خاك عراق اعزام ميشوند
-پادگان آموزشي ايذه كه در نزديكي شهر ايذه واقع شده است. يك افسر اطلاعات بهنام هادي از طرف ادارهٌ اطلاعات اهواز در اين محل به تروريستها آموزش كار با سلاح ميدهد و يك افسر اطلاعات ديگر بهنام نعمت كمكمربي است.
-پادگان اميرالمومنين در منطقهيي موسوم به بانروشان واقع در 35كيلومتري ايلام، يكي ديگر از مراكز آموزشي تروريستهاست. اين پادگان متعلق به سپاه ايلام است و بسياري از عمليات تروريستي در خاك عراق از همينجا سازمان داده ميشود.
-پادگان آموزشي كوثر واقع در جادهٌ دزفول - شوشتر، يكي ديگر از مراكز آموزش تروريستي رژيم است. حسن درويش از فرماندهان سپاه در اين پادگان به تروريستها آموزش ميدهد.
گزارش مطبوعات خارجی از آموزش تروریستها در ایران
ماهنامهٌ «بررسي اطلاعاتي جينز» در شمارهٌ مارس97 (اسفند75) خود طي مقالهيي تحت عنوان «مدرسهٌ بمبگذاري» در بارهٌ «پايگاههاي آموزشي تروريستهاي بينالمللي» در ايران مينويسد: «در ايران حداقل 12پايگاه توسط مديران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اداره و كنترل ميشوند كه آنها نيز زير نظر ادارهٌ اطلاعات قرار دارند. اين پايگاهها مانند بسياري ديگر استتار شدهاند كه مانند يك دهكدهٌ كوچك و يا يك مزرعه جلوه داده شوند تا از ديد ماهوارههاي جاسوسي پنهان بمانند. ...سه پايگاه، يكي در نزديكي همدان ديگري در قزوين و بزرگترين پايگاه بهنام امامعلي كه در شرق پايتخت واقع شده است در سال1996 برملا شد. پايگاه امامعلي توجهات بسياري از سازمانهاي اطلاعاتي غرب را بهخود جلب كرده است. به اين دليل كه معتقدند اين پايگاه به عنوان مركز فرماندهي گروههاي تروريستي كه توسط ايران حمايت ميشوند،عمل ميكند.
پايگاههاي ايرانيان شلوغترين و فعالترين پايگاهها هستند كه تروريستهاي مجرب را آموزش ميدهند و تخمين زده ميشود كه هر ساله بين 4000 تا 4500 فارغالتحصيل دارند. گفته ميشود كه بمبگذاري ساختمان گارد ملي عربستان سعودي در سال1995 و ساختمان خبر در ژوئيهٌ1996 توسط فارغالتحصيلان اين مدارس انجام شده است. انواع آموزشهايي كه در اين پايگاهها داده ميشود شامل سلاحهاي سبك و نيمهسنگين و تكنيكهاي بمبگذاريهاي انتحاري و انفجارات است. در ژوئن1996 اطلاعات بحرين يك توطئه را كشف كرد كه در آن 26بحريني اعتراف كردند كه آموزشهايشان را در ايران از سال1993 توسط پاسداران انقلاب اسلامي ايران گرفتهاند…
هفتهنامهٌ تايم در شمارهٌ مورخ 3 دي1375 خود در مورد انفجار خبر در عربستان سعودي نوشت: «رياض معتقد است كه مدارك بسيار متقاعدكننده نشان ميدهد اكثريت اين 40نفر دستگير شده مظنون به دست داشتن در انفجار خبر، از ايران ديدار كردهاند».
نقش معاونت خارجي وزارت اطلاعات در ترور مسعود رجوی در فرانسه
يكي از مهمترين اهداف وزارت اطلاعات از بدو تأسيس ترور مسعود رجوي بود. در ابتداي تأسيس تا سال68 آخوند محمد حجازي معاونت خارجي وزارت اطلاعات مسئوليت اين ترور را برعهده داشت. سعيد امامي[۲۶] بهعنوان مدير كل در اجراي اين طرح با حجازي كار ميكرد. يكي از افسران عملياتي حجازي در فرانسه و سوئيس كه دستاندركار اين طرح بود محمود رجبي[۲۷] نام داشت كه در ارتباط با سعيد امامي بود. محمود رجبي قبل از تشكيل وزارت اطلاعات با اطلاعات سپاه فعاليت ميكرد و بههمراه پاسدار اطلاعاتي ديگري بهنام رضا طباطبائي در سال1361 با پاسپورت ديپلوماتيك به فرانسه رفته بود. مأموريت اين دو نفر از طرف سپاه طراحي و اجراي ترور مسعود رجوي بود. ابوالقاسم مصباحي يكي از پايهگذاران وزارت اطلاعات، معروف به شاهدC در شهادت خود در مقابل مراجع قضايي آلمان و سوئيس تصريح ميكند: در 1982 (سال1361) دو عضو سپاه پاسداران انقلاب بهنام رضا طباطبايي و محمود رجبي با پاسپورت ديپلوماتيك به پاريس رفتند. استفاده از پاسپورت ديپلوماتيك بهاين منظور بود كه به آنها اجازه دهد كه از موقعيت مصونيت ديپلوماتيك برخوردار باشند. مأموريت اين دو نفر اين بود كه مسعود رجوي را به قتل برسانند اما بهدليل اقدامات حفاظتي طرح سوءقصد در آن زمان تغيير كرد و طباطبايي و رجبي سال84 به ايران بازگشتند. پس از باز گشت محمود رجبي به وزارت اطلاعات منتقل و در معاونت خارجي سازماندهي شد. وي بار ديگر از طرف معاونت خارجي اطلاعات با پاسپورت عادي به فرانسه اعزام شد و درخواست اجازهٌ اقامت دانشجويي كرد كه با اقامت او موافقت شد. شاهدC ميگويد «مأموريت رجبي اين بود كه تمامي فعاليتهاي مجاهدين خلق حول برادر رجوي را كشف كند. او تمامي افراد با نفوذ حول رجوي را شناسايي كرد و طرحي از مكانها و جلسات تهيه كرد تا نهايتاً به تهران بدهد». يك دانشجوي ايراني مقيم فرانسه بهنام مجيد صفايي كه او را پرويز نيز صدا ميزدند در ارتباط با محمود رجبي فعاليت جاسوسي ميكرد. شاهدC ميگويد: «پرويز صفايي دو منبع خارجي داشت اولين منبع يحيي گوآسمي و دومين آن ژاك سوتلو[۲۸] بود.
طرح ترور مسعود رجوي در سوئيس
در بهار 65محمود رجبي كه در آن زمان در ژنو بود، از طريق سوتلو مطلع شد كه مسعود رجوی احتمالاً از طريق سوئيس به عراق خواهد رفت. اين اطلاعات از طريق وزارت اطلاعات به وزارت خارجه داده شد و سفير وقت جمهوری اسلامی در سوئيس با ملاقاتهاي متعدد خواهان اين شد كه در صورت مسافرت مسعود رجوي به سوئيس انترپل اقدام به دستگيري وي نمايد.
همزمان وزارت اطلاعات محمود رجبي را مأمور كرد تا ترور مسعود رجوی در سوئيس را طراحي كند. رجبي به تهران گزارش داده بود كه در صورت مسافرت رجوي به سوئيس اجراي اين طرح عمليتر از اجراي آن در فرانسه است. شاهدC در اين زمينه ميگويد: «محمود رجبي بهنوعي دريافته بود كه فعاليتهاي سياسي مسعود رجوي در سوئيس جريان دارد و قرار است جريان داشته باشد. به اين منظور از سوتلو خواست كه در مورد مكان مسعود رجوي اطلاع كسب كند بهخصوص كه فكر ميكرد حذف رجوي در سوئيس سادهتر از فرانسه كه در آنجا مقيم است و بيشتر هم تحت حفاظت است ميباشد. سوتلو امكانات و منابعش را بهكار گرفت تا به ايرانيها اطلاعاتي در مورد آمدن مسعود رجوي به سوئيس بدهد. آنها قصد داشتند كه طرح ترور را در سوئيس اجرا كنند. وقتي كه سوتلو به رجبي اطلاع داد كه منبعي نزد پليس سوئيس دارد، وزارت اطلاعات ارزيابي كرد كه بايد مستقيماً با اين منبع وارد ارتباط شود. وزارت اطلاعات اين منبع را به مبلغ 100000دلار آمريكايي از سوتلو خريد. منبع يك كارمند زن پليس[۲۹] ژنو بود كه سالها در استخدام وزارت اطلاعات بود و در جريان ترور دكتر كاظم رجوي نيز نقش مهمي ايفا كرد.
ترور دکتر کاظم رجوی
اطلاعات منتشر شده توسط شورای ملی مقاومت ایران نشان میدهد که خميني فتواي قتل دكتر كاظم رجوي را در سال65 صادر كرده بود. از اوايل سال1366 اجراي اين ترور در جمهوری اسلامی استارت خورد. ابتدا اجراي اين ترور در دستور كار واحد اطلاعات سپاه به رياست پاسدار احمد وحيدي قرار داشت. اما از اواسط سال67 به پيشنهاد ريشهري وزير اطلاعات وقت و موافقت رفسنجاني، اين مسئوليت به وزارت اطلاعات سپرده شد. كميتهٌ امور ويژه مركب از خامنهاي، رفسنجاني، ولايتي، ريشهري، فلاحيان و پاسدار محسن رضايي طرح ترور را تصويب كرد و بودجهٌ كلاني به آن اختصاص داد. وزیر اطلاعات وقت ريشهري در اسفند سال67 طي نامهيي 12نفر از عناصر وزارت اطلاعات را كه جهت اين عمليات در نظر گرفته بود، براي تكميل آموزش به "سرهنگ مسعود مزينيراد" مربي آموزشي مدرسهٌ ضدجاسوسي واقع در پادگان لويزان معرفي نمود.[۳۰] ريشهري طي اين نامه نوشته بود كه: به آقايان دانش، عراقي، فاضلي، كمالي، سجاديان و… آموزش كامل بدهيد! در نظر داشته باشيد كه اين 12تَن پس از آموزش بايد به آقاي عمادالدين طاهرپور041 [۳۱]مراجعه كنند، لذا نهايت همكاري را با اين افراد بكنيد… در ارديبهشت68 اكيپ ويژهيي از عناصر ترور وزارت اطلاعات به سوئيس آمدند و مرحلهٌ اول شناسايي را انجام دادند. اما بهدليل مرگ خميني در خرداد همان سال پيگيري اين طرح چندي به تعويق افتاد. چند هفته پس از مرگ خميني طرح ترور دكتر كاظم رجوی مجددا پیگیری شد.[۳۲] ابوالقاسم مصباحي (شاهدC) در اين باره ميگويد: «هدف از حذف رجوي اين بود كه در ابتداي رياست جمهوري رفسنجاني، ميخواستند ثابت كنند كه قدرتمنديم و همهٌ امكانات را در دست داريم». سه طرح آلترناتيو
متعاقباً بهدستور رفسنجاني (كه هنوز در پست رئيس مجلس بود)، جلسهيي با تركيب زير براي ارزيابي شناساييها و طرح ترور تشكيل شد:
- سرتيپ پاسدار احمد وحيدي (معاونت وقت اطلاعات سپاه)
- فلاحيان (قائممقام وقت ريشهري وزير اطلاعات)
- محمدمهدي آخوندزاده بسطي ديپلومات (مديركل روابط سياسي و بينالمللي وقت وزارت خارجه)
- سعيد شاهسوندي عضو بریده مجاهدین بهعنوان مطلع از وضعيت سوژه
- محمد آزادي از عناصر با تجربه در ترور (كه بعداً در طرح ترور بختيار شركت كرد)
- محمد دانش (جزو تيم ترور)
- محمد عراقي (جزو تيم ترور)
- كاظم دارابي (از عناصر وزارت اطلاعات در آلمان كه بعداً در طرح ترور شرفكندي شركت كرد)
- محسن شريفيان از عناصر با سابقه در ترور
- سرمدي (از مسئولان وزارت اطلاعات و معاونت امنيت وزارت اطلاعات در دورهٌ وزارت دري نجفآبادي بود)
در اين جلسه براساس شناساييهاي اوليه سه طرح اوليه براي ترور كاظم رجوي مورد بحث قرار گرفت.
طرح اول: دكتر رجوي را با تمام اعضاي خانواده در خانه قتلعام كنند.
طرح دوم: نصب بمب به خودرو دكتر رجوي. اين بمب با بالارفتن سرعت ماشين (در سرعت بيش از 40 كيلومتر) منفجر ميشد. طبق اين طرح بمب يا به ترمز و يا به سوييچ ماشين وصل ميشد.
طرح سوم: ترور دكتر در حين تردد به خانه و يا از خانه.
تصميمگيري نهايي و تخصيص بودجه
پس از برگزاري جلسهٌ فوق، طرحهاي اوليهٌ ترور در كميتهٌ امور ويژه با تركيبي از خامنهاي (ولي فقيه)، رفسنجاني (رئيس جمهور)، ولايتي (وزير خارجه) و ريشهري (وزير سابق اطلاعات) و فلاحيان (وزير جديد اطلاعات كه بهتازگي به اين سمت منصوب شده بود) و محسن رضايي فرمانده سپاه پاسداران مورد بررسي قرار گرفت و تصويب شد. براي اجراي اين طرح بودجهٌ كلان اختصاص يافت.
متعاقباً در 8شهريور سال68 يك اكيپ بهرياست محمد مهدي آخوندزاده بسطي ديپلومات جمهوری اسلامی با پاسپورت ديپلوماتيك بههمراه سعيد همتي (يكي از قاتلين كاظم رجوی) براي بررسي عملي طرح به ژنو رفتند. براساس ارزيابي اين اكيپ طرح دوم منتفي شد و قرار شد روي طرح اول و سوم كار كنند.
اعزام تيمهاي ترور
پس از بازگشت اكيپ آخوندزاده بسطي تا ترور کاظم رجوی، جمعاً سه بار تيمهاي ترور وزارت اطلاعات به ژنو اعزام شدند. كه در دو نوبت اول ناموفق به تهران بازگشتند.
اولين تيم ترور در 26مهر68 وارد ژنو شد. اين تيم از جمله شامل يدالله صمدي، صادق بابايي، محمود سجاديان و علي كمالي بود. اين تيم قصد اجراي طرح اول يعني قتلعام تمام اعضاي خانوادهٌ كاظم رجوی را داشت، اما اين طرح سوم با سفر كاظم رجوي به پاريس در روز 30مهر ناكام ماند و تروريستها به تهران بازگشتند.
دومين تيم ترور 11بهمن68 وارد ژنو شدند و تا 15بهمن در ژنو بودند. اين تيم از جمله شامل صمدي، بابايي، محمود سجاديان، محمدرضا جزايري و هادوي ميشد كه با پاسپورت خدمت به ژنو آمده بودند. آنها اقدام به شناسايي و ارزيابي مجدد كردند. اين تيم در قدم اول به ارزيابي پرداخت كه ضريب موفقيت طرح اول يا سوم كدام بيشتر است. بين اعضاي اين تيم اختلاف پيش آمد و دست آخر مجبور شدند قبل از اينكه عمل كنند به تهران بازگردند.
سومين تيم ترور
روز 21فروردين1369، شش نفر از تروريستها با نامهاي پاسپورتي محمد سعيد رضواني، يدالله صمدي، سعيد همتي، محسن پورشفيعي، عليرضا بياني همداني، ناصر پورميرزايي و سعيد دانش با پرواز تهران - ژنو ايران اير با پاسپورت خدمت وارد ژنو شدند.
- محمدعلي هادي نجفآبادي سفير ايران در امارات عربي با پاسپورت ديپلوماتيك ايراني شماره006646، در 28فروردين69 به ژنو رفت و در هتل انتركنتينانتال اتاق625 مستقر شد.
- محمدمهدي آخوندزاده بسطي 28فروردين با پرواز ايران اير به ژنو رفت و در همان هتل مستقر شد.
آخوندزاده و هادي نجفآبادي نظارت بر عمليات را بهعهده داشتند و در طول اقامتشان در ارتباط مستمر با تهران بودند و چگونگي پيشرفت طرح را مرتباً با تهران در ميان ميگذاشتند و مواردي كه نياز به تصميمگيري داشت با تهران مشورت ميكردند. هادي نجفآبادي بعداز هر بار تماس با تهران با سيروس ناصري (نمايندهٌ وقت جمهوری اسلامی در دفتر نمايندگي سازمان ملل در ژنو) تماس ميگرفت.
- تروريستهاي ديگري بهنامهاي دارابي، علي كمالي، محمود سجاديان، علي هادوي، علي مصلحيعراقي، محمدرضا جزايري با پروازهاي ديگر وارد ژنو شدند.
و بالاخره در روز 4ارديبهشت1369 ساعت11و 50دقيقه كاظم رجوي در حالي كه جهت كارهاي بانكي از منزل خارج شده بود مورد تهاجم تروريستها واقع شده و به قتل رسید.
عصر همان روز آخوندزاده و هادي نجفآبادي و شماري ديگر از تروريستها، با پرواز ايران اير به تهران بازگشتند. وزارت اطلاعات پس از این ترور گزارش کامل آن را به اطلاع رفسنجانی رساند.[۳۳]
دستگيري دو قاتل کاظم رجوی در فرانسه و استرداد آنها به ایران
سرويسهاي مخفي آلمان در تاريخ 14نوامبر92 (23آبان 71)به فرانسه اطلاع دادند كه دو مأمور مخفي ايران از مرز استراسبورگ عبور كرده و وارد فرانسه شدهاند. آلمانيها در اين اطلاعات به فرانسه گفتند نام اصلي اين دو نفر محمود سجاديان و علي كمالي است كه از طرف قاضي شاتلن در سوئيس در رابطه با قتل يك ايراني مخالف تحت تعقيب هستند.
اين دو نفر با هويتهايي بهنام احمد طاهري با پاسپورت ايراني به شماره3049434 و محسن شريفي اصفهاني با پاسپورت ايراني به شمارهٌ 3798086 بهوسيله يك مرسدس بنز با پلاك آلمانيHHJH2448 به فرانسه وارد شدند.
در تاريخ 15نوامبر92 (24آبان 71) فرانسه اين دو نفر را دستگير كرد. البته دستگير شدگان در واقع 12نفر بودند. اما با دخالت علي آهني سفير وقت رژيم در فرانسه 10نفر از آنها آزاد شدند، ولي به درخواست شاتلن، قاضي تحقيق سوئيس براي علي كمالي (با نام پاسپورتي شريف اصفهاني) و محمود سجاديان (با نام پاسپورتي احمد طاهري)، حكم بازداشت صادر شد.[۳۴] قاضي سوئيسي مسئول تحقيق در سال 1376رسماً «يك مقام بلندپايهٌ دولت ايران» را در پشت اين عمليات تروريستي معرفي كرد. دوماه بعداز ترور، پليس سوئيس در يك گزارش 52صفحهيي پيرامون اين جنايت اعلام كرد: «ما عميقاً يقين داريم كه يك يا چند سرويس رسمي ايران مستقيماً در قتل آقاي كاظم رجوي دست داشتهاند»[۳۵]
آزادي تروريستها و پس دادن آنها به جمهوری اسلامی
شاتلن قاضي سوئيسي پروندهٌ کاظم رجوي چندين بار رسماً از فرانسه خواست تا قاتلين کاظم رجوي را براي محاكمه در سوئيس به اين كشور پس دهد. اما دولت وقت فرانسه تحتنام «منافع ملي» از این کار سر باز زد. در آخرين روزهاي سال1993 (ديماه1372) يك هيأت سهنفره از جمهوری اسلامی به رياست حجازي رئيس عمليات ويژهٌ دفتر خامنهاي (بالاترين نفر هماهنگكنندهٌ ترروها و قتلهاي زنجيرهيي)، حسين تقوي معاونت برونمرزي اطلاعات و عليرضا معيري مشاور سياسي رفسنجاني (سفير كنوني جمهوری اسلامی در فرانسه) از تهران به پاريس آمدند و بعداز يك معامله در 8ديماه72 اين دو تروريست را با خود به تهران بردند. در 29دسامبر (8دي)، وزارت خارجه طي يادداشتي به سوئيس اطلاع داد كه بهدليل منافع عالي كشور فرانسه دو ايراني به سوئيس[۳۶]مسترد نخواهند شد.
سوئيس به اين اقدام فرانسه[۳۷]اعتراض كرد و به دادگاه عالي فرانسه براي اين نقض حقوق بينالمللي شكايت كرد. دادگاه عالي فرانسه به اين درخواست در 2آذر73 رسيدگي و اعلام كرد كه فرانسه[۳۸]نميبايست تروريستهاي متهم به قتل كاظم رجوي را به ايران ميفرستاد.[۳۹]
بازگشايي پروندهٌ قتل كاظم رجوي
روزنامهٌ لوكوريه (سوئيس) 4ژوييهٌ97: تحولات جديد در ادامه تحقيقات در قضيهٌ مرگ كاظم رجوي در كوپه انجام ميگيرد. يك قضيهٌ جديد جاسوسي ميتواند روابط بين سوئيس و تهران را تيره كند. وزير امور عامهٌ سوئيس يك تحقيق براي سرويس اطلاعات سياسي را آغاز كرد. اين تصميم بهوسيله آخرين تحولات در تحقيق مربوط به مرگ كاظم رجوي فراهم شد. در طي تحقيقاتشان، مقامات قضايي سوئيس فقط اطلاعات دربارهٌ 13مظنون بهويژه دو ايراني كه بهوسيله فرانسه در سال93 به ايران فرستاده شدند، بهدست نياوردند، بلكه همچنين به شواهد جديدي رسيدند كه دادستان كل، كارلا دل پونته را به بازگشايي يك تحقيق براي جاسوسي واداشت.
شاتلن: ما قاتلان را ميشناسيم و ميدانيم در كشورشان چه مشاغلي دارند
خبرگزاري آسوشيتدپرس 11ژوئن97: رولان شاتلن در مورد قاتلان گفت "ما آنها را ميشناسيم و ميدانيم چه شغلهايي در كشور خود دارند". پاسپورتهاي قاتلان جعلي بودهاند و "ما ميدانيم از كجا آمدهاند".
شاتلن: قاتلان، امروز مقام بالايي در حكومت ايران دارند
خبرگزاري سوئيس 12ژوئن97:قاضي شاتلن كاملاً قانع شده است كه دستور براي كشتن كاظم رجوي از تهران آمده است. طبق گفتهٌ شاتلن هر دو نفري كه توسط سوئيس مورد تعقيب قرار دارند و از فرانسه به ايران تحويل داده شدند بهعنوان مظنونين اصلي بودند كه امروز مقام بالايي در حكومت ايران دارند.
شاتلن:دستور قتل كاظم رجوي از يك وزارتخانه آمده است
روزنامهٌ 24ساعت 13ژوئن97: رولان شاتلن قاضي تحقيق گفت: با كمك اطلاعاتي كه ما توانستيم در آلمان بهدست بياوريم دقيقاً ميدانيم كه اعضاي كماندويي كه رجوي را كشته است، چه كساني بودهاند. همچنين ميدانيم نقشي كه هركدام داشتهاند چه بوده است. علاوه بر اين ما عكسهاي آنها را در اختيار داريم. اغلب اين 13مظنون كه در تحقيق ما زير سئوال قرار گرفتهاند، تحت اسامي مستعار عمل ميكردهاند. ازاين به بعد ما اسامي جديد آنها را در ايران ميدانيم و ميدانيم كه در كدام سرويس كار ميكنند.
قاتلان کاظم رجوی ، عاملان قتلهاي زنجيرهيي سياسي
بسياري از قاتلان کاظم رجوی همانها بودند كه در سالهاي بعد در جريان قتلهاي زنجيرهيي دست داشتند. سعيد امامي در زمان ريشهري در معاونت خارجي وزارت اطلاعات با حجازي كار ميكرد و چنانكه شاهدC ميگويد گزارشهاي «حاج خانم» يعني همان جاسوس سوئيسي بهدست او ميرسيد و طرح ترور دكتر كاظم را دنبال ميكرد. در زمان فلاحيان هم در معاونت امنيت، همچنان ترورهاي خارج را و بهطور مشخص طرح ترور دكتر را هدايت ميكرد.
كورش فولادي نمايندهٌ خرمآباد در مجلس پنجم ایران (همان تروريستي كه در انگليس در انفجاربمب دستگير شد و زنداني بود) از جناح دوم خرداديها (اصلاحطلبان امروزی) در تاريخ7تير 78 بهدنبال خودكشي سعيد امامي گفته بود: «… اينكه ميگويند آرسنيك خورده و خودكشي كرده واقعي نيست… يك آدم مهمي كه حتي در توالت هم او را زير نظر دارند چگونه اينكار را كرده است؟ حالا بايد تكليف اين روشن بشود كه چطوري شده؟ آدمي است كه اينهمه قتل كرده. اين كسي است كه مسئول كشتن كاظم رجوي بوده است. چطوري شده كه خود كشي كند؟»
در ميان قاتلان کاظم رجوی محمود رجبي در جريان قتلهاي زنجيرهيي تحت نام محمدي دستگير شد ولي بهعلت اطلاعاتش از ترورهاي رژيم در خارج و امكانات جاسوسي رژيم سريعاً او را آزاد كردند.
سعيد رضواني از قاتلين كاظم رجوي نيز جزو دستگير شدگان قتلهاي زنجيرهيي است كه او را هم سريعاً آزاد كردند.
يدالله صمدي كه از فعالان ترور كاظم رجوي است نيز جزو قاتلين قتلهاي زنجيرهيي و در ارتباط نزديك با سعيد امامي است كه در بهمن78 براي فرار از دستگيري مدتي به مسكو رفته بود.
دیگر فعالیتهای تروریستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
ترکیه شکارگاه تروریسم جمهوری اسلامی
در طول دو دههٌ 60 و 70 جمهوری اسلامی ، تركيه را بهعنوان يكي از اصليترين مراكز تروريسم خود، تبديل كرد. ترور مخالفان ايراني، ترور ديپلوماتهاي خارجي و روشنفكران ترك، آدمربايي و شكنجهٌ قربانيان در خاك تركيه و انفجار و بمبگذاري، بخشي از این تروریسم در تركيه است. علاوه بر اين جمهوری اسلامی از تركيه بهعنوان سرپل تروریسم خود در كشورهاي ديگر استفاده ميكند. دستگاههاي گستردهٌ فرهنگی – سیاسی در تركيه به عضوگيريهاي محلي و اعزام آنها به پادگانهاي مراكز آموزش تروريستي در ايران و سازمان دادن آنها براي عمليات تروريستي مبادرت ميكنند. واحد اطلاعات سپاه پاسداران، نيروي قدس، وزارت اطلاعات، وزارت خارجه و سفارتخانه و كنسولگريهاي رژيم در آنكارا و استانبول و وزارت كشور جمهوری اسلامی بهصورت موازي يا هماهنگ و مكمل يكديگر در اين اقدامات تروريستي در تركيه طي این دو دههٌ شركت داشتند. يكي از وظايف اصلي ادارهٌ كل وزارت اطلاعات آذربايجان غربي در اروميه، و ادارات تابعهٌ آن در شهرهاي اين استان بويژه خوي و سلماس، سازمان دادن فعاليتهاي تروريستي رژيم در تركيه است.
