کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:


== ایدئولوژی جنسیت چیست؟ ==
== ایدئولوژی جنسیت چیست؟ ==
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشته باشیم.'''ا'''ین مفهوم در خارج از دایرهٔ مفاهیم و آموزه‌های مریم رجوی به عنوان تبیین‌گر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شده‌است. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی، در یک تجربهٔ ذی‌قیمت توانست عمق و عرصه‌های جدیدی از کارکردها و ریشه‌های آنرا کشف و بررسی نماید.
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشت. '''ا'''ین مفهوم در خارج از دایرهٔ مفاهیم و آموزه‌های مریم رجوی به عنوان تبیین‌گر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شده‌است. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی، در یک تجربهٔ ذی‌قیمت توانست عمق و عرصه‌های جدیدی از کارکردها و ریشه‌های آنرا کشف و عرضه نماید.


عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزو فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دست‌کم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت زدگی بکار برده می‌شود، هر چند دارای مفهوم شامل‌تری است.
عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزء فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دست‌کم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت‌زدگی بکار برده می‌شود، هر چند دارای مفهوم شامل‌تری است.


ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی یک پدیدهٔ دو وجهی است که در آن فردیت و جنسیت هم مؤثر و هم متأثر از یکدیگرند. مریم رجوی فردیت را آن روی سکهٔ جنسیت می‌داند. به این معنی که هر یک به تقویت دیگری یاری می‌رساند و در خدمت دیگری قرار می‌گیرد.
ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی یک پدیدهٔ دو وجهی است که در آن فردیت و جنسیت مؤثر و متأثر از یکدیگرند. مریم رجوی فردیت را آن روی سکهٔ جنسیت می‌داند. به این معنی که هر یک به تقویت دیگری یاری می‌رساند و در خدمت دیگری قرار می‌گیرد.


=== تعریف پایه‌ای فرد و فردیت ===
=== تعریف پایه‌ای فرد و فردیت ===
فرد در فرهنگ لغت عمید یگانه؛ بی‌همتا و بی‌نظیر تعریف شده و فردیت، یگانگی و بی همتایی تعریف می‌شود.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب می‌توان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچ‌کس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویش دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت می‌یابند و خودپنداشت فرد را می‌سازند.
فرد در فرهنگ لغت عمید به معنای یگانه؛ بی‌همتا و بی‌نظیر است و فردیت، یگانگی و بی همتایی تعریف می‌شود.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب می‌توان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچ‌کس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویش دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت می‌یابند و خودپنداشت فرد را می‌سازند.


==== فردیت و فردگرایی ====
==== فردگرایی ====
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع می‌کند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در این‌جا منظور از فردیت یا فردگرایی، جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بی‌همتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمی‌باشد. بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث روانشناسی «فردگرایی خودخواهانه» یا «خویشتن‌پرستی» نامیده می‌شود. واقعیت این است که کلیشه‌های رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی داده و آنرا مشروع می‌سازد.
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع می‌کند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در این‌جا منظور از فردیت یا فردگرایی، جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بی‌همتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمی‌باشد. بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث روانشناسی «فردگرایی خودخواهانه» یا «خویشتن‌پرستی» نامیده می‌شود. واقعیت این است که کلیشه‌های رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی داده و آنرا مشروع می‌سازد.


فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می‌شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بی‌توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی‌هایی البته در نظر عموم نکوهیده‌است و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی می‌شوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است!
فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می‌شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. هر انسان از بدو تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بی‌توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و … همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی‌هایی البته در نظر عموم نکوهیده‌است و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی می‌شوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است.


اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتارها و رابطه‌های همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی‌تفاوت می‌گذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم، هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر طرف مقابل توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم، هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران، بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همهٔ این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل می‌کند. دقیقاً در همین‌جاست که می‌توان فهمید، اگر در زندگی عادی، مبارزه با چنین ویژگی‌هایی تنها نوعی فضیلت به‌شمار می‌رود در درون صفوف یک جنبش، در راستای انسجام تشکیلاتی و بالابردن توان مبارزهٔ جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است.
اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتارها و رابطه‌های همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی‌تفاوت می‌گذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم، هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر طرف مقابل توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم، هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران، بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همهٔ این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل می‌کند. مریم رجوی معتقد بود، اگر در زندگی عادی، مبارزه با چنین ویژگی‌هایی تنها نوعی فضیلت به‌شمار می‌رود در درون صفوف یک جنبش، در راستای انسجام تشکیلاتی و بالابردن توان مبارزهٔ جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است.


