۶٬۰۶۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
فرخی تا پایان عمر ازدواج نکرد و خود را در بند خانواده نکرد. | فرخی تا پایان عمر ازدواج نکرد و خود را در بند خانواده نکرد. | ||
زقید و بند جهان فرخی بود آزاد که رند در به در و از علاقه رسته است.<ref | زقید و بند جهان فرخی بود آزاد که رند در به در و از علاقه رسته است.<ref name=":4" />[[پرونده:فرخی یزدی جوانی.png|قاب|فرخی یزدی]] | ||
در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد بهعنوان نمایندهی مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری انتخاب شد؛ و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف سیاستهای دیکتاتوری [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار میگرفت. هنگامیکه دستگیری آزادیخواهان در زمان [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] اوج گرفت، فرخی مجبور شد ایران را ترک کند.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانهسرای پیشوای آزادی]</ref> وی از طریق شوروی به آلمان سفر کرد و مدتی در نشریهای به نام پیکار که صاحبامتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و به تهران بازگشت، ولی پس از مدتی کوتاه، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را زندانی کردند و همزمان پروندهای با اتهام اسائه ادب به مقام سلطنت، برای وی تشکیل دادند. فرخی یزدی ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به ۳۰ ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخی در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اینکه حکم را امضا کند زیر حکم نوشت: «قضاوت با مردم است». | در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد بهعنوان نمایندهی مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری انتخاب شد؛ و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف سیاستهای دیکتاتوری [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار میگرفت. هنگامیکه دستگیری آزادیخواهان در زمان [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] اوج گرفت، فرخی مجبور شد ایران را ترک کند.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانهسرای پیشوای آزادی]</ref> وی از طریق شوروی به آلمان سفر کرد و مدتی در نشریهای به نام پیکار که صاحبامتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و به تهران بازگشت، ولی پس از مدتی کوتاه، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را زندانی کردند و همزمان پروندهای با اتهام اسائه ادب به مقام سلطنت، برای وی تشکیل دادند. فرخی یزدی ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به ۳۰ ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخی در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اینکه حکم را امضا کند زیر حکم نوشت: «قضاوت با مردم است». | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
هر خامه نکرد ناکسان را توصیف هر نامه نکرد خائنان را تعریف | هر خامه نکرد ناکسان را توصیف هر نامه نکرد خائنان را تعریف | ||
آن خامه ز پافشاری ظلم شکست آن نامه بهدست ظالمان شد توقیف<ref | آن خامه ز پافشاری ظلم شکست آن نامه بهدست ظالمان شد توقیف<ref name=":3" /> | ||
احمد شاه بر خلاف میل و ارادهی خود ناگزیر شد که در سوم آبان ۱۳۰۲، فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر و او را مأمور تشکیل کابینه کند. فرخی بی درنگ در سرمقالهی طوفان، چهار آبان ۱۳۰۲، تحت عنوان تعبیرخواب ندیده، چنین میگوید: | احمد شاه بر خلاف میل و ارادهی خود ناگزیر شد که در سوم آبان ۱۳۰۲، فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر و او را مأمور تشکیل کابینه کند. فرخی بی درنگ در سرمقالهی طوفان، چهار آبان ۱۳۰۲، تحت عنوان تعبیرخواب ندیده، چنین میگوید: | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
فرخی یزدی در روزنامهی طلیعهی آئینه افکار، پس از توقیف نشریه طوفان، مقالهی شدیدالحنی تحت عنوان حکومت فشار، نوشت که موجب تبعید وی به کرمان شد. او در این مقاله نوشته است: | فرخی یزدی در روزنامهی طلیعهی آئینه افکار، پس از توقیف نشریه طوفان، مقالهی شدیدالحنی تحت عنوان حکومت فشار، نوشت که موجب تبعید وی به کرمان شد. او در این مقاله نوشته است: | ||
