کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار)
خط ۲۶: خط ۲۶:


از جمله این عوامل چنین است:
از جمله این عوامل چنین است:
* سازمان مجاهدین خلق درست در همین سالها از ملاء اجتماعی خود بالاجبار قطع شده، بخش زیادی از بدنه‌ی آن در اروپا حضور داشت. سرزمینی که مظهر زندگی‌خواهی و جذب شدن در آسوده‌طلبی است و حرکت به سمت فردگرایی و جنسیت زدگی را هر چه بیشتر ترویج کرده و زمینه ساز آن است.
* سازمان مجاهدین خلق درست در همین سالها از ملاء اجتماعی خود بالاجبار قطع شده، بخش زیادی از بدنهٔ آن در اروپا حضور داشت. سرزمینی که مظهر زندگی‌خواهی و جذب شدن در آسوده‌طلبی است و حرکت به سمت فردگرایی و جنسیت زدگی را هر چه بیشتر ترویج کرده و زمینه ساز آن است.
* سازمان مجاهدین در شورای ملی مقاومت با جریانات لیبرال هم پیمان شده بود. امری که می‌توانست ناخودآگاه از رادیکالیزم کادرهای آن کاسته و آنان را بخصوص در شرایط سخت آن زمان، به سمت راست سوق دهد
* سازمان مجاهدین در شورای ملی مقاومت با جریانات لیبرال هم پیمان شده بود. امری که می‌توانست ناخودآگاه از رادیکالیزم کادرهای آن کاسته و آنان را بخصوص در شرایط سخت آن زمان، به سمت راست سوق دهد
* سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه بود. هیچ جریان آزدی بخش یا شورشی در تاریخ ایران و حتی منطقه با چنین پدیده‌ای در درون خود مواجه نبوده‌است و تمامی اسناد تاریخی تنها از حضور تک‌نمودها و زنان اندک‌شمار در برخی از جنبش‌ها خبر می‌دهد. حضور گسترده‌ی زنان در صفوف جنبش، البته شاخصه‌ای از رشد این سازمان است اما در صورتی که رابطه‌ی بین زن و مرد بازتعریف نشود، می‌تواند بصورت طبیعی زندگی خانوادگی و الزامات معمول آنرا هر چه بیشتر رواج داده و توجه افراد را بجای الزامات مبارزاتی، معطوف به زندگی خصوصی و فردی نماید. باید توجه داشت که بنا به ضرورتی غیرقابل انکار، تمامی جنبش‌های انقلابی درطول تاریخ دست‌کم در برهه‌های از تاریخ خود تلاش می‌کردند حتی‌الامکان از زندگی خانوادگی و خصوصی در تعارض با مبارزه فاصله بگیرند.
* سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه بود. هیچ جریان آزدی بخش یا شورشی در تاریخ ایران و حتی منطقه با چنین پدیده‌ای در درون خود مواجه نبوده‌است و تمامی اسناد تاریخی تنها از حضور تک‌نمودها و زنان اندک‌شمار در برخی از جنبش‌ها خبر می‌دهد. حضور گستردهٔ زنان در صفوف جنبش، البته شاخصه‌ای از رشد این سازمان است اما در صورتی که رابطهٔ بین زن و مرد بازتعریف نشود، می‌تواند بصورت طبیعی زندگی خانوادگی و الزامات معمول آنرا هر چه بیشتر رواج داده و توجه افراد را بجای الزامات مبارزاتی، معطوف به زندگی خصوصی و فردی نماید. باید توجه داشت که بنا به ضرورتی غیرقابل انکار، تمامی جنبش‌های انقلابی درطول تاریخ دست‌کم در برهه‌های از تاریخ خود تلاش می‌کردند حتی‌الامکان از زندگی خانوادگی و خصوصی در تعارض با مبارزه فاصله بگیرند.
* سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی بسیار طاقت فرسا قرار داشت. چشم‌انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمع‌بندی سازمان مجاهدین نمی‌توانست به خودی خود، راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعله‌ی مقاومت در برابر رژیم ایران بود.
* سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی بسیار طاقت فرسا قرار داشت. چشم‌انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمع‌بندی سازمان مجاهدین نمی‌توانست به خودی خود، راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعلهٔ مقاومت در برابر رژیم ایران بود.
* در ایران تقریباً از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ‌یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعله‌های آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود.
* در ایران تقریباً از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ‌یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعله‌های آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود.
* در عرصه‌جهانی نیز اغلب سازمان‌ها و جنبش‌های جهانی که پس از اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، با نمایان شدن آثار شکست در این قطب، که به عنوان شاخص تغییر و انقلاب شناخته‌ می‌شد، آنها نیز مشمول همان فضای مأیوسانه شدند. به عبارتی برخلاف دهه‌ی گذشته که در سراسر جهان جنبش‌ها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزش‌های آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل می‌کردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبش‌ها در حال افت کردن و قافیه باختن بودند. ارزش‌های انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزش‌های بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن می‌زنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده‌است. در چنین شرایطی معمولاً سازمانها و جنبش‌های انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند (کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و …) و یا برای مقابله با آن راه هر چه رادیکایزه‌تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آنرا تحمل نمایند. طبعا سازمان مجاهدین خلق نیز نمی‌توانست بطور کامل ازین فضا خود را مستثنی کند.
* در عرصه‌جهانی نیز اغلب سازمان‌ها و جنبش‌های جهانی که پس از اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، با نمایان شدن آثار شکست در این قطب، که به عنوان شاخص تغییر و انقلاب شناخته می‌شد، آنها نیز مشمول همان فضای مأیوسانه شدند. به عبارتی برخلاف دههٔ گذشته که در سراسر جهان جنبش‌ها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزش‌های آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل می‌کردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبش‌ها در حال افت کردن و قافیه باختن بودند. ارزش‌های انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزش‌های بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن می‌زنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده‌است. در چنین شرایطی معمولاً سازمانها و جنبش‌های انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند (کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و …) و یا برای مقابله با آن راه هر چه رادیکایزه‌تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آنرا تحمل نمایند. طبعاً سازمان مجاهدین خلق نیز نمی‌توانست بطور کامل ازین فضا خود را مستثنی کند.
اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات می‌کرد سازمان مجاهدین می‌بایست، یک گام به چپ حرکت کرده و به عبارتی به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پس‌رفت، انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> بخصوص اینکه این سازمان تجربه ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین ضعف، یعنی عدم برسمیت شناختن یک شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، تجربه کرده بودند.
اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات می‌کرد سازمان مجاهدین می‌بایست، یک گام به چپ حرکت کرده و به عبارتی به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پس‌رفت، انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> بخصوص اینکه این سازمان تجربه ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین ضعف، یعنی عدم برسمیت شناختن یک شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، تجربه کرده بودند.


خط ۳۷: خط ۳۷:
مریم رجوی معتقد بود، آنچه یگانگی افراد با آرمان و ایدئولوژی یک سازمان و رهبری آنرا را دچار خدشه کرده و از سانترالیزم سازمانی دور می‌کند، همانا منافع، تمایلات فردی و اندیشهٔ فردگرایانه است. اندیشه‌ای که نقطهٔ مرکزی آن جنیست‌گرایی است. جنسیت‌گرایی در یک کلام یعنی اندیشه‌ای که اصالت را نه به انسان بودن، بلکه به جنس فرد می‌دهد. اندیشه‌ای که به دنبال خود مردسالاری، دیدگاه کالایی نسبت به زن، فردگرایی، خودخواهی و… را به دنبال دارد. این اندیشه افراد را در چنبرهٔ زندگی خصوصی و دغدغه‌های عادی میان زن و مرد فرو برده و از یک زندگی آرمانی و مبارزه در راه آزادی دور می‌کند. زن را به سمت ویژگی‌های موسوم به «ویژگی‌های زنانه» یعنی ضعیف بودن، وابسته بودن، غیرمسئول بودن، عدم جسارت و … سوق داده و مرد را به سمت خودخواهی، رقابت، قدرت طلبی و … هدایت می‌کند.
مریم رجوی معتقد بود، آنچه یگانگی افراد با آرمان و ایدئولوژی یک سازمان و رهبری آنرا را دچار خدشه کرده و از سانترالیزم سازمانی دور می‌کند، همانا منافع، تمایلات فردی و اندیشهٔ فردگرایانه است. اندیشه‌ای که نقطهٔ مرکزی آن جنیست‌گرایی است. جنسیت‌گرایی در یک کلام یعنی اندیشه‌ای که اصالت را نه به انسان بودن، بلکه به جنس فرد می‌دهد. اندیشه‌ای که به دنبال خود مردسالاری، دیدگاه کالایی نسبت به زن، فردگرایی، خودخواهی و… را به دنبال دارد. این اندیشه افراد را در چنبرهٔ زندگی خصوصی و دغدغه‌های عادی میان زن و مرد فرو برده و از یک زندگی آرمانی و مبارزه در راه آزادی دور می‌کند. زن را به سمت ویژگی‌های موسوم به «ویژگی‌های زنانه» یعنی ضعیف بودن، وابسته بودن، غیرمسئول بودن، عدم جسارت و … سوق داده و مرد را به سمت خودخواهی، رقابت، قدرت طلبی و … هدایت می‌کند.


به عبارت دیگر، مریم رجوی معتقد بود آنچه سازمان مجاهدین در جمع‌بندی خود، به آن رسیده‌ است، یعنی تأثیرات اندیشهٔ مردسالارانه، نه یک مشکل کوچک، بلکه ناشی از اندیشه‌ای است بسیار دیرپا به نام جنسیت‌گرایی که قدمتی به اندازهٔ تاریخ بشر دارد. دست برقضا این همان اندیشه‌ای است که مانع ارتقاء افراد در امر مبارزه، یکانگی با آرمان و خطوط مبارزاتی آن و نهایتاً سرسپاری به نوک هرم سازمانی یعنی رهبری آن، جهت حفظ مونیزم مبارزاتی می‌شود. یعنی همان خلأئی که از سالها پیش به عنوان یک نقصیه در این سازمان وجود داشت و در شرایط سختی که مجاهدین خلق در آن قرار داشتند، برطرف کردن آن برای حفظ بقاء و رشد سازمانی بسیار الزام آور بود.<ref>ضرورت عام رهبری - محمد حسین حبیبی- ۱۵۰</ref>
به عبارت دیگر، مریم رجوی معتقد بود آنچه سازمان مجاهدین در جمع‌بندی خود، به آن رسیده‌است، یعنی تأثیرات اندیشهٔ مردسالارانه، نه یک مشکل کوچک، بلکه ناشی از اندیشه‌ای است بسیار دیرپا به نام جنسیت‌گرایی که قدمتی به اندازهٔ تاریخ بشر دارد. دست برقضا این همان اندیشه‌ای است که مانع ارتقاء افراد در امر مبارزه، یکانگی با آرمان و خطوط مبارزاتی آن و نهایتاً سرسپاری به نوک هرم سازمانی یعنی رهبری آن، جهت حفظ مونیزم مبارزاتی می‌شود. یعنی همان خلأئی که از سالها پیش به عنوان یک نقصیه در این سازمان وجود داشت و در شرایط سختی که مجاهدین خلق در آن قرار داشتند، برطرف کردن آن برای حفظ بقاء و رشد سازمانی بسیار الزام آور بود.<ref>ضرورت عام رهبری - محمد حسین حبیبی- ۱۵۰</ref>


موضوع بعدی که نباید از نظر دور داشت این بود که مریم رجوی مبارزه با جنسیت گرایی را جز با حرکت به سمت آرمان مبارزاتی و به تعبیری آرمان آزادی‌خواهی امکان‌پذیر نمی‌دانست. از نظر مریم رجوی برای نفی ایدئولوژی جنسیت می‌بایست به یک اثبات دست زد. هر نفی جز با اثبات امکان‌پذیر نیست. اگر از چیزی روی می‌گردانیم باید به چیزی رو کنیم. پس توجه افراد را در عمیق‌ترین زوایای اندیشه‌شان باید از رفتار فردگرایانه و جنیست گرایانه پرهیز داده و به سمت آرمان سازمانی و رهبری آن معطوف داشت.
موضوع بعدی که نباید از نظر دور داشت این بود که مریم رجوی مبارزه با جنسیت گرایی را جز با حرکت به سمت آرمان مبارزاتی و به تعبیری آرمان آزادی‌خواهی امکان‌پذیر نمی‌دانست. از نظر مریم رجوی برای نفی ایدئولوژی جنسیت می‌بایست به یک اثبات دست زد. هر نفی جز با اثبات امکان‌پذیر نیست. اگر از چیزی روی می‌گردانیم باید به چیزی رو کنیم. پس توجه افراد را در عمیق‌ترین زوایای اندیشه‌شان باید از رفتار فردگرایانه و جنیست گرایانه پرهیز داده و به سمت آرمان سازمانی و رهبری آن معطوف داشت.
خط ۴۸: خط ۴۸:
فارغ از چنین بازتعریفی بطور معمول شاید دو راه بیشتر پیش رو نبود:
فارغ از چنین بازتعریفی بطور معمول شاید دو راه بیشتر پیش رو نبود:
# اول تشکیل خانواده‌ها، ازدواج‌های معمول در درون سازمان که تا آن زمان هم وجود داشت و سرانجام در شرایط سخت مبارزه جذب محیط شدن، حل شدن به هرمیزان در یک زندگی معمول، فاصله گرفتن از مبارزه و … که همه بیانگر رشد هرچه بیشتر فردگرایی و جنسیت‌گرایی ضد مبارزاتی است. دراین راه نه تنها دیگر بحث بارز کردن عنصر رهبر برای ارتقاء کادرها مطرح نیست، بلکه چه بسا بحث بود و نبود افراد و حل نشدن در زندگی معمول، برای مجاهدین مسئله ساز خواهد شد!
# اول تشکیل خانواده‌ها، ازدواج‌های معمول در درون سازمان که تا آن زمان هم وجود داشت و سرانجام در شرایط سخت مبارزه جذب محیط شدن، حل شدن به هرمیزان در یک زندگی معمول، فاصله گرفتن از مبارزه و … که همه بیانگر رشد هرچه بیشتر فردگرایی و جنسیت‌گرایی ضد مبارزاتی است. دراین راه نه تنها دیگر بحث بارز کردن عنصر رهبر برای ارتقاء کادرها مطرح نیست، بلکه چه بسا بحث بود و نبود افراد و حل نشدن در زندگی معمول، برای مجاهدین مسئله ساز خواهد شد!
# راه دوم که البته تنها در تئوری قابل طرح است، برخورد ارتجاعی و جداسازی بنیادگرایانه بین زنان و مردان در هراس از گسیختن صفوف مبارزه بخاطر نفوذ زندگی خواهی و آسوده طلبی است! یعنی دقیقاً برخوردی که گروه‌های افراطی اسلامی برای حفظ افراد خود انجام می‌دهند! البته این راه نه امکان‌پذیر است و نه با ایدئولوژی مجاهدین انطباقی دارد. از سویی این‌گونه روشها اتفاقاً، اوج اندیشه‌های جنسیت‌گرایانه و ضد زن را نشان می‌دهد و هرگز راه حلی برای مبارزه با جنسیت‌گرایی نیست. راه حل‌هایی که جریانات بنیادگرا و خمینی‌گونه، فریبکارانه آنرا تبلیغ می‌کند. فریبکارانه ازین جهت که در خفاء نه کمتر، بلکه حتی بیشتر از دیگر اندیشه‌ها به زن دیدگاهی کالایی و استثماری دارند.
# راه دوم که البته تنها در تئوری قابل طرح است، برخورد ارتجاعی و جداسازی بنیادگرایانه بین زنان و مردان در هراس از گسیختن صفوف مبارزه بخاطر نفوذ زندگی خواهی و آسوده طلبی است! یعنی دقیقاً برخوردی که گروه‌های افراطی اسلامی برای حفظ افراد خود انجام می‌دهند! البته این راه نه امکان‌پذیر است و نه با ایدئولوژی مجاهدین انطباقی دارد. از سویی این‌گونه روشها اتفاقاً، اوج اندیشه‌های جنسیت‌گرایانه و ضد زن را نشان می‌دهد و هرگز راه حلی برای مبارزه با جنسیت‌گرایی نیست. راه حل‌هایی که جریانات بنیادگرا و خمینی‌گونه، فریبکارانه آنرا تبلیغ می‌کند. فریبکارانه ازین جهت که در خفاء نه کمتر، بلکه حتی بیشتر از دیگر اندیشه‌ها به زن دیدگاهی کالایی و استثماری دارند؛ و اما مریم رجوی با حرکت متهورانهٔ خود راه سوم را برگزیده و نشانه کرد و مناسبات جدیدی را میان زن و مرد، و حتی میان زوج‌ها ترویج نمود. چگونه؟
و اما مریم رجوی با حرکت متهورانهٔ خود راه سوم را برگزیده و نشانه کرد و مناسبات جدیدی را میان زن و مرد، و حتی میان زوج‌ها ترویج نمود. چگونه؟


او از همسر خود جدا شده بود. این بخشی از اقدام او بود. اما آنچنانکه گفته شد تا اینجا هنوز این نفی، هیچ اثباتی را به همراه نداشته و یک طلاق معمول بود که می‌توانست در یک نگاه ساده سازانه، توسط افراد، حتی یک طلاق خانوادگی بدلایل معمول که به سادگی می‌توان از آن گذشت نیز تعبیر شود؛ بنابراین مریم عضدانلو با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که تمامی آرمانها و اهداف مجاهدین را نمایندگی و سمبلیزه می‌کرد، به خود و دیگران نشان داد که یک زن خود انتخاب می‌کند که کدام مسیر، کدام آرمان و کدام هدف را در زندگی برگزیند. زنی که از همسر خود طلاق گرفته، با آرمان خود یا به عبارتی با رهبر آرمانی خود ازدواج می‌کند! این همان خرق عادت عجیبی است که مریم رجوی به آن دست می‌زند.
او از همسر خود جدا شده بود. این بخشی از اقدام او بود. اما آنچنانکه گفته شد تا اینجا هنوز این نفی، هیچ اثباتی را به همراه نداشته و یک طلاق معمول بود که می‌توانست در یک نگاه ساده سازانه، توسط افراد، حتی یک طلاق خانوادگی بدلایل معمول که به سادگی می‌توان از آن گذشت نیز تعبیر شود؛ بنابراین مریم عضدانلو با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که تمامی آرمانها و اهداف مجاهدین را نمایندگی و سمبلیزه می‌کرد، به خود و دیگران نشان داد که یک زن خود انتخاب می‌کند که کدام مسیر، کدام آرمان و کدام هدف را در زندگی برگزیند. زنی که از همسر خود طلاق گرفته، با آرمان خود یا به عبارتی با رهبر آرمانی خود ازدواج می‌کند! این همان خرق عادت عجیبی است که مریم رجوی به آن دست می‌زند.
خط ۵۵: خط ۵۴:
ممکن است سؤال شود که با اینهمه چرا ازدواج؟! او می‌تواند از همسر خود جدا شود و همین مفهوم یعنی الزام سمت‌گیری به سوی آرمان و رهبری را برای همگان تشریح کند. پاسخ این است که در اینصورت، یعنی درصورتی که مریم رجوی فقط به بیان کردن چنین مفهومی بسنده کند، هرگز چنین پیامی را از خود ساطع نخواهد کرد.
ممکن است سؤال شود که با اینهمه چرا ازدواج؟! او می‌تواند از همسر خود جدا شود و همین مفهوم یعنی الزام سمت‌گیری به سوی آرمان و رهبری را برای همگان تشریح کند. پاسخ این است که در اینصورت، یعنی درصورتی که مریم رجوی فقط به بیان کردن چنین مفهومی بسنده کند، هرگز چنین پیامی را از خود ساطع نخواهد کرد.


او خود انتخاب می‌کند که بجای قرار دادن شوهر، در کانون عواطف فردی‌اش، رهبر عقیدتی، یا به عبارتی سمبل آرمان و ایدئولوژی خود را در این نقطه قرار دهد. یعنی درست همان نقطه ای که باید مردی به مثابهٔ همسر قرار داشته باشد، شاخص و سمبل آرمانی، یا همان رهبری عقیدتی قرار می‌گیرد! اینجاست که آن پیام به قویترین شکل منتشر می‌شود. به این ترتیب، این ازدواج شوک بزرگی به تمامی مردان و زنان و خانواده‌های موجود در مجاهدین وارد آورد. شوکی که نشان می‌داد تمام زنان مجاهد و مبارز، پیش از آنکه نقشی به عنوان همسر و زن خانواده داشته باشند، دارای آرمان و هدفی بالاتر به صفت مجاهد بودن خود هستند. این حرکت یک زنگ خطر برای تمامی خانواده‌ها بود! به عبارتی ازین پس هیچ مردی نمی‌تواند خود را مالک عواطف همسر خود و هیچ زنی خود را در حصار عاطفی هیچ مردی نمی‌بیند. مریم رجوی با این حرکت این نکته را متذکر می‌شود که بجای غرق شدن در دلبستگی‌های خانوادگی، دل را باید به آرمان پیش رو داد. کما اینکه خود او نیز چنین کرده‌است. این حرکت مریم رجوی، پیوندهای خصوصی را سست می‌کند و به آن ضربه ای سخت می‌زند. وی علاوه بر بارز کردن الزام مقولهٔ «رهبری آرمانی» نشان داد که یک مبارز نباید و نمی‌تواند چیزی جز همان آرمان و هدف را در کانون عواطف فردی خود قرار دهد. هرچند برای مریم رجوی این حرکت تنها حرکتی برای ساطع کردن یک پیام نیست. این بسیار مهم است که درک کنیم که شخص مریم رجوی نیز باید در اندیشهٔ خود همین مسیر فکری را طی کرده و آنرا عملی می‌کرد. او خود باید شهامت این را داشته باشد که با پشت کردن به زندگی خانوادگی و تفکر جنسیت گرا، اعلام کند که ازین پس همسر او، آرمان او و رهبری اوست. در غیر اینصورت تعبیر ما ازین حرکت تنها چنین خواهد بود که گویا برای برانگیختن واکنش‌ها و توجه دادن به موضوع ذکر شده است.
او خود انتخاب می‌کند که بجای قرار دادن شوهر، در کانون عواطف فردی‌اش، رهبر عقیدتی، یا به عبارتی سمبل آرمان و ایدئولوژی خود را در این نقطه قرار دهد. یعنی درست همان نقطه ای که باید مردی به مثابهٔ همسر قرار داشته باشد، شاخص و سمبل آرمانی، یا همان رهبری عقیدتی قرار می‌گیرد! اینجاست که آن پیام به قویترین شکل منتشر می‌شود. به این ترتیب، این ازدواج شوک بزرگی به تمامی مردان و زنان و خانواده‌های موجود در مجاهدین وارد آورد. شوکی که نشان می‌داد تمام زنان مجاهد و مبارز، پیش از آنکه نقشی به عنوان همسر و زن خانواده داشته باشند، دارای آرمان و هدفی بالاتر به صفت مجاهد بودن خود هستند. این حرکت یک زنگ خطر برای تمامی خانواده‌ها بود! به عبارتی ازین پس هیچ مردی نمی‌تواند خود را مالک عواطف همسر خود و هیچ زنی خود را در حصار عاطفی هیچ مردی نمی‌بیند. مریم رجوی با این حرکت این نکته را متذکر می‌شود که بجای غرق شدن در دلبستگی‌های خانوادگی، دل را باید به آرمان پیش رو داد. کما اینکه خود او نیز چنین کرده‌است. این حرکت مریم رجوی، پیوندهای خصوصی را سست می‌کند و به آن ضربه ای سخت می‌زند. وی علاوه بر بارز کردن الزام مقولهٔ «رهبری آرمانی» نشان داد که یک مبارز نباید و نمی‌تواند چیزی جز همان آرمان و هدف را در کانون عواطف فردی خود قرار دهد. هرچند برای مریم رجوی این حرکت تنها حرکتی برای ساطع کردن یک پیام نیست. این بسیار مهم است که درک کنیم که شخص مریم رجوی نیز باید در اندیشهٔ خود همین مسیر فکری را طی کرده و آنرا عملی می‌کرد. او خود باید شهامت این را داشته باشد که با پشت کردن به زندگی خانوادگی و تفکر جنسیت گرا، اعلام کند که ازین پس همسر او، آرمان او و رهبری اوست. در غیر اینصورت تعبیر ما ازین حرکت تنها چنین خواهد بود که گویا برای برانگیختن واکنش‌ها و توجه دادن به موضوع ذکر شده‌است.


برای مریم رجوی البته دست زدن به چنین عملی البته بسیار هولناک بنظر می‌رسد. چرا که او باید از تمامی آبروی سازمانی و شخصی و حرفه ای خود مایه بگذارد و با سیلی سهمگین از تهمت‌ها و افتراها مواجه شود. شاید از همین روست که وی می‌گوید این دوران بر او ۳۰ سال گذشته‌است.
برای مریم رجوی البته دست زدن به چنین عملی البته بسیار هولناک بنظر می‌رسد. چرا که او باید از تمامی آبروی سازمانی و شخصی و حرفه ای خود مایه بگذارد و با سیلی سهمگین از تهمت‌ها و افتراها مواجه شود. شاید از همین روست که وی می‌گوید این دوران بر او ۳۰ سال گذشته‌است.
خط ۶۳: خط ۶۲:
او یا باید به پیامی که از اعماق شخصیت، ذهن و اعتقادات و ایدئولوژی‌اش برمی‌خواست گوش فرا می‌داد یا باید به راه دیگری می‌رفت و به نام وحدت حزب، خود را در محصورهٔ افق دید منشویک‌ها محدود می‌کرد.<ref>والن تینف در لنین مارکسیست خاص - ص ۶۹</ref> اما لنین همانند همهٔ بن‌بست شکنان، شکافندگان و پیش برندگان تاریخ می‌دانست آنهایی که رسالت‌های تاریخی و تکاملی را ابلاغ می‌کنند و پروای آنرا در دل دارند، پروای دیگری در دل نخواهند داشت<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی - ص ۱۱۰</ref>
او یا باید به پیامی که از اعماق شخصیت، ذهن و اعتقادات و ایدئولوژی‌اش برمی‌خواست گوش فرا می‌داد یا باید به راه دیگری می‌رفت و به نام وحدت حزب، خود را در محصورهٔ افق دید منشویک‌ها محدود می‌کرد.<ref>والن تینف در لنین مارکسیست خاص - ص ۶۹</ref> اما لنین همانند همهٔ بن‌بست شکنان، شکافندگان و پیش برندگان تاریخ می‌دانست آنهایی که رسالت‌های تاریخی و تکاملی را ابلاغ می‌کنند و پروای آنرا در دل دارند، پروای دیگری در دل نخواهند داشت<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی - ص ۱۱۰</ref>


مریم رجوی نیز پیشاپیش می‌داند که بدون این ازدواج، آب از آب در سازمانش تکان نخواهد خورد و هرگز نمی‌تواند توجهات را به آنچه می‌خواهد معطوف کند. طلاقی صورت گرفته‌است و یک زن همردیف رهبری شده‌است. هر کس ازین ماجرا تعبیری خواهد کرد و به سادگی از آن خواهد گذشت و دوباره سر در چنبرهٔ جنسیت‌زدگی و فردیت‌گرایی خود فروخواهد برد. اما او می‌خواهد تمامی پیوندهای خصوصی و غیرمبارزاتی را دچار تنش کند. می‌خواهد همه را دچار شوک کند. او می‌خواهد زنی باشد که به همسرش در زندگی خصوصی نه گفته و رهبری عقیدتی اش را نه فقط در لفظ بلکه درست به عنوان همسر برگزیده است! پس چنین حقی ازین پس، یعنی خروج از ملکیت مرد و پیوند با انتخاب آرمانی، حق به رسمیت شناخته‌ی شده‌ی هر زن است. زنی که چنین حقی را برای خود برسمیت می‌شناسد، مطمئنا روابط جنسیت گرایانه در زندگی فردی را به رسمیت نخواهد شناخت.
مریم رجوی نیز پیشاپیش می‌داند که بدون این ازدواج، آب از آب در سازمانش تکان نخواهد خورد و هرگز نمی‌تواند توجهات را به آنچه می‌خواهد معطوف کند. طلاقی صورت گرفته‌است و یک زن همردیف رهبری شده‌است. هر کس ازین ماجرا تعبیری خواهد کرد و به سادگی از آن خواهد گذشت و دوباره سر در چنبرهٔ جنسیت‌زدگی و فردیت‌گرایی خود فروخواهد برد. اما او می‌خواهد تمامی پیوندهای خصوصی و غیرمبارزاتی را دچار تنش کند. می‌خواهد همه را دچار شوک کند. او می‌خواهد زنی باشد که به همسرش در زندگی خصوصی نه گفته و رهبری عقیدتی اش را نه فقط در لفظ بلکه درست به عنوان همسر برگزیده است! پس چنین حقی ازین پس، یعنی خروج از ملکیت مرد و پیوند با انتخاب آرمانی، حق به رسمیت شناختهٔ شدهٔ هر زن است. زنی که چنین حقی را برای خود برسمیت می‌شناسد، مطمئناً روابط جنسیت گرایانه در زندگی فردی را به رسمیت نخواهد شناخت.


مریم رجوی نیز به‌خوبی می‌داند درست در همین نقطه، یعنی ازدواج او با مسعود رجوی است که فریادها بلند خواهد شد. آه از نهاد همگان برمی‌آید و فریاد وااخلاقا و واسُنّتا برمی‌خیزد! فریادی که در گام اول تنها و تنها ناشی از دیدگاه کالایی به زن است! زنی که ظاهراً سنت را شکسته، به مالک خود پشت کرده و دیگری را برگزیده است! وگرنه که چه فریادی؟! چه نگرانی؟!
مریم رجوی نیز به‌خوبی می‌داند درست در همین نقطه، یعنی ازدواج او با مسعود رجوی است که فریادها بلند خواهد شد. آه از نهاد همگان برمی‌آید و فریاد وااخلاقا و واسُنّتا برمی‌خیزد! فریادی که در گام اول تنها و تنها ناشی از دیدگاه کالایی به زن است! زنی که ظاهراً سنت را شکسته، به مالک خود پشت کرده و دیگری را برگزیده است! وگرنه که چه فریادی؟! چه نگرانی؟!
خط ۷۲: خط ۷۱:
مسعود رجوی برخلاف آنکه با طلاق مریم عضدانلو از همسرش مهدی ابریشمچی مخالفت کرد، با درخواست ازدواج او موافقت می‌کند. این خود شاید نوعی دیوانگی تلقی شود. اگر بپذیریم که هدف مریم رجوی آن چیزی بود که در قسمتهای قبلی توضیح داده شد که طبعاً مسعود رجوی نیز آنرا دریافته بود، پس مسعود رجوی تنها به یک دلیل می‌توانست به درخواست ازدواج پاسخ منفی بدهد:
مسعود رجوی برخلاف آنکه با طلاق مریم عضدانلو از همسرش مهدی ابریشمچی مخالفت کرد، با درخواست ازدواج او موافقت می‌کند. این خود شاید نوعی دیوانگی تلقی شود. اگر بپذیریم که هدف مریم رجوی آن چیزی بود که در قسمتهای قبلی توضیح داده شد که طبعاً مسعود رجوی نیز آنرا دریافته بود، پس مسعود رجوی تنها به یک دلیل می‌توانست به درخواست ازدواج پاسخ منفی بدهد:


اینکه از سیل تهمتها و برچسب‌ها و حوادثی که پس از آن رخ می‌دهد بهراسد. به عبارتی آبروی فردی و حیثیت حرفه‌ای و مبارزاتی‌اش را به منافع سازمان و جنبش ترجیح دهد. برای مسعود رجوی که در آن سالها یک رهبر کاریزماتیک و پرجاذبه برای هزاران هوادار و البته هزاران زندانی در زندانهای ایران محسوب می‌شد(تا پیش از کشتار ۶۷ دستکم ۳۰ هزار هوادار مجاهدین در زندانهای ایران بودند)، تنها عاملی که می‌توانست با توجه به هدف این ازدواج، منجر به پاسخ رد از جانب او شود، همانا بیم از دست دادن همهٔ این موقعیت‌ها بود. اما مسعود رجوی با علم به اینکه باید شاهد سیلاب سهمگینی از افتراها از طرف دوست و دشمن باشد، به این درخواست پاسخ مثبت می‌دهد. مهدی ابریشمچی نفر دوم سازمان مجاهدین و همسر سابق مریم رجوی که خود از اعضای مرکزیت مجاهدین بوده و ضرروت نبرد با ایدئولوژی جنیست و از سویی بارز کردن عنصر رهبری در سازمان مجاهدین را بخوبی درک کرده‌است به مریم رجوی می‌گوید: در این ماجرا آنکه فداکاری کرد من نبودم! چرا که من مالک تو نیستم. آنکه فداکاری کرده مسعود است. همه تمجیدها و دلسوزی‌ها برای من خواهد بود و همهٔ دشنام‌ها نثار مسعود!<ref>نشریه مجاهدین- شماره ۲۵۳- سخنرانی مریم رجوی ۳۰ خرداد ۶۴</ref>
اینکه از سیل تهمتها و برچسب‌ها و حوادثی که پس از آن رخ می‌دهد بهراسد. به عبارتی آبروی فردی و حیثیت حرفه‌ای و مبارزاتی‌اش را به منافع سازمان و جنبش ترجیح دهد. برای مسعود رجوی که در آن سالها یک رهبر کاریزماتیک و پرجاذبه برای هزاران هوادار و البته هزاران زندانی در زندانهای ایران محسوب می‌شد (تا پیش از کشتار ۶۷ دستکم ۳۰ هزار هوادار مجاهدین در زندانهای ایران بودند)، تنها عاملی که می‌توانست با توجه به هدف این ازدواج، منجر به پاسخ رد از جانب او شود، همانا بیم از دست دادن همهٔ این موقعیت‌ها بود. اما مسعود رجوی با علم به اینکه باید شاهد سیلاب سهمگینی از افتراها از طرف دوست و دشمن باشد، به این درخواست پاسخ مثبت می‌دهد. مهدی ابریشمچی نفر دوم سازمان مجاهدین و همسر سابق مریم رجوی که خود از اعضای مرکزیت مجاهدین بوده و ضرروت نبرد با ایدئولوژی جنیست و از سویی بارز کردن عنصر رهبری در سازمان مجاهدین را بخوبی درک کرده‌است به مریم رجوی می‌گوید: در این ماجرا آنکه فداکاری کرد من نبودم! چرا که من مالک تو نیستم. آنکه فداکاری کرده مسعود است. همه تمجیدها و دلسوزی‌ها برای من خواهد بود و همهٔ دشنام‌ها نثار مسعود!<ref>نشریه مجاهدین- شماره ۲۵۳- سخنرانی مریم رجوی ۳۰ خرداد ۶۴</ref>


دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی بیشتر باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله، رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده‌است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می‌توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبری مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت‌انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته‌است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده‌اند. چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت‌انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبری مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده‌است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده‌است که خود نقطه اوج بوده‌است. مسعود برای درانداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود» ی می‌گذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری، اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی بر روی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود می‌خوانند! اما او یکباره همه این‌ها را می‌دهد و می‌پذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبری مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبت به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان می‌داد و برای آن اهمیتی قائل می‌شد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد. بی تردید حرکت رجوی‌ها را همان‌طور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت، حقیقتاً باید شگفت‌انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهره‌هایی وجود داشته‌اند که بطرز اعجاب‌انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افق‌های بلندی از رهایی، فرزانگی و خلاقیت پرکشیده‌اند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشته‌اند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه می‌خورد»</blockquote>
دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی بیشتر باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله، رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده‌است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می‌توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبری مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت‌انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته‌است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده‌اند. چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت‌انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبری مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده‌است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده‌است که خود نقطه اوج بوده‌است. مسعود برای درانداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود» ی می‌گذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری، اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی بر روی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود می‌خوانند! اما او یکباره همه این‌ها را می‌دهد و می‌پذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبری مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبت به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان می‌داد و برای آن اهمیتی قائل می‌شد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد. بی تردید حرکت رجوی‌ها را همان‌طور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت، حقیقتاً باید شگفت‌انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهره‌هایی وجود داشته‌اند که بطرز اعجاب‌انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افق‌های بلندی از رهایی، فرزانگی و خلاقیت پرکشیده‌اند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشته‌اند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه می‌خورد»</blockquote>
خط ۹۵: خط ۹۴:
یعنی فارق ازینکه ناظر، حامی مجاهدین یا مخالف مجاهدین باشد، نمی‌توان پذیرفت رهبر مجاهدین با آن سابقهٔ طولانی در مبارزه و زندان و مواضع سیاسی و … از سربوالهوسی دست به کاری بزند که حتی یک انسان معمول نیز برای حفظ آبروی خود، از آن پرهیز می‌کند! آنهم در مقابل از دست دادن تمامی حیثیت و پرستیژ مبارزاتی و سازمانی و سیاسی که در این سالها بدست آورده‌است.
یعنی فارق ازینکه ناظر، حامی مجاهدین یا مخالف مجاهدین باشد، نمی‌توان پذیرفت رهبر مجاهدین با آن سابقهٔ طولانی در مبارزه و زندان و مواضع سیاسی و … از سربوالهوسی دست به کاری بزند که حتی یک انسان معمول نیز برای حفظ آبروی خود، از آن پرهیز می‌کند! آنهم در مقابل از دست دادن تمامی حیثیت و پرستیژ مبارزاتی و سازمانی و سیاسی که در این سالها بدست آورده‌است.


کما اینکه با برهان خلف می‌توان به صورت دیگری نیز شق اول، را رد کرد. می‌توان به سادگی نتیجه گرفت که اگر در این ازدواج سودای هوس وجود داشت، چه نیازی به این بود که مجاهدین آنرا در بوق و کرنا کرده، اینهمه آنرا بارز کرده و علناً از آن سخن برانند؟ اول اینکه آیا منطقی نبود که مسعود رجوی با دختری جوانتر و بهتر از مریم رجوی ازدواج کند که همسری هم نداشته باشد؟! ثانیاً حتی اگر اصرار به ازدواج با مریم داشت، آیا منطقی نبود که مریم رجوی پس از طلاق از مهدی ابریشمچی، کمی صبر می‌کرد و وقتی طلاق او از همسر سابقش به فراموشی سپرده شد، در سکوت و بدون اینکه جریان این حوادث را انقلاب ایدئولوژیک بنامد، با مسعود رجوی ازدواج می‌کرد؟ در اینصورت هیچ‌کس مطمئناً، نه در در درون مجاهدین و نه در خارج از آن، آنرا شماتت نکرده و توجهی به آن نمی‌کرد و چه بسا در حد درج یک خبر هم نه در درون سازمان مجاهدین و نه در بیرون از آن در هیچ رسانه‌ای انعکاسی نمی‌گرفت!
کما اینکه با برهان خلف می‌توان به صورت دیگری نیز شق اول، را رد کرد. می‌توان به سادگی نتیجه گرفت که اگر در این ازدواج سودای هوس وجود داشت، چه نیازی به این بود که مجاهدین آنرا در بوق و کرنا کرده، اینهمه آنرا بارز کرده و علناً از آن سخن برانند؟ اول اینکه آیا منطقی نبود که مسعود رجوی با دختری جوانتر و بهتر از مریم رجوی ازدواج کند که همسری هم نداشته باشد؟! ثانیاً حتی اگر اصرار به ازدواج با مریم داشت، آیا منطقی نبود که مریم رجوی پس از طلاق از مهدی ابریشمچی، کمی صبر می‌کرد و وقتی طلاق او از همسر سابقش به فراموشی سپرده شد، در سکوت و بدون اینکه جریان این حوادث را انقلاب ایدئولوژیک بنامد، با مسعود رجوی ازدواج می‌کرد؟ در اینصورت هیچ‌کس مطمئناً، نه در در درون مجاهدین و نه در خارج از آن، آنرا شماتت نکرده و توجهی به آن نمی‌کرد و چه بسا در حد درج یک خبر هم نه در درون سازمان مجاهدین و نه در بیرون از آن در هیچ رسانه‌ای انعکاسی نمی‌گرفت!


محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«براستی رهبری مجاهدین با اتکا به کدام پشتوانه وارد چنین حرکتی شد؟ حرکتی که به مثابه‌ی پرتاب کردن سازمانشان از آبشار نیاگارا بود. براحتی می‌توان نتیجه گرفت که اگر رهبری مجاهدین در این رابطه دچار کمترین تردید بود، محال بود دست به چنین کاری بزند. به عبارت دیگر تنها در دو حالت می‌توان دست به چنین کاری زد. راه اول متعلق به انسان‌های فرهیخته است و راه دوم متعلق به انسان‌های دیوانه! یا اوج آگاهی یا ناآگاهی کامل! در برابر دشواری این مسیر تنها در یکی ازین دوحالت است که از حوزهٔ شعور، عنصر تردید و از حوزهٔ اراده عنصر ترس زایل می‌شود. در غیر اینصورت هرچقدر برد و حوزه عمل بزرگتر باشد، احتمال دوگانگی و چندگانگی بیشتر و سپس تردیدها و ترسها بیشتر خواهد شد. حال اگر معادله را به عکس بچرخانیم می‌توان نتیجه گرفت که پذیرش چنین ریسکی تنها در حیطه قدرت کسانی است که یا در ناآگاهی محض بسر می‌برند یا با اوج آگاهی خویش به توحید و یگانگی کامل رسیده‌اند. به تعبیر دیگر برای این معادله حد وسطی وجود ندارد.»<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>در یک کلام با رد شق اول برای هر مخاطب منصفی، راهی جز تأیید شق دوم باقی نمی‌ماند.
محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«براستی رهبری مجاهدین با اتکا به کدام پشتوانه وارد چنین حرکتی شد؟ حرکتی که به مثابهٔ پرتاب کردن سازمانشان از آبشار نیاگارا بود. براحتی می‌توان نتیجه گرفت که اگر رهبری مجاهدین در این رابطه دچار کمترین تردید بود، محال بود دست به چنین کاری بزند. به عبارت دیگر تنها در دو حالت می‌توان دست به چنین کاری زد. راه اول متعلق به انسان‌های فرهیخته است و راه دوم متعلق به انسان‌های دیوانه! یا اوج آگاهی یا ناآگاهی کامل! در برابر دشواری این مسیر تنها در یکی ازین دوحالت است که از حوزهٔ شعور، عنصر تردید و از حوزهٔ اراده عنصر ترس زایل می‌شود. در غیر اینصورت هرچقدر برد و حوزه عمل بزرگتر باشد، احتمال دوگانگی و چندگانگی بیشتر و سپس تردیدها و ترسها بیشتر خواهد شد. حال اگر معادله را به عکس بچرخانیم می‌توان نتیجه گرفت که پذیرش چنین ریسکی تنها در حیطه قدرت کسانی است که یا در ناآگاهی محض بسر می‌برند یا با اوج آگاهی خویش به توحید و یگانگی کامل رسیده‌اند. به تعبیر دیگر برای این معادله حد وسطی وجود ندارد.»<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>در یک کلام با رد شق اول برای هر مخاطب منصفی، راهی جز تأیید شق دوم باقی نمی‌ماند.


== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک بر اعضاء مجاهدین و هواداران آنها ==
== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک بر اعضاء مجاهدین و هواداران آنها ==
خط ۱۰۶: خط ۱۰۵:
مسعود رجوی در سخنرانی خود در سال ۱۳۶۴ در این رابطه می‌گوید:<blockquote>خوب! حالا محکمه رسمی است. متهمین اینجا نشسته‌اند، من متهم ردیف یک هستم و مریم بعد از من، قضاوت کنید. گوش کنید: وسط‌بازی، میانه‌بازی یکی به نعل و یکی به میخ و اینطرف و آنطرف شدن نداریم. توجه کنید که مسئله شوخی نیست. اطلاعیهٔ شورای مرکزی مجاهدین را شنیدید. یک سازمانی من و مریم را آورده و معرفی می‌کند بعنوان رهبری خاص یک انقلاب و می‌گوید که همین ازدواج بزرگترین آزمایش ما بوده‌است. آزمایش رهایی و دموکراسی و مردم‌گرایی و میهن‌پرستی و اخلاق. پس معطل نشوید تکلیف را بخصوص با خود من یکسره کنید. من آمادهٔ قضاوت شدن هستم. یا باید در قعر چاه ظلمت فنا شوم و مردم ایران از شر خودم و سازمانم رها شوند یا باید تمام عیار به نصرتم برخیزید. دست در دستم بگذارید و برویم خمینی را فنا و صلح و آزادی ایران را احیا کنیم. بله، یامنهای بی‌نهایت، یا شقاوت، یا دزدی، یا زن‌بارگی و یا … و یا تولدی جدید و انفجار رهایی…</blockquote>اما ویژگی این اتهامات بسیار جالب است. در یک دادگاه معمول اگر نتوانید اتهام یا ظن خود را اثبات کنید، دادگاه خاتمه می‌یابد. متهم رها می‌شود و شما به خانه خود بازمی‌گردید. اما این اتهامات ویژگی خاصی دارد. ویژگی این است: اگر شما در نهایت، با همه تلاش و توان خود نتوانید اتهام خود را به اثبات برسانید، به ناگاه، خود متهم می‌شوید و دادگاه علیه شما آغاز می‌شود! اما چرا و چگونه؟
مسعود رجوی در سخنرانی خود در سال ۱۳۶۴ در این رابطه می‌گوید:<blockquote>خوب! حالا محکمه رسمی است. متهمین اینجا نشسته‌اند، من متهم ردیف یک هستم و مریم بعد از من، قضاوت کنید. گوش کنید: وسط‌بازی، میانه‌بازی یکی به نعل و یکی به میخ و اینطرف و آنطرف شدن نداریم. توجه کنید که مسئله شوخی نیست. اطلاعیهٔ شورای مرکزی مجاهدین را شنیدید. یک سازمانی من و مریم را آورده و معرفی می‌کند بعنوان رهبری خاص یک انقلاب و می‌گوید که همین ازدواج بزرگترین آزمایش ما بوده‌است. آزمایش رهایی و دموکراسی و مردم‌گرایی و میهن‌پرستی و اخلاق. پس معطل نشوید تکلیف را بخصوص با خود من یکسره کنید. من آمادهٔ قضاوت شدن هستم. یا باید در قعر چاه ظلمت فنا شوم و مردم ایران از شر خودم و سازمانم رها شوند یا باید تمام عیار به نصرتم برخیزید. دست در دستم بگذارید و برویم خمینی را فنا و صلح و آزادی ایران را احیا کنیم. بله، یامنهای بی‌نهایت، یا شقاوت، یا دزدی، یا زن‌بارگی و یا … و یا تولدی جدید و انفجار رهایی…</blockquote>اما ویژگی این اتهامات بسیار جالب است. در یک دادگاه معمول اگر نتوانید اتهام یا ظن خود را اثبات کنید، دادگاه خاتمه می‌یابد. متهم رها می‌شود و شما به خانه خود بازمی‌گردید. اما این اتهامات ویژگی خاصی دارد. ویژگی این است: اگر شما در نهایت، با همه تلاش و توان خود نتوانید اتهام خود را به اثبات برسانید، به ناگاه، خود متهم می‌شوید و دادگاه علیه شما آغاز می‌شود! اما چرا و چگونه؟


اگر فردی به رفتار یک زن در خیابان، مثلاً آواز خوانی او در ملاء عام برچسب جنسیت گرایانه بزند و آنرا خودنمایی جنسی تلقی کند(کما اینکه در نظام جمهوری اسلامی شنیدن صدای زن را مجاز نمی‌شمرند) در این صورت فرد اگر نتواند اتهام خود را به اثبات برساند، اولین تفسیر ازین واقعه این است که فرد متهم کننده، خود عینک جنسی به چشم دارد و تمامی اتهامات متوجه خود اوست که نمی‌تواند از آواز خواندن یک زن تعبیری جز تعبیر جنسی داشته باشد و آنرا نشانه شجاعت آن زن، در یک جامعه سنتی برشمارد.
اگر فردی به رفتار یک زن در خیابان، مثلاً آواز خوانی او در ملاء عام برچسب جنسیت گرایانه بزند و آنرا خودنمایی جنسی تلقی کند (کما اینکه در نظام جمهوری اسلامی شنیدن صدای زن را مجاز نمی‌شمرند) در این صورت فرد اگر نتواند اتهام خود را به اثبات برساند، اولین تفسیر ازین واقعه این است که فرد متهم کننده، خود عینک جنسی به چشم دارد و تمامی اتهامات متوجه خود اوست که نمی‌تواند از آواز خواندن یک زن تعبیری جز تعبیر جنسی داشته باشد و آنرا نشانه شجاعت آن زن، در یک جامعه سنتی برشمارد.


این مثال اگر چه بسیار ساده بود اما در اینجا نیز نوعی از همین منطق حاکم است. فرد متهم کننده یا باید این حرکت را تعبیر جنسیتی کرده و اتهامات خود را به اثبات برساند و یا اگر نتواند آنرا اثبات کند، به ناگاه اعماق اندیشهٔ خود او هدف قرار می‌گیرد! اتفاقی که مریم رجوی دقیقاً به قصد آن انقلاب ایدئولوژیک را آغاز کرده‌است. ضربه زدن به ستون‌های دیدگاه جنسیتی، مالکیت نسبت به زن، کالا دیدن او و ریشه‌های عمیق مرد سالاری در ذهن و ضمیر تمامی افراد سازمان مجاهدین خلق ایران برای ارتقاء ایدئولوژیک آنها در مرحلهٔ سخت و دشواری که پیش روست.
این مثال اگر چه بسیار ساده بود اما در اینجا نیز نوعی از همین منطق حاکم است. فرد متهم کننده یا باید این حرکت را تعبیر جنسیتی کرده و اتهامات خود را به اثبات برساند و یا اگر نتواند آنرا اثبات کند، به ناگاه اعماق اندیشهٔ خود او هدف قرار می‌گیرد! اتفاقی که مریم رجوی دقیقاً به قصد آن انقلاب ایدئولوژیک را آغاز کرده‌است. ضربه زدن به ستون‌های دیدگاه جنسیتی، مالکیت نسبت به زن، کالا دیدن او و ریشه‌های عمیق مرد سالاری در ذهن و ضمیر تمامی افراد سازمان مجاهدین خلق ایران برای ارتقاء ایدئولوژیک آنها در مرحلهٔ سخت و دشواری که پیش روست.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۴:
دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها، در تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز چاره‌ای نداشت جز آنکه یا با حرکت به چپ (رادیکالیزم بیشتر) خود را در مقابل آن آسیب‌ناپذیر کرده و یا با حرکت به راست از رادیکالیزم خود کاسته و با سمت سوی جهانی همراه شود.
دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها، در تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز چاره‌ای نداشت جز آنکه یا با حرکت به چپ (رادیکالیزم بیشتر) خود را در مقابل آن آسیب‌ناپذیر کرده و یا با حرکت به راست از رادیکالیزم خود کاسته و با سمت سوی جهانی همراه شود.
* شرایط داخلی و سازمانی:
* شرایط داخلی و سازمانی:
در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشست‌های عمومی و بزرگی به منظور جمع‌بندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. عملیات فروغ جاویدان اگر چه اهداف استراتژیک خود، یعنی اعلام موجودیت خود به مثابه‌ی عنصر سرنگون کننده و استقلال ارتش آزادیبخش را محقق کرده بود، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسیده و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگه‌ای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات از مجاهدین خلق نزدیک به ۱۴۰۰ نفر جان‌باختند. این درحالی که است طرف مقابل یعنی رژیم ایران بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار کشته داد.
در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشست‌های عمومی و بزرگی به منظور جمع‌بندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. عملیات فروغ جاویدان اگر چه اهداف استراتژیک خود، یعنی اعلام موجودیت خود به مثابهٔ عنصر سرنگون کننده و استقلال ارتش آزادیبخش را محقق کرده بود، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسیده و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگه‌ای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات از مجاهدین خلق نزدیک به ۱۴۰۰ نفر جان‌باختند. این درحالی که است طرف مقابل یعنی رژیم ایران بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار کشته داد.


در نشست‌هایی که در سازمان مجاهدین به جمع‌بندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمع‌بندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتی‌هایی که مردان و بویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و علیرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر خود جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، کاربُری، راهگشایی، فداکاری و تعادل شکنی به اندازهٔ کافی وجود نداشته‌است. این نشست‌ها به همین دلیل به نشست‌های «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه فقط ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک و عدم انطباق مجاهدین با «ایدئولوژی توحیدی» این سازمان بوده‌است.
در نشست‌هایی که در سازمان مجاهدین به جمع‌بندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمع‌بندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتی‌هایی که مردان و بویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و علیرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر خود جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، کاربُری، راهگشایی، فداکاری و تعادل شکنی به اندازهٔ کافی وجود نداشته‌است. این نشست‌ها به همین دلیل به نشست‌های «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه فقط ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک و عدم انطباق مجاهدین با «ایدئولوژی توحیدی» این سازمان بوده‌است.
خط ۱۶۷: خط ۱۶۶:


==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ====
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ====
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیئت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل می‌دهند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو داشت که تماماً از زنان تشکیل شده‌بود. شورای رهبری مجاهدین در سال‌های بعد گسترش پیدا کرد و ده‌ها زن مجاهد دیگر را در برگرفت.
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیئت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل می‌دهند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو داشت که تماماً از زنان تشکیل شده‌بود. شورای رهبری مجاهدین در سال‌های بعد گسترش پیدا کرد و ده‌ها زن مجاهد دیگر را دربرگرفت.


==== تشکیل شورای مرکزی ====
==== تشکیل شورای مرکزی ====
خط ۱۸۷: خط ۱۸۶:
فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می‌شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بی‌توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی‌هایی البته در نظر عموم نکوهیده‌است و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی می‌شوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است!
فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می‌شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بی‌توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی‌هایی البته در نظر عموم نکوهیده‌است و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی می‌شوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است!


اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتارها و رابطه‌های همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی‌تفاوت می‌گذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم، هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر طرف مقابل توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم، هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران، بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همهٔ این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل می‌کند. دقیقا در همین‌جاست که‌ می‌توان فهمید، اگر در زندگی‌ عادی، مبارزه با چنین ویژگی‌هایی تنها نوعی فضیلت به شمار می‌رود در درون صفوف یک جنبش، در راستای انسجام تشکیلاتی و بالابردن توان مبارزه‌ی جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است.
اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتارها و رابطه‌های همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی‌تفاوت می‌گذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم، هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر طرف مقابل توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم، هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران، بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همهٔ این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل می‌کند. دقیقاً در همین‌جاست که می‌توان فهمید، اگر در زندگی عادی، مبارزه با چنین ویژگی‌هایی تنها نوعی فضیلت به‌شمار می‌رود در درون صفوف یک جنبش، در راستای انسجام تشکیلاتی و بالابردن توان مبارزهٔ جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است.


=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت ===
=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت ===
خط ۲۵۹: خط ۲۵۸:
'''یک مثال'''
'''یک مثال'''


گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام می‌شد. ایجاد سلول‌های ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش تکثیر به شیوه‌ی تقسیم سلولی، امکان جهش ژنتیکی و تکامل موجودات زنده وجود نداشت. پس ایجاد جنس نر و ماده، تنها در راستای تداوم نسل و خدمت به تکامل انسان بوده است. مشکل از آن‌جایی آغاز می‌شود که جنسیت بجای اینکه در خدمت تکامل باشد خود تبدیل به هدف می‌شود.<ref>تبیین جهان - مسعود رجوی -شتاب یا حرکت روزافزون جریان تکامل</ref>
گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام می‌شد. ایجاد سلول‌های ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش تکثیر به شیوهٔ تقسیم سلولی، امکان جهش ژنتیکی و تکامل موجودات زنده وجود نداشت. پس ایجاد جنس نر و ماده، تنها در راستای تداوم نسل و خدمت به تکامل انسان بوده‌است. مشکل از آن‌جایی آغاز می‌شود که جنسیت بجای اینکه در خدمت تکامل باشد خود تبدیل به هدف می‌شود.<ref>تبیین جهان - مسعود رجوی -شتاب یا حرکت روزافزون جریان تکامل</ref>


حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده‌است. همان‌طور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند؛ بدون آن‌که احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا، یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بوده‌است.
حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده‌است. همان‌طور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند؛ بدون آن‌که احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا، یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بوده‌است.
خط ۲۶۹: خط ۲۶۸:
درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزهٔ انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده‌است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست، اما وقتی این غریزهٔ کوچک با اندیشه اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت درآمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن پرستی» ظهور می‌کند.
درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزهٔ انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده‌است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست، اما وقتی این غریزهٔ کوچک با اندیشه اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت درآمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن پرستی» ظهور می‌کند.


حال که به مکانیزم و چگونگی رشد این غریزه پی بردیم،پرسش بعدی ممکن است این باشد که چرا این دو ویژگی غریزی، مسیر ایدئولوژیزه شدن را طی کرده، جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. انگلس تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی در حال حاضر در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده‌است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است. جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/موسئو-جامعه-ای-که-از-سوی-زنان-اداره-می-شود-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>
حال که به مکانیزم و چگونگی رشد این غریزه پی بردیم، پرسش بعدی ممکن است این باشد که چرا این دو ویژگی غریزی، مسیر ایدئولوژیزه شدن را طی کرده، جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. انگلس تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی در حال حاضر در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده‌است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است. جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/موسئو-جامعه-ای-که-از-سوی-زنان-اداره-می-شود-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>


در جوامع اولیه، به دلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیه‌ی خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع‌آوری میوه‌ توسط زنان انجام می‌شد. آنها که منبع تغذیهٔ قبلیه بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. پیشرفت ابزار شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و رونق چندانی نداشت، اندک اندک منجر شد مردان نیز بتوانند نقشی در تهیهٔ آذوقهٔ خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با اینهمه بر مبنای حق مادری توارث (فرزند از مادر خود ارث می‌برد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان گله دار، بلکه به خواهران او یا فرزندان خواهرانش می‌رسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت به مرد موضعی برتر از زن در خانواده می‌داد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند.
در جوامع اولیه، به دلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیهٔ خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع‌آوری میوه توسط زنان انجام می‌شد. آنها که منبع تغذیهٔ قبلیه بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. پیشرفت ابزار شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و رونق چندانی نداشت، اندک اندک منجر شد مردان نیز بتوانند نقشی در تهیهٔ آذوقهٔ خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با اینهمه بر مبنای حق مادری توارث (فرزند از مادر خود ارث می‌برد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان گله دار، بلکه به خواهران او یا فرزندان خواهرانش می‌رسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت به مرد موضعی برتر از زن در خانواده می‌داد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند.


انگلس می‌گوید:
انگلس می‌گوید:
خط ۲۸۰: خط ۲۷۹:


=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
واقعیت این است که اگر مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته‌است، اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت‌آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌سازد. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده‌است. اگر برای زنان، زیبایی، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و … به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائه می‌شوند، به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن (ناموس پرستی) … ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیارها باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد و با شکست‌های اجتماعی بزرگی مواجه می‌شود! اگر مردی نسبت به کوچکترین رابطه‌ی خواهر خود با پسری واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام می‌گیرد!  
واقعیت این است که اگر مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته‌است، اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت‌آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌سازد. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده‌است. اگر برای زنان، زیبایی، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و … به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائه می‌شوند، به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن (ناموس پرستی) … ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیارها باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد و با شکست‌های اجتماعی بزرگی مواجه می‌شود! اگر مردی نسبت به کوچکترین رابطهٔ خواهر خود با پسری واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام می‌گیرد!


براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه، فرضا چهرهٔ مورد پسندی ندارند یا داری نقصی در ظاهر خود هستند چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افراد خودکم‌بین و متزلزل خواهند شد و تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که چهره‌ی مورد قبولی با همان کلیشه‌های مشخص شده ندارد یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. این همان رابطهٔ استثماری است که در میان زن و مرد شکل گرفته و هر دو را به اسارت خود درآورده است.
براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه، فرضاً چهرهٔ مورد پسندی ندارند یا داری نقصی در ظاهر خود هستند چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افراد خودکم‌بین و متزلزل خواهند شد و تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که چهرهٔ مورد قبولی با همان کلیشه‌های مشخص شده ندارد یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. این همان رابطهٔ استثماری است که در میان زن و مرد شکل گرفته و هر دو را به اسارت خود درآورده است.


در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی استثمار انسان از انسان است. ظریف‌تر ازین زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیدهٔ جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیدهٔ انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر آن شکل گرفته و بی‌شک بر آن مؤثر بوده‌است.
در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی استثمار انسان از انسان است. ظریف‌تر ازین زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیدهٔ جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیدهٔ انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر آن شکل گرفته و بی‌شک بر آن مؤثر بوده‌است.
خط ۲۹۰: خط ۲۸۹:


=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
* بالاترین گناه جنسی است  
* بالاترین گناه جنسی است
* خدای شکنجه گر
* خدای شکنجه گر
* حرکت روی پای خود
* حرکت روی پای خود
خط ۳۱۷: خط ۳۱۶:
هم چنین مارکس، الیناسیون را «بیگانگی» (Estrangement) و «بیگانه بودن با خویش» (Entfremdung) معنی می‌کند و آن را فراق انسان از فرآورده خویش، از خویشتن خویش، جامعهٔ خویش و سرشت خویش می‌داند. او معتقد است وقتی محصول کار کارگر از وی ربوده می‌شود او به تدریج با کار خود بیگانه می‌شود. در مراحل بعدی این از خودبیگانگی به بیگانگی او با خود می‌انجامد.<ref>مارکس، کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمهٔ حسن مرتضوی</ref>
هم چنین مارکس، الیناسیون را «بیگانگی» (Estrangement) و «بیگانه بودن با خویش» (Entfremdung) معنی می‌کند و آن را فراق انسان از فرآورده خویش، از خویشتن خویش، جامعهٔ خویش و سرشت خویش می‌داند. او معتقد است وقتی محصول کار کارگر از وی ربوده می‌شود او به تدریج با کار خود بیگانه می‌شود. در مراحل بعدی این از خودبیگانگی به بیگانگی او با خود می‌انجامد.<ref>مارکس، کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمهٔ حسن مرتضوی</ref>


به عبارت دیگر مارکس منشأ الیناسیون یا از «خود بیگانگی» را جامعه سرمایه‌داری و مناسبات تولید می‌داند. او به عبارتی این ویژگی فرهنگی را نتیجهٔ وضعیت اقتصادی می‌داند.
به عبارت دیگر مارکس منشأ الیناسیون یا از «خود بیگانگی» را جامعه سرمایه‌داری و مناسبات تولید می‌داند. او به عبارتی این ویژگی فرهنگی را نتیجهٔ وضعیت اقتصادی می‌داند.


در منطق دو دستگاه که مریم رجوی واضع آن است از خودبیگانگی تفسیر عمیق‌تری می‌شود. او معتقد است الیناسیون در حیطه رفتارهای انسانی منشأ ملموس‌تری به نام فرهنگ جنسیت‌گرایی دارد. فرهنگی که رابطه‌ای متقابل با مناسبات سرمایه داری دارد. هم برساخته و محصول آن است و هم آنرا شکل داده و در خدمت آن قرار می‌گیرد. باید در اینجا اشاره کرد که از دیدگاه مجاهدین خلق، برخلاف تفسیر مارکسیتها، رو بنا (فرهنگ و عادات اجتماعی) تماماً محصول زیربنا (مناسبات تولیدی) نیست، پس جنسیت گرایی نیز به عنوان نوعی فرهنگ، تماما برساخته‌ی وضعیت اقتصادی نیست، بلکه رابطه‌ای متقابل با آن دارد. برای فهم خدماتی که جنسیت‌گرایی به مناسبات سرمایه داری می‌کند، کافیست نگاهی به تبلیغات کالاهای آن بیندازیم. استفاده از تصاویر زنان عریان یا نیمه عریان برای جذب مشتری نوع افراطی و علنی برخی از انواع خدمات جنسیت‌گرایی به جامعه‌ی سرمایه‌داری است،که هم اکنون در غرب نیز توسط فمنیست‌ها و بسیاری از روشنفکران مورد اعتراض قرار دارد.
در منطق دو دستگاه که مریم رجوی واضع آن است از خودبیگانگی تفسیر عمیق‌تری می‌شود. او معتقد است الیناسیون در حیطه رفتارهای انسانی منشأ ملموس‌تری به نام فرهنگ جنسیت‌گرایی دارد. فرهنگی که رابطه‌ای متقابل با مناسبات سرمایه داری دارد. هم برساخته و محصول آن است و هم آنرا شکل داده و در خدمت آن قرار می‌گیرد. باید در اینجا اشاره کرد که از دیدگاه مجاهدین خلق، برخلاف تفسیر مارکسیتها، رو بنا (فرهنگ و عادات اجتماعی) تماماً محصول زیربنا (مناسبات تولیدی) نیست، پس جنسیت گرایی نیز به عنوان نوعی فرهنگ، تماماً برساختهٔ وضعیت اقتصادی نیست، بلکه رابطه‌ای متقابل با آن دارد. برای فهم خدماتی که جنسیت‌گرایی به مناسبات سرمایه داری می‌کند، کافیست نگاهی به تبلیغات کالاهای آن بیندازیم. استفاده از تصاویر زنان عریان یا نیمه عریان برای جذب مشتری نوع افراطی و علنی برخی از انواع خدمات جنسیت‌گرایی به جامعهٔ سرمایه‌داری است، که هم اکنون در غرب نیز توسط فمنیست‌ها و بسیاری از روشنفکران مورد اعتراض قرار دارد.


البته جنسیت زدگی که قدمتی به اندازهٔ طول تاریخ بشر دارد، نه فقط در مناسبات سرمایه‌داری بلکه در تمامی مراحل مختلف تاریخ از جامعه برده داری گرفته تا فئودالیزم به شکلی خود را نمایان کرده و رابطه‌ای متقابل با شکل‌گیری مناسبات تولیدی داشته‌است.
البته جنسیت زدگی که قدمتی به اندازهٔ طول تاریخ بشر دارد، نه فقط در مناسبات سرمایه‌داری بلکه در تمامی مراحل مختلف تاریخ از جامعه برده داری گرفته تا فئودالیزم به شکلی خود را نمایان کرده و رابطه‌ای متقابل با شکل‌گیری مناسبات تولیدی داشته‌است.
خط ۳۳۵: خط ۳۳۴:


==== بالاترین گناه ناامیدی و قطع از شاخص آرمانی ====
==== بالاترین گناه ناامیدی و قطع از شاخص آرمانی ====
برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی می‌داند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از سرچشمهٔ انرژی مثبت و سرانجام روی‌گرداندن از آرمان آزادی و رهایی انسان می‌داند. در این نگرش، خطاهای جنسی به میزانی ارزش ذاتی دارند که تنها آگاه شدن فرد به اشتباه خود، جبران آنرا کفایت می‌کند. از همین منظر است که مریم رجوی این تفکر را ترویج می‌کند که عرصهٔ گناه یا ثواب نه حیطهٔ خطاهای رفتاری فرد، مابین او و دیگران، بلکه دایرهٔ فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی اوست. به این ترتیب گناه، دست اندازی به حقوق دیگران، ستمکاری، مشارکت سیاسی در حاکمیت علیه منافع مردم، خدشه دار کردن خطوط قرمز مابین خلق و ضدخلق و … است
برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی می‌داند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از سرچشمهٔ انرژی مثبت و سرانجام روی‌گرداندن از آرمان آزادی و رهایی انسان می‌داند. در این نگرش، خطاهای جنسی به میزانی ارزش ذاتی دارند که تنها آگاه شدن فرد به اشتباه خود، جبران آنرا کفایت می‌کند. از همین منظر است که مریم رجوی این تفکر را ترویج می‌کند که عرصهٔ گناه یا ثواب نه حیطهٔ خطاهای رفتاری فرد، مابین او و دیگران، بلکه دایرهٔ فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی اوست. به این ترتیب گناه، دست اندازی به حقوق دیگران، ستمکاری، مشارکت سیاسی در حاکمیت علیه منافع مردم، خدشه دار کردن خطوط قرمز مابین خلق و ضدخلق و … است


چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به اندازهٔ کافی مورد توجه قرار گیرد، یک انقلاب شگفت‌انگیز در ارزیابی انسان است. به این ترتیب برخلاف تصور عمومی جامعه، هم‌نشینی و یا هم‌کاسه‌شدن با غاصبان حقوق مردم، بسیار بیشتر از وضعیت اخلاقی فرد شایان سرزنش است. برای پی بردن به این که حتی لایه‌های مترقی و روشنفکر جامعه به این نوع نگرش جنسیت‌گرایانه آلوده هستند، کافی است از آنها بپرسید:
چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به اندازهٔ کافی مورد توجه قرار گیرد، یک انقلاب شگفت‌انگیز در ارزیابی انسان است. به این ترتیب برخلاف تصور عمومی جامعه، هم‌نشینی و یا هم‌کاسه‌شدن با غاصبان حقوق مردم، بسیار بیشتر از وضعیت اخلاقی فرد شایان سرزنش است. برای پی بردن به این که حتی لایه‌های مترقی و روشنفکر جامعه به این نوع نگرش جنسیت‌گرایانه آلوده هستند، کافی است از آنها بپرسید:
خط ۳۴۹: خط ۳۴۸:


چند مثال
چند مثال
# علی ابن ابی طالب در یکی از خطبه‌های نهج البلاغه به مالک اشتر حاکم مصر می‌گوید: فَإِنَّ فِی اَلنَّاسِ عُیُوباً اَلْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اَللَّهُ یَحْکُمُ عَلَی مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ اَلْعَوْرَةَ مَا اِسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اَللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ<ref>نامه 53 امام علی علیه السلام به مالک اشتر</ref>   ترجمه: در مردمان همیشه عیوبی هست. بهترین فرد برای پوشاندن آنها حاکم است. پس عیوب دیگران که بر تو فاش شد نه تنها هرگز در آن کجکاوی نکرده و آن را افشا نکن بلکه تلاش کن آنرا بشوئی و پاک کنی، پس بگذار خداوند در مورد آنچه در پنهان انجام شده، قضاوت کند (یعنی به تو ربطی ندارد). پس تا می‌توانی بپوشان زشتی‌ها را، تا خدا هم بپوشاند زشتی‌های تو را، همان‌هایی که دوست نداری برای مردم فاش شود!   به این ترتیب علی ابن ابی طالب بشکل آشکاری در مورد پوشاندن عیوب فردی مردم و چشم پوشیدن بر آنها و بی‌اهمیت بودنشان سخن می‌گوید. این درحالی است که شاهد هستیم در حاکمیت آخوندها، جوانان را برعکس بر الاغ سوار کرده، در میان مردم می‌چرخانند، آفتابه بر گردن آنها می‌اندازند و به این شکل آنها را بخاطر خطاهای جنسی، دعوا، دزدی و … مجازات می‌کنند. درست به همین دلیل است که مریم رجوی آخوندهای حاکم بر ایران را دشمنان اسلام می‌داند.
# علی ابن ابی طالب در یکی از خطبه‌های نهج البلاغه به مالک اشتر حاکم مصر می‌گوید: فَإِنَّ فِی اَلنَّاسِ عُیُوباً اَلْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اَللَّهُ یَحْکُمُ عَلَی مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ اَلْعَوْرَةَ مَا اِسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اَللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ<ref>نامه 53 امام علی علیه السلام به مالک اشتر</ref> ترجمه: در مردمان همیشه عیوبی هست. بهترین فرد برای پوشاندن آنها حاکم است. پس عیوب دیگران که بر تو فاش شد نه تنها هرگز در آن کجکاوی نکرده و آن را افشا نکن بلکه تلاش کن آنرا بشوئی و پاک کنی، پس بگذار خداوند در مورد آنچه در پنهان انجام شده، قضاوت کند (یعنی به تو ربطی ندارد). پس تا می‌توانی بپوشان زشتی‌ها را، تا خدا هم بپوشاند زشتی‌های تو را، همان‌هایی که دوست نداری برای مردم فاش شود! به این ترتیب علی ابن ابی طالب بشکل آشکاری در مورد پوشاندن عیوب فردی مردم و چشم پوشیدن بر آنها و بی‌اهمیت بودنشان سخن می‌گوید. این درحالی است که شاهد هستیم در حاکمیت آخوندها، جوانان را برعکس بر الاغ سوار کرده، در میان مردم می‌چرخانند، آفتابه بر گردن آنها می‌اندازند و به این شکل آنها را بخاطر خطاهای جنسی، دعوا، دزدی و … مجازات می‌کنند. درست به همین دلیل است که مریم رجوی آخوندهای حاکم بر ایران را دشمنان اسلام می‌داند.
# در انجیل یوحنا آمده‌است که فرسیان زنی را حین زنا دستگیر کرده و قصد سنگسار او را داشتند. وقتی عیسی ناصری با این واقعه مواجه شد به تمامی مردان که در آنجا بودند گفت: هر کس در میان شما هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را به او بزند. اینجا بود که افراد یکی یکی سنگ‌ها را رها کرده و رفتند و زن با عیسی تنها ماند! عیسی به او گفت برو و دیگر گناه نکن!<ref>یوحنا: 8 –11</ref>
# در انجیل یوحنا آمده‌است که فرسیان زنی را حین زنا دستگیر کرده و قصد سنگسار او را داشتند. وقتی عیسی ناصری با این واقعه مواجه شد به تمامی مردان که در آنجا بودند گفت: هر کس در میان شما هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را به او بزند. اینجا بود که افراد یکی یکی سنگ‌ها را رها کرده و رفتند و زن با عیسی تنها ماند! عیسی به او گفت برو و دیگر گناه نکن!<ref>یوحنا: 8 –11</ref>
آیا این مثال‌ها بیانگر این نیست که چنین گناهانی از نظر ادیان نیز ثقل و بار چندانی ندارند؟!
آیا این مثال‌ها بیانگر این نیست که چنین گناهانی از نظر ادیان نیز ثقل و بار چندانی ندارند؟!
خط ۳۶۳: خط ۳۶۲:


==== رهایی ====
==== رهایی ====
در برابر دوگانگی و از خودبیگانگی، که یکی دیگر از ویژگی‌های «دستگاه راست» به‌شمار می‌رود یگانگی و رهایی محصول و نتیجهٔ «دستگاه چپ» می‌باشد. فردی که از «دستگاه راست» بیرون می‌کشد تئوری آنرا فهم کرده و سپس در عمل به مبارزه با آن می‌پردازد، قادر است نقاب از چهره بردارد و خودش باشد. چنین انسانی به همان میزان از عارضهٔ «خود دیگرنمایی» و «خودنمایی» فاصله می‌گیرد. البته باید توجه داشت که معمولاً تصور عامه از این پدیده، اعمال افراطی در جهت برجسته کردن خویش در جمع است. این درحالی است که این پدیده در تار و پود اعمال و رفتارهای اغلب انسانها کم و بیش نهفته‌است. انسانی که نقاب بر چهره دارد، تمامی کنش‌ها و برکنش‌های او در راستای حفظ چهرهٔ خودساختهٔ او تنظیم شده و تکوین می‌یابد و در تمامی آنها می‌توان شائبه‌هایی از خودنمایی را دید. درست به همین دلیل است که وقتی انسان از «دستگاه راست» خارج شده و به روایت مجاهدین، انقلاب می‌کند، تبدیل به انسانی دیگر می‌شود. خودش می‌شود و نقاب را کنار می‌گذارد. او رهایی را تجربه می‌کند. هرچند غلبه بر «دستگاه راست» به یکباره امکان‌پذیر نیست اما چنین انسانی انتخاب می‌کند در مسیر دیگری حرکت کند. او قادر است رفتارهای خود را بازخوانی کند و علت آنرا متوجه شود. یکی از ابزاری که مجاهدین تحت اشراف مریم رجوی برای غلبه بر «دستگاه راست» از آن بهره می‌جویند [[عملیات جاری]] است. عملیات جاری یک نشست جمعی کوچک است که افراد در کمال صداقت، رفتارهای خود را در آن بازخوانی می‌کنند. گاه از یکدیگر عذرخواهی می‌کنند و پنهانی‌ترین زوایای درون خود را بی‌باکانه روی دایره می‌ریزند و گاه از آنچه از یکدیگر یادگرفته اند، در برابر هم سخن می‌گویند و به نقاط قوت یکدیگر اشاره می‌کنند. به عبارت دیگر عملیات جاری فرایند «خود شدن» را سهل تر کرده به افراد کمک می‌کند تا بر ویژگی‌هایی چون خودخواهی، نخوت، جاه طلبی و به تعبیر مریم رجوی «اول من» غلبه کنند. تصور کنید دوست شما، صادقانه و با پوزش به شما بگوید که اگر در انجام فلان کار به کمک شما نیامده است، علت آن احساس حسادت به شما و کار خوبتان بوده‌است، در حالی که باید از شما یادمی‌گرفته و شما را تنها نمی‌گذاشته…
در برابر دوگانگی و از خودبیگانگی، که یکی دیگر از ویژگی‌های «دستگاه راست» به‌شمار می‌رود یگانگی و رهایی محصول و نتیجهٔ «دستگاه چپ» می‌باشد. فردی که از «دستگاه راست» بیرون می‌کشد تئوری آنرا فهم کرده و سپس در عمل به مبارزه با آن می‌پردازد، قادر است نقاب از چهره بردارد و خودش باشد. چنین انسانی به همان میزان از عارضهٔ «خود دیگرنمایی» و «خودنمایی» فاصله می‌گیرد. البته باید توجه داشت که معمولاً تصور عامه از این پدیده، اعمال افراطی در جهت برجسته کردن خویش در جمع است. این درحالی است که این پدیده در تار و پود اعمال و رفتارهای اغلب انسانها کم و بیش نهفته‌است. انسانی که نقاب بر چهره دارد، تمامی کنش‌ها و برکنش‌های او در راستای حفظ چهرهٔ خودساختهٔ او تنظیم شده و تکوین می‌یابد و در تمامی آنها می‌توان شائبه‌هایی از خودنمایی را دید. درست به همین دلیل است که وقتی انسان از «دستگاه راست» خارج شده و به روایت مجاهدین، انقلاب می‌کند، تبدیل به انسانی دیگر می‌شود. خودش می‌شود و نقاب را کنار می‌گذارد. او رهایی را تجربه می‌کند. هرچند غلبه بر «دستگاه راست» به یکباره امکان‌پذیر نیست اما چنین انسانی انتخاب می‌کند در مسیر دیگری حرکت کند. او قادر است رفتارهای خود را بازخوانی کند و علت آنرا متوجه شود. یکی از ابزاری که مجاهدین تحت اشراف مریم رجوی برای غلبه بر «دستگاه راست» از آن بهره می‌جویند [[عملیات جاری]] است. عملیات جاری یک نشست جمعی کوچک است که افراد در کمال صداقت، رفتارهای خود را در آن بازخوانی می‌کنند. گاه از یکدیگر عذرخواهی می‌کنند و پنهانی‌ترین زوایای درون خود را بی‌باکانه روی دایره می‌ریزند و گاه از آنچه از یکدیگر یادگرفته اند، در برابر هم سخن می‌گویند و به نقاط قوت یکدیگر اشاره می‌کنند. به عبارت دیگر عملیات جاری فرایند «خود شدن» را سهل تر کرده به افراد کمک می‌کند تا بر ویژگی‌هایی چون خودخواهی، نخوت، جاه طلبی و به تعبیر مریم رجوی «اول من» غلبه کنند. تصور کنید دوست شما، صادقانه و با پوزش به شما بگوید که اگر در انجام فلان کار به کمک شما نیامده است، علت آن احساس حسادت به شما و کار خوبتان بوده‌است، در حالی که باید از شما یادمی‌گرفته و شما را تنها نمی‌گذاشته…


چنین گفتگویی بین شما و دوستتان، طبعاً شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله‌ها را از میان می‌برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود، عشق به معنای واقعی محقق می‌شود و رهایی عینت پیدا می‌کند. عباراتی چون
چنین گفتگویی بین شما و دوستتان، طبعاً شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله‌ها را از میان می‌برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود، عشق به معنای واقعی محقق می‌شود و رهایی عینت پیدا می‌کند. عباراتی چون


«مریم رهایی» که بعضا توسط مجاهدین در میان خودشان بکار برده می‌شود، برخلاف تصوراتی که آنرا به مسائلی چون کیش شخصیت ارتباط می‌هد، ناظر بر همین پدیده است.
«مریم رهایی» که بعضاً توسط مجاهدین در میان خودشان بکار برده می‌شود، برخلاف تصوراتی که آنرا به مسائلی چون کیش شخصیت ارتباط می‌هد، ناظر بر همین پدیده است.


== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند ==
== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند ==
خط ۳۷۶: خط ۳۷۵:
البته اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشه‌ای را کمتر به بیرون از خود ارائه داده‌اند دلیل بسیار مشخصی دارد. هدف مریم رجوی از وارد شدن در انقلاب ایدئولوژیک، آنچنان که خود او می‌گوید، در قدم اول ارائهٔ تئوری‌های نوین در رابطه با رهایی زنان یا دست‌یابی به رهایی فرد فرد انسان‌ها نیست. اگر چه این اهداف بسیار مقدس و نتیجهٔ خودبخودی این انقلاب بوده‌اند اما هدف او در یک کلام پیشبرد مبارزه و سرنگونی آخوندهای حاکم بر ایران بوده‌است. او می‌گوید ما برای مبارزه در شرایط دشواری که در پیش رو داشتیم ناچار بودیم خود را ارتقاء دهیم تا بتوانیم با آزاد کردن انرژی‌ها از پس این رژیم برآمده و در برابر تهاجمات او بایستیم. به عبارتی این مسیر بیش از هرچیز مسیری عملی بوده‌است که مجاهدین پا در آن گذاشته و آنرا تجربه کرده‌اند، بدون آنکه فرصتی برای تدوین تئوری آن داشته باشند. درست مانند دانشمندی که در لابراتوار مشغول اکتشاف و پیشروی است اما فرصتی برای مکتوب کردن و ارائهٔ دستاوردهای خود در سمینارهای جهانی ندارد، چرا که او بیش از هر چیز به دنبال رسیدن به محصول نهایی خود در این لابراتوار است.
البته اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشه‌ای را کمتر به بیرون از خود ارائه داده‌اند دلیل بسیار مشخصی دارد. هدف مریم رجوی از وارد شدن در انقلاب ایدئولوژیک، آنچنان که خود او می‌گوید، در قدم اول ارائهٔ تئوری‌های نوین در رابطه با رهایی زنان یا دست‌یابی به رهایی فرد فرد انسان‌ها نیست. اگر چه این اهداف بسیار مقدس و نتیجهٔ خودبخودی این انقلاب بوده‌اند اما هدف او در یک کلام پیشبرد مبارزه و سرنگونی آخوندهای حاکم بر ایران بوده‌است. او می‌گوید ما برای مبارزه در شرایط دشواری که در پیش رو داشتیم ناچار بودیم خود را ارتقاء دهیم تا بتوانیم با آزاد کردن انرژی‌ها از پس این رژیم برآمده و در برابر تهاجمات او بایستیم. به عبارتی این مسیر بیش از هرچیز مسیری عملی بوده‌است که مجاهدین پا در آن گذاشته و آنرا تجربه کرده‌اند، بدون آنکه فرصتی برای تدوین تئوری آن داشته باشند. درست مانند دانشمندی که در لابراتوار مشغول اکتشاف و پیشروی است اما فرصتی برای مکتوب کردن و ارائهٔ دستاوردهای خود در سمینارهای جهانی ندارد، چرا که او بیش از هر چیز به دنبال رسیدن به محصول نهایی خود در این لابراتوار است.


همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعه‌شناسی این است که مریم رجوی دست‌یافت‌های خود را نه فقط با کار تئوریک و تحقیق در میان کتاب‌ها و مقالات، بلکه در تجربه و عمل خویش بدست آورده‌است. او به عنوان آغازگر و پیشرو در انقلاب ایدئولوژیک، خود در مسیر نفی جنسیت زدگی و مبارزه با فردیت فروبرنده، پیش رفته و سپس دیده‌های خود را برای دیگران بازگویی می‌کند. او مسیرهای رسیدن به قله‌ی رهایی از جنسیت زدگی را مطالعه نکرده‌است، او خود به قله‌های نفی جنسیت‌زدگی، نفی فردیت منفی و «خود شدن» صعود کرده و سپس برای دیگران از کشف و شهود خویش و از دیده‌ها و شنیده‌هایش سخن گفته‌است. بی سبب نیست که بسیاری در مواجهه با مریم رجوی پس از اولین دیدار، با شگفتی او را انسانی متفاوت توصیف می‌کنند. انسانی که خودش است. انسانی که نگاهی متفاوت به دیگران دارد و همگان را در اولین دیدار جذب رابطه‌ها و کاریزمای خود می‌کند.
همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعه‌شناسی این است که مریم رجوی دست‌یافت‌های خود را نه فقط با کار تئوریک و تحقیق در میان کتاب‌ها و مقالات، بلکه در تجربه و عمل خویش بدست آورده‌است. او به عنوان آغازگر و پیشرو در انقلاب ایدئولوژیک، خود در مسیر نفی جنسیت زدگی و مبارزه با فردیت فروبرنده، پیش رفته و سپس دیده‌های خود را برای دیگران بازگویی می‌کند. او مسیرهای رسیدن به قلهٔ رهایی از جنسیت زدگی را مطالعه نکرده‌است، او خود به قله‌های نفی جنسیت‌زدگی، نفی فردیت منفی و «خود شدن» صعود کرده و سپس برای دیگران از کشف و شهود خویش و از دیده‌ها و شنیده‌هایش سخن گفته‌است. بی سبب نیست که بسیاری در مواجهه با مریم رجوی پس از اولین دیدار، با شگفتی او را انسانی متفاوت توصیف می‌کنند. انسانی که خودش است. انسانی که نگاهی متفاوت به دیگران دارد و همگان را در اولین دیدار جذب رابطه‌ها و کاریزمای خود می‌کند.


برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشته‌اند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین می‌گویند:
برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشته‌اند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین می‌گویند:
خط ۳۸۲: خط ۳۸۱:
'''لرد آرچر دادستان پیشین انگلستان'''
'''لرد آرچر دادستان پیشین انگلستان'''


من نمی‌توانم همه چیزهایی را که می‌خواهم بگویم …بگویم به خانم مریم رجوی فکر می‌کنم که در آینده‌ی نزدیک درباره‌ی کارهایی که شما انجام داده ایدکتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی دربارة آنچه که شما انجام دادید و کی هستید و بدانید که کاری که شما کردید بی همتاست!
من نمی‌توانم همه چیزهایی را که می‌خواهم بگویم …بگویم به خانم مریم رجوی فکر می‌کنم که در آیندهٔ نزدیک دربارهٔ کارهایی که شما انجام داده ایدکتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی دربارة آنچه که شما انجام دادید و کی هستید و بدانید که کاری که شما کردید بی همتاست!


'''ادیت باوئر - نماینده پارلمان اروپا :'''
'''ادیت باوئر - نماینده پارلمان اروپا :'''
خط ۳۹۰: خط ۳۸۹:
'''ماریو پسکانته رئیس کمیسیون سیاستهای اتحادیة اروپا'''
'''ماریو پسکانته رئیس کمیسیون سیاستهای اتحادیة اروپا'''


(مریم رجوی) مبارزی است برای آزادی مردمش، قهرمانی در دوره‌ی مدرن، در زمانه ای که دیگر کمتر مبارزی یافت می‌شود که به خاطر آرمانهایش بجنگد.
(مریم رجوی) مبارزی است برای آزادی مردمش، قهرمانی در دورهٔ مدرن، در زمانه ای که دیگر کمتر مبارزی یافت می‌شود که به خاطر آرمانهایش بجنگد.


'''خانم هولتس هوتر'''
'''خانم هولتس هوتر'''
خط ۳۹۸: خط ۳۹۷:
'''بارونس ورما از اعضای ارشد حزب محافظه کار انگلستان'''
'''بارونس ورما از اعضای ارشد حزب محافظه کار انگلستان'''


خانم رجوی یکی از کاریسماتیکترین کسانی است که تاکنون فرصت برخورد با وی را داشته ام. می‌دانم که وی الهام‌بخش بسیاری از زنان در شهر اشرف است تا آنها برخیزند و برای هدفی مبارزه کنند
خانم رجوی یکی از کاریسماتیکترین کسانی است که تاکنون فرصت برخورد با وی را داشته‌ام. می‌دانم که وی الهام‌بخش بسیاری از زنان در شهر اشرف است تا آنها برخیزند و برای هدفی مبارزه کنند


'''دکتر آلخو ویدال کوادراس'''
'''دکتر آلخو ویدال کوادراس'''
خط ۴۰۶: خط ۴۰۵:
'''آنتونیو استانگو'''
'''آنتونیو استانگو'''


فکر می‌کنم اصلیترین دلیل، شخصیت خود خانم رجوی بود. چون هر کس که به حرفهای ایشان به‌ دقت گوش بدهد، متوجه یک پیام بسیار صریح و آشکار می‌شود. پیامی بسیار قوی و مثبت و مبتنی بر امکان تحقق عملی در بهبود بخشیدن به وضعیت ایران و جهان!
فکر می‌کنم اصلیترین دلیل، شخصیت خود خانم رجوی بود. چون هر کس که به حرفهای ایشان به دقت گوش بدهد، متوجه یک پیام بسیار صریح و آشکار می‌شود. پیامی بسیار قوی و مثبت و مبتنی بر امکان تحقق عملی در بهبود بخشیدن به وضعیت ایران و جهان!


'''ایو بونه استاندار و نمایندة پیشین مجلس ملی فرانسه'''
'''ایو بونه استاندار و نمایندة پیشین مجلس ملی فرانسه'''


و این مقاومت یکپارچه پشت سر شما قرار گرفته‌است خانم (رجوی)، چون شما روح این مقاومت هستید و چون از حدود ۱۵ سالی که شما را می‌شناسم شاهد بوده ام که شما هرگز از هوشیاری خود نکاستید؛ هرگز ذره یی از مبارزه جویی خود کوتاه نیامدید
و این مقاومت یکپارچه پشت سر شما قرار گرفته‌است خانم (رجوی)، چون شما روح این مقاومت هستید و چون از حدود ۱۵ سالی که شما را می‌شناسم شاهد بوده‌ام که شما هرگز از هوشیاری خود نکاستید؛ هرگز ذره یی از مبارزه جویی خود کوتاه نیامدید


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}