=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت ===
=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت ===
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
جنسیت اما شامل نقش‌های اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس‌ها قائل می‌شود. این نقش‌ها دامنه انتظارات رفتاری از جنس‌های مرد و زن را مشخص می‌کند. این نقشها می‌تواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقش‌های جنسیتی است. بر اساس این کلیشه‌ها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) و افراد با اندام جنسی زنانه «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند.<ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوت‌های بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماماً توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود.
جنسیت اما شامل نقش‌های اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس‌ها قائل می‌شود. این نقش‌ها دامنه انتظارات رفتاری از جنس‌های مرد و زن را مشخص می‌کند. این نقشها می‌تواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقش‌های جنسیتی است. بر اساس این کلیشه‌ها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) و افراد با اندام جنسی زنانه «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند.<ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوت‌های بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماماً توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود.


جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism):
==== جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism): ====
 
حال می‌توان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوت‌های رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرض‌ها و کلیشه‌هایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسان‌ها می‌شود. به عبارت دیگر جنسیت زدگی، نوعی تبعیض و پیش‌داوری دربارهٔ انسانها بر اساس جنسیت آنها و کلیشه‌های جنسیتی غالب در جامعه است. کلیشه‌های جنسیتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعریف می‌کند و اگر انسانی خارج ازاین تعاریف رفتار کند، 'غیرطبیعی' یا 'نامناسب' محسوب می‌شود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بی‌بی‌سی]</ref>
حال می‌توان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوت‌های رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرض‌ها و کلیشه‌هایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسان‌ها می‌شود. به عبارت دیگر جنسیت زدگی، نوعی تبعیض و پیش‌داوری دربارهٔ انسانها بر اساس جنسیت آنها و کلیشه‌های جنسیتی غالب در جامعه است. کلیشه‌های جنسیتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعریف می‌کند و اگر انسانی خارج ازاین تعاریف رفتار کند، 'غیرطبیعی' یا 'نامناسب' محسوب می‌شود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بی‌بی‌سی]</ref>


دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقاله‌ای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. اعلام کردند که جنسیت‌زدگی دو نوع خصمانه و خیرخواهانه را شامل می‌شود. آنها برای ارزیابی این دو نوع، پرسشنامه‌ای را طراحی کردند؛ که در آن با پرسیدن ۲۲ سؤال می‌توان دریافت نگاه جنسیت‌زده یک فرد تا چه حد خصمانه و تا چه حدخیرخواهانه است. در عمل بین این دو نگاه تفاوت بسیار وجود دارد، اما به نظر گلیک و فیسک هر دو یک هدف را دنبال می‌کنند، حفظ موقعیت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی.
دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقاله‌ای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. اعلام کردند که جنسیت‌زدگی دو نوع خصمانه و خیرخواهانه را شامل می‌شود. آنها برای ارزیابی این دو نوع، پرسشنامه‌ای را طراحی کردند؛ که در آن با پرسیدن ۲۲ سؤال می‌توان دریافت نگاه جنسیت‌زده یک فرد تا چه حد خصمانه و تا چه حدخیرخواهانه است. در عمل بین این دو نگاه تفاوت بسیار وجود دارد، اما به نظر گلیک و فیسک هر دو یک هدف را دنبال می‌کنند، حفظ موقعیت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی.


=== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) ===
===== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) =====
جنسیت زدگی خصمانه آن‌چیزی است که بصورت سلطه جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر همان نگاهی که زن را «ضعیف» می‌بیند. جنسیت‌گرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی می‌توان سراغ گرفت. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانه‌ای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانوادهٔ خود قرار می‌گیرند.
جنسیت زدگی خصمانه آن‌چیزی است که بصورت سلطه جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر همان نگاهی که زن را «ضعیف» می‌بیند. جنسیت‌گرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی می‌توان سراغ گرفت. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانه‌ای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانوادهٔ خود قرار می‌گیرند.


همچنین اساساً پدیده‌ای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شده‌است. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته می‌شود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت می‌گیرد.<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref> در بسیاری از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده می‌تواند به مرگ وی منجر شود.
همچنین اساساً پدیده‌ای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شده‌است. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته می‌شود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت می‌گیرد.<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref> در بسیاری از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده می‌تواند به مرگ وی منجر شود.


