کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
| sidebox          =  
| sidebox          =  
}}
}}
'''مبارزه''' راه و روش  ایجاد تغییر در جامعه است. انسان در طول تاریخ خود همواره برای رسیدن به آزادی و  
'''مبارزه''' راه و روش  ایجاد تغییر در جامعه است. انسان در طول تاریخ خود همواره برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر مبارزه کرده است. تاریخ انسان از نخستین روزها شاهد مبارزه مستمر انسان‌ها برای نیل به آزادی بوده است. این مبارزه از زمان نظام‌های برده داری تا همین امروز ادامه داشته است. 
 
مبارزات اقوام و ملیت‌های مختلف به اشکال مختلف ادامه داشته و شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظام‌های دیکتاتوری به شکلی درآمده است که ادامه مبارزه نیازمند برخورداری از دانش مبارزه است. در واقع مبارزه یک علم است که باید آن‌را آموخت و دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنان مبارزات اجتماعی و سیاسی را دچار شکست می‌کند. 
 
این قوانین و اصول برآمده از قانون‌مندی‌های جامعه است و نیروی انقلابی که بر علیه دیکتاتوری مبارزه می‌کند باید این قوانین را کشف کرده و بر طبق آن عمل کند. 
 
تسلط بر قوانین مبارزه مستلزم مطالعه عمیق و علمی تاریخ یک جامعه است که در سایه یک کار حرفه‌ای و شبانه روزی میسر می‌شود. به عبارت دیگر مبارزه نیازمند عناصر حرفه‌ای است که خود را وقف مبارزه کنند و کار و حرفه‌شان مبارزه باشد. پیچیدگی شرایط اجتماعی و سنگینی بار مبارزه انقلابی ایجاب می‌کند که افراد درگیر، مبارزه را به طور حرفه‌ای انتخاب کنند.  در ادامه تجمع افراد حرفه‌ای مبارزه ضرورت ایجاد یک تشکیلات انقلابی را الزام آور می‌کند. زیرا مناسبات درونی افراد حرفه‌ای درگیر در یک مبارزه باید تعریف شود. همچنین مناسبات و روابط آنان با نیروهای دیگر نیز باید تعریف شود. مبارزه حرفه‌ای باید استراتژی مشخص داشته باشد. 
 
اشکال مبارزه در دوران‌های مختلف تفاوت دارد. در صورتی که در حکومت دیکتاتوری شکاف وجود داشته باشد  و دیکتاتور نتواند به صورت یک‌دست و بی‌شکاف دست به سرکوب بزند و امکان مبارزه سیاسی و پارلمانی از طریق مراجعه به آراء‌ عمومی وجود داشته باشد راه درست مبارزه تشکیل حزب و پیروزی در انتخابات است. نمونه‌ی این نوع مبارزات در تاریخ ایران مبارزه‌ی [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] بود. 
 
اما زمانی‌که دیکتاتوری حاکمیت خود را یک‌پایه کرد و تمام راه‌های مسالمت را بر روی مردم بست دیگر مبارزه مسالمت آمیز کارساز نخواهد بود و باید به مبارزه قهر آمیز روی آورد که در تاریخ ایران می‌توان به دو نمونه آن در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و جمهوری اسلامی اشاره کرد. در سال ۴۲ شاه دیکتاتوری خود را یک‌پایه کرد و تمام راه‌های مسالمت را بست و پس از آن بود که سازمان‌های چریکی مسلحانه مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و  [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی خلق]] به وجود آمدند. در زمان جمهوری اسلامی نیز تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مبارزه مسالمت آمیز میسر یود اما بعد از آن که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] حاکمیت خود را از عناصر لیبرال تصفیه نمود دیگر امکان مبارزه مسالمت آمیز میسر نبود  و مجاهدین خلق به [[مبارزه مسلحانه]] روی آوردند.


== علم مبارزه ==
== علم مبارزه ==
در این بحث عنصر پایه‌ای این است که مبارزه قبل از هر چیز یک علم است. دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است. باید آن را با قانونمندی‌هایش آموخت والا اظهارنظر کردن بی‌حساب و کتاب، موضع‌گیری دیمی یا عکس العملی راه به جایی نمی‌برد. مانند علم طب، که البته هر کسی می‌تواند در مورد هر بیماری و عارضه‌ای اظهارنظر کند. می‌تواند دارو و درمانی را تجویز کند. اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، هفت سال پزشکی بخواند. طبیب متخصص بسته به نوع تخصص، چند سال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربه اندوزی عملی است.
در این بحث عنصر پایه‌ای این است که مبارزه قبل از هر چیز یک علم است. دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است. باید آن را با قانونمندی‌هایش آموخت والا اظهارنظر کردن بی‌حساب و کتاب، موضع‌گیری دیمی یا عکس العملی راه به جایی نمی‌برد. مانند علم طب، که البته هر کسی می‌تواند در مورد هر بیماری و عارضه‌ای اظهارنظر کند. می‌تواند دارو و درمانی را تجویز کند. اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، هفت سال پزشکی بخواند. طبیب متخصص بسته به نوع تخصص، چند سال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربه اندوزی عملی است.
[[پرونده:مبارزان مشروطه.JPG|جایگزین=ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار|بندانگشتی|ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار]]
[[پرونده:مبارزان مشروطه.JPG|جایگزین=ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار|بندانگشتی|ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار]]
کسی که پزشکی نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بیماری را تشخیص ندهد یا تشخیص او سراپا اشتباه باشد. چیزی را بزرگ کند و چیزی را که خطرناک است نادیده بگیرد. در هر قدم در معرض این است که دچار اشتباه شود و تشخیصی بدهد که مشابه او را دیده اما در واقع مشابه نیست و چیز دیگریست. پزشکان متخصص به تشخیص فردی خودشان هم اکتفا نمیکنند بلکه در موارد خطرناک شورای پزشکی است که تعیین تکلیف می‌کند.  
کسی که پزشکی نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بیماری را تشخیص ندهد یا تشخیص او سراپا اشتباه باشد. چیزی را بزرگ کند و چیزی را که خطرناک است نادیده بگیرد. در هر قدم در معرض این است که دچار اشتباه شود و تشخیصی بدهد که مشابه او را دیده اما در واقع مشابه نیست و چیز دیگریست. پزشکان متخصص به تشخیص فردی خودشان هم اکتفا نمی‌کنند بلکه در موارد خطرناک شورای پزشکی است که تعیین تکلیف می‌کند.  


