کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
۲ - تشدید بی سابقه فقر و بدبختی مردم ستمزده که کار را به نحوی بی سابقه به تشدید تضاد بین مردم و هیئت حاکمه می کشاند. | ۲ - تشدید بی سابقه فقر و بدبختی مردم ستمزده که کار را به نحوی بی سابقه به تشدید تضاد بین مردم و هیئت حاکمه می کشاند. | ||
۳ - افزایش قابل توجه فعالیتهای مردمی که به هنگام «آرامش» تن به غارت میدهند. اما در سرفصلهای توقانی و شورش تحت تاثیر بحران عمومی و یا در نتیجه اقدامات هیئت حاکمه بیش از پیش و به مبارزه تاریخی جلب می شوند و به نحوی بی سابقه آمادگی پیدا میکنند که به عمل انقلابی دست بزنند. | ۳ - افزایش قابل توجه فعالیتهای مردمی که به هنگام «آرامش» تن به غارت میدهند. اما در سرفصلهای توقانی و شورش تحت تاثیر بحران عمومی و یا در نتیجه اقدامات هیئت حاکمه بیش از پیش و به مبارزه تاریخی جلب می شوند و به نحوی بی سابقه آمادگی پیدا میکنند که به عمل انقلابی دست بزنند.<ref name=":0">[http://www.hasteh.se/jadid-filer/ketab/lenin/lenin.pdf سقوط انترناسیونال دوم از لنین]</ref> | ||
لنین، یکی از بارزترین نشانههای انقلاب را این گونه توضیح میدهد که: «مردم از دولت جدا شده اند و به لزوم استقرار نظم جدید پی بردهاند.» او از «برآمد سیاسی آشکار طبقات و تودهها» که دیگر حکومت و نظم موجود را برنمیتابند و دیگر نمیخواهند به استثمارگران و ستمکارانشان اجازه دهند که آنها را همچنان بچاپند و همچون گذشته بر آنان حکومت کنند. در نتیجه تودهها پا به میدان مبارزه سیاسی با حکومت گذاشته و نظم او را به چالش کشیده اند. | لنین، یکی از بارزترین نشانههای انقلاب را این گونه توضیح میدهد که: «مردم از دولت جدا شده اند و به لزوم استقرار نظم جدید پی بردهاند.» او از «برآمد سیاسی آشکار طبقات و تودهها» که دیگر حکومت و نظم موجود را برنمیتابند و دیگر نمیخواهند به استثمارگران و ستمکارانشان اجازه دهند که آنها را همچنان بچاپند و همچون گذشته بر آنان حکومت کنند. در نتیجه تودهها پا به میدان مبارزه سیاسی با حکومت گذاشته و نظم او را به چالش کشیده اند. | ||
بعنوان یک قانون عمومی، بدون این تغییرات عینی، که مستقل از اختیارات احزاب و گروهها و طبقات میباشد، انقلاب، غیر ممکن است.<blockquote>لنین در این مورد میگوید:</blockquote><blockquote>چنین موقعیتی در سال ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دوران انقلاب اکتبر در غرب وجود داشت . اما آن موقعیت همچنین در سالهای شصت در قرن اخیر در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه وجود داشت اگر چه در این حالات، انقلابی به وقوع نپیوست . چرا ؟</blockquote><blockquote>بخاطر اینکه هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیگردد . در چنین شرایطی فقط وقتی انقلاب به وقوع میپیوندد که علاوه بر تغییراتی که در بالا ذکر شد، تغییری ذهنی هم اضافه گردد . یعنی نیروی پیشتاز برای به انجام رساندن عملیات تودهای انقلابی به قدر کافی قوی باشد تا بتواند دولت قدیم را (که حتی در دوره بحران هم اگر سرنگون نشود به خودی خود سقوط نمیکند) براندازد ( و یا جابجا ) کند . </blockquote>یعنی باید توانایی نیروی پیشتاز، به اقدامات تودهای نیرومندی اضافه شود که بتواند دولت کهنه را که هیچوقت حتی در درون بحرانها نیز اگر آن را «برنیاندازند» به خودی خود «بر نمیافتد»، درهم شکند. | بعنوان یک قانون عمومی، بدون این تغییرات عینی، که مستقل از اختیارات احزاب و گروهها و طبقات میباشد، انقلاب، غیر ممکن است.