برای فهم تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشهٔ رفتاری که به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سؤال کمک کننده است؟
برای فهم تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشه‌ی رفتاری که به نام «ناموس» وجود دارد، بیان چند مثال می‌تواند کمک‌کننده باشد:
* چرا در یک خانواده رابطهٔ پسر خانواده با دختران نه تنها ناپسند نیست بلکه گاه مورد افتخار است، در حالی که رابطهٔ دختر خانواده با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی می‌تواند به مرگ او یا مجازات‌های بسیار شدیدی منجر شود؟
* در فرهنگ متداول جامعه رابطه‌ی یک پسر با دختران نه تنها ناپسند نیست بلکه گاه مورد افتخار نیز می‌باشد، در حالی که رابطه‌ی یک دختر با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی می‌تواند به مرگ او یا مجازات‌های بسیار شدیدی از سوی خانواده‌‌اش منجر شود.
* چرا در بسیاری از خانواده‌ها پدر خانواده خود را مجاز به روابط پنهانی یا نیمه‌پنهانی با زنان دیگر می‌داند، درحالی که حتی معاشرت سادهٔ مادر خانواده با یک مرد دیگر می‌تواند منجر به شک به او و سپس مجازات‌های بی‌رحمانه شود؟
* چرا در برخی خانواده‌ها وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه یا مسافرت دارند، باید الزاماً توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند؟
* از همه بدتر: چرا تمامی قواعد بالا برای جامعه کاملاً یا به میزانی پذیرفته شده هستند؟! چرا طبق یک عرف جا افتاده گفته می‌شود که نباید در دعواهای ناموسی دخالت کرده و به کمک مظلوم رفت؟ بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام به دلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف کسی مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: زنمه! گویا زن برده‌ای است که او می‌تواند هر رفتاری با وی داشته باشد.
از مظاهر اجتماعی جنسیت‌زدگی خصمانه در جامعه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:


ناموس گرایی
* در مناسبات رایج در جامعه، پدر خانواده خود را مجاز به روابط پنهانی یا نیمه‌پنهانی با زنان دیگر می‌داند، درحالی که حتی معاشرت ساده‌‌ی مادر خانواده با یک مرد دیگر می‌تواند منجر به شک به او و سپس مجازات‌های بی‌رحمانه شود.


ضرب و شتم زنان
* در برخی جوامع زنان برای بیرون رفتن از خانه و یا مسافرت باید الزاماً توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند، اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند.


پوشش اجباری
* طبق یک عرف جا افتاده در جامعه کسی مجاز به دخالت در دعواهای ناموسی و کمک به قربانی نیست. بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام بدلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف مأمور حکومتی مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: «زنمه» و او را از دخالت در این امر برحذر می‌دارند! گویا زن برده‌ای است که او می‌تواند هر رفتاری با وی داشته باشد].
از مظاهر اجتماعی جنسیت‌زدگی خصمانه در جامعه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
* ناموس گرایی


جوک‌های جنسیتی
* ضرب و شتم زنان


تجاوز
* پوشش اجباری
* جوک‌های جنسیتی
* تجاوز
* استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرف‌ها و ارزش‌های شناخته شده مثل: مردانگی/ ضعیفه‌گی/ مرد نیستم اگه … / خاله‌زنکی/ مگه تو دختری؟ / مث زن گریه کردن!/ از زن کمترم اگه… / مردی گفتن زنی گفتن/ زن ذلیل و …
* اسید پاشی
* و …


استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرف‌ها و ارزش‌های شناخته شده مثل: مردانگی/ ضعیفه‌گی/ مرد نیستم اگه … / خاله‌زنکی/ مگه تو دختری؟ / مث زن گریه کردن!/ از زن کمترم اگه… / مردی گفتن زنی گفتن/ زن ذلیل و
===== جنسیت زدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) =====
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایم‌تر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکنننده و لطیف می‌بیند که باید از او حمایت کرد. از نظر پروفسور پیتر گلیک و سوزان فیسک بهترین مثال برای جنسیت‌زدگی خیرخواهانه تصویر کردن زن ایدئال به عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رمانتیک است. افرادی که چنین نگاهی دارند به زنان زیاد کمک می‌کنند و با آنها روابط صمیمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکننده‌ای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیت زده نیز با این ویژگی‌ها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش می‌کنند. او تلاش می‌کند خود را با معیارها و خواسته‌های جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن به همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود را در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گلیک و سوزان فیسک این نگاه علیرغم رویکرد نرم و ملایم، نگاهی منفی است که در نهایت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گلیک و فیسک معتقدند که جنسیت زدگی خیرخواهانه در یک نکته با جنسیت زدگی خصمانه مشترک است: اینکه زن موجودی «ضعیف» است!


اسید پاشی
=== قانونی بودن جنسیت‌زدگی در ایران ===
تفاوت ایران با بسیاری از کشورهاییکه دارای بافت سنتی می‌باشند این است که در ایران، اغلب مظاهر جنسیت‌زدگی مورد تأیید قانون هستند،این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشه‌های رفتاری حاکم بر جامعه است.


و …
از جمله در ایران، قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است.  
 
