کاربر:دانا/صفحه تمرین
سید خلیل عالی نژاد در سال 1336.ش و در کرمانشاه متولد شد. پدرش مرحوم سید شاهمراد عالی نژاد، نوازنده تنبور بود.
http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/music/c5c1178442493_khalil_alinejad_p1.php/%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1
هنرمند مرحوم سید خلیل عالی نژاد عاشقی در دیار خاموشان
سید خلیل را اولین بار در كارگاه ساخت ساز محقری در كرمانشاه دیدم, جوانی پرشور, آرام و متفكر كه برای اولین بار دست به ابداع زده بود و كاسه های تنبور را به صورت تكه ای و قالب گیری, می ساخت, او آن قدر به كار خود اطمینان داشت كه مهر «شیدا» را بر آنها نقش می زد
سید خلیل را اولین بار در كارگاه ساخت ساز محقری در كرمانشاه دیدم، جوانی پرشور، آرام و متفكر كه برای اولین بار دست به ابداع زده بود و كاسه های تنبور را به صورت تكه ای و قالب گیری، می ساخت ( مقاله ای به قلم اقای هوشنگ جاوید )
● به یاد هنرمند مرحوم سید خلیل عالی نژاد
سید خلیل را اولین بار در كارگاه ساخت ساز محقری در كرمانشاه دیدم، جوانی پرشور، آرام و متفكر كه برای اولین بار دست به ابداع زده بود و كاسه های تنبور را به صورت تكه ای و قالب گیری، می ساخت، او آن قدر به كار خود اطمینان داشت كه مهر «شیدا» را بر آنها نقش می زد. یكی از آن تنبورها به دست دوستی عزیز رسید، دوستی از همان جا آغاز شد، او متولد سال ۱۳۳۶ بود و هنوز به دانشگاه راه نیافته بود، استادانه ساز می زد ولی همواره خود را شاگرد می دانست از نوجوانی اش به تشویق مادر تنبور نوازی را آغاز كرده بود و در طول زمان در محضر پیران جم خانه همچون سید نادر طاهری، سید امرالله شاه ابراهیمی، عابدین خادمی و درویش امیر حیاتی به درك مقام پرداخته بود و آوازهای كهن كردی را نزد حاج محمود سروش و میرزا حسین خادمی و مرحوم سید امرالله تلمذ كرده بود، جوانی كه می دانست گنج عظیمی از نغمه های كهن ایرانی در موسیقی كردی نهفته است پس از آن كه از راه تجربه علوم لازم را فرا گرفت به دانشگاه روی آورد تا با علوم جدید به اعتلای بهتری در هنر موسیقی منطقه خود برسد، گرچه كه حضورش به عنوان تكنواز چیره دست در كناره گروه استاد كیخسرو پور ناظری و بعد سرپرستی گرفتن در گروه تنبور نوازان باباطاهر، كنسرت های موفق منطقه ای و آهنگسازی هایی كه گاه گداری انجام میداد قدرت دركی او را از موسیقی منطقه و همین طور به روز درآوردن پاره ای از ملودی های منطقه ای برای جذب نسل جوان، به خوبی نشان می داد.
به دانشگاه هنر كه راه یافت ارتباط خوب و سامان یافته ای با استادان موسیقی كشور پیدا نمود و در راه پژوهش كه همواره از نظرش دور نبود، از استادانی چون مرحوم محمد تقی مسعودیه و محمدرضا درویشی بهره برد، روزی به دیدار استاد مرحوم مسعودیه رفتم، پیش از آن جلسه ایشان مقاله جامع و مختصری درباره یارسان طلب كرده بود، تا مرا دید گفت: «این جوان اطلاعات خوبی به من درباره ساز تنبور داده، اگر این باشد كه خوب می شد به دنبال موسیقی كردی و تنبور رفت.
سید خلیل بعدها آن اطلاعات مختصر را جامع كرد و به عنوان پایان نامه تحصیلی اش آن را ارایه كرد كه بعدها كتابی شد با عنوان: تنبور از دیرباز تاكنون، در همین تلاش موفق اولیه علمی اش سعی كرد تا برای نخستین بار مقام های مهم تنبور نوازان كرمانشاه را آوانویسی كرده و به نت در آورد، گرچه این اثر ایشان خالی از اشكال نیست اما تاكنون پر بار ترین كتاب درباره ساز تنبور در ایران است و اطلاعات مفیدی در آن گردآمده است.
پس از آن در پی تنظیم تقویم كردی برآمد كه آن را نیز كامل كرد و به دلیل آن كه دیگر بر اثر مشغله های مختلف ارتباط دیرگاه ما قطع شد ندانستم كه آن را چه كرد.
