کاربر:Omid/صفحه تمرین4: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
محمد حقوقی درباره فعالیتهای دوران دبیرستانی حمید مصدق میگوید:<blockquote>«من در سال ۱۳۳۱ به دبیرستان ادب رفتم و مصدق هم از سال ۱۳۳۴ به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا ۱۳۳۶ فارغ التحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال ۱۳۳۸ فارغ التحصیل شد. در آن دبیرستان ما چند تا چهرهی شاخص داشتیم كه الان همه از مشاهیرند. بهرام صادقی بود، منوچهر بدیعی بود، هوشنگ گلشیری بود. این مدرسه انجمنهای مختلفی داشت، انجمن كتاب داشت، انجمن نمایش و انجمن ادبی، و ریس انجمن ادبی من بودم. رییس كتابخانه هم همین مصدق بود و ما هفت تا هشت تا با هم ارتباط نزدیك داشتیم.»</blockquote>پس از پایان دورهی دبیرستان، مصدق در سال ۱۳۳۸ در رشته بازرگانی در تهران پذیرفته شد و پس از آن نیز در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. وقتی از اصفهان برای تحصیل به تهران نقل مکان کرد، یك خانه دانشجویی در امیر آباد جنوبی داشت و آنجا زندگی كرد.<ref name=":0" /> | محمد حقوقی درباره فعالیتهای دوران دبیرستانی حمید مصدق میگوید:<blockquote>«من در سال ۱۳۳۱ به دبیرستان ادب رفتم و مصدق هم از سال ۱۳۳۴ به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا ۱۳۳۶ فارغ التحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال ۱۳۳۸ فارغ التحصیل شد. در آن دبیرستان ما چند تا چهرهی شاخص داشتیم كه الان همه از مشاهیرند. بهرام صادقی بود، منوچهر بدیعی بود، هوشنگ گلشیری بود. این مدرسه انجمنهای مختلفی داشت، انجمن كتاب داشت، انجمن نمایش و انجمن ادبی، و ریس انجمن ادبی من بودم. رییس كتابخانه هم همین مصدق بود و ما هفت تا هشت تا با هم ارتباط نزدیك داشتیم.»</blockquote>پس از پایان دورهی دبیرستان، مصدق در سال ۱۳۳۸ در رشته بازرگانی در تهران پذیرفته شد و پس از آن نیز در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. وقتی از اصفهان برای تحصیل به تهران نقل مکان کرد، یك خانه دانشجویی در امیر آباد جنوبی داشت و آنجا زندگی كرد.<ref name=":0" /> | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات و شغل == | ||
حمید مصدق تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرضا و اصفهان به پایان رساند و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و پس از فارغالتحصیل شدن در رشتهی بازرگانی از مؤسسهی علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران، در مؤسسهی تحقیقات اقتصادی این دانشگاه به امر پژوهش مشغول شد. | حمید مصدق تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرضا و اصفهان به پایان رساند و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و پس از فارغالتحصیل شدن در رشتهی بازرگانی از مؤسسهی علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران، در مؤسسهی تحقیقات اقتصادی این دانشگاه به امر پژوهش مشغول شد. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
حمید مصدق، عضو هیات علمی دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی، وکیل درجه یک دادگستری عضو کانون وکلا و سردبیر نشریهی کانون بود.<ref name=":1" /> | حمید مصدق، عضو هیات علمی دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی، وکیل درجه یک دادگستری عضو کانون وکلا و سردبیر نشریهی کانون بود.<ref name=":1" /> | ||
== ویژگی های اخلاقی == | |||
یكی از خصلتهای بسیار بارز مصدق، دوستبازی او بود و همواره چه به صورت انجمن و چه به صورتهای دیگر تلاش میكرد كه دوستان را دور هم جمع كند و با هم نشست داشته باشند در واقع او یك روحیهی كاملاً اجتماعی داشت و همواره از انزوا میگریخت. آقای حقوقی در این زمینه میگوید:<blockquote>«ما همدیگر را گاهی میدیدیم بیشتر او به خانه ما میآمد. منتها مصدق خیلی زودتر از ما خودش را وارد اجتماع كرد.»<ref name=":0" /></blockquote> | |||
== آثار == | == آثار == | ||
خط ۳۹: | خط ۴۲: | ||
# مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱) | # مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱) | ||
# مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده) | # مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده) | ||
[[پرونده:مزار حمید مصدق.jpg|جایگزین=مزار حمید مصدق|بندانگشتی|مزار حمید مصدق]] | |||
== ویژگی اشعار حمید مصدق == | == ویژگی اشعار حمید مصدق == | ||
خط ۴۶: | خط ۵۰: | ||
