کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
= شرح زندگی مهدی کروبی = | = شرح زندگی مهدی کروبی = | ||
مهدی کروبی متولد سال ۱۳۱۶ در الیگودرز، تا سال ششم ابتدایی در همانجا به تحصیل پرداخت، و درسال ۱۳۳۳ به حوزهی علمیه قم میرود. در حوزهی علمیه علاوه بر دروس حوزه به تحصیلات پایه خود تا اخذ دیپلم ادبی ادامه داد. در سال ۱۳۴۱ با خانم فاطمه کروبی متولد ۱۳۳۵ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۴ فرزند پسر به ترتیب زیر است. | |||
محمدحسین متولد ۱۳۴۴ دارای لیسانس حقوق | |||
در | محمدتقی متولد ۱۳۴۶، دارای دکترای حقوق بین الملل ( محمدتقی وقتی دانش آموز بود به جبهه می رفت که در آخرین حضور در جبهه بر اثر برخورد با مین پای خود را از دست داد. او تحصیلات خود در رشته حقوق بین الملل را به پایان رسانده و با دریافت درجه دکترا، عضو هیئت علمی دانشگاه است). | ||
علی متولد ۱۳۵۱ دارای تحصیلات حوزوی | |||
یاسر متولد ۱۳۵۷ دانشجو | |||
در سال | ۴ روز پس از بازداشت روحالله خمینی در سال ۱۳۴۲ به مدت ۵۰ روز توسط ساواک بازداشت شد و پس از آزادی در همانسال در آزمون ورودی رشته فقه و حقوق اسلامی دانشگاه تهران پذیرفته شد، در آذرماه سال ۱۳۴۳ در قم دستگیر و ۲۵ روز در زندان قزل قلعه به همراه مصطفی خمینی و ربانی شیرازی بازداشت بود. | ||
در | در سال ۱۳۴۴ بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شد. | ||
در | در اسفند همین سال فرزند اولش محمدحسین به دنیا آمد. | ||
در ابتدای سال ۱۳۴۵ و به دنبال برخی فعالیتها در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت مهدی کروبی هم صادر شد که وی مخفیانه از کشور خارج و به نجف رفت. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شد. | |||
دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده خمینی به هویدا، تحت تعقیب قرار گرفت و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس نزد شیخ محمد رحیمی (این فرد در سالهای اخیر در نارمک به قتل رسید) مخفی شد. پس از چند روز ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شد. مأموران ساواک می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه را (که سید محمود دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود) پیدا کنند. | |||
بعد ازبازجویی ها وی را به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، ربانی شیرازی، (دکتر) شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه کروبی را به بند ۴ زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه های مختلف ملی، مذهبی ،و کمونیستها هم بند شد. | |||
از زندانیان مربوط به ۱۵ خرداد محسن طاهری، امیرحسینی و تقی درچهای و دکتر عباس شیبانی، علی بابایی و مفیدی از نهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمویی و کیمنش در آنجا زندانی بودند. محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی هم در همان زندان بودند. | |||
به | مهدی کروبی در سال ۱۳۴۸ به خاطر توزیع کتابهای خمینی سه ماه بدون محاکمه در زندان قزل قلعه بود. | ||
در سال ۱۳۴۹ بعد از مرگ آیتالله سعیدی، شبانه به منزل بسیاری از افراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که وی فراری شد، و مدتی با نام مستعار «اسلامی» در مدرسهی سجاد در شهر ری تدریس کرد. در سال ۵۰ شناسایی و دستگیر شد. اما به خاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شد. | |||
در | از کسانی که در دانشگاه با مهدی کروبی هم دوره بودند، ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی پودند. که برخی از هم دوره ایها با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. | ||
در سال ۱۳۵۱ که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد، مهدی کروبی با ارائه پایاننامه لیسانس خود را گرفت. در سال ۵۲ مجدداٌ به مدت کوتاهی بازداشت شد. | |||
در سال ۵۳ که برخی از دستگیریها به راه افتاد تعدادی از افراد دستگیر شده در زیر شکنجه وی را معرفی کرده بودند و بر همین اساس هم دستگیر شد و سختترین دوران زندان خود را گذراند. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود. | |||
از | |||
در سال | در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و مهدی عراقی همدوره کروبی بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمتجو و پاک نژاد نیز در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودند محمد محمدی (نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدیزاده (وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی (رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و لاجوردی در این دوره بازداشت بودند. | ||
== آزادی از زندان == | |||
مهدی کروبی در اواخر سال ۵۶ از زندان آزاد شد. اما فعالیت های خود را ادامه دادم در حالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها به حداقل رسیده بود. در ماه رمضان ۵۷ ماموران شاه از طریق شنود تلفن، از قرار تجمعی مطلع شده بودند که وی را همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و به کلانتری در حوالی پل گیشا بردند. بعد از چند دقیقه افرادی دیگر مانند باهنر و اردبیلی را نیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشتها بسیار کوتاه بود. | |||
بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ هم درکار توزیع اعلامیه های خمینی بود. که تا سال ۵۷ و پیروزی انقلاب دستگیر نمی شود. | |||
در | == در آستانه انقلاب == | ||
مهدی کروبی پس از انقلاب حکم مسئولیت کمیته امداد را از طرف خمینی به همراه عسگراولادی و شفیق در اسفندماه ۵۷ دریافت کرد. | |||
در اوایل سال ۵۸، خمینی طی حکمی نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به وی محول کرد. در زمستان سال ۵۸ از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. پس از آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بود، از رادیو حکم خمینی را مبنی بر تأسیس بنیاد شهید توسط وی را شنید. | |||
در | |||
در سال ۱۳۶۲ به مجلس راه یافت، در سال ۱۳۶۴ نماینده خمینی در امور حج گردید. | |||
در سال ۱۳۶۸ توسط خمینی سرپرستی برخی از اموال به وکالت از سوی خمینی به وی محول شد. و تقریباً همزمان با این حکم به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمد. | |||
در سال ۱۳۷۲ پس | |||
پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال ۷۲ ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند. | پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال ۷۲ ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۳: | ||
فرزندان: | فرزندان: | ||