«بر اعمال نا مشروع و خلاف قانونهای صریح و روشن خود لباس قانون نپوشانید، زیرا آنوقت ما و دیگران را با شما بحثی نیست!!. همین که از چندی قبل زمزمهی حکومت قدرت بلند شد، ما یقین کردیم که برای آتیهی این مردم بیهوش و حواس، بدبختیهای تازهای آماده خواهد شد و امروز صریحاً مشاهده میکنیم که رویهی دولت نسبت به عقاید و افکار آزاد، خطرناک گردیدهاست. جراید مرکز، کم و بیش به حکم فساد محیط و ترس از شلاق و چوب ناگزیر شدهاست که اقدامات و عملیات هیئت دولت را زشت یا زیبا تقدیس و تمجید نمایند. اگرچه هوشمندان منورالفکر تهران به این عظمت جلال مصنوعی و به این تعارفات نابههنگام پوزخند میزنند، ولی آنهاییکه دور از جراید مرکز و در محیط خارج از این خرابآباد زندگی میکنند، کسانیکه از این شهر خاموشان رخت بربسته و در زوایای مطالعه و کنجکاوی نشستهاند و وقتیکه روزنامههای تهران بهدستشان رسیده و از صدر تا ذیل آنها را نظر میکنند، جز تشکر از رفتار هیئت دولت و غیر از سپاسگذاری اولیای عدالت پرور(!) حکومت چیزی قابل مطالعه و دقت در آنها نمییابند و شاید در وهله اول حقیقتاً تصور کنند که خطهی ایران از پرتو امنیت و امان رشک بهشت برین و در خور صد هزار آفرین گردیده، خیال میکنند ایران و بالخصوص تهران در ظل توجهات عالیه اشرف و لیدرهای خطاکار اجتماعیون، حیات تازهای یافته، جان و مال مردم از هرگونه تعرض مصون و محفوظ میباشد. این است رئیس الوزرایی که برای ساختن مجسمهی او رؤسای قشونی بهزور سر نیزه از مردم پول و جریمه اخذ میکنند. این است حکومتی که میخواهد عظمت و افتخار ایران را برای خود یادگار بگذارد. در همین حکومت است که شب قبل از انتشار یک روزنامه، یک گروهان آژان و نظامی بهمطبعه ریخته و روزنامه را که حتی یک کلمه تند بههیچ یک از اولیای امور و یک جمله برخلاف قانون ننوشتهاست، مانع از انتشار میشوند».<ref | «بر اعمال نا مشروع و خلاف قانونهای صریح و روشن خود لباس قانون نپوشانید، زیرا آنوقت ما و دیگران را با شما بحثی نیست!!. همین که از چندی قبل زمزمهی حکومت قدرت بلند شد، ما یقین کردیم که برای آتیهی این مردم بیهوش و حواس، بدبختیهای تازهای آماده خواهد شد و امروز صریحاً مشاهده میکنیم که رویهی دولت نسبت به عقاید و افکار آزاد، خطرناک گردیدهاست. جراید مرکز، کم و بیش به حکم فساد محیط و ترس از شلاق و چوب ناگزیر شدهاست که اقدامات و عملیات هیئت دولت را زشت یا زیبا تقدیس و تمجید نمایند. اگرچه هوشمندان منورالفکر تهران به این عظمت جلال مصنوعی و به این تعارفات نابههنگام پوزخند میزنند، ولی آنهاییکه دور از جراید مرکز و در محیط خارج از این خرابآباد زندگی میکنند، کسانیکه از این شهر خاموشان رخت بربسته و در زوایای مطالعه و کنجکاوی نشستهاند و وقتیکه روزنامههای تهران بهدستشان رسیده و از صدر تا ذیل آنها را نظر میکنند، جز تشکر از رفتار هیئت دولت و غیر از سپاسگذاری اولیای عدالت پرور(!) حکومت چیزی قابل مطالعه و دقت در آنها نمییابند و شاید در وهله اول حقیقتاً تصور کنند که خطهی ایران از پرتو امنیت و امان رشک بهشت برین و در خور صد هزار آفرین گردیده، خیال میکنند ایران و بالخصوص تهران در ظل توجهات عالیه اشرف و لیدرهای خطاکار اجتماعیون، حیات تازهای یافته، جان و مال مردم از هرگونه تعرض مصون و محفوظ میباشد. این است رئیس الوزرایی که برای ساختن مجسمهی او رؤسای قشونی بهزور سر نیزه از مردم پول و جریمه اخذ میکنند. این است حکومتی که میخواهد عظمت و افتخار ایران را برای خود یادگار بگذارد. در همین حکومت است که شب قبل از انتشار یک روزنامه، یک گروهان آژان و نظامی بهمطبعه ریخته و روزنامه را که حتی یک کلمه تند بههیچ یک از اولیای امور و یک جمله برخلاف قانون ننوشتهاست، مانع از انتشار میشوند».<ref name=":4" /> | ||
راستی نَبوَد به جز افسانه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان کُش، حکایت میکنی | راستی نَبوَد به جز افسانه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان کُش، حکایت میکنی | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:افراد در انقلاب مشروطه]] | [[رده:افراد در انقلاب مشروطه]] | ||
[[رده:اهالی یزد]] | [[رده:اهالی یزد]] |
ویرایش