کاربر:Safa/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سانترالیسم دموکراتیک'''، مرکب از دو کلمه سانترالیسم + دموکراسی است. سانترالیسم به معنای مرکزگرایی و دموکراسی در اینجا به معنی آزادی در بحث و گفتگو پیش از تصمیم گیری است. سانترالیزم دموکراتیک  اول بار توسط لنین برای اداره ساختار یک حزب انقلابی تعریف شد. این اصل به این معنی است که در گفتگوهای درون حزبی و درون سازمانی باید دموکراسی حاکم بوده و تصمیم گیری بر اساس آن انجام شود اما  پس از تصمیم گیری اکثریت برسر خطوط مشخص تبعیت از آن برای همه اعضا لازم الاجرا است که ابن جنبه آن سانترالیسم درمقام عمل را نشان می‌دهد. این روش از سال ۱۹۱۷ توسط احزاب انقلابی بکار گرفته شد.
'''سانترالیسم دموکراتیک'''، مرکب از دو کلمه سانترالیسم + دموکراسی است. سانترالیسم به معنای مرکزگرایی و دموکراسی در اینجا به معنی آزادی در بحث و گفتگو پیش از تصمیم گیری است. سانترالیزم دموکراتیک  اول بار توسط لنین برای اداره ساختار یک حزب انقلابی تعریف شد. این اصل به این معنی است که در بحثهای درون حزبی و درون سازمانی باید دموکراسی حاکم بوده و تصمیم گیری بر اساس آن انجام شود اما  پس از تصمیم گیری اکثریت برسر خطوط مشخص تبعیت از آن برای همه اعضا لازم الاجرا است که ابن جنبه آن سانترالیسم درمقام عمل را نشان می‌دهد. این روش از سال ۱۹۱۷ توسط احزاب انقلابی بکار گرفته شد.


لنین نخستین بار درحزب سوسیال دموکرات که اصل سانترالیزم دموکراتی را ابداع کرد و اصول یک حزب سیاسی با انضباط و انقلابی را تکامل بخشید. لنین برای تعریف مناسبات بین اعضای حزب و به منظور دوری از ذهنیت «محفلی» انقلابیون روسیه و سانترالیسم در تصمیم گیریها این پیشنهاد را داد، که با مخالفت بخشی از اعضای حزب سوسیال دموکرات تقسیم بندی جدیدی بنام اکثریت (بلشویک) و اقلیت (منشویک) در این حزب شکل گرفت. در برخی سازمان‌ها احزاب سیاسی ایران نیز این اصل حاکم است. از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران اصل سانترالیزم دموکراتیک را به عنوان یکی از اصول هفت گانه تشکیلات خود برمی‌شمرد.  
لنین نخستین بار درحزب سوسیال دموکرات اصل سانترالیزم دموکراتیک را ابداع کرد و اصول یک حزب سیاسی با انضباط و انقلابی را تکامل بخشید. لنین برای تعریف مناسبات بین اعضای حزب و به منظور دوری از ذهنیت «محفلی» انقلابیون روسیه و سانترالیسم در تصمیم گیریها این پیشنهاد را داد، که با مخالفت بخشی از اعضای حزب سوسیال دموکرات تقسیم بندی جدیدی بنام اکثریت (بلشویک) و اقلیت (منشویک) در این حزب شکل گرفت. در برخی سازمان‌ها احزاب سیاسی ایران نیز این اصل حاکم است. از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران اصل سانترالیزم دموکراتیک را به عنوان یکی از اصول هفت گانه تشکیلات خود برمی‌شمرد.  


== سانترالیسم دموکراتیک و تعاریف آن ==
== سانترالیسم دموکراتیک و تعاریف آن ==
خط ۴۳: خط ۴۳:
دموکراسی بیش از حد در عمل، به سردرگمی و بی­ نظمی و اغلب شکست می انجامد؛ سانترالیسم بیش از حد نیز از سوی دیگر به بوروکراسی، تصمیمات نادرست و فقدان تعهد اعضا منجر می شود.
دموکراسی بیش از حد در عمل، به سردرگمی و بی­ نظمی و اغلب شکست می انجامد؛ سانترالیسم بیش از حد نیز از سوی دیگر به بوروکراسی، تصمیمات نادرست و فقدان تعهد اعضا منجر می شود.


بدین ترتیب سانترالیسم و دموکراسی دو روی یک سکه هستند، دموکراسی بدون مرکزیت به یک لیبرالیسم و هرج و مرج و آشفتگی سازمانی و آشفتگی در وحدت اراده و عمل تبدیل می شود و سانترالیسم بدون دموکراسی به اعمال روش‌های فردی و استبداد رأی و بریدن از توده‌های حزبی منتهی می‌شود. اگر اصل سانترالیسم دموکراتیک بدون خدشه رعایت گردد، دموکراسی درون حزبی به برپایی سانترالیسم محکم و سالم کمک می کند و سانترالیسم نیز به دموکراسی مورد نیاز یاری  می‌رساند. با این تعاریف اهمیت اصل سانترالیسم نه فقط از نظر تشکیلاتی بلکه از نظر سیاسی نیز برای تعیین سیاست و استراتژی و تاکتیک صحیح درمبارزه روشن می شود، واضح است که بنا به شرایط و اوضاع ممکن است یکی از دو جهت این اصل تقویت یابد.
بدین ترتیب سانترالیسم و دموکراسی دو روی یک سکه هستند، دموکراسی بدون مرکزیت به یک لیبرالیسم و هرج و مرج و آشفتگی سازمانی و آشفتگی در وحدت اراده و عمل تبدیل می شود و سانترالیسم بدون دموکراسی به اعمال روش‌های فردی و استبداد رأی و بریدن از توده‌های حزبی منتهی می‌شود. اگر اصل سانترالیسم دموکراتیک بدون خدشه رعایت گردد، دموکراسی درون حزبی به برپایی سانترالیسم محکم و سالم کمک می کند و سانترالیسم نیز به دموکراسی مورد نیاز یاری  می‌رساند. با این تعاریف اهمیت اصل سانترالیسم نه فقط از نظر تشکیلاتی بلکه از نظر سیاسی نیز برای تعیین سیاست و استراتژی و تاکتیک صحیح درمبارزه روشن می شود، واضح است که بنا به شرایط و اوضاع ممکن است یکی از دو جهت این اصل تقویت شود.


مثلاٌ درشرایط کار مخفی هنگامی که دشمن با تمام وسایل و نیرو علیه حزب برخاسته و سازمانهای آن درمعرض ضربات شدید قرار می گیرد دموکراسی حزبی ناچار محدود می‌شود، تشکیل کنگره‌ها و کنفرانس‌ها غیر منظم می‌شود، انتخاب ارگان‌های رهبری اکثراٌ جای خود را به انتصاب افراد می‌دهد<ref name=":0" />.  
مثلاٌ درشرایط کار مخفی هنگامی که دشمن با تمام وسایل و نیرو علیه حزب برخاسته و سازمانهای آن درمعرض ضربات شدید قرار می گیرد دموکراسی حزبی ناچار محدود می‌شود، تشکیل کنگره‌ها و کنفرانس‌ها غیر منظم می‌شود، انتخاب ارگان‌های رهبری اکثراٌ جای خود را به انتصاب افراد می‌دهد<ref name=":0" />.  
خط ۵۰: خط ۵۰:
دموکراسی و سانترالیسم به هیچوجه دریک تعادل برابر با یک دیگر قرار نمی گیرند. همه چیز به شرایط مشخص، موقعیت سیاسی کشور، توانمندی حزب و تجربه آن، سطح عمومی اعضای حزب، اتوریته‌ای که رهبری به دست آورده است، بستگی دارد. پیش از یک کنفرانس حزبی، یعنی زمانی که مشکل، فرموله کردن یک خطّ سیاسی برای شرایط آینده است، دموکراسی بر سانترالیسم غلبه می کند.   
