۱٬۰۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
او به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود. | او به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود. | ||
[[پرونده:عماد رام.jpg|بندانگشتی|عماد رام]] | [[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش]] | ||
عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
عماد رام میگفت: | عماد رام میگفت: | ||
[[پرونده:عماد رام در دوران جوانی.jpg|جایگزین=عماد رام در دوران جوانی|بندانگشتی|عماد رام در دوران جوانی]] | |||
منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش میرفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان میرفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوقالعاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف میشد. | منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش میرفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان میرفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوقالعاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف میشد. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== خروج از ایران == | == خروج از ایران == | ||
پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصههای کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان میخواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم میریختند. در این روزهای سیاه میشنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران میکردند یا به چوبه دار میسپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر اینگونه تظاهرات به ندرت برپا میشد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی میگشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همینطور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار میداد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعلهور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران میباشد. | پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصههای کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان میخواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم میریختند. در این روزهای سیاه میشنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران میکردند یا به چوبه دار میسپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر اینگونه تظاهرات به ندرت برپا میشد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی میگشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همینطور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار میداد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعلهور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران میباشد. | ||
[[پرونده:عماد رام اسطوره معاصر عضو شورای ملی مقاومت ایران1.jpg|جایگزین=تندیس عماد رام -اثر استاد رضا اولیا|بندانگشتی|تندیس عماد رام -اثر استاد رضا اولیا]] | |||
== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | == پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۹: | ||
پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، | پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، | ||
[[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش در مقاومت ایران.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش در مقاومت ایران|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش در مقاومت ایران]] | |||
«به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»: | «به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۳: | ||
«عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت. | «عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت. | ||
[[پرونده:زنده یاد عماد رام.jpg|جایگزین=زنده یاد عماد رام|بندانگشتی|زنده یاد عماد رام]] | |||
این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشتههای شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود: | این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشتههای شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود: | ||