کاربر:Pupak/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
و مردم را به راهپیمایی بر ضد سیاستهای حاکمیت دعوت نمود که با درگیریهایی همراه بود. از صبح روز راهپیمایی خمینی در برابر آن موضع گرفت و سران جبهه ملی را با فتوایی بیسابقه به ارتداد متهم ساخت. <ref>جبههٔ ملی و خروج از اسلام انقلابی</ref>قسمتی از سخنان روحالله خمینی در مورد جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰: <nowiki>{{... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم…}}</nowiki> | و مردم را به راهپیمایی بر ضد سیاستهای حاکمیت دعوت نمود که با درگیریهایی همراه بود. از صبح روز راهپیمایی خمینی در برابر آن موضع گرفت و سران جبهه ملی را با فتوایی بیسابقه به ارتداد متهم ساخت. <ref>جبههٔ ملی و خروج از اسلام انقلابی</ref>قسمتی از سخنان روحالله خمینی در مورد جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰: <nowiki>{{... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم…}}</nowiki> | ||
== '''۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰''' == | |||
'''تدارك بزرگترين تظاهرات اعتراضي مجاهدين''' | |||
''' '''مسعود رجوي: «... ما مجاهدين بلافاصله بعداز بستن روزنامهها، بهطورمتقابل روزنامههاي حكومتي را تحريم كرده و از فردا بهتدارك يك تظاهرات بزرگ پرداختيم. منظورم از تظاهرات بزرگ، تظاهراتي همچون 7ارديبهشت است و نه تظاهرات پراكندهٌ كوچك... كه طبعاً تدارك و نيروي حمايتي و واحدهاي حفاظتي و تيمهاي ضربت و سازماندهي بسيار متحرك خاص خود را ميطلبيد. امّا جوابهاي دو روز اول كاملاً منفي بود و چنين تظاهراتي بهرغم همهٌ تداركات لازم پا نميگرفت. مسئولان و فرماندهان مربوطه گزارش ميدادند كه در قدمهاي نخستين چنين چيزي اصلاً در شرايط امنيتي و نظامي جديد شهر امكان ندارد… | |||
پس از ناكامي و شكست دو روز اول، (احتمالاً 18 و 19خرداد60)، ابتدا مسئولان ما فكر كرده بودند كه پا نگرفتن تظاهرات بزرگ بهخاطر نقايص تداركاتي و تشكيلاتي است. اما وقتي تمام جريان كار را از ابتدا تا انتها دوباره بررسي كرديم و ديديم كه در تداركات تشكيلاتي و تدافعي معمول، هيچ نقص جدي وجود ندارد؛ عنصر كاملاً جديدي جلب توجه نمود: فضاي اجتماعي و سياسي آنقدر تنگ شده بود كه امكان چنان حركت بزرگي را با تداركات معمولي مطلقاً و از اساس سلب ميكرد. بله، اينبار بعد از بستن روزنامهها و آغاز سركوب مطلق، تدارك متقابل ارتجاع ـكه از اين پيشتر نيز گزارشهايي راجع بهآن داشتيمـ كيفاً فرق كرده و هيچ واكنش بزرگي را براي جامعه امكانپذير نميساخت. مراكز متعددي را در تهران كشف كرديم كه دستههاي 100 تا 500 و حتي 1000نفري چماقداران مسلح با تجهيزات كامل و بيسيم و وسايل موتوري در آن گوشبهزنگ و آماده نشسته بودند. از طرف ديگر هر روز نيز ارباب چماقداران در جماران بهمنظور يك بسيج كامل ايدئولوژيكي و نظامي رَجَز ميخواند و تهديد ميكرد و بهيكي گوشمالي ميداد تا از نظر رواني نيز قدرت حركت را سلب كند. پس گزارش مسئولان و فرماندهان سياسي و نظامي ما صحّت داشت و در سيطرهٌ شرايط كاملاً جديدي قرار گرفته بوديم. تمركز و وفور چماقداران مسلّح و موضع تهاجميِ اَيادي كاملاً بسيج شدهٌ خميني، از پاسدار و كميتهچي گرفته تا بهاصطلاح حزباللهي، كه از مدتي پيش تدارك شده بود، چنين چيزي را امكانناپذير ميكرد و ما فقط كشته ميداديم و كتك ميخورديم… داستان، داستان سلاح گرم بود بر بدنهاي گرمتر. ولي بدون سلاح و فقط مشت؛ مشت در برابر ژـ3 و كلت… | |||
