کاربر:خراسانی/صفحه تمرین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سید محمود طالقانی

سید محمود علایی طالقانی (تولد سال ۱۳۲۶ق (اسفند ۱۲۸۹ش) (درگذشت ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ش؛ ۱۸ شوال سال ۱۳۹۹ )مفسر قرآن و نهج البلاغه، از علمای تهران و مبارزان و شخصیت‌های انقلاب اسلامی ایران.

وی پیش از انقلاب با جبهه ملی و نهضت آزادی همراهی داشت و پس از کودتای ۲۸ مرداد، از مدافعان فدائیان اسلام بود. وی در جریان انقلاب سفید و مخالفت‌ با آن، به زندان افتاد. در آستانه انقلاب، ریاست شورای انقلاب را بر عهده گرفت و پس از انقلاب اولین امام جمعه شهر تهران و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی شد.

کودکی و تحصیلات

وی از پنج سالگی، تحصیلات خود را در مکتبخانه آغاز و نزد ملا سید تقی اورازانی، قرآن و کتب رایج آن دوره را فرا گرفت.[۱]ا سپس مقدمات علوم حوزوی را نزد پدرش شروع کرده و در ده سالگی راهی قم و مدارس رضویه و فیضیه شد،[۲] پس از آن راهی نجف اشرف شده و از دروس بزرگان آن زمان بهره برد. اساتید مهم او در قم و نجف، از این قرار بودند:

  1. سید شهاب الدین مرعشی نجفی
  2. ادیب تهرانی
  3. سید محمد حجت
  4. سید ابوالحسن اصفهانی
  5. شیخ محمدحسین غروی
  6. آقا ضیاءالدین عراقی
  7. شیخ عبدالکریم حائری یزدی
  8. وی موفق به اخذ درجه اجتهاد از سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری، و اجازه نقل حدیث از شهاب الدین مرعشی و قمی، شد. وی در خلال سال‌های ۱۳۱۸- ۱۳۱۷ﻫ.ش به تهران بازگشت و در درس میرزا خلیل کمره‌ای، فلسفه و حکمت آموخت.

فعالیت سیاسی فرهنگی

سید محمود طالقانی دلیل بازگشت خود به تهران را تثبیت عقاید ایمانی جوانان ذکر کرده است و فعالیت‌های فرهنگی خود را با نوشتن مقاله و سخنرانی، شروع می‌کند. وی چارۀ درد اجتماع را در بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه می‌دانست و تلاش کرد خود در این راه پیشقدم باشد، از همین‌رو برای جوانان جلسات تفسیر قرآن برپا کرد. خود در این باره می‌گوید:

این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام باید بر همه شئون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حکومت حاکم باشد، یکسره از زندگی برکنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام، که با رهبری این کتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنباله‌رو شده. کتابی که سند دین و حاکم بر همه امور بوده مانند آثار عتیقه و کتاب ورد تنها جنبه تقدس و تبرک یافته و از سرحد زندگی و حیات عمومی برکنار شده و در سر حد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است.[۳]

تأسیس کانون اسلام

پس از سقوط رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ش، وی کانون اسلام را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس کرد و در همان زمان مجله‌ای به نام دانش‌آموز از طرف همان کانون به انتشار رساند. این کانون محل آمد و شد اقشار مختلف جامعه اعم از افسران ارشد ارتش، مهندسین، و صاحبان منصب عالی‌ در برخی وزارت‌خانه‌ها همچون پست و تلگراف، دانشیاران، آموزگاران، دانشجویان، دانش‌آموزان و حتی کسبه بود.[۴]

واقعه آذربایجان و زنجان

پس از واقعه آذربایجان در سال ۱۳۲۵ش، طالقانی از طرف انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین و جامعه روحانیت آن زمان، جهت بررسی حوادث آذربایجان، راهی آن دیار گردید. وی حدود ده شبانه‌روز در زنجان و آذربایجان به تحقیق و تفحص درباره مسئله دموکرات‌ها و حمله ارتش به آن مناطق می‌پردازد و پس از آن گزارشی مفصل از حوادث و وقایع ارائه می‌دهد.[۴]

در بهبوحه غائله آذربایجان، تهدیدات در زنجان هم شروع شد و بیشترین فشار بر آیت الله سید محمود حسینی زنجانی بود که در مقابل کمونیست‌ها و جدایی طلب‌ها ایستاده بود. با مساعدت طالقانی و برای حفظ جان استادش، آیت الله زنجانی به تهران منتقل شد و طالقانی به سفارش استاد، عازم زنجان شد و در همین سفر برای سربازان ارتش، سخنرانی کرد. خود وی نقل می‌کند:

وقتی به راه آهن... عده‌ای از جوانان و مخبرین مطبوعات با تعجب به من نگاه می‌کردند که این سید اینجا چه کار می‌کند و به این کارها چه کار دارد.[۵]