جامعه انسانی بسیار پیچیده‌تر است و تغییر آن نیاز به داشتن تخصص دارد. مبارزه هم مثل علوم پزشکی، نفرات حرفه‌ای و سازمان کار تخصصی خود را می‌خواهد. همانطور که کسی بدون اینکه دانشجوی تخصصی پزشکی باشد نمی‌تواند پزشک متخصص شود. یک مبارز نیز نمی‌تواند بدون اینکه به طور حرفه‌ای مبارزه کند و تمام وقت خود را وقف مبارزه کند در تغییر جامعه شرکت کند.  
جامعه انسانی بسیار پیچیده‌تر است و تغییر آن نیاز به داشتن تخصص دارد. مبارزه هم مثل علوم پزشکی، نفرات حرفه‌ای و سازمان کار تخصصی خود را می‌خواهد. همانطور که کسی بدون اینکه دانشجوی تخصصی پزشکی باشد نمی‌تواند پزشک متخصص شود. یک مبارز نیز نمی‌تواند بدون اینکه به طور حرفه‌ای مبارزه کند و تمام وقت خود را وقف مبارزه کند در تغییر جامعه شرکت کند.  
خط ۵۷: خط ۶۷:
در طی مطالعه‌ی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیب‌هایی داشته است. چه شکست‌ها و پیروزی‌هایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید اقتصاد جامعه را شناخت که اقتصاد آن بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.
در طی مطالعه‌ی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیب‌هایی داشته است. چه شکست‌ها و پیروزی‌هایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید اقتصاد جامعه را شناخت که اقتصاد آن بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.


به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد فرق دارد. در ایران در زمان شاه یک طور باید مبارزه کرد زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما رژیم ولایت فقیه وابسته نیست. خود را نماینده خدا می‌داند و یک استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. رژیم ولایت فقیه زیر پرده دین و با حربه مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند. خمینی در سال ۶۷ سی هزار زندانی را قتل عام کرد اما رژيم شاه این دست باز را در جنایت نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود وحقوق بشری که در دنیای سرمایه داری در جریان است جلوی اورا می‌گرفت.
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد فرق دارد. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] یک طور باید مبارزه کرد زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. خود را نماینده خدا می‌داند و یک استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربه‌ی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه این دست باز را در جنایت نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود وحقوق بشری که در دنیای سرمایه داری در جریان است جلوی اورا می‌گرفت.


در زمان ولایت فقیه در سه سال اول که میزانی فضای باز سیاسی وجود داشت یک طور باید مبارزه کرد و بعد از ۳۰ خرداد باید طور دیگری مبارزه کرد. آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد مبارزه مسلحانه غلط است و آنجا که مبارزه مسلحانه لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.
در زمان ولایت فقیه در سه سال اول که میزانی فضای باز سیاسی وجود داشت یک طور باید مبارزه کرد و بعد از ۳۰ خرداد باید طور دیگری مبارزه کرد. آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد [[مبارزه مسلحانه]] غلط است و آنجا که [[مبارزه مسلحانه]] لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.


حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله رژیم ولایت فقیه و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروهها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. حزب توده یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌هاست. درحالی‌که تقریبا تمام گروه‌های و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه شقه و تکه پاره شدند، سازمان مجاهدین خلق ایران حتی یک نمونه از شقه و شکاف را در خود ندیده است. در حالیکه بیشترین سرکوب نیز از جانب رژیم ولایت فقیه متوجه سازمان مجاهدین واعضای آن بوده است.
حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله [[رژیم ولایت فقیه]] و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروه‌ها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. [[حزب توده ایران|حزب توده]] یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌هاست. درحالی‌که تقریبا تمام گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه شقه و تکه پاره شدند، [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] حتی یک نمونه از شقه و شکاف را در خود ندیده است. در حالی‌که بیشترین سرکوب نیز از جانب [[رژیم ولایت فقیه]] متوجه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] واعضای آن بوده است.


