کاربر:Ehsan/صفحه تمرین
تولد و جوانی
مسعود رجوی در سال ۱۳۲۷ در شهر طبس واقع در استان خراسان بهدنیا آمد. او فارغالتحصیل رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران است. مسعود رجوی دارای چهار برادر است که در فرانسه، سوییس، انگلیس و بلژیک تحصیلات عالیهی خود را گذراندهاند. بزرگترین برادر او کاظم، در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ ،در سوئیس در شهر ژنو ترور شد.در این رابطه دو مأمور سرویس مخفی جمهوری اسلامی از طرف«شاتلن» قاضی سوئیسی تحت تعقیب قرار گرفتند. [۱]
منیره تنها خواهر مسعود رجوی، در سال ۱۳۶۷ بعداز ۶ سال زندان، درحالی که کودکان خردسالش هم، چندسال با خود او زندانی بودند، اعدام شد. اصغر ناظمی، همسر منیره رجوی، نیز دوسال قبل از آن تیرباران شده بود. پدر و مادر پیر مسعود رجوی نیز در سال ۱۳۶۰ توسط رژیم خمینی دستگیر و زندانی شدند. اشرف، همسر مسعود رجوی، که از مجاهدین زندانی در زمان شاه بود و در تابستان ۱۳۵۸ با او ازدواج کرده بود نیز در بهمن ۱۳۶۰ در یک خانه تیمی پس از چند ساعت درگیری به همراه تعداددیگری از مجاهدین جان باختند.
عضویت در سازمان مجاهدین
مسعود رجوی در دوران دبیرستان، به آیتالله طالقانی و نهضت آزادی بازرگان علاقه داشت. او در دوران دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و در سال ۱۳۴۶ بهعضویت این سازمان درآمد. مسعود رجوی در همین دوران با بنیانگذار سازمان مجاهدین، محمد حنیفنژاد آشنا شد. محمد حنیفنژاد وی را وارد گروه تدوین ایدئولوژی نمود. او بهمراه بنیانگذار مجاهدین مشغول تدوین ایدئولوژی سازمان مجاهدین شده و پس از مدتی به عضویت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق درآمد.
دستگیری مسعود رجوی
مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰ دستگیر و به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شدند. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که عضویت ساواک درآمده بود مراجعه نمود.در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیفنژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجهها روی اعضاء مرکزیت را افزایش میداد.
در ادامه این بازجویی ها بود که دادگاه همه اعضاء مرکزیت از جمله مسعود رجوی را به اعدام محکوم نمود.پس از آن بود که برادر او دکتر کاظم رجوی که از استاتید شناخته شدهی حقوق در اروپا بود، یک بسیج گستردهی بین المللی را برای جلوگیری از اعدام آنها آغاز کرد. در پی فعالیتهای جهانی دکتر کاظم رجوی برخی از شخصیتهای اروپایی چون فرانسوا میتران و همچنین عفو بین الملل و صلیب سرخ جهانی برای ممانعت از اجرای احکام وارد شدند. نهایتا شاه زیر فشارهای بینالمللی از اعدام مسعود رجوی صرف نظر کرد اما دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین را اعدام نمود.حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تعلیق یافت . با اینهمه ساواک تا سالها بعد همچنان همچنان وی را تحت شکنجه ها قرار میداد. در مورد میزان شکنجه هایی که بر مسعود رجوی اعمال میشد، همبندان او نقل میکنند که اغلب جسم نیمه جان او را در پتو پیچیده و از اتاق بازجویی به سلول باز میگرداندند.
ضربه اپورتونیستی ونقش مسعود رجوی در بازسازی سازمان مجاهدین
در سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر میبردند، دو تن با نامهای تقی شهرام و بهرام آرام در خارج از زندان اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین ما بین ایدئولوژیهای چپ(مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین ا دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نامهای مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. این حرکت عملا منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد. در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندانهای ایران پراکنده بودند، هر کدام واکنشی نسبت به این موضوع داشته و موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هالهای از ابهام فرو رفت.
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او با تدوین مباحث ایدئولوژیک مجددا و فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. وی این جریان را، «اپورتونیست چپ نما» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد. مسعود رجوی اعلام نمود که اسلام واقعی در چپ ایدئولوژی مارکسیسم قرار دارد و در نتیجه میل کردن آن به سمت چپ یعنی مارکسیسم یک توهم است. مسعود رجوی در عین حال اعلام نمود اگر چه ضربه ظاهرا از طرف چپ وارد شده است اما تهدید اعضاء سازمان این است که در واکنش نسبت به این موضوع به سمت راست یا آنچه وی آنرا «اسلام ارتجاعی» مینامید کشیده شوند. مسعود رجوی در مورد جریان اپورتونیستی نیز اعلام کرد که آنها میتوانند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشند اما اجازه ندارند آرم و نام سازمان مجاهدین را بر خود بگذارند.
یکی نتایج ضربه جریان اپورتونستی در آن زمان قدرت گرفتن آخوندها و جریان اسلام سنتی بود که تا پیش از آن چه در زندان یا خارج از آن تحت هژمونی مجاهدین خلق قرار داشتند.
در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود:
- رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی و تلاشهای ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت
- آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمیتوانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نمایندهی اسلام معرفی مینمودند. حتی برخی از آخوندها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان راهم صادر کردند.
- برخی از مارکسیستها که سازمان مجاهدین خلق ایران را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار میدادند.
مسعود رجوی در زندان شاه عملا مبارزه با این جریان را بر عهده گرفته و مباحث ایدئولوژیک خود برای خنثی کردن آنها را به خارج از زندان نیز منتقل میکرد. او در هنگام جابجایی زندانیان از یک زندان به زندان دیگر و همچنین هنگام آزادی برخی از اعضاء، آنها را به عنوان پیکهایی به نزد دیگر مجاهدین فرستاده و هماهنگیها و آموزش بیانیه ۱۲ ماده ای را به آنها منتقل میکرد. مسعود رجوی به این ترتیب توانست بار دیگر پیکره مجاهدین را بازسازی نماید.
دوران زندان یکی از دورانهایی است که نقش مسعود رجوی را در سازمان مجاهدین خلق ایران چه در آموزش ها و بازسازی های تشکیلاتی و هم در روحیه بخشیدن به دیگران بسیار برجسته میکند.
صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از همبندان مسعود رجوی در این رابطه میگوید:
سال 54 بود. زندانبان صدا كرد. چند دقيقه بعد, فرنچ روي سر، دست روي شونهي هم, توي راهرو به خط شده بوديم و ميرفتيم. از زير فرنچ زمين رو نيگا كردم . از پاهاش مسعود رو شناختم. چون بدلیل شلاقهایی که میخورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی میپوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه كه نفر پشتي آشناست. وقتي فرنچ هامون رو برداشتيم بازجو رو ديديم که خنده به لب كتابي در دست میگه «.... ديدين تموم شدين؟ نيگا كنين: بيانيه ي تغيير مواضع سازمان مجاهدين! سازمانتون تموم شد. همه چي تموم شد...» همه به اون كتاب نگاه كرديم. بيانيه ي تغيير مواضع اپوتونيستها بود.به سلول برگشتيم و تو سكوت نشسته بوديم كه مسعود يكدفعه گفت: «من اون كتاب رو ميخوام.» پاسخِ ما به اين خواسته مسعود، سكوت بود ناباوری بود.خودش بي معطلي نگهبان رو صدا كرد و به بهونهاي پيشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اينكه مسعود رجوی تحت تاثير كتاب قرار بگيره، رضايت داده بود كه تا ساعت پنج صبح، كتاب رو بهش قرض بده.مسعود باكتابي در دست برگشت و گفت: «بچه ها بايد تا ساعت پنج يه نسخه ازش بنويسيم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت.مسعود بلافاصله دست به كار شد و كتاب رو برگ برگ كرد و هر قسمت رو به يك نفر داد.تو يه چشم بهم زدن مغزي هاي خودكار و كاغذاي سيگار از جاسازي بيرون اومدن. هنوز ساعت 5 نشده بود كه يك نسخه ازكتاب رونويسي شده بود. بعد كاغذاي كتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم كرديم. با شوفاژ خشكش كرديم و تحويل داديم و از همون لحظه كار مسعود شروع شد. روز و شب مينوشت و ميخوند. و عاقبت بيانيهي 12 مادهيي رو نوشت كه باطل السحر ترديدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا كرد.[۲]
محمد حیاتی از همبندان مسعود رجوی نیز در مورد او چنین نقل می کند:
«روزهاي بعد از ضربهي 50 براي هر مجاهدي كه اون زمان بوده از تلخ ترين روزهاست . 41 سال پيش! تو اوين، محمدآقا «آن بالا بلند دلبرگلگون عذارِ» مسعود و همهي مجاهدين، دستگير شده بود. اندوه و درد خوابو از چشمِ همه ربوده بود. يادمه همون شبِ اول، قبل از اينكه خاموشي رو زندانبان بزنه، همه خاموش و ساكت شده بودن. سرها زير پتو بود ولي كي ميتونست بخوابه؟ از لرزشِ خفيف پتوها ميشد فهميد كه بعضي از بچهها يواشَكي دارن گريه ميكنن. من بودمُ دلهرهي سوالهاي سخت و بي پاسخ : ممّدآقا چي ميشه ؟ سازمان چي ميشه ؟ حالا چه كار بايد بكنيم؟ تو اون سكوتِ سنگين، يكباره ضربِ فرود اومدنِ يه بالش رشتهي افكارم رو قيچي كرد. بعد هم يكي ديگه ، بعد پرت كردن پتو و سر و صدا و خنده و شوخي و.. آخه الآن مگه وقت شوخيه؟ پتو رو زدم كنار، ديدم «مسعوده» اون نه تنها نگذاشت غم و دردي كه داشت به چهرهش راه پيدا كنه، بلكه لبخند و شوخی می خواست به ما هم روحیه بده. نميدونم چه قدر طول كشيد تا بخوابيم، اما مسعود مگه ول ميكرد؟ وقتي دوباره همه زيرِ پتوها رفتن و سكوتْ حاكم شد، تازه شروع كرد به خوندن يه سرود فلسطيني : ترجيع بندِ سرودش صداي گلوله بود «تَ تَ تق ـ تق تق » هي ميخوندو ميگفت: تكرار كنيد!»[۳]
آزادی از زندان شاه
در اواخر حکومت محمدرضاه پهلوی فشارها و تظاهراتها برای آزادی زندانیان سیاسی و بطور خاص در هراس از اعدام آنها در شرایط سقوط حکومت بالا گرفت. مردم روزانه در مقابل زندانها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی بودند. از جمله در یکی ازین تظاهرات در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهی زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند. زندانبانها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروههای دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند. زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند. او به بالکن زندان قصر رفته و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد.
نهایتا در روز سیام دیماه ۱۳۵۷ تحت فشارهای موجود، مسعود رجوی بهمراه همبندان خود از جمله موسی خیابانی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند.
مسعود رجوی از سالهای ۵۷ تا ۶۰
پیش از ورود خمینی به تهران، فرزند وی احمد خمینی با مسعود رجوی تماس گرفت. او در این تماس گفت:
اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همهی درها به رویتان باز خواهد شد و همهی امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت. مسعود رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.[۴]
مسعود رجوی پس از سقوط شاه به عنوان برجسته ترین عضو مرکزیت سازمان سخنرانیها و میتینگهای زیادی داشت که اغلب جمعیت بسیار زیادی از جوانان و اقشار مختلف را به خود جذب میکرد.
کلاسهای تبیین
مسعود رجوی در نیمهی سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدینمیپرداخت. در این کلاسها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. سپس فیلمها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع میشد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهی ۱۶ جلسه از کلاسهای مسعود رجوی است. این کلاسها البته از طرف حاکمیت نوپای خمینی قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، این کلاس نیز نیمه تمام ماند.
در ۹ فروردین 1359 روزنامه فرانسوی لوموند دراینباره نوشت:
«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسهیی است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس میکند. در حدود 10هزار نفر با ارائهي کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت 3 ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا میدهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزندهاش و نیز جوانی خود (وی 32 سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. میتینگهای سیاسییی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار میکند، تودههای 100 هزار نفری، 200 هزار نفری و بعضی اوقات 300 هزار نفری را جلب میکند».
کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری
مسعود رجوی در روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایتها بسیاری را از طرف احزاب و گروههای سیاسی و اقشار مختلف به دنبال داشت.سازمانها و گروههای حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از:
- جبهه دموکراتیک ملی ایران
- سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
- جامعه سوسیالیستهای ایران
- حزب دموکرات کردستان ایران
- سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان(کومله)
- کانون سیاسی خلق ترکمن
- سازمان اسلامی شورا (ساش)
- گروه مشترک اقلیتهای ارامنه، زرتشتی و کلیمی
- گروه بررسی مسایل ارامنه
- مرکز کانون ناشران و کتابفروشان مسلمان
- کانون پژوهشگران ملیگرا
- انجمن مادران مسلمان
- بخشی از جنبش مبارزان خلق عرب
- هیأت نمایندگی خلق کرد
- هیأت جوانان آشوری
- سازمان همیاری ملی
- برخی از انجمنها و کانونهای معلمین
- نزدیک به 80 انجمن و کانون دانشجویی و چند صد انجمن دانش آموزی در سراسر ایران
- نزدیک به 150کانون و تشکل کارگری
- 500نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران و تعداد قابل توجهی از استادید دانشگاهها و...[۵]
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد:
«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین، بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبهه دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت. از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجتالاسلام جلال گنجهای، 50 نویسندهی شناختهشدهی انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانوادههی شهیدان اولیهی مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد».[۶]
در سال همان سال موسی خیابانی از کادرهای شناخته شدهی مجاهدین خلق ، در یک میتینگ انتخاباتی در زمین چمن دانشگاه تهران، اهداف مجاهدین از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را چنین بیان نمود:
«... ما میدانیم چکار میکنیم. ما کور حرکت نمیکنیم. ما معنی حرفمان را میفهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص میدهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمیکند؛ و ما همه اینها را از درون 14 سال مبارزه بیرون آوردهایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر شده است و برادرمان مسعود را بهعنوان کاندیدای ریاستجمهوری نامزد کردیم.ما شایستهترین، برجستهترین، ما صالحترین فردی را که به نظر مان میرسید از روی همان احساس مسئولیتی که داشتیم نامزد کردهایم.در تمام این مدت 14سال برادرمان مسعود از همان اوایل بنیانگذاری سازمان، از اوایل سال 46، در کوران این مبارزات بوده است؛ از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. مسعود تنها باقیمانده کادر مرکزی سازمان پیش از سال 50 است...»
در همان سال روحالله خمینی به رغم اینکه متعهد شده بود در انتخابات دخالتی نکند با با یک فتوی مسعود رجوی را از کاندیداتوری حذف نموده و اعلام کرد:
کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی ندادهاند حق کاندید شدن در انتخابات را ندارند
مجاهدین پیش ازین اعلام کرده بودند که علیرغم رأی ندادن به قانون اساسی به آن التزام دارند. مسعود رجوی پس از فتوای خمینی ضمن انصراف از کاندیداتوری ریاست جمهوری در روز 29دی، در پیامی اعلام کرد:
«اگر این مبارزه انتخاباتی بازندهیی داشته باشد، من نیستم».
کاندیداتوری مسعود رجوی برای نمایندگی در تهران
سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه
تشکیل شورای ملی مقاومت
پرواز مسعود رجوی از ایران به فرانسه
انقلاب ایدئولوژیک
انتقال از فرانسه به عراق
نقش کنونی مسعود رجوی
پانویس
- ↑ وبسایت مجاهدین خلق-دکترکاظم رجوی
- ↑ مصاحبه با صمد سیاه کلاه- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست
- ↑ مصاحبه با محمد حیاتی- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست
- ↑ دموکراسی خیانت شده- چاپ ۱۳۷۴
- ↑ اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی-وبسایت مجاهدین خلق ایران
- ↑ دموکراسی خیانت شده صفحه...