<blockquote>لنین در این مورد میگوید:</blockquote><blockquote>چنین موقعیتی در سال ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دوران انقلاب اکتبر در غرب وجود داشت . اما آن موقعیت همچنین در سالهای شصت در قرن اخیر در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه وجود داشت اگر چه در این حالات، انقلابی به وقوع نپیوست . چرا ؟</blockquote><blockquote>بخاطر اینکه هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیگردد . در چنین شرایطی فقط وقتی انقلاب به وقوع میپیوندد که علاوه بر تغییراتی که در بالا ذکر شد، تغییری ذهنی هم اضافه گردد . یعنی نیروی پیشتاز برای به انجام رساندن عملیات تودهای انقلابی به قدر کافی قوی باشد تا بتواند دولت قدیم را (که حتی در دوره بحران هم اگر سرنگون نشود به خودی خود سقوط نمیکند) براندازد ( و یا جابجا ) کند . </blockquote>یعنی باید توانایی نیروی پیشتاز، به اقدامات تودهای نیرومندی اضافه شود که بتواند دولت کهنه را که هیچوقت حتی در درون بحرانها نیز اگر آن را «برنیاندازند» به خودی خود «بر نمیافتد»، درهم شکند.<ref name=":0" /> | ||
لنین به جنبش کشانده شدن یکباره «تعداد بسیار زیاد و بی سابقهای» از افراد جامعه را به عنوان نشانهای از انقلاب ذکر میکند که البته همواره با قهرمانی و جانباری تودههای انقلاب کننده همراه است. او توضیح میدهد که در دوران انقلاب، تودهها، در مقیاس میلیونی بهپا میخیزند. «عموم افراد جامعه» که پیش از این به زندگی غیر سیاسی مشغول بودند، با «افزایش فوقالعاده سریع و یکباره و ناگهانی» بهپا خاسته و «به طور فعال، مستقلانه و مؤثر در زندگی سیاسی و در کار ساختن دولت شرکت میکنند». این تودهها در جریان مبارزه خود با رژیم حاکم و نظم سیاسی و اجتماعیای که آن رژیم در جامعه بر قرار کرده یعنی | لنین به جنبش کشانده شدن یکباره «تعداد بسیار زیاد و بی سابقهای» از افراد جامعه را به عنوان نشانهای از انقلاب ذکر میکند که البته همواره با قهرمانی و جانباری تودههای انقلاب کننده همراه است. او توضیح میدهد که در دوران انقلاب، تودهها، در مقیاس میلیونی بهپا میخیزند. «عموم افراد جامعه» که پیش از این به زندگی غیر سیاسی مشغول بودند، با «افزایش فوقالعاده سریع و یکباره و ناگهانی» بهپا خاسته و «به طور فعال، مستقلانه و مؤثر در زندگی سیاسی و در کار ساختن دولت شرکت میکنند».<ref>[https://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1917/vazayefe-poroletaria.pdf کتاب وظایف پرولتاریا در انقلاب ما از لنین]</ref> این تودهها در جریان مبارزه خود با رژیم حاکم و نظم سیاسی و اجتماعیای که آن رژیم در جامعه بر قرار کرده یعنی | ||
در واقع در مبارزه با روبنای حاکم، در صدد ایجاد حکومت و نظم سیاسی و اجتماعی جدیدی بر میآیند. | در واقع در مبارزه با روبنای حاکم، در صدد ایجاد حکومت و نظم سیاسی و اجتماعی جدیدی بر میآیند. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
