کاربر:Hossein/صفحه تمرین
تروریسم در جمهوری اسلامی ایران
در طی ۴ دهه که از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران میگذرد همواره بحث تروریسم و نقش این نظام در آن موضوع روی میز کشورها و سازمانهای بین المللی بوده است. نظام جمهوری اسلامی جدای از آنچه در واقع امر گذشته است در موضعگیریهای رسمی و علنی صراحتا از این امر حمایت نکرده است اما در موقعیتهای مختلف و با زبانهای دیپلماتیک یا دوپهلو ابایی از حمایت از آن نداشته است. آنچه که بیشتر جهان را در این رابطه به بررسی و موضعگیری واداشته است ترکیب تروریسم با قدرت موشکی و حضور گسترش یابنده نظامی این نظام در کشورهای دیگر بخصوص در عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین است. بعلاوه آمریکا و دولتهای اروپایی که معاهده عدم اقدام تروریستی با رژیم بسته بودند نیز از توجه مجدد جمهوری اسلامی به ترورهای خارج کشوری در خاک کشورهای اروپایی نگران شده و علاوه بر موضعگیریهای سیاسی و برخوردهای دیپلماتیک اقدام عملی انجام داده اند که مهمترین آن دستگیری اسدالله اسدی در آلمان میباشد که از دیپلماتهای جمهوری اسلامی در سویس بوده و به جرم اقدام برای بمبگذاری در یک گردهمایی سالیانه جنبش اپوزسیون ایران یعنی شورای ملی مقاومت ایران در پاریس دستگیر شده است.
تروریسم رژیم ایران
تروریسم در جمهوری اسلامی بنا بر گفته ناظران به ماهیت و اهداف برپایی این نظام برمیگردد. آنها استناد میکنند:
در مقدمهٌ قانون اساسي تحت عنوان ارتش مكتبي ميخوانيم: «ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب... نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكميت قانون خدا در جهان را نيز عهدهدار خواهند بود.
در كتاب «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران» كه توسط يكي از دستاندركاران باسابقهٌ سياست خارجي جمهوری اسلامی نوشته شده، ميخوانيم: «مسلمين يك مجموعه هستند كه بايد زير چتر يك حكومت زندگي كنند و تمامي سرزمين آنها بهوسيلهٌ حكومتي واحد اداره شود و داراي يك سياست خارجي باشند تا دفاع از كيان اسلام و حفظ منافع مسلمين تحقق پيدا كند»[۱]
تصمیم به اقدامات تروریستی در چه سطحی از مقامات جمهوری اسلامی گرفته میشود؟
اسناد و تحقیقات از جمله تحقیقات بمبگذاری در بوئنوس آیرس آرژانتین، و ترور در رستوران میکونوس برلین آلمان و... نشان میدهد که تصمیم به اقدام تروریستی بوسیله بالاترین مقامات گرفته شده و بسیاری از آنها در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی به تصویب میرسد. چناچه در 21فروردين76، در پايان محاكمهٌ چندسالهٌ موسوم به «ميكونوس»، يك دادگاه فدرال در برلين در رأي خود تصريح كرد دستور ترور مخالفان ايراني در خارج از ايران توسط كميتهيي از سران جمهوری اسلامی شامل رهبر و رئيس جمهور و وزير خارجه و وزير اطلاعات صادر ميشود. همچنين قاضي تحقيق سوييس در تابستان همان سال اعلام كرد دستور ترور دكتر كاظم رجوي، توسط بالاترين مقامات جمهوری اسلامی صادر شده است.
علاوه بر این اعترافات مقامات جمهوری اسلامی این امر را تایید میکند:
رفسنجاني در هفتمين سالروز اشغال سفارت آمريكا در تهران گفت: «در لبنان ضربهيي كه آمريكا خورد و خفتي كه آمريكاييها تحمل كردند عميقاً بهحساب ما ميگذارند و به حساب ما هم هست» (راديو ایران ، 13آبان1365). محسن رفيقدوست وزير وقت سپاه پاسداران نيز در تيرماه سال70 اعلام كرد «در پيروزي انقلاب در لبنان و در خيلي از جاهاي دنيا، آمريكا ضرب شست ما را بر پيكر منحوس خودش احساس ميكند و ميداند آن مواد منفجرهيي كه با آن ايدئولوژي تركيب شد و در مقر تفنگدارهاي دريايي چهارصد افسر و درجهدار و سرباز را يكمرتبه به جهنم فرستاد، هم تي ان تي آن مال ايران بود و هم ايدئولوژيش از ايران رفته بود. اين براي آمريكا بسيار محسوس است، فلذاست كه در خليجفارس درمانده شده»(رسالت - 29تير70). محسن رضايي فرمانده سابق سپاه نيز گفت: «...روزي جرقههاي خشم و نفرت (مسلمانان) در دل واشينگتن زبانه ميكشد و مسئوليت عواقب آن نيز بر عهدهٌ آمريكا است... روزي خواهد رسيد كه در هيچ جاي اين دنيا يهوديان نيز مانند سلمان رشدي نتوانند خانهيي براي سكونت پيدا كنند» (كيهان، 29مهر1370).ميرحسين موسوي نخستوزير دوران جنگ ضدميهني از اينكه در جريان عمليات تروريستي رژيم در خارج از ايران، نبود، زبان به شكوه ميگشايد. وي در استعفانامهاش به خميني در 14شهريور67 نوشت:«عمليات برون مرزي كه بدون اطلاع و دستور دولت صورت ميگيرد...بعد از آنكه هواپيمايي ربوده ميشود، از آن با خبر ميشويم. وقتي مسلسلي در يكي از خيابانهاي لبنان گشوده ميشود و صداي آن در همه جا ميپيچد، متوجه قضيه ميشويم. پس از كشف مواد منفجره از حجاج ما در چمدانهايشان از اين امر آگاه ميشويم».
باورهای مبتنی بر تروریسم در جمهوری اسلامی
عدهای بر این باورند یا اینگونه در بعضی رسانههای خارجی عنوان میشود که بخشی از جمهوری اسلامی با تروریسم مخالفند و اگر هم اعمال تروریستی باشد فقط به بخشی از نظام برمیگردد. بطور مشخص این عده حسن روحانی و پیش از او خاتمی و کلا جناح رفسنجانی را مدره خوانده و مخالف تروریسم میپندارند. برخلاف این نظر آگاهان و ناظرانی هستند که هیچ تفاوتی بین این دسته یا آن دسته از بخشهای جمهوری اسلامی ندیده و مدعی هستند که همه آنها طبق نظریه ولایت فقیه و زیر نظر ولی فقیه کار کرده و به کارها و رفتار خود چارچوب میدهند. آنها میگویند نظریه ولایت فقیه مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و بهدنبال ايجاد حكومت جهاني اسلامي براساس ولايت مطلقهٌ فقيه است. در این رابطه از جمله استناد میکنند به : خمینی در پيام خود به مناسبت
- ↑ نظري به سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، جواد منصوري، انتشارات اميركبير، 1365، ص51