او علاوه بر خوانندگی و تنبور نوازی سه تار هم می نواخت و دستی چیره بر آن داشت. سال ۱۳۷۶ بود كه به جشنواره موسیقی حماسی آمد و زیر بغل استاد و پیرمرادش درویش امیر حیاتی را گرفت و او را به صحنه تالار اندیشه آورد تا هنرش را عرضه بدارد و خودش نیز در بخشی از برنامه مقام های سوار سوار،سماع رقم چهارم، جلوشاهی، سوار سوار، و خان امیری را اجرا كرد و زیبایی كارش در آن بود كه ماهور ایلامی و عالی مكان هی، را برای اولین بار عرضه نمود كه هنر اجرایش مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
طرح غزل هایش بغضی كهنه داشت، با تنبورش فریاد می كرد، شعری می خواند كه تنگ نفس پنجره ها را از بین ببرد، رندی كه عشق را از فرهاد آموخته بود و خود را قربانی غزل های شیرین بیستون كرد، حریف لشگر ماتم بود و با هویت شادی و بهجت آشنا، او از آن دست آدمیانی بود كه شناسنامه شان در ذهن جامعه مترنم است.
فرصت كه می یافت سنگی می زد تا قفل كهنه گی را بشكند، و آن قدر با زخمه اش بر زخم دلش زد تا چاره التیام را فهمید، من نمی دانم چه كسی حاضر شد با چشمانی باز بر مرگ مردی بنگرد كه با هر پنجه اش عطر انتظار می پاشید و با هر نغمه اش راز مینوی را تفسیر می كرد؟
ولی این را باور كردم كه سید خلیل در وادی خاموش آرام ننشسته و باز نغمه ای تازه می سراید، تا بسرایندش، روحش قرین عافیت باد و بر خانواده اش و یارانش درد فراق هموار باشد.
دیرگاهی است كه این جا سبدی از نغمه كنج تنبور پر از آتش تو، تبعید است. كسی از فاصله قرن به ما می گوید: نه این آتش نیست، خنده خورشید است.
هوشنگ جاوید
https://article.tebyan.net/64284/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF
سید خلیل عالی نژاد
سید خلیل عالی نژاد در سال 1336.ش و در کرمانشاه متولد شد. پدرش مرحوم سید شاهمراد عالی نژاد، نوازنده تنبور بود.
سید خلیل مشق تنبور را باسید نادر طاهری آغاز کرد و پس از 2 سال نزد سید امرالّه شاه ابراهیمی رفت. همچنین از درویش امیر حیاتی نیز بهره برد و بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت؛ در این دوره و به صورت همزمان سرپرستی گروه تنبورنوازان صحنه را نیز بر عهده گرفت. وی در اواخر دهه پنجاه در رشته موسیقی از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد.
در اوایل دهه 60 گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
در اواسط دهه 60 سید خلیل خود گروه بابا طاهر را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر کاستی بیرون دادند به نام زمزمه قلندری. اواخر همین دهه سیدخلیل به وصیت مرحوم عبادی برای شرکت در مراسم خاکسپاری او به تهران رفت و دیگر هیچ گاه به دیار خود باز نگشت.
عالی نژاد پس از چند سال ماندگاری در تهران سرانجام ترک وطن کرد و به سوئد مهاجرت کرد. ، اما سرانجام آن قتل فجبع سید خلیل بود.
در 27 آبان 1380 در شهر گوتنبرگ سوئد، سید خلیل به دست افراد ناشناس به قتل رسید و خانه وجسم بی جانش به آتش کشیده شد.
زمینه های فعالیت
بدون شک موسیقی زمینه اصلی فعالیت های عالی نژاد بود. هرچند بیشترین شهرت وی در موسیقی به دلیل نوازندگی تنبور بود اما فعالیتش در هنر تنها به این مسئله ختم نمی شد. سید خلیل صدای گرمی داشت و آواز را از مکتب مرحوم استاد میرزا حسین خادمی آموخته بود، همچنین از مرحوم نادر نادری دف آموخت و از کیخسرو پور ناظری تار.