حضور مؤثر در انجمن‌ها

طالقانی سلسه سخنرانی‌هایی در انجمن‌های مختلف آن دوره داشت از جمله انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسین، و تشکلفدائیان اسلام. وی بیشترین فعالیت را در خلال سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ش، در انجمن ماهانه دینی داشت که غالباً پیرامون مسائل روز و کاربردی جامعه به سخنرانی می‌پرداخت. شهید مطهری و محمد ابراهیم آیتی نیز از ارکان این انجمن بودند.[۶]

حوزه و دانشگاه

فاصله میان حوزویان و دانشگاهیان، یکی از مهمترین دغدغه‌های طالقانی بود و همواره از این دیوار بزرگ میان این دو قشر، رنج می‌برد. وی تلاش بسیاری کرد تا میان این دو نهاد تاثیرگذار در جامعه ارتباط و وحدت ایجاد کند که بیشترین این فعالیت ها در مسجد هدایت بوده است.[۷] کاتوزیان در این باره می‌گوید:

آیت‌الله طالقانی ... حق بزرگی به گردن ما دانشگاهیان دارد؛ برای اینکه از نخستین کسانی بود که می‌خواست بین دانشگاه و روحانیت پلی ایجاد کند و این دو مرکز علمی را به هم مربوط سازد، ارتباطی در سطح برابر، نه در سطح ولایت که یکی پیشرو باشد و یکی مقلد.[۸]

نهضت ملی

آیت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان با تشکیل نهضت ملی ایران، از دو طیف و گروه عمده سیاسی ملی‌گراها و مذهبی ها، طالقانی هم به حمایت از این نهضت پرداخت. عملکرد عمده طالقانی،حمایت از نهضت‌های مبارز و انقلابی بود. وی علاوه بر حمایت از نهضت ملی، تلاش جهت ایجاد تفاهم و همدلی میان جناحهای مختلف نهضت بود؛ اعضای نهضت در آغاز، برای مبارزه با استبداد و استعمار وحدت رویه داشتند؛ ولی، در نهایت، گرفتار اختلاف و تفرقه گردیدند.[۹]

نامزدی برای مجلس

از جمله فعالیت‌های سیاسی طالقانی در زمان نهضت و دولت ملی مصدق، نامزدی وی در دوره هفدهم مجلس شورای ملی در استان مازندران بود. طالقانی تلاش کرد با نامزدی خود، از یک طرف مانع گسترش حزب توده در آن منطقه شود و از طرف دیگر مایل بود که نیروهایی که آرمان‌های دینی و ملی دارند و خواستار مبارزه با استبداد هستند به مجلس راه یابند؛ ولی به علت درگیری بین طرفداران حزب توده و فئودال‌های منطقه، که مورد حمایت دربار بودند، دولت ملی مصدق انتخابات این مناطق را لغو می‌کند؛ در نتیجه، وی از راهیابی به مجلس بازمی‌ماند.[۱۰]

پس از کودتا

طالقانی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، مسجد هدایت را به یکی از کانون‌های مقاومت و مبارزه تبدیل کرد. در کنار فعالیت‌های فرهنگی و نشر فرهنگ و اصول راستین اسلامی، فعالیت و مبارزات خود را سامان داد و همراه با سید رضا موسوی زنجانی به نهضت مقاومت ملی پیوست. وی نحوه شکل‌گیری نهضت مقاومت ملی پس از کودتا را چنین شرح می‌دهد:

پس از شکست دولت مصدق، نهضت مقاومت ملی تشکیل شد. برای آنکه چراغ مبارزه خاموش نشود عده‌ای از فرزانگان، شخصیتهای ملی و دینی رهبری را بر عهده گرفتند. این نهضت ادامه پیدا کرد.

همراهی با فدائیان

وی پس از کودتای ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام را پناه داد. او، علاوه بر پناه دادن آنان در تهران، آنها را به طالقان و دیگر شهرهای ایران می‌فرستاد تا از گزند جوخۀ اعدام رژیم در امان باشند. وی به سبب پناه دادن فدائیان اسلام دستگیر و به طور موقت روانه بازداشتگاه شد.

تأسیس نهضت آزادی

پس از آنکه نهضت ملی دچار اختلافات شده و از نگاه طالقانی، دیگر توان یک مبارزه اصولی را با شاه را نداشت، طالقانی و همفکرانش درصدد برآمدند تا راهی دیگر را برای مبارزه مدنی و سیاسی خود برگزنند. در این میان با تلاش مهدی بازرگان و یدالله سحابی، و همچنین همراهی سید محمود طالقانی، در اردیبهشت ۱۳۴۰شنهضت آزادی ایران تأسیس شد.[۱۱]

انقلاب سفید

در جریان انقلاب سفید شاه، یکی از کسانی که به مخالفت با این رفراندوم پرداخت، طالقانی بود. وی در بیانیه‌ای در دوم بهمن۱۳۴۱ش ضمن بیان دیدگاهش در مخالفت با فئودالیسم و اینکه به داشتن گرایش‌های سوسیالیستی مشهور است و با اصلاحات واقعی مخالف نیست، اعلام داشت که تا آزادی قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسی زیر پا گذاشته می‌شود، خیمه شب بازی رفراندوم، فایده‌ای ندارد.

