کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== آغاز حیات انقلابی ستارخان == | == آغاز حیات انقلابی ستارخان == | ||
در دوران مشروطه حال و روز تبریز با بقیه شهرهای ایران تفاوت داشت. در تبریز از زمان ولیعهدی محمدعلی میرزا، در عمل یک حاکمیت دوگانه وجود داشت و بسیاری از امور ادراه شهر در دست انجمن تبریز بود.<ref>انقلاب مشروطیت ایران - ایوانف ترجمه هوشیار ص۳۳</ref> مرکز غیبی نیزقبل از صدور فرمان مشروطیت تشکیل شده بود و سررشته بسیاری از امور را در دست داشت. مرکز غیبی در واقع، کمیته مرکزی حزب اجتماعیون ـ عامیون بود که افراد با صلاحیتی در آن عضویت داشتند و رهبری آن به عهده علی مسیو بود.<ref>نمایندگان مجلس شورای ملی ـ زهرا شجیعی ص۵۴</ref>مرکز غیبی درواقع کنترل جنبش مشروطه را در تبریز دردست داشت. یکی از کارهای مهمی که انجمن تبریز زیر نظر مستقیم مرکز غیبی انجام داد، ایجاد و تربیت دستههای مسلح مجاهدین بود. این دستهها، مرتب به تمرین نظامی برای مقابله با نیروهای استبداد میپرداختند. ستارخان از همان ابتدا، به دستههای مسلح مجاهدان پیوست و از سرکردگان آن شد. او سردسته مجاهدان تبریز در محله امیرخیز بود و خود به تربیت و آموزش نظامی مجاهدان میپرداخت.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۳۴</ref> | |||
'''ماجرای اکرام السلطان و اولین ظهور ستارخان''' | |||
محمد علی شاه چون خطر تبریز برای سلطنت خود را به خوبی درک کرده بود، برای اخلال در کار انجمن تبریز و ایجاد آشوب نفراتی را برای ترور سران مشروطه درتبریز اجیر میکند که از آن جمله، اکرام السلطان، برادر حاجب الدوله حاکم تهران است. اکرام السلطان به تبریز میرود و از تفتگچیان سابق ولیعهد نفراتی را استخدام میکند و به آنها پول و اسلحه میدهد. روز آخر اردیبهشت ۱۳۸۶ مجاهدان تبریز به دو نفر مسلح که درتاریکی در گوشهای کمین کرده بودند مظنون شده و اقدام به دستگیری آنها میکنند. یک نفر در جا کشته میشود ودومی دستگیر میشود.<ref>اطلاعات ماهانه سال ۱۳۲۷ ـ شماره آذرـ ص۲۱</ref> در بازجویی مشخص میشود که اکرام السلطان در بابا باغی(باغی بزرگ در یک فرسخی غرب تبریز که در گذشته شکارگاه ولیعهد بوده است) اقامت دارد و منتظر نتیجه اقدامات خود است. انجمن در صدد دستگیری اکرامالسلطان برمیآید و برای این کار داوطلب میخواهد که ستارخان برای این کار داوطلب میشود. این اولین اظهار وجود ستارخان است که او را مورد توجه انجمن و مجاهدان قرار میدهد. البته اکرامالسطان از اقدام انجمن با خبر میشود وقبل از رسیدن ستارخان فرار میکند. کسروی که آن روزها در تبریز بوده این واقعه را اینطور تعریف میکند: « نیک به یاد میدارم که چگونه از میان انبوهی راه باز میکرد و تفنگ به دست و گیوه به پا، با همراهان خود از میدان توپخانه میگذشت، من بار نخست بود او را میدیدم و چون از چهره مردانه و چابکی رفتار و از خویشتنداری او در شگفت شدم، پرسیدم: این کیست و کجا میرود؟ گفتند: ستار قرهداغی است که برای گرفتن اکرامالسلطان به بابا باغی میرود.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۳۸</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> |