دموکراسی و سانترالیسم به هیچوجه دریک تعادل برابر با یک دیگر قرار نمی گیرند. همه چیز به شرایط مشخص، موقعیت سیاسی کشور، توانمندی حزب و تجربه آن، سطح عمومی اعضای حزب، اتوریته‌ای که رهبری به دست آورده است، بستگی دارد. پیش از یک کنفرانس حزبی، یعنی زمانی که مشکل، فرموله کردن یک خطّ سیاسی برای شرایط آینده است، دموکراسی بر سانترالیسم غلبه می کند.   


هنگامی که مشکل به عمل سیاسی برمی گردد، سانترالیسم است که دموکراسی را تحت تبعیت خود قرار می دهد. دموکراسی مجدّداً زمانی جایگاه خود را بیان می کند که حزب نیاز پیدا می‌کند تا با دیدی انتقادی به ارزیابی فعالیت های خود بپردازد. تعادل بین دموکراسی و سانترالیسم، خود را در مبارزۀ واقعی می‌یابد، در لحظاتی نقض می‌شود، و سپس دوباره خود را برقرار می‌کند. بلوغ هر عضو حزب خود را به طور اخص در این حقیقت آشکار می‌کند که او از سلسله مراتب حزب، چیزی بیش از آن چه که می تواند پرداخت کند، درخواست نمی‌کند. کسی که بسته به هر یک تلنگرو تنش، رویکرد خود نسبت به حزب را تعریف می کند، یک انقلابیِ ضعیف است.<ref>نامه در باره سانترالیسم دموکراتیک و رژیم از تروتسکی به هیئت تحریریه «socialist Appeal» (ایالات متحده امریکا) ۱۹۳۷</ref>.
هنگامی که مشکل به عمل سیاسی برمی گردد، سانترالیسم است که دموکراسی را تحت تبعیت خود قرار می دهد. دموکراسی مجدّداً زمانی جایگاه خود را بیان می کند که حزب نیاز پیدا می‌کند تا با دیدی انتقادی به ارزیابی فعالیت های خود بپردازد. تعادل بین دموکراسی و سانترالیسم، خود را در مبارزۀ واقعی می‌یابد، در لحظاتی نقض می‌شود، و سپس دوباره خود را برقرار می‌کند. بلوغ هر عضو حزب، خود را به طور اخص در این حقیقت آشکار می‌کند که او از سلسله مراتب حزب، چیزی بیش از آن چه که می تواند پرداخت کند، درخواست نمی‌کند. کسی که بسته به هر یک تلنگرو تنش، رویکرد خود نسبت به حزب را تعریف می کند، یک انقلابیِ ضعیف است.<ref>نامه در باره سانترالیسم دموکراتیک و رژیم از تروتسکی به هیئت تحریریه «socialist Appeal» (ایالات متحده امریکا) ۱۹۳۷</ref>.


==== سانترالیسم دمکراتیک از دیدگاه مائو ====
==== سانترالیسم دمکراتیک از دیدگاه مائو ====
مائو در مورد سانترالیزم دموکراتیک می‌گوید:<blockquote>این شیوه چکونه است؟این شیوه سانترالیزم دمکراتیک است، شیوه مشی توده ای است. نخست دمکراسی، سپس مرکزیت. کسب از توده ها و اعاده ی آنها (از توده ها به توده ها) پیوند رهبری و توده ها، این نخستین نکته است که میخواستم در باره ی آن صحبت نمایم.</blockquote><blockquote>... رفتار ما در مورد این مسئله، دفاع پی گیر از حقیقت و آمادگی دائمی برای تصحیح اشتباهاتمان است. در کار ما، مسئله تشخیص درست از نادرست و صحیح از غلط جزئی از تضادها ی درونی خلق است.</blockquote><blockquote>چنین تضاد هایی نمی توانند از طریق دعوا و سرکوب و بدتر از همه از طریق چاقو یا تفنگ حل شوند. ما تنها می توانیم ازشیوه ی بحث و اقناع، انتقاد و انتقاد از خود استفاده نمائیم. در یک کلام تنها می توان به شیوه دمکراتیک توسل جست و گذاشت تا مردم آزادانه حرف بزنند.</blockquote><blockquote>باید که در داخل و خارج حزب یک زندگی دمکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دمکراتیک را در این ۲ دایره بکار برد. باید حقیقتاً مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سر زنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پائین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگری منتقل نگردد؟ من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد.</blockquote><blockquote>... من در سال ۱۹۵۷ گفتم که باید دست به ایجاد " یک جو زد که در آن مرکزیت دمکراتیک و انضباط و آزادی، وحدت اراده حاکم باشد طوری که هرکسی دارای روحیه ای سرشار از رضایت و اشتیاق باشد. چنین جو سیاسی در داخل و خارج از حزب حاکم باشد. بدون آن نمی توان در توده ها شور و شوق بوجود آورد. بدون دمکراسی نمی توان بر مشکلات فائق آمد. روشن است که بدون مرکزیت نیز چنین امری محال است. جائی که دمکراسی نباشد، مرکزیت نیز وجود نخواهد داشت.</blockquote><blockquote>بدون دمکراسی یک مرکزیت اصولی وجود نخواهد داشت زیرا اگر عقاید متفاوت باشند و وحدت نظر وجود نداشته باشد مرکزیت نیز نمی تواند تحقق پذیرد.</blockquote><blockquote>مرکزیت چیست؟</blockquote><blockquote>قبل از هرچیز تمرکز ایده های صحیح است، بر پایه چنین امری میتوان دیدگاه ها، اقدامات سیاسی، برنامه ها، فرماندهی و عملیات را متحد نمود. این همان چیزیست که ما مرکزیت می نامیم، اگر مردم مسائل را نشناسند، اگر آنان هنوز عقاید و شکایاتی برای بیان داشته باشند، چگونه خواهید توانست وحدت را از طریق مرکزیت عملی سازید؟ اگر دمکراسی نباشد نمی توان بصورت درستی از تجربیات بدست آمده جمع بندی نمود، اگر دمکراسی نباشد و اگر ایده ها از توده ها نشئت نگرفته باشند، باز هم غیر ممکن است که بتوان خط مشی و جهت گیری، اقدامات سیاسی و شیوه هایی برگزید که صحیح باشند باید که در داخل و خارج حزب زندگی دموکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دموکراتیک را در این ۲ دایره بکار برد. باید حقیقتاٌ مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سرزنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پایین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگر منتقل نگردد؟</blockquote><blockquote>من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد...</blockquote><blockquote>داشتن یک مرکزیت پرولتری واقعی در کشورمان غیر ممکن است مگر از طریق بسط دمکراسی در درون خلق و درون حزب و مگر از طریق اعمال قاطعانه سیستم دمکراسی پرولتری، اگر سطح ارتقاء یافته ای از دمکراسی نداشته باشیم، داشتن سطح پیشرفته ای از سانترالیسم غیر ممکن است و بدون داشتن سطح ارتقاء یافته ای از سانترالیسم استقرار اقتصاد سوسیالیستی غیر ممکن است. در صورتی که کشور ما یک اقتصاد سوسیالیستی مستقر نسازد با چه وضعیتی روبرو خواهد شد؟ تبدیل به یک دولت رویزیونیستی و در واقع یک دولت بورژوازی می شود، در این کشور دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری بورژوازی تبدیل شده و حتی یک دیکتاتوری ارتجاعی از نوع فاشیستی خواهد آمد<ref>سخنرانی مائو در یک کنفرانس وسیع کار به فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست چین ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲</ref>.</blockquote>