پس از این مخالفت، وی در سوم بهمن ۱۳۴۱ش، به همراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی دستگیر و زندانی شدند. گفته شده هدف از دستگیری این عدّه و نیز اعضای جبهه ملی و عده‌ای از روحانیون این بود که در هنگام رفراندوم، مخالفان در صحنه نباشند. [۱۲]

این دستگیری، چهار ماه و هشت روز طول کشید و او در اول محرم ۱۳۴۲ش از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی، دوباره مسجد هدایت و منابر سخنرانی را مرکز مبارزه با رژیم استبداد قرار می‌دهد. پس از دستگیری امام خمینی در شب ۱۵ خرداد (شب یازدهم محرم)، طالقانی به اتفاق دیگر دوستان اعضای نهضت آزادی ایران، اعلامیه‌ای با عنوان «دیکتاتور خون می‌ریزد» منتشر می‌کند که در آن به حبس علما اعتراض می‌نماید با تأکید این نکته که هر کس در این وضعیت دست از مقاومت بردارد، به اسلام، قرآن و آزادی خیانت کرده است.

اعلامیه‌های دیگر طالقانی در انتقاد از سیاست‌های شاه، باعث شد که پس از کش و قوس‌های فراوان مجدداً دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. وی در زندان به تدوین اولین جزء تفسیر پرتوی از قرآن می‌پردازد. وی در نهم آبان ۱۳۴۶ش از زندان آزاد شد و به فعالیت خود در مسجد هدایت ادامه داد.

کنفرانس‌های اسلامی

حوزه تفکر طالقانی محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نبود. وی در کنفرانس‌های متعددی با حضور اندیشمندان اسلامی شرکت کرد و با اندیشمندان و مبارزانمسلمان به گفتگو نشست. او از سال ۱۳۲۷ش برای شناساندن صهیونیستها به مردم مسلمان ایران، شناساندن حق مردم مسلمان فلسطین به همگان و نشان دادن علت این بدبختی ها، که همان تفرقه در میان امت اسلام است، به نوشتن و گفتن و اعلامیه دادن و تبلیغ و مسافرت کردن اقدام کرد. از جمله فعالیت‌های او شرکت در کنفرانس‌های اسلامی بود:[۱۳]

  1. کنفرانس شعوب‌المسلمین در کراچی در سال ۱۳۳۱ش
  2. کنفرانس اسلامی قدس در ۲۷ رجب ۱۳۷۹ق (۱۳۳۸ش) به دعوت کامل شریف و سعید رمضان
  3. کنفرانس اسلامی قاهره در ۱۳۸۱ق (دی ۱۳۴۰ش)

شورا

طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب، باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها می‌دانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸به طور واضح مطرح کرد. [۱۴]و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبه‌های نماز جمعه روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گله‌آمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون‌ اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید. وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان می‌توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردم‌سالاری را عملاً به اجرا گذارند. به علت آنکه آخرین نماز جمعه بر سر قطعه شهدا برپا شد و تأکید ایشان بر شورا بود، مردم در تشییع جنازه وی فریاد می‌زدند: «پیام طالقانی، شهادت است و شورا».

امامت جمعه

اولین نماز جمعه تهران پس از انقلاب، به امامت طالقانی در اولین جمعه رمضان ۱۳۵۸ش در بهشت زهرا برگزار شد. آخرین نماز جمعه به امامت وی در ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ در بهشت زهرا بر سر قطعه شهدای ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ برگزار گردید.

خبرگان قانون اساسی

طالقانی در هیجدهم تیر ۱۳۵۸ش از حوزه انتخابیه تهران با اکثریت قاطع آراء به عنوان نماینده اول تهران در خبرگان بررسی قانون اساسی انتخاب شد.

انقلاب سال 57

مخالقت با حجاب اجباری

قانون اساسی و مخالفت با ولایت فقیه و حاکمیت آخوندها

امامت نماز جمعه

مرگ

  1. افراسیابی، طالقانی و تاریخ، ص۲۵.[۱] سید محمود طالقانی
  2. افراسیابی. طالقانی و تاریخ، صص۲۸-۲۹.
  3. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۳۲۶.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ شیرخانی، شورا و آزادی، ص۷۹.[۲]
  5. یادآوران، مصاحبه با آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی، ص۲۴.[۳]
  6. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۲.[۴]
  7. مجله یادآور، مصاحبه با آیت الله امامی کاشانی، ص۲۹؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۳.[۵]
  8. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۷.
  9. شیرخانی، شورا و آزادی، ص۹۵.[۶]
  10. شیرخانی، شورا و آزادی، ص۹۵.[۷]
  11. افراسیابی، طالقانی و تاریخ، صص ۱۸۵-۱۸۶.[۸]
  12. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۱۵۶.[۹]
  13. یادآور، مصاحبه با آیت الله یحیی نوری، صص۵۰-۵۲؛ همان، دکتر غلامعلی حداد عادل، صص۵۶-۵۷.[۱۰]
  14.  شیرخانی، ص۱۲۴.[۱۱]