در اين ميان چندبار هم بهما گفته شد كه فلان ساعت و فلان روز بازار ميخواهد ببندد و فلان گروه يا فلان گروهها هم هستند. ولي هرچه رفتيم هيچكس جز بچههاي خودمان در صحنه حاضر نبود. بنابراين, از روز 19 يا 20خرداد، مسئولان ما با نيروهاي تحت فرماندهيشان تظاهرات موضعي را شروع كردند؛ تظاهرات موضعي كه در دستههاي 100 يا 200نفره بهشيوهٌ چريكي و ”بزن و دررو“ عمل ميكردند. هدفشان شكستن فضاي رُعب و اِلحاق بهيكديگر از نقاط مختلف شهر, بهمنظور نيل بهتظاهرات استراتژيك (بزرگ) بود. اين روش تا آخر شب 24خرداد ادامه يافت و نتيجه اميدبخش بود. | |||
در يكي از همين روزها ... در 27نقطهٌ تهران، دستههاي آزمايشي ميليشيا، دستهدسته آتش خود را برافروخته بودند. بدنها همه كبود و سياه و زخمدار، صورتها ورمكرده، سينهها در اثر كثرت فرياد گرفته… برخي كشته ميشدند و عدهٌ زيادتري دستگير و بقيه نيز در گرماگرم نبرد مشت و گلوله. بسياري از اعدامهاي كنوني را نيز دستگيرشدگان همان ايام تشكيل ميدهند. | |||
عصر 24خرداد تظاهرات در ميدان وليّعصر بهاوج رسيد و جنگ مغلوبه شد. يك دسته ميليشياي خواهران با قدرت تمام محاصرهٌ فالانژهاي مهاجم را شكافته و بهدستههاي ديگر ملحق شده و درگيري و تيراندازي در تمام طول بولوار و خيابانهاي اطراف ميدان ادامه داشت. فالانژها و كميتهچيهاي حمايتكنندهٌ آنها فرار كردند …از تشريح وقايع و جزئيات مربوط به25خرداد عمداً, درميگذرم… فقط اين را بگويم كه بعد از آن دجالبازي مشهور خميني عليه جبههٌ ملي و بسيج سياسيـ نظامي و ايدئولوژيكي نيروهاي ارتجاع و شكست تظاهراتي كه قرار بود آن روز توسط جبههٌ ملي صورت بگيرد… فضاي حركت اكيداً و بهشدّت بهنسبت روزهاي قبل بستهتر شده و حتي تظاهرات موضعي و تاكتيكي نيز ديگر صرف نميكرد. | |||
… خوب حالا بعد از 25خرداد چه كنيم؟ …اين بود كه عاليترين ارگان سازماني ما از روز 26خرداد بهطور مستقيم خود وارد كار گرديد. رهمنود اين بود: | |||
”ميبايست بههر ترتيب و با هر قيمت، يك تظاهرات بزرگ تودهيي را بار ديگر آزمايش نمود. آخرين تجربهٌ مسالمتآميز را نيز, حتي بهمنظور اتمامحجّت سياسي و تاريخي, بايد از سرگذرانده شود. اگر خميني ميخواهد 15خرداد يا 17شهريور ديگري درست كند بگذار شهيدانش را مجاهدين تقديم كنند. روز مناسب، بهدلايل سياسي و فني، 30خرداد است. 4روز براي آمادگي فرصت داريم. تظاهرات تاكتيكي و هر كار ديگري را تعطيل كنيد، هر چهقدر كه ميتوانيد براي 30خرداد آماده شويد. ما بهقربانگاه ميرويم تا نسلهاي آتي لعنتمان نكنند. تا اگر ذرّهيي شرف و انصاف در مجلس دستپخت خميني و ساير سردمداران رژيم موجود است، بهدوران مسالمت پايان ندهند و لااقل راه باريكهيي براي تنفس سياسي باقي بگذارند“. | |||
سرانجام از ميان طرحهاي نظامي مختلف، پس از مباحثات بسيار، مناسبترين آنها انتخاب شد. اين طرح ميبايد بهاين مسأله جواب ميداد كه: چگونه ميتوان در بحبوحهٌ اختناق مطلق، بدون اعلام قبلي و بدون كمترين اطلاع دشمن، يك تظاهرات مسالمتآميز چندصدهزار نفري در روز روشن در خيابانهاي تهران ترتيب داد؟ | |||
… از صبح 30خرداد درحاليكه تمامي پيكر مجاهدين و ميليشيا در تهران مشتاقانه سر از پا نميشناخت و در هر پارك يا كوچه و خيابان و خانهيي گروهگروه آماده ميشد، مركز فرماندهي با نگراني در اطراف سيستم ارتباطي گرد آمده بود تا هيچ چيز خارج از كنترل، خودبهخودي رها نشود. جزئيات آنچه را در بعدازظهر 30خرداد از چهارراه مصدق تا چهارراه طالقاني و آنگاه در سراسر طالقاني تا بهار و تا انقلاب و تا ميدان فردوسي گذشت، ميگذارم براي بعد. فقط اين را بگويم كه فرماندهان و مسئولان مجاهدين در اين روز واقعاً يك شاهكار تاكتيكي و نظامي آفريدند. تظاهركنندگان به500هزار تن بالغ ميشدند، غيرممكن، ممكن شده بود!» (مصاحبهٌ مسعود رجوي با ايرانشهر ـ نقل از نشريهٌ انجمنهاي دانشجويان مسلمان ـ اروپا و آمريكا شمارهٌ21 ـ 18ديماه1360(. | |||
تظاهرات مسالمتآميز 30خرداد, به خون كشيده شد | |||
31خرداد ـ اعلاميه سازمان مجاهدين خلق ايران ـ «كشتار و تيراندازي گستردة 30 خرداد بهسوي مردم تهران, داغ ننگي بر چهرة ارتجاع حاكم ـ تكرار جنايات 15خرداد و 17 شهريور, بهمنظور ممانعت از ابراز عقيدة آزاد و مسالمتآميز توده هاي خلق در راهپيمايي تاريخي 30خرداد60»: | |||
«... هموطنان عزيز, مردم قهرمان تهران, | |||
بارديگر در آخرين قدمهاي سُلطة اختناق مطلق, همزمان با بركناري رئيس جمهور دكتر بنيصدر, ديو خونآشامِ استبداد افسار گسيخت و راهپيمايي آرام و مسالمتآميز صدها هزار تن از مردم قهرمان تهران را بهخاك و خون كشيد و بدينترتيب, عصر روز گذشته 30خردادماه سال جاري بارديگر فجايع 15خرداد سال 42 و 17شهريور سال 57, بهطريقي ديگر, تكرار شد و مزدوران رسمي و غيررسمي ارتجاع, رودرروي صفوف مردم (كه از انتهاي خيابان طالقاني و در سراسر خيابان بهار و از تقاطع بهار ـ انقلاب تا ميدان فردوسي, با تراكم فوقالعاده امتداد داشت) بهزانو نشسته و رگبار گشودند.... | |||
برخلاف تبليغات ارتجاعي, اين راهپيمايي تاريخي كه از ساعت 4بعد از ظهر [روز 30خرداد] از تقاطع مصدق ـ انقلاب بهسمت خيابان طالقاني آغاز شده بود, كاملاً مسالمتآميز و بدون هيچگونه قصد درگيري, حتي تمامي ضَرب و شَتمها و بارانهاي گلوله و گاز اشكآور را تحمّل نموده و قصد آن داشت تا با حضور دربرابر مجلس, اراده و راٌي اكثريت ملت ايران را اعلام دارد. لكن, از آنجا كه مدتهاست هرگونه راهپيمايي و تظاهر و حضور دربرابر مجلس در انحصار مرتجعين است, و ارتجاع حاكم خود نيز از اجتماع و راهپيمايي نزديك بهپانصد هزارتن از مردم تهران مبهوت شده و كاخ تبليغات بيپايهاش را در معرض فروريختن ميديد, سرانجام در ميدان فردوسي راهي جز تكرار همان مضمون 15خرداد و 17شهريور را نيافت... وقاحت ارتجاع صبح امروز بهحدّي رسيد كه اعلام كردند كه بهتشييع جنازة شهدايي كه خود كشتهاند, خواهند پرداخت و اين هم يكي از بارزترين تفاوتهاي اين كشتار با كشتارهاي 15خرداد و 17شهريور است؛ تفاوتي كه تنها در ديكتاتوري فريب و استبداد زير پردة دين بهمَنَصّة ظهور ميرسد. | |||