از روز اول در سازمان مجاهدین مطالعه تاریخ ایران به خصوص از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومت‌ها و مبارزات و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در صدر مطالعات اعضای سازمان قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ کار اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته  مطالعه بود.<ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>
از روز اول در سازمان مجاهدین مطالعه تاریخ ایران به خصوص از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومت‌ها و مبارزات و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در صدر مطالعات اعضای سازمان قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ کار اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته  مطالعه بود.<ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>
خط ۶۷: خط ۷۷:
=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
[[پرونده:تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰.JPG|جایگزین=تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|بندانگشتی|تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰]]
[[پرونده:تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰.JPG|جایگزین=تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|بندانگشتی|تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰]]
شناخت تاریخ و جامعه کافی نیست. شناخت کلی از یک جامعه لازم است ولی کافی نیست. این با شناخت و کشف قوانین عملی تغییر جامعه تفاوت دارد. مثلا وقتی جامعه ایران و رژیم ولایت فقیه را  ‌شناختیم باید دید  قوانین عملی مبارزه با این رژيم در سه سال اول حاکمیت آن تا سرفصل ۳۰ خرداد که فاز سیاسی نامیده‌ می‌شود و هنوز حکومت یک‌دست نشده چیست و قوانین مبارزه با بعد از آن در فاز نظامی تفاوت دارد. در فاز سیاسی باید نشریه منتشر و پخش کرد. باید سخنرانی کرد. باید میتینگ گذاشت و اگاهی بخشید. اگر پاسدارها حمله می‌کنند نباید جواب داد و مقابله به مثل کرد. باید ستاد دایر کرد و یک جا باید ستادها و دفاتر خود را بست. وقتی فاز نظامی شروع شد و برخورد نظامی پیش آمد دیگر پخش نشریه و برگزاری میتینگ معنی ندارد. مناسبات کلا عوض می‌شود.  
شناخت تاریخ و جامعه کافی نیست. شناخت کلی از یک جامعه لازم است ولی کافی نیست. این با شناخت و کشف قوانین عملی تغییر جامعه تفاوت دارد. مثلا وقتی جامعه ایران و [[رژیم ولایت فقیه]] را  ‌شناختیم باید دید  قوانین عملی مبارزه با این رژيم در سه سال اول حاکمیت آن تا سرفصل ۳۰ خرداد که فاز سیاسی نامیده‌ می‌شود و هنوز حکومت یک‌دست نشده چیست و قوانین مبارزه با بعد از آن در فاز نظامی تفاوت دارد. در فاز سیاسی باید نشریه منتشر و پخش کرد. باید سخنرانی کرد. باید میتینگ گذاشت و اگاهی بخشید. اگر پاسدارها حمله می‌کنند نباید جواب داد و مقابله به مثل کرد. باید ستاد دایر کرد و یک جا باید ستادها و دفاتر خود را بست. وقتی فاز نظامی شروع شد و برخورد نظامی پیش آمد دیگر پخش نشریه و برگزاری میتینگ معنی ندارد. مناسبات کلا عوض می‌شود.  


نیروی انقلابی به اینکه تاریخ جامعه را بشناسد نباید اکتفا کند. باید قوانین عملی مبارزه اجتماعی را نیز بیاموزد و کشف کند.  
نیروی انقلابی به اینکه تاریخ جامعه را بشناسد نباید اکتفا کند. باید قوانین عملی مبارزه اجتماعی را نیز بیاموزد و کشف کند.  


به عنوان مثال در فاز سیاسی ستاد مرکزی مجاهدین به نام بنیاد علوی را در تهران چماقداران خمینی محاصره کردند و خمینی می‌گفت که مردم هستند که برعلیه مجاهدین اقدام کرده‌اند. در واقع زیر پوش مردم، چماقداران خود را برای سرکوب مجاهدین بسیج کرده بود. هواداران و میلیشیای مجاهدین برای حفاظت از بنیاد علوی بر گرد آن حلقه انسانی ایجاد کردند.  دعوای مجاهدین با خمینی بر سر یک ساختمان نبود، مجاهدین حاضر بودند ساختمان را بدهند. مجاهدین می‌خواستند خمینی را پای این موضوع بکشانند که برای گرفتن ساختمان، پشت عنوان امت حزب‌‌الله پنهان نشود، بلکه باید در چارچوب قانون و با حکم دادگاه این موضوع حل و فصل شود و با حکم قانونی مجاهدین حاضر هستند ساختمان را تخلیه کنند. مجاهدین می‌خواستند این موضوع به ثبت برسد که مجاهدین که یکی از اصلی‌ترین نیروهای سرنگونی شاه بودند خمینی حتی داشتن یک ستاد از طرف آنان را تحمل نکرد و در واقع نقاب از چهره‌ی خمینی برداشتند. مجاهدین آنقدر پایداری کردند تا با حکم دادگاه ساختمان را تخلیه کردند.<ref name=":5" />  
به عنوان مثال در فاز سیاسی ستاد مرکزی مجاهدین به نام بنیاد علوی را در تهران، چماقداران [[روح‌الله خمینی|خمینی]] محاصره کردند و خمینی می‌گفت که مردم هستند که برعلیه مجاهدین اقدام کرده‌اند. در واقع زیر پوش مردم، چماقداران خود را برای سرکوب مجاهدین بسیج کرده بود. هواداران و [[میلیشیا]]<nowiki/>ی مجاهدین برای حفاظت از بنیاد علوی بر گرد آن حلقه انسانی ایجاد کردند.  دعوای مجاهدین با [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بر سر یک ساختمان نبود، مجاهدین حاضر بودند ساختمان را بدهند. مجاهدین می‌خواستند خمینی را پای این موضوع بکشانند که برای گرفتن ساختمان، پشت عنوان امت حزب‌‌الله پنهان نشود، بلکه باید در چارچوب قانون و با حکم دادگاه این موضوع حل و فصل شود و با حکم قانونی مجاهدین حاضر هستند ساختمان را تخلیه کنند. مجاهدین می‌خواستند این موضوع به ثبت برسد که مجاهدین که یکی از اصلی‌ترین نیروهای سرنگونی شاه بودند [[روح‌الله خمینی|خمینی]] حتی داشتن یک ستاد از طرف آنان را تحمل نکرد و در واقع نقاب از چهره‌ی خمینی برداشتند. مجاهدین آنقدر پایداری کردند تا با حکم دادگاه ساختمان را تخلیه کردند.<ref name=":5" />  