وی همچنین علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور نیز پرداخته است و تنبورهای او با مهر شیدا و قلندر موجود است.
http://www.aftabir.com/songs/album/2490/%D8%A2%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%85-%D8%B4%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87
http://hafez-7.blogfa.com/post/39
گزارش يك قتل
«متولد 1362 هستم و در زمان اين اتفاق 18 يا 19 ساله بودم.» سيدحميد عالينژاد پسر استاد عالينژاد اين گونه خود را معرفي ميكند او در خانه بوده و پدر در آموزشگاه به قتل رسيده است. فرهاد ذوالنوري درباره مرگ عالينژاد ميگويد: «به سوئد رفته بود تا در آنجا آموزش موسيقي بدهد. روز 27 آبان ماه 1380 پليس سوئد جنازه او را سوخته كشف ميكند. كالبدشكافيها نشان از اين داشت كه او را با چاقو تكهتكه كردهاند ولي متاسفانه هيچ وقت قاتل او پيدا نشد.» يكي از حاضرين در مراسم نيز كه حاضر نيست نام خود را بگويد در اين باره ميگويد: «من همسايه روبهروي آموزشگاه او در شهر گوتنبرگ بودم . عالينژاد ساعت 9 صبح در آموزشگاه شاگرد داشته و بايد به آنجا ميرفت. اين گونه كه شواهد نشان ميدهد ساعت هشتو سي دقيقه صبح كارت اتوبوس خود را زده و به سمت آموزشگاه رفته. 5 دقيقه تا آموزشگاه راه است، بنابراين هشت و سي و پنج دقيقه صبح به آموزشگاه رسيده. روي سقف همه خانهها در سوئد دستگاهي تعبيه شده كه به محض ايجاد احتراق، زنگ خطر آن در اداره پليس و آتشنشاني به صدا درميآيد. ساعت 9 صبح زنگ خطر آموزشگاه عالينژاد در اداره پليس زده شده و پليس با جسدي روبه رو ميشود كه به گفته خودشان با جسم سنگيني به سرش ضربه زدهاند و جاي 5 ضربه چاقو نيز در بدن او ديده شده است. بعد جسد را با مادهاي عجيب آتش زدهاند.» رامين كاكاوند نيز از شنيدههاي خود ميگويد: «روز 27 آبان ماه 1380 به گفته همسايهطبقه بالايي، سه نفر مهمان او بودند. دو نفر از آلمان آمده بودند و سومين نفر همكار عالينژاد در سوئد بوده است. البته اين همكار كه خيليها اعتقاد دارند او هم از مسببين مرگ عالينژاد است حضور خود را در آنجا و در آن ساعت انكار ميكند.» عالينژاد در «صحنه» دشمنهاي زيادي داشت. به دليل اختلافات عقيدتي با گروهي از اهالي اين شهرستان درگيري دائم داشته است. قباد سالك همسايه او در شهرستان صحنه ميگويد: «گروهي كه زير نظر (...) فعاليت ميكردند به شدت با عالينژاد بد بودند.سيدخليل هم نميتوانست زير بار حرف زور و نادرست برود. يادم ميآيد كه سال 68 بود كه حدود دو هزار نفر از آن دسته ،خانه سيدخليل را محاصره كردند و آن را سنگباران كردند. سيدخليل با دو سه نفر در خانه بود و نميتوانستند از خود دفاع كنند. براي همين به پشتبام رفتند و مدتي آنجا ماندند تا آن عده بروند.» فرهاد ذوالنوري نيز درگيريهاي فيزيكي را تائيد وتاكيد ميكند: «بله درگيريهاي شديدي به وقوع ميپيوست.»قباد سالك ادامه ميدهد: «يك بار هم در بازار صحنه و يك بار ديگر در گاراژ صحنه درگيري شد.» سالك اما مهمترين اين درگيريها را در اداره برق ميداند: «بچهها چون عدهشان كمتر بود به داخل اداره برق رفتند و آنجا پناه بردند. آن طرفيها هم اداره را محاصره كرده بودند كه ماموران نيروي انتظامي آمدند.» خليل عالينژاد حدود سالهاي 74 «صحنه »را ترك ميكند و زندگي در تهران را انتخاب ميكند. ميرود تا به دور از جنجالهاي عقيدتي به كار هنرياش بپردازد. سال 79 دعوتنامهاي از سوئد براي آموزش تار و سهتار و تنبور دريافت ميكند و به آن كشور ميرود تا در 27 آبان ماه، جنازهاش يافت شود. ذوالنوري ميگويد: «وكيل بينالمللي گرفته شده و از طرف دولت از خانواده آن مرحوم وكالت گرفته شد تا پيگيري جريان قتل در كشور سوئد انجام شود.»
