سید محمود طالقانی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۵۱ بعداز اعدام محمد حنیف نژاد و بنیانگذاران مجاهدین، تمام صحبت طالقانی در مسجد هدایت راجع به شهادت آنها بود. | در ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۵۱ بعداز اعدام محمد حنیف نژاد و بنیانگذاران مجاهدین، تمام صحبت طالقانی در مسجد هدایت راجع به شهادت آنها بود. | ||
به این ترتیب آشنایی محمود طالقانی با مجاهدین خلق به پیش از انقلاب ضدسلطنتی و دوران زندان بازمیگشت: | |||
کمی پیش از پیروزی انقلاب بعد از این که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران آزاد شدند طالقانی در سخنانی در مورد آنان گفت:<blockquote>«در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میلرزید وکنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند»</blockquote> | |||
== در برابر یک جریان ارتجاعی در زندان شاه == | == در برابر یک جریان ارتجاعی در زندان شاه == | ||
خط ۶۶: | خط ۷۰: | ||
== در گذشت == | == در گذشت == | ||
در سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸، این عالم مجاهد پس از سالها فعالیتهای علمی و مبارزه با رژیم ستمشاهی و عمری تلاش خستگیناپذیر در راه پیاده کردن احکام اسلام در اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.<ref name=":2" /> | در سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸، این عالم مجاهد پس از سالها فعالیتهای علمی و مبارزه با رژیم ستمشاهی و عمری تلاش خستگیناپذیر در راه پیاده کردن احکام اسلام در اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.<ref name=":2" /> | ||
اگر چه شواهد قابل تکیهای وجود نداشت اما برخی مرگ او را مشکوک دانستند. مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی در این رابطه میگوید:<blockquote>«هر دو خط تلفن منزل پدرم را شب فوتش قطع كرده بودند</blockquote><blockquote>مخابرات می دانسته که هر دو خط را آقای طالقانی استفاده می کند و قاعدتا این دو تلفن در دو جای مختلف شهر به صورت همزمان نباید قطع می شد</blockquote><blockquote>راننده پدرم را بدون اطلاع ما مرخص كرده بودند</blockquote><blockquote>آقا احساس می کند درد سینه دارد به آقای چهپور خبر می دهد؛ اما آقای چهپور متوجه می شود که تلفن قطع است. راه می افتد و می رود به میدان عشرت آباد به دنبال دکتر شیبانی .اعتراض ما این بود که سه بیمارستان اطراف آن خانه بود به هیچ کدام از آنها نرفته است به ما می گوید: ما تلفن نداشتیم. خب تلفن نبود اما حداقل 50 عدد از این بی سیمهای دستی آنجا ریخته بود و کمیته مرکز به آنجا نزدیک بوده، همه این اتفاقات در کنار هم نمی تواند تصادفی باشد.»</blockquote> | |||
== آثار و تألیفات == | == آثار و تألیفات == |