=== جنسیت زدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) ===
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایم‌تر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکنننده و لطیف می‌بیند که باید از او حمایت کرد. از نظر پروفسور پیتر گلیک و سوزان فیسک بهترین مثال برای جنسیتزدگی خیرخواهانه تصویر کردن زن ایدئال به عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رمانتیک است. افرادی که چنین نگاهی دارند به زنان زیاد کمک می‌کنند و با آنها روابط صمیمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکننده‌ای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیت زده نیز با این ویژگی‌ها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش می‌کنند. او تلاش می‌کند خود را با معیارها و خواسته‌های جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن به همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گلیک و سوزان فیسک این نگاه علیرغم رویکرد نرم و ملایم، نگاهی منفی است که در نهایت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گلیک و فیسک معتقدند که جنسیت زدگی خیرخواهانه در یک نکته با جنسیت زدگی خصمانه مشترک است: اینکه زن موجودی «ضعیفتر» است!
 
=== قانونی بودن جنسیت‌زدگی در ایران ===
در این رابطه تفاوت ایران با بسیاری از کشورها با بافت سنتی این است که در ایران اغلب مظاهر جنسیت‌زدگی مورد تأیید قانون هستند، تا آنجا که حتی قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشه‌های رفتاری حاکم بر جامعه است.


همچنین قانون دیه (دیه یک مرد معادل دو زن است)، دادن حق حضانت کودکان به پدر، قوانین ارث، نداشتن حق طلاق از طرف زن، نداشتن حق سفر بدون اجازه سرپرست، ممنوعیت ورد به برخی مشاغل از جمله قضاوت و ریاست جمهوری، ممنوعیت ورود به ورزشگاه و… نمونه‌هایی از مظاهر قانونی جنسیت‌زدگی در ایران هستند.
همچنین قانون دیه (دیه یک مرد معادل دو زن است)، دادن حق حضانت کودکان به پدر، قوانین ارث، نداشتن حق طلاق از طرف زن، نداشتن حق سفر بدون اجازه سرپرست، ممنوعیت ورود به برخی مشاغل از جمله قضاوت و ریاست جمهوری، ممنوعیت ورود به ورزشگاه و… نمونه‌هایی از مظاهر قانونی جنسیت‌زدگی در ایران هستند.


=== منشأ تاریخی جنسیت و فردیت ===
=== منشأ تاریخی جنسیت و فردیت ===
خط ۲۳۹: خط ۲۳۷:
# حفظ خود (صیانت ذات)
# حفظ خود (صیانت ذات)
# حفظ نسل
# حفظ نسل
این ویژگی‌ها غریزه انسان را تشکیل می‌دهند. فرضاً اگر کسی جسم داغی را به دست شما نزدیک کند شما ناخودآگاه دست خود را از آن دور می‌کنید. این واکنش خودبخودی ناشی از غریزه ای به نام صیانت ذات یا حفظ خود است. همچنین انسان‌ها برای تداوم نسل دارای نیازهای جنسی هستند. هدف از این تمایل در انسان، تداوم نسل انسان است.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/159349 فلسفه شعار- وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref>
این ویژگی‌ها در موجودات زنده و از جمله در انسان غریزی است. فرضاً اگر کسی جسم داغی را به دست شما نزدیک کند شما ناخودآگاه دست خود را از آن دور می‌کنید. این واکنش خودبخودی ناشی از غریزه ای به نام صیانت ذات یا حفظ خود است. همچنین موجودات زنده دارای نیازهای جنسی هستند تا نسل آنها تداوم یابد.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/159349 فلسفه شعار- وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref>


==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ====
==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ====
کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که غرایز در انسان، بصورت ذاتی، کشش و پتانسیلی محدود دارند و در نتیجه بسادگی قابل کنترل هستند.
کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که غرایز در انسان، بصورت ذاتی، کشش و پتانسیلی محدود دارند و در نتیجه بسادگی قابل کنترل هستند.


به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه است نیاز به خوردن غذا دارد. اما غلبه کردن بر این تمایل غریزی برای او چندان مشکل نیست و به سادگی می‌تواند خوردن غذا را عقب بیندازد. می‌تواند روزه بگیرد و حتی ساعات متمادی چیزی نخورد. اما چه جیز باعث می‌شود که انسان در مقابل غریزهٔ جنسی چنین توانی نداشته باشد. چه چیزی باعث می‌شود که این پتانسیل در انسان‌ها چنان قوی عمل کند که از بدو تولد بزرگترین و مهمترین هدف زندگی آنها را تشکیل دهد. گویا انسان تنها به این دلیل به دنیا آمده که ازدواج کند. آیا مسخره نیست که بگوییم انسان به این دلیل به دنیا آمده‌است که غذا بخورد؟
به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه است نیاز به خوردن غذا دارد. اما غلبه کردن بر این تمایل غریزی برای او چندان مشکل نیست و به سادگی می‌تواند خوردن غذا را عقب بیندازد. می‌تواند روزه بگیرد و حتی ساعات متمادی چیزی نخورد. اما چه چیز باعث می‌شود که انسان در مقابل غریزهٔ جنسی چنین توانی نداشته باشد. چه چیزی باعث می‌شود که این پتانسیل در انسان‌ها چنان قوی عمل کند که از بدو تولد بزرگترین و مهمترین هدف زندگی آنها را تشکیل دهد؟ گویا انسان تنها به این دلیل به دنیا آمده که ازدواج کند. آیا مسخره نیست که بگوییم انسان به این دلیل به دنیا آمده‌است که غذا بخورد؟


مگر نه اینکه غریزهٔ جنسی در انسان تنها تمایلی بیولوژیک برای تداوم نسل بود. اما چه چیزی باعث شد که نقشی چنان برجسته در زندگی هر فرد ایفا کند؟ رفتارهای فرد را شکل دهد. او را از «خود» واقعی‌اش تهی کند و نقابی پوشالی بر چهرهٔ او نصب نماید و نهایتاً کلیشه‌های رفتاری را شکل دهد که اکنون آنرا جنسیت‌زدگی می‌نامیم؟
مگر نه اینکه غریزهٔ جنسی در انسان تنها تمایلی بیولوژیک برای تداوم نسل بود. اما چه چیزی باعث شد که نقشی چنان برجسته در زندگی هر فرد ایفا کند؟ رفتارهای فرد را شکل دهد، او را از «خود» واقعی‌اش تهی کند و نقابی پوشالی بر چهرهٔ او نصب نماید و نهایتاً کلیشه‌های رفتاری را شکل دهد که اکنون آنرا جنسیت‌زدگی می‌نامیم؟


پاسخ در نظریه انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی چنین است: غریزه جنسی در انسان یک پدیدهٔ بیولوژیک، با کشش و پتانسیلی محدود و قابل کنترل بوده‌است، اما در طول تاریخ، نوعی فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده‌است. به عبارتی با اندیشه اشباع شده و رشد کرده‌است.
پاسخ در نظریه انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی چنین است: غریزه جنسی در انسان یک پدیدهٔ بیولوژیک، با کشش و پتانسیلی محدود و قابل کنترل بوده‌است، اما در طول تاریخ، نوعی فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده‌است. به عبارتی با اندیشه اشباع شده و رشد کرده‌است.
خط ۲۵۸: خط ۲۵۶:
حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده‌است. همان‌طور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند؛ بدون آن‌که احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا، یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بوده‌است.
حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده‌است. همان‌طور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند؛ بدون آن‌که احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا، یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بوده‌است.


کما اینکه آیا می‌دانید بوده‌اند در طول تاریخ افرادی که غریزه سادهٔ غذا خوردن برای آنها تبدیل به نوعی آرمان و ایدئولوژی گشته‌است؟ به عبارتی این غریزه در آنها به میزانی روند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده‌است. در قرن چهارم میلادی در یونان خوردن و سورچرانی را رسماً هدف زندگی برمی‌شمردند. آنها می‌خوردند، سپس از داروهایی استفاده می‌کردند که استفراغ کنند و بتوانند دوباره بخورند! فردی به نام پیتولوس برای زبان و انگشتان خود پوششی می‌سازد تا غذاها را، آن چنان‌که می‌خواهد، گرم و سوزان تناول کند!<ref>[https://tarikhema.org/ancient/greece/15908/نقش-خانه-در-یونان-باستان/ تاریخ ما- نقش خانه در یونان باستان]</ref> طبعاً برای انسانی با چنین تفکری، چشم پوشی یا امساک در خوردن، کاری غیرقابل تحمل خواهد بود. غریزهٔ خوردن در او تبدیل به غولی غیرقابل کنترل خواهد شد!
کما اینکه بوده‌اند در طول تاریخ افرادی که غریزه سادهٔ غذا خوردن برای آنها تبدیل به نوعی آرمان و ایدئولوژی گشته‌است. به عبارتی این غریزه در آنها به میزانی روند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده‌است. در قرن چهارم میلادی در یونان خوردن و سورچرانی را رسماً هدف زندگی برمی‌شمردند. آنها می‌خوردند، سپس از داروهایی استفاده می‌کردند که استفراغ کنند و بتوانند دوباره بخورند! فردی به نام پیتولوس برای زبان و انگشتان خود پوششی می‌سازد تا غذاها را، آن چنان‌که می‌خواهد، گرم و سوزان تناول کند!<ref>[https://tarikhema.org/ancient/greece/15908/نقش-خانه-در-یونان-باستان/ تاریخ ما- نقش خانه در یونان باستان]</ref> طبعاً برای انسانی با چنین تفکری، چشم پوشی یا امساک در خوردن، کاری غیرقابل تحمل خواهد بود چرا که غریزهٔ خوردن در او تبدیل به غولی غیرقابل کنترل شده است!


این همان اتفاقی است که برای غریزهٔ جنسی افتاده‌است.
این همان اتفاقی است که برای غریزهٔ جنسی افتاده‌است.


درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزهٔ انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده‌است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست، اما وقتی این غریزهٔ کوچک با اندیشه اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت درآمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن پرستی» ظهور می‌کند.
درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزهٔ انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده‌است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست، اما وقتی این غریزهٔ کوچک با اندیشه اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت درآمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن‌پرستی» ظهور می‌کند.


حال که به مکانیزم و چگونگی رشد این غریزه پی بردیم، پرسش بعدی ممکن است این باشد که چرا این دو ویژگی غریزی، مسیر ایدئولوژیزه شدن را طی کرده، جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. انگلس تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی در حال حاضر در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده‌است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است. جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/موسئو-جامعه-ای-که-از-سوی-زنان-اداره-می-شود-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>
حال که به مکانیزم و چگونگی رشد این غریزه پی بردیم، پرسش بعدی ممکن است این باشد که چرا این دو ویژگی غریزی، مسیر ایدئولوژیزه شدن را طی کرده، جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. انگلس تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی در حال حاضر در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده‌است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است. جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/موسئو-جامعه-ای-که-از-سوی-زنان-اداره-می-شود-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>


در جوامع اولیه، به دلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیهٔ خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع‌آوری میوه توسط زنان انجام می‌شد. آنها که منبع تغذیهٔ قبلیه بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. پیشرفت ابزار شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و رونق چندانی نداشت، اندک اندک منجر شد مردان نیز بتوانند نقشی در تهیهٔ آذوقهٔ خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با اینهمه بر مبنای حق مادری توارث (فرزند از مادر خود ارث می‌برد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان گله دار، بلکه به خواهران او یا فرزندان خواهرانش می‌رسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت به مرد موضعی برتر از زن در خانواده می‌داد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند.
در جوامع اولیه، به دلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیهٔ خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع‌آوری میوه توسط زنان انجام می‌شد. آنها که منبع تغذیهٔ قبیله بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و رونق چندانی نداشت، اندک اندک با پیشرفت و تکامل ابزار منجر به این شد که مردان نیز بتوانند با شکار بیشتر، نقشی در تهیه‌ی آذوقه‌ی قبیله و خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با اینهمه بر مبنای حق مادری توارث (فرزند از مادر خود ارث می‌برد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان گله دار، بلکه به خواهران او یا فرزندان خواهرانش می‌رسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت به مرد موضعی برتر از زن در خانواده می‌داد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند.


انگلس می‌گوید:
انگلس می‌گوید:
خط ۲۷۲: خط ۲۷۰:
«برافتادن حق مادری، شکست جهانی-تاریخی جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد؛ زن تنزل مقام یافت، برده شد، بنده شهوت مرد، و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. این موضع تنزل یافته زن، که بخصوص در میان یونانیهای عهد نیم-خدایان، و از آن هم بیشتر عهد کلاسیک، به چشم می‌خورد، بتدریج بزک و آراسته شد، و تا اندازه‌ای در لفاف شکل‌های ملایمتری پیچیده شد، اما به هیچ وجه از بین نرفت»<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص۴۳</ref>
«برافتادن حق مادری، شکست جهانی-تاریخی جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد؛ زن تنزل مقام یافت، برده شد، بنده شهوت مرد، و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. این موضع تنزل یافته زن، که بخصوص در میان یونانیهای عهد نیم-خدایان، و از آن هم بیشتر عهد کلاسیک، به چشم می‌خورد، بتدریج بزک و آراسته شد، و تا اندازه‌ای در لفاف شکل‌های ملایمتری پیچیده شد، اما به هیچ وجه از بین نرفت»<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص۴۳</ref>