=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
بسیاری از سازمان‌ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و مبارزات مردم ایران به سازمان مجاهدین در مراحل مختلف مبارزه ایراد و اشکال می‌گرفتند و خط مشی آنان را زیر سوال می‌بردند در حالی‌که مجاهدین هیچ کاری با کسی نداشتند و حرفشان این بود که اگر کسی بهتر از ما می‌تواند با رژیم بجنگد این گوی و این میدان و بفرمایید.
بسیاری از سازمان‌ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و مبارزات مردم ایران به [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] در مراحل مختلف مبارزه ایراد و اشکال می‌گرفتند و خط مشی آنان را زیر سوال می‌بردند در حالی‌که مجاهدین هیچ کاری با کسی نداشتند و حرفشان این بود که اگر کسی بهتر از ما می‌تواند با رژیم بجنگد این گوی و این میدان و بفرمایید.


مجاهدین هیچ گاه به کسی و سازمانی و گروهی حتی آن‌ها که با سازمان مجاهدین مخالف بودند و از آن ایراد می‌گرفتند کاری نداشته و هیچ گاه علیه آنان موضعی نگرفته‌اند. زیرا چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ مجاهدین یک هدف واحد داشته‌اند و آن سرنگونی دیکتاتوری است و معتقدند تمام انرژی‌ها باید در این راستا صرف شود. مجاهدین حاضر نیستند ذره‌ای از انرژی که باید صرف سرنگونی رژیم ولایت فقیه شود را جای دیگری صرف کنند. این قانون تمرکز روی دشمن اصلی نام دارد. مگر اینکه حملات به مجاهدین برای تضعیف مقاومت درجهت یاری رساندن به دیکتاتوری باشد. این مهم با عشق به سرنوشت مردم و تمرکز روی دشمن اصلی که در زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی و در زمان شیخ رژیم ولایت فقیه است میسر شده است.
مجاهدین هیچ گاه به کسی و سازمانی و گروهی حتی آن‌ها که با سازمان مجاهدین مخالف بودند و از آن ایراد می‌گرفتند کاری نداشته و هیچ گاه علیه آنان موضعی نگرفته‌اند. زیرا چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ، مجاهدین یک هدف واحد داشته‌اند و آن سرنگونی دیکتاتوری است و معتقدند تمام انرژی‌ها باید در این راستا صرف شود. مجاهدین حاضر نیستند ذره‌ای از انرژی که باید صرف سرنگونی رژیم ولایت فقیه شود را جای دیگری صرف کنند. این قانون تمرکز روی دشمن اصلی نام دارد. مگر اینکه حملات به مجاهدین برای تضعیف مقاومت درجهت یاری رساندن به دیکتاتوری باشد. این مهم با عشق به سرنوشت مردم و تمرکز روی دشمن اصلی که در زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی و در زمان شیخ، [[رژیم ولایت فقیه]] است میسر شده است.


در دنیای پزشکی نیز این موضوع صادق است. بیماری با انواع مشکلات به پزشک مراجعه می‌کند و در آزمایشات مشخص می‌شود که او سرطان دارد پس از این پس مشکل اصلی او درمان سرطان است و مشکلات دیگر در مقابل آن فرعی هستند.
در دنیای پزشکی نیز این موضوع صادق است. بیماری با انواع مشکلات به پزشک مراجعه می‌کند و در آزمایشات مشخص می‌شود که او سرطان دارد از این پس مشکل اصلی او درمان سرطان است و مشکلات دیگر در مقابل آن فرعی هستند.


سازمان و جریان مسئول و جدی در مبارزه از خود و منافع خود نمی‌چیند بلکه از منافع خلق و مردم برای آزادی می‌چیند. انقلابی مسئول به دنبال دفاع از خود و دستیابی به  حکومت نیست. به خاطرآزادی مردم انرژی خود را صرف درگیر شدن با تضاد اصلی می‌کند و نه دعواهای فرعی.<ref name=":5" />
سازمان و جریان مسئول و جدی در مبارزه از خود و منافع خود نمی‌چیند بلکه از منافع خلق و مردم برای آزادی می‌چیند. انقلابی مسئول به دنبال دفاع از خود و دستیابی به  حکومت نیست. به خاطرآزادی مردم انرژی خود را صرف درگیر شدن با تضاد اصلی می‌کند و نه دعواهای فرعی.<ref name=":5" />
خط ۸۵: خط ۹۵:
نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید آن‌را بشناسد و تعریف کند. باید کارکردها و خصوصیات ویژه آن را دریابد در غیر این‌صورت معلوم نیست که چگونه باید با آن برخورد کند. یعنی در یک کلام باید قوانین حاکم بر دیکتاتوری را بشناسد و برای آن راه حل مناسب را بیابد و بر طبق آن عمل کند تا بتواند یک مبارزه پیروزمند را در مقابل استبداد به پیش ببرد
نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید آن‌را بشناسد و تعریف کند. باید کارکردها و خصوصیات ویژه آن را دریابد در غیر این‌صورت معلوم نیست که چگونه باید با آن برخورد کند. یعنی در یک کلام باید قوانین حاکم بر دیکتاتوری را بشناسد و برای آن راه حل مناسب را بیابد و بر طبق آن عمل کند تا بتواند یک مبارزه پیروزمند را در مقابل استبداد به پیش ببرد