اينجاست كه ما هشدار ميدهيم اگرچه امروز شما ميتوانيد ما را از تشييع جنازة شهدايمان نيز محروم كنيد؛ اگرچه امروز دستگاههاي تبليغاتي شما, بهرسم طاغوت ميتواند هر دروغ و فضيحتي را بههم ببافد؛ اگرچه امروز باز هم با اين تبليغات, در تدارك كشتارها, شكنجهها و ديكتاتوري بهمراتب وحشيانهتريد, امّا, فردا با جنبش خلق و عقوبت خالق چه خواهيد كرد؟ و سيعلم الذين ظلموا ايّ منقلب ينقلبون. | |||
اگر خونبهاي آزادي و تداوم انقلاب رهاييبخش ضدامپرياليستي و اسلامي ما, باز هم شهداي بيشتر, شكنجهها و زندانهاي لبريزتر است, مجاهدين خلق ايران بهمثابه پيشتازان راستين انقلابي و مكتبي كه طي 16 سال گذشته بارها آزمايش داده اند, با طيبِ خاطر, بهمنظور جلب رضاي خلق و خالق از اين سرنوشت شكوهمند استقبال ميكنند...» («مجاهد» شمارة 127, 2تيرماه 1360). | |||
اعدام, بدون افشاي نام | |||
اول تيرماه 1360ـ كيهان: «روابط عمومي دادستاني انقلاب جمهوري اسلامي مركز در رابطه با اعدام 15نفر از ضد انقلابيون كه از عاملين اساسي اغتشاشات شنبه 30خرداد ماه سال جاري هستند, اطلاعيهيي بهاين شرح انتشارداد: ”... عدهيي از اعضاي گروهكها و فريبخوردگان آنها بهاتّهام شركت بر مقابله با اسلام و مسلمين شب و روز گذشته سيام خرداد در دادسراي انقلاب جمهوري اسلامي مركز مراحل اوليه بازپرسي را گذراندند و ... پس از محاكمه بهدادگاه فرستاده شدند. دادگاه انقلاب جمهوري اسلامي مركز... آنها را ... محارب با خدا و رسول دانست و بهاعدام محكوم كرد. حكم صادره ظهر ديروز در محوطه زندان اوين بهمرحله اجرا گذاشته شد...» | |||
در اين اطلاعيه نام 5تن از جمله, مجاهد شهيد اصغر زِهتابچي ذكر شده كه چند روز پيش از 30خرداد 60 دستگير شده بود و در پايان اطلاعيه آمده است: «... افراد ديگر, حاضر بهافشاي نام خود نشدند». اين افراد بيآن كه نام خود را بهشكنجه گرانشان بگويند, دلاورانه بهشهادت رسيدند. | |||
ـ در اطلاعيه ديگري از «دادستاني انقلاب», نام 8تن از شهيدان روز 31خرداد60, ازجمله فدايي شهيد سعيد سلطانپور ذكر شده كه چندماه بيش, در سر سفرة عقد دستگير شده بود. در همين اطلاعيه نيز ذكر شده كه سه تن از اين هشت تن, «دو مرد و يك زن معلومالاوصاف كه حاضر بهافشاي نام خود نشدند... بهجرم محارب با خدا و مفسد و باغي محكوم بهاعدام شدند». اين حكمها «در ساعت 9بعد از ظهر يكشنبه 31خرداد در محوطه زندان اوين بهمرحله اجراگذاشته شد». | |||
== '''جبهه ملی بعد از۳۰خرداد۱۳۶۰''' == | == '''جبهه ملی بعد از۳۰خرداد۱۳۶۰''' == | ||
طی یک سال اکثریت اعضای هیئت اجرایی و هیئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی دستگیر شدند. سایر اعضا نیز مجبور به زندگی مخفی یا ترک ایران شدند. در گزارش '''در دهه ۶۰ چه گذشت''' در این زمینه چنین آمدهاست: | طی یک سال اکثریت اعضای هیئت اجرایی و هیئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی دستگیر شدند. سایر اعضا نیز مجبور به زندگی مخفی یا ترک ایران شدند. در گزارش '''در دهه ۶۰ چه گذشت''' در این زمینه چنین آمدهاست: |