صبح روز 14 آذر ماه 1380 جنازه سيدخليل در مقابل تالار وحدت تشييع شد. محمدرضا درويشي در آن مراسم استاد را چنين توصيف كرد: «كسي سيد را نشناخت. عالينژاد مغني شاهد و خنياگر مهر عشق و فرزانهاي در موسيقي بود كه به تنبور، ۰۰۰
http://yarikurd.net/ku/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%88%D8%B5%D8%AF%D8%A7/
یوگرافی سید خلیل عالی نژاد+عکس وصدا
Posted by Admin | Aug 15, 2016 | یاریکورد و یارسان | 0 |
== ==
تاریخ تولد، محل تولد، هنگام تولد
در سال 1336 در صحنه واقع در استان کرمانشاه به دنیا آمد. پدر: سید شاهمراد عالینژاد
شهرت ، کنیه و لقب:
لقب:بی قرار
مشخصات فردی:
· سخن از آن جوانمرد راه ، آن متصرف طریقت ، آن متوکل به حقیقت ، آن صاحب جمال مولا ، آن پیر ارباب ذوق ، آن دلاور اهل شریعت ، آن عارف صوفی ، آن درویش پاکنژاد ، سید خلیل عالینژاد است . استاد از مشهوران طریقت و فتوت و مقبول جمله فرق عرفان و تصوف بود . وی در آرزوی نامی بزرگ میسوخت و آن نیز مولایش علی (ع) بود . تواضع استاد، ادب را شرمنده کرد و با تواضع و متانت به حفظ ظاهر پرداخت ، باطن را از شوائب پاک ساخت و قلوب خلق را در شناخت حق و مولایش علی (ع) نواخت و همواره کلامشان بود که:”هیچ اگر سایه پذیرد ، ما همان سایه هیچیم .” “خلیل زمان” بود و به حقیقت خادم و غلام مولا .
· نیکی را از هیچ کس دریغ نکرد و تلافی هر بدی را با نیکی جواب داد و حتی قبل از رفتن به سوئد ، قاتل خود را در وصیتنامهاش بخشید و اوج کمال و سعه صدرش را به دوست و دشمن نشان داد ، زیرا درویش عالینژاد رفتار و گفتارش کذب نبود ، بر خلق فخر و مباهات نکرد، حواس را جمع و قلب را مشغول یار کرد ، هرگز منافق نماند زیرا به قول یکی از بزرگان، منافق هرگز درویش نمیشودوی تمام آهنگهایش را با سوز دل و بیریا مینواخت
· بزرگ مردی که در این عالم خاکی می زیست اما دل به جغرافیای معنویی فرای
زمان داشت. جذبه اش هر فردی را از حرکت وا می داشت ، کلامش واژه به واژه از
ذهنها بیرون نرفت و نخواهد رفت ، دیدگانش همچون شرا بی گیرا آدمی را مست
می کرد و صدای اهوراییش تا مغز استخوان رسوخ کرده وروح آدمی را با نوسان
حقانی عالم یکی می کرد
سینه از« آتش دل» او در غم جانانه بسوخت ، « اشک پرده در » سنگ را به لرزه
درآورد ، « شوق وصل » هر دل خاموشی را به شوق آورد ، ذکر « علی بود » بر هر
زبان جاری شد ، « وفای عشق او » عشق را به حد نهایی رسانید ، « مژده میلاد
» عاشقان خسته جان را سرخوش کرد ،« آشنایان ره عشق» به مدد « دست تولا»
دلبر حقانی را ناله کردند ، « مولاجانم » « شکرانه» یاران به درگاه حق شد
،« ناله تنبورش » به حقیقت آن آوازها را به خاطر آورد و سرانجام او را به
«آئین مستان» به خاک سپردند.
آری سخن از اوست از سید وارسته ای که خلیل زمان بود و همچون پیران حقانی
===== خود عالی نژاد =====
عادات و علائق شخصی:
· ورزش: کوهنوردی و کاراته
· و دارای خط زیبایی بود
دوران زندگی:
پدرش ، نوازنده تنبور بود. سازی که در آیینهای مذهبی آن خطه(کرمانشاه) جایگاه ویژهای دارد و نزد یارسان(نام مسلکی است عرفانی که در سده هفتم هجری توسط سلطان اسحاق بنیان گذاشته شده است.) مقدس و گرامی است. سیدخلیل عالینژاد بین پیروان آیین “یاری”، که در فرهنگ غنی کردستان ریشه دارد پرورش یافت. کتاب مقدس این آیین “سرانجام” و ساز مقدسشان تنبور میباشد. استاد به فلسفه ، ادبیات و نجوم احاطه کامل داشت و ضمناً یک محقق و پژوهشگر و مؤلف نیز بوده است.
آموزش آلات موسیقی
از نوجوانی به تشویق مادر گرامی و یکی از بستگان به نام سید نادر طاهری به ساز تنبور که سازی موروثی در بین این خاندان است ، روی آورد. در دوران تعلیم و آموزش ، دارای اساتید سرشناسی بود که از بارزترین و مهمترین اساتید وی میتوان به استاد سید امرا… شاه ابراهیمی ، استاد درویش امیر حیاتی و استاد عابدین خادمی اشاره کرد . استاد ، سه تار و تار را نیز به طور حرفهای نزد استادان سید اسدا… شاه ابراهیمی ، احمد عبادی و کیخسرو پورناظری آموخت . دف را نزد صوفی نادر نادری و حاج محمود سروش و آواز را نیز در کنار استاد میرزاحسین خادمی فرا گرفت . بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت؛ در این دوره و به صورت همزمان سرپرستی گروه تنبورنوازان صحنه را نیز بر عهده گرفت. استاد با انگشتان سحرآمیز و هنرمند خود و با روش مضراب کاری خاص ساز تنبور را با طمأنینه و متانت زائدالوصفی مینواخت که همین امر باعث شد ماهرترین و جانشین بیبدیل در ساز عرفانی تنبور لقب گیرد .
عضویت در اولین گروه تنبور نوازی در ایران
در سال 53 استاد شاه ابراهیمی با گردهم آوردن شاگردان خود اولین گروه تنبورنوازی را در کرمانشاه تشکیل داد. شاگردان وی در آن زمان عبارت بودند از: سید قاسم حقیقت نژاد، سید فرخ حقیقی، محمدحسین اسفندیاری، معصوم شربتی و سید خلیل عالی نژاد.
حضور در گروه تنبورنوازی استاد شاه ابراهیمی، فرصت مناسبی برای بروز استعدادهای سید خلیل جوان بود. او با این گروه اولین کنسرت خود را در سال 54 در تالار رودکی اجرا کرد. در این سال به همراه استاد شاه ابراهیمی و دیگر تنبورنوازان نخستین گروه نوازی تنبور در ایران را در تالار وحدت (رودکی) به روی صحنه بردند و طی چند شب متوالی مقام های باستانی تنبور همانند: جلو شاهی، بایه بایه و خان امیری را اجرا کردند.
سید خلیل در سال 55 نزد استاد عابدین خادمی از اساتید حوزه گوران (ساکن تهران) رفت و از محضر وی بهره گرفت. او سال بعد به توصیه استاد شاه ابراهیمی، نزد کیخسرو پورناظری رفت و به تکمیل سه تار نوازی، فراگیری نت و تئوری موسیقی پرداخت.
تنبورنوازی در رادیو و تلویزیون
انتخاب مظهر خالقی به عنوان مدیرکل رئیس رادیو و تلویزیون کرمانشاه در سال 56 با تغییر و تحولاتی در عرصه موسیقی همراه بود. خالقی در بدو ورود خود اقدام به تاسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به سرپرستی مسعود زنگنه کرد، و برای اولین بار رادیو و تلویزیون وقت یک ارکستر تنبور تشکیل داد. در این ارکستر هفت نفر تنبورنواز (که اغلب از شاگردان استاد شاه ابراهیمی بودند) حضور داشتند که عبارت بودند از: سید خلیل عالی نژاد، سید یحیی رعنایی، سید فرامرز رعنایی، سید احمد احمدی، سید قاسم حقیقت نژاد، معصوم شربتی و گل نظر عزیزی. همچنین مجتبی سلاح ورزی (دف)، علیرضا بس دست (نی) و سیاوش نورپور (سه تار) این گروه را همراهی می کردند و سید مرتضی شریفیان و سید جلال محمدیان نیز خوانندگی گروه را بر عهده داشتند.
کار این گروه به حدی پیشرفت کرد که کمتر از یکسال، مهیّای اجرای کنسرت در تالار رودکی شد و به مدت یک هفته در این تالار به اجرای برنامه پرداخت.
احیاء دوباره تنبور
شاگردی بود که با پشتکار و تحقیق و علاقه فطری ، استادِ استاد خود شد . وی در نواختن ساز تنبور به تکنیکهایی دست یافته بود که کمتر کسی قادر به اجرای آن بود و در دوران موسیقیایی خود بیش از “چهل آهنگ” ساخت که همین امر باعث احیاء دوباره ساز تنبور در نزد مردم و موسیقیدانان شد.
از بین چهل آهنگی که استاد ساختهاند میتوان به:
شوق وصل ، حال خونین دلان ، مژده میلاد ، در وفای عشق تو ، علی بود ، کریم ولامکان ، ناله تنبور ، آواز دهل، اشک پردهدر و… اشاره کرد .
همکاری با گروه تنبور شمس
در اوایل دهه ۶۰ گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
تحصیل در دانشگاه هنر
وی در سال ۱۳۷۵ در رشته موسیقی از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد. در دانشگاه ارتباط خوب و سامان یافته ای با استادان موسیقی کشور پیدا کرد و در راه پژوهش که همواره از نظرش دور نبود، از استادانی چون مرحوم محمد تقی مسعودیه و محمدرضا درویشی بهره برد.
