کاربر:3ave/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''زندگینامه سلمان ساوجی''' | '''زندگینامه سلمان ساوجی''' | ||
'''خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدینمحمد''' | '''خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدینمحمد''' معروف به سلمان ساوجی (زاده۷۰۹ (قمری) - درگذشتهٔ ۷۷۸ (قمری) - ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگترین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدینمحمد اهل قلم بود. | ||
یکی از دلایل | یکی از دلایل عمدهٔ شهرت سلمان، در قصیدهٔ مصنوعی به نام بدایعالاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجهای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود. | ||
شعر | شعر | ||
سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه وذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمّد | سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه وذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمّد وزیر سلطان ابوسعیدبهادر (۷۱۶–۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطانحسین و سلطاناویس را مدح گفت، او مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجهٔ اوّل قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانهها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت. ابیات زیر از اوست: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد | |باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد | ||
| | | | ||
|جان من پی تا به کوی دلستان میآورد | |جان من پی تا به کوی دلستان میآورد | ||
|} | |} | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را | |ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را | ||
| | | | ||
|مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه | |مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه | ||
|} | |} | ||
سلمان ساوجی | سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئهٔ منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مؤلّف مجملالتواریخ مینویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» وسرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد. | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری | |آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری | ||
| | | | ||
|شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب | |شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب | ||
|} | |} | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست | |کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست | ||
| | | | ||
|آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب | |آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب | ||
|} | |} | ||
در منابع | در منابع به موسیقیدانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقیدانان او را گرامی میداشتند. دوبیتی او که دربارهٔ کاسهنوازی مراغی سروده بر این پایهاست: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید | |آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید | ||
| | | | ||
|وز طبع لطیفش به نواها برسید | |وز طبع لطیفش به نواها برسید | ||
|} | |} | ||
سلمان گذشته | سلمان گذشته از قصیدهو غزل؛ ترجیعبند‚ ترکیببند‚ قطعه‚ مثنویو رباعینیز گفتهاست: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست | |این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست | ||
| | | | ||
|تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید | |تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید | ||
|- | |- | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار | |بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار | ||
| | | | ||
|آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه | |آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه | ||
|} | |} | ||
او همچنین | او همچنین در تصوف نیز اشعاری دارد: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر | |گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر | ||
| | | | ||
|چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش | |چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش | ||
|} | |} | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه | |ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه | ||
| | | | ||
|ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش | |ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش | ||
|} | |} | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== آثار == | == آثار == | ||
بسیاری از شعرهای سلمان | بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشادخاتون و سلطاناویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراقنامه» دارد: | ||
* جمشید و خورشید | * جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسید | ||
* فراقنامه | * فراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید | ||
== پایان زندگی == | == پایان زندگی == | ||
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و | سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت. | ||
{| cellspacing="0" cellpadding="0" style="margin:0em 0em 1em 0em; width:100%" | {| cellspacing="0" cellpadding="0" style="margin:0em 0em 1em 0em; width:100%" | ||
| style="width:47%; vertical-align:top; border:1px solid #fad67d; background-color:#faf6ed;" | | | style="width:47%; vertical-align:top; border:1px solid #fad67d; background-color:#faf6ed;" | |
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۴۷
زندگینامه سلمان ساوجی
خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدینمحمد معروف به سلمان ساوجی (زاده۷۰۹ (قمری) - درگذشتهٔ ۷۷۸ (قمری) - ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگترین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدینمحمد اهل قلم بود.
یکی از دلایل عمدهٔ شهرت سلمان، در قصیدهٔ مصنوعی به نام بدایعالاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجهای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.
شعر
سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه وذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمّد وزیر سلطان ابوسعیدبهادر (۷۱۶–۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطانحسین و سلطاناویس را مدح گفت، او مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجهٔ اوّل قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانهها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت. ابیات زیر از اوست:
باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد | جان من پی تا به کوی دلستان میآورد |
ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را | مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه |
سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئهٔ منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مؤلّف مجملالتواریخ مینویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» وسرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.
آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری | شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب |
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست | آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب |
در منابع به موسیقیدانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقیدانان او را گرامی میداشتند. دوبیتی او که دربارهٔ کاسهنوازی مراغی سروده بر این پایهاست:
آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید | وز طبع لطیفش به نواها برسید |
سلمان گذشته از قصیدهو غزل؛ ترجیعبند‚ ترکیببند‚ قطعه‚ مثنویو رباعینیز گفتهاست:
این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست | تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید | |
بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار | آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه |
او همچنین در تصوف نیز اشعاری دارد:
گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر | چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش |
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه | ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش |
سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کردهاست و به اصطلاح به عناصر بیجان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیدهاست. او به این شیوه بسیاری از وصفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کردهاست. اغلب تشخیصهای او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.
آثار
بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشادخاتون و سلطاناویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراقنامه» دارد:
- جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسید
- فراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید
پایان زندگی
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.