كارنامهٌ دو دهه
مهمترين مأموريت ارگانهاي تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه اقدام عليه مجاهدين و پناهندگان و پناهجويان هوادار اين سازمان ميباشد. يكي از مأموران جمهوری اسلامی در ارديبهشت66 اعلام كرد كه جمهوری اسلامی از سال1360جهاد اسلامي را در تركيه بهمنظور مبارزه با سازمان مجاهدين و جلوگيري از گردهماييها و تظاهرات آنها در اين كشور تشكيل داد. شبكهٌ تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه بعدها گسترش بيشتري يافت و بهتدريج حوزههاي بيشتري را در برگرفت. جمهوری اسلامی ترورهاي خود را در تركيه از اولين سالهاي دههٌ60 شروع كرد.
زيادالسحي دبير اول سفارت اردن در تركيه در سال64 تحت فرماندهي كاردار وقت سفارت جمهوری اسلامی در تركيه بهنام جواد جوان ترور شد. عامل ترور فردي ايرانيالاصل بهنام علي كنت بود كه دستگير شد و جواد جوان و يك ديپلومات ایرانی ديگر بهنام غلام يحيي وفايي كه در اين ترور دست داشت، با استفاده از پاسپورت ديپلوماتيك از تركيه خارج شد.
خبرگزاري رويتر در 1آذرماه65 بهنقل از يك مقام بلندپايهٌ تركيه اعلام كرد: «يك كارمند سفارت ايران در آنكارا پس از آنكه دادستان دادگاه نام او را در رابطه با قتل يك ديپلومات اردني اعلام نمود، از تركيه خارج شده است».
در مرداد و دي سال64 دو پناهندهٌ ايراني در تركيه بهنامهاي سرهنگ شاهوردي و سرهنگ هادي مراد توسط تروريستهاي جمهوری اسلامی ترور شدند. سرهنگ حيدري و سرگرد خلبان حسن منصور نيز در سال66 در اين كشور ترور شدند. تروريستهاي جمهوری اسلامی در شهريور65 به كنيسهٌ يهوديان در استانبول حمله كردند. قبل از اين عمليات پاسدار محسن رفيق دوست وزير سپاه بههمراه معاونش پاسدار قديري به استانبول آمده بودند.
استخدام مزدور از تركيه
جمهوری اسلامی از اولين سالهاي دههٌ60 به تشكيل شبكهٌ گستردهيي از مزدوران خود در تركيه اقدام كرد. نفرات جذب شده توسط اين شبكه، توسط ديپلوماتهای جمهوری اسلامی به ايران اعزام شده و در كمپ غني حسيني در نزديكي قم دورههاي آموزش تروريستي ميديدند.
سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا و كنسولگري آن در استانبول در ارتباط فعال با اين افراد قرار داشت و مسائل تردد آنها به ايران را حل و فصل ميكرد. جمهوری اسلامی اين مزدوران خود را تحت عناوين مختلفي مانند حزبالله تركيه يا حركت اسلامي تركيه به كار ميگيرد تا اهداف خود را پيش ببرد. نجمي آسلان مسئول اين شبكه در آنكارا بهوسيله نمايندهٌ فرهنگي جمهوری اسلامی در آنكارا با پاسپورت جعلي به اسم حميد پولاد بهمنظور ديدن دورههاي آموزش نظامي و سياسي به ايران فرستاده شد.
تروريستهاي ايراني و ترك كه جمهوری اسلامی آنها را براي اجراي منويات شوم خود بهكار ميگيرد، سلاح و مهمات از جمله كلت كمري، يوزي، نارنجك و خمپاره را از ديپلوماتهای جمهوری اسلامی در تركيه دريافت ميكنند. از جمله عرفان چاغرچي كه سرتيم تروريستها و ترك بود و علياكبر قرباني را ربوده و به عوامل وزارت اطلاعات در استانبول تحويل داد ، سلاحها و تجهيزات لازم براي مأموريتهاي تروريستي خود را از محسن كارگر آزاد معاون كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول و ديگر دیپلماتها ميگرفته و بعداز عمليات به آنها تحويل ميداده است. روزنامهٌ مليت 26مارس96، اعترافهاي چاغرچي در بارهٌ سابقهٌ تشكيل يك باند تروريستي وابسته به جمهوری اسلامی را درج كرده است. چاغرچي ميگويد: «در سال 1983 نزد طاهري، سركنسول ايران در استانبول رفتم. او مرا به ايران نزد احمد كريمي فرستاد. كريمي در ايران به ما جا داد و آموزش را شروع كرد. هنگام بازگشت به تركيه ، احمد كريمي ما را براي عمليات توجيه كرد. سلاحهايمان را از دست دو مأمور ساواما به نامهاي علي و مصطفي ميگرفتيم. اين سلاحها را در خانههايي كه پياپي عوض ميشدند، نگهداري ميكرديم». چاغرچي پس از توضيحاتي در بارهٌ قتل چتين امك و توران دورسون، دو روزنامهنگار ترك، ميگويد: «پس از قتل دورسون، من سلاحها را در منطقهٌ بشيكتاش تحويل ديپلوماتهاي ايراني، به نامهاي مجيد شادكار و محسن كارگر آزاد دادم و آنها سلاحها را در صندوق عقب يك بنز گذاشتند».
عملیاتهای تروریستی وزارت اطلاعات در رابطه با مجاهدین
1 - ربودن ابوالحسن مجتهدزاده یک عضو مجاهدین در تركيه
ناظران اظهار میدارند بعداز آخرین عمليات مجاهدین که به فروغ جاويدان معروف است، وزارت اطلاعات از درون نظام بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت كه چرا از برنامهٌ عمليات مجاهدين بهموقع مطلع نبوده است و از اين وزارتخانه ميخواستند كه گزارشي از وضعيت مجاهدين بدهد. وزارت اطلاعات با استفاده از ديپلوماتهایش در تركيه در تاريخ 19آذر1367 اقدام به ربودن یک عضو مجاهدین به نام ابوالحسن مجتهدزاده در شهر استانبول كرد. روز 19مهرماه1367حدود 10تروريست جمهوری اسلامی كه با چند خودرو حركت ميكردند با ترتيب دادن يك تصادف ساختگي در منطقهٌ آكساراي استانبول مجتهدزاده را ربودند. وي را در روزهاي اول در دو خانهٌ امن مورد بازجويي و شكنجه قرار دادند. تروريستها برای كشف نشدن محل اختفاي مجتهدزاده توسط پليس تركيه از روز سوم او را به كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول منتقل كردند كه بهدليل مصونيت ديپلوماتيك پليس نميتوانست به آن مراجعه كند. از همان ابتدا يكي از ديپلوماتهاي ایران بهنام مهران باقري با نامهاي مستعار جاويد و جواد شكنجه و بازجويي از مجتهدزاده را شروع كرد. در اين مدت بارها براي او صحنهٌ اعدام مصنوعي ترتيب دادند تا او را وادار به دادن اطلاعات بكنند. در قسمتي از گزارشي كه مجتهدزاده از دوران اسارتش نوشته آمده است: «در كنسولگري شكنجهها شديدتر بود. از اينكه نتوانسته بودند اطلاعاتي از من بگيرند مثل مار زخمخورده شده بودند. از ابتداي دستگيري تا آخرين لحظهيي كه از چنگال اين دژخيمان بيرون آمدم يك لحظه ناكام گذاشتن اين مزدوران را از ياد نبردم. بههمين خاطر در روز دوم انتقالم به كنسولگري يعني 25مهر67 اقدام به يك عمل انتحاري كردم. طرح اين بود كه خودم را از پنجرهٌ دستشويي به بيرون پرتاپ كرده و در ضمن پرتاپ با فرياد «مرگ بر خميني - دورد بر رجوي» لااقل بتوانم با صدايم مردم را متوجه ماجرا نمايم. براي اجراي طرح به بهانهٌ دستشوئي رفتم، سه نفر از مزدوران با من آمدند، با دو دست و سر به شيشه خيز برداشتم، ولي پنجره دو جداره بود. اولين شيشه كه شكست مزدوري بهنام محسن مرا از پشت گرفت و بعد با 7 - 8 نفر ديگر مرا زير مشت و لگد و بعد شكنجه قرار دادند. بهطوريكه بعد از يكساعت خون استفراغ كردم. مرا مجدداًبه قفس انداختند، يكي دو ساعت بعد مرا از قفس خارج كردند و چيزي بهنام «منگه سر» دور سرم بستند و با گيرههايي كه داشت شروع به بستن آن كردند. جلوي دهانم را گرفته بودند و به پيچاندن ادامه ميدادند در اثر فشار حس ميكردم تمامي سلولهاي بدنم و بهويژه سلولهاي مغزم دارند يك به يك ميشكنند. با اين وضعيت مرا دوبار داخل قفس كردند و تمام شب مانع خوابيدن من شدند».
انتقال به مرز ايران و شكست طرح
تروریستها چند روز بعد تصميم گرفتند كه مجتهدزاده را به ايران منتقل كنند. آنها همهٌ امكانات را فراهم كرده و 8ديپلومات با دو بنز نمرهٌ ديپلوماتيك و با همراه داشتن زن و بچه به مثابه پوشي براي عاديسازي روانه ايران شدند. مجتهدزاده تعریف میکند: « بعداز ساعتي كتكزدن بسته بودن دست و پايم را چك كردند و بعد مرا در كيسه خواب گذاشتند و طوري آنرا بستند كه من جايي را نبينم. يكي از مزدوران مرا روي دوش گرفت و از آسانسور مرا به حياط كنسولگري آورد و در صندوق عقب ماشين جاي داد. ماشين حركت كرد، در اثر گرما، چسب ضد آب مقداري شل شد و قدرت مانور دستهايم بيشتر شد و توانستم مقداري چسب را از جلوي چشمهايم كنار بزنم و سوراخ پشت نمره ماشين و سوراخي در بالاي باك بنزين كه نور ميآمد، نور چراغ ماشين عقبي را ببينم و در اين حالت برايم يقين شد كه دارند مرا به ايران منتقل ميكنند. هيچ لحظهيي در اين روزها فكر فرار را از سرم دور نكرده بودم و بنابراين با هوشياري كامل دنبال شرايطي براي فرار بودم...
با پاهايم به صندوق عقب زدم و داد و بيداد راه انداختم آنها متقابلاًبه فحاشي پرداخته و گفتند «چه مرگت است؟» گفتم احتياج دارم كه چند دقيقه نگهداريد. گفتند زياد حرف نزن نيمساعت ديگر نگهميداريم. حدود يكساعت بعد به جادهٌ خاكي پيچيدند و بعد نگهداشتند. تا اين نقطه حدود 16 - 17 ساعت در راه بوديم. وقتي چشمهايم را باز كردند ديدم كه پشت ماشين را رو به كوه كردهاند. آنگاه مزدور مهران باقري نزد من آمد و گفت «گوش كن ببين چه ميگويم، بهغير از من به كس ديگري نگاه نميكني. اينجا پاهايت را باز ميكنم 5 - 6متر جلوتر ميروي هركاري داري انجام ميدهي و بعد برميگردي…
در كنارم يك سنگ باندازهٌ يك مشت بود كه برداشتم و فرياد زدم مرگ بر خميني و شروع به فرار به موازات جاده اصلي كردم. بهعلت گلي بودن زمين شخم خورده سرعتم كم شد كه به جاده اصلي رفتم و حدود 100متر كه رفته بودم مزدور باقري مرا از پشت گرفت كه با سنگ برگشتم و گفتم مزدور و يقهاش را گرفتم كه پيراهنش پاره شد. سنگ را به صورتش زدم جاخالي داد و به سنيهاش خورد. كاملاً خودش را باخته بود كه دوباره شروع به فرار كردم كه ماشين بنز متعلق به تروريست رسول باقرنژاد شايان، (نفر سوم سفارت در آنكارا) جلوي مرا گرفت كه من به جادهٌ خاكي رفتم و بعد مجدداًبه جاده آمدم كه تا سرعتم را بيشتر كنم كه بنز دوم به رانندگي مزدور حميد رضا كريمي جلوي من ترمز كرد و در يك حلقهٌ محاصره مرا دوباره دستگير كردند. در اين حالت دو تراكتور كه از آنجا عبور ميكردند مرا ديدند و مات و مبهوت ماندند.
آنها نتوانستند مرا دوباره به صندوق عقب بيندازند و مرا در داخل ماشين مزدور شايان گذاشتند و مزدوران حميدرضا كريمي و باقرينژاد در دوطرف من نشستند. باقري كلتش را كه در كيسه كرده بود به سمت من گرفت و سر مرا بهزور پايين برد. 300 - 400متر با سرعت تمام حركت كردند كه شايان گفت: بنزين ما دارد تمام ميشود. … در شهر رفاهيه در كنار يك پمپ بنزين نگهداشتند، يكي از مزدوران براي زدن بنزين پياده شد، كريمي هم به ماشين خودش رفت من از اولين فرصت استفاده كردم وقتي كريمي پياده شد با دست چپم زير كلت مهران باقري زدم و چون شل گرفته بود با اين ضربه كلت به طرف سقف ماشين پرتاب شد و با تمام قوا با پاهايم به شيشه درب ماشين زدم بهطوريكه درب آن باز شد و فرياد زدم «كمك ! اينها تروريستند». با شنيدن صداي من 5 - 6بچه كه آنجا بودند به طرف ماشين دويدند كه شايان مقداري پول به طرف آنها انداخت و سوار ماشين شد، خسرو عبداللهي كه جلو نشسته بود فوراً درب عقب را بست و من در داخل ماشين با مهران باقري درگير شدم، نفر جلو نيز مرا ميزد هر دو ميخواستند جلو تحرك مرا بگيرند ولي من توانستم دوباره با پايم به درب بكوبم كه قفل درب شكست و درب به پمپ بنزين خورد و صداي وحشتناكي كرد و دوباره شروع به دادزدن كردم «كمك، كمك اينها تروريستهاي خميني هستند». كسي كه در پمپ بنزين كار ميكرد و يك جوان 20ساله كه آنجا بود شاهد اين ماجرا بودند.كه بهزبان تركي گفتند چرا او را ميكشيد. مهران باقري داد زد كه «فوري ، فوري حركت كنيد». پس از اينكه 300متر از پمپ بنزين دور شديم به جادهٌ فرعي و به طرف يك دره پايين رفتند و در كنار رودخانه نگهداشتند و بعداز كتك مفصل بهمن دست و پا و چشمم را محكم بستند و با چسب ضدآب باندپيچي كرده و در صندوق عقب انداخته و بهسرعت از دره بيرون آمدند. بعداز 300 - 400متر دوباره نگهداشتند و بر روي من در صندوق عقب لاستيك زاپاس و كيف و ساك قرار دادند تا هيچ فضايي براي حركت من نباشد. و صندوق عقب هم عادي باشد. بعداز طي مسافت حدود 70 كيلومتر پليس خودرو را متوقف كرد و عليرغم مقاومت مزدوران رژيم، صندوق عقب ماشين نمرهٌ ديپلوماتيك را باز كرد و مرا بيرون آورد».[۴۰]
وزارت اطلاعات طراح و مجري عمليات آدمربايي
مسئوليت اجراي اين آدمربايي پس از تصميمگيري به عهدهٌ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی گذاشته شده بود. اين وزارتخانه يك تيم زبدهٌ عملياتي براي اجراي اين مأموريت به تركيه اعزام كرد. تمام امكانات سفارت و كنسولگريها در تركيه را بهخدمت گرفت و يك ستاد پشتيباني در ادارهٌ اطلاعات شهر سلماس مستقر كرد. اطلاعات سپاه نيز در اين طرح با وزارت اطلاعات همكاري نزديك داشت. نيروهاي اطلاعات سپاه در خوي نيز مأموريت داشتند تا در شرايط اضطراري به كمك اطلاعات بيايند.
شماري از اعضاي تيم عملياتي عبارت بودند از مهران باقري، خسرو عبداللهي، رسول باقرنژاد شايان، باختري، صادق سرلك و معين صالحپور. جمهوری اسلامی در آخرين روزها براي همهٌ اين تروريستها پاسپورت ديپلوماتيك صادر كرده بود تا بتوانند خودشان را از معركه نجات دهند. براي مهران باقري (جاويد) در تاريخ 28مهرماه68يعني همان روز انتقال مجتهدزاده به تهران پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ0055776 صادر شده بود. براي خسرو عبداللهي كه در انتقال مجتهدزاده به تهران شركت داشت نيز، پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ005775 در تاريخ 28مهرماه 1367 صادر شده بود. براي رسول باقرنژاد شايان نيز پاسپورت ديپلوماتيك تهيه شده بود. همهٌ تروريستها بهرغم دستگير شدن بهدليل داشتن پاسپورت ديپلوماتيك، آزاد شده و به ايران بازگشتند. ستاد پشتيباني مستقر در سلماس، هدايت تروريستها به تركيه، تعيين مسير رفت و بازگشت آنها و تهيه امكانات لازم براي آنها را بهعهده داشت. تروريستها بهطور رسمي از مرز بازرگان به تركيه وارد شده بودند و قصد داشتند از همين مسير به ايران برگردند. ادارهٌ اطلاعات سلماس دو مسير زاپاس يكي از باشقلعه و ديگري دوغوبايزيد در نظر گرفته بود.
سفارت و كنسولگريهاي جمهوری اسلامی در تركيه
ادارهٌ دوازدهم وزارت خارجه به سرپرستي محمود طاهري در طراحي و هدايت اين عمل تروريستي شركت داشت. منوچهر متكي سفير وقت جمهوری اسلامی در آنكارا مسئوليت حل و فصل مسائل قانوني و حقوقي و استفاده از امكانات ديپلوماتيك براي تروريستها را بهعهده داشت. منوچهر متكي بعدها معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شد. عباس لطيفي كنسول وقت ایران در آنكارا نيز نقش فعالي در اين عمليات تروريستي بر عهده داشت. اما از كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول كه بيشترين نقش را در تروريسم این نظام در 23سال گذشته داشته است، افراد زير در ربودن و شكنجهٌ مجتهدزاده و انتقال ناموفق وي به ايران شركت داشتند:
1) ميرجعفر زعفرانچي سركنسول وقت در استانبول. اين فرد در بازار تهران مغازهٌ پارچهفروشي داشت و از عناصر فعال نظام در بازار محسوب ميشد ولايتي وي را به وزارت خارجه آورد و بعد او را بهعنوان كنسول در استانبول منصوب كرد. زعفرانچي رابط تروريستهاي وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات در استانبول بود.
2) هاشمي معاون كنسول كه تمديد پاسپورت تروريستها و حل مسائل قانوني آنها را بهعهده داشت.
3) حميد رضا كريمي دبير دوم. چنانكه در گزارش مجتهدزاده بود وي از ترويستهاي فعال صحنهٌ انتقال مجتهدزاده به ايران بود.
4) محسن يكي از افراد كنسولگري در استانبول، در اين طرح انتقال نقش حفاظت را بهعهده داشت.
2 - ترور نافرجام عضو مجاهدین حسين عابديني
در روز چهارشنبه 23اسفند68 چهار تروريست جمهوری اسلامی در حاليكه بر دو خودرو سوار بودند، در مسير فرودگاه استانبول ماشين حسين عابديني (اخوان جم) و همراهان را متوقف و به سوي او آتش گشودند. عابديني بهمحض مشاهدهٌ تروريستها از ماشين پياده شد و با دست خالي بهسمت ترويستها تهاجم كرد. تعادل تروريستها بر هم خورد و سلاح يكي از آنها به زمين افتاد و فرصت شليك تير خلاص به حسين عابديني كه بهشدت مجروح شده بود، نيافتند و از محل متواري شدند.
دشمن به تصور اين بود كه سرنشين اين خودرو محمد سيدالمحدثين مسئول ستاد سياسي وقت سازمان مجاهدين است . پس از اين حمله روزنامهها و راديو جمهوری اسلامی بلافاصله اعلام كردند كه سيدالمحدثين بهدست عناصر حزبالله كشته شده است.
طرح ترور
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از قبل فردي بهنام «آدينچ اولوش» را در استانبول به استخدام خود در آورده بود. اولوش در تلفنخانهٌ مركزي سورايچي استانبول (در امين اونو) كار ميكرد. وزارت اطلاعات با پرداخت 80هزار دلار از طريق اين فرد امكان شنود شماري از تلفنهاي مجاهدين در تركيه را بهدست آورده بود.
اطلاعات آخوندي با استفاده از مانيتور تلفنهاي مجاهدين به جزئيات برخي از ترددهاي مجاهدين از طريق فرودگاه استانبول پي برده بود و بر اين اساس به احمد عقيقي يك فرمانده تروريست در سفارت جمهوری اسلامی در تركيه دستور آماده شدن تيمها را براي اين ترور ميدهد. عقيقي يك تروريست بهنام «رياحي» با نام مستعار امير حسيني را به همراه چند تروريست ديگر بهسرعت از طريق قبرس وارد تركيه ميكند.
تروريستها با كمك سفارت جمهوری اسلامی و ادارهٌ كل اطلاعات آذربايجان غربي در اروميه به ايران رفتند. در روزهاي قبل از ترور، كنسول جمهوری اسلامی در استانبول توسط رياحي و چند تروريست ديگر رفت و آمدها در فرودگاه را كنترل ميكردند تا با تسلط بيشتر بر صحنه عمل كنند.
احمد عقيقي كه يكي از فرماندهای تروريستهاي وزارت اطلاعات بود، از اواخر ديماه68 بهعنوان يك ديپلومات، براي پيشبرد اهداف تروريستي جمهوری اسلامی و سازماندادن جوخههاي ترور به تركيه آمده بود. اين فرد چندي پس از سوءقصد به عابديني، از تركيه به سفارت جمهوری اسلامی در وين منتقل شد. ماهنامهٌ آلماني «تروريسم» تيرماه1369 نوشت: «ارگانهاي امنيتي تركيه نشانههايي در اختيار دارند كه دولت تهران در پشت چند سوءقصدي كه چندي پيش در آنكارا و استانبول روي داده قرار دارد. در تاريخ 31ژانويه1990 پروفسور معمر آكسوي، رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس مورد اصابت گلوله قرار گرفت. قتل وي با اقامت يك "ديپلومات" ايراني بهنام احمد عقيقي در رابطه ميباشد. اين ديپلومات در واقع عضو سازمان امنيت ايران ميباشد كه 20روز قبل از قتل پروفسور آكسوي به تركيه آمده بود و با افراد مختلفي كه بهعنوان نمايندگان قشريگرايي اسلامي معروف هستند، ملاقات نمود. طبق اطلاعات ديگر ارگانهاي تركيه، "عقيقي"همچنين در سوءقصد بر عليه اخوان جم (حسين عابديني) شركت داشته است».
تلاشهاي بعد از ترور
تروریستهای جمهوری اسلامی ابتدا به وزارت اطلاعات گزارش كردند كه محدثين را ترور كردهاند. بعداز تكذيب اين موضوع در اطلاعيهٌ مجاهدين، وزارت اطلاعات تلاش كرد از بيمارستاني كه عابديني بستري بود، اطلاعات كسب كند كه چه كسي را ترور كرده است؟ و آيا امكان اينرا مييابد كه در بيمارستان او را به قتل برساند؟ در همين رابطه از عناصرش در تركيه استفاده كرده تا به بخش سيسييو بيمارستان وارد شوند. ولي با هوشياري مجاهدين اين طرح شكست خورد و به اطلاعات مشخصي هم نرسيدند. 10روز بعد از واقعهٌ 23اسفند منابع خبري جمهوری اسلامی بار ديگر به اين موضوع پرداختند و موضوع را به نحو ديگري مطرح كردند:
راديو ایران 2فروردين: «جزئيات تازهيي از هويت يكي از مسئولان ردهبالاي سازمان جاسوسي منافقين كه در استانبول بههلاكت رسيده است، فاش شد. به گزارش واحد مركزي خبر در پي انتشار خبر ترور فردي به نام محمدرضا اخوان جم از وابستگان به سازمان جاسوسي منافقين در تاريخ چهارشنبه 23اسفندماه68 در استانبول كه در مطبوعات تركيه انعكاس يافت، همچنين اظهارات سركردهٌ اين سازمان در عراق مبني بر مورد تهاجم قرار گرفتن يكي از اعضاي منافقين به نام حسين عابديني در همين تاريخ در استانبول يك گروه كه اظهار ميدارد از هواداران سازمان منافقين بوده و به خيانتها و جاسوسيهاي اين سازمان پيبرده است و درصدد انتقامگيري از سران مزدور آن ميباشد، اعلام كرد: فرد مورد تهاجم محمدسيدالمحدثين مسئول ستاد سياسي منافقين و مسئول كل ارتباطات و جاسوسيهاي سازمان در رابطه با قدرتهاي استكباري در عراق است كه به مجازات خيانتهاي خود رسيد و در پي يك تهاجم قهرمانانه بهشدت زخمي شد و براساس آخرين اخبار واصله به هلاكت رسيده است.»
روزنامهٌ جمهوري اسلامي 5فروردين: «مسئول ستاد سياسي منافقين بههلاكت رسيد. خبرگزاري جمهوري اسلامي بهنقل از صداي جمهوري اسلامي ايران گزارش داد: در پي انتشار خبر ترور فردي بهنام محمدرضا اخوانجم از وابستگان به سازمان جاسوسي منافقين كه در مطبوعات تركيه انعكاس يافت و همچنين اظهارات سركردهٌ اين سازمان در عراق مبني بر مورد تهاجم قرارگرفتن يكي از اعضاي منافقين به نام حسين عابديني، در تاريخ 23اسفند68 در استانبول، يك گروه كه اظهار داشته از هواداران سازمان منافقين بوده و با پيبردن به خيانتها و جاسوسيهاي اين سازمان، در صدد انتقامگيري از سران مزدور آن برآمده، اعلام كرد: فرد مورد تهاجم محمد سيدالمحدثين، مسئول ستاد سياسي منافقين و مسئول كل ارتباطات و جاسوسيهاي سازمان در رابطه با قدرتهاي استكباري در عراق است و براساس آخرين اخبار واصله به هلاكت رسيده است.»