مائو در مورد سانترالیزم دموکراتیک می‌گوید:<blockquote>این شیوه چکونه است؟این شیوه سانترالیزم دمکراتیک است، شیوه مشی توده ای است. نخست دموکراسی، سپس مرکزیت. کسب از توده ها و اعاده ی آنها (از توده ها به توده ها) پیوند رهبری و توده ها، این نخستین نکته است که میخواستم در باره ی آن صحبت نمایم.</blockquote><blockquote>... رفتار ما در مورد این مسئله، دفاع پی گیر از حقیقت و آمادگی دائمی برای تصحیح اشتباهاتمان است. در کار ما، مسئله تشخیص درست از نادرست و صحیح از غلط جزئی از تضادها ی درونی خلق است.</blockquote><blockquote>چنین تضاد هایی نمی توانند از طریق دعوا و سرکوب و بدتر از همه از طریق چاقو یا تفنگ حل شوند. ما تنها می توانیم ازشیوه ی بحث و اقناع، انتقاد و انتقاد از خود استفاده نمائیم. در یک کلام تنها می توان به شیوه دموکراتیک توسل جست و گذاشت تا مردم آزادانه حرف بزنند.</blockquote><blockquote>باید که در داخل و خارج حزب یک زندگی دموکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دموکراتیک را در این ۲ دایره بکار برد. باید حقیقتاً مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سر زنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پائین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگری منتقل نگردد؟ من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد.</blockquote><blockquote>... من در سال ۱۹۵۷ گفتم که باید دست به ایجاد " یک جو زد که در آن مرکزیت دموکراتیک و انضباط و آزادی، وحدت اراده حاکم باشد طوری که هرکسی دارای روحیه ای سرشار از رضایت و اشتیاق باشد. چنین جو سیاسی در داخل و خارج از حزب باید حاکم باشد. بدون آن نمی توان در توده ها شور و شوق بوجود آورد. بدون دموکراسی نمی توان بر مشکلات فائق آمد. روشن است که بدون مرکزیت نیز چنین امری محال است. جائی که دموکراسی نباشد، مرکزیت نیز وجود نخواهد داشت.</blockquote><blockquote>بدون دموکراسی یک مرکزیت اصولی وجود نخواهد داشت زیرا اگر عقاید متفاوت باشند و وحدت نظر وجود نداشته باشد مرکزیت نیز نمی تواند تحقق پذیرد.</blockquote><blockquote>مرکزیت چیست؟</blockquote><blockquote>قبل از هرچیز تمرکز ایده های صحیح است، بر پایه چنین امری می‌توان دیدگاه ها، اقدامات سیاسی، برنامه‌ها، فرماندهی و عملیات را متحد نمود. این همان چیزیست که ما مرکزیت می نامیم، اگر مردم مسائل را نشناسند، اگر آنان هنوز عقاید و شکایاتی برای بیان داشته باشند، چگونه خواهید توانست وحدت را از طریق مرکزیت عملی سازید؟ اگر دموکراسی نباشد نمی توان بصورت درستی از تجربیات بدست آمده جمع بندی نمود، اگر دموکراسی نباشد و اگر ایده ها از توده ها نشئت نگرفته باشند، باز هم غیر ممکن است که بتوان خط مشی و جهت گیری، اقدامات سیاسی و شیوه هایی برگزید که صحیح باشند باید که در داخل و خارج حزب زندگی دموکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دموکراتیک را در این ۲ دایره بکار برد. باید حقیقتاٌ مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سرزنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پایین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگر منتقل نگردد؟</blockquote><blockquote>من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد...</blockquote><blockquote>داشتن یک مرکزیت پرولتری واقعی در کشورمان غیر ممکن است مگر از طریق بسط دموکراسی در درون خلق و درون حزب و مگر از طریق اعمال قاطعانه سیستم دموکراسی پرولتری، اگر سطح ارتقا یافته ای از دموکراسی نداشته باشیم، داشتن سطح پیشرفته ای از سانترالیسم غیر ممکن است و بدون داشتن سطح ارتقا یافته‌ای از سانترالیسم استقرار اقتصاد سوسیالیستی غیر ممکن است. در صورتی که کشور ما یک اقتصاد سوسیالیستی مستقر نسازد با چه وضعیتی روبرو خواهد شد؟ تبدیل به یک دولت رویزیونیستی و در واقع یک دولت بورژوازی می شود، در این کشور دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری بورژوازی تبدیل شده و حتی یک دیکتاتوری ارتجاعی از نوع فاشیستی خواهد آمد<ref>سخنرانی مائو در یک کنفرانس وسیع کار به فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست چین ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲</ref>.</blockquote>


