کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی، از ملاکان بردسیر کرمان و از هواداران آیین یارسان (اهل حق) و نعمتاللهیه بود و مادرش نوه مظفر علی شاه کرمانی از هواداران مشتاق علیشاه بود. بنا به گفته فریدون آدمیت در کتاب اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، جده پدری او از زرتشتیان مسلمن شدهی کرمان بود. | او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی، از ملاکان بردسیر کرمان و از هواداران آیین یارسان (اهل حق) و نعمتاللهیه بود و مادرش نوه مظفر علی شاه کرمانی از هواداران مشتاق علیشاه بود. بنا به گفته فریدون آدمیت در کتاب اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، جده پدری او از زرتشتیان مسلمن شدهی کرمان بود. | ||
آقاخان تحصیلات پایهی خود را با آموختن ادبیات، تاریخ، اصول، فقه و حدیث، ریاضیات و منطق، حكمت وعرفان، طب قدیم و.... در كرمان تحت نظر ملاجعفر پدر شیخ احمد روحیکرمانی، رفیق و شریك سختی و آسایش خود كه تا آخر عمر با هم بودند، حاجی آقا صادق و سیدجواد كربلایی آموخت. در زمان | آقاخان تحصیلات پایهی خود را با آموختن ادبیات، تاریخ، اصول، فقه و حدیث، ریاضیات و منطق، حكمت وعرفان، طب قدیم و.... در كرمان تحت نظر ملاجعفر پدر شیخ احمد روحیکرمانی، رفیق و شریك سختی و آسایش خود كه تا آخر عمر با هم بودند، حاجی آقا صادق و سیدجواد كربلایی آموخت. در زمان حكومت استبدادی عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما با او كنار نیامد و مخفیانه به اصفهان و از آنجا با شیخ احمد روحی به تهران، مشهد، استانبول و به قبرس رفت و در قبرس آن دو با دختران رهبر بابی میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل، ازدواج كردند. او در نهایت فقر روزگار میگذرانید و با روزنامههای اختر، استانبول و قانون همكاری داشت و با روشنفكرانی چون میرزا ملكم خان به تبادل آراء پرداخت. | ||
میرزا آقاخان نوری صاحب اندیشهای نو و کامل در فرهنگ ایران و پیشتاز اندیشههای تجددخواهانه در ایران بود. تسلط بر زبانهای خارجی و تاریخ به ویژه تاریخ ایران باستان، توانمندی ادبی در گفتار و نوشتار، دسترسیی به منابع علمی، تاریخی و سیاسی اروپا، در میان روشنفكران ایرانی عصر قاجار او را برجسته و نامآور کرد. آقاخان نوری تکامل دهندهی سنتهای تاریخنگاری ایران و از متفكران بر جسته معتقد به فلسفه مادی و اصالت طبیعت، معتقد به استفاده تعقل در تاریخ و نویسندگی و شاعری بود و در روشنفكران پیش از مشروطه تأثیر بسیار گذاشت. | |||
در زمینه ادبیات فارسى، عربى، تاریخ اسلام، ملل و نحل، فقه و اصول، حدیث، ریاضیات و منطق، حکمت و عرفان و طبّ سنّتى آموزشهایى دیده بود. استادان وى در حکمت و طبیعیات حاجى آقا صادق، از شاگردان حاج ملّاهادى سبزوارى بود و استادش در عرفان و تاریخ فلسفه و حکمتِ ملاّصدرا و حکمتِ شیخ احمد احسائى، حاجى سیدجواد شیرازى معروف به «کربلایى» بوده است. | |||
میرزا علاوه بر علوم دینى با زبانهاى فرانسوى و اندکى هم انگلیسى آشنایى داشت و همین امر دریچه تماس او را با فرهنگ و تمدّن غرب گشود. | میرزا علاوه بر علوم دینى با زبانهاى فرانسوى و اندکى هم انگلیسى آشنایى داشت و همین امر دریچه تماس او را با فرهنگ و تمدّن غرب گشود. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۷: | ||
نامههایی که یاران سید جمال الدین، همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، برای شیخ هادی نجمآبادی میفرستادند، گاه از چنان حساسیتی برخوردار بود که در صورت کشف، کشته شدن نامه رسان را در پی داشت. | نامههایی که یاران سید جمال الدین، همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، برای شیخ هادی نجمآبادی میفرستادند، گاه از چنان حساسیتی برخوردار بود که در صورت کشف، کشته شدن نامه رسان را در پی داشت. | ||
زمانی که میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را ترور کرد و مورد باز جویی قرار گرفت در بازجویی ابراز داشت که با میرزا آقاخان و سید جمال و ایرانیان استامبول آشنا شده و سید او را که مورد ستم عین الدوله واقع شده و چندی در ایران در زندان بود ملامت میکند که چرا حق خود را نگرفتی. مظفرالدین شاه سه نفر را از دولت عثمانی مطالبه میکند و میگوید اینها مباشرین ترور ناصرالدین شاه هستند. | |||
سلطان عبدالحمید از بیم جان خود دستور میدهد او و شیخ احمد روحی و حاج میرزا حسن خان خبیرالملک را با راهنمایی علاالملک دستگیر و به ایران گسیل دارند. مامورین دولت عثمانی آنها را تحتالحفظ تا سرحد آورده و از طرف ایران هم رستم خان سرتیپ سواره از تبریز با عده ای سوار ابواب جمعی خودش از سرحد تحویل گرفته و در عمارت دولتی حبس مینماید. در باغ شمال محمد علی میرزا ولیعهد خودش با میرغضب بر بالین آنها آمده و شروع به استنطاق مینماید و نا جوانمردانه سر این سه آزادی خواه را با کمال بیرحمی در پای بوته نسترن کاخ میبرد و سرها پر از کاه میکند و برای مظفرالدین شاه میفرستد. | |||
سیمای شخصیت میرزا آقاخان را می توان از خلال نوشته های خودش و گفته های کسانی که با او آشنایی و حشر و نشر داشتند شناخت. صاحب هوشی سرشار بود و حافظه ای فوق العاده نیرومند و ذهنی تیز و متحرک و زود پذیر. از نظر روانی حالتی در خود فرورفته و افسرده داشت. دیر به سخن می آمد اما چون زبان می گشود مسلسل می گفت و همین که لب فرو می بست سکوتش عمیق و محزون بود. سری پرشور داشت و خاطری تند و آتش وش. زود به هیجان می آمد و بی قرار می گشت و آنچه در دل داشت به زبان می آورد. قلبی پاک داست و ضمیری صاف اما بگاه درشتی چون سوهان بود. آزاده بود. تن به ناحق نمی داد و در برابر زورمندان کرنش نمی کرد.همین بود که تاب بیداد نیاورد. از مال و زندگی دست شست و رخت از وطن بست. ولی تار و پود وجودش بافته ی شور ملی و در دیار غربت پیوسته چشم به وطن داشت. همان وطنی که سرانجام او را به خاک و خون غلطانید. | |||
پس از کشته شدن ناصرالدینشاه، دولت عثمانی، شیخ احمد روحی، خبیر الملک و میرزا آقاخان را که در طرابوزان زندانی کرده بود، به ایران تحویل داد. در سال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق یا ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۶ میلادی، محمدعلی میرزا ولیعهد آنان را در باغ شمال تبریز سربرید و سرها را پر از کاه کرده به تهران فرستادند. | پس از کشته شدن ناصرالدینشاه، دولت عثمانی، شیخ احمد روحی، خبیر الملک و میرزا آقاخان را که در طرابوزان زندانی کرده بود، به ایران تحویل داد. در سال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق یا ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۶ میلادی، محمدعلی میرزا ولیعهد آنان را در باغ شمال تبریز سربرید و سرها را پر از کاه کرده به تهران فرستادند. |
نسخهٔ ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۰
میرزا آقاخان كرمانی، میرزا عبدالحسین بردسیری معروف به میرزا آقاخان كرمانی از شخصیتهای مهم جنبش مشروطه، شاعر و نویسندهی نامدار و آزادیخواه و اصلاحگر دورهی ناصری (زادهی ۱۲۷۰ هق بردسیر کرمان/۱۸۹۶-۱۸۵۳م)
گاهشمار زندگی میرزا آقاخان
دوران کودکی
او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی، از ملاکان بردسیر کرمان و از هواداران آیین یارسان (اهل حق) و نعمتاللهیه بود و مادرش نوه مظفر علی شاه کرمانی از هواداران مشتاق علیشاه بود. بنا به گفته فریدون آدمیت در کتاب اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، جده پدری او از زرتشتیان مسلمن شدهی کرمان بود.
آقاخان تحصیلات پایهی خود را با آموختن ادبیات، تاریخ، اصول، فقه و حدیث، ریاضیات و منطق، حكمت وعرفان، طب قدیم و.... در كرمان تحت نظر ملاجعفر پدر شیخ احمد روحیکرمانی، رفیق و شریك سختی و آسایش خود كه تا آخر عمر با هم بودند، حاجی آقا صادق و سیدجواد كربلایی آموخت. در زمان حكومت استبدادی عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما با او كنار نیامد و مخفیانه به اصفهان و از آنجا با شیخ احمد روحی به تهران، مشهد، استانبول و به قبرس رفت و در قبرس آن دو با دختران رهبر بابی میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل، ازدواج كردند. او در نهایت فقر روزگار میگذرانید و با روزنامههای اختر، استانبول و قانون همكاری داشت و با روشنفكرانی چون میرزا ملكم خان به تبادل آراء پرداخت.
میرزا آقاخان نوری صاحب اندیشهای نو و کامل در فرهنگ ایران و پیشتاز اندیشههای تجددخواهانه در ایران بود. تسلط بر زبانهای خارجی و تاریخ به ویژه تاریخ ایران باستان، توانمندی ادبی در گفتار و نوشتار، دسترسیی به منابع علمی، تاریخی و سیاسی اروپا، در میان روشنفكران ایرانی عصر قاجار او را برجسته و نامآور کرد. آقاخان نوری تکامل دهندهی سنتهای تاریخنگاری ایران و از متفكران بر جسته معتقد به فلسفه مادی و اصالت طبیعت، معتقد به استفاده تعقل در تاریخ و نویسندگی و شاعری بود و در روشنفكران پیش از مشروطه تأثیر بسیار گذاشت.
در زمینه ادبیات فارسى، عربى، تاریخ اسلام، ملل و نحل، فقه و اصول، حدیث، ریاضیات و منطق، حکمت و عرفان و طبّ سنّتى آموزشهایى دیده بود. استادان وى در حکمت و طبیعیات حاجى آقا صادق، از شاگردان حاج ملّاهادى سبزوارى بود و استادش در عرفان و تاریخ فلسفه و حکمتِ ملاّصدرا و حکمتِ شیخ احمد احسائى، حاجى سیدجواد شیرازى معروف به «کربلایى» بوده است.
میرزا علاوه بر علوم دینى با زبانهاى فرانسوى و اندکى هم انگلیسى آشنایى داشت و همین امر دریچه تماس او را با فرهنگ و تمدّن غرب گشود.
در ۱۳۰۲ هجری قمری با شیخ احمد روحی از کرمان مهاجرت کرد و به اصفهان رفت. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند. در اوایل سال ۱۳۰۳ هجری قمری(۱۲۶۴ خورشیدی) میرزا آقاخان همراه شیخ احمد به تهران میرود. چندی در تهران به تدریس قرآن مشغول بود و با حاجی میرزا یحیی دولتآبادی مصاحبت داشت.
میرزا آقاخان که به دلیل توطئه مادر و برادر از کرمان فراری شده بود، در تهران نیز نتوانست بماند و سپس از آنجا با شیخ احمد به حاکم رشت مویدالدوله پناه بردند، اما به دلیل دسیسه چینی حاکم کرمان، ناصرالدوله، مجبور به ترک رشت و مهاجرت به استانبول شدند. پس از این قضایا میرزا آقاخان در دمشق، «کتاب رضوان» را نگارش کرد و به رسم آن روزگار، دیباچه آن را به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی تقدیم کرد تا از کرامات سلطانی بهره گیرد اما مقرری پادشاه کفاف زندگی میرزا را نمیداد.
فقر شدید در این دوران میرزا را مجبور به نامه نگاری به میرزا ملکم خان میکند و از او تقاضای کمک میکند. ملکم در آن دوران در لندن، روزنامه قانون را منتشر میکرد و بالنسبه شخص پرنفوذی به شمار میرفت. در سال ۱۳۱۰ زمانی که مکاتبات ملکم و میرزا ادامه داشت، سید جمالالدین اسدآبادی، به دعوت سلطان عثمانی به استانبول میآید. تز اتحاد اسلامی سید جمال مورد استقبال بسیاری از ایرانیان در تبعید از جمله میرزاآقاخان و شیخ احمد روحی قرار میگیرد و همکاری این دو و حاجی میرزا حسن خان خیبر الملک در انجمن شیعیان با سیدجمال آغاز میگردد. در این دوران شیفتگی به سید در تمامی احوالات میرزا آقاخان مشهود بود. اما به مرور زمان، مشاهده کمکاری و عدم مبارزه طلبی سید جمال باعث سرشکستگی و ناامیدی میرزا میشود.
میرزا آقاخان که زمانی «جنگ هفتاد و دو ملت» را به منظور آگاهی بخشی و رهایی و اتحاد جهان اسلام نوشته بود، بر اثر مشاهده فساد حاکم در دستگاه سلطنت عثمانی و ایران و همچنین محافظه کاری و بی عملی سید جمال به یک باره منتقد دین و نقش آن در جامعه میشود. دیدگاههای وی در این مورد در دو اثر آخر وی، «سه مکتوب» و «رساله صد خطابه» مشهود است.
شیخ هادی نجمآبادی، یکی از مجتهدان مشهور تهران در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار بوده است. وی را باید یکی از تاثیرگذاران مهم تاریخ معاصر ایران دانست که هم در زمینه فکر تجدد خواهی و هم در مسائل سیاسی ایران، اثر آفرین بوده است. افکار و اندیشههای شیخ را در کتاب تحریر العقلاء میتوان جست. وی را نزدیکترین روحانیهای ساکن ایران به سیدجمال الدین دانستهاند.
نامههایی که یاران سید جمال الدین، همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، برای شیخ هادی نجمآبادی میفرستادند، گاه از چنان حساسیتی برخوردار بود که در صورت کشف، کشته شدن نامه رسان را در پی داشت.
زمانی که میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را ترور کرد و مورد باز جویی قرار گرفت در بازجویی ابراز داشت که با میرزا آقاخان و سید جمال و ایرانیان استامبول آشنا شده و سید او را که مورد ستم عین الدوله واقع شده و چندی در ایران در زندان بود ملامت میکند که چرا حق خود را نگرفتی. مظفرالدین شاه سه نفر را از دولت عثمانی مطالبه میکند و میگوید اینها مباشرین ترور ناصرالدین شاه هستند.
سلطان عبدالحمید از بیم جان خود دستور میدهد او و شیخ احمد روحی و حاج میرزا حسن خان خبیرالملک را با راهنمایی علاالملک دستگیر و به ایران گسیل دارند. مامورین دولت عثمانی آنها را تحتالحفظ تا سرحد آورده و از طرف ایران هم رستم خان سرتیپ سواره از تبریز با عده ای سوار ابواب جمعی خودش از سرحد تحویل گرفته و در عمارت دولتی حبس مینماید. در باغ شمال محمد علی میرزا ولیعهد خودش با میرغضب بر بالین آنها آمده و شروع به استنطاق مینماید و نا جوانمردانه سر این سه آزادی خواه را با کمال بیرحمی در پای بوته نسترن کاخ میبرد و سرها پر از کاه میکند و برای مظفرالدین شاه میفرستد.
سیمای شخصیت میرزا آقاخان را می توان از خلال نوشته های خودش و گفته های کسانی که با او آشنایی و حشر و نشر داشتند شناخت. صاحب هوشی سرشار بود و حافظه ای فوق العاده نیرومند و ذهنی تیز و متحرک و زود پذیر. از نظر روانی حالتی در خود فرورفته و افسرده داشت. دیر به سخن می آمد اما چون زبان می گشود مسلسل می گفت و همین که لب فرو می بست سکوتش عمیق و محزون بود. سری پرشور داشت و خاطری تند و آتش وش. زود به هیجان می آمد و بی قرار می گشت و آنچه در دل داشت به زبان می آورد. قلبی پاک داست و ضمیری صاف اما بگاه درشتی چون سوهان بود. آزاده بود. تن به ناحق نمی داد و در برابر زورمندان کرنش نمی کرد.همین بود که تاب بیداد نیاورد. از مال و زندگی دست شست و رخت از وطن بست. ولی تار و پود وجودش بافته ی شور ملی و در دیار غربت پیوسته چشم به وطن داشت. همان وطنی که سرانجام او را به خاک و خون غلطانید.
پس از کشته شدن ناصرالدینشاه، دولت عثمانی، شیخ احمد روحی، خبیر الملک و میرزا آقاخان را که در طرابوزان زندانی کرده بود، به ایران تحویل داد. در سال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق یا ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۶ میلادی، محمدعلی میرزا ولیعهد آنان را در باغ شمال تبریز سربرید و سرها را پر از کاه کرده به تهران فرستادند.
آثار میرزا آقاخان کرمانی
- کتاب رضوان
- کتاب ریحان بوستان افروز
- نامه ی سخن یا آئین سخنوری
- نامه ی باستان (معروف به سالارنامه)
- آئینه ی سکندری یا تاریخ ایران
- تاریخ ایران از اسلام تا سلجوقیان
- سه مکتوب
- صد خطابه
- تاریخ شانژمان ایران
- تاریخ قاجاریه و سبب ترقی و تنزل ایران
- در تکالیف ملت
- تکوین و تشریع
- هفتاد و دو ملت
- حکمت نظری
- هشت بهشت
- عقاید شیخیه و بابیه
- ان شاء الله ماشاء الله
- رساله ی عمران خوزستان
- ترجمه تلماک
- ترجمه عهدنامه مالک اشتر