3 - ربودن و شكنجه و قتل علياكبر قرباني عضو مجاهدین در استانبول
اكبر قرباني در ساعت 11.40دقيقهٌ 14 خرداد1371 در محلهٌ شيشلي استانبول زمانيكه ميخواست سوار اتومبيلش شود، دو نفر ترك با لباس پليس به او مراجعه كرده و با نشان دادن كارت شناسايي پليس از وي ميخواهند كه براي پاسخ به چند سئوال با آنها به ادارهٌ پليس برود. اكبر قربانی كه به آنها شك كرده بود شروع به سئوال كردن از آنها ميكند كه آنها به او تهاجم كرده و با استفاده از مواد بيهوشكننده او را بيهوش كرده و با خود ميبرند. اين تروريستها اكبر قرباني را به خانهيي در قسمت آسيايي استانبول منتقل ميكنند كه در آنجا 5 شكنجهگر وزارت اطلاعات بازجويي و شكنجهٌ او را شروع ميكنند. يك روز بعد، يعني 15خرداد71 تروريستهاي جمهوری اسلامی، دو خودرو مجاهدين را در استانبول بمبگذاري كردند، اما مجاهدين قبل از سوار شدن متوجه بمبها شده و پليس بمبهاي مزبور را خنثي كرد. كارشناس پليس قدرت تخريبي هر يك از آنها را معادل 50كيلو تي.ان.تي، ارزيابي نمود. تحقيقات بعدي نشان داد كه مواد انفجاري از نوع C4بوده و از طريق بستههاي ديپلوماتيك از تهران به استانبول منتقل شده است. ربودن علياكبر قرباني و بمبگذاري خودروهاي مجاهدين، عمليات مشترك وزارت اطلاعات و نيروي قدس (سپاه 5000) بود كه تصميم آن در شوراي عالي امنيت ملي جمهوری اسلامی بهرياست رفسنجاني و با تصويب خامنهاي در سال1370 گرفته شده بود. علي اكبريان[۴۱](آخوند) معاونت خارجي وزارت اطلاعات و پاسدار حسين مصلح معاونت عمليات نيروي قدس طراحي و اجراي اين عمليات را بهعهده داشتند. اما مسئولیت عملیات ترور با معاونت خارجي وزارت اطلاعات بهرياست علي اكبريان (معروف به اكبري) بود. مرحلهٌ شناسايي با واحد اطلاعات معاونت خارجي بود. فرماندهٌ تيم شناسايي تروريستي به نام «رهجو» بود كه از 4ماه قبل از ربودن اكبر قربانی در استانبول مستقر شده بود. عمليات ربودن و شكنجه و قتل اكبر قربانی به عهدهٌ واحد ضربت معاونت خارجي وزارت اطلاعات بود. وزارت اطلاعات چه در مرحلهٌ ربودن و چه در بمبگذاري خودروهاي مجاهدين و چه براي مخفيكردن آثار ترور و پنهانكردن جنازهٌ اكبر قربانی از همكاري گستردهٌ سپاه5000 نيروي قدس برخوردار بود كه فرماندهي وقت آن با فردی به نام حاج منصور بود كه تحت فرماندهي معاونت عمليات سپاه قدس حسين مصلح عمل ميكرد. سپاه5000، مزدوران ترك وابسته به نيروي قدس و امكانات محلي آنها را براي اجراي اين سلسله عمليات تروريستي در اختيار وزارت اطلاعات قرار داد. اين مزدوران ترك تحت فرماندهي پاسدار محمد طاهريان از سپاه5000 قرار داشتند. بهدستور ولايتي (وزير خارجهٌ وقت رژيم) محمدرضا باقري سفير جمهوری اسلامی در آنكارا در 14خرداد 71 در كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول مستقر شد كه عمليات تروريستي را هماهنگ كند.
در روز شنبه 16خرداد1371 جلسهٌ شوراي عالي امنيت با حضور خامنهاي تشكيل شد. از طرف وزارت اطلاعات فلاحيان و پورمحمدي قائممقام او در اين جلسه شركت داشتند. در اين جلسه بهخاطر مخاطرات انتقال اكبر قربانی به ايران و با توجه به تجربهٌ ناموفق انتقال مجتهدزاده تصميم گرفته شد اكبر قربانی در تركيه تحت بازجويي و شكنجه قرار داشته باشد و پس از تخليهٌ اطلاعات به قتل برسد.
قتل زير شكنجه
قريب 7ماه بعد از ربوده شدن اكبر قربانی با دستگيري گروهي از تروريستهاي وابسته به جمهوری اسلامی در تركيه، محل اختفاي جسد او كشف شد. همهٌ شواهد و اظهارات پزشكان گواه بر اين بود كه اكبر قربانی روزها و هفتههاي متمادي تحت شكنجههای شدید قرار داشته است و چون قادر به کسب اطلاعات از او نشدهاند او را در زیر شکنجه به قتل میرسانند. جسد نشان میدهد شكنجهگران او را مثله كرده و بسياري از اجزاي بدن او را بريده بودند. متعاقباً عوامل وزارت اطلاعات به كمك مزدوران ترك خود جسد را به حومهٌ استانبول در اطراف شهر ساحلي "جينارجيك" منتقل نموده و در زمين بايري در اراضي جنگلي محلهٌ حسنبا در قبر كمعمقي دفن كردند. "عصمت سزگين" وزير كشور تركيه بعداز دستگيري تروريستها در مصاحبهيي در 15 بهمن71 گفت: بازجويي از اكبر قربانی 10روز طول كشيد و توسط 2نفر ايراني انجام ميشده است. وي در همين روز فاش ساخت: يك سلاح MP5 كه در سال1977 از طرف آلمان فدرال به پليس مخفي شاه فروخته شده بود، در خانهٌ تيمي تروريستها كشف گرديده است. بهنوشتهٌ روزنامهٌ حريت تركيه بهدنبال كشف جسد اكبر قربانی پليس اعلام كرد: «جسد علائمي از شكنجههاي شديد اعمال شده قبل از مرگ را داشت ناخنهايش را كشيده بودند آلت تناسلياش بريده شده بود و با طناب او را خفه كرده بودند».
ماجرا از زبان تروريستها
يكي از مزدوران ترك جمهوری اسلامی بهنام علي شكر كه در بهمن71 دستگير شد تصريح ميكند: «… بعد از قتل چتينامچ روزنامهنگار از روزنامهٌ حريت كه در آن عمليات نقش ديدباني را داشتم به تهران فرار كردم. مدتي در پادگاني بين تهران و قم تحت آموزش بودم و سپس با پاسپورت ديپلوماتيك به تركيه بازگشتم. اينبار مأموريت مراقبت و ديدباني بر روي علياكبر قرباني بهعهدهام قرار گرفت… در مرحلهٌ انجام عمليات دو نفر با نامهاي مستعار "مسعود" و "عارف" در حاليكه لباس پليسهاي تركيه را بر تن داشتند با يك مينيبوس سرقت شده، علياكبر قرباني را در حوالي ظهر 14خرداد71 از محلهٌ شيشلي در استانبول ربوده و به يك ويلاي كرايهييِ مدرن و گرانقيمت در 5كيلومتري شهر "يالووا" در مسير شهر "كارامورسل"، پشت شهرك "پنار" آورديم. 5نفر ايراني براي بازجويي آنجا بودند كه اكبر را تحويل گرفتند. اكبر را به اطاق زيرزمين برديم. علي شكر ميگويد: بعد از دفن اكبر ما با هواپيما به تهران رفتيم. در آنجا شخصي بهنام محمود از ما استقبال كرد، سپس ما را به "پادگان" نظامي بردند كه افرادي ريشو در آنجا مستقر بودند.
4 - طرح ترور زهرا رجبي عضو شوراي رهبري مجاهدين
طرح ترور زهرا رجبی که فعال دفاع از حقوق پناهندگان بود در جلسهٌ شورايعالي امنيت جمهوری اسلامی تصويب شده بود. سهشنبهشب اول اسفند 1374، ديپلوماتهای جمهوری اسلامی در تركيه، به همراه سه تروريستي كه به طور مستقيم از وزارت اطلاعات اعزام شده بودند، زهرا رجبي (فائزه) عضو شوراي رهبري مجاهدين و عضو شوراي ملي مقاومت را، همراه با یک عضو دیگر مجاهدین به نام علي مرادي، در طبقهٌ پنجم يك آپارتمان در منطقهٌ فاتح استانبول به قتل رساندند. بازپرس منطقهٌ فاتح، آقاي سليم اولوش، بهمحض ديدن صحنه گفت: «اين جنايت يك ترور سياسي است و اين احتمال وجود دارد كه توسط سرويسهاي مخفي ايران كشته شده باشند». رسانههاي تركيه همگي از رد پاي «سرويسهاي اطلاعاتي ايران» در اين ترور خبردادند. زهرا رجبي، در طول سال 74براي رسيدگي به وضعيت پناهندگان ايراني در تركيه كه در شرايط بسيار سختي بهسرميبردند، به تركيه سفر ميكرد. وي آخرين بار در 8 بهمن 74 به تركيه رفت و قرار بود اوايل اسفند تركيه را ترك كند.
دو طرح تروريستي برای ترور زهرا رجبی
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پس از اطلاع از رفت و آمد وي به تركيه، همزمان دو طرح تروريستي را در دستور كار خود قرار ميدهد. طرح اول ربودن و طرح دوم ترور.
در جلسهٌ شنبه 14 بهمن 74، شورايعالي امنيت رژيم با شركت اعضاي اصلي و همچنين سعيد امامي معاونت امنيت وزارت اطلاعات و احمد وحيدي، فرمانده نيروي قدس، قرار بر اين شد كه وزارت اطلاعات با همكاري نيروي قدس طرح آدمربايي را در دستور كار قرار دهد و چنانچه اين طرح عملي نبود، طرح ترور را به اجرا بگذارند. اطلاعات جمهوری اسلامی براي بهدست آوردن اطلاعات حضور و ترددهاي زهرا رجبي در تركيه، در صدد برآمد، نفوذيهاي خود را در ميان پناهندگان و پناهجويان ايراني و ايرانيان مقيم تركيه فعال كند. به خصوص كه بنا به مأموريتي كه زهرا رجبی در تركيه دنبال ميكرد، ارتباطات گستردهيي با پناهجويان ايراني داشت. از آن جايي كه سازمان مجاهدين از سالها قبل دفتري در تركيه نداشت، ارتباطات مستقيم و گستردهٌ زهرا رجبي با پناهجويان ايراني، اجتنابناپذير بود.
رضا معصومي برزگر، يك عامل اطلاعات جمهوری اسلامی كه در بين پناهندگان خود را بهعنوان مخالف سرسخت رژيم و هوادار مجاهدين معرفي ميكرد، تحت عنوان كمك به پناهندگان ايراني موفق شد در ارتباط با زهرا رجبي قرار گيرد. وي توانست در آخرين سفر، اطلاعات بيشتري از ترددها و محل اقامت زهرا رجبي به دست آورد. برزگر معصومي كه متولد 1341 در اروميه است، در تركيه به كارهاي بهظاهر تجاري و ارسال كالاهاي قاچاق به ايران، اشتغال داشت و آنطور كه بعد معلوم شد، به طور مستمر در رفت و آمد به ايران بود. همسرش در اروميه زندگي ميكرد و گاهي براي ديدار وي به استانبول ميرفت. وزارت اطلاعات، معصومي را در سال 73 به استخدام خود درآورده بود. يك عنصر وزارت اطلاعات بهنام سعيد چوب تراش با نام مستعار اصغر آذري بههمراه دو فرد ديگر پس از 7 ساعت مصاحبه با رضا معصومي در اطلاعات اروميه، او را به عضويت وزارت اطلاعات در ميآورند و متعاقباً چند دورهٌ آموزشي از جمله در مورد ارتباطات و نفوذ جاسوسي براي او گذاشتند. بعداز آموزشهاي لازم و تأمين ارتباطات ضروري وي را مجدداً روانهٌ تركيه ميكنند و شماره تلفن 648899 اروميه را بهعنوان سرپل به وي ميدهند تا در ارتباط مستقيم با اصغر آذري (سعيد چوب تراش) قرار بگيرد.
تيم شناسايي و نفوذ
يك عنصر مشترك در هر دو طرح تروريستي، استفاده از رضا معصومي بود، بههمين منظور سعيد چوب تراش، همان كه رضا معصومي را استخدام كرده و با وي بهخوبي آشنا بود، همراه با يكي از فرماندهان وزارت اطلاعات در تهران، بهنام رحيم افشار براي فراهم كردن مقدمات عملي اين طرح، به تركيه رفتند.
سعيد چوب تراش با نام مستعار اصغر آذري و با نام پاسپورتي مرتضي محسنزاده و شماره پاسپورت 1444138، و رحيم افشار با نام پاسپورتي سعيد كرامتي و باشماره پاسپورت 1444445، در 20بهمن 74، وارد تركيه شدند. رحيم افشار و سعيد چوب تراش به كمك رضا معصومي تيم نفوذ را تشكيل دادند. فرمانده اين تيم رحيم افشار بود. رحيم افشار و سعيد چوب تراش كه در هتل «بر» در استانبول مستقر شدند از 22 بهمن 74 تا اول اسفند هر روز با معصومي ديدار و مراحل مختلف اين عمليات را هماهنگ ميكردند.
تيم عملياتي طرح تروريستي
تيم ترور را ديپلوماتهاي مستقر در سفارت رژيم در آنكارا و در كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول تشكيل ميدادند و از كمكهاي مزدوران ترك رژيم برخوردار بودند. ديپلوماتهايي كه مستقيماً در اين ترور شركت داشتند عبارت بودند از:
- محسن كارگر آزاد معاون كنسولي جمهوری اسلامی در استانبول كه بالاترين نفر وزارت اطلاعات در تركيه بود و از سال 1370 اهداف وزارت اطلاعات در تركيه را پيش ميبرد.
- مجيد شادكار، وابستهٌ سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا، كه از سال 1371 وارد تركيه شده و چند فقره عمليات تروريستي را هدايت كرده بود.
- رضا بهروزمنش معاون كنسولي جمهوری اسلامی در استانبول در سال 1374 (چند ماه قبل از ترور) به تركيه آمده بود.
- علياشرفي، وابستهٌ مطبوعاتي سفارت كه در آبان72 با پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ 011626 وارد تركيه شده بود.
بعداز تصويب طرح ترور در شوراي عالي امنيت، وزارت اطلاعات به محسن كارگر آزاد ابلاغ كرد كه بهسرعت امكانات طرح ربودن زهرا رجبي را با استفاده از تجربيات ربودن و ترور علي اكبر قرباني فراهم كند و در صورتيكه امكان ربودن فراهم نشد براي ترور آماده باشند و براي هماهنگي در ارتباط با رحيم افشار قرار بگيرند.
شكست طرح آدمربايي
تيم نفوذ در 22 بهمن به وزارت اطلاعات خبر ميدهد كه مريم جاودان(زهرا رجبي) آپارتمان جديدي در منطقهٌ فاتح استانبول گرفته است. در ديداري كه سعيد چوب تراش و رحيم افشار و رضا معصومي در اين روز داشتند، رحيم افشار طرح ربودن زهرا رجبي را با معصومي در ميان گذاشته و به او ميگويد بايد همكاري كامل بكند. در ملاقاتهاي بعدي آنها به ارزيابي جزئيات محل استقرار و نفرات همراه زهرا رجبي و نحوهٌ ترددهاي او ميپردازند.
در طرح اوليه، قرار ميشود روز 27 بهمن، طرح آدمربايي صورت گيرد. به همين منظور رحيم افشار تلفني به محسن كارگر آزاد اعلام آمادگي ميكند و در ساعت 9 شب 27 بهمن محسن كارگر آزاد بههمراه تيم ترورش و رحيم افشار با سعيد چوب تراش و رضا معصومي به آپارتمان زهرا رجبي ميروند. طبق طرح رضا معصومي بايستي درب ساختمان را بزند تا ديگر تروريستها به همراه وي با آسانسور به طبقهٌ پنجم بروند. مزودران در حاليكه درب آسانسور را باز نگاه ميدارند، در آسانسور ميمانند تا درب آپارتمان را براي رضا معصومي باز كنند. اگر تروريستها شرايط را مساعد ديدند، وارد شوند. وگرنه، طرح را به وقت ديگري موكول ميكنند. معصومي در طبقهٌ پنجم زنگ را فشار ميدهد. علي مرادي درب را باز ميكند. در اين موقع زهرا رجبي هم پشت سر او بوده است و علاوه بر آنها سه نفر ديگر هم در آپارتمان بودهاند. تروريستها در مييابند كه بهدليل حضور 5نفر در آپارتمان، امكان اجراي طرح نيست. از اين رو از آسانسور خارج نميشوند. معصومي با محملي كه از قبل آماده كرده بود، مراجعهٌ خود به آپارتمان را عادي جلوه ميدهد و ميگويد آمده است كه اگر فائزه رجبی كاري دارد انجام دهد.
تصميم به ترور
بهدنبال گزارش شكست طرح آدمربايي، بنا بهپشنهاد سعيد امامي، فلاحيان يك جلسهٌ اضطراري براي اتخاذ تصميم تشكيل داد. در اين جلسه پورمحمدي قائم مقام فلاحيان، سعيد امامي معاونت امنيت، مصطفي كاظمي رئيس ادارهٌ كل التفاط و ناصر سرمدينيا رئيس ادارهٌ كل آسيايي (كه تركيه هم تحت مسئوليت اين اداره كل بود) در آن شركت داشتند. در اين جلسه به اين نتيجه ميرسند كه حضور علي مرادي كه مربي كاراته است، طرح ربودن را مشكل ميكند و اگر نفر سومي هم در صحنه باشد، طرح ربودن غيرممكن ميشود. از آنجايي كه فكر ميكردند ممكن است زهرا رجبي، به زودي تركيه را ترك كند، تصميم گرفتند هرچه زودتر طرح ترور را اجرا كنند. بهدليل فرصت كوتاه، ناصر سرمدينيا به عنوان فرمانده اين عمليات بلافاصله به تركيه اعزام ميشود تا از اجراي موفق طرح مطمئن شوند.
اجراي ترور
صبح روز اول اسفند74 ناصر سرمدينيا با پاسپورت ديپلوماتيكي به نام قاسم زرگري پناه و به شمارهٌ 0012091 به تركيه وارد شد و در هتل بيوك سهند، مستقر شد.
بلافاصله بعداز استقرار در هتل سهند از رحيم افشار آخرين گزارش را گرفت. رحيم افشار گفت كه روز گذشته با رضا معصومي ملاقات كردهاند و امروز كه روز عيد فطر است زهرا رجبي با خانوادهٌ پناهندگان بيرون رفتهاند. ناصر سرمدي بهسرعت دست به كار ميشود تا تيم ترور را براي ساعت 9شب آماده كند. وي ترتيباتي ميدهد كه در تمام طول روز آپارتمان مورد نظر تحت مراقبت مأموران اطلاعات باشد.
شب هنگام، سعيد چوب تراش، رحيم افشار و ناصر سرمدينيا با رضا معصومي در يك قهوهخانه نزديك در استانبول ملاقات ميكنند. ناصر سرمدي نيا ميگويد امشب زهرا رجبي را به قتل ميرسانيم. آنها يك بار ديگر جزئيات طرح را مرور ميكنند و سپس ناصر سرمدينيا از آنها جدا ميشود و رحيم افشار، سعيد چوب تراش و معصومي به طرف آپارتمان ميروند.
ناصر سرمدينيا بعداز جدا شدن از تيم رحيم افشار به محسن كارگر آزاد اطلاع ميدهد كه با تيم ترورش، براي انجام عمليات بهسرعت خود را به محل برسانند. در جلو آپارتمان، ناصر سرمدينيا، محسن كارگر آزاد بههمراه دو تروريست ديگر با رضا معصومي، سعيد چوب تراش، رحيم افشار و عبدالحميد چليك به يكديگر ملحق ميشوند. دو تروريست ديگر داخل يك ماشين همراه با يك راننده با فاصله از بقيه توقف كرده بودند. سعيد چوب تراش و رحيم افشار در ايستگاه اتوبوس ايستادند، ناصر سرمدي نيا بعداز آخرين هماهنگيها، صحنه را ترك كرد. تروريستها به فرماندهي محسن كارگر آزاد با ورود به ساختمان و شليك گلوله، علي مرادي و زهرا رجبي را به قتل رساندند.
ارتباطات تروريستها با تهران
رحيم افشار و محسن كارگرآزاد تاقبل از آمدن ناصر سرمدي نيا به طور مستقيم و جداگانه با وزارت اطلاعات در تهران با شمارهٌ 0098212443672 در تماس بودند، اما بعداز آمدن سرمدينيا ارتباطات تروريستها با تهران ازطريق او انجام ميشد. سعيد چوب تراش و رحيم افشار با پرواز TK - 826 در روز 2اسفند 74 به تهران بازگشتند. ناصر سرمدينيا در همين روز، ازمسير دمشق - دبي و كراچي به ايران بازگشت.
ماجراي ترور از زبان رضا معصومي
از همان ابتدا نقش رضا معصومي در اين عمليات روشن بود به همين خاطر مقاومت ايران از دولت تركيه خواستار دستگيري ومجازات وي شد. بالاخره پليس در تاريخ 31 ارديبهشت 75 رضا معصومي را همراه با عبدالحميد چليك كسي كه در جريان ترور نقش مراقبت از آپارتمان را بهعهده داشت دستگير كرد.
رضا معصومي در دادگاه گفت من بعداز اطلاع از استقرار مريم جاودان درهتل، به ساواما زنگ زدم وهمهٌ اطلاعاتم را به اصغر آذري (سعيد چوب تراش) دادم. بعد كه مطلع شدم او از هتل به يك آپارتمان نقل مكان كرده است، مجدداً به ساواما زنگ زده ومحل جديد مريم جاودان را اطلاع دادم.
درساعت 2 روز12بهمن، با فردي بهنام مهدي (مرتضي محسنزاده) از وزارت اطلااعات ملاقات كردم و محل جديد او رانيز به مهدي دادم . درديدار بعدي فرد جديدي بهنام رسول (رحيم افشار) نيز در ملاقات ما شركت كرد و آنها گفتند كه ازايران براي بردن مريم جاودان آمدهاند. كه من گفتم درمورد ربودن من نميتوانم كمك كنم كه آنها بچه وخانوادهام راتهديد كردند وگفتند كه مجبوري اينكار را انجام دهي و رسول در اين رابطه با من صحبت كرد. بعدازچند ساعت از هم جدا شديم وساعت 7 با رحيم افشار و مرتضي محسن زاده مجدداً ملاقات كرديم و در مورد طرحهاي ترور صحبت كرديم. سپس آنها از كيوسك تلفن به جايي زنگ زدند. درعرض 15 دقيقه فردي بهنام جلات (محسن كارگر آزاد) آمد وهمراه او يك كرد ايراني بود كه اينجا محسن كارگر آزاد از چگونگي داخل آپارتمان و نحوهٌ ورود به آن از من سؤال كرد.
در شب عمليات قرارشد من ابتدا درب بيرون را باز كنم سپس همگي وارد شويم و با آسانسور به طبقه 5 برويم آنها درآسانسور نيمه باز منتظر بمانند من درب آپارتمان را زده بعد از باز شدن از طريق پله فرار كنم و آنها داخل آپارتمان بشوند بعداز اينكه به بيرون آپارتمان رسيديم در آنجا 6 نفر بوديم، من، رسول (رحيم افشار) اصغر (سعيد چوبتراش)، حاج قاسم (ناصر سرمدينيا)، محسن كارگر آزاد و يك ايراني بلند قد. سپس حاج قاسم از جمع جدا شد ورسول (رحيم افشار) با اصغر آذري (سعيد چوب تراش ) درايستگاه اتوبوس ماندند. ايراني قد بلند نيز رفت. من با محسن كارگر آزاد جلو آپارتمان مانديم. من طبق طرح زنگ زدم ودرب باز شد. داخل شدم پشت سرم محسن كارگر آزاد وارد شد كه دراين وسط يك صداي باز وبسته شدن درب ماشين شنيده شد. برگشتم ديدم كرد ايراني ويك نفر كوتاه قد وارد آپارتمان شدند. من دگمهٌ آسانسور را فشاردادم و4 نفري وارد آسانسور شديم و دگمهٌ طبقهٌ 5 را زدم نفر كوتاه قد ازكيف ورزشي كه همراه داشت، سه سلاح لوله بلند درآورد. سلاحها درروزنامه پيچيده وآماده بود...»
دستگيري تروريستهاي جمهوری اسلامی
بهدنبال ترور زهرا رجبي، شماري از تروريستهاي جمهوری اسلامی در تركيه دستگير شدند. يكي از اين افراد عرفان چاغرجي از نفرات جمهوری اسلامی در تركيه بود كه از سال 68 در ترورهاي متعدد ازجمله در ربودن اكبر قرباني شركت داشت.
روزنامه مليت چاپ تركيه در تاريخ 7فروردين 75، نوشت: «عرفان چاغرجي با 4ديپلومات ايراني به اسامي محسن كارگرآزاد، مجيد شادگر، علي اشرفي و محمدرضا بهروزمنش به هدف دست زدن به عمليات تروريستي در خاك تركيه، ديدار كرده است». وي همچنين از نقش 9ديپلومات ديگر جمهوری اسلامی كه در سالهاي قبل از آن در عمليات تروريستي شركت داشته و بعداً خاك تركيه را ترك كرده بودند، پرده برداشت.
بهرغم تلاشهاي گستردهٌ جمهوری اسلامی و دخالت مستقيم ولايتي وزير خارجهٌ وقت آن به منظور جلوگيري از محاكمهٌ دستگيرشدگان، رضا معصومي برزگر بعد از 5جلسهٌ دادگاه به 32سال زندان محكوم شد.
اخراج ديپلوماتهای جمهوری اسلامی
بهدنبال افشاي نقش مستقيم سفارت و كنسولگري رژيم در ترورهاي تركيه، 4 ديپلوماتی كه مستقيماًدر ترور خواهر مجاهد زهرا رجبي شركت داشتند، اخراج و در تاريخ 29فروردين 75، خاك تركيه را ترك كردند.
خبرگزاري رويتر در 23فروردين 75، نوشت «چهار ديپلومات ايراني كه توسط تركيه متهم بهشركت در قتل شخصيتهاي لاييك شدند، از سوي آنكارا دستور يافتند، خاك اين كشور را ترك كنند.
محسن كارگر آزاد، بهرويتر گفت: هيچ دستور رسمي بهما براي بازگشت، داده نشدهاست ولي ما خود را آمادهٌ رفتن ميكنيم. پس از وقايع اخير، اقامت در تركيه، يك دردسر ديپلوماتيك خواهد بود».
واكنش و موضعگيري جمهوری اسلامی
بهدنبال ترور زهرا رجبي و علي مرادي، و انعكاس گستردهٌ اين ترور در رسانههاي خبري كه همگي بر نقش جمهوری اسلامی تأكيد داشتند، وزارت خارجه و وزارت اطلاعات به نفرات خود در نقاط مختلف جهان دستور دادند تا در تبليغات خود تأكيد كنند موضوع يك درگيري در درون مجاهدين بوده است. ابراهيم خاني، رئيس وقت ادارهٌ آسياي غربي وزارت خارجه در روز 3 اسفند 74طي دستورالعملي به سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا نوشت: چنانچه مورد سؤال واقع شديد، بگوييد «دو مجاهد بهقتل رسيده به احتمال قوي قرباني اختلافات داخلي شدند».
ابراهيم خاني در تماس با سفير جمهوری اسلامی در تركيه گفته بود بعداز اين موضعگيري سفارت اگر ديديم مسأله دارد كش وقوس پيدا ميكند ، سخنگو (وزارت خارجه) موضع ميگيرد و يا وزارت اطلاعات طي بيانيهيي اعلام ميكند كه اين قتلها نيز مشابه موارد قبلي و تصفيه حساب داخلي مجاهدين است.
يك هفته بعد از اين ترور هفتهنامه صبح ما در 8اسفند 74، نوشت
«يك زن ايرانيالاصل به نام مريم جاودان جوكار با گذرنامهٌ فرانسوي كه نام وي زهرا رجبي اعلام گرديد، بههمراه عبدالعلي مرادي داراي گذرنامهٌ ايراني، سه شنبهٌ هفتهٌ گذشته در استانبول از سوي افراد ناشناس با ضرب گلوله از پاي درآمدند... لازم به توضيح است كه اخيراًاعضاي گروه رجوي با گذرنامهٌ جعلي، سفر به كشورهاي مختلف را جهت شناسايي و تصفيههاي درون گروهي بعضي از اعضاي بريده جهت ايجاد رعب و وحشت در دل اين افراد آغاز كردهاند».
ازسوي ديگر جمهوری اسلامی براي رفع و رجوع اين فضاحت تعدادي از ديپلوماتها و اتباع تركيه در ايران را بهعنوان جاسوس دستگير كرد تا در مذاكره با علي تويگان معاون وزير خارجهٌ تركيه كه آن زمان در ايران بسر ميبرد، برگي داشته باشد.
خبرگزاري فرانسه 21فروردين 75، به نقل از يك مسئول سرويسهاي امنيتي ايران اعلام كرد كه نيروهاي امنيتي ايران تعداد زيادي از مهاجرين ترك را كه با ديپلوماتهاي اين كشوردر تهران ارتباط داشتند، دستگير كرده است. به گزارش مديركل وزارت اطلاعات در استان آذربايجان مركزي تعداد زيادي شبكهٌ جاسوسي حين عمليات در تهران، تبريز و اروميه منهدم شدند. اين مسئول كه هويتش اعلام نشده در يك كنفرانس مطبوعاتي افزود تعداد زيادي دستگير شدند كه اكثر آنها مليت ترك دارند. وي با اسم بردن از چهارتن از اعضاي سفارت تركيه در تهران و كنسول اين كشور در تبريز و اروميه تأكيد كرد اين فعاليتهاي جاسوسي از طرف تعداد زيادي از اعضاي سرويسهاي امنيتي تركيه تحت پوشش ديپلوماتيك، هدايت ميشده است...
آسوشيتدپرس 22فروردين 75 نوشت «روز سهشنبه يك مقام دولت تركيه گفت دستگيري چهار ترك بهاتهام جاسوسي در ايران، هنگامي روي داد كه آنكارا درآستانهٌ تقاضاي خروج چند ديپلومات ايراني بهعلت فعاليتهاي غيرقانوني آنها در تركيه قرار داشت. اين مقام كه نخواست هويتش فاش شود، گفت تركيه اميدوار بود اين مسأله در آرامش، از طريق تقاضاي خروج چهار ايراني كه همچنان در تركيه هستند، حل شود. ولي ايران اين موضوع را علني كرده و گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي در مورد ديپلوماتهاي تركيه در ايران هنگامي روي داد كه علي تويگان، معاون وزير امور خارجهٌ تركيه، براي بحث بر سر اين موضوع در تهران بهسر ميبرد. تويگان مقامات ايراني را از نتايج تحقيقات دربارهٌ ارتباط ايران با يك رهبر تروريست ترك بنيادگرا كه در ماه گذشته در استانبول دستگير شدهبود، مطلع ساخت. عرفان چاغرجي پس از دستگيري اعتراف كرد كه در سازماندهي قتل دو تن از مخالفين اپوزيسيون رژيم ايران نيز شركت داشتهاست.
ساير ترورهاي جمهوری اسلامی در تركيه
شبكههاي تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه كه تركيبي از تروريستهاي ايراني و مزدوران ترك بودند در طول چند سال علاوه بر هدف قرار دادن مخالفان ايراني، شمار زيادي از اتباع تركيه و ديپلوماتها و شهروندان ساير كشورها در تركيه را به شرح زير ترور كردهاند كه اسامي برخي از آنها به شرح زير است:
1 ـ پرفسور معمر آكسوي رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس تركيه كه در 31 ژانويهٌ90 (11بهمن68) مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
2- چتين اِمَچ: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 16اسفند 68 در حين پياد شدن از اتومبيل ترور شد.
3 ـ توران دورسون: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 13شهريور69 ترور شد. عاملان ترور پس از انجام جنايت به ايران متواري ميشوند.
4 ـ كايسالربايي: ديپلومات عراقي كه در تاريخ 6فروردين70 بهوسيله بمبي كه در خودرو او كار گذاشته بودند به قتل رسيد. نوع بمب از نوع پلاستيكي بود.
5 ـ ويكتور مارويك: آمريكايي كه در تاريخ 6آبان۷0 توسط بمبگذاري در اتومبيلش بهقتل رسيد. نوع مادهٌ انفجاري C-4 بود.
6 ـ عبدالله الحزابي: ديپلومات مصري در تاريخ 16اسفند70 با بستن بمب به سوئيچ ماشينش مانند كايسالربايي و ويكتو مارويك ترور شد.
7 ـ سرگرد سادان: در تاريخ 16اسفند70 ترور شد.
8 ـ خانم بحريه لُوچُك: (از فرهنگيان ترك) توسط پاكت انفجاري ترور شد.
10 ـ اوغور مومجو: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 4بهمن71 بهوسيله بمبگذاري دراتومبيلش ترور شد. (نوع بمبC-4)
11- ژاك كامهي: تاجر يهودي كه در تاريخ 9بهمن 71 با سلاح ضدتانك لاو مورد حمله قرار گرفت. اما جان بهدربرد و تروريستها دستگير شدند. اين ترور توسط چندين نفر از تروريستهايي كه در ايران آموزش ديده بودند، انجام شد.
مسافرت شتابزدهٌ عبدالله نوري وزير كشور به آنكارا
بهدنبال دستگيري تعدادي از مزدوران تروريست ترك وابسته به جمهوری اسلامی ، از جمله علي شكر در 10بهمن71، دستگاه تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه مورد تهديد قرار گرفت. بههمين خاطر عبدالله نوري وزير كشور رفسنجاني براي جلوگيري از گسترش دامنهٌ موضوع بههمراه يك هيأت 17نفره به آنكارا رفت. بخش زيادي از اين هيأت را عناصر سازمانهاي اطلاعاتي و تروريستي جمهوری اسلامی تشكيل ميدادند. از جمله 5نفر از نفرات وزارت اطلاعات بهنامهاي عباس حامدي، عبدالله تهراني، عباس خالدي، محمد كوزهگران و آقازاده در هيأت همراه نوري بودند. نوري بهمنظور جلوگيري از دستگيري ديپلوماتهای تروریست ، مسافرت از قبل تعيين شدهاش به استانبول را ناتمام گذاشت و دو تن از اين ديپلوماتها به نامهاي، علي راسخ علمداري كه از سال1370 با پاسپورت ديپلوماتيك بهعنوان ديپلومات در سفارت آنكارا كار ميكرد و محمد حمزه كه عنوان دبير سوم سفارت را داشت به همراه خود به تهران برد. و بهجاي آنها نفرات زير را از هيأت همراه در آنكار گذاشت كه بقيه مسائل تروريستها را دنبال كنند.
اسد فدايي متولد1332 با پاسپورت شمارهٌ 3641631
اكبر رحماني متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 005768
عبدالله تهراني متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 009336
دميرل رئيس جمهور وقت تركيه در 21بهمن71 در پارلمان اين كشور گفت: «تركيه از جمهوري اسلامي خواسته است در برابر شواهد و مدارك بهدستآمده حاكي از اينكه مسلمانان تندرو براي اجراي قتلهاي سياسي در تركيه در ايران آموزش ديدهاند واكنش نشان دهد. طي پيامي براي رفسنجاني اين تقاضا را مطرح كردم كه ايران بايد با اطلاعات كافي بتواند دولت و ملت تركيه را در مورد اين مسأله متقاعد كند». دميرل ميافزايد: «صرفاً تكذيب مداخلهٌ ايران در ماجرا كه از سوي رفسنجاني بهعمل آمده است كفايت نميكند».
ترور محمدحسين نقدي نمايندهٌ شورايملي مقاومت در ايتاليا
محمدحسين نقدي عضو و نمايندهٌ شوراي ملي مقاومت در ايتاليا در ساعت9.30 روز 25اسفند71 در حاليكه عازم محل كارش بود در ميدان البارم توسط دو تروريست جمهوری اسلامی كه سوار بر يك موتور بودند مورد سوءقصد قرار گرفت و به شهادت رسيد.
محمدحسين نقدي تيرماه1360 بهعنوان كاردار سفارت رژيم در ايتاليا منصوب شد، اما 8ماه بعد يعني در اسفند1360 وي سفارت را ترك كرد و به صفوف مقاومت ايران پيوست و عضو هيأت نمايندگي شورايملي مقاومت در ايتاليا و سپس از سال63 نمايندهٌ مسئول شورا در اين كشور شد.
فتواي ترور
بنا به گفته منابع مقاومت ایران فتوای ترور نقدی از طرف شخص خمینی صادر شد. آنها میگویند اين موضوع در پروندهٌ قضايي نقدي از سوي مقامات امنيتي ايتاليا نيز مورد تأييد قرار گرفته است. از همان ابتدا واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات نخستوزيري مسئوليت اجراي اين ترور را بهعهده گرفتند. بعداز تشكيل وزارت اطلاعات، معاونت خارجي اين وزارتخانه به رياست حجازي براي اجراي اين ترور مأمور شد. در سال61 شماري از عناصر اطلاعاتي سفارت از جمله فردي بهنام مهدي مقدم سامان در خيابان به نقدي حملهور شدند كه با عكسالعمل او و همسرش مجبور به فرار از صحنه شدند. تلاش مجدد برای ترور نقدی به سالهای بعد برمیگردد[۴۲]
اعزام تيم ترور
منابع مقاومت ایران میگویند در سال66 حجازي و معاون او سعيد امامي طرح ترور را تهيه و چندين بار اقدام به شناسايي كردند ولي با كشف بهموقع اين تصميمات توسط مقاومت، طرح با شكست مواجه شد. يك بار ديگر در اسفند سال67 وزارت اطلاعات در صدد اجراي اين طرح بر آمد و به اين منظور براي تروريستي بهنام حميد پرنده (متولد سال1340 در تهران) بهعنوان ديپلومات از دولت ايتاليا تقاضاي پذيرش كردند. اما مقامات امنيتي ايتاليا بهرغم اصرار سفير جمهوری اسلامی با تقاضاي ويزاي او موافقت نكردند. از اين رو اجراي طرح بار ديگر به تعويق افتاد. بعداز مرگ خميني شوراي عالي امنيت جمهوری اسلامی ، ليستي از اين مخالفين را براي ترور مشخص كرد. در اين ليستها اسامي افراي مانند دكتر صالح رجوي، محمدحسين نقدي، هادي مهابادي، محمد محدثين، جلال گنجهاي، منوچهر هزارخاني، عباس داوري، پرويز خزايي، ابوالقاسم رضايي به چشم ميخورد. طرح ترور نقدي بعداز ترور دكتر كاظم رجوي در دستور قرار داشت. روز 4خرداد سال69 يك نفر ناشناس با منزل آقاي نقدي تماس گرفت و با زبان ايتاليايي ولي با لهجهٌ خارجي گفت كه ميخواهد با خانم نقدي صحبت كند. آقاي نقدي خود گوشي را بر ميدارد. تلفنكننده كه متوجه ميشود جواب دهنده خود آقاي نقدي است به فارسي ميگويد: «ميخواستم به همسرت بگويم كه حكم صادره از جانب خميني مورخ ژوئن1982 فعال شده است و بهزودي به اجرا گذاشته خواهد شد» . وزارت اطلاعات در خرداد69 ديپلومات وابسته به این وزارت محمود آخوندزاده بسطي[۴۳] را با سمت معاون كنسول ميلان بهمنظور شناساييهاي ضروري براي اجراي اين طرح، به ايتاليا فرستاد.
این منابع میگویند در ديماه70 محمدحسين نجفي تحت عنوان مشاور ولايتي وزير خارجهٌ جمهوری اسلامی در امور افاغنه به اتفاق يكي از مسئولين وزارت اطلاعات بهنام جواد ( بعنوان محافظ نجفي) در يك سفر غيررسمي به آلمان، سوئيس، اطريش و ايتاليا براي مدتي در رم در هتل مونديان بهطور ناشناس اقامت كرد. هتل مونديان نزديك منزل محمدحسين نقدي قرار داشت و هدف نجفي و نفر همراهش كسب اطلاعات در مورد نقدي بود.
در فروردين سال71 اكبر خوشكوش[۴۴]از تروريستهاي وزارت اطلاعات بههمراه منصور آهني[۴۵]كه براي ترور محمدحسين نقدي به ايتاليا آمده بودند با 30هزار دلار اسكناس تقلبي و يكسري مدارك توسط پليس دستگير شده و هر دو نفر اخراج شدند. خوشكوش كه پاسپورت ديپلوماتيك داشت به تهران رفت و آهني به كانادا رفت كه توسط پليس اين كشور دستگير شد.
تلاش مجدد براي وارد كردن پرنده
بعداز شكست تيم، خوشكوش، تصميم گرفت بهرغم اينكه وزارتخارجهٌ ايتاليا در اسفند67 با دادن ويزاي ديپلوماتيك به حميد پرنده مخالف كرده بود، مجدداً براي او در خواست ويزا كند. پرنده از ژانويهٌ1988 تا ژوئن1990 بهعنوان مسئول رمز در سفارت جمهوری اسلامی در بن خدمت كرده بود.
مقامات آلماني او را در طول مقطع ياد شده يك مقام مهم سرويسهاي اطلاعاتي جمهوری اسلامی ارزيابي كرده و در رابطه با فعاليتهاي تروريستي به او مظنون بودند. در 23تير71 وزارتخارجهٌ ايتاليا درخواست ويزاي ديپلوماتيك پرنده را بهعنوان ديپلومات سفارت جمهوری اسلامی در رم رد كرد. ارگانهاي امنيتي بهدليل «ظن مشاركت در فعاليتهاي تروريستي و تهديداتي كه براي امنيت كشور ميتواند داشته باشد» با اعطاي ويزا به او مخالفت كردند. وزارتخارجهٌ ايتاليا در اواخر شهريور71 يك بار ديگر عدم موافقتش با حضور پرنده در خاك ايتاليا را به جمهوری اسلامی اطلاع داد. علیرغم این در تاريخ 3آذر71 حميد پرنده با پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ 008625 براي يك مأموريت اعلامنشده وارد رم شد و همان روز در ساعت23.45 از فرودگاه رم به تهران بازگشت. در ادامه وزارت اطلاعات از ولايتي خواست به فشار ديپلوماتيك براي دريافت ويزا براي پرنده متوسل شود. اينبار براي پرنده بهعنوان يكي از نفرات نزديك و مورد اعتماد ولايتي از دولت ايتاليا تقاضاي ويزاي ديپلوماتيك شد و به سفير ايتاليا در تهران گوشزد كردند كه ولايتي عدم موافقت با اين ويزا را به عدم اعتماد به خودش تفسير خواهد كرد و ناچار بهعمل متقابل ميشود.
بهرغم اين اصرار ارگانهاي ذيربط امنيتي در ايتاليا همچنان با ورود پرنده به ايتاليا مخالفت كردند. اما وزارتخارجهٌ ايتاليا با طرح اين موضوع كه ندادن ويزا به پرنده به روابط دو كشور ضربه ميزند خواهان تجديدنظر در تصميم ارگانهاي امنيتي شد. بالاخره در اوايل ديماه71 با ويزاي ورود براي وي موافقت كردند. در روز 18ديماه71 حميد پرنده با پاسپورت ديپلوماتيك شمارهٌ010236 وارد رم شد، او به مقامات ايتاليا آدرس «سفارت جمهوري اسلامي ايران» را بهعنوان محل سكونت خودش داد. ولي چنانكه در پرونده منعكس است تا 27اسفند يعني دو روز بعداز ترور، ارگانهاي امنيتي ايتاليا هيچ اطلاعي از وي نداشتند. پرنده در حاليكه شغل رسمي او مسئول رمز سفارت بود ولي از زمان انتصاب خود عملاً از قدرت تصميمگيري و اعتبار بالايي حتي نسبت به شخص سفير برخوردار بود و نفرات وزارت اطلاعات كه بعنوان ديپلومات وارد ايتاليا ميشدند بدون مراجعه به سفیر ، بهطور مستقيم به او مراجعه ميكردند. در همین رابطه سفير جمهوری اسلامی در ايتاليا در هفتهٌ اول اسفند براي توجيه طرح ترور به تهران احضار شد و بعداز توجيه به ايتاليا بازگشت. در 11اسفند71 خامنهاي طي حكمي سرهنگ محمدرضا نقدي (پسر عموي محمد حسين نقدي) را با اعطاي درجهٌ سرتيپي (سرتيپ دوم) به سمت فرماندهٌ حفاظت نيروي انتظامي منصوب كرد.
تكميل تيم ترور
در 18اسفند71 دو تروريست بهنامهاي حسين نيسوي (حسين نيسوي 35 - 40 ساله، متولد اصفهان و از شكنجهگران اوين و نفر مورد اعتماد محسن رضايي است.) و احمد كلامي و هجابادي وارد رم شدند و مستقيماً به نزد پرنده رفتند. اين دو نفر در تاريخ 27اسفند71 يعني 2روز بعداز ترور، رم را ترك كردند.
ورود هيأت 7نفره براي اجراي طرح فريب
در 19اسفند71 يك هيأت 7نفره بعنوان مسئولين وزارت راه و ترابري جمهوری اسلامی براي يك بازديد آموزشي از امنيت سيستمهاي گمركي فرودگاه رم، وارد ايتاليا شدند. اين بازديدها در روزهاي 20 و 21اسفند بود و اين هفتنفر در هتل «سات ليت» شهرك اوستيا در نزديكي رم تا روز 25اسفند جا رزرو كرده بودند. اما عملاً به جز يك نفر از آنان بقيه تا سه روز پس از ترور نقدي يعني 28اسفند در رم ماندند. تحقيقات بعدي مقاومت ايران نشان داد كه 5نفر از اعضاي اين هيأت از كادرهاي وزارت اطلاعات بودهاند كه براي اجراي يك طرح فريب به ايتاليا آمده بودند. اسامي اين هيأت عبارت بود از:
1- محسن منتظريان، متولد 1330باختران، از وزارت اطلاعات
2- يحييمحمود سياهبازيراشكان از وزارت اطلاعات
3- غلامحسين سركيل، متولد 1332زرند، از وزارت اطلاعات
4- سرگرد قدرتالله رضايي متولد1327 قزوين، از وزارت اطلاعات
5- سرهنگ حسناشرف محمد خوزاني متولد 1331نجفآباد، از وزارت اطلاعات
6- محمد رضا خداشناس دستجردي
7- منصور نامور
اين 7نفر روز 25اسفند، بين ساعت 8 تا 9صبح ساعتي قبل از ترور نقدي، پیاده از هتل بيرون آمده و هركدام به يك سمت شهر رفتند تا توجهات پليس ايتاليا را بهخود جلب كنند و در نتيجه انرژي كمتري متوجه حفاظت نقدي بشود.
فرماندهي ترور
مهدي اهري مصطفوي[۴۶]كه در آن زمان در مادريد بهسر ميبرد، فرماندهي اين ترور را بهعهده داشت. وي تحت عنوان مشاور رفسنجاني قرار بود روز 24اسفند از مادريد وارد رم شود و از نزديك عمليات را فرماندهي كند كه در آخرين مرحله اين سفر را برهم زدند. بهرغم اينكه مستقبلين وي به فرودگاه رفته بودند در فرودگاه مطلع شدند كه سفر لغو شده است. وي قرار بود روز 25اسفند بلافاصله پس از ترور، رم را ترك كند.
آخرين شناساييها در مقابل منزل مسكوني نقدي
خانم موروني (همسر نقدي) بعداز قتل نقدي گزارش كرد كه در 22اسفند71 همراه نقدي در كوچهٌ محل اقامتشان متوجه ميشوند كه دو نفر كه خيلي شبيه به ايرانيها بودند آنها را تحتنظر دارند. يكي از آنها كه ريش داشت يك دوربين به گردنش آويزان بود. تحقيقات بعدي نشان داد كه اين فرد حميد پرنده بود.
ترور در 25اسفند71
روز 25اسفند71 حوالي ساعت9.30 در ميدان «البا» دو فرد كه لباس مبدل بهتن داشتند و سوار بر يك موتور بودند به ماشين محمدحسين نقدي نزديك ميشوند و بهطرف او شليك ميكنند و نقدي قبل از رسيدن به بيمارستان به قتل ميرسد. سلاح مورد استفاده در قتل بعدازظهر همان روز، در يك سطل آشغال در خيابان مونته روكتا پيدا شد. سلاح يك اسكورپيون كاليبر7.65، مجهز به صدا خفه كن بود و شماره سريالش پاك شده بود.
شناسايي حميد پرنده بهعنوان قاتل اصلي
بعداز ترور نقدي، وقتي پليس يك آلبوم عكس را كه شامل 140عكس بود به خانم موروني نشان داد، وي عكس شماره30 را بهعنوان فردي كه در 22اسفند بههمراه يك نفر ديگر او و آقاي نقدي را تحتنظر داشت، شناسايي كرد. عكس شماره30 به حميد پرنده تعلق داشت. بر اساس توضيحات رانندهٌ ماشين آقاي نقدي و ساير شهود، چهرهٌ قاتل ترسيم شد. خانم موروني تأييد كرد كه اين چهره همان كسي است كه سه روز قبل از ترور، او را در نزديكي منزلشان ديده است. اين همان چهرهٌ پرنده بود. رانندهٌ خودروي آقاي نقدي نيز در آلبوم عكسهاي پليس روي عكس پرنده بهعنوان كسي كه بيشترين شباهت را با قاتل دارد، دست گذاشت.
در احضاريهٌ دادستان آمده است: ... اگر پرنده شخصي باشد كه توسط خانم موروني در 13مارس93 (22اسفند 71) با دروبين عكاسي ديده شده و اگر تصوير نقاشي شده قاتل به او شباهت داشته باشد وظيفهٌ پرنده روشن بوده است، اول شناسايي، بعد تعقيب و مراقبت و سپس اجراي قتل بهكمك افراد مؤمن. بهرغم اينكه براي مقامات امنيتي و قضايي ايتاليا نقش حميد پرنده در اين ترور مشخص بود، اما جمهوری اسلامی با استفاده از مصونيت ديپلوماتيك او را به تهران برد و بهعنوان دفتر ولايتي مشغول بهكار شد.
بعهده گیری تلویحی قتل نقدی توسط جمهوری اسلامی
در گزارش بخش عمليات ويژهٌ ژاندارمري - بخش خرابكاري -مندرج در نامهٌ دادستاني ایتالیا آمده است: «در رابطه با قتل نقدي، روز7 فروردين72 (27مارس1993) رژيم تهران از طريق آژانس خبري ايرنا ميگويد كه طبق منابع اطلاعاتي، قتل نمايندهٌ مقاومت ايران در ايتاليا را بايد تسويه حساب دروني سازمان مجاهدين تلقي كرد. اين تئوري را از آنجا ميتوان «كلاسيك» در نظر گرفت كه هر بار كه مقامات اپوزيسيون رژيم آيتاللهها هدف قرار گرفتهاند، مطرح شده است. در هرحال اين نكته خيلي معنيدار است. زيرا يك نوع مسئوليت بهعهده گرفتن «برعكس» از جانب ملاتاريسم ايران را به نمايش ميگذارد».
اعتراف عبدالله نوري وزير كشور رفسنجاني به ترور محمد حسين نقدي
روزنامهٌ نيويورك تايمز اول تيرماه72 (22ژوئن93) در مقالهيي تحتعنوان "ايزولاسيون و ناآرامي واقعي مزاحم ايران است"، كه توسط خبرنگار اعزامي اين روزنامه، كريس هجز به تهران نوشته شده، مينويسد: «از عبدالله نوري وزير كشور در حاليكه در يك اتاق مجلل و با پردهيي توري و منظرهيي از تمامي تهران نشسته بود، راجع به قتل ناراضيان ايراني در خارج كشور سئوال شد. او كشتهشدگان را محكوم كرد و نه زندهها را. وزير با اشاره به رهبران اپوزيسيون نظير محمدحسين نقدي سفير سابق ايران در ايتاليا كه در رم با اسلحه به قتل رسيد، سئوال كرد، آيا اينگونه افراد تروريست هستند يا نه؟ و اگر كساني عليه اينگونه تروريستها دست بهعمل بزنند، آيا آنها تروريست هستند؟ من فكر نميكنم اينطور باشد».
علت ترور محمدحسين نقدي در درون جمهوری اسلامی
صراف معاونت بينالمللي وزارت پست و تلگراف در تاريخ 1فروردين72 در يك صحبت خصوصي در مورد ترور محمدحسين نقدي ميگويد، با محمد غرضي (وزير پست و تلگراف رفسنجاني) در مورد اين ترور صحبت ميكردم، غرضي ميگفت: اين بابا (نقدي) در ايتاليا دبدبه و كبكبه راه انداخته بود و تقريباًداشت جاي آن كاظم (دكتر كاظم رجوي) را ميگرفت. بههرصورت اگر نقدي مؤثر نشده بود اين سرمايهگذاري برايش نميشد. اينكه 35نفر از پارلمانترهاي ايتاليا خواهان قطع رابطه با ايران شدند، خودش نشان ميدهد كه نقدي چقدر در بين آنها تأثير داشته است».
موضع مقاومت ایران در رابطه با ترور محمدحسین نقدی
تلگرام مسئول شورايملي مقاومت به رئيس جمهور و نخستوزير ايتاليا
ساعتي پيش ديكتاتوري مذهبي و تروريستي حاكم در ايران، آقاي محمدحسين نقدي، عضو شورايملي مقاومت ايران و نمايندهٌ شورا در ايتاليا، را در رم ترور نمود. آقاي نقدي در آخرين تماس خود به من اطلاع داد كه پليس ايتاليا، كه رسماْ مسئوليت حفظ جان او را بنابه تقاضاي مقاومت ايران عهدهدار بود، براساس اطلاعات مشخص دربارهٌ توطئههاي تروريستي رژيم خميني عليه جان او ابراز نگراني نموده است.
سهشنبه گذشته، 9مارس (18اسفند)، نيز آقاي نقدي به من اطلاع داد كه افسران پليس او را در همان روز مطلع نمودند كه وزارت كشور ايتاليا، براساس گزارشها و اطلاعات مشخص، از پليس خواسته است چگونگي حفاظت از نقدي را بررسي و در صورت لزوم آنرا تقويت نمايد.
با كمال تأسف، بهسبب ناكافي بودن مراقبتهاي امنيتي، اكنون نقدي - مبارز برجستهٌ مقامت و آزادي ايران كه بيش از يك دهه نمايندگي اين مقاومت را در كشور شما برعهده داشت و از آن پيشتر نيز كاردار ايران در ايتاليا بود - بهشهادت رسيده است. ديپلومات - تروريستها و تروريستهاي اعزام شده از سوي حكومت رفسنجاني و رژيم ملايان با وقاحت و شرارت فوق تصور، با پشتپا زدن به قوانين بينالمللي و حق حاكميت ايتاليا و با سوءاستفاده از امكانات و مصونيتهاي ديپلوماتيك، خون نقدي را در رم برزمين ريختند.