در مورد ایران که رژیم جمهوری اسلامی در آن حاکمیت دارد باید دید که این رژیم چه رژیمی است. در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن خمینی، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایه‌داری ارزیابی می‌کردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه خمینی، نیروهای عقب‌مانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینه‌ی خشک‌اندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقه تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمی‌کنند، به امثال کاشانی و مشروعه‌خواهانی نظیر شیخ‌فضل‌الله نوری می‌رسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم به‌وسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آن‌جا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطه‌خواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتی‌مان (صرف‌نظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکی‌خاصمان) نظیر مصدق، کوچک‌خان، ستارخان، باقرخان، و مجاهدین صدر مشروطه و همه‌ی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشته‌ایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد رژیم ولایت فقیه است.</blockquote>
در مورد ایران که رژیم جمهوری اسلامی در آن حاکمیت دارد باید دید که این رژیم چه رژیمی است. در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایه‌داری ارزیابی می‌کردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، نیروهای عقب‌مانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینه‌ی خشک‌اندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقه‌ی تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمی‌کنند، به امثال کاشانی و مشروعه‌خواهانی نظیر [[شیخ فضل‌الله نوری|شیخ‌فضل‌الله نوری]] می‌رسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم به‌وسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آن‌جا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطه‌خواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتی‌مان (صرف‌نظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکی‌خاصمان) نظیر [[دکتر محمد مصدق|مصدق]]، [[میرزا کوچک‌ خان جنگلی|کوچک‌خان]]، [[ستارخان]]، [[باقرخان]]، و مجاهدین صدر مشروطه و همه‌ی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشته‌ایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد [[رژیم ولایت فقیه|رژیم ولایت فقیه]] است.</blockquote>
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote>
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote>


خط ۹۷: خط ۱۰۷:


*<blockquote>این رژیم از روز اول از نظر مجاهدین مشروعیت ایدئولوژیکی هم نداشت و ملغمه‌ای از جاهلیت و ارتجاع بود.</blockquote>
*<blockquote>این رژیم از روز اول از نظر مجاهدین مشروعیت ایدئولوژیکی هم نداشت و ملغمه‌ای از جاهلیت و ارتجاع بود.</blockquote>
<blockquote>اکنون به سراغ مشروعیت خمینی و رژیمش می‌رویم که به‌طور مقطعی مبتنی بر رأی مردم ایران بود. از روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰، مشروعیت مقطعی سیاسی خود را هم از دست داد و از جبهه خلق به‌کلی خارج شده است. به همین خاطر هرگز و هیچ‌گاه حاضر نبوده و نیست که به انتخابات آزاد، بدون صافی‌های شناخته شده از قبیل شورای نگهبان ارتجاع و تاریکخانه‌های «تجمیع آرا» حتی در درون خودش، تن بدهد.</blockquote><blockquote>این رژیم بر ضد حاکمیت جمهورمردم ایران است. به همین خاطر باید سرنگون گردد. راه دیگری جز استراتژی سرنگونی وجود ندارد. جز این، هر چه هست، موهوم و غیرواقعی و بازی دادن و سردواندن است.</blockquote><blockquote>نتیجه این‌که:</blockquote><blockquote>آیا این رژیم، امکان رفرم دارد یا خیر؟ جواب ما این است که مطلقا نه. یعنی این رژیم، آب از سرش گذشته، امکان هیچ نوع سر و سامان دادن موضعی هم به‌کار خودش ندارد. این‌طور نیست که اگر جوخه‌های اعدام و حاکمین ضدشرعی و کمیته‌های ضداسلامی و امثالهم را جمع بکند، بتواند سرپا بایستد. نه، این غیرممکن است</blockquote><blockquote>آن‌قدر قضیه عدم امکان رفرم در درون رژيم ولایت فقیه برای ما مسجل است که از قضا خیلی خوشمان می‌آید رفرم بکند. برای این‌که در چنین شرایطی، همانطور که گفتبم، همین که سرکیسه ولایت  خمینی شل شد، تماما پاره خواهد شد؛ و خمینی هم دقیقا این نکته را می‌داند. دقیقا می‌داندکه فی‌المثل اگر تظاهرات اواخر شهریور و اوایل مهرماه در سال ۱۳۶۰ را با قساوت بی‌حدوحصر و غیرقابل تصور، سرکوب نمی‌کرد، از جرقه حریق برمی‌خاست؛ بنابراین، رژیم نه امکان رفرم دارد و نه آلترناتیوی در داخلش شانس وجود دارد.»<ref name=":3">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل دهم</ref></blockquote>
<blockquote>اکنون به سراغ مشروعیت [[روح‌الله خمینی|خمینی]] و رژیمش می‌رویم که به‌طور مقطعی مبتنی بر رأی مردم ایران بود. از روز [[تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|۳۰خرداد ۱۳۶۰]]، مشروعیت مقطعی سیاسی خود را هم از دست داد و از جبهه خلق به‌کلی خارج شده است. به همین خاطر هرگز و هیچ‌گاه حاضر نبوده و نیست که به انتخابات آزاد، بدون صافی‌های شناخته شده از قبیل [[شورای نگهبان]] ارتجاع و تاریکخانه‌های «تجمیع آرا» حتی در درون خودش، تن بدهد.</blockquote><blockquote>این رژیم بر ضد حاکمیت جمهورمردم ایران است. به همین خاطر باید سرنگون گردد. راه دیگری جز استراتژی سرنگونی وجود ندارد. جز این، هر چه هست، موهوم و غیرواقعی و بازی دادن و سردواندن است.</blockquote><blockquote>نتیجه این‌که:</blockquote><blockquote>آیا این رژیم، امکان رفرم دارد یا خیر؟ جواب ما این است که مطلقا نه. یعنی این رژیم، آب از سرش گذشته، امکان هیچ نوع سر و سامان دادن موضعی هم به‌کار خودش ندارد. این‌طور نیست که اگر جوخه‌های اعدام و حاکمین ضدشرعی و کمیته‌های ضداسلامی و امثالهم را جمع بکند، بتواند سرپا بایستد. نه، این غیرممکن است</blockquote><blockquote>آن‌قدر قضیه عدم امکان رفرم در درون [[رژیم ولایت فقیه|رژيم ولایت فقیه]] برای ما مسجل است که از قضا خیلی خوشمان می‌آید رفرم بکند. برای این‌که در چنین شرایطی، همانطور که گفتبم، همین که سرکیسه ولایت  [[روح‌الله خمینی|خمینی]] شل شد، تماما پاره خواهد شد؛ و خمینی هم دقیقا این نکته را می‌داند. دقیقا می‌داندکه فی‌المثل اگر تظاهرات اواخر شهریور و اوایل مهرماه در سال ۱۳۶۰ را با قساوت بی‌حدوحصر و غیرقابل تصور، سرکوب نمی‌کرد، از جرقه حریق برمی‌خاست؛ بنابراین، رژیم نه امکان رفرم دارد و نه آلترناتیوی در داخلش شانس وجود دارد.»<ref name=":3">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل دهم</ref></blockquote>


=== رژیم ولایت فقیه ===
=== رژیم ولایت فقیه ===
درمورد رژیم ولایت فقیه نظرگاه‌های متفاوتی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین دیدگاه‌هایی که درست بودن آن اثبات شده و تا به امروز نیز در مورد کارکردهای جمهوری اسلامی می‌توان به آن تکیه کرد نظرگاه مجاهدین خلق به عنوان اصلی‌ترین نیروی جنگنده ضد جمهوری اسلامی است. در واقع در سالیان حاکمیت نظام ولایت فقیه تحلیل‌های بسیاری درمورد ولایت فقیه وجود داشت که بنا را بر اصلاح این رژیم از درون آن گذاشته بودند. بسیاری نبز به این تغییر از درون دل‌ خوش کرده بودند. در واقع اساس سیاست مماشات که از نظر اقتصادی بر پایه  معاملات اقتصادی با این رژیم و سود اقتصادی کلان استوار بود با این توجیه صورت می‌گرفت که باید جناح‌های میانه‌رو و معتدل در داخل رژيم ولایت فقیه را  تقویت کرد. در طول سال‌های متمادی غلط بودن این سیاست به اثبات رسید. به نحوی که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا و پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری در مقابل جمهوری اسلامی سیاست مماشات و چشم دوختن به تغییر از درون حاکمیت ولایت فقیه اساسا شکست خورد و سوخت. اکنون روزبه‌روز این واقعیت روشن می‌شود که سیاست مجاهذین خلق و شورای ملی مقاومت ایران و تحلیل آن‌ها از جمهوری اسلامی درست بوده و سیاست درست در مقابل آن باید سرنگونی آن باشد. مجاهدین در تحلیل رژيم ولایت فقیه می‌گویند:  در مورد رژيم ولایت فقیه اول اینکه، با یک رژیم ضدتاریخی روبه‌رو هستیم که تعاریف دیکتاتوری‌های شناخته شده و کلاسیک درباره آن صدق نمی‌کند زیرا سرسیاسی آن مادون سرمایه‌داری است.  
درمورد [[رژیم ولایت فقیه]] نظرگاه‌های متفاوتی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین دیدگاه‌هایی که درست بودن آن اثبات شده و تا به امروز نیز در مورد کارکردهای جمهوری اسلامی می‌توان به آن تکیه کرد نظرگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] به عنوان اصلی‌ترین نیروی جنگنده ضد جمهوری اسلامی است. در واقع در سالیان حاکمیت نظام ولایت فقیه تحلیل‌های بسیاری درمورد ولایت فقیه وجود داشت که بنا را بر اصلاح این رژیم از درون آن گذاشته بودند. بسیاری نبز به تغییر از درون دل‌ خوش کرده بودند. در واقع اساس سیاست مماشات که از نظر اقتصادی بر پایه  معاملات اقتصادی با این رژیم و سود اقتصادی کلان استوار بود با این توجیه صورت می‌گرفت که باید جناح‌های میانه‌رو و معتدل در داخل رژيم ولایت فقیه را  تقویت کرد. در طول سال‌های متمادی غلط بودن این سیاست به اثبات رسید. به نحوی که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا و پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری در مقابل جمهوری اسلامی سیاست مماشات و چشم دوختن به تغییر از درون حاکمیت ولایت فقیه اساسا شکست خورد و سوخت. اکنون روزبه‌روز این واقعیت روشن می‌شود که سیاست [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[شورای ملی مقاومت ایران]] و تحلیل آن‌ها از جمهوری اسلامی درست بوده و سیاست درست در مقابل آن باید سرنگونی آن باشد. مجاهدین در تحلیل جمهوری اسلامی می‌گویند:  در مورد [[رژیم ولایت فقیه|رژيم ولایت فقیه]] اول اینکه، با یک رژیم ضدتاریخی روبه‌رو هستیم که تعاریف دیکتاتوری‌های شناخته شده و کلاسیک درباره آن صدق نمی‌کند زیرا سرسیاسی آن مادون سرمایه‌داری است.  


دوم اینکه، اصلاح پذیر نیست و باید سرنگون شود.  
دوم اینکه، اصلاح پذیر نیست و باید سرنگون شود.  


سوم اینکه، سپاه پاسداران ابزار اصلی حاکمیت ولی‌فقیه است.  
سوم اینکه، [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] ابزار اصلی حاکمیت ولی‌فقیه است.  


چهارم اینکه، این رژیم کودتا پذیر نیست (منظور کودتای نظامی است) مگر به انتهای خط رسیده و قبل از آن کودتای مفروض، امر سرنگونی به‌طور عمده و محتوایی انجام شده باشد.  
چهارم اینکه، این رژیم کودتا پذیر نیست (منظور کودتای نظامی است) مگر به انتهای خط رسیده و قبل از آن کودتای مفروض، امر سرنگونی به‌طور عمده و محتوایی انجام شده باشد.  


پنجم اینکه، صدور بحران و ارتجاع و تروریسم که به جنگ ضد میهنی ۸ساله منجر شد، لازمه‌ی بقای این رژیم و بخش لاینفک موجودیت آن است.  
پنجم اینکه، صدور بحران و ارتجاع و تروریسم که به [[جنگ ایران و عراق|جنگ ضد میهنی ۸ساله]] منجر شد، لازمه‌ی بقای این رژیم و بخش لاینفک موجودیت آن است.  


ششم اینکه، سرنگونی چنین رژیمی خودبه‌خودی نیست و به‌طور قانونمند باید سازمان‌یافته محقق شود.  
ششم اینکه، سرنگونی چنین رژیمی خودبه‌خودی نیست و به‌طور قانونمند باید سازمان‌یافته محقق شود.  


هفتمین نکته ضعف مفرط ماهوی و شکنندگی حداکثر این رژیم به‌ویژه در برابر مجاهدین و کسانی است که در برابر آن محکم بایستند.<ref name=":3" />
هفتمین نکته، ضعف مفرط ماهوی و شکنندگی حداکثر این رژیم به‌ویژه در برابر مجاهدین و کسانی است که در برابر آن محکم بایستند.<ref name=":3" />


== تعریف اصل و قانون ==
== تعریف اصل و قانون ==
خط ۱۴۴: خط ۱۵۴:


== اصل وحدت و همبستگی نیروها ==
== اصل وحدت و همبستگی نیروها ==
برای مبارزه با دیکتاتوری و سرنگونی آن باید اصول آن‌را کشف کرد که این اصول بسته به تمایل افراد نیست. ازیک‌ طرف باید مشی و روش ضروری و لازم  و قانونمند برای این کار را که همان استراتژی و تاکتیک است فهم کرد. این مشی و روش باید قانونمند و بر اساس خصایص و کارکردها و روابط ضروری ناشی از ماهیت دیکتاتوری باشد.  
برای مبارزه با دیکتاتوری و سرنگونی آن باید اصول آن‌را کشف کرد که این اصول بسته به تمایل افراد نیست. ازیک‌ طرف باید مشی و روش ضروری و لازم  و قانونمند برای این کار را که همان [[استراتژی مبارزه انقلابی|استراتژی]] و تاکتیک است فهم کرد. این مشی و روش باید قانونمند و بر اساس خصایص و کارکردها و روابط ضروری ناشی از ماهیت دیکتاتوری باشد.  


نیرویی که در صدد مبارزه با دیکتاتوری است رابطه‌اش با سابر نیروها چگونه است. اینجاست که به اصل وحدت و همبستگی نیروها علیه دیکتاتوری می رسیم.  
نیرویی که در صدد مبارزه با دیکتاتوری است رابطه‌اش با سابر نیروها چگونه است. اینجاست که به اصل وحدت و همبستگی نیروها علیه دیکتاتوری می رسیم.  
خط ۱۵۰: خط ۱۶۰:
در حالی‌که رژیم دیکتاتور می‌خواهد این نیروها متفرق باشند، با یکدیگر سرشاخ شوند و یکدیگر را نفی کنند تا خودش اثبات شود، به‌عکس، اصل وحدت و همبستگی نیروها ایجاب می کند که نیروهای جبهه‌ی خلق با هم یکی شده و علیه رژیم یکدیگر را تقویت کنند تا دیکتاتوری نفی شود.
در حالی‌که رژیم دیکتاتور می‌خواهد این نیروها متفرق باشند، با یکدیگر سرشاخ شوند و یکدیگر را نفی کنند تا خودش اثبات شود، به‌عکس، اصل وحدت و همبستگی نیروها ایجاب می کند که نیروهای جبهه‌ی خلق با هم یکی شده و علیه رژیم یکدیگر را تقویت کنند تا دیکتاتوری نفی شود.


میزان صداقت هر نیرویی را در مبارزه با دیکتاتوری می‌توان در تنظم رابطه با نیروی اصلی مبارز که در صحنه نبرد با دیکتاتوری حاضر است سنجید. به عنوان مثال هر کس که سودای آزادی ایران را در سر دارد لاجرم در وحدت با نیروی اصلی مخالف رژیم ولایت فقیه یعنی مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران است. آن نیروی یا جریانی که با مجاهدین و مقاومت ایران خصومت و عناد می‌ورزد و آنها را به سود رژیم ولایت فقیه تخطئه و تضعیف می‌کند خواه ناخواه دستش رو می‌شود و معلوم می‌شود که سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران مخالف می‌بود و هزار و یک انتقاد داشت، دست‌کم تا وقتی در جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت پیش می‌گرفت.
میزان صداقت هر نیرویی را در مبارزه با دیکتاتوری می‌توان در تنظم رابطه با نیروی اصلی مبارز که در صحنه نبرد با دیکتاتوری حاضر است سنجید. به عنوان مثال هر کس که سودای آزادی ایران را در سر دارد لاجرم در وحدت با نیروی اصلی مخالف [[رژیم ولایت فقیه]] یعنی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[شورای ملی مقاومت ایران]] است. آن نیروی یا جریانی که با مجاهدین و مقاومت ایران خصومت و عناد می‌ورزد و آنها را به سود رژیم ولایت فقیه تخطئه و تضعیف می‌کند خواه ناخواه دستش رو می‌شود و معلوم می‌شود که سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران مخالف می‌بود و هزار و یک انتقاد داشت، دست‌کم تا وقتی در جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت پیش می‌گرفت.


