کاربر:Khosro/صفحه تمرین جواد رضایی: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام) |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== زندگی و شغل == | == زندگی و شغل == | ||
[[پرونده:جواد رضایی و فرزندش.JPG|جایگزین=جواد رضایی و پسرش|بندانگشتی|250x250پیکسل|جواد رضایی و پسرش]] | |||
جواد رضایی به سنگکاری و کاشیکاری اشتغال داشت، اما بهخاطر مشکل کمر، این کار را کنار گذاشته بود و در حوالی میدان انتظام شهر لاهیجان در کیوسکی کار میکرد. جواد رضایی پدر دو پسر به نامهای هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. همسر جواد رضایی نیز در آموزش و پرورش شاغل است. | جواد رضایی به سنگکاری و کاشیکاری اشتغال داشت، اما بهخاطر مشکل کمر، این کار را کنار گذاشته بود و در حوالی میدان انتظام شهر لاهیجان در کیوسکی کار میکرد. جواد رضایی پدر دو پسر به نامهای هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. همسر جواد رضایی نیز در آموزش و پرورش شاغل است. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
== اصابت گلوله و جانباختن == | == اصابت گلوله و جانباختن == | ||
در همان شب، جواد رضایی از فاصلهی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلولههای ساچمهای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. یکی از شاهدان عینی، صحنه را اینطور توصیف کرده است:<blockquote>«تفنگهاشون رو درآوردن و شروع کردن به شلیک؛ از فاصله نزدیک، خیلی خیلی نزدیک. یکیشون در فاصله کمتر از یک متری لوله تفنگ رو گرفت طرف جواد و شلیک کرد. جواد دستش تو جیبش بود؛ یعنی حتی یه سنگ خالی هم تو دستش نبود…»</blockquote>جواد رضایی ساعاتی پیش از آنکه بهقتل برسد، در گفتوگویی با دوستش در مغازهای در لاهیجان چنین گفته است:<blockquote>«من اگه نرم تو خیابون، تو اگه نری، پس کی بره؟ تو هم باید بیای. من که آماده مردنم. بالاترین افتخارم میشه که حتی همین امشب کشته بشم.»</blockquote>مأموران حکومتی پس از شلیک به جواد رضایی، صحنه را ترک کردند. مردم دور جواد جمع شدند و فکر کردند که او غشکرده و از حال رفته است چون هیچ ردی از گلوله و خون بر تن و لباسش بهچشم نمیخورد و فقط بهسختی نفس میکشید. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. براساس اطلاعات بهدست آمده از درمانگاه آریا، علت مرگ جواد اصابت گلوله شاچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک بوده که به ستون فقراتش خورده و با سرعت و شدت خیلی زیادی وارد بدن او شده است، بهطوری که برخی از اجزای حیاتی او را متلاشی و نابود کرده است. هنگامی که گلولههای ساچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک به بدن اصابت کند، خونریزی زیادی ایجاد نمیکند، ولی پس از ورود به بدن بهچند تکه تقسیم شده و تکههای کوچک میتواند اعضاء و جوارح داخلی بدن را متلاشی و نابود کند. | [[پرونده:جواد رضایی؛4.JPG|جایگزین=جواد رضایی|بندانگشتی|270x270پیکسل|جواد رضایی]] | ||
در همان شب، جواد رضایی از فاصلهی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلولههای ساچمهای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. یکی از شاهدان عینی، صحنه را اینطور توصیف کرده است:<blockquote>«تفنگهاشون رو درآوردن و شروع کردن به شلیک؛ از فاصله نزدیک، خیلی خیلی نزدیک. یکیشون در فاصله کمتر از یک متری لوله تفنگ رو گرفت طرف جواد و شلیک کرد. جواد دستش تو جیبش بود؛ یعنی حتی یه سنگ خالی هم تو دستش نبود…»</blockquote> | |||
[[پرونده:مزار جواد رضایی؛.jpg|جایگزین=مزار جواد رضایی|بندانگشتی|365x365پیکسل|مزار جواد رضایی]] | |||
جواد رضایی ساعاتی پیش از آنکه بهقتل برسد، در گفتوگویی با دوستش در مغازهای در لاهیجان چنین گفته است:<blockquote>«من اگه نرم تو خیابون، تو اگه نری، پس کی بره؟ تو هم باید بیای. من که آماده مردنم. بالاترین افتخارم میشه که حتی همین امشب کشته بشم.»</blockquote>مأموران حکومتی پس از شلیک به جواد رضایی، صحنه را ترک کردند. مردم دور جواد جمع شدند و فکر کردند که او غشکرده و از حال رفته است چون هیچ ردی از گلوله و خون بر تن و لباسش بهچشم نمیخورد و فقط بهسختی نفس میکشید. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. براساس اطلاعات بهدست آمده از درمانگاه آریا، علت مرگ جواد اصابت گلوله شاچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک بوده که به ستون فقراتش خورده و با سرعت و شدت خیلی زیادی وارد بدن او شده است، بهطوری که برخی از اجزای حیاتی او را متلاشی و نابود کرده است. هنگامی که گلولههای ساچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک به بدن اصابت کند، خونریزی زیادی ایجاد نمیکند، ولی پس از ورود به بدن بهچند تکه تقسیم شده و تکههای کوچک میتواند اعضاء و جوارح داخلی بدن را متلاشی و نابود کند. | |||
=== خاکسپاری === | === خاکسپاری === | ||
مأموران امنیتی چند ساعت پس از جانباختن جواد رضایی به درمانگاه آریا رفته و جسد او را از از لاهیجان به بیمارستانی در رشت منتقل کردند. آنها با تهدید کردن خانوادهی جواد، قصد داشتند که پیکر او را بدون اطلاع خانواده در شهر دیگری دفن کنند، اما سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبانماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان بهخاک سپرده شد. | مأموران امنیتی چند ساعت پس از جانباختن جواد رضایی به درمانگاه آریا رفته و جسد او را از از لاهیجان به بیمارستانی در رشت منتقل کردند. آنها با تهدید کردن خانوادهی جواد، قصد داشتند که پیکر او را بدون اطلاع خانواده در شهر دیگری دفن کنند، اما سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبانماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان بهخاک سپرده شد. | ||
برخی از اعضای خانواده و اقوام نزدیک جواد رضایی، از زندانیان سیاسی و فعالان هستند که بهناچار ترک وطن کردهاند و اکنون در اروپا زندگی میکنند.<ref name=":0">[https://www.dw.com/fa-ir/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B1%DA%AF%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DA%86%D9%85%D9%87%D9%87%D8%A7/a-63918339 جواد رضایی؛ قربانی فروباریدن "رگباری از ساچمهها" - سایت دویچهوله]</ref> | برخی از اعضای خانواده و اقوام نزدیک جواد رضایی، از زندانیان سیاسی و فعالان هستند که بهناچار ترک وطن کردهاند و اکنون در اروپا زندگی میکنند.<ref name=":0">[https://www.dw.com/fa-ir/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B1%DA%AF%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DA%86%D9%85%D9%87%D9%87%D8%A7/a-63918339 جواد رضایی؛ قربانی فروباریدن "رگباری از ساچمهها" - سایت دویچهوله]</ref> | ||
[[پرونده:جواد رضایی؛1.JPG|جایگزین=جواد رضایی|بندانگشتی|305x305پیکسل|جواد رضایی]] | |||
== نگاهی بهحساب اینستاگرام جواد رضایی == | == نگاهی بهحساب اینستاگرام جواد رضایی == | ||
جواد رضایی با درج مطالبی در حساب اینستاگرام خود، بارها و آشکارا مخالفت خودش را با نظام جمهوری اسلامی نشان داده بود. جواد رضایی بارها نسبت به امضای سند همکاری ۲۵ساله بین ایران و چین و همچنین شستشوی مغزی کودکان در مدارس بهویژه دربارهی قاسم سلیمانی اعتراض کرده بود. او دربارهی صداوسیمای رژیم ایران نوشته بود «از دروغت خنده آمد خلق را». جواد مطالب زیادی در مخالفت با اعدام، دستگیری دانشجویان و نخبگان نوشته بود.<ref name=":0" /> | جواد رضایی با درج مطالبی در حساب اینستاگرام خود، بارها و آشکارا مخالفت خودش را با نظام جمهوری اسلامی نشان داده بود. جواد رضایی بارها نسبت به امضای سند همکاری ۲۵ساله بین ایران و چین و همچنین شستشوی مغزی کودکان در مدارس بهویژه دربارهی قاسم سلیمانی اعتراض کرده بود. او دربارهی صداوسیمای رژیم ایران نوشته بود «از دروغت خنده آمد خلق را». جواد مطالب زیادی در مخالفت با اعدام، دستگیری دانشجویان و نخبگان نوشته بود.<ref name=":0" /> | ||
جواد رضایی در یکی از پستهایش با شعر «اشک یتیم» پروین | جواد رضایی در یکی از پستهایش با شعر «اشک یتیم» [[پروین اعتصامی|'''پروین اعتصامی''']]، ظلم و چپاول مقامات حکومتی را برملا کرده است: | ||
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است | آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است |
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۰
جواد رضایی | |
---|---|
جواد رضایی | |
زادروز | اسفند ۱۳۵۳ لاهیجان |
درگذشت | ۲۵ آبان ۱۴۰۱ لاهیجان |
علت مرگ | اصابت گلولهی نیروهای حکومتی |
آرامگاه | آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان |
ملیت | ایرانی |
جواد رضایی، (متولد اسفند ۱۳۵۳، لاهیجان – درگذشته ۲۵ آبان ۱۴۰۱، لاهیجان) در جریان اعتراضات سراسری مورد اصابت گلولههای ساچمهای مأموران حکومتی قرار گرفت و جان باخت. جواد رضایی پدر دو پسر به نامهای هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی پا گرفت و گسترش پیدا کرد، شهر لاهیجان نیز صحنهی اعتراضات گستردهی مردم بود. در و دیوارهای اغلب خیابانهای لاهیجان پُر از شعار ضدحکومتی بود که جواد رضایی معمولاً شبها با شابلن به خیابانها میرفت و شعارنویسی میکرد. چهارشنبهشب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، مردم دوباره برای اعتراض به خیابانهای لاهیجان آمدند. بسیاری از کسبه و بازاریان نیز دست به اعتصاب زده و مغازههایشان را بسته بودند. نیروهای امنیتی که از قبل آمادهباش بودند، خیابان شیشهگران لاهیجان را از بالا و پایین مسدود کردند. مردم شروع به شعار دادن کردند که با سرکوب شدیدی از طرف نیروهای حکومتی مواجه شدند. نیروهای امنیتی با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشکآور بهسمت مردم هجوم بردند و رگباری از ساچمهها بر سر معترضین فرود میآمد. در همان شب، جواد رضایی از فاصلهی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلولههای ساچمهای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. جواد رضایی چند ساعت پیش از جان باختنش به یکی از دوستانش گفت بود که من اگر نروم توی خیابان، تو اگهر نروی، پس کی برود؟ تو هم باید بیای، من که آماده مردن هستم و این باعث افتخار من است. سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبانماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان بهخاک سپرده شد.
زندگی و شغل
جواد رضایی به سنگکاری و کاشیکاری اشتغال داشت، اما بهخاطر مشکل کمر، این کار را کنار گذاشته بود و در حوالی میدان انتظام شهر لاهیجان در کیوسکی کار میکرد. جواد رضایی پدر دو پسر به نامهای هومن و همایون بود که یکی ۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله است. همسر جواد رضایی نیز در آموزش و پرورش شاغل است.
اعتراضات سراسری ۱۴۰۱
چهارشنبهشب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، مردم دوباره برای اعتراض به خیابانهای لاهیجان آمدند. بسیاری از کسبه و بازاریان نیز دست به اعتصاب زده و مغازههایشان را بسته بودند. نیروهای امنیتی که از قبل آمادهباش بودند، خیابان شیشهگران لاهیجان را از بالا و پایین مسدود کردند. مردم شروع به شعار دادن کردند که با سرکوب شدیدی از طرف نیروهای حکومتی مواجه شدند. نیروهای امنیتی با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشکآور بهسمت مردم هجوم بردند و رگباری از ساچمهها بر سر معترضین فرود میآمد.
فعالیت در اعتراضات
از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که با جان باختن مهسا امینی پا گرفت و گسترش پیدا کرد، شهر لاهیجان نیز صحنهی اعتراضات گستردهی مردم بود. در و دیوارهای اغلب خیابانهای لاهیجان پُر از شعار ضدحکومتی بود که جواد رضایی معمولاً شبها با شابلن به خیابانها میرفت و شعارنویسی میکرد.
در جریان اعتراضات سراسری شب ۲۵ آبانماه، سر یکی از کوچههای خیابان شیشهگران لاهیجان نیروهای امنیتی با شماری از مردم درگیر شدند و قصد داشتند که یکی از زنان معترض را دستگیر کنند. جواد رضایی و تعدادی از معترضان که شاهد این صحنه بودند، شروع به شعار دادن کردند. مأموران موتورسواربه آنها حمله کرده و به زبان گیلکی داد میزدند: برید گم شید.
اصابت گلوله و جانباختن
در همان شب، جواد رضایی از فاصلهی خیلی نزدیک مورد اصابت شلیک گلولههای ساچمهای مأموران حکومتی قرار گرفت و بلافاصله با صورت به زمین خورد. یکی از شاهدان عینی، صحنه را اینطور توصیف کرده است:
«تفنگهاشون رو درآوردن و شروع کردن به شلیک؛ از فاصله نزدیک، خیلی خیلی نزدیک. یکیشون در فاصله کمتر از یک متری لوله تفنگ رو گرفت طرف جواد و شلیک کرد. جواد دستش تو جیبش بود؛ یعنی حتی یه سنگ خالی هم تو دستش نبود…»
جواد رضایی ساعاتی پیش از آنکه بهقتل برسد، در گفتوگویی با دوستش در مغازهای در لاهیجان چنین گفته است:
«من اگه نرم تو خیابون، تو اگه نری، پس کی بره؟ تو هم باید بیای. من که آماده مردنم. بالاترین افتخارم میشه که حتی همین امشب کشته بشم.»
مأموران حکومتی پس از شلیک به جواد رضایی، صحنه را ترک کردند. مردم دور جواد جمع شدند و فکر کردند که او غشکرده و از حال رفته است چون هیچ ردی از گلوله و خون بر تن و لباسش بهچشم نمیخورد و فقط بهسختی نفس میکشید. شماری از مردم جواد رضایی را به درمانگاه آریا که در همان نزدیکی بود رساندند، اما دیگر او جان باخته بود. براساس اطلاعات بهدست آمده از درمانگاه آریا، علت مرگ جواد اصابت گلوله شاچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک بوده که به ستون فقراتش خورده و با سرعت و شدت خیلی زیادی وارد بدن او شده است، بهطوری که برخی از اجزای حیاتی او را متلاشی و نابود کرده است. هنگامی که گلولههای ساچمهای از فاصلهی بسیار نزدیک به بدن اصابت کند، خونریزی زیادی ایجاد نمیکند، ولی پس از ورود به بدن بهچند تکه تقسیم شده و تکههای کوچک میتواند اعضاء و جوارح داخلی بدن را متلاشی و نابود کند.
خاکسپاری
مأموران امنیتی چند ساعت پس از جانباختن جواد رضایی به درمانگاه آریا رفته و جسد او را از از لاهیجان به بیمارستانی در رشت منتقل کردند. آنها با تهدید کردن خانوادهی جواد، قصد داشتند که پیکر او را بدون اطلاع خانواده در شهر دیگری دفن کنند، اما سرانجام پیکر جواد رضایی تحت تدابیر شدید امنیتی در روز جمعه ۲۷ آبانماه، در آرامستان «آسیدمحمد» لاهیجان بهخاک سپرده شد.
برخی از اعضای خانواده و اقوام نزدیک جواد رضایی، از زندانیان سیاسی و فعالان هستند که بهناچار ترک وطن کردهاند و اکنون در اروپا زندگی میکنند.[۱]
نگاهی بهحساب اینستاگرام جواد رضایی
جواد رضایی با درج مطالبی در حساب اینستاگرام خود، بارها و آشکارا مخالفت خودش را با نظام جمهوری اسلامی نشان داده بود. جواد رضایی بارها نسبت به امضای سند همکاری ۲۵ساله بین ایران و چین و همچنین شستشوی مغزی کودکان در مدارس بهویژه دربارهی قاسم سلیمانی اعتراض کرده بود. او دربارهی صداوسیمای رژیم ایران نوشته بود «از دروغت خنده آمد خلق را». جواد مطالب زیادی در مخالفت با اعدام، دستگیری دانشجویان و نخبگان نوشته بود.[۱]
جواد رضایی در یکی از پستهایش با شعر «اشک یتیم» پروین اعتصامی، ظلم و چپاول مقامات حکومتی را برملا کرده است:
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشاه که حق رعیت خورد گداست
بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
او همچنین با یک بیت از شعر «سیف فرغانی»، پایان عمر دیکتاتور و مستبد را یادآوری میکند:
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد[۲]
احضار همسر جواد رضایی به دادگاه
روز چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ابلاغیهای از طرف شعبهی ۱۰۱ دادگاه کیفری دوم شهر لاهیجان صادر شد که براساس آن طاهره خوشکلام «همسر جواد رضایی» بهاتهام تبلیغ علیه نظام به دادگاه احضار شده است. مطابق این اطلاعیه، طاهره خوش کلام باید در روز ۲۵ فروردین خودش را به شعبهی مذکور معرفی کند. همسر جواد رضایی در حساب اینستاگرم خود دربارهی احضارش به دادگاه نوشت:
«کشتند و مرا متهم کردند. کشتند و محکوم نمیشوند. همین قدر کوتاه و مضحک».
دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی رژیم ایران پیشینهی طولانی و متعددی در اذیت و آزار، دستگیری و زندانی کردن خانوادههای جانباختگان و زندانیان سیاسی دارد. رژیم ایران برای ساکت کردن صدای دادخواهی خانوادههای اعدامیان و جانباختگان اعتراضات سراسری، اقدام به دستگیری و احضار و صدور احکام سنگین علیه آنها کرده و همچنان نیز ادامه دارد.[۳]