وضع انقلابی در دوران ما می تواند به سرعت و بطور ناگهانی پدید آید و ثانیا دراوضاع و احوال کنونی نقش عامل ذهنی افزایش مییابد و اهمیت فعالیتها و مسئولیت آنها در قبال چگونگی روند انقلاب بیشتر می شود.<blockquote>در اواخر ماه ژوئیه سال ۱۹۱۷ لنین در مقاله «درسهای انقلاب» مینویسد: «هر انقلابى به معناى یک تحول ناگهانى و شدید در زندگى تودههاى عظیم مردم است». سپس، وی به طور مشخص، از «دوران انقلاب» صحبت میکند که طی آن «دهها میلیون تن از مردم در هر هفته بیش از یک سال زندگی عادی و خوابآلود چیز میآموزند».</blockquote> | وضع انقلابی در دوران ما می تواند به سرعت و بطور ناگهانی پدید آید و ثانیا دراوضاع و احوال کنونی نقش عامل ذهنی افزایش مییابد و اهمیت فعالیتها و مسئولیت آنها در قبال چگونگی روند انقلاب بیشتر می شود.<blockquote>در اواخر ماه ژوئیه سال ۱۹۱۷ لنین در مقاله «درسهای انقلاب» مینویسد: «هر انقلابى به معناى یک تحول ناگهانى و شدید در زندگى تودههاى عظیم مردم است». سپس، وی به طور مشخص، از «دوران انقلاب» صحبت میکند که طی آن «دهها میلیون تن از مردم در هر هفته بیش از یک سال زندگی عادی و خوابآلود چیز میآموزند».</blockquote> | ||
== موقعیت انقلابی در ایران == | |||
شرایط عینی و ذهنی انقلاب در ایران | |||
اگر در جدیدترین اظهارات سران رژیم ایران دقت کنیم آنان از دوران سرنگونی با تعابیر زیر نام میبرند: | |||
«پیچ تند»، «سال ویژه»، «سال پراهمیت»، «تابستان داغ!» | |||
آنها ناخودآگاه یا خودآگاه ۲ مؤلفه اقرار میکنند: | |||
یکم ـ شرایط انفجاری جامعه که با یک جرقه مشتعل میشود | |||
دوم ـ حضور جوانان و کانونهای شورشی در خیابانها | |||
این ۲ مؤلفه همان شرایط عینی و ذهنی یک انقلاب هستند که وقتی همراه میشوند، سرنگونی ولایت فقیه و حکومت برآمده از آن و پیروزی محتوم برای مردم را به ارمغان میآورند. | |||
=== تاریخچه [[کانونهای شورشی]] === | |||
این استراتژی چیزی شبیه به استراتژیای است که [[چه گوارا|ارنستو چه گوارا]] برای اولین بار در [[انقلاب کوبا]] مطرح کرد. | |||
چه گوارا باور داشت «یک نیروی نامنظم کوچک با روشهای خاص خود میتواند بر ارتشی منظم پیروز شود. | |||
چهگوارا برای نیروی کوچک با عنوان یک «[[کانونهای شورشی|کانون شورشی]]» مزایایی برمیشمارد. از جمله این که توان تحرک بالا دارد. این نیرو با ضرباتی که به دشمن وارد میکند، آن را به ستوه میآورد. و دشمن را یا مجبور به عقب نشینی و یا تغییر تاکتیک میکند. | |||
چهگوارا این استراتژی را چنین تعریف میکرد. در یک کلام درکشوری که زمینه انقلاب وجود دارد و تودههای مردم حاکمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته برای سرنگون کردن دیکتاتوری کافی است. این افراد همان کانون شورشی هستند. | |||
او معتقد بود نباید منتظر ماند تمام شرایط مادی برای آغاز مبارزه مهیا شود. ایجاد کانون شورشی در نقاط مختلف کشور این شرایط را فراهم کند. | |||
این کانونها به نقطه امید مردم در برابر حاکمیت ضد مردمی تبدیل میشوند. آنها با به حرکت در آوردن جامعه زمینه انقلاب و دگرگونی را به وجود میآورند.<ref>[https://irane-ma.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C/ سایت ایران ما مقاله کانون شورشی]</ref> | |||
== تاریخچه انقلابها == | == تاریخچه انقلابها == | ||
خط ۷۶: | خط ۱۰۴: | ||
اولین دیکتاتور ازایندست دیاز در مکزیک بود که سقوط کرد و انتخابات جعلی او در سال ۱۹۱۰ موجب شورشهای روستایی و شهری شد. متأسفانه جناحهای مردمی و نخبگان گوناگون نتوانستند اختلافات خود را حل کنند و تلاش برای انقلاب رادیکال، قانون اساسی محدود و ضدانقلاب کشور را چند دهه درگیر یک جنگ داخلی کرد. دیکتاتور دیگر باتیستیا در کوبا بود که در سال ۱۹۵۹ توسط یک ائتلاف دهقانی شهری به رهبری فیدل کاسترو سرنگون شد. در کرۀ جنوبی شورشهای مردمی در سال ۱۹۶۰ به رژیم ری پایان داد. در سال ۱۹۴۷، رادیکالهای ارتش پرتغالی، مارسلو کائنتو را سرنگون کردند که دیکتاتوری سالازار را به ارث برده بود. در سال ۱۹۷۹، شاه ایران توسط اعتصابات جمعی و اعتراضات شهری سرنگون شد. در همان سال، چریکهای شهری و روستایی که از حزب ساندینیست حمایت میکردند آخرین سوموزا را در نیکاراگوئه مجبور به فرار کردند. در سال ۱۹۸۶ در فیلیپین، اعتراضات علیه انتخابات جعلی، مارکوس را از قدرت کنار زد. این انقلابها اگرچه در اهدافشان مشابه بودند، منابع و دستاوردهای آنها بهطور گستردهای باهم تفاوت داشت. در مکزیک، نیکاراگوئه و کوبا ارتشهای دهقانی نقش مهمی ایفا کردند. در کره، ایران، پرتغال و فیلیپین معترضان شهری و سربازان فراری، بازیگران اصلی انقلاب بودند. در مکزیک، پس از جنگ داخلی یک دولت سرمایهداری تکحزبی ایجاد شد. کوبا تحت رهبری کاسترو دولتی تکحزبی با طرحی سوسیالیستی بود. | اولین دیکتاتور ازایندست دیاز در مکزیک بود که سقوط کرد و انتخابات جعلی او در سال ۱۹۱۰ موجب شورشهای روستایی و شهری شد. متأسفانه جناحهای مردمی و نخبگان گوناگون نتوانستند اختلافات خود را حل کنند و تلاش برای انقلاب رادیکال، قانون اساسی محدود و ضدانقلاب کشور را چند دهه درگیر یک جنگ داخلی کرد. دیکتاتور دیگر باتیستیا در کوبا بود که در سال ۱۹۵۹ توسط یک ائتلاف دهقانی شهری به رهبری فیدل کاسترو سرنگون شد. در کرۀ جنوبی شورشهای مردمی در سال ۱۹۶۰ به رژیم ری پایان داد. در سال ۱۹۴۷، رادیکالهای ارتش پرتغالی، مارسلو کائنتو را سرنگون کردند که دیکتاتوری سالازار را به ارث برده بود. در سال ۱۹۷۹، شاه ایران توسط اعتصابات جمعی و اعتراضات شهری سرنگون شد. در همان سال، چریکهای شهری و روستایی که از حزب ساندینیست حمایت میکردند آخرین سوموزا را در نیکاراگوئه مجبور به فرار کردند. در سال ۱۹۸۶ در فیلیپین، اعتراضات علیه انتخابات جعلی، مارکوس را از قدرت کنار زد. این انقلابها اگرچه در اهدافشان مشابه بودند، منابع و دستاوردهای آنها بهطور گستردهای باهم تفاوت داشت. در مکزیک، نیکاراگوئه و کوبا ارتشهای دهقانی نقش مهمی ایفا کردند. در کره، ایران، پرتغال و فیلیپین معترضان شهری و سربازان فراری، بازیگران اصلی انقلاب بودند. در مکزیک، پس از جنگ داخلی یک دولت سرمایهداری تکحزبی ایجاد شد. کوبا تحت رهبری کاسترو دولتی تکحزبی با طرحی سوسیالیستی بود. | ||
== منابع == |