ولیالله فیض مهدوی: تفاوت میان نسخهها
(بارگذاری عکس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
}} | }} | ||
'''ولیالله فیض مهدوی''' (متولد ۵ بهمن ۱۳۵۸ همدان - اعدام ۱۵ شهریور ۱۳۸۵) در سال ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد.ولی الله در سال ۷۸ با شنیدن رادیو صدای مجاهد و زندگینامه شهیدان مقاومت باسازمان مجاهدین و اهداف آن آشنا شد، در نیمه دوم سال ۹۷ با تحمل سختی بسیار به مجاهدین پیوست پس از کسب آموزش های لازم به زادگاه خویش | '''ولیالله فیض مهدوی''' (متولد ۵ بهمن ۱۳۵۸ همدان - اعدام ۱۵ شهریور ۱۳۸۵) در سال ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد.ولی الله در سال ۷۸ با شنیدن رادیو صدای مجاهد و زندگینامه شهیدان مقاومت باسازمان مجاهدین و اهداف آن آشنا شد، در نیمه دوم سال ۹۷ با تحمل سختی بسیار به مجاهدین پیوست پس از کسب آموزش های لازم به زادگاه خویش بازگشت. او توسط وزارت اطلاعات دستگیر و به شکنجه گاه دیزل آباد کرمانشاه و سپس زندان اهواز منتقل شد. ولیالله فیض مهدوی در ۱۵ شهریور ۸۵ بشهادت رسید. <ref name=":0">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5469 زندگینامه مجاهد شهید ولیالله فیض مهدوی]</ref> | ||
== زندگی نامه == | == زندگی نامه == | ||
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۴۲
ولیالله فیض مهدوی | |
---|---|
پرونده:ولی الله فیض مهدوی.jpg | |
زادروز | متولد ۵ بهمن ۱۳۵۸ همدان همدان |
درگذشت | اعدام ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
۹۳ زندان رجاییشهر کرج(گوهردشت) |
علت مرگ | اعدام |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | زندانی سیاسی |
ولیالله فیض مهدوی (متولد ۵ بهمن ۱۳۵۸ همدان - اعدام ۱۵ شهریور ۱۳۸۵) در سال ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد.ولی الله در سال ۷۸ با شنیدن رادیو صدای مجاهد و زندگینامه شهیدان مقاومت باسازمان مجاهدین و اهداف آن آشنا شد، در نیمه دوم سال ۹۷ با تحمل سختی بسیار به مجاهدین پیوست پس از کسب آموزش های لازم به زادگاه خویش بازگشت. او توسط وزارت اطلاعات دستگیر و به شکنجه گاه دیزل آباد کرمانشاه و سپس زندان اهواز منتقل شد. ولیالله فیض مهدوی در ۱۵ شهریور ۸۵ بشهادت رسید. [۱]
زندگی نامه
ولی الله فیض مهدوی ۵ بهمن ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. ولی الله در سال ۷۸ با شنیدن رادیو صدای مجاهد و زندگینامه شهیدان مقاومت با مجاهدین و اهداف آنها آشنا شد، در نیمه دوم سال ۹۷ با تحمل سختی بسیار به مجاهدین پیوست پس از کسب آموزش های لازم به زادگاه خویش بازگشت. اما پس از مدت کوتاهی توسط وزارت اطلاعات دستگیر و به شکنجه گاه دیزل آباد کرمانشاه و سپس زندان اهواز منتقل شد.، قریب به یک و نیم سال وی را شکنجه کردند و در سلول انفرادی با چشم بند و دستبند در شرایط بسیار سختی نگهداری نمودند. صحنه های اعدام ساختگی درست کردند و بارها شبانه او را برای اعدام بردند. او در برابر همه تهدیدات و شکنجه ها ایستادگی کرد. پس از شکنجه های بسیار به زندان اوین منتقل کردند. پس از آن وی را به زندان گوهردشت تبعید نمودند. قصد داشتند با سخت کردن شرایط زندان، به تسلیم و سازشش بکشانند، به بند زندانیان عادی با جرائم خطرناک منتقل کردند، بطوری که بارها بدستور عوامل زندان، مورد حمله و هجوم واقع شد. ولی الله از سال ۳۸ تا لحظه شهادتش در کلیه اعتصاب غذاهای زندانیان سیاسی و در تمامی اعتراضات آنان علیه شکنجه زندانیان سیاسی و شرایط ضد انسانی حاکم بر زندان ها ، حضوری فعال داشت.[۱]
دستگیری و زندان
در مهرماه ۱۳۸۰ در سن ۲۲سالگی بهدست مأموران وزارت اطلاعات دستگیر و زندانی شد و ۵۴۶ روز در سلولهای انفرادی با چشم بند و دستبند سپری کرد.
دادگاه و محکومیت
بعد از اتمام دوران انفرادی در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران فقط در یک جلسه دادگاه که مدتش هم بسیار اندک بود به ریاست قاضی حداد به اعدام محکوم شد. در همان جلسه دادگاه تمامی اتهاماتی که به وی وارد شده بود را صریحاً رد کرد و با صدای بلند فریاد زد که دادگاه رژیم را به رسمیت نمیشناسد. چرا که نه وکیلی از طرف او در دادگاه حضور داشته نه هیأت منصفهایی!
متن نوار صوتی ولی الله فیض مهدوی در تاریخ: ۲۷ فروردین ۱۳۸۵
با درود به تمامی هموطنان عزیزم که در ایران و سراسر جهان که صدای من رو میشنوند. من ولی الله فیض مهدوی متولد ۵بهمن ماه ۱۳۵۸ هستم که در مهرماه ۱۳۸۰ در سن ۲۲سالگی بهدست مأموران وزارت اطلاعات باتهام پیوستن به سازمان مجاهدین خلق در عراق و اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شدم.
بعد از دستگیری مدت ۵۴۶ روز در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات تحت بازجویی و شدیدتر شکنجههای فیزیکی و روحی قرار گرفتم. در طول این مدت در زندان انفرادی تنها چیزهایی که همیشه و همه جا با من بود دستبند و پابند و چشمبند مشکی بود و در یک سلول ۴متری که نور کافی هم نداشت بهسر میبردم. این دوران سختترین دوران زندگی من بود بعضی از شبها مأموران وزارت اطلاعات و بازجوها من را از خواب بیدار میکردند و به محوطه خارج از سلولم میبردند و به من میگفتند آخرین تقاضایت را بگو و با شلیک یک گلوله من را میترساندند من فکر میکردم گلوله بمن اصابت کرده و مدتی شوکه بودم اما دوباره دست من را میگرفتند و به سلولم بازمیگرداندند. بعد از اتمام دوران انفرادی در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۲۶بیدادگاه انقلاب تهران فقط در یک جلسه دادگاه که مدتش هم بسیار اندک بود بهریاست قاضی حداد به اعدام محکوم شدم در همان جلسه دادگاه تمامی اتهاماتی که بمن وارد شده بود را صریحاً رد کردم و با صدای بلند فریاد زدم که دادگاه رژیم را بهرسمیت نمیشناسم چرا که نه وکیلی از طرف من در دادگاه حضور داشته نه هیأت منصفهایی! در همان روز بهعلت اعتراضم به قاضی دادگاه به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شدم و چند ماه در آن زندان در بدترین شرایط ممکنه نگهداری میشدم. اواخر سال ۱۳۸۲بود که به زندان اوین تهران منتقل شدم و بعد از چند ماه یکبار دیگر بهعلت درگیری لفظی با آقای بختیاری رئیس کل سازمان زندانهای کشور به زندان گوهردشت کرج موسوم به رجایی شهر منتقل شدم. یادم میآید در بدو ورودم به این زندان یعنی رجایی شهر رئیس سابق این زندان آقای ملکی بمن گفت که توی این زندان دیگر هیچکس بهدادت نمیرسد. از آنروز تا الآن مستمر مورد آماج و حمله مختلف از جمله زندانیان خطرناک به تحریک مسئولان زندان قرار گرفتم و با سختترین شرایط ممکنه با حداقل امکانات که برای یک زندانی لازم است زندگی میکنم. البته زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در این شرایط نگهداری میشوند و این طبیعی است. چند روز قبل از سال نو ۱۳۸۵ بود که معاون قضایی زندان آقای علی محمدی برگهایی بمن ابلاغ شد که حاکی از اجرای حکمم در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵ بود. البته این حکمم بارها شفاهی از زبان رئیس فعلی زندان آقای حاج کاظم و رئیس بند ۶ محمد جارویی بمن ابلاغ شده بود.
همین هفته پیش بود که رئیس بند ۶ محمد جارویی من را به دفترش احضار کرد و با لحن خشن و تهدیدآمیز بمن گفت که چرا اخبار مربوط به حکم ات را به بیرون از زندان میدهی؟ اینکارها اصلاً بهنفع تو نیست همانطور که بهنفع حجت زمانی نبود.
بله هموطنان و دوستان عزیز من در طول مبارزاتی که داشتم آموختم که برای یک فرد مبارز اهمیتی ندارد که حتماً خودش به هدف نهاییاش برسد بلکه مهمتر از همه چیز تداوم مبارزه و رسیدن به هدف است و معتقدم که عدالت و آزادی و دموکراسی مثل تنفسی برای هر انسانی حیاتی و لازم است و به همین دلیل از شما میخواهم که در مقابل زورگوییهای رژیم آخوندی حاکم در ایران دست از مبارزهتان نکشید.
در پایان هم پیامی دارم برای اعمال سرکردگان حکومت و به آنها میگویم که ما هرگز تن به ذلت و تسلیم در مقابل شما نخواهیم داد و به حکومت دیکتاتوری شما به قیمت از دست دادن جانمان هم آری نخواهیم گفت.
زنده باد آزادی ملت ایران از قید ستم و ظلم و استبداد
ولی الله فیض مهدوی هستم از زندان رجایی شهر[۱]
مسئولان قضائی ايران تلاش کردند ابن اعدام را خودکشی جلوه دهند
ولی الله فيض مهدوی که به جرم ارتباط با سازمان مجاهدين خلق و حملموادمنفجره در انتظار اعدام به سر می برد، در بيمارستان شريعتی تهران درگذشته است.به گفته مسئولان قضائی ايران، ولی الله فيض مهدوی که در زندان گوهردشت (رجايی شهر) کرج زندانی بود روز يکشنبه در حمام زندان خود را حلق آويز کرد اما در خودکشی ناکام ماند و مأموران زندان او را به بيمارستان شريعتی در تهران انتقال دادند که وی سرانجام پيش از ظهر چهارشنبه پانزدهم شهريور (ششم سپتامبر) فوت کرده است. [۲]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ سازمان مجاهدین خلق ایران - زندگینامه مجاهد شهید ولیالله فیض مهدوی
- ↑ BBC - 'خودکشی عضو مجاهدين خلق در زندان گوهردشت'