وی در مورد بند پایانی این منظومه گفته است:<blockquote>«زمانی که منظومهی "آبی، خاکستری، سیاه" رو به اتمام بود، یک باره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوران مبارزات سیاسی، کار مرا تمام شده بدانند و تصور کنند حمید مصدق، عشق را یکسره برعقاید و مسائل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است؛ این بود که آخر منظومه این چنین سرودم:</blockquote><blockquote>تو مپندار که خاموشی من،</blockquote><blockquote>هست برهان فراموشی من،</blockquote><blockquote>من اگر برخیزم</blockquote><blockquote>تو اگر برخیزی</blockquote><blockquote>همه بر میخیزند ...»</blockquote>مهین خدیوی - شاعر -، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم دانست و گفت: شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. در زمان انقلاب، شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود - من اگر بنشینم / تو اگر بنشینی ... - به یک شعر سیاسی تبدیل شده، شعار اصلی دانشجوها در آن زمان بود. | وی در مورد بند پایانی این منظومه گفته است:<blockquote>«زمانی که منظومهی "آبی، خاکستری، سیاه" رو به اتمام بود، یک باره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوران مبارزات سیاسی، کار مرا تمام شده بدانند و تصور کنند حمید مصدق، عشق را یکسره برعقاید و مسائل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است؛ این بود که آخر منظومه این چنین سرودم:</blockquote><blockquote>تو مپندار که خاموشی من،</blockquote><blockquote>هست برهان فراموشی من،</blockquote><blockquote>من اگر برخیزم</blockquote><blockquote>تو اگر برخیزی</blockquote><blockquote>همه بر میخیزند ...»</blockquote>مهین خدیوی - شاعر -، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم دانست و گفت: شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. در زمان انقلاب، شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود - من اگر بنشینم / تو اگر بنشینی ... - به یک شعر سیاسی تبدیل شده، شعار اصلی دانشجوها در آن زمان بود. | ||
== درگذشت == | |||
حمید مصدق در سحرگاه ۷ آذر ۱۳۷۷ بر اثر سكته قلبی درگذشت و در بهشت زهرا در قطعه هنرمندان و دانشمندان به خاك سپرده شد. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۲۶ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۰
حمید مصدق (زادهی ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهی ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر، وکیل و حقوقدان ایرانی، یکی از شعرای معاصر ایرانی که مجموعه آثار و اشعار زیادی را در قالب شعر نو ارائه کرده است. مجموعه «آبی، سیاه، خاکستری» یکی از بهنامترین آثار اوست که میتوان گفت بیشترین تاثیر را بر روی مخاطبان اشعار او گذاشته است.[۱]
نوجوانی و جوانی
حمید مصدق فرزند حاج عبدالحسین مصدق در ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۱۸ در شهرضا از توابع اصفهان به دنیا آمد. بعدها به همراه خانوادهاش به اصفهان نقل مكان كردند. او دوران تحصیلات ابتدایی و متوسط را در اصفهان گذراند.
محمد حقوقی، از دوستان كهن حمید مصدق درباره وی گفته است:
«اصفهان به هر حال مركزیت استان را داشت و یك خانواده اگر متوسط یا بالا بود در ده كه نمیمانند به شهر مركزی میآمدند. پدرش اگر اشتباه نكنم كسبی داشته در حد تجارت. وضع مالیشان خوب بود و هیچ وقت نگرانی مالی به آن معنا نداشتند فقط یك گرفتاری داشتند و این بود كه مصدق یك برادر داشت كه تقریبا یك سال با هم تفاوت سنی داشتند. این برادر یك نقص عضوی داشت و از این رو روی مصدق خیلی اثر گذاشت، اگر چه هیچ وقت راجع به این قضیه صحبت نكرد. برادرش كر و لال بود … البته گاهی هم به خانهاش میآمد. اینها {در بچگی} هر دوتاشان مرض آبله میگیرند. او گرفتار میشود و روی قوای ذهنیاش اثر میگذارد و مصدق این وسط سالم میماند همیشه میگفت: اگر من جای او بودم چه میشد؟»[۲]
محمد حقوقی درباره فعالیتهای دوران دبیرستانی حمید مصدق میگوید:
«من در سال ۱۳۳۱ به دبیرستان ادب رفتم و مصدق هم از سال ۱۳۳۴ به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا ۱۳۳۶ فارغ التحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال ۱۳۳۸ فارغ التحصیل شد. در آن دبیرستان ما چند تا چهرهی شاخص داشتیم كه الان همه از مشاهیرند. بهرام صادقی بود، منوچهر بدیعی بود، هوشنگ گلشیری بود. این مدرسه انجمنهای مختلفی داشت، انجمن كتاب داشت، انجمن نمایش و انجمن ادبی، و ریس انجمن ادبی من بودم. رییس كتابخانه هم همین مصدق بود و ما هفت تا هشت تا با هم ارتباط نزدیك داشتیم.»
پس از پایان دورهی دبیرستان، مصدق در سال ۱۳۳۸ در رشته بازرگانی در تهران پذیرفته شد و پس از آن نیز در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. وقتی از اصفهان برای تحصیل به تهران نقل مکان کرد، یك خانه دانشجویی در امیر آباد جنوبی داشت و آنجا زندگی كرد.[۲]
تحصیلات و شغل
حمید مصدق تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرضا و اصفهان به پایان رساند و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و پس از فارغالتحصیل شدن در رشتهی بازرگانی از مؤسسهی علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران، در مؤسسهی تحقیقات اقتصادی این دانشگاه به امر پژوهش مشغول شد.
وی از سال ۱۳۴۲ مجددا به ادامهی تحصیل پرداخت و موفق به دریافت لیسانس حقوق از دانشگاه تهران و سپس فوق لیسانس اقتصاد شد. مصدق در سال ۱۳۴۸ به عنوان استادیار در مدرسههای عالی کرمان و اصفهان و دانشگاه آزاد ایران به کار مشغول شد.
او از سال ۱۳۵۱، پس از دریافت فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی، به عضویت هیات علمی دانشگاه درآمد و در کنار آن از سال ۱۳۵۷ به کار وکالت روی آورد.
حمید مصدق، عضو هیات علمی دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی، وکیل درجه یک دادگستری عضو کانون وکلا و سردبیر نشریهی کانون بود.[۱]
ویژگی های اخلاقی
یكی از خصلتهای بسیار بارز مصدق، دوستبازی او بود و همواره چه به صورت انجمن و چه به صورتهای دیگر تلاش میكرد كه دوستان را دور هم جمع كند و با هم نشست داشته باشند در واقع او یك روحیهی كاملاً اجتماعی داشت و همواره از انزوا میگریخت. آقای حقوقی در این زمینه میگوید:
«ما همدیگر را گاهی میدیدیم بیشتر او به خانه ما میآمد. منتها مصدق خیلی زودتر از ما خودش را وارد اجتماع كرد.»[۲]
آثار
منظومهها و اشعار
- درفش کاویان (۱۳۴۱)
- آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
- در رهگذار باد (۱۳۴۷)
- دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
- از جداییها (۱۳۵۸)
- سالهای صبوری (۱۳۶۹)
- تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
- شیر سرخ (۱۳۷۶)
ویرایش
- رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
- غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
- شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
- غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
تألیف
- مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
- مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
ویژگی اشعار حمید مصدق
ویژگی قابل توجه دیگر در آثار مصدق، دوگانگی موجود در مفهوم و تعابیر آن میباشد که در قالب شعر عاشقانه، به واگویی جدیترین حرفها و دغدغههای اجتماعی پرداخته است. نمونهی بارزی از این دوگانگی در منظومهی «آبی، خاکستری، سیاه» بروز یافته است.
مصدق، خود نیز یکی از دلایل مقبولیت منظومهی «آبی، خاکستری، سیاه» و تجدید چاپ مکرر آن را همین دوگانگی موجود در مفاهیم آن میدانست و معتقد بود که در بیان مسائل اجتماعی اتکای صرف به شعار از سوی هنرمندان، ثمرهای جز نابودی و فراموشی آثار آنان در پی نخواهد داشت.[۳]
وی در مورد بند پایانی این منظومه گفته است:
«زمانی که منظومهی "آبی، خاکستری، سیاه" رو به اتمام بود، یک باره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوران مبارزات سیاسی، کار مرا تمام شده بدانند و تصور کنند حمید مصدق، عشق را یکسره برعقاید و مسائل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است؛ این بود که آخر منظومه این چنین سرودم:
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من،
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند ...»
مهین خدیوی - شاعر -، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم دانست و گفت: شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. در زمان انقلاب، شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود - من اگر بنشینم / تو اگر بنشینی ... - به یک شعر سیاسی تبدیل شده، شعار اصلی دانشجوها در آن زمان بود.
درگذشت
حمید مصدق در سحرگاه ۷ آذر ۱۳۷۷ بر اثر سكته قلبی درگذشت و در بهشت زهرا در قطعه هنرمندان و دانشمندان به خاك سپرده شد.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ حمید مصدق
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ زندگینامه حمید مصدق
- ↑ سالگشت درگذشت حمید مصدق، سایت عصر نو