و به این ترتیب، هژمونی به مردان تفویض شده و مردسالاری، یعنی هژمونی انسان بر انسان و تبعیض به واسطهٔ تفاوت‌های جسمی، آغاز گشت. قوانینی که برای حفظ ثروت وضع شده بودند، چون حق رها کردن همسر، از زنان سلب شد تا مبادا ثروت را با خود ببرند. اما این قانون کاملاً سودجویانه، تبدیل به یک رسم در جامعه گشته، سپس تقدیس شده و حرمت پیدا کرد. آنچنان که امروزه عدم تمایل زن به زندگی با یک مرد، خیانت و حرمت شکنی نام دارد! به این ترتیب زن تبدیل به کالایی در دستان مرد شد. غیرت مردانه که چیزی جز تلقینی روانی برای حفظ این کالا نبود، شکل گرفت. استثمار انسان از انسان آغاز گشت و این تبعیض در پروسهٔ تکامل خود به شگل گیری رفتارهای اجتماعی و کلیشه‌هایی منجر شد که امروزه ما آنرا جنسیت‌زدگی و فردگرایی می‌نامیم.
و به این ترتیب، هژمونی به مردان تفویض شد و مردسالاری، یعنی هژمونی انسان بر انسان و تبعیض به واسطهٔ تفاوت‌های جسمی، آغاز گشت. قوانینی که برای حفظ ثروت وضع شده بودند، چون حق رها کردن همسر، از زنان سلب شد تا مبادا ثروت را با خود ببرند. اما این قانون کاملاً سودجویانه، تبدیل به یک رسم در جامعه گشته، سپس تقدیس شده و حرمت پیدا کرد. آنچنان که امروزه عدم تمایل زن به زندگی با یک مرد، خیانت و حرمت شکنی نام دارد! به این ترتیب زن تبدیل به کالایی در دستان مرد شد. غیرت مردانه که چیزی جز تلقینی روانی برای حفظ این کالا نبود، شکل گرفت. استثمار انسان از انسان آغاز گشت و این تبعیض در پروسهٔ تکامل خود به شگل گیری رفتارهای اجتماعی و کلیشه‌هایی منجر شد که امروزه ما آنرا جنسیت‌زدگی و فردگرایی می‌نامیم.


=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
واقعیت این است که اگر مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته‌است، اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت‌آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌سازد. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده‌است. اگر برای زنان، زیبایی، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و … به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائه می‌شوند، به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن (ناموس پرستی) … ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیارها باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد و با شکست‌های اجتماعی بزرگی مواجه می‌شود! اگر مردی نسبت به کوچکترین رابطهٔ خواهر خود با پسری واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام می‌گیرد!
واقعیت این است که هر چند مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته‌است، اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت‌آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار ساخته است. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت‌بار بوده برای مردان نیز اسارت‌بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده‌است. اگر برای زنان، زیبایی، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و … به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائه می‌شوند، به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن (ناموس پرستی) … ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی از این معیارها باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد و با شکست‌های اجتماعی بزرگی مواجه می‌شود! اگر مردی نسبت به دوستی خواهر خود با مردی واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام می‌گیرد!


براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه، فرضاً چهرهٔ مورد پسندی ندارند یا داری نقصی در ظاهر خود هستند چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افراد خودکم‌بین و متزلزل خواهند شد و تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که چهرهٔ مورد قبولی با همان کلیشه‌های مشخص شده ندارد یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. این همان رابطهٔ استثماری است که در میان زن و مرد شکل گرفته و هر دو را به اسارت خود درآورده است.
براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه، فرضاً چهرهٔ مورد پسندی ندارند یا داری نقصی در ظاهر خود هستند چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افراد خودکم‌بین و متزلزل خواهند شد و تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که چهرهٔ مورد قبولی با همان کلیشه‌های مشخص شده ندارد یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. این همان رابطهٔ استثماری است که در میان زن و مرد شکل گرفته و هر دو را به اسارت خود درآورده است.


در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی استثمار انسان از انسان است. ظریف‌تر ازین زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیدهٔ جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیدهٔ انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر آن شکل گرفته و بی‌شک بر آن مؤثر بوده‌است.
در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی استثمار انسان از انسان است. ظریف‌تر از این زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیدهٔ جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیدهٔ انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر آن شکل گرفته و بی‌شک بر آن مؤثر بوده‌است.


== دو دستگاه مریم رجوی ==
== دو دستگاه مریم رجوی ==
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک از جمله واضع تئوری «دو دستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آنرا «دستگاه راست» می‌نامد ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود با تفکر جنسیت‌گرا است. دستگاه دوم که او آنرا «دستگاه چپ» یا «دستگاه توحید» می‌نامد، بیانگر ارزیابی و نگرش به انسان از منظری است که تمامی کلیشه‌های ایدئولوژی جنسیت را کنار می‌زند. مریم رجوی در کلاس‌ها و آموزش‌های خود، دستگاه راست را دارای ویژگی‌های بسیاری می‌داند که تنها برخی از آنها از این قرار است
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک همچنین واضع تئوری «دو دستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آنرا «دستگاه راست» می‌نامد ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود با تفکر جنسیت‌گرا است. دستگاه دوم که او آنرا «دستگاه چپ» یا «دستگاه توحید» می‌نامد، بیانگر ارزیابی و نگرش به انسان از منظری است که تمامی کلیشه‌های ایدئولوژی جنسیت را کنار می‌زند. مریم رجوی در کلاس‌ها و آموزش‌های خود، دستگاه راست را دارای ویژگی‌های بسیاری می‌داند که تنها برخی از آنها از این قرار است


=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
* بالاترین گناه جنسی است
* بالاترین گناه جنسی  
* خدای شکنجه گر
* خدای شکنجه گر
* حرکت روی پای خود
* حرکت روی پای خود
* دوگانگی (از خودبیگانگی) و …
* دوگانگی (از خودبیگانگی) و …


==== بالاترین گناه، گناه جنسی است ====
==== بالاترین گناه، گناه جنسی ====
در نگرش «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی تلقی می‌شود. این تلقی هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است. البته همچنانکه می‌توان حدس زد، چنین تفکری در قشرها مختلف جامعه با فرهنگ‌های متفاوت به میزان متفاوتی رسوخ دارد. در فرهنگ‌های سنتی بیشتر می‌توان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن کمتر. با اینهمه بندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشه‌ای بدانند چرا که اندیشهٔ حاکم در جهان امروز، چنین است. در چنین اندیشه ای بالاترین گناه نه ظلم به دیگران و دست اندازی به دسترنج آنان، بلکه گناهان جنسی تلقی می‌شود. ازین منظر حتی یک روشنفکر با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود دست‌کم در نگاه اول، یک زن روسپی را نسبت به زنی پاکدامن، که در زمرهٔ حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاهی پایین‌تر می‌بیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد.
در نگرش «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی تلقی می‌شود. این تلقی هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است. البته همچنانکه می‌توان حدس زد، چنین تفکری در قشرها مختلف جامعه با فرهنگ‌های متفاوت به میزان متفاوتی رسوخ دارد. در فرهنگ‌های سنتی بیشتر می‌توان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن کمتر. با اینهمه بندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشه‌ای بدانند چرا که اندیشهٔ حاکم در جهان امروز، چنین است. در چنین اندیشه ای بالاترین گناه نه ظلم به دیگران و دست اندازی به دسترنج آنان، بلکه گناهان جنسی تلقی می‌شود. ازین منظر حتی یک روشنفکر با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود دست‌کم در نگاه اول، یک زن روسپی را نسبت به زنی پاکدامن، که در زمرهٔ حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاهی پایین‌تر می‌بیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد.


خط ۲۹۹: خط ۲۹۷:
مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسان‌ها بصورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشهٔ تحمیلی از سوی جامعه رفتاری را ارزشمند تفسیر می‌کند که هرچه بیشتر متکی به «خود» باشد. به این ترتیب این یک ارزش جاافتاده است که انسان باید آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش برآید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع، نوعی ضعف تلقی می‌شود. با یک مراجعه کوتاه به اینترنت، چه بسیار جملات نقض و عکس‌نوشته‌های مختلف در ستایش فردگرایی و بی‌نیازی انسان نسبت به دیگران در شبکه‌های اجتماعی می‌توان یافت.
مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسان‌ها بصورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشهٔ تحمیلی از سوی جامعه رفتاری را ارزشمند تفسیر می‌کند که هرچه بیشتر متکی به «خود» باشد. به این ترتیب این یک ارزش جاافتاده است که انسان باید آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش برآید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع، نوعی ضعف تلقی می‌شود. با یک مراجعه کوتاه به اینترنت، چه بسیار جملات نقض و عکس‌نوشته‌های مختلف در ستایش فردگرایی و بی‌نیازی انسان نسبت به دیگران در شبکه‌های اجتماعی می‌توان یافت.


ازین منظر رشد فردگرایی منفی به معنی خودپرستی و خودخواهی نیز منبعث از ایدئولوژی جنیست است. در دستگاه راست، یعنی نگرش جنسیت‌گرا، انسان موجودی است که باید در تقلایی ناگزیر برای کسب موقعیت‌های فردی تلاش کند، برای آنکه اصطلاحاً سری در بین سرها پیدا کند و بتواند اگر مرد است مالک همسری بهتر و اگر زن است توسط مالکی بهتر انتخاب شود.
از این منظر رشد فردگرایی منفی به معنی خودپرستی و خودخواهی نیز منبعث از ایدئولوژی جنیست است. در دستگاه راست، یعنی نگرش جنسیت‌گرا، انسان موجودی است که باید در تقلایی ناگزیر برای کسب موقعیت‌های فردی تلاش کند، برای آنکه اصطلاحاً سری در بین سرها پیدا کند و بتواند اگر مرد است مالک همسری بهتر و اگر زن است توسط مالکی بهتر انتخاب شود.


یک ملاحظه در مورد فردگرایی:
یک ملاحظه در مورد فردگرایی: