کاربر:Khosro/صفحه تمرین5
آیتالله حسن لاهوتی اشکوری، در سال ۱۳۰۶، در اشکور گیلان زاده شد، تحصیلات ابتدایی خود را در همانجا به پایان رساند و چون پدرش روحانی بود به حوزهی علمیهی قزوین رفت و در آنجا مشغول تحصیل شد، در سال ۱۳۲۵، به قم رفت و تحصیلاتش را در حوزهی علمیهی قم ادامه داد، فقه را در نزد علامه طباطبایی، آیتالله بروجردی و خمینی آموخت، در سال ۱۳۴۹، راهی تهران شد، در تهران به تدریج جلسات سخنرانیهای او سیاسی شد و در سال ۱۳۵۰، ممنوعالمنبر گردید و به او اجازه سخنرانی در جلسات رسمی داده نمیشد، نخستین دستگیری و بازداشت حسن لاهوتی در سال ۱۳۵۱، بود که ۲ ماه طول کشید و بعد از آزادی همچنان اجازه سخنرانی نداشت، وی در شهریور سال ۱۳۵۲، مجدداً بازداشت شد و به مدت یک سال در زندان قصر به سر برد، در سال ۱۳۵۴، برای سومین بازداشت شد و تا سال ۱۳۵۷ در زندان اوین محبوس بود، شیخ حسن لاهوتی، همراه با آیتالله طالقانی و منتظری و هاشمی رفسنجانی دریک زندان بود، وی به درخواست سید احمد خمینی ، به پاریس رفت و در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همراه با او به ایران آمد و بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سرپرست کمیتههای انقلاب و سپاه پاسداران شد، پس از مدتی نمایندهی خمینی در استان گیلان و همچنین امام جمعهی رشت شد، در اسفند ۱۳۵۸، کاندیدای نمایندگی از رشت در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی گشت و تا زمان درگذشت وی نماینده مجلس بود، شیخ حسن لاهوتی در ۶ آبان ۱۳۶۰، در منزلش دستگیر شد و فردای آن روز در زندان اوین درگذشت، مرگ او را سکتهی قلبی اعلام کردند اما طولی نکشید که فاش شد وی بر اثر سم استرکنین مسموم و کشته شده است.
فعالیتهای حسن لاهوتی
آیت الله حسن لاهوتی اشکوری در شمار روحانیانی بود که در دهه ۱۳۵۰ با دیدن پایگاه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران، به خصوص در بین جوانان ایران، هوادار جنبش مجاهدین شد و به فعالیت پرداخت؛ و یکی از فعالیتهای او جمعآوری کمک مالی برای پیشبُرد مبارزات مجاهدین بود، در سال ۱۳۵۴، هنگامی که سازمان مجاهدین توسط اپورتونیستها، ضربه خورد و مدتی متلاشی شد؛ حسن لاهوتی تحت تأثیر این ضربه به جریان راست میل پیدا کرد و در انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷، از افراد نزدیک به خمینی بود. لاهوتی در نوفل لوشاتو از همراهان خمینی بود و از مسافران هواپیمایی بود که خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، از فرانسه به ایران پرواز داشت، حسن لاهوتی از همان ماههای اول با دیدن سیاستهای خمینی و همراهان او، به تدریج از آنها فاصل گرفت و از آن طرف به مجاهدین گرایش پیدا کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، حکومت خمینی تحمل مخالفتهای لاهوتی را نداشت و نسبت به وی احساس تهدید میکرد، به همین خاطر دستور قتل او صادر و به لاجوردی ابلاغ شد، حسن لاهوتی در ۷ آبان ۱۳۶۰، بر اثر مسمومیت در زندان اوین درگذشت.[۱]
اختلاف حسن لاهوتی با حکومت
به گفته فائزه رفسنجانی اختلافات حسن لاهوتی با حکومت، از انحصار طلبیها بود. چون آقای لاهوتی سابقه مبارزات زیادی داشت و طبعاً از انقلاب توقع دیگری داشت و وقتی شاهد وقایعی بود که با اهداف و روح انقلاب همخوانی نداشت، ناراحت و دلخور میشد و همینها را بیان میکرد که یکی از این موضوعات، انحصار طلبیهایی بود که با تشکیل حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و آقای لاهوتی نظرش این بود که اهداف مبارزه و انقلاب برآورده نخواهد شد و همه چیز به سمت یک نظام تک حزبی پیش می رود...[۲]
اعترافات برخی از مقامات نظام جمهوری اسلامی
به گفته علی محمد بشارتی (مسئول وقت اطلاعات سپاه)،که در سفر به کرمانشاه همراه حسن لاهوتی (نماینده وقت خمینی در سپاه) بود، این سفر ۳ روز طول کشیده و سلاحهای زیادی جمعآوری کرده بودند که اغلب این سلاحها ژ – ۳ و کلت روولور بودند و میخواستند این سلاحها را به تهران منتقل کنند که به علت حضور مجاهدین ورق برگشت، در این سفر پسر حسن لاهوتی (وحید) هم حضور داشت که با مجاهدین در ارتباط بود و تعداد بسیاری از سلاحهای جمعآوری شده را با خود برده بود، محمد بشارتی عصبانی میشود ولی به خاطر حسن لاهوتی چیزی نمیگوید و موضوع را به خمینی اطلاع میدهد و به او میگوید که آقای لاهوتی بسیار آدم عاطفی است و صحبتهایش دلنشین و دلپذیر میباشد ولی در زمینهی سیاسی آسیب پذیر است و همه، به خصوص مجاهدین به دنبال جذب او هستند، ایشان مثل ما در زندان بوده و با اغلب مجاهدین آشنا شده است اما رفاقت و آشنایی فرق میکند با هواداری از آنها، ایشان از مجاهدین هواداری میکند. همین عمل آقای لاهوتی و سخنرانیهایش به سود مجاهدین و علیه نظام جمهوری اسلامی، عاقبت باعث شد که خمینی او را بعد از مدتی از سمتش برکنار و خامنهای را جایگزین وی کند.[۳]
به گفته فاطمه رفسنجانی (همسر سعید لاهوتی)، مشخص نشد که موضوع دستگیری و بازداشت و بعدش هم کشته شدن حسن لاهوتی و وحید لاهوتی چه بوده، سعید با فاطمه تماس میگیرد و اطلاع میدهد که خودش به خانه برود و او دنبالش نمیآید چون مأموران زندان اوین با حکم اسدالله لاجوردی (دادستان و رئیس زندان اوین)، به خانه حسن لاهوتی ریختهاند و به سعید اجازه خروج از خانه را نمیدهند و میخواهند آنها را بازداشت کنند و همراه خود ببرند و تهدید میکنند که اگر مقاوت کنند آنها را میکشند؛ فاطمه سریع به احمد خمینی اطلاع میدهد که آقای لاهوتی را گرفتهاند و به زندان بردهاند، ساعت ۹ شب سعید با فاطمه تماس میگیرد و به او میگوید آقای لاهوتی حالشان خراب شده و او را به بیمارسان منتقل کردهاند، وقتی فاطمه به بیمارستان میرود متوجه میشود که حسن لاهوتی فوت کرده است و پزشکی قانونی هم علت مرگ را سم استرکنین در معده ایشان تشخیص دادهاند، وقتی هم این موضوع پیگیری میشود به آنها میگویند به خاطر مصالح انقلاب سکوت کنید!؛ همچنین گزارش پزشکی قانونی که بعدها به دست سعید لاهوتی میرسد، علت مرگ پدرش را سکته تشخیص نداده بودند بلکه فوت بر اثر مسمومیت با سم استرکنین بوده است.[۴]
آقای حسن لاهوتی، شب آمد و بحثهای زیادی در رابطه با موضع ایشان داشتیم، حسن لاهوتی از موضع خمینی، ما، صدا و سیما و مجلس انتقاد داشت.[۵]
فاطمه دختر هاشمی رفسنجانی و عروس شیخ حسن لاهوتی، فاش کرد که پدرش به دختران و دامادهای خود (سعید و حمید لاهوتی)، توصیه کرده است که برای حفظ مصالح نظام در بارهی نحوهی مرگ حسن لاهوتی سکوت کنند.[۶]
به گفته محسن رفیق دوست، حمید و سعید لاهوتی دامادهای هاشمی رفسنجانی بودند، یکی پزشک و دیگری مهندس بود، سومی وحید بود که عضو سازمان مجاهدین بود.رفیقدوست قبل از انقلاب با حسن لاهوتی در زندان بود و وحید هم در زندان بود که آقای لاهوتی خیلی به او علاقه داشت. رفیقدوست، هرچه تلاش کرد که آقای لاهوتی از مجاهدین جدا بشود، نمیشد. انقلاب که شد ارتباطش با مجاهدین بیشتر شد تا اینکه سپاه او را دستگیر کرد و به اوین رفت، در این زمان آقای لاهوتی دیگر در سپاه پستی نداشت؛ ولی مُهر سپاه را برداشته و هنوز همان کارها را میکرد. گزارشهای متعددی به دادستانی رفت که ایشان در خانهاش نشسته و با مجاهدین همکاری میکند، با مکاتبه و مُهر سپاه، اسلحه و وسایل دیگر را خارج کرده بود. اسدالله لاجوردی حکم دستگیری لاهوتی را نوشت و یکی از افراد تیمی که لاهوتی را گرفتند میگفت:
«۳ روز قبل از آنکه برای دستگیری به خانه ایشان برویم، پسرش وحید را گرفته بودند و آقای لاهوتی به شدت عصبانی بود؛ وحید که پس از دستگیری تصمیم گرفته بود خودکشی کند، یک روز به دروغ گفته بود که با سران مجاهدین خلق در ساختمان آلومینیوم خیابان جمهوری قرار دارد، مأموران را بر میدارد و به آنجا میروند و بعد در فرصتی مناسب خودش را از طبق چهارم به خیابان میاندازد و کشته میشود، آقای لاهوتی از خودکشی وحید خبر نداشت، زمانی که مأموران وارد خانه حسن لاهوتی میشوند در حال نوشتن نامهای سرگشاده به پسرش وحید بود، لاهوتی در جملاتی که به وحید نوشته بود، به امام خمینی اهانت مستقیم کرده بود که از ذکر آن شرم دارم...[۷]
مواضع سیاسی شیخ حسن لاهوتی از زبان خودش
با آغاز توقیف مطبوعات منتقد حکومت، حسن لاهوتی در روز ۲۲ فروردین ۱۳۶۰، اطلاعیهای به شرح زیر صادر کرد:
بازداشت دکتر رضا صدر(مدیر مسئول روزنامه میزان) و توقیف روزنامه میزان، از آقایانی که تکیه بر اریکهی قدرت زدهاند بعید نیست؛ زیرا از قدرتمندان آثار قدرت را بیش از این دیده و خواندهایم که اگر از میزان الهی خارج گردد، بزرگترین فاجعهها را بهبار میآورد تا آنجا که «المُلک عقیم» را همه قبول کردهاند؛ ونقل شده است که پدران چشم فرزندان خود را به خیال واهی از حدقه بیرون آورده و سپس آن جنایات عظیم را در تاریخ مرتکب شدهاند... مقتضی میدانم بدین مناسبت چند جمله با برادران و خواهران عزیزم بگویم تا متوجه خطراتی که در جامعه انقلابی ما وجود دارد بشوند و برای دفع و رفع خطر بدون لحظهای وقفه تصمیم بگیرند که فردا نیز خیلی دیر است؛ و آن خطر عبارت است از تکوّن حاکمیت زور در جامعه که لازمهی همه نظامهای تک حزبی در جوامع است؛ و مردم ما خاطراتی بسیار تلخ از رژیم تک حزبی طاغوتی دارند که عقل منفصل آن بی پرده اعلام کرد، هر کس قبول ندارد بدون عوارض پاسپورت بگیرد و از مملکت برود و دیدیم که چه کسی به خاطر این جنایت قبل از همه رفت و «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور – بر خلایق میرود تا نفخ صور». مردم ما میدانند سعی بلیغ متولیان بر این است که بر همه مشاغل مسئولان حزبی گمارده شود و خدا میداند اگر چشمه را با بیل نگیریم و صبر کنیم تا پُر شود، گذشتن با پیل هم ممکن نیست. همین حاکمیت تک حزبی است که دشمن آزادیهای مشروع است؛ و همین حکومت تک حزبی است که صدای پای فاشیزم را از نزدیک به گوش میرساند... اگر روزی یکی از مسئولان قضایی که من در مجلس شورای اسلامی از آقای دادستان کل انقلاب و یا بزرگترین مقام قضایی کشور دعوت کردم که به مناظره بنشینیم و برای یک بار ملت خود را به تماشا و امام امت را به قضاوت بخوانیم تا بدانند قانون در این مملکت بی اعتبارتر از هر بی اعتباری است... امیدوارم در آینده نزدیک همانطور که وعده کرده بودم که اگر به وعده وفا نشد توفیق یابم تا آنچه را که ملت ما در دل دارند، من به زبان آورم، والسلام.
منابع
- ↑ ماجرای قتل آیتالله حسن لاهوتی - وب سایت ایران افشاگر
- ↑ درگذشت آیتالله حسن لاهوتی - وب سایت تاریخ ایرانی
- ↑ عبور از شط شب - انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۲۳۵ تا ۲۳۷
- ↑ نشریه حکومتی شهروند امروز، شماره ۷۰ سال ۱۳۷۸
- ↑ به نقل از خاطرات رفسنجانی، ۲۲ خرداد ۱۳۶۰
- ↑ مصابحه فاطمه رفسنجانی، با نشریه شهروند امروز شماره ۷۰
- ↑ به نقل از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست