کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
=== کشف قوانین عملی مبارزه === | === کشف قوانین عملی مبارزه === | ||
[[پرونده:تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰.JPG|جایگزین=تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|بندانگشتی|تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰]] | [[پرونده:تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰.JPG|جایگزین=تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|بندانگشتی|تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰]] | ||
شناخت تاریخ | شناخت جامعه و تاریخ برای آغاز یک مبارزه لازم،اما کافی نیست. در مرحله بعد باید قوانین عملی مبارزه در چنین جامعهای را کشف نمود. قوانین هر مرحله از مبارزه با مرحله پیشین و واپسین متفاوت است. | ||
به عنوان مثال قوانین عملی مبارزه پس از انقلاب ضدسلطنتی تا سرفصل ۳۰ خرداد با پس از آن متفاوت بود. بسیاری از گروهها از جمله سازمان مجاهدین در این دوران به شیوههای مسالمت آمیز مبارزه خود را پیش میبردند. سازمان مجاهدین این دوران را فاز سیاسی مینامد و به کارهایی چون انتشار نشریه، برگزاری گردهمایی و میتینگ میپرداخت و در تمامی شهرها دارای دفاتر علنی بود. این سازمان در این دوران به تمامی اعضاء و هواداران خود دستور داده بود که حتی در مقابل حملات فالانژها یا چماقداران مقابله به مثل نکنند. <ref name=":5" /> | |||
این در حالی است که همین سازمان پس از ۳۰ خرداد و تغییر فاز وارد نبرد مسلحانه شد. | |||
=== تمرکز روی دشمن اصلی === | === تمرکز روی دشمن اصلی === | ||
یکی دیگر از قوانین یک مبارزهی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی میتواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، میتوان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبشها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی میتواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود. | |||
نکته دیگر این است که در هر دوران یک سازمان انقلابی تنها باید با یک تضاد اصلی درگیر شود و هر گونه انحراف و پرداختن به موضوعات فرعی پرهیز کند. | |||
یک مثال تاریخی : | |||
پس از انقلاب ضدسلطنتی، گروهها و جریانات مختلف در ایران بر سر تعیین تضاد اصلی به دو دسته تقسیم شدند. برخی سازمانهای مارکسیستی از جمله [[حزب توده ایران|حزب توده]] و سازمان چریکهای فدایی خلق اکثریت تضاد اصلی را پس از انقلاب امپریالیسم و ادامهی آن در ایران یعنی جریان لیبرال میدانستند. | |||
در | چنین تشخیصی از سوی سازمانهای مارکسیستی به طور خودبخودی منجر به حمایت آنها از خمینی شد. زیرا خمینی پرچمدار شعارهای ضدامپریالیستی بود. به این ترتیب آنها عملا با خمینی در یک جبهه قرار گرفتند. آنها در این مسیر تا لو دادن و فعالیت علیه گروههای دیگر با همکاری خمینی پیش رفتند. | ||
یکی از گروههایی که پیش از همه این تحلیل را رد کردند سازمان مجاهدین خلق ایران بود. این سازمان تضاد اصلی را «جبههی ارتجاع» دانسته و اعلام نمود که خواستهی همه باید آزادی باشد. | |||
== شناسایی دشمن == | == شناسایی دشمن == | ||
نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید آنرا بشناسد و تعریف کند. باید کارکردها و خصوصیات ویژه | نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید ماهیت آنرا بشناسد و تعریف کند. به عنوان مثال دیکتاتوری وابسته با دیکتاتوری مذهبی متفاوت است. پس باید کارکردها و خصوصیات ویژه دشمن را شناسایی کرد. | ||
در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن [[روحالله خمینی|خمینی]]، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایهداری ارزیابی میکردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه [[روحالله خمینی|خمینی]]، نیروهای عقبمانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینهی خشکاندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقهی تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمیکنند، به امثال کاشانی و مشروعهخواهانی نظیر [[شیخ فضلالله نوری|شیخفضلالله نوری]] میرسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم بهوسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آنجا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطهخواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتیمان (صرفنظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکیخاصمان) نظیر [[دکتر محمد مصدق|مصدق]]، [[میرزا کوچک خان جنگلی|کوچکخان]]، [[ستارخان]]، [[باقرخان]]، و مجاهدین صدر مشروطه و همهی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشتهایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد [[رژیم ولایت فقیه|رژیم ولایت فقیه]] است.</blockquote> | |||
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote> | *<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote> | ||