کاربر:Hossein/14021021صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
تا پیش از سال ۱۳۹۴، تقریبا در انتهای هر سالن یک حسینیه وجود داشت اما با انتقال زندانیان جاعل و کلاهبردار به زندان تهران بزرگ در این سال و کم شدن قابل توجه تعداد زندانیان رجاییشهر، اکثر حسینیههای بندها تخلیه و پلمپ شدند.<ref name=":4" /> | تا پیش از سال ۱۳۹۴، تقریبا در انتهای هر سالن یک حسینیه وجود داشت اما با انتقال زندانیان جاعل و کلاهبردار به زندان تهران بزرگ در این سال و کم شدن قابل توجه تعداد زندانیان رجاییشهر، اکثر حسینیههای بندها تخلیه و پلمپ شدند.<ref name=":4" /> | ||
== زندان گوهردشت در ابتدای دهه ۶۰ == | |||
زندان گوهردشت در ابتدا برای زندانیان دستگیری کرج راهاندازی شد اما بزودی مورد استفاده گسترده برای زندانیان تهران قرار گرفت. زندانیان سیاسی زیادی در پاییز ۱۳۶۱ از زندان قزلحصار به این زندان منتقل شدند. | |||
=== علت انتقال زندانیان به زندان گوهردشت === | |||
مسعود ابویی علت این انتقال را اینگونه توضیح میدهد: | |||
به دنبال خطی که لاجوردی در زندانها برای براندن و به توبه واداشتن زندانی دنبال میکرد زندان گوهردشت با امکانی نزدیک به ۱۰۰۰ سلول انفرادی را وسیله خوبی برای رسیدن به این هدف دید. در آبان ۱۳۶۱ بعد از اینکه حاج داود رحمانی که رئیس زندان قزلحصار بود از مکه برگشت در هماهنگی با لاجوردی اقدام به جداسازی یک سری از زندانیان که آنها را سرموضع میدانست کرد تا به زندان گوهردشت منتقل کند. در ۱۶ آبان ۶۱ نوبت بند ما که بند ۳ واحد ۱ زندان قزلحصار بود رسید. من و ۷۳ نفر دیگر را از بند بیرون کشیده و با خواندن جرمهایی ساختگی در زیر هشت با تعدادی از پاسداران مورد ضرب و شتم قرار داده و بعد به یک سلول نمور که دارای ابعادی به عرض ۳ و طول ۵ تا ۶ متر بود و در قسمت قرنطینه زندان قزلحصار با چند پله به پایین قرار داشت منتقل کرده و بعد از ۴ روز لاجوردی و اکیپش رسیده و با یک ماشین خاور حمل گوشت ما که نزدیک ۷۰ نفر بودیم را به جای نامعلومی منتقل کردند. در ورودی با پریدن پاسداران روی سقف ماشین و لگد کوبیدن با پوتین فضایی از رعب و وحشت ایجاد کردند و بعد تشکیل تونلی از پاسداران داده و در حالیکه مرتبا داد میزدند اینجا نه اوین است نه قزلحصار، به اینجا میگویند گوهردشت آخر زندانها همراه با ضرب و شتم به سلولها هلمان دادند. در ابتدا هر سلول بند را که ابعاد ۴*۴ یا ۳*۴ داشت با ۱۰ زندانی پر کردند و سلول ما که در انتها بودیم با ۶ نفر. بعد از ۵۰ روز به سلولهای انفرادی منتقل شدیم. در ابتدا امکان داشتن قرآن و کتاب داشتیم اما بعد از ۹ ماه با سر زدن لاجوردی و پرسیدن از اینکه آیا حاضر به مصاحبه هستیم و پاسخ منفی اکثریت قریب به اتفاق زندانیان دستور گرفتن هر چیزی که اثری از نوشته و یا سرگرمی زندانی داشت را داد و پاسداران با یورش به سلول حتی کاغذ خمیردندان و سوزن نخ را هم بردند. | |||
=== مورس وسیله ارتباط زندانی در حبس انفرادی === | |||
علیرغم تلاش زندانبانان برای ایجاد سکوت هر چه بیشتر در سلولهای انفرادی جهت درهم شکستن روحیه زندانی، زندانیان توانستند با استفاده از مورس ارتباط بین سلولها را برقرار ساخته و اخباری که دست هر کس میرسید را به هم منتقل نمایند. | |||
=== شکنجه در طول زندان انفرادی === | |||
زندان انفرادی خودش یک شکنجه روانی معروف به حساب میآید. بخصوص اگر برای زندانی محکوم به زندانی باشد که انتظار دارد در بند عمومی حبسش را بکشد. با این حال در گوهردشت علاوه بر زندان انفرادی که شرط خروجش را لاجوردی پذیرش مصاحبه تلویزیونی جهت ابراز ندامت گذاشته بود شکنجههای دیگر نیز مرسوم بود. | |||
==== محدودیتهای ویژه زندانیان ==== | |||
به زندانی گفته بودند که حق در زدن ندارد و تنها باید یک فلش یک متری کاغذی را از زیر در بیرون بگذارد تا پاسدار خودش مراجعه کند. | |||
هنگام توزیع غذا به زندانی گفته شد که باید بشقابهای پلاستیکی را پشت در گذاشته و خودش رو به دیوار بنشیند و حق ندارد در طول توزیع غذا به سمت پاسدار برگردد. | |||
برای رفتن به حمام که در انتهای هر بند قرار داشت زندانی میبایست لخت شده و با یک شورت و چشمبند چوب اشاره پاسدار را گرفته و به سمت حمام بروند. | |||
آب حمام اغلب سرد یا ولرم بوده و زمان حمام تنها ۱۰ دقیقه و هفتهای یک بار بوده است. | |||
در صورت نیاز به حمام برای غسل جنابت قانون این بود که میبایست زندانی قبل از اذان صبح فلش را بیرون گذاشته باشد تا پاسدار قبول کند که او نیاز شرعی به غسل دارد. اگر همزمان با ورود پاسدار از خواب بیدار شده و اقدام به گذاشتن فلش میکرد چه بسا با ضرب و شتم و نپذیرفتن پاسدار مواجه میشد. همین شیوه هم در مرحله بعد همراه با چک شورت زندانی برای اطمینان از محتلم شدن شده بود. | |||
==== سلول فاقد هرگونه امکانات ==== | |||
مسعود ابویی میگوید: یک بار که از بهداری زندان برمیگشتم توسط پاسدار مهدی جلوی یک سلول دیگری غیر از سلول انداخته شدم که در آن حتی هیچ پتویی وجود نداشت و مجبور شدم موکت نازک کف را دور خودم بپیچم تا از سرما در امان بمانم. از پاسدار علت را پرسیدم گفت در مسیر با زندانی دیگر پچ پچ کردی. من البته از راه لوله بخاری با سلول بغلی تماس گرفته و از آنها کتاب و بیسکویت گرفتم. | |||
==== کابل زدن در وسط بند ==== | |||
از نیمه دوم سال ۶۲ فشار بر زندانی افزایش یافت. هر شب تعدادی از زندانیان را که در طول روز به دلایل مختلف از جمله تماس با مورس یا حرف زدن در مسیر حمام یا بهداری و.. نشان کرده بودند بیرون کشیده و در وسط راهروی بند که دو طرف آن زندانیان در سلولهای انفرادی بودند با کابل شلاق میزدند به صورتیکه صدای داد و فریاد زندانی زیر شکنجه موجب آزار همه زندانیان میشد. این کار بعضا با طراحی مشخصتری انجام میشد مثلا هنگام توزیع شام در حالیکه پاسدار فریاد میزد پشقابها حاضر پشت در گذاشته شود و همه زندانیها با بزاق ترشح شده آماده دریافت غذا بودند اما به جای آن ناگهان صدای فریاد یک زندانی زیر کابل میآمد و به قول زندانیان شام زهر مار میشد. عمل کابل زدن بعضا در نیمههای شب انجام میشد. پاسداران ابتدا به کوبیدن پوتین به درهای سلول همه را بیدار کرده و سپس چند زندانی را در وسط بند شلاق میزدند که اغلب موجب بیخوابی زندانیان شده و آنها را به ناراحتیهای عصبی از جمله میگرن دچار میساخت. | |||
==== بردن به تاریکخانه ==== | |||
زندانیانی که قوانین زندان از نگاه زندانبان را نقض کرده بودند برای ایجاد تضییقات بیشتر به سلولهایی که ابعاد آن ۱*۱.۵ متر و بدون هر گونه منفذی بوده برده و در آنجا ضمن ضرب و شتم در طول ۲۴ ساعت تنها یک بار غذا داده و فقط یک بار برای دستشویی و نماز به زندانی امکان بیرون آمدن از سلول میدادند. | |||
==== قوانین ۱۷مادهای ==== | |||
لاجوردی در سری دوم سرکشی به زندانیان سلولهای انفرادی گوهردشت که بهار ۱۳۶۳ بود و از اینکه پاسخ مثبتی از زندانیان برای پذیرش مصاحبه علیرغم گذشتن بیش از یک سال و نیم از مدت انفرادی با همه فشارهایش نگرفته بود دستور تشدید فشارها را صادر کرد. پاسدار شیفت بند ۲۱ گوهردشت با صدای بلند قوانینی را خواند که ازاین قرار بود: | |||
رفتن به دیوار سمت پنجره سلول از ساعت ۶ عصر به بعد ممنوع است. | |||
هرگونه نرمش، ورزش و حرکات ورزشی در سلول ممنوع است | |||
زدن سیفون از ساعت ۹ شب ممنوع است | |||
خندیدن و صحبت کردن به شکلی که صدایش از سلول بیرون بیاید ممنوع است | |||
درست کردن هر گونه تسبیح با هسته خرما و زیتون و آلو ممنوع است | |||
هرگونه حرف زدن و سوال کردن از پاسدار در طول مسیر به بهدای یا ملاقات و... ممنوع است | |||
خواندن آواز و قرآن ممنوع است | |||
خوابیدن در ساعت ۱۰ شب اجباری است | |||
... | |||
و در نهایت تاکید کرد که ما خواهان سلامتی زندانیان هستیم اما در صورت نقض هر یک از قوانین، حکم آن ضرب حتی الموت یعنی کتک زدن تا مردن است. | |||
مسعود ابویی میگوید پاسداران با سینهخیز رفتن در وسط راهروی وسط سالن و چک از زیر در سلولها متوجه نخوابیدن یکی از زندانیان شدند. آنها او را بیرون کشیده و تا سر حد مرگ کتک زدند به صورتیکه زبانش بند آمد و بعد از گذشت یکسال هنوز فاقد قدرت تکلم بود. | |||
== اعدام در زندان گوهردشت == | == اعدام در زندان گوهردشت == |