ثمره این دوران
===== نوشتن پایان نامه ای با عنوان «تنبور از دیرباز تاکنون» است که از منابع مهم در زمینه تنبور می باشد. =====
تقویم کردی گرمسیری سلطانی
===== پس از آن در پی تنظیم تقویم کردی برآمد که آن را نیز کامل کرد.او تحقیقات فراوانی در زمینه کتب قدیمی، تقویم کردی و متون کهن یارستان انجام داده بود. عالی نژاد حدود 10 سال از عمرش را صرف تحقیق درباره نجوم و گاه شماری کردی مورد نیاز جامعه یارسان کرد، که نتیجه آن ارائه “تقویم کردی گرمسیری سلطانی” است که پس از تایید آن توسط مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، هر چند وقت یکبار در تعداد محدودی به چاپ می رسد. نکته جالب توجه اینکه ارائه این تقویم باعث شد تا بسیاری از مشکلات جامعه اهل حق (یارسان) به خصوص در ارتباط با زمان فریضه روزه برطرف گردد. =====
ساخت تنبور
===== او بر ردیف موسیقی دستگاهی ایران تسلطی کافی داشت. آواز را از مکتب میرزا حسین خادمی آموخته بود و از نادر نادری دف آموخت و تار را از کیخسرو پور ناظری، نواختن تارش به شیوه نوازندگی مکتب برومند نزدیک بود و پرده گیریها و زخمههای شمرده و جمله بندیهایش در سه تار، شیوهٔ نوازندگی یوسف فروتن را به یاد میآورد. سید خلیل علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور و سهتار نیز می پرداخت .ساختههای او با مهر شیدا محصول کارگاه مشترک به همراه عبدالرضا رهنما و بعد از سال ۱۳۷۰ در کارگاه شخصی اش با مهر قلندر موجود است. =====
گروه بابا طاهر
در اواسط دهه ۷۰ خود گروه بابا طاهر را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر در اجلاس هنرهای دینی (۱۳۷۵ تهران) برنامهای اجرا کردند که ویدیو آن به نام زمزمهٔ قلندری به نفع خیریه کهریزک در اختیار علاقمندان قرار گرفت.وی بارها با این گروه در کنسرتها ، اجلاس جهانی هنر دینی و سازمان صدا و سیما به اجرای موسیقی پرداخت .
تن تار
===== «تن تار» ساز ابداعی اوست، سازی که به رغم داشتن شخصیتی مستقل فضای بین سه تار و تنبور را پر می کند .این ساز به ثبت ملی نرسیده است. =====
اظهارات فریدون حقیقی درباره قابلیتهای ساز تن تار:
تن تار سازی است بین تنبور و سه تار با قابلیتهای خوبی در صدادهی؛ هرچند نمی توان درباره قابلیت های این ساز در زمانی کوتاه سخن گفت، اما خیلی تلاش کردیم این ساز را به ثبت ملی برسانیم؛ ثبتی که هیچگاه رخ نداد.
تهران
در سال 1374 زادگاه خود را ترک کرده و در سعادت آباد تهران اقامت گزیند. سال های حضور در تهران چندان خوشایند وی نبود و از فعالیت های موسیقیایی اش بسیار کاسته شد.
سوئد
عالی نژاد در سال 79 از سوئد دعوتنامهای برای آموزش تنبور دریافت کرد و به آنجا سفر کرد.
جشنواره موسیقی حماسی
وی در سال ۱۳۷۶ به جشنواره موسیقی حماسی رفت و زیر بغل استاد و پیر مرادش درویش امیرحیاتی را گرفت و او را به صحنه تالار اندیشه برد تا هنرش را عرضه بدارد. خودش نیز در بخشی از برنامه مقامهای سوار سوار، سماع رقم چهارم، جلوشاهی و خان امیری را اجرا کرد و زیبایی کارش در آن بود که ماهور ایلامی و عالی مکان را برای اولین بار عرضه نمود که مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
زندگی شخصی
===== سید خلیل متاهل و دارای فرزندی به نام حمید متولد سال 1362 بود. =====
تحصیلات و مدارک علمی:
لیسانس موسیقی از دانشگاه هنر تهران
آثار :
کتابها: تنبور از دیر باز تاکنون که رساله پایان نامه عالی نژاد جهت دریافت درجه کارشناسی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران بود۱۳۷۵.
· رساله یاری
· گزیدهای از دفتر احکام سرانجام است. بیست خرداد ۱۳۷۹. چاپ اول ۱۳۸۴.
· ترجمه و تفسیر دقیق کلامهایی همچون بخشی از کلام حضرت شیخ امیر و کلام حضرت تیمور بانیاران، مقابله نسخ ترجمه و کتابت کلام حضرت خان الماس.
· آلبومها
· آئین مستان
· ثنای علی
· زمزمهٔ قلندری
· آیین قلندری
· دونوازی شکرانه با همنوازی دف حمیدرضا خجندی
· و نیز آثار بسیاری از مراسم آیینی و اجراهای خصوصی
· ترجمه و تفسیر
· بخشی از «کلام حضرت
شیخ امیر »
· «کلام حضرت تیمور بانیاران»
· مقابله نسخ و ترجمه « کلام حضرت خان الماس »
تاریخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:
سرانجام استاد بی بدیل تنبور حقایق در میانسالی ودر سن44 سالگی در 27 یکشنبه آبان 1380 وآن هم در ماه مبارک رمضان (که ماه مولا علی است)با
ضربات ناجوان مردانه کارد به شهادت رسید وپیکر مطهرش را به آتش کشیدندزمانی که خبر کشته شدن سید منتشر شد به سبب جایگاه معنوی این فرزند ایران و محبوبیت او، اهمّ اخبار تلویزیون و مطبوعات شهر گوتنبرگ به این مهم اختصاص یافت.پیکرش در شهر صحنه در حجره خانوادگی در کنار پدر به خاک سپرده شد . صبح روز 14 آذر ماه 1380و 21 رمضان جنازه سیدخلیل در مقابل تالار وحدت تشییع و به زادگاهش انتقال یافت
مرگ سید خلیل عالی نژاد
مرگ وی، واقعه ای بسیار تلخ برای موسیقی ایران بود. او یک نابغه تمام عیار در زمینه موسیقی بود و علاوه بر موسیقی مقامی کرمانشاه، بر ردیف سازی و آوازی موسیقی سنتی ایران نیز تسلط کامل داشت. همچنین تار و سه تار را با قدرت و صلابت بسیار می نواخت. عالی نژاد به زیبایی شعر می گفت و تخلصش “بی قرار” بود.
برای اهل موسیقی همیشه این افسوس وجود داشته که ای کاش سید خلیل عالی نژاد به جای پرداختن به بحث و جدل های نافرجام با کج اندیشان، تنها به موسیقی می پرداخت. بی گمان اگر او زنده می ماند و مجالی برای فعالیت داشت یک تنه افق های جدیدتری را بر روی موسیقی عرفانی ایران می گشود.
نقل قول و خاطرات:
فرهاد ذوالنوری: «به سوئد رفته بود تا در آنجا آموزش موسیقی بدهد. روز 27 آبان ماه 1380 پلیس سوئد جنازه او را سوخته کشف میکند. کالبدشکافیها نشان از این داشت که او را با چاقو تکهتکه کردهاند ولی متاسفانه هیچ وقت قاتل او پیدا نشد». یکی از حاضرین در مراسم ( که حاضر نیست نام خود را بگوید) در این باره گفت: «من همسایه روبهروی آموزشگاه او در شهر گوتنبرگ بودم . عالینژاد ساعت 9 صبح در آموزشگاه شاگرد داشته و باید به آنجا میرفت. این گونه که شواهد نشان میدهد ساعت هشتو سی دقیقه صبح کارت اتوبوس خود را زده و به سمت آموزشگاه رفته. 5 دقیقه تا آموزشگاه راه است، بنابراین هشت و سی و پنج دقیقه صبح به آموزشگاه رسیده. روی سقف همه خانهها در سوئد دستگاهی تعبیه شده که به محض ایجاد احتراق، زنگ خطر آن در اداره پلیس و آتشنشانی به صدا درمیآید. ساعت 9 صبح زنگ خطر آموزشگاه عالینژاد در اداره پلیس زده شده و پلیس با جسدی روبه رو میشود که به گفته خودشان با جسم سنگینی به سرش ضربه زدهاند و جای 5 ضربه چاقو نیز در بدن او دیده شده است. بعد جسد را با مادهای عجیب آتش زدهاند».
رامین کاکاوند: «روز 27 آبان ماه 1380 به گفته همسایه طبقه بالایی، سه نفر مهمان او بودند. دو نفر از آلمان آمده بودند و سومین نفر همکار عالینژاد در سوئد بوده است. البته این همکار که خیلیها اعتقاد دارند او هم از مسببین مرگ عالینژاد است حضور خود را در آنجا و در آن ساعت انکار میکند».
قباد سالک همسایه او در شهرستان صحنه: «گروهی که زیر نظر (…) فعالیت میکردند به شدت با عالینژاد بد بودند.سیدخلیل هم نمیتوانست زیر بار حرف زور و نادرست برود. یادم میآید که سال 68 بود که حدود دو هزار نفر از آن دسته ،خانه سیدخلیل را محاصره کردند و آن را سنگباران کردند. سیدخلیل با دو سه نفر در خانه بود و نمیتوانستند از خود دفاع کنند. برای همین به پشتبام رفتند و مدتی آنجا ماندند تا آن عده بروند». قباد سالک ادامه میدهد: «یک بار هم در بازار صحنه و یک بار دیگر در گاراژ صحنه درگیری شد». سالک اما مهمترین این درگیریها را در اداره برق میداند: «بچهها چون عدهشان کمتر بود به داخل اداره برق رفتند و آنجا پناه بردند. آن طرفیها هم اداره را محاصره کرده بودند که ماموران نیروی انتظامی آمدند».
محمدرضا درویشی: « کسی سید را نشناخت. عالینژاد مغنی شاهد و خنیاگر مهر عشق و فرزانهای در موسیقی بود که به تنبور، این سازی که میرفت سخیف شود، اعتباری روزافزون بخشید. عالینژاد علاوه بر مقامهای باستانی و حقانی تنبور به ردیف دستگاهی ایران احاطه کامل داشت. او توانست در این سالها مجموعه عظیمی از نغمهها، حکایتها، رویاها و مقامها را دریابد، از مجموعه عظیم استادان و پیران توشه برچیند و بسیاری از رشتههای به هم ناپیوسته موسیقی، ادبیات، اعتقادات و رویاهای مردم ساکن در جلال پر وهم «اورامان» و زاگرس را به هم پیوند زند و تکههای جدا افتاده و پرتاب شده به این سو و آن سو از مقامها و کلام حقانی تنبور را گرد آورد. سیدخلیل علاوه بر استادی در نواختن تنبور، دستی بر تار و سهتار هم داشت. اما آنچه بیش از همه استاد را محبوب کرده بود شیوه خاص وی همراه با احساسی لطیف بود که از یک مراقبه روحانی نشات میگرفت و به حق شنونده را تحت تاثیر قرار میداد».
حالات اخلاقی استاد از زبان یکی از شاگردان ایشان به نام آقای ایرج حق دوست
بنده 15 سال شاگرد ایشان بودهام و خاطرات زیادی با ایشان دارم . نکتهای که زیاد مورد توجه اینجانب میباشد عرفان و خودسازی استاد بود . وی مردم را همواره عملاً و زباناً به سوی نور و حقیقت و خداپرستی دعوت میکرد و بسیار متواضع بود . استاد به تحقیق و سیاحت علاقه زیادی داشتند و به کشورهای مختلفی از جمله ژاپن ، سوئد ، چین سفر کرد . اوج خودسازی استاد این بود که در سال 6 ماه آن را روزه بود و به خودسازی و تهذیب نفس مشغول و هنگامی که فوت کردند 121 روز بود که روزه بود و …
بهزاد خالوندی:
دوستداران موسیقی عرفانی هیچگاه کوچ زودهنگام و تراژیک سیدخلیل عالی نژاد اسطوره موسیقی عرفانی کرمانشاه را از یاد نمی برند. نابغه ای که خیلی زود از میان جامعه هنری رفت و افسوس بسیاری را برای اهل هنر و دوستداران موسیقی بر جای گذاشت. عالی نژاد بی گمان یکی از برجسته ترین هنرمندان فعال در عرصه موسیقی عرفانی ایران بود که در طول زندگی کوتاه هنری اما پربار خود توانست اثرات بسیار عمیقی را بر موسیقی عرفانی برجای بگذارد. او در موسیقی تنبور غرق شده و بدل به یکی از ستون های اصلی موسیقی عرفانی گشته بود، جایگاهی رشک برانگیز که البته مورد حسد بسیاری نیز بود.
===== فریدون حقیقی؛سازنده سازهای ایرانی که دوستی دیرینه و نزدیکی با سیدخلیل عالی نژاد داشته: «سیدخلیل را خیلی ها نشناختند اما کسانی که از نزدیک با وی آشنا بودند می دانند که او علاوه بر هنر به اخلاق و عرفان تا چه اندازه پای بند بود …سیدخلیل به بالاترین هنر یعنی عشق اعتقاد داشت و بر همان اساس هم عمل میکرد. او معتقد بود زمانیکه هنر برای عشق به خدا نباشد تبدیل به صنعت می شود. او هیچگاه به خاطر نوازندگی تنبور، مبلغی دریافت نکرد. آهنگ های ساخته شده توسط او نشان می دهد که همه آثار او نشات گرفته از عشق هستند. تشعشع آوای او همه را دگرگون می کرد». =====
در آن صبح سترون سرد پاییزی نیستان سوخت دستان سوخت غمین خنیاگر آیین مستان سوخت