==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] ====
==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] ====
خط ۶۲: خط ۶۲:
واژه دموکراتیک درکنار مرکزیت، بیانگر نقش وسهمی است که اعضاء و هواداران سازمان درمجموع حرکت سازمان دارا هستند . یعنی از یک طرف در یک ارتباط ارگانیک با رهبری و مرکزیت قرارگرفته (ازطریق ارتباطات فعال تشکیلاتی) و درنتیجه درتصمیم‌گیریهای کلی وخطوط اساسی سازمان (که مقدمتا از سطوح  ذیصلاح نظرخواهی شده، ولی درنهایت اکثر افرادی را که می توانند نظر بدهند دربرمی گیرد) شرکت کرده، و ازطرف دیگر رهبری را درجریان تحولات ودگرگونیهای جامعه و عینیات اجتماعی، قرار می دهند، به این ترتیب  رهبری (مرکزیت) دررابطه ای فعال و دینامیک با سایر اعضاء قرار می‌گیرد.<ref>کتاب بررسی امکان انحراف مرکزیت دموکراتیک از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران صفحات ۲۳ تا ۲۶</ref>
واژه دموکراتیک درکنار مرکزیت، بیانگر نقش وسهمی است که اعضاء و هواداران سازمان درمجموع حرکت سازمان دارا هستند . یعنی از یک طرف در یک ارتباط ارگانیک با رهبری و مرکزیت قرارگرفته (ازطریق ارتباطات فعال تشکیلاتی) و درنتیجه درتصمیم‌گیریهای کلی وخطوط اساسی سازمان (که مقدمتا از سطوح  ذیصلاح نظرخواهی شده، ولی درنهایت اکثر افرادی را که می توانند نظر بدهند دربرمی گیرد) شرکت کرده، و ازطرف دیگر رهبری را درجریان تحولات ودگرگونیهای جامعه و عینیات اجتماعی، قرار می دهند، به این ترتیب  رهبری (مرکزیت) دررابطه ای فعال و دینامیک با سایر اعضاء قرار می‌گیرد.<ref>کتاب بررسی امکان انحراف مرکزیت دموکراتیک از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران صفحات ۲۳ تا ۲۶</ref>


در سازمان مجاهدین پس از انقلاب ایدئولوژیک که مشخصا بر مبارزه با جنسیت‌گرایی و فردیت فردیت فرو برنده متمرکز بود، این اصل نیز متکامل‌تر شده است. به این معنی که در عین اصالت دادن به انتخاب‌گر بودن فرد، این ارزش ترویج می‌شود که هر عضو سازمان از بالاترین سطح تا پایین ترین سطح باید بیاموزد از تصمیم‌گیری‌های فردی اجتناب کند. در این سازمان اغلب تصمیم‌گیری‌ها، حتی در مسائل بسیار جزئی با نشست‌های متعدد و بحث اقناع گرفته شده و به مورد اجرا در‌می‌آید. به این ترتیب پیروی از نظر جمع  و گذشتن از نظرات خود به نفع جمع یک ارزش ستایش شده به شمار می‌رود.  
در سازمان مجاهدین پس از انقلاب ایدئولوژیک که مشخصا بر مبارزه با جنسیت‌گرایی و فردیت فرو برنده متمرکز بود، این اصل نیز متکامل‌تر شده است. به این معنی که در عین اصالت دادن به انتخاب‌گر بودن فرد، این ارزش ترویج می‌شود که هر عضو سازمان از بالاترین سطح تا پایین ترین سطح باید بیاموزد از تصمیم‌گیری‌های فردی اجتناب کند. در این سازمان اغلب تصمیم‌گیری‌ها، حتی در مسائل بسیار جزئی با نشست‌های متعدد و بحث اقناع گرفته شده و به مورد اجرا در‌می‌آید. به این ترتیب پیروی از نظر جمع  و گذشتن از نظرات خود به نفع جمع یک ارزش ستایش شده به شمار می‌رود.  


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />