کاربر:Omid/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
|نام_شخص= | |نام_شخص=گلرخ ایرایی | ||
|تصویر = | |تصویر =گلرخ ایرایی.jpg | ||
|عرض_تصویر=۲۵۰ پیکسل | |عرض_تصویر=۲۵۰ پیکسل | ||
|توضیح_تصویر= | |توضیح_تصویر=گلرخ ابراهیمی ایرایی | ||
|تاریخ_تولد= | |تاریخ_تولد=۱۳۵۹ | ||
|محل_تولد=تهران | |محل_تولد=تهران | ||
|تاریخ_مرگ= | |تاریخ_مرگ= | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
|علت مرگ= | |علت مرگ= | ||
|شناختهشده برای = زندانی سیاسی، فعالان حقوق بشر | |شناختهشده برای = زندانی سیاسی، فعالان حقوق بشر | ||
|همسر= | |همسر=آرش صادقی | ||
|والدین= | |والدین= | ||
}} | |اتهامات=توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام}} | ||
'''گلرخ ایرایی''' یبخهع | '''گلرخ ایرایی''' یبخهع | ||
وی در ۱۵شهریور۱۳۹۳ به همراه همسرش آرش صادقی بازداشت شد. سپس در اردیبهشت۱۳۹۴ به اتهام توهین به مقدمات و تبلیغ علیه نظام در شعبه۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۶سال حبس تعزیزی محکوم شد.او به دلیل داستان منتشر نشدهای در دفترچه شخصیاش به توهین به مقدسات متهم شده است. در این داستان زنی پس از دیدن فیلمی درباره سنگسار یک زن در ایران، از شدت عصبانیت نسبت به احکام مذهبی، اقدام به سوزاندن قرآن میکند. بازجویان با وجود انکار او، اصرار داشتهاند که این یک داستان نیست و خاطرات شخصی گلرخ ایرایی است.مخالفت با حکم قصاص، امضای بیانیههایی در مخالفت با مجازات اعدام، شرکت در تجمعات، حمایت از زندانیان سیاسی و دیدار با زندانیان سیاسی بخشی از فعالیتهایی است که در حکم دادگاه به عنوان مصداق اتهامات و فعالیتهای ضدامنیتی گلرخ ایرایی ذکر شده و به موجب آن به ۶سال زندان محکوم شده است.<ref name=":0">[https://javanehha.com/2019/01/14/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%AF%D9%84%D8%B1%D8%AE-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C/ زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی کیست؟]، سایت جوانهها</ref> | |||
== اعتصاب غذا == | |||
گلرخ ابراهیمی ایرانی، بیانیهها و نامههایی در حمایت از زندانی سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت) حین اعتصاب غذای سال۱۳۹۶، حمایت از محاکمه قتلعام شدگان سال۱۳۶۷، حمایت از زندانی سیاسی محمد نظری حین اعتصاب غذا، حمایت از تظاهرات و قیام سراسری مردم ایران در دی۱۳۹۶، محکومیت قتلعام سال۱۳۶۷ و … را امضاء و منتشر کرده است. همین فعالیتها، باعث پروندهسازی و انتقال وی و همبندش زندانی سیاسی آتنا دائمی در ۴بهمن۱۳۹۶ به زندان قرچک ورامین که محل زندانیان عادی است و بسیار غیربهداشتی میباشد، شد. وی و آتنا دائمی در ۱۴بهمن۱۳۹۶ در اعتراض به این انتقال و با خواسته برگشت به زندان اوین دست به اعتصاب غذا، زدند. زندانیان سیاسی ازجمله سعید شیرزاد و ابوالقاسم فولادوند، در حمایت از وی دست به اعتصاب غذای محدود زدند. زندانی سیاسی سهیل عربی هم از ۴بهمن۱۳۹۶ به مدت ۵۶روز در حمایت از گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی، دست به اعتصاب غذا زد. عفو بینالملل و تعدادی از سازمانهای حقوق بشری و شخصیتها از وی حمایت کرده و خواهان آزادی وی شدند. | |||
گلرخ ابراهیمی ایرایی تا ۴اردیبهشت۱۳۹۷ اعتصاب غذایش را ادامه داد و یک هفته آخر هم دست به اعتصاب غذای خشک زد. وی در ۱۴فروردین۱۳۹۷ به حالت اغما و بیهوشی افتاد و به بیمارستان بیرون زندان، منتقل شد. وی در ۴اردیبهشت۱۳۹۷ به درخواست تعداد زیادی از خانوادههای زندانیان سیاسی، جانباختگان و فعالین مدنی، بعد از ۸۲روز اعتصاب غذایش را شکست و در پیامی صوتی از همه کسانی که در کنارش ایستاده بودند، تشکر کرد. بدنبال این اعتصاب غذا، مسئولان زندان مجبور شدند گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی را به زندان اوین برگردانند. | |||
== دستگیری مجدد == | |||
در روز ۱۹فروردین۱۳۹۸ گلرخ ابراهیمی ایرایی با پایان محکومیتش از زندان اوین، آزاد شد. | |||
وی از بابت پرونده دیگری که در دوران زندان، برایش تشکیل شده بود با قرار وثیقه ۶۰میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود. در همین رابطه روز ۱۸آبان۱۳۹۸ جهت اجرای حکم زندان همان پرونده، در منزلش، توسط نیروهای امنیتی، بازداشت شد و به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی هماکنون در این زندان است. | |||
== نامه گلرخ ایرایی از زندان اوین == | |||
<blockquote>«ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر دره ی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم. ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم. کشته دادیم و ماندیم. سفره های بی نان گشودیم و ادامه دادیم. بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایه های ارتجاع می کوبیم. تا لرزشی دوباره. تا عمیق تر شدن ترک های افتاده بر پیکر استبداد ایستادهایم حتی اگر دشنه ی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده قصد جان مان را کنند.</blockquote><blockquote>ایستادهایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقه شان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستادهایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدن های او که خود را قاضیالقضات میخواند به دل راه ندادهاند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شده شان.ایستادهایم با معلمان در بند که دانشآموزان شان مهر دیگری را بی آنان آغاز کردهاند.</blockquote><blockquote>با کولبران کردستان هدف گلوله ی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زده مان را در تصور کانکسهای وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه گرم نمودیم.</blockquote><blockquote>با مسکن مهر آوار شدیم. و با اندوختههای مالی کشور ته کشدیم. با خوزستان ریهها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم.</blockquote><blockquote>با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را. با قتل های زنجیرهای کاردآجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانههایمان کشانده شدیم.</blockquote><blockquote>با اقلیت های مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستان هایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم.با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادره ی اموال هموطنانمان را.</blockquote><blockquote>با دختران شین آباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش آموزی دست و پای مان را از دست داده روانه ی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم. تاوان خالی بودن صندوق های ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرت آور تورم افسار گسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقه ای رسانه ای، داستان کهنه و نخ نما را به تماشا نشستیم و با وعده ی اعدام قربانیان دست چین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری اندوهگین شدیم.</blockquote><blockquote>تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بینالمللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایین ترین رتبه های سربلندی و نائل مان نمود به اوج قله های فساد و فحشا و فقر فرهنگی. تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفش های سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران میگردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل.</blockquote><blockquote>اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحق مان – تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها – تا توقف اعدام – تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی – تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانهها – تا برچیده شدن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه – و تا توقف خصوصی سازی ها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستادهایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد، «ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهرهامان آذین بندد» نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد.</blockquote><blockquote>باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.</blockquote><blockquote>گلرخ ابراهیمی ایرایی – بند زنان زندان اوین – دیماه ۹۷»<ref name=":0" /></blockquote> | |||
== منابع == |
نسخهٔ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۶
گلرخ ایرایی | |
---|---|
گلرخ ابراهیمی ایرایی | |
زادروز | ۱۳۵۹ تهران |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | زندانی سیاسی، فعالان حقوق بشر |
همسر | آرش صادقی |
گلرخ ایرایی یبخهع
وی در ۱۵شهریور۱۳۹۳ به همراه همسرش آرش صادقی بازداشت شد. سپس در اردیبهشت۱۳۹۴ به اتهام توهین به مقدمات و تبلیغ علیه نظام در شعبه۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۶سال حبس تعزیزی محکوم شد.او به دلیل داستان منتشر نشدهای در دفترچه شخصیاش به توهین به مقدسات متهم شده است. در این داستان زنی پس از دیدن فیلمی درباره سنگسار یک زن در ایران، از شدت عصبانیت نسبت به احکام مذهبی، اقدام به سوزاندن قرآن میکند. بازجویان با وجود انکار او، اصرار داشتهاند که این یک داستان نیست و خاطرات شخصی گلرخ ایرایی است.مخالفت با حکم قصاص، امضای بیانیههایی در مخالفت با مجازات اعدام، شرکت در تجمعات، حمایت از زندانیان سیاسی و دیدار با زندانیان سیاسی بخشی از فعالیتهایی است که در حکم دادگاه به عنوان مصداق اتهامات و فعالیتهای ضدامنیتی گلرخ ایرایی ذکر شده و به موجب آن به ۶سال زندان محکوم شده است.[۱]
اعتصاب غذا
گلرخ ابراهیمی ایرانی، بیانیهها و نامههایی در حمایت از زندانی سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت) حین اعتصاب غذای سال۱۳۹۶، حمایت از محاکمه قتلعام شدگان سال۱۳۶۷، حمایت از زندانی سیاسی محمد نظری حین اعتصاب غذا، حمایت از تظاهرات و قیام سراسری مردم ایران در دی۱۳۹۶، محکومیت قتلعام سال۱۳۶۷ و … را امضاء و منتشر کرده است. همین فعالیتها، باعث پروندهسازی و انتقال وی و همبندش زندانی سیاسی آتنا دائمی در ۴بهمن۱۳۹۶ به زندان قرچک ورامین که محل زندانیان عادی است و بسیار غیربهداشتی میباشد، شد. وی و آتنا دائمی در ۱۴بهمن۱۳۹۶ در اعتراض به این انتقال و با خواسته برگشت به زندان اوین دست به اعتصاب غذا، زدند. زندانیان سیاسی ازجمله سعید شیرزاد و ابوالقاسم فولادوند، در حمایت از وی دست به اعتصاب غذای محدود زدند. زندانی سیاسی سهیل عربی هم از ۴بهمن۱۳۹۶ به مدت ۵۶روز در حمایت از گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی، دست به اعتصاب غذا زد. عفو بینالملل و تعدادی از سازمانهای حقوق بشری و شخصیتها از وی حمایت کرده و خواهان آزادی وی شدند.
گلرخ ابراهیمی ایرایی تا ۴اردیبهشت۱۳۹۷ اعتصاب غذایش را ادامه داد و یک هفته آخر هم دست به اعتصاب غذای خشک زد. وی در ۱۴فروردین۱۳۹۷ به حالت اغما و بیهوشی افتاد و به بیمارستان بیرون زندان، منتقل شد. وی در ۴اردیبهشت۱۳۹۷ به درخواست تعداد زیادی از خانوادههای زندانیان سیاسی، جانباختگان و فعالین مدنی، بعد از ۸۲روز اعتصاب غذایش را شکست و در پیامی صوتی از همه کسانی که در کنارش ایستاده بودند، تشکر کرد. بدنبال این اعتصاب غذا، مسئولان زندان مجبور شدند گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی را به زندان اوین برگردانند.
دستگیری مجدد
در روز ۱۹فروردین۱۳۹۸ گلرخ ابراهیمی ایرایی با پایان محکومیتش از زندان اوین، آزاد شد.
وی از بابت پرونده دیگری که در دوران زندان، برایش تشکیل شده بود با قرار وثیقه ۶۰میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود. در همین رابطه روز ۱۸آبان۱۳۹۸ جهت اجرای حکم زندان همان پرونده، در منزلش، توسط نیروهای امنیتی، بازداشت شد و به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی هماکنون در این زندان است.
نامه گلرخ ایرایی از زندان اوین
«ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر دره ی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم. ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم. کشته دادیم و ماندیم. سفره های بی نان گشودیم و ادامه دادیم. بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایه های ارتجاع می کوبیم. تا لرزشی دوباره. تا عمیق تر شدن ترک های افتاده بر پیکر استبداد ایستادهایم حتی اگر دشنه ی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده قصد جان مان را کنند.
ایستادهایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقه شان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستادهایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدن های او که خود را قاضیالقضات میخواند به دل راه ندادهاند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شده شان.ایستادهایم با معلمان در بند که دانشآموزان شان مهر دیگری را بی آنان آغاز کردهاند.
با کولبران کردستان هدف گلوله ی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زده مان را در تصور کانکسهای وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه گرم نمودیم.
با مسکن مهر آوار شدیم. و با اندوختههای مالی کشور ته کشدیم. با خوزستان ریهها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم.
با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را. با قتل های زنجیرهای کاردآجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانههایمان کشانده شدیم.
با اقلیت های مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستان هایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم.با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادره ی اموال هموطنانمان را.
با دختران شین آباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش آموزی دست و پای مان را از دست داده روانه ی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم. تاوان خالی بودن صندوق های ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرت آور تورم افسار گسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقه ای رسانه ای، داستان کهنه و نخ نما را به تماشا نشستیم و با وعده ی اعدام قربانیان دست چین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری اندوهگین شدیم.
تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بینالمللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایین ترین رتبه های سربلندی و نائل مان نمود به اوج قله های فساد و فحشا و فقر فرهنگی. تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفش های سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران میگردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل.
اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحق مان – تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها – تا توقف اعدام – تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی – تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانهها – تا برچیده شدن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه – و تا توقف خصوصی سازی ها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستادهایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد، «ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهرهامان آذین بندد» نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد.
باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.
گلرخ ابراهیمی ایرایی – بند زنان زندان اوین – دیماه ۹۷»[۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی کیست؟، سایت جوانهها