از اين پيشتر، در آوريل90 نيز سفارت رژيم آخوندي در سوييس و نمايندگي آن در ژنو، ترور پرفسور كاظم رجوي، نمايندهٌ شورايملي مقاومت ايران در سوييس، را تدارك ديده بود. از شما ميخواهم بلادرنگ مداخله نموده و همهٌ امكانات خود را براي دستگيري تروريستها و همدستانشان بهكار گرفته و اجازه ندهيد جنايتكاران از دست عدالت بگريزند. مردم و مقاومت عادلانهٌ مردم ايران براي دموكراسي و صلح قوياً از دولت ايتاليا خواهان تعطيل لانههاي ترور و جاسوسي رژيم خميني و محاكمه و مجازات دستاندركاران اين جنايت، بهويژه ديپلومات- تروريستهاي ملايان ميباشند.
يادآوري ميكنم در 19نوامبر گذشته دولت ايتاليا طرح پيشنهادي نمايندگان پارلمان مبني بر شناسايي شورايملي مقاومت ايران را، كه ضميمهٌ لايحهٌ بودجهٌ كشورتان تقديم شده بود، بهعنوان توصيه پذيرفت. اين طرح «دولت ايتاليا را متعهد ميسازد كه بههيج اقدامي كه كمك غيرمستقيم به رژيم حاكم بر ايران تعبير ميشود، دست نزند» و علاوه بر اين «بهطور مستقيم و نيز در تمام ارگانهاي بينالمللي با هرنوع رفتار رژيم حاكم بر ايران آرامش منطقه را برهم ميزند، مبارزه كند و براي تضمين دموكراسي و حقوقبشر در ايران اقدامات لازم را بهعمل آورد».
آقاي نقدي كه براي اغلب سياسيون و اعضاي مجلس و احزاب سياسي كشورتان شخصيتي كاملاً شناخته شده بود، تصويب همين طرح، و قبل از آن بيانيهٌ 377تن نمايندگان پارلمان ايتاليا مبني بر محكوميت نقض گستردهٌ حقوقبشر و تروريسم ملايان در ايران و حمايت از مقاومت ايران (ژوئيه 92)، را پيگيري ميكرد و بنابراين آخوندها بهشدت نسبت به او كينه داشتند.
از آنجا كه ديكتاتوري تروريستي و مذهبي حاكم بر ايران نخستين نقضكنندهٌ حقوقبشر و صادركنندهٌ تروريسم در دنياي امروز است و صلح و آرامش را نه فقط در داخل ايران و منطقه، بلكه با صدور وحشيترين نوع بنيادگرايي و تروريسم در رم و نيويورك و ژنو و بمبئي و در سراسر جهان برهم ميزند، از مقامات ايتاليا ميخواهم در طرح موضوع تروريسم و صدور تروريسم و صدور ارتجاع و بنيادگرايي از سوي ملايان در شوراي امنيت، و ضرورت مجازات بينالمللي رژيمي كه 18بار در كميسيون حقوقبشر و مجمععمومي مللمتحد محكوم گرديده، اما با بياعتنايي كامل به همهٌ قوانين بينالمللي به جنايات خود ادامه ميدهد، با مقاومت ايران همگام شوند.
در انتظار دستگيري و محاكمهٌ جنايتكاران و ديپلومات- تروريستها.
با احترام -مسئول شوراي ملي مقاومت ايران مسعود رجوي
25 اسفند 1371 (16 مارس 1992)
اقدام تروریستی با توپهاي غولپيكر 320ميليمتري عليه مقر اقامت مریم رجوی و دفتر مركزي مجاهدين در بغداد
مجاهدین معتقدند بعداز اعلام رياست جمهوري خانم مريم رجوي در 30مهر72 از طرف شورای ملی مقاومت ایران و اقامت ايشان در فرانسه، جمهوری اسلامی تلاش کرد بههر قيمت يا فرانسه را مجبور كند، از مریم رجوی بخواهد خاك اين كشور را ترك كند يا اينكه اقدامات تروريستي علیه او بکار گیرد. در همین رابطه منابع آگاه اظهار میدارند که از همان ابتدا، خامنهاي و رفسنجاني، فلاحيان و حجازي و سعيد امامي را مأمور تدوين طرحهاي جديد تروريستي و تهيهٌ مقدمات لازم براي اجراي آنها كردند. از اولین اقدامات جمهوری اسلامی، بازسازي شبكهٌ جاسوسي و تروريستي در فرانسه بود. بههمين منظور وزارت اطلاعات فردی بهنام عاصمي را بدون اطلاع رسمي به مقامات فرانسوي به اين كشور فرستاد که در سفارت جمهوری اسلامی در پاريس مأمور بازسازي و فعال كردن سيستمهاي تروريستي و جاسوسي شد.
اعمال فشار سياسي و تهديد و ارعاب
همزمان جمهوری اسلامی تلاش نمود تا با بهكارگرفتن اهرمهاي ديپلوماتيك و سياسي از جمله تهدید ، دولت فرانسه را متقاعد به اخراج مریم رجوی بکند. روزنامهٌ جمهوري 25آبان72 نوشت كه گروههاي دانشجويي كرد عراقي در فرانسه تهديد كردند كه در صورت عدم اخراج مريم رجوي از فرانسه ساكت نخواهند نشست و پاسخ جنايت منافقين را در فرانسه خواهند داد . منابع محاهدین میافزایند مأموران وزارت اطلاعات و جریانات وابسته به جمهوری اسلامی تحت عنوان خانوادهٌ شهدا، دانشجويان مسلمان، دانشآموزان و فرزندان شهدا! و عناوين مشابه ديگر بهطور مستمر با سفارت فرانسه و دفتر هواپيمايي ايرفرانس در تهران تماس گرفته و به حضور خانم رجوي در فرانسه اعتراض ميكردند و سفير و مقامات فرانسوي در ايران را تهديد كرده و از جمله در تماسها ميگفتند: پدر سفير را در ميآوريم و تمام كارمندان فرانسه را خواهيم كشت. در اين جريان طومارهای زیادی از جمله طومارهاي «معلولين زنجان» يا «جانبازان شيراز» يا «دانشآموزان سنقر»، به سفارت فرانسه در تهران میرسید و رسانههاي رسمي جمهوری اسلامی هم خبر آن را پخش ميكردند. بعداز اين تهديدات ، ساعت13روز سهشنبه 18آبان72 وابستگاه به جمهوری اسلامی در حوالي سفارت فرانسه در تهران ، در خيابان نوفللوشاتو، دست به تظاهرات زده و بهداخل كوچهٌ رُم كه اقامتگاه سفير فرانسه در آن واقع شده رفتند و دو نارنجك از داخل كوچه به حياط اقامتگاه سفير فرانسه پرتاب كردند. در همين ساعت نارنجكي نيز به داخل دفتر ايرفرانس پرتاب شد كه براثر انفجار آن، يك خانم ايراني، كارمند ايرفرانس از ناحيهٌ پا مجروح شد. اما علیرغم اینها دولت فرانسه درخواست جمهوری اسلامی را نپذیرفت. با افزایش فعالیتهای مریم رجوی و افزایش دیدارها و گسترش آن جمهوری اسلامی به اقدامات تروریستی رو آورد.
طرح تروريستي در دورتموند آلمان
يكي از طرحهاي وزارت اطلاعات براي زماني درنظر گرفته شده بود كه قرار بود مریم رجوی در اجتماع ایرانیان در دورتموند آلمان سخنراني كند. اين طرح قبل از اينكه وارد مراحل اجرايي بشود، لو رفت و دو ديپلومات بهنامهاي علي اصولي و جلال عباسي بهخاطر دخالتشان در اين طرح از آلمان اخراج شدند.
دژ نفوذناپذير
بعداز شكست طرح تروريستي رژيم در آلمان، شوراي عالي امنيت رژيم در اوايل تير74 با حضور اعضاي ثابت و با شركت سعيد امامي و احمد وحيدي (فرمانده وقت نيروي قدس) تشكيل جلسه داد. در اين جلسه مطرح شد كه هر چند ما تاكنون توانستهايم ضربات زيادي به مجاهدين در خارج از كشور بزنيم، اما در زدن «ضربه به رأس» ناموفق بودهايم. نه در پاريس و نه در بغداد و نه در قرارگاههاي مختلف مجاهدين نتوانستهايم ضربهٌ كيفي به بالاي دستگاه آنها بزنيم.
وزارت اطلاعات طي گزارشي مقر خانم رجوي در اورسوراواز را يك دژ تسخيرناپذير توصيف كرد كه در مدت 1.5سال اقامت مريم رجوي نتوانستهاند هيچ شكافي براي نفوذ به آن پيدا كنند و امكان استفاده از عوامل نفوذي نيز ندارند. امكان استفاده از ماشين انفجاري شبيه به آنچه در بيروت بهكار بردند، نيز بهدليل موانع فيزيكي و هشياري نگهبانان اقامتگاه مؤثر نخواهد بود.
در اين جلسه پيشنهاد ساخت و بهكارگيري سلاحي شد كه هم بتواند از فاصلهٌ دور بهمقر موردنظر شليك كند، هم اينكه قدرت تخريب آن زياد باشد و هم اينكه ابعاد آن طوري باشد كه در شهر قابل حمل و نقل و استفاده باشد. طرح ساخت چنين سلاحي از مدتي قبل در دستور كار قرار گرفته بود.
توپ غولپيكر 320ميليمتري بهنام موشك تاشو
وزارت اطلاعات در سال73، ساخت يك سلاح منحنيزن كه بتواند با فاصله از هدف و با استفاده از زيرساخت ثابت يا متحرك شليك كند و گلولهٌ آن در بالاي هدف با قدرت تخريبي بالا منفجر شود را به «گروه جنكافزار حديد» در صنايع دفاع كه سلاحهاي ويژهٌ تروريستي رژيم توسط آن ساخته ميشود، داد. اين موشك كه رژيم بهآن موشك تاشو 320ميليمتري ميگويد توسط مزدوري بهنام افراشته و زير نظر سرتيپ نجار مدير گروه جنگافزار حديد طراحي شد. طراحي آن 4ماه بهطول انجاميد و 20فروند آن در طول يكسال ساخته و در پاييز سال74 به وزارت اطلاعات تحويل داده شد.
بهكارگيري توپ 320ميليمتري در بغداد
همزمان با ساخت اين سلاح، وزارت اطلاعات از طريق اياديش در بغداد اقدام به تهيهٌ خانهيي براي استقرار آن كرد. بههمين منظور وزارت اطلاعات در مرداد74 مزدوري بهنام حميد خنجر ساعدي را با نام مستعار حميد خلاف كه بهمدت 8سال با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران همكاري داشت، براي تهيهٌ خانه مناسب در اطراف دفتر مركزي مجاهدين در بغداد بهعراق اعزام كرد. در بدو ورود به عراق وي برادرش حسن و پسر عمويش رضا را نيز به استخدام شبكهٌ وزارت اطلاعات درآورد و بهكمك آنها دو مغازهٌ فتوكپي و خياطي در اطراف دفتر مركزي مجاهدين در ميدان اندلس تهيه كرد. وي خانهيي بهمبلغ 14ميليون دينار در همين محل خريداري كرد.
حميد خلاف متعاقباً براي ارائهٌ گزارش از پيشرفت كار و يادگيري بهكارگيري توپ 320ميليمتري به تهران احضار شد.
در شوراي عالي امنيت طرح وزارت اطلاعات براي استفاده از توپ 320ميليمتري عليه دفتر مركزي مجاهدين در بغداد تصويب شد. ارزيابي وزارت اطلاعات اين بود كه در ماه مبارك رمضان (بهمن سال74) محتمل است كه رهبر مقاومت جلساتي با مجاهدين در اين دفتر داشته باشد و از همين رو خود را براي عمليات در اين ماه آماده ميكرد.
انتقال سلاح به بغداد
طبق طرح وزارت اطلاعات، قطعات مختلف اين توپ با وانتبارهاي مخصوص حمل سبزيجات از طريق هورالهويزه در استان ميسان عراق از مرز عبور داده شد. اين قطعات در خانهيي كه در آندلس بغداد خريداري شده بود، در داخل كانال كولر جاسازي شد. براي دقت شليك تروريستها سكوي پرتاب ثابت در خانه ساختند تا سلاح مزبور را روي آن سوار كنند.
در آخرين مرحله نيز قرار بود كه گلولههاي اين موشك به بغداد منتقل شود.
فرماندهي عمليات
فرماندهي اين عمليات را سعيد امامي در تهران بهعهده داشت. كارهاي تداركاتي و حل و فصل مسائل اجرايي بهعهدهٌ سه مزدور وزارت اطلاعات بهنامهاي مهدوي، رباني و احمدي بود. در عراق دبير دوم سفارت رژيم بهنام نادر ياراحمدي مسئوليت هدايت شبكهٌ تروريستي در بغداد و هماهنگي با سعيد امامي در تهران و حل و فصل مسائل مزدوران در عراق را بهعهده داشت. مزدوران استخدامي وزارت اطلاعات بهنامهاي كاظم جابر نجفي با نام مستعار ابو تيسر و هدا كربلايي و مهاجر مسائل پشتييباني اين طرح را در بغداد تحت مسئوليت نادر ياراحمدي دنبال ميكردند.
طرحهاي مكمل
تروريستها قصد داشتند بلافاصله پس از شليك توپ موردنظر، يك خودرو بمبگذاري شده را نيز بههنگام تجمع مجاهدين، با استفاده از دستگاه كنترل از راه دور، منفجر كنند. اين خودرو با استفاده از خرجهاي استاندارد جهتدار بمبگذاري شده بود و ميتوانست از فاصلهٌ دور موج انفجاري خود را بهسمت هدف هدايت نمايد. ماشين انفجاري مورد نظر يك خودرو برازيلي سفيد متعلق به مزدور وزارت اطلاعات در بغداد بهنام رضا اميري بود كه در اين شبكهٌ ترور فعاليت داشت.
تروريستهاي رژيم قصد داشتند همزمان با استفاده از يك دستگاه وانتبار نيز كه پشت آن سكوي پرتاب موشكهاي 107ميليمتري نصب شده بود، ساختمان دفتر مجاهدين در بغداد را هدف قرار دهند و درصدد بودند تا اين خودرو را در نزديكي ساختمان پارك كرده و با استفاده از مدارهاي زمانبندي شده، موشكها را بهسمت ساختمان شليك نمايند.اين شبكه نيز تحت فرماندهي و كنترل «ديپلومات»هاي سفارت رژيم در بغداد قرار داشت.
شبكهٌ عمليات تروريستي موشك 320ميليمتري
حميد خلاف همراه برادرش حسن و پسر عمويش رضا، مسئول تأمين امكانات اين عمليات تروريستي بودند. تيم عمليات از 5تروريست تشكيل شده بود كه انتقال و نصب سلاح در محل و اجراي عمليات را بهعهده داشتند.
اعضاي تيم ترور مستقيماً توسط فرماندهي عمليات در تهران توجيه شدند. مسير تردد مزدوران به ايران از هورهاي جنوب عراق بود و در بغداد نادر ياراحمدي عمليات را زيرنظر داشت. نادر ياراحمدي شخصاً براي شناسايي به منطقهٌ آندلس بغداد و مغازهٌ فتوكپي كه حميد خلاف تهيه كرده بود، تردد داشت.
آموزش مزدوران
مزدوران اين شبكهٌ تروريستي در پادگان عليآباد قم آموزش ديدند. پادگان عليآباد قم وابسته به تيپ 23نوهد ارتش است كه وزارت اطلاعات در قسمت انتهايي آن منطقهيي را با خاكريز و سيمخاردار براي آموزش تروريستها اختصاص داده است. مزدوران علاوه بر آموزش كار با توپهاي 320ميليمتري، دورههايي نيز دربارهٌ شيوهٌ برقراري ارتباط در عراق، اجراي قرار خياباني، استفاده از تاكسي، آموزش سلاحهاي مختلف و آموزش خاص انفجاري، گذراندند.
لورفتن شبكه و دستگير شدن مزدوران
در 16بهمن سال74 شبكهٌ مزدوران در حاليكه در جريان آمادهسازيهاي نهايي بودند، لو رفت. بههنگام دستگيري مزدوران با مأموران عراق درگير شدند.
در جريان درگيري حسن كشته و حميد دستگير شد. سپس خودرو سفيدرنگ برزيلي هم كه بهعنوان ماشين انفجاري آماده كرده بودند كشف شد.
همهٌ آمادهسازيها انجام شده ولي هنوز گلولهٌ اين سلاح از تهران به بغداد نرسيده بود.
مشخصات سلاح كشف شده
مشخصات سلاحي كه در بغداد كشف شد بهشرح زير است:
1- لولهٌ خمپاره شامل سه قطعه بهعلاوه دهپيچ نمره12 براي اتصال قطعهٌ دوم و سوم و يك آچار آلن.
قسمت بالايي لوله بهطول 80/5 سانتيمتر، - ضخامت لوله 14ميليمتر، كاليبر 320م م، وزن 98/5كيلوگرم.
قسمت مياني بهطول 69/5سانتي متر، - ضخامت و كاليبر مشابه بالا، وزن 86كيلوگرم قسمت تحتاني طول 12سانتيمتر
- ضخامت كف 3سانتيمتر،
طول قسمت رزوهشده 9سانتيمتر، وزن 26/5 كيلو
2- چهار خرج استاندارد انفجاري
هدايتشدهٌ 15پوندي
3-پنج چاشني الكتريكي
4-مقداري مواد خميري انفجاري از نوع RDX كه براي تثبيت چاشني در خرجهاي استاندارد بود
5-سيم رابط اتصال چهار چاشني به خرجهاي استاندارد كه به يك فيوز وصل بود
علاوه بر توپ 320ميليمتري، سلاحهاي انفرادي نظير مسلسل و كلت و انواع كارتها و برگههاي هويت و مقاديري اسكناس دلار، دو خودرو برازيلي و تاكسي كرونا از تروريستها بهدست آمد.
براي سهولت در حمل و نقل و ايجاد پوشش مناسب براي انتقال اين سلاح به مقصد نهايي، آنرا در سه قطعهٌ مجزا ساخته بودند. بهنحوي كه در ظاهر مشابه لولههاي قطور آب بهنظر ميرسيد.
محل تعبيهٌ اين توپ در 600متري دفتر مجاهدين در بغداد بود.
ارسال توپ 320ميليمتري به مقصد پاريس
شوراي عالي امنيت رژيم در جلسهٌ 6آبان1374 بهرياست رفسنجاني با اعضاي اصلي بهعلاوهٌ سعيد امامي و احمد وحيدي تشكيل شد، سعيد امامي در اين جلسه گزارشي از اتمام ساخت 20فروند موشك تاشو و خصوصيات آن داد. طرح كلي «ضربه به رأس» كه در تيرماه74 تصويب شده بود، دوباره مورد بازبيني قرار گرفت و بهرغم اينكه براي اعضاي شوراي امنيت مشخص بود كه استفاده از چنين سلاحي در اروپا چه پيامدهاي ناگواري دارد، بهخاطر ناتواني وزارت اطلاعات از اقدام مؤثر ديگر، تصويب كرد كه از موشك تاشو هم در بغداد و هم پاريس استفاده شود.
ارسال توپ 320ميليمتري به بندر آنتورپ بلژيك
در روز 23اسفند74 مأموران گمرگ بندر آنتورپ بلژيك به كانتينرهاي كشتي كلاهدوز كه مستقيماً از بندرعباس آمده بود، مشكوك شدند. اين كشتي فقط يكي از كانتينرهاي خود را در بندر آنتورپ در سكوي369 پياده كرد. در اين كانتينر كه ظاهراً از ترشي، زيتون و چيزهاي ديگر پرشده بود، يك قبضه توپ 320م.م. همراه با گلوله جاسازي شده بود.
مأموران 3جعبهٌ چوبي كشف كردند كه پشت جعبههايي بود كه به ظاهر جعبهٌ حملونقل سيرترشي و خيارشور بودند.
در جعبهٌ شمارهٌ1 بعداز كنارزدن وسايل بستهبندي، يك لولهٌ آهني پيدا شد كه در آن بهجز ابزارهاي مختلف، مواد منفجره هم وجود داشت. در جعبهٌ شماره2 نيز بعداز كنار زدن وسايل بستهبندي شده، يك لولهٌ آهني ديگر يافتند.
اين درحالي بود كه در بارنامه قيد شده بود:
شمارهٌ كانتينر: CU288626
بار: 1225كارتن سيرترشي و خيارشور
صادركننده: جمهوري اسلامي ايران - كشتيراني
بندر صادره: بندرعباس خليجفارس"
بندره مقصد: آنتورپ (Antwerpen)
گيرنده: مغازهٌ پارسا -مونيخ - آلمان
كشتي: كلاهدوز
موضعگيري سفير رژيم در بن
روزنامهٌ فرانكفورت آلگمانيه در 4ارديبشهت75 گزارشي در مورد اين سلاح داد و نوشت: «در روز 14مارس حين بازرسي كشتي ايراني «ايران - كلاهدوز» سلاحي با 250كيلوگرم مواد منفجره با شتاب بالا و مكانيسم چاشني تأخيري كه در سهجعبه به آدرس يك ايراني ساكن مونيخ بارگيري شده بود، كشف گرديد. در تحقيقات پليس مشخص شد كه از آدرس مجيدمجيدزاده گيرندهٌ محموله بهعنوان رد گمكردن استفاده شدهاست...» حسين موسويان سفير رژيم در آلمان در پاسخ به مقالهٌ روزنامه، نامهيي براي فرانكفورتر آلگماينه فرستاد كه در آن آمده است: «گفته شده كه در بندر آنتورپ يك سلاح پيدا شده است... آنطور كه ادعا گرديده سلاح كشف شده خيلي سنگين نبوده. ... مقامات آلماني بايستي پيشنهاد ما را در مورد روشن شدن اين موضوع بپذيرند ... سازمان امنيت اين كشورها ميخواهند همآوا با سازمان مجاهدين روابط آلمان و ايران را در همهٌ زمينهها مخدوش كنند و حالا با رد و بدل كردن اطلاعات براي نيل به اين مقصود تلاش ميكنند...»
جزئيات ارسال محموله
فرستندهٌ محموله شركت صنايع غذايي جيرفت از شركتهاي پوششي وزارت اطلاعات بهرياست پاسدار حاج احمد شجاعي بود
محموله در دو نوبت به كشتي كلاهدوز تحويل داده شد. نوبت اول در تاريخ 14بهمن74 و محمولهٌ دوم (كه شامل سلاح بود) در 4اسفند74 در بندرعباس تحويل حسين دانشمند، نمايندهٌ شركت حمل واردات شد. حسين دانشمند اين دومحموله را در يك كانتينر روز 5اسفند74 تحويل كشتي كلاهدوز داد و همان روز كشتي به سمت هامبورك حركت كرد.
محموله شامل 725كارتن خيارشور و 500 كارتن سيرترشي بود. اولين محموله به شمارهٌ سند گمرگي 604195 در تاريخ 5دي74 بهنام بازرگاني محمد خرسندي به آدرس، كرمان - خيابان سرباز - مقابل خيابان آبشار ثبت شده و محمولهٌ دوم بهشمارهٌ سند گمرگي604410 در تاريخ 14بهمن74 بهنام شركت ريسندگي سعيد، واقع در جادهٌ قم - دليجان ثبت شده بود. كارهاي گمرگي محموله توسط بازرگاني صادق بهشمارهٌ305224 انجام پذيرفته و بار بهنام شركت پارسا لادن در مونيخ بهشماره تلفن 089593536 ارسال شده است.
بازرگاني محمد خرسندي و ريسندگي سعيد كه بار بهنام آنها ثبت شده از اين محموله هيچ اطلاعي نداشتند و ظاهراً وزارت اطلاعات از نام آنها استفاده كرده بود.
يك مأمور وزارت اطلاعات بهنام ابراهيمي قرار بود كه بار را از بندرآنتورپ بلژيك تحويل بگيرد و با كاميون به فرانسه ببرد، بعداز اينكه بار در بندر توقيف شد، ابراهيمي متواري شد.
رئيس شركت صنايع غذايي جيرفت پاسدار حاجاحمد شجاعي كه از كادرهاي سپاه پاسداران ميباشد، به اتفاق اويسي و كريمي كه آنها نيز از عناصر سپاه بودند، مسئوليت رساندن سلاح و تجهيزات را از ايران به هامبورگ برعهده داشتند.
قطعات كشفشدهٌ سلاح
مجموعاً سلاحها و تجهيزات در سه جعبه قرار داشت. جعبهٌ شمارهٌ1 شامل يك لولهٌ آهني كه در آن قطعات انفجاري و غيرانفجاري را قرار داده بودند. در جعبهٌ ديگر قطعات انفجاري، شامل 2عدد چاشني غيرالكتريكي كه هر دو با يك لولهٌ مسي كوچك بهطور غيراستاندارد چسبانده شده بودند، و پر از مواد منفجرهٌ نرم سفيدرنگ بود. همچنين يك بسته شبيه به سوسيس كه دور آن با چسب كرمرنگ پيچيده شده بود و دو سيم برق سفيد رنگ از داخل آن بيرون آمده بود و ته آنها نيز با چسب سبز ايزوله شده بود. طول اين بسته حدود 230ميليمتر، عرض 70ميليمتر و طول سيمهاي سفيد آن حدود 1260ميليمتر بود.
جعبهٌ شماره2 شامل قطعاتي از گلوله بود كه در يك لايهٌ غليظ گريس و در يك پلاستيك پوشيده شده بود.
جعبهٌ شماره3 نيز شامل يكي از قطعات بدنهٌ موشك و لوازم و بستهاي مورد نياز براي نصب آن بود.
ارزيابي متخصصين اروپايي
سخنگوي دادستاني بلژيك گفته بود: سلاح خمپارهيي است با برد 700متر كه گلولههاي آن حاوي مواد انفجاري معادل 125كيلو تي.ان.تي است و شعاع تركش و امواج آن 650متر ميباشد. گلولههاي خمپارهٌ كشف شده از نوع زماني است كه بالاي هدف منفجر ميشود.
در نتيجهٌ انفجار، بدنهٌ موشك به تركشهاي زيادي تقسيم ميشود. اين تركشها با سرعت خيلي بالا از نقطهٌ انفجار پرتاب شده و دامنهٌ تركش آن 650متر است و افرادي كه در مسير اين تركشها قرار داشته باشند، كشته و يا شديداً زخمي ميشوند. اگر موشك در محيط شهري منفجر شود صدمات زيادي به ساختمانهاي اطراف وارد ميكند و ميتواند با خراب كردن خانهها، اتصالات برقي، نشت لولهٌ گاز و… آتش سوزي و خطرات جدي بوجود بياورد.
جدول مشخصات سلاح كشف شده در بلژيك
كاليبر گلوله: حدود 318ميليمتر
طول (با كلاهك و سرپوش) :حدود 1440ميليمتر
طول قسمت گرد: حدود 1000ميليمتر
بلندي مخروط (با شيارهاي پيچ): حدود 404ميليمتر
وزن گلوله با پوستهٌ چدني آن: حدود 190كيلو گرم
ميزان مواد منفجره: حدود 11.45 كيلوگرم
مواد منفجرهٌ نرم سفيدرنگ
TNT: حدود 110كيلوگرم
سيستم آتش: 2عدد چاشني غيرالكتريكي دستكاري شده
اقرار رژيم
در جريان قتلهاي زنجيرهيي و بالاگرفتن مخاصمات دروني رژيم، بسياري از جنايات و ترورهاي رژيم از جمله ارسال اين موشكها به آلمان و بلژيك بهزبان خودشان افشا شد.
روزنامهٌ خرداد در تاريخ 22شهريور78 در مقالهيي تحت عنوان «تفضلي، زندگي پربركت، قتل مشكوك» با اشاره به موشكهايي كه از طريق آلمان - بلژيك به اروپا وارد كردند مينويسد: «البته آلمان در بدو ورود كشتي حامل اين موشكها در بندر هامبورگ، آن را توقيف كرد و با خويشتنداري قضيه را مخفي نگاهداشت و تنها دولت بن با اعزام نمايندهيي عاليرتبه به ايران نزد رئيسجمهور وقت، خواستار توضيح تهران شده بود».
علي ربيعي دبير اجرايي شوراي عالي امنيت و مشاور امنيتي خاتمي و از معاونان سابق وزارت اطلاعات و عضو كميتهٌ 3نفرهٌ بررسي قتلهاي زنجيرهيي در مصاحبه با روزنامهٌ انتخاب در بارهٌ موشك كلاهدوز و انتقال آن به آلمان و بلژيك نوشت: «موشكي كه قرار بود به آلمان فرستاده شود و از مقر ناتو در بلژيك بهدست آمد، توسط همين باند سعيد امامي فرستاده شد ه بود».
روزنامهٌ همشهري در تاريخ 20دي78 مينويسد:... دربارهٌ باند سعيد اسلامي، در دوران من (رفسنجاني) براي ما مشخص شد كه با سياستهاي جاري كشور از جمله تشنجزدايي مخالف هستند. اينها موشك بردند به يك كشور خارجي و آنها پيدا كردند. از داخل وزارت اطلاعات قضيه را پيگيري كرديم ثابت شد.
اكبر گنجي در روزنامهٌ عصر آزادگان 26بهمن78 در پاسخ به فلاحيان مينويسد:«…آقاي فلاحيان حتماً سخن دوست همفكر و هم مدرسهيي خود، روحالله حسينيان، را دروغ و داستان نميداند كه گفته است سعيد امامي صدها عمليات موفق در خارج از كشور داشته است و معتقد بود كه مخالفان را بايد از دم تيغ گذارند. از طرف ديگر آقاي فلاحيان اين سخن آقاي هاشمي رفسنجاني كه سعيد امامي موشك به بلژيك برد تا روابط ايران و اروپا را تخريب كند را نيز دروغ نميدانند. آقاي هاشمي رفسنجاني آن دوران را تميزترين دوران وزارت اطلاعات خواندهاند و آقاي فلاحيان ميگويند:زماني كه من رأس كار بودم امامي آدم بدي نبود».
هفتهنامهٌ مبين در تاريخ 11دي79، علت تغيير مسئوليت سعيد امامي در سال75 را ناشي از لورفتن موشكهاي ارسالي به بلژيك ميداند و مينويسد «سعيد امامي در سال68 مقارن با آغاز وزارت علي فلاحيان در سن29 يا 30سالگي! بهمعاونت امنيتي منصوب ميشود و تا سال75 كه بهعلت آشكارشدن نقش وي در قاچاق موشك و ظاهراً توپ 106ميليمتري به كشور بلژيك، از طريق جاسازي در كانتينرهاي حاوي خيارشور كه باعث تيرهشدن روابط ايران و بلژيك گرديد از سمت خود معزول ميگردد».
تهاجم با توپهاي 320ميليمتري غولپيكر به دفتر مجاهدين در بغداد
بهدنبال شكست دو طرح بزرگ تروريستي رژيم بعداز بازگشت رئيس جمهور مقاومت به جوار خاك ميهن، شوراي عالي امنيت رژيم تصويب كرد كه يكبار ديگر به دفتر مجاهدين با توپهاي غولپيكر 320ميليمتري حمله شود.
وزارت اطلاعات با توجه به شكست طرح قبلي در بغداد، اين بار از سكوي متحرك يعني از كاميون براي شليك استفاده كرد. اين بار برخلاف تجربهٌ قبلي همهٌ آمادهسازيها در تهران انجام شده و كاميون توسط مزدوران به بغداد منتقل شد.
تهيهٌ كاميون
با توجه به اينكه بعداز شليك، كاميون در محل باقي ميماند و از روي مشخصات آن رد رژيم مشخص ميشد، وزارت اطلاعات كاميون موردنظر را از طريق يكي از عوامل خود بهنام حاجي محمود از عراق خريداري كرد. اين كاميون كه يك دستگاه «مان» قرمزرنگ نمرهٌ عراق بود كه از كردستان عراق خريداري و به ايران منتقل شد. كاميون توسط فردي بهنام عليرضا كريمي تحويل گرفته شد و سه توپ 320ميليمتري روي آن سوار كردند و اطراف آنها را با آجر فشاري پوشاندند تا چنين بهنظر برسد كه كاميون آجر حمل ميكند. در روز 17ديماه75 مأموران وزارت اطلاعات كاميون را به نقطهٌ مرزي نفتشهر - مندلي آورده و تحويل 4نفر از تروريستها بهنامهاي فاضل، محمدكريم، حاجي جاسم و علي تميمي دادند. افراد وزارت اطلاعات كه ماشين را به مرز آورده بودند در عبور دادن ماشين از مرز، تروريستها را تا رسيدن به جادهٌ مندلي همراهي كردند. براي عبور از مرز ماشين را از جادهٌ آسفالت مرزي بهداخل وادي پرسنگلاخ انداخته و به سمت جادهٌ آسفالت مرزي مندلي عراق حركت كردند. نفرات پياده، جلو و عقب كاميون حركت ميكردند. در مسير يكبار كاميون در شن گير كرده بود كه بهزحمت آنرا بيرون كشيده بودند. نزديك ساعت 5صبح 18ديماه كاميون به جادهٌ آسفالت مرزي مندلي رسيد. از اينجا به بعد همهٌ همراهان باز ميگردند و 4تروريست كاميون را روي جادهٌ آسفالت آورده و همان روز به بغداد رساندند. در بغداد مزدوران كاميون را در در فاصلهٌ 700متري شمال دفتر مركزي مجاهدين واقع در تقاطع جوازات و خيابان حارث بن شيباني پارك كردند. بعداز فعالكردن تايمر توپها، همهٌ مزدوران سوار يك كروناي سواري كه از قبل آماده بود شدند و بهسمت بعقوبه گريختند.
به اين ترتيب ساعت22 و 20دقيقهٌ سهشنبهشب 18ديماه، رژيم پليد آخوندي، با 3قبضه توپ غولپيكر 320ميليمتري (كه يك سلاح نوظهور، با كاركرد مشابه توپ و خمپاره و داراي گلولههاي 200كيلويي است) به دفتر مركزي مجاهدين در يكي از مناطق پرجمعيت بغداد تهاجم كرد.
در كف كاميون يك صفحهٌ فلزي به قطر 4سانتي متر تعبيه شده و توپها بهطور موازي با تير آهن روي اين صفحهٌ آهني تثبيت شده بودند.
همچنين براي تايمرها يك باطري ويژهٌ ساخت ايران با آرم شركت نيرو قرار داده شده بود و براي اينكه توپها از بيرون ديده نشود ديوارههاي كاميون را بلند كرده بود و آجرها را نيز از داخل خاك ايران بار زده بودند.
سه موشك يكي پس از ديگري شليك شد و صداي آن در بخش وسيعي از بغداد بهگوش رسيد.
نخستين خمپاره در فاصله 160متري كاميون در مقابل آزمايشگاه بهداشت مركزي در خيابان شيباني منفجر شد و حفرهيي به عمق 3متر و قطر 5متر ايجاد نمود و باعث تخريب آزمايشگاه شد. خودروهاي مربوط به آزمايشگاه نيز منهدم و شيشهها و پنجرههاي ساختمانها و منازل مسكوني اطراف درهمشكستند.
دومين و سومين انفجار، ساختمان اتحاديهٌ نويسندگان و شعراي عراق را منهدم كرد و حفرهٌ بزرگ ديگري با همان ابعاد بر جاي گذاشت. به بيمارستان حيدري، كه روبروي ساختمان اتحاديه قرار داشت، خسارتهاي زيادي وارد شد.
شمار زيادي از شهروندان از جمله چند كودك مجروح شدند و دست يك شهروند عراقي و پاي يك شهروند ديگر قطع شد.
به اين ترتيب اين بار هم تير رژيم آخوندي بهسنگ خورد و سلاح نوظهورش نتوانست هدف را مورد اصابت قرار دهد و جز شكستن چند شيشه، خسارت ديگري به مجاهدين وارد نياورد. در اين تهاجم كاميون و خمپارهاندازهاي بهجامانده از تروريستهاي توسط مجاهدين ضبط گرديد.
تروريستها نيز همگي از مرز مندلي به ايران فرار كردند.
شبكهٌ تروريستي
شماري از دستاندركاران اين جنايت تروريستي عبارت بودند از:
1) سعيد امامي معاون امنيت وزارت اطلاعات
2) مصطفي كاظمي رئيس ادارهٌ كل التقاط وزارت اطلاعات
3) عليرضا كريمي از افسران عمليات برونمرزي وزارت اطلاعات مستقر در ادارهٌ اطلاعات كرمانشاه و رابط وزارت اطلاعات با تروريستهاي استخدامي عراقي
4) حاجي حامد از اطلاعات تهران
5) رباني از اطلاعات تهران ،
6) مؤمني از ادارهٌ اطلاعات كرمانشاه،
7) باقري از ادارهٌ اطلاعات ايلام
8) نعمت كوهپيكر از اطلاعات گيلانغرب
9) احمدي، از مربيان تروريستها در پادگان عليآباد قم
10) مهدوي و امير از اطلاعات
11) حسن عامري فرماندهٌ تروريستها در محور غرب
12) محمداحمد حسن با نام مستعار ابوذر خالصي فرماندهٌ محور موسوم به مصطفي در قصرشيرين
13) انفال معاون ابوذر خالصي
توجيه تروريستها
مزدوران در طبقهٌ هفتم آپارتمان شمارهٌ 259 در ساختمان دهطبقهيي در ميدان آزادي تهران توجيه شدند. ديدارهاي هماهنگي با تروريستها براي اجراي عمليات در ايلام در چند هتل و از جمله هتل كربلا و دالاهو صورت گرفته بود.
انفجارهاي پاريس
در دي و بهمن65 موجي از سوءقصد و انفجار پاريس را در بر گرفت. يكي از مسئولين اين انفجارها بهنام فؤادعلي صالح در حين حمل مواد منفجره دستگير شد و لطفيبن خلاء يكي ديگر از آنها خود را به پليس فرانسه تسليم كرد. آنها فاش ساختند كه طرح بمبگذاريهاي فرانسه را ريشهري وزير اطلاعات با رفيق دوست وزير سپاه به رفسنجاني و خامنهاي دادهاند تا به اين ترتيب فرانسه را مجبور كنند كه تسليم خواستهاي جمهوری اسلامی بر سر ميز مذاكره بشود. اين طرح توسط شخص خميني مورد تصويب قرار گرفت و سپس به اجرا در آمد.
فؤادعلي صالح و لطفيبن خلاء در يك مصاحبهٌ تلويزيوني تصريح كردند طرح كشتن شيراك نخست وزير وقت فرانسه، ميشل دُبره وزير كشور فرانسه و لوران فابيوس نخست وزير سابق اين كشور را داشتهاند. آنها همچنين در نظر داشتند مـركز هستهيي پاريس را منفجر كنند كه طبق ارزيابي خودشان 10هزار كشته به همراه ميداشت.
ترور دو خلبان ايراني
علياكبر محمدي خلبان سابق رفسنجاني كه در آلمان پناهنده شده بود صبح روز جمعه 26دي سال 65 در شهر هامبورك آلمان با اصابت 6گلوله از نزديك ترور شد. گفته میشود رفسنجاني بوسیله وزارت اطلاعات از خلبان فراري خود انتقام گرفت.
سال بعد در 19مرداد سال66 احمد طالبي خلبان F14 كه در سوئيس پناهندهٌ سياسي بود، بهوسيلهٌ دو مرد ناشناس در مقابل هتل ادلويس در محله دهپاكي ژنو بهضرب گلوله بهقتل رسيد.
پليس در كنار جسد وي يك كلاه كاسكت پيدا كرد. بعداز ترور دكتر كاظم رجوي در ژنو نيز تروريستها كلاه كاسكت مشابه از خود بهجاي گذاشتند.
دخالت در امور داخلي كشورهاي عرب و مسلمان
تلاش براي بيثبات كردن كشورهای عربی و مسلمان و انجام عمليات تروريستي عليه آنها بخش ديگري از كارهای وزارت اطلاعات در زمينهٌ صدور تروريسم است.
مذاكره حول گروگانها
مذاكره و چانهزني حول گروگانهاي خارجي در لبنان يكي از كارهاي وزارت اطلاعات بود. يكي از مسئولان اين مذاكرات سعيد امامي است.
1- در بهمن66 سعيد امامي با رونالد دوما وزير خارجهٌ سابق فرانسه كه آنموقع مشاور رئيس جمهور بود در ژنو ملاقات ميكند. شاهد C تصريح ميكند در فوريه88 (بهمن66) به اتفاق سعيد امامي با دوما در ژنو ملاقات كرديم موضوع مذاكرات آزادي گروگانهاي فرانسوي در لبنان بود…
2- مذاكرات سعيد امامي با مقامات آلماني در مورد گروگانهاي اين كشور در لبنان در مرداد ماه67 .
شاهدC ميگويد بههمراه امامي به آلمان مسافرت كرده و با سياستمداران (حزب سوسيال دموكرات) به نامهاي ويگل و اپلر ملاقات كرده است.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي
بر اساس منابع مجاهدین يكي از وظايف ارگانهايی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، مجمع جهاني اهلالبيت، مجمع التقريب بينالمذاهبالاسلامي، رايزنهاي فرهنگي، بنيادهاي مختلف و ... جذب و انتخاب نيروهايي است كه پس از يكسري آموزشهاي اوليه و چكهاي اوليهٌ امنيتي به نيروي قدس و يا وزارت اطلاعات تحويل ميشوند. در اسفند73 خامنهاي دستور داد كه با ادغام 5 ارگان ويژهٌ تروريسم و صدور بنيادگرايي، در يكسازمان واحد بهنام «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي»، بر دامنهٌ صدور بنيادگرايي و تروريسم افزوده شود.[۴۷] اين 5سازمان كه تا آن زمان بهطور جداگانه زير نظر خامنهاي فعاليت ميكردند، عبارتند از:
1ـ «سازمان تبليغات اسلامي» كه وظيفهٌ اصلي آن جذب مخالفان در كشورهاي اسلامي است. فعال كردن جريانهاي بنيادگرا عليه صلح خاورميانه، در رأس اهداف اين سازمان قرار دارد.
2ـ «مجمع جهاني اهلبيت» كه فعاليتهايش برروي مسلمانان شيعه در كشورهاي مختلف متمركز است.
اين مجمع عوامل مورد نظر جمهوری اسلامی را از ميان شيعيان كشورهاي مختلف انتخاب ميكند و آنها را بهايران ميبرد و وارد اردوهاي آموزشي مينمايد. در اين اردوها، سردمداران نيروي قدس و وزارت اطلاعات، شركتكنندگان را مورد ارزيابي قرار ميدهند و مزدوراني را كه براي اهداف خود مناسب تشخيص ميدهند، استخدام ميكنند. رياست مجمع جهاني اهلالبيت از بدو تأسيس تا مرداد78 با محمدعلي تسخيري (آخوند) بود و از 24مرداد78 علياكبر ولايتي به رياست آن منصوب شد.
3ـ «مجمع التقريب بينالـمذاهب الاسلاميه» كه وظيفهٌ جذب عوامل غيرشيعه را برعهده دارد.
4ـ «دفتر تبليغات اسلامي قم»، وظيفهٌ اعزام مبلغ و آخوند بهكشورهاي خارجي را برعهده دارد.
5ـ «معاونت بينالـملل وزارت ارشاد كه از طريق رايزنيهاي فرهنگي در كشورها مسئوليت ترويج بنيادگرايي در خارج از مرزها را بهعهده دارد و تحت نظر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي عمل ميكند.
تسخيري، رئيس دفتر روابط بينالـمللي خامنهاي، از سال74 تا 2مهر80 رياست اين سازمان را بهعهده داشت. از اين تاريخ محمدي عراقي (آخوند) رياست اين سازمان را بهعهده گرفت.
محمدي عراقي از زمان خميني تا سال71 نمايندهٌ وليفقيه در سپاه بود و از سال71 تا مهر80 رياست سازمان تبليغات اسلامي را بهعهده داشت. و تسخيري رياست مجمعالتقريب اسلامي را از 2مهر80 بهعهده گرفته است.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، علاوه بر رايزنهاي فرهنگي، از طريق خانههاي فرهنگ و شركتها و كتابخانههايي كه در كشورهاي خارجي بهوجود آورده است، عناصر مستعد را براي شبكههاي تروريستي و تبليغاتي رژيم، عضوگيري ميكند. مسافرت مأموران اين سازمان تحت عنوان خبرنگار و وابستههاي فرهنگي، با پاسپورت و ويزاهايي كه توسط وزارت خارجه دراختيار آنها گذاشته ميشود، انجام ميشود. اين سازمان در ايجاد شركتهاي پوششي براي عمليات تروريستي با وزارت اطلاعات و نيروي قدس همكاري نزديك دارد.
وزارت خارجه در خدمت تروریسم
ناظران در بررسی ارگانهای دستاندرکار تروریسم جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که وزارت خارجه يكي از پايههاي اصلي تروريسم این نظام است. يكي از نفرات اصلي تصميمگيري ترورها در شوراي عالي امنيت وزير خارجه است و از طرف ديگر هماهنگ با كميتهٌ عمليات ويژه امكانات لجستيك ترورها را فراهم ميكند.
يكم. سفارتخانهها
نظام متناسب با امكانات كشور ميزبان، از سفارتخانهاش براي مأموريتهاي مختلف اطلاعاتي، عملياتي و لجستيكي در طرحهاي تروريستي، استفاده ميكند.وزارت اطلاعات بهطور گسترده از مصونيت ديپلوماتيك و پاسپورت ديپلوماتيك براي تروريستهاي خود و نيز از بستههاي ديپلوماتيك براي نقل و انتقال تسليحات و تجهيزات تروريستي و ارسال پول نقد استفاده ميكند. براي سالها سفارت جمهوری اسلامی در آلمان بهعنوان مركز اصلي فعاليت تروريستي این نظام دراروپا عمل ميكرده است. در گزارشي كه در سازمان اطلاعات داخلي آلمان (BFV) در مهر73 به دادگاه ميكونوس داد، آمده است: «وزارت اطلاعات، نيروي قدس و سازمان اطلاعات نظامي داراي مقرهاي قانوني و غيرقانوني در آلمان هستند و مقر بن (سفارت جمهوری اسلامی) در آينده نيز مركز فعاليتهاي سازمانهاي اطلاعاتي ايران باقي خواهد ماند» در ادامهٌ اين گزارش آمده است:
«هر سه سازمان اطلاعاتي (وزارت اطلاعات - قدس و اطلاعات نظامي) پايگاههاي ديگري نيز در آلمان دارند، پايگاههاي امنيتي كه زير نظر سفارت قرار دارند عبارتند از: كنسولگري هامبورگ، برلين، فرانكفورت و مونيخ. در مؤسسات و شركتهاي دولتي و نيمهدولتي زير هم اعضاي سازمان اطلاعاتي شناسائي شدهاند:
- مركز تجاري ايري در هامبورگ IRI-TRADE-Center
- دفتر كيهان بينالمللي در هامبورگ
- دفتر كشتيراني ايران در هامبورگ
- دفتر تلويزيون ايران در بن
- شركتهاي متعدد دولتي و نيمهدولتي (از جمله ونا در دوسلدورف)
- سازمان صنايع نظامي در دوسلدورف
- شركت ITS در دوسلدورف
- شركت رشد در دوسلدورف
- ايران اير در فرانكفورت
- شركت ونا همواره در جريان ترورهاي جمهوری اسلامی قرار داشته و با طبقهٌ سوم سفارت این نظام در بن كار مي كرده و رابطه داشته است».
ساير ارگانهاي جمهوری اسلامی در خارج كشور در خدمت تروریسم
دستگاه تروريستي جمهوری اسلامی در صورت لزوم ديگر ارگانهاي خارج كشوري را نيز در پيشبرد اهداف تروريستياش مورد استفاده قرار ميدهد
-اعضاي اتحاديههاي انجمن اسلامي دانشجويان پايهٌ نيرويي فعاليتهاي اطلاعاتي و تروريستي جمهوری اسلامی را تشكيل ميدهند و سران انجمن اسلامي از مزدوران وزارت اطلاعات در آن كشور هستند بهعنوان نمونه، در گزارش سازمان اطلاعاتي داخلي آلمان (BFV) آمده ا ست كه: «حدود 10نفر از اعضاي اتحاديههاي انجمن اسلامي كه حلقهٌ رهبري را در خاك آلمان تشكيل ميدهند با مقر بن- وزارت اطلاعات- كار ميكنند».
از دفاتر خبرگزاري و راديو تلويزيون نظام براي جمعآوري اطلاعات و شناسائي استفاده ميشود.
-هواپيمايي جمهوری اسلامی (ايران اير) نيز حل ترددات تروريستها در پوش كارمندان اين شركت را بهعهده دارد و محمولههاي ارگانهاي اطلاعاتي و تروريستي را جابجا ميكند
-دفاتر بانكهاي دولتي در خارج نيز در تأمين نيازهاي مالي اضطراري تروريستها مورد استفاده قرار ميگيرند.
-كنسولگريها نيز از اهرم تمديد پاسپورت و ويزا براي استخدام مزدور از ميان ايرانيان مقيم خارج استفاده ميكنند.
-مراكز فرهنگي و مساجد وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي براي جذب اتباع مسلمانان ديگر كشورها مورد استفاده قرار ميگيرد.
-رايزنهاي فرهنگي و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در كشورهاي مختلف، در جذب عناصر خارجي براي سرويسهاي اطلاعاتي این نظام فعال هستند.
- ↑ نظري به سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، جواد منصوري، انتشارات اميركبير، 1365، ص51
- ↑ در همين سال بيش از 400تن از زائران خانه خدا در اثر اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی با استفاده از پوشش زائران از جمله اقدام برای اشغال کعبه که منجر به مقابله پلیس سعودی شد در مكه به قتل رسيدند.
- ↑ روزنامهٌ جمهوري رژيم در 11بهمن1367 در گزارشي در بارهٌ «كنفرانس انديشهٌ اسلامي» در لندن
- ↑ ارگانهاي اصلي که در این تصمیمگیریها شرکت دارند: -دفتر ويژهٌ خامنهاي -وزارت اطلاعات - نيروي قدس (قرارگاه نصر و رمضان) -وزارت خارجه -سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي -بنياد مستضعفان
- ↑ نمونه ۱ : در تير72 در شوراي عالي امنيت نظام تصميم به تشديد عمليات تروريستي عليه مجاهدين گرفته شد و بهدنبال آن حسن روحاني دبير شوراي عالي امنيت رژيم اعلام كرد «از اين پس، پيشاز آنكه دشمنان بهفكر توطئه و تجاوز باشند، به آنها حمله كرده و آنها را نابود خواهد كرد». مسئول كميسيون خارجهٌ شوراي ملي مقاومت ايران براساس اسناد تایید شده در 19مرداد73 در يك كنفرانس مطبوعاتي در واشينگتن عنوان کرد كه «انفجار بوئنوسآيرس در تهران طراحي شد و نيروي قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه در آن شركت داشتند. اين طرح در مراحل پاياني به تأييد شوراي عالي امنيت رژيم، كه رياست آن با رفسنجاني بود، رسيد. سفارت ج.ا. در آرژانتين و وزارت خارجه در نقل و انتقال تروريستها و پشتيباني آنها از نظر تأمين مواد منفجره، نقش داشتند....».
- ↑ نمونه ۲ : اظهارات هاشم علوي معاونت امنيت وزارت اطلاعات (جانشين سعيد امامي) در «همايش كوثر» در شهريور78، خطاب به فرماندهان اطلاعاتي نيروي انتظامي این امر را تایید میکند: در آن شرايط (پس از انفجار) تا شروع اقدام موشكي ما 24ساعت فرصت داشتيم كه نيازمند اخذ تأييدات مسئولين درجهٌ يك نظام بوديم كه از طريق گردشكاري كه توسط دوستان سپاه انجام شد، نظر مثبت مقام معظم رهبري را مطلع شديم كه ارجاع داده بودند به شوراي امنيت ملي و به لطف خدا شوراي امنيت ملي با جلسهيي كه بههرحال عليرغم محدوديت زماني شايد جزو نوادر تصميماتي بوده كه با رأي كامل در جهت اين برخورد ما قدم به پيش گذاشت...».
- ↑ نمونه ۳ : دادگاه ميكونوس رای داد که سران وقت جمهوری اسلامی، خامنهاي، رفسنجاني، ولايتي و فلاحيان در ماجراي ميكونوس دست داشتهاند. در 21فروردين76، در پايان محاكمهٌ چندسالهٌ موسوم به «ميكونوس»، يك دادگاه فدرال در برلين در رأي خود تصريح كرد دستور ترور مخالفان ايراني در خارج از ايران توسط كميتهيي از سران جمهوری اسلامی شامل رهبر و رئيس جمهور و وزير خارجه و وزير اطلاعات صادر ميشود. همچنين قاضي تحقيق سوييس در تابستان همان سال اعلام كرد دستور ترور دكتر كاظم رجوي، توسط بالاترين مقامات جمهوری اسلامی صادر شده است.
- ↑ کارشناسان اعتقاد دارند بر اساس آموزشهايي كه جمهوری اسلامی به تروريستها ميدهد، بهخاطر حفظ اسرار و جلوگيري از شناختهشدن و بهمنظور پيشبردن مأموريتهاي خود مجاز به شرابخواري يا كارهاي «غيراخلاقي» و «خلاف شرع» هستند. این نوع کارها در داخل ايران مجازات سنگسار يا شلاق و اعدام در ملأعام دارد. اين اقدامات بر اساس فتواهاي افرادی همچون مشكيني و شوراي فقهاي دفتر خامنهاي براي اين تروريستها مجاز شمرده ميشود
- ↑ نمونه ۴ : دفتر مجاهدين خلق در پاريس در روز پنجشنبه 16اسفند75 با انتشار اطلاعيهيي اعلام کرد: «... تصميم به حملهٌ موشكي به قرارگاههاي ارتش آزاديبخش در اسفند75 در پي تشكيل جلسات متعدد شوراي عالي امنيت رژيم بهرياست خامنهاي و با حضور رفسنجاني در هفتههاي اخير اتخاذ شده است....».
- ↑ محسن رضايي همزمان بهدستور خميني بههمراه چند تن ديگر از نفرات خميني مانند محمد باقر ذوالقدر (قائممقام كنوني سپاه)، بهزاد نبوي، محمد سلامتي، مصطفي تاجزاده و آقاجري سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را درست كردند که سازمان مجاهدین خلق معتقد است برای علم کردن در برابر این سازمان بوده است. اكثر افراد اين جناح كه امروز بهعنوان جناح دوم خرداد شناخته ميشوند، در اطلاعات سپاه بههمراه محسن رضايي بهدنبال شكار مجاهدين و نيروهاي انقلابي در داخل كشور و بهدنبال صدور ترور و فرهنگ نظام به خارج از مرزهاي ايران بودند. زماني كه خميني بنابه مصالحي گفت سپاه در سياست دخالت نكند وي رسماً اعلام كرد كه از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي خارج ميشود.
- ↑ چند سال بعد طي مصاحبهيي یکی از افراد خارجی تیمهای ترور وابسته به سپاه از فرانسه گفت كه اگر رئيس جمهور فرانسه را هم بخواهد، ميتواند كت بسته تحويل رژيم بدهد، اما دسترسي به رجوي امكانپذير نيست.
- ↑ نمونه: در سال1364 دبير اول سفارت اردن در تركيه ترور شد، در سال65 علي كنت ايراني همراه عدنان موسي سليماني بهعنوان متهمين اين ترور دستگير شدند. علي كنت افشا كرد كه رابطش در سفارت رژيم در آنكارا «جواد جوان» كاردار سفارت رژيم در آنكارا است. بعداز دستگيري علي كنت جواد جوان از تركيه فرار كرد. روزنامهٌ حريت 4آذر65 نوشت «رهبر واقعي جهاد اسلامي، رئيس مجلس ايران، رفسنجاني است. علي كنت تروريست ايراني نيز گفت رهبر جهاد اسلامي رفسنجاني است».
- ↑ معاونت آموزش اين نيرو مسئوليت آموزش سياسي - ايدئولوژيك، نظامي و همچنين سازماندهي در تيمهاي ترور را بهعهده دارد. بههمين خاطر از ابتداي تأسيس نيروي قدس معاونت آموزش يكي از جديترين و فعالترين بخشهاي اين نيرو بوده است. معاونت آموزشي سپاه قدس علاوه بر نقاط مختلف ايران، مراكز آموزشي خود را در بسياري از كشورهاي خارجي از جمله سودان، لبنان و بوسني راهاندازي كرده است. نيروي قدس و وزارت اطلاعات در هماهنگي با وزارت خارجه ترتيباتي ميدهند تا افراد عضوگيري شده بهطور مخفيانه به ايران وارد و خارج شوند. بسياري از آنها از طريق كشورهاي واسط و با پاسپورتهايي كه ايران در اختيار آنها قرار ميدهد وارد ايران ميشوند. اين افراد با همين پاسپورت به كشور واسط باز ميگردند و از آنجا با پاسپورتهاي ديگر به مقصد مورد نظر خود حركت ميكنند. از اواخر سال74 جمهوری اسلامی به منظور اينكه امكان آموزش تعداد بيشتري از اين افراد را فراهم كند و همينطور از لو رفتن اين نفرات در جريان رفت و آمد به ايران جلوگيري كند، به تربيت مربياني پرداخت كه بتوانند آموزشهاي لازم را در مراكزي كه جمهوری اسلامی در كشورهاي ديگر از جمله لبنان، بوسني و سودان راه انداخته است، منتقل كنند.
- ↑ نمونه: سپاه پنجم قدس با همكاري وزارت اطلاعات علياكبر قرباني و زهرا رجبي دو عضو مجاهدین را در ترکیه به قتل رساندند. در جريان محاكمهٌ شماري از تروريستها در تركيه كه در قتل علياكبر قرباني و تعدادي از روزنامهنگاران و مقامات سياسي در تركيه، مسئوليت داشتند نقش سپاه قدس، وزارت اطلاعات و ديپلوماتهای جمهوری اسلامی در آنكارا و استانبول افشا شد. يكي از تروريستهاي دستگير شده نجمي اسلان اعتراف كرد كه بهوسيله نمايندگي فرهنگي سفارت جمهوری اسلامی در آنكار به ايران رفته و در آنجا آموزش نظامي ديده است. يكي از تروريستها كه در ربودن علياكبر قرباني شركت داشت بهنام «شكر» بعداز دستگيري اعتراف كرد پس از ترور چتين امج (روزنامهنگار ترك كه در تاريخ16 اسفند 1368 در حين پياده شدن از اتومبيل ترور شد) به ايران فرار كردم و سپس با پاسپورت ديپلوماتيك دوبار ديگر به تركيه آمدم.
- ↑ خانم سروناز چيتساز، نمايندهٌ شورايملي مقاومت در آمريكا، در سال1376 طي يك كنفرانس مطبوعاتي نقش پاسدار شريفي در انفجار خبر را افشا کرد. بعداز اين افشاگري بود كه جمهوری اسلامی مأموريت او را عوض كرد.
- ↑ سپاه پاسداران در لبنان پس از عراق، لبنان يكي از اصليترين كشورهاي اسلامي و عربي است كه همواره كانديداي مهمي براي گسترش و تروريسم مد نظر جمهوری اسلامی بوده است. يكي از حوزههاي فعاليت اطلاعات سپاه پاسداران از ابتدا، لبنان بود. جنگ داخلي لبنان و عدم وجود يك حكومت مركزي مقتدر، زمينهٌ مساعدي براي این دخالتها فراهم ميكرد. در تاريخ 16خرداد سال61 بهدستور شخص خميني با شعار و با هدف برقراري جمهوري اسلامي در لبنان، يك تيپ سپاه پاسداران بهنام «تيپ (ضد) محمد رسولالله» به فرماندهي پاسدار حسين مصلح كه تحت نظر اطلاعات سپاه كار ميكرد به لبنان اعزام نمود. انفجارهاي پياپي در لبنان، از جمله انفجار سفارت آمريكا و مقر تفنگدارهاي دريايي اين كشور و انفجار مقر فرانسويها در لبنان، گروگانگيري و بهقتل رساندن اتباع خارجي در اين كشور اكثراً توسط همين تيپ انجام شده است. پاسدار مصلح شخصاً فرماندهي انفجار مقر تفنگداران آمريكايي در بيروت در سال1983را برعهده داشت.
- ↑ يكي از وظايف ارگانهایی که در پیشبرد تروریسم جمهوری اسلامی عمل میکنند، جذب و انتخاب نيروهايي است كه پس از آموزشهاي مقدماتي و كنترل اوليه امنيتي به نيروي قدس و يا وزارت اطلاعات تحويل ميشوند. نيروي قدس و وزارت اطلاعات در هماهنگي با وزارت خارجه ترتيباتي ميدهند تا افراد عضوگيري شده بهطور مخفيانه به ايران وارد و خارج شوند. بسياري از آنها از طريق كشورهاي واسط و با پاسپورتهايي كه ايران در اختيار آنها قرار ميدهد وارد ايران ميشوند. اين افراد با همين پاسپورت به كشور واسط باز ميگردند و از آنجا با پاسپورتهاي ديگر به مقصد مورد نظر خود حركت ميكنند
- ↑ علاوه بر اینها صدها خانهٌ مخفي در تهران و ديگر استانهاي كشور، بهخصوص در استانهاي مرزي در اختيار دارند كه در آنها تروريستهاي خود را آمادهسازي ميكنند.
- ↑ آخوند محمد حجازي در ابتدا در دفتر خميني به كار اشتغال داشت. وي به همراه ريشهري و فلاحيان و سعيد امامي و پورمحمدي و حسين شريعتمداري از اولين مؤسسان وزارت اطلاعات بود. در دورهٌ ريشهري معاونت خارجي وزارت اطلاعات را بهعهده داشت كه محور فعاليتهايش در خارج كشور و بهخصوص فرانسه عليه مسعود رجوي بود. در سال72 پس از استقرار مریم رجوی در پاریس ، كميتهٌ عمليات ويژه به رياست حجازي اقدامات سياسي و اطلاعاتي گستردهيي را عليه اقامت مریم رجوی در فرانسه سازمان داد و از جمله با راهاندازي حركات ايذايي عليه سفارت فرانسه، تلاش كرد اين كشور را تحت فشار قرار دهد. حجازي براي مذاكره پيرامون آزادي دو قاتل دكتر كاظم رجوي از دولت فرانسه، شخصاً در رأس يك هيأت به فرانسه رفت. مجاهدین مدعی هستند طرح كشتن كشيشان و انفجار حرم امام رضا در مشهد و نسبت دادن آن به مجاهدين كه از سوي وزارت اطلاعات به اجرا درآمد، متعلق به آخوند حجازي است.
- ↑ وي از اوايل اسفند1357 تا آذرماه1358 در دادگاههاي انقلاب گچساران، دزفول، بهبهان، خرمآباد، بروجرد و رشت به جنايت مشغول بود و سپس موظف به سازماندهي دادسراهاي ارتش شد. وي در اين سمت شمار زيادي از پرسنل مردمي و ناراضي ارتش را تصفيه يا دستگير و اعدام نمود.
- ↑ از جملهٌ اين 40نفر ميتوان از سعيد حجاريان، خسرو تهراني، محمد هاشمي (برادر رفسنجاني)، حسين شريعتمداري، علي فلاحيان و آخوند حجازي نام برد. ريشهري بهمدت يكسال با استفاده از كادرهاي اطلاعات نخستوزيري، اطلاعات سپاه، اطلاعات دادستاني، كميتهٌ شهرباني و باقيماندههاي ساواك شاه وزارت اطلاعات را سازماندهي كرد.
- ↑ و با استفاده از همين امكانات در موضع رياست دفتر ويژهٌ خامنهاي ترور دكتر كاظم رجوي را دنبال كرد. آخوند محمد حجازي همچنين در جريان مراسم دورتموند مجاهدين در سال74 مسئول طراحي ترور مریم رجوی در آلمان بود كه به همين منظور همراه تقوي رئيس ادارهٌ تروريسم وزارت اطلاعات به آلمان آمده بود كه با افشاگري مجاهدين خنثي گرديد.
- ↑ وي در همايش كوثر در سال78 تصريح كرد معاونت امنيت را در5 ادارهٌ كل سازماندهي كردهايم و تمام تلاش ما براي تقويت جدي مجموعهٌ ادارهٌ كل نفاق (مبارزه با مجاهدين) ميباشد. وي در همين همايش تصريح كرد كه انفجار اتوبوس مجاهدين در بغداد و موشكباران قرارگاه مجاهدين در خرداد 78 را اين معاونت طراحي و اجرا كرده است.
- ↑ ايجاد شبكههاي جاسوسي و اطلاعاتي در خارج كشور و بهراه انداختن دستههايي تحت نام «اعضاي سابق مجاهدين» وبکارگیری آنها عليه مجاهدين و مقاومت ايران و زمينهسازي اقدامات تروريستي از اقدامات وزارت اطلاعات در خارج كشور است
- ↑ وزارت اطلاعات طي سالهاي گذشته بارها مراكز مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي ايران در خاك عراق را با كاتيوشا مورد حمله قرار داده است.
- ↑ سعيد امامي رياست معاونت داخلي وزارت اطلاعات در زمان رفسنجاني قتلهاي زنجيرهيي در داخل و ترورهاي وزارت اطلاعات در خارج را در هماهنگي كامل با حجازي دفتر ويژهٌ خامنهاي دنبال ميكرد. از جمله طرحهايي كه مستقيماً توسط سعيد امامي بهاجرا درآمد، طرح ترور دكتر كاظم رجوي و طرح انفجار حرم امام رضا و قتل كشيشان ميباشد.
- ↑ محمود رجبي همان كسي است كه در سالهاي بعد در جريان قتلهاي سياسي و زنجيرهيي دست داشت و از او با نام مستعار محمدي نيز اسم برده ميشود. وي كه در جريان اين قتلها دستگير شده بود، بهخاطر شركتش در ترورهاي خارج كشور و برای جلوگیری از افشا شدن نقش نظام در اين ترورها سريعاً آزاد شد.
- ↑ گوآسمي يك فرانسوي الجزايريالاصل بود و سوتلو نمايندهٌ گروه آكسيون ديركت (عمل مستقيم) فرانسه». چنانكه در گزارشهاي رجبي آمده بهعلت عدم امكان نفوذ در مجاهدين و هشياري آنها طرحهايش عليه مسعود رجوی موفق نميشود.
- ↑ نقش جاسوس پليس در ترور كاظم رجوي روزنامهٌ تريبيون دوژنو 17مرداد 76: «يك پليس زن اهل ژنو همراه همسر ايراني خود، در 30ژوئن بهدستور كارلا دل پونته، دادستان كنفدراسيون، بهاتهام جاسوسي دستگير شدند. پساز سهروز بازداشت آنها آزاد شدند. .... 7سال پساز قتل رجوي، قاضي شاتلن به اين نتيجه رسيد: امكان زيادي دارد كه يك شبكهٌ جاسوسي در سوئيس وجود داشته باشد. او وزارت عمومي كنفدراسيون را كه تنها نهاد ذيصلاح در اين امور است مطلع ساخت. سپس خانم كارلا دل پونته تحقيقات خود را آغاز كرد. در تاريخ سوم ژوييه وزارت عمومي اين خبر را اعلام كرد: اين ظن وجود دارد كه مخالفان رژيم ايران در سوئيس مورد جاسوسي قرار گرفتند.… اكنون ميدانيم كه تنها دونفر دستگير شدهاند: آن پليس زن و همسرش. اين دستگيريها در بامداد 30ژوئن (9 تير 76) در منزل اين زوج صورت گرفت…» شاهدC در شهادتي كه در آلمان و سوئيس داده گفت: من يقين دارم كه اطلاعات بسياري در ارتباط با جاسوسي در مورد (كاظم) رجوي از طريق اين كارمند پليس در ژنو (به رژيم) رسيده است. من اين اطلاعات را ابتدا از محمود رجبي بهدست آوردم. در سال1991 زماني كه او رئيس دفتر رياست جمهوري در فرودگاه مهرآباد تهران بود، به من گفت كه اطلاعات مشروحي در رابطه با كاظم رجوي از منبع نزد پليس سوئيس بهدست آورده است. او از اين منبع تحت عنوان "حاجخانم" نام ميبرد. همچنين در دفتر شركت سمساكالا با هادوي و كمالي صحبت داشتيم، كمالي گفت "ما رجوي را شكست داديم". و اضافه كرد "حاج خانم" در اين رابطه بهما كمك كرده است. بخصوص در رابطه با ترددات رجوي. در سال 1992 (71)، من براي ديداري به ساختمان 15 واواك رفته بودم. چون بايستي هرازگاهي خودم را به واواك معرفي ميكردم، از اين فرصت استفاده كردم براي اينكه با دوستان قديميام در واواك در ساختمان15 درخواست صحبت كنم. وقتي كه نزد دوستم رسيدم، متوجه شدم كه كمالي نزد اوست از كمالي پرسيدم با ژاك سوتلو كه من رابطه با او برقرار كرده بودم، چه كرده است؟ (ژاك سوتلو از اعضاي گروه فرانسوي آكسيون ديركت بوده كه با رژيم رابطه داشته است). كمالي (قاتل دكتر كاظم كه فرانسه او را به رژيم پس داد) پاسخ داد كه يك منبع نزد پليس فرانسه داشته، كه از طريق او، ما (واواك) در ارتباط با يك منبع در پليس سوئيس قرار گرفتهايم و ميخواست نشان دهد كه ما با اين منبع تا به كجا رسيدهايم. براي اثبات حرفهايش، او از يك پرونده عكسي درآورد كه از فاصلهٌ نزديك گرفته شده بود و كاظم رجوي را در آشپزخانه منزلش نشان ميداد در حالي كه يك فنجان چاي در دست داشت. آن يك عكس رنگي بود كه در آن نيمي از يك سماور نيز ديده ميشد. اين عكس را از پشت يكي از درهاي آشپزخانه از بيرون ساختمان گرفتهاند. من احساسم اين بود كه عكاس در بيرون ساختمان بوده، شايد در يك حياط يا در خيابان و يا جاي ديگر. من يكبار عكسي از يك زن در دفتر سعيد اسلامي (امامي) يكي از جانشينان فلاحيان، ديدم. در اين رابطه گفته شد كه او منبعي در پليس سوئيس است. ولي توضيح داده نشد كه آن زن در كيس كاظم رجوي شركت داشته است.
- ↑ آموزش تروريستها در مدرسهٌ ضدجاسوسي در پادگان لويزان و مركز آموزشي آبيك در مدرسهٌ لويزان آموزش تئوريك اطلاعات و ضداطلاعات توسط سركردگان ارتش به جاسوسان و تروريستها داده ميشود. دورهٌ كامل آموزشي جاسوسي ـ تروريستي مدرسهٌ ضدجاسوسي واقع در پادگان لويزان شامل 5قسمت ميباشد كه سومين قسمت آن مربوط به كاربُرد دقيق سلاح در عمليات تروريستي است. اين 12نفر آموزشهاي تئوريك را همراه ساير شاگردان اين مدرسه بهمدت دو ماه زير نظر مستقيم سرهنگ مسعود مزيني گذراندند. اما مراحل پراتيك را بهطور مستقل در "مركز آموزش آبيك" واقع در جادهٌ قديم كرج- قزوين، نرسيده به نيروگاه برق رجايي، طي كردند. در آبيك قزوين پادگاني تأسيس شده كه مانند يك شهر نيمهساخته داراي مغازه، منزل و… ميباشد. خانهها و ساختمانهاي اين شهر كاذباند و فقط نماي ظاهري يك شهر در آن پادگان وجود دارد. در اين شهر، مرحلهٌ نهايي انجام يك ترور مانور ميشود. در اين مانورها، سوژهٌ موردنظر از اجساد بيصاحب انتخاب ميشود و شليك بهطور واقعي روي سوژه انجام ميگيرد. در مانور، عيناً صحنهٌ ترور، چندينبار به اجرا گذارده ميشود. مثلاً اگر شرايط منطقهٌ اصلي ترور، باراني يا يخبندان يا… تشخيص داده شود، مانور نيز در همان شرايط انجام ميشود. به اينترتيب تمام مراحل، مانند رفتن بهداخل منازل و مغازهها، نحوهٌ نزديك شدن به سوژه، فرار و… تماماً مانور ميشود. 12نفر معرفي شده به مزينيراد در اين مركز براي تمرينات به 3تيم تقسيم شده بودند. در دو هفتهٌ اول تمرينات اين 12نفر با موتور انجام ميشد ولي بعداً موتور از ريل تمرينات حذف و بهجاي آن بهوسيلهٌ خودرو تمرينات را ادامه دادند. هر كدام از تيمها در يك خودرو سازماندهي شد. اين 3ماشين روزانه 12ساعت بهطور فشرده با سلاح يوزي در خيابانهاي اين پادگان با آرايش مشخصي حركت كرده و هدف تعيينشدهيي را به رگبار بسته و متواري ميشدند. نحوهٌ آرايش بدين شكل بوده كه ابتدا يك ماشين 3نفره از پيِ سوژه ميآمد و بعد از رسيدن به سوژه آنرا به رگبار ميبست و عبور ميكرد. سپس ماشين دوم با يك تركيب دونفره از كنار سوژه عبور كرده و موفقيت عمل را چك و از انجام موفقيتآميز عمل مطمئن ميشد و تير خلاص شليك ميكرد. با اندكي فاصله، ماشين سوم از اين دو ماشين حركت ميكرد و از صحنهٌ عمليات فيلم ميگرفت. با توجه به فضاي بارندگي در اروپا تمرينات تروريستها زيرِ باران و بر روي جادهٌ لغزنده انجام مي شد. تمرينات دوماه به طول انجاميد و در اين مدت 4 جسد به عنوان سوژه، هدف شليك تروريستها قرار گرفت و همهٌ اين اجساد در اثر كثرت شليك كاملاً متلاشي شدند.
- ↑ عمادالدين طاهرپور041 كيست؟ در دفترچهٌ كُد مدرسهٌ لويزان، كُد041 بهمعناي دوسلدورف آلمان است. طاهرپور يك عامل وزارت اطلاعات است كه در ظاهر يك استراحتگاه را در شهر دوسلدورف آلمان اداره ميكند. اما اين استراحتگاه در واقع سرپل تروريستهاي اعزامي وزارت اطلاعات است. در مواقعي كه وزارت اطلاعات نميخواهد ردي از خودش در ترددها بهجا بگذارد از هتلها استفاده نميكند و از يكسري سرپلها براي اينكار استفاده مينمايد كه يكي از اين مراكز استراحتگاهي است كه توسط عمادالدين طاهرپور در شهر دوسلدورف آلمان داير شده است. ريل استفاده از اين استراحتگاه ايناست كه از سفارت و يا كنسولگريهاي جمهوری اسلامی در آلمان (و بعضي وقتها از ايران يا سفارتخانهٌ كشورهاي ديگر) با طاهرپور تماس گرفته و اطلاع ميدهند كه ميهمان داريم و او از افراد معرفي شده كارت شناسايي نميخواهد. آدرس اين سرپل ارتباطي بهشرح زير ميباشد: SCHTZEN STR35 DUSSULDORF GERMANY دفتر كار عمادالدين طاهرپور در طبقهٌ پايين اين ساختمان است. اين مركز هيچ تابلو و علامت مشخصهيي ندارد. در طبقهٌ دوم اين ساختمان نيز دفتري وجود داشت كه كارهاي پشتيباني و استقرار ميهمانان را برنامهريزي ميكرد و مسئول آن فردي بهنام بنيجاهد بود. عناصر وزارت اطلاعات كه به اين استراحتگاه مراجعه ميكردند، توسط بنيجاهد در يك خانهٌ مسكوني مخفي اسكان داده ميشدند. آدرس يكي از اين منازل مخفي بهشرح زير است: PRIENSGEGRG ST 87 DUSSULDORF GERMANY – به نقل از منابع مجاهدین خلق ایران
- ↑ منابع مجاهدین معتقدند جمهوری اسلامی و شخص خمینی دلايل زيادي براي ترور كاظم رجوي داشتند. چرا که او فعالیت وسیعی در زمينهٌ افشاي نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی از اولين سالهاي حكومت خمینی داشت بهصورتیکه در سازمان ملل در ژنو و در نيويورك و در ديگر مجامع حقوق بشري او کاملا شناخته شده بود. چنانکه همین گزارش میافزاید علیرغم گذشت سالهای طولانی از ترور کاظم رجوی دوستان و همكاران و شاگردان او بيشترين کمک رد پیگیری پرونده نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی دارند.
- ↑ گزارش به رفسنجاني تروريستها بعداز بازگشت به تهران يك گزارش 40صفحهيي از اين ترور براي رفسنجاني تهيه كردند. طبق اين گزارش فرماندهٌ نظامي عمليات از ابتدا دارابي و معاون او علي مصلحي عراقي بود. ابتدا آنها ميخواستند براساس طرح اول يعني تهاجم به خانه عمل كنند. اما در عمل در بين آنها اختلاف بروز كرد و دارابي در نامهيي به تهران نوشت: «بهعلت اصولي نبودن طرح و سوختن طرح شخصاً حاضر به انجام كار نميباشم، آقاي عراقي بههيچوجه رعايت اصول اطلاعاتي را نمينمايد و با افراد بومي رابطه برقرار ميكند…». وي در اين نامه خواهان بازگشت تيم به تهران ميشود. همزمان علي مصلحي به تهران اعلام ميكند از نظر او طرح بدون اشكال است و ميگويد: «گويا آقاي دارابي فكر ميكنند با نبود ايشان كار انجام نميشود». عراقي در گزارشي كه به مسئول برون مرزي وزارت اطلاعات در مورد اشكالي كه دارابي به ارتباطات او با افراد محلي گرفته بود نوشت: «طرح دوستي من با خانم مسئول كرايهٌ وسايل نقليه و خرج كردن 10هزار دلار اجباري بوده است». بهدنبال كنسل كردن طرح توسط دارابي، آخوندزاده بسطي با تهران براي تعيين تكليف تماس ميگيرد. مسئولين وزارت اطلاعات در تهران تأكيد ميكنند كه رفسنجاني خواهان اجراي اين طرح است و روي انجام آن تأكيد ميكند. آخوندزاده بسطي، دارابي را از دور عملياتي خارج كرده و مسئوليت ترور را به تيم مصلحي واگذار نمود. وي ضمن بررسي مجدد، طرح اول را (تهاجم به خانهٌ کاظم رجوی) با توجه به اشكالاتي كه دارابي گرفته بود منتفي كرده و طرح سوم را به اجرا در ميآورد. از اين پس تروريستها بهمدت يكهفته خانه و ترددات کاظم رجوي را بهطور فشرده زير نظر گرفته و مقدمات عملي كار را فراهم ميكنند. طبق طرح، عمليات ترور توسط 3ماشين طراحي شده بود. - يك اتومبيل به فرماندهي شخص مصلحي كه فرماندهي كل عمليات را نيز بهعهده داشت. اين تيم كه از خودرو گلف استفاده ميكرد، تيم آتش را تشكيل ميداد. - اتومبيل دوم به فرماندهي سعيد دانش كه تيم پشتيبان را بهعهده داشت. - اتومبيل سوم كه قرار بود از صحنه فيلم تهيه كند. تروريستها در روز 4ارديبشهت از ساعت 9صبح خانهٌ كاظم رجوی را زير نظر گرفتند. در ساعت11.15 دقيقه دكتر براي مراجعه به بانك از خانهٌ خارج ميشود ولي از خودرو معمول خودش استفاده نميكند و از اتومبيل ديگري استفاده ميكند. مصلحي با ماشين گلف، اين اتومبيل را از خانه تعقيب ميكند. وقتي رجوی براي مراجعه به بانك پياده ميشود، تروريستها مطمئن ميشوند كه سرنشين اين خودرو دكتر کاظم رجوي است. مصلحي با بيسيم بقيه ماشينها را هماهنگ ميكند. دكتر پس از خروج از بانك در يك مغازه مدتي متوقف ميشود، مصلحي تصور ميكند كه تعقيب آنها لو رفته و بههمين خاطر دكتر از مغازه خارج نشده است. بهطوريكه ابتدا تصميم ميگيرد عقبنشيني كنند، اما در همين حين كاظم رجوی از مغازه خارج ميشود و تروريستها ماموریتشان را ادامه میدهند. آرايش خودروهاي تروريستها در بازگشت كاظم رجوی به خانه، خودرو تيم سعيد دانش در پشت ماشين كاظم رجوی قرار ميگيرد و دو گلوله به طرف اتومبيل او شليك ميكند، گلولهٌ اول به انحراف ميرود اما گلولهٌ دوم به خودرو اصابت كرده منحرف ميشود، سومين ماشين تروريستها بهسرعت به خودرو كاظم رجوی ميكوبد. همزمان خودرو مصلحي و سميعي به سمت كاظم رجوی ميآيند، او به سمت چپ ميپيچد و با يك درخت برخورد ميكند، در تمام اين مدت دست دكتر روي بوق ماشين بوده است. سپس دو تروريست از ماشين دانش پياده شده و از دو طرف خودرو كاظم رجوی را به رگبار ميبندند. با اندكي فاصله ماشين سوم از پشت كاظم رجوی آمده و بهدنبال ماشين اول و دوم به حركت ادامه ميدهد. سلاح دشمن يوزي كاليبر9 با صداخفهكُن بوده است. كروكي زير از صحنهٌ عمليات در گزارش 40صفحهيي به رفسنجاني آمده است: معرفي تروريستها الف. ديپلومات تروريستها 1) آخوندهزاده بسطي: محمد مهدي آخوندزاده بسطي متولد1334 از ديپلومات تروريستهاي وزارت خارجه، مديركل سياسي و روابط بينالمللي وقت وزارت خارجه بود، كه مدتي نيز در كشورهاي مختلف سمت سفير داشته است. وي با پاسپورت خدمت بهشمارهٌ006588 به سوئيس مسافرت ميكرد. آخوندزاده بسطي كه فرماندهي و هماهنگي ارگانهاي مختلف در ژنو را بهعهده داشت، در 8شهريور1368 براي ارزيابي طرح ترور به ژنو آمد و در 28فروردين1369 (6روز قبل از ترور) مجدداً با پرواز ايراناير با بليت شمارهٌ (831174 4261 096) وارد ژنو شد. در اين پرواز سعيد دانش و ناصر پورميرزايي نيز حضور داشتند. وي به همراه هادي نجفآبادي در هتل اينتركنتينانتال كه از قبل توسط كنسول رژيم در ژنو محمد ملائك رزو شده بود، مستقر شد. وي چند ساعت پس از عمليات با پرواز ايراناير737 همراه هادي نجفآبادي به تهران بازگشتند. 2) محمدعلي هادي نجفآبادي: متولد1327 سفير وقت رژيم در امارت متحدهٌ عربي با پاسپورت ديپلوماتيك006646 چند روز قبل از 4ارديبهشت، از ابوظبي به ژنو آمد و در همان هتل اينتركنتينانتال به آخوندزاده بسطي پيوست. وي در فاصلهٌ31 فروردين تا 4ارديبهشت تماسهاي تلفني متعددي با تهران داشته است و بعداز هر تماس با سيروس ناصري نمايندهٌ رژيم در دفتر سازمان ملل در ژنو ارتباط ميگرفته است. 3) سيروس ناصري:متولد1334 تهران ، نمايندهٌ رژيم در دفتر سازمان ملل در ژنو در زمان ترور پروفسور كاظم. سيروس ناصري شخصاً كينهٌ عميقي از دكتر رجوي بهدل داشت. چرا كه همهٌ دجالگريهاي رژيم را در سازمان ملل ژنو خنثي ميكرد و ماهيت ديپلومات تروريستهاي رژيم از جمله سيروس ناصري را برملا ميكرد. اين مزدور بهدنبال محكوم شدن رژيم در كميسيون حقوق بشر، دكتر كاظم را علناًتهديد كرد و گفت "خواهي ديد! ميكشيمت". 4) كريم آبادي: كنسول وقت رژيم در ژنو، سلاح تروريستها را با استفاده از محمولههاي ديپلوماتيك تأمين كرده بود و بليتهاي آنها را براي بازگشت به تهران رزرو كرده بود. قابل توجه اينكه مقاومت ايران در همان زمان نوار مكالمهٌ كريم آبادي با يكي از تروريستها راجع به شهادت دكتر كاظم را افشا نمود. ب- تروريستها: اسامي تروريستها، اسامي است كه با آن نام پاسپورت برايشان صادر و به ژنو مسافرت كردهاند. 1) علي مصلح عراقي فرماندهٌ نظامي ترور در صحنه: متولد1326 تهران با پاسپورت خدمت 056503 به ژنو مسافرت كرد. وي كه ابتدا معاون عمليات بود بعداز مخالفت دارابي با انجام ترور، بهعنوان فرماندهٌ عمليات مشخص شد و روز قبلاز عمليات (3ارديبهشت) به هتلي كه محمد رضواني از قبل در آن اقامت داشت رفت و با او در آنجا ساكن شد. در ساعت13.50 روز 4ارديبهشت69 بلافاصله بعداز جنايت، وي با پرواز سوئيساير شمارهٌ434از فرودگاه ژنو همراه با رضواني، عليرضا همداني بياني و ناصر پورميرزايي، بهقصد وين پرواز كردهاند. 2) سعيد دانش متولد سال1333 تهران است. وي با پاسپورت خدمت به شمارهٌ0642393 كه در تاريخ 20فروردين69 صادر شده بود در روز 21فروردين69 با پرواز ايراناير و همراه با صمدي، رضواني، بياني همداني، پورشفيعي و پورميرزايي به ژنو وارد شد. شماره بليت هواپيمايي وي 8919604261096 بود. جالب است كه اكثر پاسپورتهاي خدمت در يك روز يعني 20فروردين69صادر شده بود. دانش بعداز عمليات با پرواز734 ايراناير به تهران بازگشت. در پرواز سوئيساير به وين هم يك صندلي براي وي رزرو شده بود كه از آن استفاده نكرد. 3) عليرضا بياني همداني متولد1337 تهران كه پاسپورت خدمت064399 و با شمارهٌ بليت0964261960890 در روز 21فروردين با پرواز ايراناير وارد ژنو شد. وي بعد از ترور بلافاصله در ساعت13.50 با پروازSR434 از فرودگاه ژنو بهقصد وين پرواز كرد. 4) محسن پورشفيعي متولد1337 خوانسار با پاسپورت خدمت043782 كه در 13تيرماه1366 صادر شده بود در همان روز 21فروردين وارد ژنو شد. شمارهٌ بليت پورشفيعي (889 960 4261 096) بود. وي همراه پورميرزايي اتاق شمارهٌ16 هتل لارزيدانس دوسالو در ويريهٌ ژنو را براي 29فروردين تا 8ارديبهشت رزو كرد. روز 31فروردين، ميرزايي به هتل اطلاع ميدهد كه پورشفيعي امروز هتل را به قصد برن ترك كرده است. شفيعي در 11ارديبهشت به هتل زنگ ميزند و ميگويد به اشتباه كليد اتاق هتل را با خودش برده است براي دادن آن و تصفيهٌ حساب ميآيد. اما ديگر بر نميگردد و بعداز 24آوريل در اتاق آنها همان غذايي بود كه در اتومبيل گلف مورد استفاده در صحنهٌ ترور كشف شده بود. 5) ناصر پورميرزايي متولد سال1335 تهران با پاسپورت خدمت064388 صادره در 20فروردين69. وي در روز 21فروردين69 همراه با صمدي، رضواني، بياني همداني، پورشفيعي و دانش به ژنو وارد شده است. شمارهٌ بليت هواپيما (887 960 4261 096) بوده است. وي بعداز جنايت ترور در ساعت13.50 روز ترور با پرواز سوئيساير433 از فرودگاه ژنو، بهقصد وين پرواز كرد. 6) يدالله صمدي متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت 060198 صادره از تهران در 24مهر سال68به سوئيس سفر ميكرد. وي بهمحض دريافت پاسپورت در 68/7/24 براي شناسايي به ژنو سفر كرده بود. سفر بعدي صمدي در 11بهمن69 بههمراه سعيد همتي، صادق بابايي، محمود سجاديان، محمودرضا جزايري، و علي هادوي بود كه توطئهٌ ترور ناكام ماند. سفر سوم وي به ژنو در روز 21فروردين69 با ايران اير و با شمارهٌ بليت هواپيما (892 960 4261 096) بوده است. مسئوليت صمدي تهيهٌ امكانات ترور از جمله كرايهٌ ماشينها بوده است. 7) محمد سعيد رضواني تاريخ تولد1345 با پاسپورت خدمت064394 صادره در 20فروردين69 با پرواز تهران - ژنو ايراناير 21فروردين69 و با بليت شمارهٌ (888 960 4261 096) وارد ژنو شد. وي نيز مانند شماري ديگر از تروريستها همان روز عمليات ژنو را به قصد وين ترك كرد. خودرو دوم تروريستها توسط رضواني كرايه شده بوده است. 8) سعيد همتي متولد1327 تهران با پاسپورت خدمت058833 صادره از تهران در تاريخ 8شهريور68 وي جزو تيم ترور بهمن68 بود كه در 11بهمن68 با پرواز ايراناير به ژنو رفت. 9) صادق بابايي متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت056543 صادره از تهران در 27ارديبهشت68 بابائي جزو تيم ترور بهمن68 بود كه در 11بهمن68 به ژنو رفت. 10) علي هادوي متولد1336 گرگان با پاسپورت خدمت062592 صادره از تهران 9بهمن68. علي هادوي جزو تيم ترور بهمن68 بود كه در 11بهمن68 به ژنو رفت. 11) محمدرضا جزايري متولد1337 قم با شمارهٌ پاسپورت خدمت032014 صادره از تهران در 20تير64. وي جزو تيم ترور بهمن68 بود كه در 11بهمن68 به ژنو رفت 12) محمود سجاديان متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت60348 صادره در تاريخ 2آبان 1368 وي جزو تيم ترور بهمن68 بود كه در 11بهمن68 به ژنو رفت. 13) علي كمالي متولد1335 تهران با پاسپورت خدمت056540 صادره در تاريخ 26ارديبهشت68 تهران. وي در 26مهر68 دو روز بعداز يدالله صمدي با پرواز مستقيم ايراناير وارد ژنو شد و به صمدي پيوست و تا 30مهر68 در هتل آدريس ژنو بودند و بعد به هتل مدرن رفته و تا 4آبان68 در ژنو بودند.
- ↑ اين افراد طي هفتههاي قبل از بازداشت وارد آلمان شده بودند. آنها در ارتباط با يك شركت ايراني هومن بهنام يحيي درمگزين در آخن بودند. يحيي درمگزين متولد ديماه1334 تهران از مأموران سابقهدار وزارت اطلاعات بود كه از سال1366 در آلمان اقامت داشت.
- ↑ اطلاعيهٌ مطبوعاتي قاضي تحقيق رولان شاتلن، 22ژوئن 1990 «در حال حاضر مقامات پليس مسئول پيگيري تحقيقات، شواهد و مداركي جمعآوري نمودهاند كه اجازه ميدهد دست داشتن يك يا چند سرويس رسمي ايران در ترور آقاي كاظم رجوي تأييد گردد». گزارش 52 صفحهيي پليس سوئيس، ژوئن1990 «در اين مرحله از تحقيقات و با توجه به وقايع فوق كه نه به تصادف بلكه به معجزه بستگي دارند، ما عميقاًيقين داريم كه يك يا چند سرويس رسمي ايران مستقيماًدر قتل آقاي كاظم رجوي دخالت داشتهاند». احضار ديپلومات جمهوری اسلامی توسط دولت سوئيس خبرگزاري فرانسه 22ژوئن90: قاضي رولان شاتلن اعلام كرد كه "يك يا چند سرويس رسمي ايران مستقيماً در قتل كاظم رجوي نمايندهٌ مقاومت ايران در اروپا دست داشتهاند". وي مينويسد كه تحقيقات به اين نتيجه رسيد كه سيزده نفر "كه همگي با پاسپورتهاي سرويس ايران كه عنوان "در حال مأموريت" در آن ثبت شده بود، به صورت تنگاتنگي در اين قضيه شركت داشتهاند. نمايندهٌ وزارت امور خارجه سوئيس ضمن احضار يك ديپلومات ايراني به او گفت كه دولت سوئيس اتهاماتي كه متوجه برخي از سرويسهاي رسمي ايران شدهاند را تجزيه و تحليل خواهد كرد و در صورت لزوم اقداماتي كه در چنين مواردي اجباري است، را اتخاذ خواهد كرد. وي منتفي نميداند كه "در صورتي كه برايش مسلم شود كه ديپلوماتهايي كه اعتبارنامه گرفتهاند و يا كاركنان ايراني كه در سوئيس به كار اشتغال دارند، در اين قضيه دست داشتهاند، به نتيجهگيري مناسب بپردازد". وي افزود: "از 10 تا 24آوريل "كماندوهايي" وارد سوئيس شدند" و در خلال آن عاملين قتل، قربانيشان را تحت نظر قرار دادند". شاتلن اشاره نمود كه تحقيقاتي كه با همكاري پليسهاي خارجي انجام گرفته است، ثابت نموده كه روابط تنگاتنگي بين قضيه كوپه و قتلهاي ديگر كه در سالهاي اخير در اروپا انجام گرفتهاند، وجود دارد».
- ↑ ماهنامهٌ آلماني تروريسموس، ارگان بنياد تحقيق در مورد تروريسم، دسامبر1991 از زمان سقوط سلطنت در تهران، سوئيس بهعنوان "سرپل" اروپايي براي سرويسهاي اطلاعاتي ايران بهشمار ميرود. تشكيل اين سرپل به زمان امام خميني برميگردد. اين سرپل طي سالها همچنان گسترش يافته و امروز يك مركز لجستيكي قابل توجه دراختيار دارد. يك ساختمان بدون نام در ژنو در خيابان شماپتيساكنكس شمارهٌ28، نه چندان دور از هتل اينتركنتينتال كه سرويس اطلاعاتي ايران واواك (مخفف وزارت اطلاعات و امنيت كشور) در آن مستقر است. قبل از جنگ خليج مقامهاي آمريكايي اين محل را يك مركز محوري واقعي كه مهمترين محل تصميمگيري براي اعمال سوءقصد و اعدام مخالفين است تلقي كردند. آمريكاييها چندين بار زنگ خطر را به صدا درآوردهبودند. در سال1988 آنها سعي كردند از قبولكردن استوارنامهٌ سيد محمود ملائك بهعنوان سفير ايران در برن جلوگيري كنند. اين فرد ضمناً يكي از عوامل گروگانگيري ديپلوماتهاي آمريكايي در سال1979 در تهران ميباشد. سال گذشته ايالات متحده به صورت ديپلوماتيك نارضايتي خود از عدم تمايل سوئيس مبني بر محكوميت ايران بعد از ترور كاظم رجوي، برادر و سخنگوي رهبر مجاهدين خلق مسعود رجوي در ژنو را ابراز كرد. در روز 22ژوئن1990 استدلالات رولن شاتلن قاضي تحقيقاتي سوئيسي كه با پروندهٌ كاظم رجوي بهعنوان فشاري بر مقامات دولتي ايران محسوب ميشود. بعد از دو ماه فعاليت براي كشف جريان، قاضي كانتونوود توانست ثابت كند كه اين مخالف ايراني چگونه بهقتل رسيده است. مجموعاً 13نفر در عمليات شركت داشتهاند كه اولين مأموريتشان را بهنام مأموريت "شناسايي" در سال1989 شروع كرده بودند. تمام اشخاص شركتكننده در آن، پاسپورت خدمت ايراني با علامت: "مأمورين ويژه" در اختيار داشتند كه اغلب آنان در هتلهاي ژنو زندگي ميكردند.
- ↑ روزنامهٌ فرانسوي پاريزين 18دي72: گزارش پليس امنيت استان وود اطمينان ميدهد كه يك يا چند سرويس رسمي (رژيم ايران) بهطور غيرمستقيم در قتل كاظم رجوي دست دارند. پليس كه مطئمن است سرويسهاي مخفي ايران در اين جريان عمل كردهاند به كيس يك ديپلومات ايراني كه در امارات متحده عربي خدمت ميكرد، توجه خاص نشان ميدهد. اين مرد در روزهاي قبل از سوءقصد عليه رجوي در ژنو بهسر ميبرد. هادي نجفآبادي از هتل اينتركنتينانتال يك سري تلفن به تهران و بعد به هيأت نمايندگي ايران در سازمان ملل يا مستقيماً به سفير سيروس ناصري زده بود.
- ↑ خبرگزاري فرانسه 14دي72: «امروز قاضي تحقيق مسئول پرونده قتل كاظم رجوي فاش كرد، كه سوئيس در سه نوبت خود را براي انتقال دو ايراني آماده كرده بود، اما هر بار پاريس در آخرين لحظات استرداد اعلام شده را لغو كرده بود. آخرين تدارك در اين زمينه، بنابه توضيح رولان شاتلن به 7دي برميگردد. هر بار، مقامات سوئيسي نيروهاي امنيتي قابل توجهي را در مرز ژنو كه قرار بود در آن جا تحويلگيري اين دو نفر صورت بگيرد، مستقر كرده بودند. مترجمين استخدام شده و سلولهاي زندان آماده شده بودند. وي ضمن ابراز تأسف از تصميم فرانسه مبني بر خودداري از استرداد به خبرگزاري سوئيس گفت: "با گذشت عمر، آدم فيلسوف ميشود". در همین رابطه شوراي كشور فرانسه اقدام دولت اين كشور را تقبيح كرد روزنامهٌ ليبراسيون 29آذر 1373، درمقالهيي تحت عنوان «بيغيرتي و ديپلوماسي موازي» نوشت: شوراي كشور چنين نتيجه گرفت كه «منافع عالي دولت» كه از طرف دولت فرانسه ارائه گشته بر هيچ منطقي استوار نبوده است و دقيقاً بههمين خاطر كادوي نوئل كه با تحويل دو تبعهاش به ايران داده شد، بيشتر شبيه يك تداخل ديپلوماسي موازي پاسكوا با سرويسهاي پليس او و يا ملغمهيي از عملكردهاي مدل پاسكوا بود.
- ↑ مجلهٌ تايم 21مارس1994: تحقيقگران سوئيسي اكنون ترديدي ندارند كه تعدادي از اعضاي جوخهٌ ترور و همچنين دو ديپلومات ايراني كه مظنون به شركت در اين قتل هستند، در اين هواپيما بودند. چكليست مسافران با دفاتر ثبت هتلها و اسناد پليس سرانجام به اين منجر شد كه 13نفر كه گمان ميرود در اين قتل شركت داشته باشند، احراز هويت شوند. همهٌ آنها با پاسپورتهاي جديد خاص كارمندان دولت به سوئيس آمده بودند و بسياري از اين پاسپورتها در يك تاريخ در تهران صادر شده بود. اكثر آنها آدرس خود را شمارهٌ40 خيابان كريمخان داده بودند كه يك ساختمان متعلق به وزارت اطلاعات است. همهٌ 13نفر با پروازهاي ايراناير به سوئيس آمدند و بليطشان در يك روز و با شمارههاي مسلسل صادر شده بود. سوئيس براي آنها در تاريخ 15ژوئن1990 حكم جلب بينالمللي صادر كرد. فراخوان اكثريت اعضاي پارلمان سوئيس خبرگزاري آسوشيتدپرس 12ژوئن97: دستگاه قضايي سوئيس بايستي بهنحوي مناسب و شايسته قاتلان مخالف ايراني كاظم رجوي را ولو به صورت غيابي محاكمه نمايد و در زمينهٌ سياسي، سوئيس بايستي رفتار سختگيرانهتري در قبال ايران داشته باشد. اين خواستهٌ 116عضو مجلس شوراي ملي است كه در بيانيهيي كه امروز علني كردند، عنوان شده است. روز قبل، قاضي تحقيق استان وو، رولان شاتلن اشاره كرده بود كه قضيهٌ «ميكونوس» در آلمان باعث راهاندازي مجدد تحقيقات در مورد قتل كاظم رجوي كه 7سال پيش در كوپه رخ داد، شده است. اين بيانيه كه توسط 116پارلمانتر امضا شده است، طي يك كنفرانس مطبوعاتي مشترك در برن ارائه گرديد. برگزاركنندگان «نمايندگي شوراي ملي مقاومت ايران در سوئيس» و نمايندگان مجلس ملي ويكتور روفي (سوسياليست استان وو)، اوژن داويد (دمكرات مسيحي استان سن كرانه) و لوتزي اشتام (راديكال استان آرگاو) بودند.
- ↑ مجاهدین میگویند تلگرافهاي مسعود رجوی به رئيس جمهور و نخست وزير تركيه و اقدامات بينالمللي آنها، باعث شده بود كه دولت تركيه يك بسيج گسترده براي پيداكردن مجتهدزاده بهعمل بياورد.
- ↑ علياكبريان كيست؟ اكبريان كه ربودن و شكنجه و مثلهكردن اكبر قربانی تحت نظر مستقيم او انجام شد، از فارغ التحصیلان مدرسهٌ حقاني قم است. وي معاون خارجي وزارت اطلاعات در زمان فلاحيان و از همكاران سعيد امامي در ترورهاي خارج كشور و قتلهاي سياسي در داخل ميباشد. در مدت وزارت درينجفآبادي، وي معاون مطبوعاتي و روابط عمومي وزارت اطلاعات بود و در زمان يونسي به معاونت خارجي وزارت اطلاعات منصوب گرديد. در جريان قتلهاي زنجيرهيي اكبريان دوبار دستگير شد. ابتدا در شهريور1377 در زمان وزارت درينجفآبادي، بازداشت شد ولي او را آزاد كردند. در زمان يونسي بعداز دستگيري اكبر خوشكوش و افشاي ترورهاي خارج كشور مجدداً دستگير شد و نقش او در قتلهاي زنجيرهيي و ترورهاي خارج از كشور مطرح شد اما سردمداران رژيم در وحشت از افشاي جنايات رژيم در خارج از كشور، بهسرعت او را آزاد كردند. وي از پايير سال1380 قائممقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شده است.
- ↑ منابع مقاومت آن را به شكست جمهوری اسلامی در عمليات نصريك ارتباط میدهند. آنها میگویند تلاش براي اجراي ترور با رفتن مسعود رجوی از پاریس به عراق و تشكيل ارتش آزاديبخش که آنرا آغازی برای شكست جمهوری اسلامی در جنگ و از جمله شكست در حملهٌ موسوم به نصريك عليه مجاهدين در بهار66 مجددا آغاز شد. آنها میگویند این شکستها موجب شد جمهوری اسلامی يك بار ديگر تصميم به ترور فعالان مقاومت در خارج كشور بگیرد و يكي از هدفهاي اين عمليات محمدحسين نقدي بود. مجاهدين با پي بردن بهموقع به اين موضوع توانستند با اقدامات امنيتي و حفاظتي و با اطلاع به مقامات پليس از وقوع آن جلوگيري كنند. در گزارش مقامات امنيتي ايتاليا بهتاريخ 9ارديبهشت66 آمده است «سرويسهاي ايران قصد انجام سوءقصد عليه مقامات سازمان مجاهدين خلق در اروپا را دارند كه هدف در ايتاليا نقدي خواهد بود. اين طرح بهدنبال شكست عمليات نصريك كه توسط نيروهاي ايراني در چهارچوب جنگ ايران و عراق عليه پايگاههاي مخالفين انجام گرفت، مطرح شد. آنها تصميم گرفتند عمليات را بهجاي متمركز كردن روي پايگاهها، روي افراد مخالف به صورت فيزيكي شروع كنند».
- ↑ او برادر مهدي آخوندزاده بسطي است كه فرماندهي ترور دكتر كاظم رجوي در 4ارديبهشت69 را بهعهده داشت. نقدي خبر انتصاب اين مزدور را به مقامات امنيتي ايتاليا اطلاع داد. آنچنانكه در پرونده منعكس شده است مقامات امنيتي اين تهديد را جدي ارزيابي ميكنند.
- ↑ اكبر خوشكوش مشاور عملياتي سرمدي معاون وقت امنيت وزارت اطلاعات (جانشين سعيد امامي) در زمان دري نجفآبادي بود. وي از لمپنهاي ياخچيآباد تهران و از دوستان سعيد حجاريان و عباس عبدي است. از بهمن سال57 با سعيد حجاريان در كميته بهفعاليت پرداخت و از سال58 از كساني بود كه حملات چماقداران عليه مجاهدين را در تهران سازمان ميداد. از بهمن59 در كميتهٌ نازيآباد شكنجه و بازجويي از هواداران مجاهدين را شروع كرد و بعداز 30خرداد از شكنجهگران زندان اوين شد. به توصيهٌ لاجوردي بعداز تشكيل وزارت اطلاعات خوشكوش به اين وزارتخانه منتقل شد و در تيمهاي ضربت (تروريستي) معاونت خارجي قرار گرفت. در قتلهاي زنجيرهيي فاش شد: «اكبر خوشكوش از جمله كساني است كه در وزارت اطلاعات به «فرنگي كاري» معرو ف هستند و در ترورهاي خارج كشور دست دارد».
- ↑ منصور آهني عضو تيمهاي ترور وزارت اطلاعات است كه در سال70 به كانادا فرستاده شد و متقاضي پناهندگي شد. جمهوری اسلامی در صدد بود از امكانات پناهندگي براي كارهاي تروريستي خود در خارج استفاده كند. چند سال بعد روزنامهٌ گلوب اندميل كانادا در21 آذرماه77 نوشت: «شش سال پيش منصور آهني، تلفني از مربي سابقش رئيس جوخهٌ آدمكشي اىران دریافت كرد. تماس تلفني از ایران درست چند هفته پس از این كه منصور آهني رسماً در دادگاهي در تورنتو درخواست پناهندگي كرده بود صورت گرفت. تاآن زمان آقاي آهني كه توسط یک شاخهٌ ویژهٌ دولت ایران براي كشتن آموزش دىده بود در آپارتماني در دان ميلز با همسرش و دو مردي كه در مركز پناهندگان ملاقات كرده بود، مستقر شده بود. او در برگركينگز در مركز تورنتو همبرگر درست ميكرد. تلفن كننده فارسي حرف ميزد. او گفت جاي آقاي آهني خالي است و ميخواهد او را دوباره در اروپا در جاىي دنج ببيند. تلفنكننده نيازي نداشت خود را معرفي كند. او صدا را ميشناخت. او علياكبر بود كه براي سروىسهاي اطلاعاتي غربي تحت نام اكبر خوشكوش شناخته ميشود. آقاي خوشكوش در اىران معروف بود. او رئيس جوخههاي قتل در خارج بود. هفت سال پيش در تهران او به آقاي آهني آموزش داده بود كه چگونه از موشكانداز دستي استفاده كند و چگونه از ىك اتومبيل در حال حركت بيرون بپرد و چهار گلوله به قلب و ىكي به مغز ىك مرد خالي كند و بعد دوباره سوار اتومبيل شود. آقاي آهني كه پنج ماه قبل از آن در اكتبر1991 به كانادا آمده بود گفت: من پول و پاسپورت ندارم. آقاي خوشكوش گفت كه براىش پول ميفرستد تا ىك پاسپورت تقلبي بخرد. بنابراىن آقاي آهني طرحهاي ملاقات مخفيانه در اروپا را شروع كرد».
- ↑ اهري مصطفوي متولد1332، در سالهاي1353 تا 1355 در لبنان بود. از سال1357 به سپاه پاسداران وارد شد، و از فرماندهان اشغال سفارت آمريكا بود. وي در سالهاي بعد به وزارتخارجه رفت و در سال1366 سفير رژيم در آلمان شد. وي در بسياري از ترورهاي رژيم در خارج كشور دست داشته است.
- ↑ جريان عضوگيري، آموزش و بهكارگيري تروريستهاي ايراني و غيرايراني در سالهاي بعد علاوه بر سپاه پاسداران و نيروي قدس، توسط وزارت اطلاعات و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي ادامه يافت.