مجاهدین خلق هر ایرادی هم که داشته باشند، در برابر یکی از سهمگین‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشری یک مقاومت سازمان یافته را عرضه کرده‌اند. شورای ملی مقاومت  بیش از سه دهه است که تنها جایگزین جدی در برابر رژیم ولایت فقیه را عرضه و حفظ کرده است. <ref name=":0" />
مجاهدین خلق هر ایرادی هم که داشته باشند، در برابر یکی از سهمگین‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشری یک مقاومت سازمان یافته را عرضه کرده‌اند. [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] بیش از سه دهه است که تنها جایگزین جدی در برابر رژیم ولایت فقیه را عرضه و حفظ کرده است. <ref name=":0" />


=== ارائه جایگزین ===
=== ارائه جایگزین ===
در تکامل وحدت و هم‌بستگی نیروها سرانجام به ارائه آن‌چه که باید جایگزین شود می‌رسیم. وقتی صحبت از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری به میان می‌آید لاجرم باید جایگزین آن نیز ارائه شود. در دیالکتیک سیاسی و اجتماعی هم تز و آنتی تز یعنی اثبات و نفی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.  
در تکامل وحدت و هم‌بستگی نیروها سرانجام به ارائه آن‌چه که باید جایگزین شود می‌رسیم. وقتی صحبت از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری به میان می‌آید لاجرم باید جایگزین آن نیز ارائه شود. در دیالکتیک سیاسی و اجتماعی هم تز و آنتی تز یعنی اثبات و نفی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.  


به عنوان مثال، در انقلاب ضد سلطنتی مردم می‌دانستند که چه نمی‌خواهند اما به‌وضوح روشن نبود که چه می‌خواهند. در اثر سرکوب‌گری شاه و از دور خارج شدن نیروهای اصلاح طلب ملی یا رفرمیست به‌دنبال انقلاب سفید و یک‌پایه شدن رژیم شاه از یک رژیم بورژوا - ملاک به یک رژیم یکدست سرمایه‌داری وابسته، در اثر سرکوب و سر بریدن نیروهای انقلابی و به‌خصوص در اثر متلاشی شدن سازمان مجاهدین خلق ایران به‌خاطر کودتای اپورتونیستی  (در سال ۱۳۵۴)، سرانجام خمینی خلاء را پر کرد. در یک کلام ارتجاع رهبری انقلاب را ربود و بعد حق حاکمیت مردم را به ولایت فقیه یعنی حاکمیت آخوندها تبدیل کرد.  
به عنوان مثال، در [[انقلاب ضد سلطنتی]] مردم می‌دانستند که چه نمی‌خواهند اما به‌وضوح روشن نبود که چه می‌خواهند. در اثر سرکوب‌گری شاه و از دور خارج شدن نیروهای اصلاح طلب ملی یا رفرمیست به‌دنبال [[انقلاب سفید]] و یک‌پایه شدن رژیم شاه از یک رژیم بورژوا - ملاک به یک رژیم یکدست سرمایه‌داری وابسته، در اثر سرکوب و سر بریدن نیروهای انقلابی و به‌خصوص در اثر متلاشی شدن [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به‌خاطر کودتای اپورتونیستی  (در سال ۱۳۵۴)، سرانجام [[روح‌الله خمینی|خمینی]] خلاء را پر کرد. در یک کلام ارتجاع رهبری انقلاب را ربود و بعد حق حاکمیت مردم را به ولایت فقیه یعنی حاکمیت آخوندها تبدیل کرد.  


ضرورت جایگزین سیاسی، علاوه بر نفی و اثبات، در اینست که شهیدان و رزمندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه و مقاومت بدانند که برای چه چیز و کدام جایگزین و کدام برنامه و چه هدف‌هایی مبارزه و مجاهدت می‌کنند.  
ضرورت جایگزین سیاسی، علاوه بر نفی و اثبات، در اینست که شهیدان و رزمندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه و مقاومت بدانند که برای چه چیز و کدام جایگزین و کدام برنامه و چه هدف‌هایی مبارزه و مجاهدت می‌کنند.  


یک مثال و مقایسه در این مورد گویاست. خمینی در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی حتی از موضع فرصت طلبانه، پس از این‌که بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، صریح و روشن می‌گفت، شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، به‌عنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. اما موسوی  در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به جای این‌که بگوید ولی فقیه باید برود و اصل ولایت فقیه ملغی و منتفی است، پس از قیام عاشورا در ۶ دی ۸۸ تنزل و تنازل پیشه کرد و تسلیم شد.
یک مثال و مقایسه در این مورد گویاست. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی، پس از این‌که بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، صریح و روشن می‌گفت، شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، به‌عنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. اما [[میرحسین موسوی|موسوی]] در جریان [[تظاهرات ۱۳۸۸|اعتراضات سال ۱۳۸۸]] به جای این‌که بگوید ولی فقیه باید برود و اصل ولایت فقیه ملغی و منتفی است، پس از قیام عاشورا در ۶ دی ۸۸ تنزل و تنازل پیشه کرد و تسلیم شد.


در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />