کاربر:Khosro/صفحه تمرین شفیعی کدکنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳: خط ۷۳:


گلبرگ‌های خاطره را جست و جو کنم.
گلبرگ‌های خاطره را جست و جو کنم.
 
[[پرونده:121.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جوانی شفیعی کدکنی]]
شفیعی کدکنی در توصیف دوران کودکی خود می‌گوید:<blockquote>«بازیگوش‌ترین بچه‌ی محل بودم، چه در کدکن و چه در مشهد. اولین بچه‌ای که صبح زود وارد کوچه می‌شد، علی‌التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می‌کرد نیز من بودم؛ علتش شاید این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری.»</blockquote>محمدرضا  شفیعی کدکنی در مدارس جدید درس نخوانده و از این بابت خشنود است و توشه خود را بی‌مقدار نمی‌بیند. وی در این رابطه  نوشته است: <blockquote>«من از اینکه به مدرسه نرفتم بسیار بسیار خوشحالم، یعنی می‌فهمم که یک نوع عنایت الهی بود. من اگر به شیوه‌ی معمولی به مدرسه می‌رفتم مسلمأ این مایه‌ای که به  فرهنگ اسلامی مربوط است، هرگز نداشتم.»</blockquote>م. سرشک دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد سپری کرد؛ و مدتی نیز به آموختن زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول پرداخت.
شفیعی کدکنی در توصیف دوران کودکی خود می‌گوید:<blockquote>«بازیگوش‌ترین بچه‌ی محل بودم، چه در کدکن و چه در مشهد. اولین بچه‌ای که صبح زود وارد کوچه می‌شد، علی‌التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می‌کرد نیز من بودم؛ علتش شاید این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری.»</blockquote>محمدرضا  شفیعی کدکنی در مدارس جدید درس نخوانده و از این بابت خشنود است و توشه خود را بی‌مقدار نمی‌بیند. وی در این رابطه  نوشته است: <blockquote>«من از اینکه به مدرسه نرفتم بسیار بسیار خوشحالم، یعنی می‌فهمم که یک نوع عنایت الهی بود. من اگر به شیوه‌ی معمولی به مدرسه می‌رفتم مسلمأ این مایه‌ای که به  فرهنگ اسلامی مربوط است، هرگز نداشتم.»</blockquote>م. سرشک دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد سپری کرد؛ و مدتی نیز به آموختن زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول پرداخت.


خط ۹۱: خط ۹۱:
== فعالیت های اجتماعی ==
== فعالیت های اجتماعی ==
شفیعی کدکنی مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار شد؛ و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به تدریس پرداخت. او هم‌چنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاه‌های آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد، مشغول تدریس و تحقیق شد.
شفیعی کدکنی مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار شد؛ و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به تدریس پرداخت. او هم‌چنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاه‌های آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد، مشغول تدریس و تحقیق شد.
 
[[پرونده:کدکنی2.JPG|بندانگشتی|243x243پیکسل|شفیعی کدکنی]]
شفیعی کدکنی با وجودی که در اشعار خود اجتماع گرا و نوع دوست است؛ اما هیچ‌وقت شعر و تحقیق را ابزاری برای موضع‌گیری و اظهار تمایلات سیاسی و حزبی نکرد؛ هم‌چنان‌که خود در این باره می‌گوید:<blockquote>«هیچ‌گاه جذب هیچ‌یک از این سازمان‌ها نشدم، بعد از انقلاب هم که سیاسی شدن مد روز شده بود و هر کسی که از اصل سیاسی و حزبی دورمانده بود، روزگار وصل خود را می‌جست، من به هیچ سازمان و دسته‌ای دلبستگی پیدا نکردم. ضمن این‌که بسیاری از شعرهای من درباره‌ی قهرمانانی است که از درون همان حزب‌ها و سازمان‌ها و تشکیلات برخاسته‌اند… از همان سال‌ها، چهره‌ی مصدق برای من عزیز بود و یکی از اولین شعرهایی که از دوران کودکی و نوجوانی خود دارم مربوط به ماه‌های بعد از ۲۸ مرداد است.»<ref name=":0" /> </blockquote>م. سرشک در وصف  دکتر محمد مصدق شعر ''مرثیه درخت'' را سروده است. این شعر چنین آغاز می‌شود:
شفیعی کدکنی با وجودی که در اشعار خود اجتماع گرا و نوع دوست است؛ اما هیچ‌وقت شعر و تحقیق را ابزاری برای موضع‌گیری و اظهار تمایلات سیاسی و حزبی نکرد؛ هم‌چنان‌که خود در این باره می‌گوید:<blockquote>«هیچ‌گاه جذب هیچ‌یک از این سازمان‌ها نشدم، بعد از انقلاب هم که سیاسی شدن مد روز شده بود و هر کسی که از اصل سیاسی و حزبی دورمانده بود، روزگار وصل خود را می‌جست، من به هیچ سازمان و دسته‌ای دلبستگی پیدا نکردم. ضمن این‌که بسیاری از شعرهای من درباره‌ی قهرمانانی است که از درون همان حزب‌ها و سازمان‌ها و تشکیلات برخاسته‌اند… از همان سال‌ها، چهره‌ی مصدق برای من عزیز بود و یکی از اولین شعرهایی که از دوران کودکی و نوجوانی خود دارم مربوط به ماه‌های بعد از ۲۸ مرداد است.»<ref name=":0" /> </blockquote>م. سرشک در وصف  دکتر محمد مصدق شعر ''مرثیه درخت'' را سروده است. این شعر چنین آغاز می‌شود:


خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


== ویژگی اشعار شفیعی کدکنی ==
== ویژگی اشعار شفیعی کدکنی ==
[[پرونده:کدکنی16.JPG|بندانگشتی|شفیعی کدکنی]]
زبان شعر دکتر شفیعی کدکنی فصیح و دقیق است. وی با شعر خود گونه‌ای از بارورترین زبان‌های تمثیلی شعر معاصر را به ثبت داده است. در شعر م. سرشک اثری از مغلق‌گویی و یا پرگویی نیست. زبانی نرم و قوی دارد، تصاویر خیال در شعر او اوج تازه‌ای می‌گیرد؛ و هرگز به دنبال وزن‌های غیر متداول نمی‌رود. قافیه را هم‌چون عنصری خارج از شعر تصور نمی‌کند. اشعار شفیعی کدکنی غالباً رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه‌ی ایران در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰، در اشعار وی به صورت تصویرها و رمزها و کنایه‌ها انعکاس پیدا می‌کند. در اشعار او به‌نوعی کثرت‌گرایی فرهنگی دیده می‌شود. اشعار دکتر شفیعی کدکنی از ۵ زمینه پلورالیسم برخوردار است: زمان، تصویر و تخیل، موسیقی، عاطفه و اندیشه.
زبان شعر دکتر شفیعی کدکنی فصیح و دقیق است. وی با شعر خود گونه‌ای از بارورترین زبان‌های تمثیلی شعر معاصر را به ثبت داده است. در شعر م. سرشک اثری از مغلق‌گویی و یا پرگویی نیست. زبانی نرم و قوی دارد، تصاویر خیال در شعر او اوج تازه‌ای می‌گیرد؛ و هرگز به دنبال وزن‌های غیر متداول نمی‌رود. قافیه را هم‌چون عنصری خارج از شعر تصور نمی‌کند. اشعار شفیعی کدکنی غالباً رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه‌ی ایران در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰، در اشعار وی به صورت تصویرها و رمزها و کنایه‌ها انعکاس پیدا می‌کند. در اشعار او به‌نوعی کثرت‌گرایی فرهنگی دیده می‌شود. اشعار دکتر شفیعی کدکنی از ۵ زمینه پلورالیسم برخوردار است: زمان، تصویر و تخیل، موسیقی، عاطفه و اندیشه.


خط ۱۳۳: خط ۱۳۴:


== فعالیت‌های هنری شفیعی کدکنی ==
== فعالیت‌های هنری شفیعی کدکنی ==
[[پرونده:کدکنی10.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل]]
شفیعی کدکنی از استادان برجسته و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ محسوب می‌شود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز جایگاه والایی دارد؛ و هم‌چنین صاحب سبک و شیوه خاصی است که به عنوان شاعری پیشتاز شناخته می‌شود.  
شفیعی کدکنی از استادان برجسته و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ محسوب می‌شود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز جایگاه والایی دارد؛ و هم‌چنین صاحب سبک و شیوه خاصی است که به عنوان شاعری پیشتاز شناخته می‌شود.  


خط ۱۴۵: خط ۱۴۷:


== سبک شعری شفیعی کدکنی ==
== سبک شعری شفیعی کدکنی ==
[[پرونده:کدکنی14.JPG|بندانگشتی|236x236پیکسل|شفیعی کدکنی همراه با محمدحسین شهریار و هوشنگ ابتهاج (سایه)]]
م. سرشک را در تصحیح متون ادبی پیرو سبک بدیع‌الزمان فروزانفر می‌دانند؛ در حالی که خود شفیعی کدکنی نیز به برخی از کارهای فروزان‌فر ایراد و نقدهایی را وارد کرده است. فروزان‌فر شفیعی کدکنی را بهترین شاگرد خود می‌دانست و هم‌واره او را تحسین می‌کرد.<ref name=":1" />  
م. سرشک را در تصحیح متون ادبی پیرو سبک بدیع‌الزمان فروزانفر می‌دانند؛ در حالی که خود شفیعی کدکنی نیز به برخی از کارهای فروزان‌فر ایراد و نقدهایی را وارد کرده است. فروزان‌فر شفیعی کدکنی را بهترین شاگرد خود می‌دانست و هم‌واره او را تحسین می‌کرد.<ref name=":1" />  


خط ۱۶۲: خط ۱۶۵:


این است:
این است:
 
[[پرونده:کدکنی5.JPG|بندانگشتی|234x234پیکسل]]
که زمین چرکین است
که زمین چرکین است


خط ۱۷۸: خط ۱۸۱:


== آثار محمدرضا شفیعی کدکنی ==
== آثار محمدرضا شفیعی کدکنی ==
آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود او تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه‌ی نظریه ادبی می‌شود. در بین آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب  ''موسیقی شعر'' جایگاهی ویژه دارد؛ و در میان مجموعه اشعارش ''در کوچه باغ‌های نیشابور''، آوازه بیشتری دارد.<ref name=":4">[http://www.shabestan.ir/detail/News/492690 مروری بر زندگی و آثار محمدرضا شفیعی کدکنی - سایت شبستان]</ref>  
آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود او تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه‌ی نظریه ادبی می‌شود. در بین آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب  ''موسیقی شعر'' جایگاهی ویژه دارد؛ و در میان مجموعه اشعارش ''در کوچه باغ‌های نیشابور''، آوازه بیشتری دارد.<ref name=":4">[http://www.shabestan.ir/detail/News/492690 مروری بر زندگی و آثار محمدرضا شفیعی کدکنی - سایت شبستان]</ref>
 
[[پرونده:کدکنی8.JPG|بندانگشتی|230x230پیکسل]]
مجمعوعه اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی شامل ۸ کتاب و به ترتیب انتشار به شرح زیر است:
مجمعوعه اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی شامل ۸ کتاب و به ترتیب انتشار به شرح زیر است:
* ۱۳۴۴ – زمزمه‌ها
* ۱۳۴۴ – زمزمه‌ها
خط ۱۹۳: خط ۱۹۶:
=== زمزمه‌ها ===
=== زمزمه‌ها ===
محمدرضا شفیعی کدکنی نخستین دفتر شعر خود را به نام زمزمه‌ها در سال ۱۳۴۴، منتشر کرد. شاید از نظر قلب و قالب این ضعیف‌ترین دفتر شعری اوست. م. سرشک خود در این باره می‌گوید: <blockquote>«تا آخرین مراحل صفحه آرایی این مجموعه به نظرم رسید که بعضی از شعرها از جمله تمامی دفتر زمزمه‌ها را که روحیه عاریتی و بیمارگونه سبک هندی حاکم بر بعضی از غزل‌های آن را دیگر به هیچ وجه نمی‌پسندم ولی دیدم همان‌هایی که چنین اندیشه‌هایی درباره آن‌ها دارم بارها و بارها در حافظه دیگران دیده‌ام. بهترین شعر برای هر کس شعری است که آن را با دل خویش هماهنگ بیند. به احترام چنین دل‌هایی از این کار چشم پوشیدم.»<ref name=":3" /> </blockquote>
محمدرضا شفیعی کدکنی نخستین دفتر شعر خود را به نام زمزمه‌ها در سال ۱۳۴۴، منتشر کرد. شاید از نظر قلب و قالب این ضعیف‌ترین دفتر شعری اوست. م. سرشک خود در این باره می‌گوید: <blockquote>«تا آخرین مراحل صفحه آرایی این مجموعه به نظرم رسید که بعضی از شعرها از جمله تمامی دفتر زمزمه‌ها را که روحیه عاریتی و بیمارگونه سبک هندی حاکم بر بعضی از غزل‌های آن را دیگر به هیچ وجه نمی‌پسندم ولی دیدم همان‌هایی که چنین اندیشه‌هایی درباره آن‌ها دارم بارها و بارها در حافظه دیگران دیده‌ام. بهترین شعر برای هر کس شعری است که آن را با دل خویش هماهنگ بیند. به احترام چنین دل‌هایی از این کار چشم پوشیدم.»<ref name=":3" /> </blockquote>
[[پرونده:کتاب07.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|دفتر شعر شبخوان]]


=== شبخوانی ===
=== شبخوانی ===
خط ۲۱۴: خط ۲۱۸:


=== از زبان برگ ===
=== از زبان برگ ===
[[پرونده:کتاب11.JPG|بندانگشتی|230x230پیکسل|دفتر شعر از زبان برگ]]
شفیعی کدکنی دفتر سوم خود را به نام  ''از زبان برگ،'' در سال ۱۳۴۷، منتشر کرد. این دفتر را دکتر عبدالحسین زرین‌کوب این‌طور توصیف می‌کند:<blockquote>«م. سرشک وقتی در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۵، از زادگاه خود، خراسان، به شهر غرق ازدحام آهن و فولاد تهران روی می‌آورد از زبان برگ‌ها سخن می‌گوید و گویی انس با طبیعت که یادگار سال‌های کودکی و جوانی اوست هم‌چنان او را به سوی خود می‌کشاند و زمینه‌ی آهن و پولاد نمی‌تواند شاعر را از طبیعت مأنوس خود جدا سازد. از این روست که از زبان طبیعت سخن می‌گوید؛ از باد و باران، از گل و گیاه، از معنای جویباران و از زبان مرگ، او با طبیعت همراز و مأنوس است آن را خوب می‌شناسد و می‌تواند به راز عاشقانه فاصله گیرد اما روح لطیف تغزلی او با عشق به کائنات، عشق به طبیعت و همه مظاهر آن جلوه‌های خاص می‌یابد و این عشق در طرف مظاهر طبیعی کافی نیست تا شعر او را مطلوب و مقبول همگان نماید.»</blockquote>اصلی‌ترین ویژگی این دفتر ''از زبان برگ''، همین طبیعت‌گرایی است؛ و تمام سطوح شعر، از زبان گرفته تا موسیقی و عاطفه و حتی درون مایه آن، تماماً متأثر از این موضوع است. گویی این‌که نام این دفتر نیز برگرفته از عناصر طبیعت است؛ ''از زبان برگ.''
شفیعی کدکنی دفتر سوم خود را به نام  ''از زبان برگ،'' در سال ۱۳۴۷، منتشر کرد. این دفتر را دکتر عبدالحسین زرین‌کوب این‌طور توصیف می‌کند:<blockquote>«م. سرشک وقتی در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۵، از زادگاه خود، خراسان، به شهر غرق ازدحام آهن و فولاد تهران روی می‌آورد از زبان برگ‌ها سخن می‌گوید و گویی انس با طبیعت که یادگار سال‌های کودکی و جوانی اوست هم‌چنان او را به سوی خود می‌کشاند و زمینه‌ی آهن و پولاد نمی‌تواند شاعر را از طبیعت مأنوس خود جدا سازد. از این روست که از زبان طبیعت سخن می‌گوید؛ از باد و باران، از گل و گیاه، از معنای جویباران و از زبان مرگ، او با طبیعت همراز و مأنوس است آن را خوب می‌شناسد و می‌تواند به راز عاشقانه فاصله گیرد اما روح لطیف تغزلی او با عشق به کائنات، عشق به طبیعت و همه مظاهر آن جلوه‌های خاص می‌یابد و این عشق در طرف مظاهر طبیعی کافی نیست تا شعر او را مطلوب و مقبول همگان نماید.»</blockquote>اصلی‌ترین ویژگی این دفتر ''از زبان برگ''، همین طبیعت‌گرایی است؛ و تمام سطوح شعر، از زبان گرفته تا موسیقی و عاطفه و حتی درون مایه آن، تماماً متأثر از این موضوع است. گویی این‌که نام این دفتر نیز برگرفته از عناصر طبیعت است؛ ''از زبان برگ.''



نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۲۸

محمدرضا شفیعی کدکنی
کدکنی1.JPG
زمینهٔ کاری استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، پژوهشگر،اندیشمند و ادیب
زادروز ۱۹ مهرماه ۱۳۱۸
ایران، کدکن نیشابور
پدر و مادر میرزا احمد، فاطمه
ملیت ایرانی
پیشه استاد دانشگاه
کتاب‌ها مجموعه کتاب‌های اشعار: زمزمه‌ها، شبخوانی، از زبان برگ، درکوچه باغ‌های نیشابور، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی.
نوشتارها حدود ۹۰ مقاله
تخلص م. سرشک
مدرک تحصیلی دکترای ادبیات فارسی
دانشگاه دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی مجموعه‌ی اشعار، و نقد و تعلیقات و تصحیحات و مقدمه بر آثار شعرا و نویسندگان بزرگ

محمدرضا شفیعی کدکنی، متخلص به م. سرشک (زاده ۱۹ مهرماه ۱۳۱۸، روستای کدکن نیشابور) استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، پژوهشگر، اندیشمند و ادیب ایرانی است. شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد سپری کرد؛ و مدتی نیز به آموختن زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول پرداخت. وی پس از آموختن مقدمات علوم دینی در نزد پدرش، وارد حوزه‌ی علمیه خراسان شد؛ و در آن‌جا به ویژه از شخصیت و آموزش شیخ هاشم قزوینی خیلی تأثیر پذیرفت. علاوه بر او ادیب نیشابوری هم نقش به‌سزایی در پرورش علمی و معنوی شفیعی کدکنی داشت. شفیعی کدکنی در انفوان جوانی به شعر و شاعری پرداخت. وی شاعری را با غزل آغاز کرد؛ و در سال ۱۳۴۴، با انتشار کتاب زمزمه‌ها و سپس در مجموعه‌های دیگر، توانایی خود را در سرودن غزل و قالب‌های دیگر به به اثبات رساند. وی در سال ۱۳۴۴، از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد فارغ‌التحصیل شد؛ و در سال ۱۳۴۸، دوره‌ی دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه تمام کرد و از همان زمان به کار آموزشگری در دانشکده ادبیات پرداخت. شفیعی کدکنی مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار شد؛ و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به تدریس پرداخت. آثار ادبی شفیعی کدکنی و جلسات درسی که در دانشگاه دارد، از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار هستند. او هم‌چنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاه‌های آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد، مشغول تدریس و تحقیق شد. شفیعی کدکنی با انتشار مجموعه در کوچه باغهای نشابور در سال ۱۳۵۰، نشان داد که اشعارش در مسیر تکامل افتاده و راه واقعی خود را یافته است. این مجموعه تأثیر بسیاری برخاطره گروهی از مردم گذاشت به گونه‌ای که برخی از ابیات این مجموعه به‌عنوان مثل در میان توده‌های مردم به کار برده می‌شود. دکتر شفیعی کدکنی علاوه بر کتاب‌های اشعار، آثار تصحیح و مقدمه و تعلیقات متعدد و بی‌نظیری دارد. شفیعی کدکنی غیر از تألیف و ترجمه و شاعری، مقالات کوتاه فراوانی نیز نوشته است. تا کنون نزدیک به ۹۰ مقاله از وی در جاهای مختلف به چاپ رسیده است. ذوق وروش علمی، دو ویژگی ممتازی است که در اکثر این مقالات مشاهده می‌شود.

کودکی و تحصیلات

محمد رضا شفیعی کدکنی متخلص به م. سرشک در ۱۹ مهرماه ۱۳۱۸، در روستای کدکن، نیشابور و در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. وی به تشویق پدرش میرزا احمد به فراگیری و حفظ شعر و آثار ادبی پرداخت. محمدرضا شفیعی کدکنی با آموخته‌های دینی و شاعرانه تربیت و آموزش دید. نام مادر شفیعی کدکنی فاطمه بود و نوشتن نمی‌دانست؛ اما بداهه و غریزی شعر می گفت.

شفیعی کدکنی درباره‌ی مادرش می‌گوید:

«که تمام کتاب‌های موجود در منزل را با حافظه‌ی قوی خود خوانده بود و به خاطر داشت؛ و اشعار خیلی خوبی هم می‌سرود. در مدح امام حسین (ع) و… مادرم به من می‌گفت و من با خط بچگانه‌ام می‌نوشتم، او نوشتن بلد نبود با این‌که سواد فارسی و عربی خوبی داشت نوشتن نمی‌دانست.»

شفیعی کدکنی از همان بچگی دارای حافظه‌ی خوبی بود؛ و یک شعر۱۰ بیتی را با دو بار خواندن حفظ می‌کرد. او بیشتر بخش‌های منظومه ملا هادی سبزواری را در سنین کودکی از برکرده بود.

م. سرشک در وصف زادگاهش این شعر را سروده است:

ای روستای خفته بر این پهن دشت سبز

ای از گزند شهر پلیدان پناه من!

ای جلوه ی طراوت و شادابی و شکوه!

هان ای بهشت خاطره، ای زادگاه من!

باز آمدم به سوی تو، زان دور دورها

زآن‌جا که صبح می‌شکفد خسته و ملول

بازآمدم که قصه اندوه خویش را

با صخره‌های دامن تو بازگو کنم

وندر پناه سایه ی انبوه باغ‌هایت

گلبرگ‌های خاطره را جست و جو کنم.

جوانی شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی در توصیف دوران کودکی خود می‌گوید:

«بازیگوش‌ترین بچه‌ی محل بودم، چه در کدکن و چه در مشهد. اولین بچه‌ای که صبح زود وارد کوچه می‌شد، علی‌التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می‌کرد نیز من بودم؛ علتش شاید این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری.»

محمدرضا شفیعی کدکنی در مدارس جدید درس نخوانده و از این بابت خشنود است و توشه خود را بی‌مقدار نمی‌بیند. وی در این رابطه نوشته است:

«من از اینکه به مدرسه نرفتم بسیار بسیار خوشحالم، یعنی می‌فهمم که یک نوع عنایت الهی بود. من اگر به شیوه‌ی معمولی به مدرسه می‌رفتم مسلمأ این مایه‌ای که به فرهنگ اسلامی مربوط است، هرگز نداشتم.»

م. سرشک دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد سپری کرد؛ و مدتی نیز به آموختن زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول پرداخت.

شفیعی کدکنی پس از آموختن مقدمات علوم دینی در نزد پدرش، وارد حوزه‌ی علمیه خراسان شد؛ و در آن‌جا به ویژه از شخصیت و آموزش شیخ هاشم قزوینی خیلی تأثیر پذیرفت. علاوه بر او ادیب نیشابوری هم نقش به‌سزایی در پرورش علمی و معنوی شفیعی کدکنی داشت. او درباره‌ی ادیب نیشابوری می‌گوید که او برای من همیشه استاد یگانه ادبیات عرب و بلاغت اسلامی در حوزه علمی خراسان بود. وی هم‌چنان می‌گوید علاوه بر فقه واصول عملاً آموختیم که از تنگ‌نظری‌های قرون وسطایی به در آییم. او به مدت ۱۵ سال در حوزه‌های علمیه خراسان مشغول فراگیری آموزش‌های فکری فلسفی و زیبا شناختی بود.[۱]

نخستین تلاش‌های شعری شفیعی کدکنی در سال‌های جوانی بود. وی در سن ۱۹ سالگی چند غزل حافظ را مخمس کرد و برای یکی از روزنامه‌های محلی فرستاد. محمدرضا شفیعی کدکنی در آن سال‌ها برای اشعار خود از نام تخلص م. سرشک استفاده می‌کرد.[۲]

م. سرشک در سال ۱۳۴۴، از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد فارغ‌التحصیل شد؛ و در سال ۱۳۴۸، دوره‌ی دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه تمام کرد و از همان زمان به کار آموزشگری در دانشکده ادبیات پرداخت.[۱]

فقط ده روز پس از آن‌که شفیعی کدکنی از پایان‌نامه دکترای خود با عنوان صور خیال در شعر فارسی، دفاع کرد، دکتر پرویز ناتل خانلری در نامه‌ای سفارش کرد که او در دانشگاه مشغول به تدریس شود؛ و با تأیید دکتر بدیع‌الزمان فروزانفر، این امر محقق شد. از آن زمان یعنی سال ۱۳۴۸، تاکنون، دکتر شفیعی کدکنی بیش از نیم قرن است که در دانشگاه تهران مشغول تدریس است و همیشه کلاس‌های درسش یکی از شلوغ‌ترین کلاس‌های دانشگاه تهران محسوب می‌شود.[۲]

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، پژوهشگر، اندیشمند و ادیب ایرانی است که آثار ادبی وی و هم‌چنین جلسات درسی که در دانشگاه دارد، از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار هستند.[۲]

سفر به آمریکا

دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، پنجم شهریور ۱۳۸۸، به آمریکا سفر کرد. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه پرینستون آمریکا و آکسفورد انگلستان رفت.[۳][۴]

فعالیت های اجتماعی

شفیعی کدکنی مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار شد؛ و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به تدریس پرداخت. او هم‌چنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاه‌های آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد، مشغول تدریس و تحقیق شد.

شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی با وجودی که در اشعار خود اجتماع گرا و نوع دوست است؛ اما هیچ‌وقت شعر و تحقیق را ابزاری برای موضع‌گیری و اظهار تمایلات سیاسی و حزبی نکرد؛ هم‌چنان‌که خود در این باره می‌گوید:

«هیچ‌گاه جذب هیچ‌یک از این سازمان‌ها نشدم، بعد از انقلاب هم که سیاسی شدن مد روز شده بود و هر کسی که از اصل سیاسی و حزبی دورمانده بود، روزگار وصل خود را می‌جست، من به هیچ سازمان و دسته‌ای دلبستگی پیدا نکردم. ضمن این‌که بسیاری از شعرهای من درباره‌ی قهرمانانی است که از درون همان حزب‌ها و سازمان‌ها و تشکیلات برخاسته‌اند… از همان سال‌ها، چهره‌ی مصدق برای من عزیز بود و یکی از اولین شعرهایی که از دوران کودکی و نوجوانی خود دارم مربوط به ماه‌های بعد از ۲۸ مرداد است.»[۱]

م. سرشک در وصف دکتر محمد مصدق شعر مرثیه درخت را سروده است. این شعر چنین آغاز می‌شود:

دیگر کدام روزنه دیگر کدام صبح

خواب بلند و تیره‌ی دریا را

آشفته و عبوس

تعبیر می‌کند؟

من می‌شنیدم از لب برگ

این زبان سبز

در خواب نیم شب که سرودش را

در آب جویبار،

بدین گونه نشسته بود:

در سوگت ای درخت تناور!

ای آیت خجسته در خویش زیستن!

ما را

حتی امان گریه نداند.[۵]

ویژگی اشعار شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی

زبان شعر دکتر شفیعی کدکنی فصیح و دقیق است. وی با شعر خود گونه‌ای از بارورترین زبان‌های تمثیلی شعر معاصر را به ثبت داده است. در شعر م. سرشک اثری از مغلق‌گویی و یا پرگویی نیست. زبانی نرم و قوی دارد، تصاویر خیال در شعر او اوج تازه‌ای می‌گیرد؛ و هرگز به دنبال وزن‌های غیر متداول نمی‌رود. قافیه را هم‌چون عنصری خارج از شعر تصور نمی‌کند. اشعار شفیعی کدکنی غالباً رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه‌ی ایران در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰، در اشعار وی به صورت تصویرها و رمزها و کنایه‌ها انعکاس پیدا می‌کند. در اشعار او به‌نوعی کثرت‌گرایی فرهنگی دیده می‌شود. اشعار دکتر شفیعی کدکنی از ۵ زمینه پلورالیسم برخوردار است: زمان، تصویر و تخیل، موسیقی، عاطفه و اندیشه.

اشعار کدکنی بیش از دیگر شاعران معاصر به پشتوانه‌ی فرهنگ و ادب کلاسیک تکیه دارد. یکی دیگر از ویژگی‌های قابل توجه اشعار شفیعی کدکنی وجه دینی اوست. خیلی از واژه‌ها، مضامین و مفاهیم اشعارش از متن فرهنگ و تمدن اسلامی اقتباس شده است. از دیگر ویژگی‌های اشعار شفیعی کدکنی روایی بودن اشعار، استفاده از عنصر تکرار، تأثیرپذیری از ساخت نحوی کهن به‌ویژه ساخت نحوی سبک خراسانی، صورت و ساخت مکالمه‌ای و وجود رنگ مایه‌ی فلسفی در اشعار اوست.[۱]

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم اشعار دکتر شفیعی کدکنی چند وجهی بودن او است که خود را هیچ‌گاه محدود به یک فضا نکرده است.[۲]

شفیعی کدکنی در آخرین اثر شعری خود، مجموعه هزاره دوم آهوی کوهی، که در سال ۱۳۶۷، انتشار یافت، در این مجموعه به‌ویژه در اشعاری که از دهه شصت به بعد سروده، زبان تازه‌ای دارد. چارچوب اشعارش مستحکم‌تر و موسیقایی‌تر، زبان و اندیشه‌هایش فلسفی‌تر شده است؛ و همین موضوع باعث شده که اشعار این مجموعه بیشتر طرف توجه خواص قرار گیرد.[۱]

ویژگی شخصیتی شفیع کدکنی

یکی از ویژگی‌های شخصیتی دکتر شفیعی کدکنی این است که او در محافل ادبی به ندرت ظاهر می‌شود و اغلب در انزوای اهل ادب به سر می‌برد.[۶]

فعالیت‌های هنری شفیعی کدکنی

کدکنی10.JPG

شفیعی کدکنی از استادان برجسته و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ محسوب می‌شود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز جایگاه والایی دارد؛ و هم‌چنین صاحب سبک و شیوه خاصی است که به عنوان شاعری پیشتاز شناخته می‌شود.

شفیعی کدکنی در انفوان جوانی به شعر و شاعری پرداخت. وی شاعری را با غزل آغاز کرد؛ و در سال ۱۳۴۴، با انتشار کتاب زمزمه‌ها و سپس در مجموعه‌های دیگر، توانایی خود را در سرودن غزل و قالب‌های دیگر به به اثبات رساند. او خیلی زود از قالب کهن و کلاسیک فراتر رفت و به قلمروهای تازه‌تر هنری دست یافت.

کدکنی می‌گوید آشنایی حقیقی او با شعر نیمایی از زمانی آغاز شد که با دکتر علی شریعتی در انجمن پیکار دانشکده‌ی ادبیات رفت و آمد داشته است.

شفیع کدکنی در انجمن‌های ادبی آن روز خراسان مدام حضور داشت و تجربه کسب می‌کرد. در این دوران با محمد قهرمان و م. آزرم مداوم ارتباط داشت. وی پس از دوران حضور در انجمن‌های ادبی شعر نیمایی و تغزلی را تقریباً کنار گذاشت و به شعر اجتماعی و حماسی جدید پرداخت. این تحول در مجموعه شبخوانی، و از زبان برگ، دیده می‌شود. شفیعی کدکنی با انتشار مجموعه در کوچه باغهای نشابور در سال ۱۳۵۰، نشان داد که اشعارش در مسیر تکامل افتاده و راه واقعی خود را یافته است. این مجموعه تأثیر بسیاری برخاطره گروهی از مردم گذاشت به گونه‌ای که برخی از ابیات این مجموعه به‌عنوان مثل در میان توده‌های مردم به کار برده می‌شود.[۱]

نقدهای دکتر شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی در نقدش تعارف نمی‌کند؛ و همیشه محترمانه و به دور از جنجال و پرخاشگری، به نقد پرداخته است. م. سرشک نقدهای بسیاری به شخصیت‌های برجسته‌ای هم‌چون نیما یوشیج، احمد شاملو، عبدالحسین زرین کوب، مجتبی مینوی و حتی استاد خودش بدیع‌الزمان فروزانفر، که کدکنی او را بهترین منتقد شعر کلاسیک فارسی می‌داند، داشته و هیچ‌گاه هم در نقدهایش از اعتدال و میانه‌روی دور نشده است.[۲]

سبک شعری شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی همراه با محمدحسین شهریار و هوشنگ ابتهاج (سایه)

م. سرشک را در تصحیح متون ادبی پیرو سبک بدیع‌الزمان فروزانفر می‌دانند؛ در حالی که خود شفیعی کدکنی نیز به برخی از کارهای فروزان‌فر ایراد و نقدهایی را وارد کرده است. فروزان‌فر شفیعی کدکنی را بهترین شاگرد خود می‌دانست و هم‌واره او را تحسین می‌کرد.[۲]

شفیعی کدکنی شاعری را با غزل آغاز کرد؛ و مجموعه زمزمه‌ها که در سال ۱۳۴۴، منتشر شده، بیان‌گر توانای و آگاهی وی از شعر کلاسیک فارسی است و به‌ویژه توان و استعداد او را در غزل‌سرایی تأیید می‌کند. شفیعی کدکنی پس از مدتی قالب سنتی را کنار گذاشته و به شعر نیمایی رو آورد. عشق به طبیعت و همه مظاهر آن در اشعارش جلوه‌گر است.

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب

که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند

بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتر سپید

به آشیان خونین دوباره بر گردد

م. سرشک که طبیعت را تمثیل آزادی می‌داند، هیچ‌وقت آزادی را نمی بیند؛ بنابراین در درونش هم‌واره به سوگ می‌نشیند؛ و پیام وحشت باران را به زمین فرو می‌خواند و زمین را محکوم می‌کند.

آخرین برگ سفرنامه باران

این است:

کدکنی5.JPG

که زمین چرکین است

تمام روزنه‌ها بسته است

من و تو هیچ ندانستیم

درین غبار

که شب در کجاست، روز کجاست

و رنگ اصلی خورشید و آب و گل‌ها چیست[۴]

م. سرشک به غزل محدود نماند و دیگر قالب‌های شعری مانند قصیده و شعر نو را نیز تجربه کرد. دفتر شعر در کوچه باغ‌های نیشابور، که در سال ۱۳۵۰، انتشار یافت، شهرتی برای کدکنی به ارمغان آورد و توانست شهرت شعری او را هم‌پای شهرتش در تدریس و تحقیق کند.[۲]

آثار محمدرضا شفیعی کدکنی

آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود او تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه‌ی نظریه ادبی می‌شود. در بین آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد؛ و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغ‌های نیشابور، آوازه بیشتری دارد.[۷]

کدکنی8.JPG

مجمعوعه اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی شامل ۸ کتاب و به ترتیب انتشار به شرح زیر است:

  • ۱۳۴۴ – زمزمه‌ها
  • ۱۳۴۴ – شبخوانی
  • ۱۳۴۷ – از زبان برگ
  • ۱۳۵۰ – درکوچه باغ های نیشابور
  • ۱۳۵۶ – بوی جوی مولیان
  • ۱۳۵۶ – از بودن و سرودن
  • ۱۳۵۶ – مثل درخت در شب باران
  • ۱۳۶۷ – هزاره دوم آهوی کوهی[۸]

کتاب آیینه‌ای برای صداها، نیز مجموعه هفت دفتر نام‌برده شده‌ی شفیعی کدکنی است، یعنی: زمزمه‌ها، شبخوانی، از زبان برگ، در کوچه باغ‌های نشابور، مثل درخت در شب باران، از بودن و سرودن و بوی جوی مولیان.[۲]

زمزمه‌ها

محمدرضا شفیعی کدکنی نخستین دفتر شعر خود را به نام زمزمه‌ها در سال ۱۳۴۴، منتشر کرد. شاید از نظر قلب و قالب این ضعیف‌ترین دفتر شعری اوست. م. سرشک خود در این باره می‌گوید:

«تا آخرین مراحل صفحه آرایی این مجموعه به نظرم رسید که بعضی از شعرها از جمله تمامی دفتر زمزمه‌ها را که روحیه عاریتی و بیمارگونه سبک هندی حاکم بر بعضی از غزل‌های آن را دیگر به هیچ وجه نمی‌پسندم ولی دیدم همان‌هایی که چنین اندیشه‌هایی درباره آن‌ها دارم بارها و بارها در حافظه دیگران دیده‌ام. بهترین شعر برای هر کس شعری است که آن را با دل خویش هماهنگ بیند. به احترام چنین دل‌هایی از این کار چشم پوشیدم.»[۵]

دفتر شعر شبخوان

شبخوانی

شفیعی کدکنی اثر دوم خود را به نام شبخوانی که در همان سال ۱۳۴۴، منتشر کرد، نتیجه‌ی تلاش او برای رهایی از همان علف‌های عاریتی که باغ شعرش را تسخیر کرده بودند شد. برای این کار هم فرم بیرونی شعرش را تغییر داده و هم محتوای آن را. اغلب اشعار این دفتر، در قالب‌های نیمایی و نیمه‌سنتی است، در صورتی‌که دفتر زمزمه‌ها، در قالب سنتی بود.

اطلاق نام شبخوانی به این مجموعه بیان‌گر جامعه‌گرایی م. سرشک است. شبخوانی در زبان و عرف مردم خراسان معنی اصطلاحی و خاصی دارد (مناجات‌های شبانه را که در ماه روزه برای بیدار شدن مردمان بر فراز مناره‌ها می‌روند و می‌خوانند، مردم خراسان شبخوانی می‌گویند و مرد خواننده را شبخوان می‌نامند)

م. سرشک احساس می‌کند که کار او و کار شبخوان، کاری است همسان و همسو. کار شبخوان بیداری در شب‌های ماه رمضان و بیدار کردن مردم است؛ و کار شاعر آن است که در زمانه‌ای که همه‌ی مردمانش چون گله‌ی خوش چرای بی چوپان، در دره‌ی خواب‌ها رها گشتند، به بیداری آن‌ها بیندیشد. «سایت پارسینه»

شفیعی کدکنی خود در نقد این دفتر می‌گوید:

«باز می‌توانم از خودم به راحتی این انتقاد را داشته باشم که به چیزهایی که زیاد هم برای من مقدس نبوده‌اند و آن جنبه‌های قبل از اسلامی ایران است. چقدر تحت تأثیر اوضاع و احوال و شاید وجود همشهری پیشکسوت (مهدی اخوان ثالث) که از صدور ائمه شعر معاصر است، از خود شیفتگی نشان داده‌ام.»

زبان حال دفتر شبخوانی، حماسی و متأثر از مهدی اخوان ثالث است. هم‌چنین کیفیت تصویرگری شاعری و نوع نگرش وی به تاریخ و فرهنگ کلاسیک ایران است.

بنگر اینجا در نبرد این دژ آیینان

عرضه بر آزادگان تنگ است

کار از باور مردی و جوانمردی گذشته است

روزگار رنگ و نیرنگ است[۵]

از زبان برگ

دفتر شعر از زبان برگ

شفیعی کدکنی دفتر سوم خود را به نام از زبان برگ، در سال ۱۳۴۷، منتشر کرد. این دفتر را دکتر عبدالحسین زرین‌کوب این‌طور توصیف می‌کند:

«م. سرشک وقتی در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۵، از زادگاه خود، خراسان، به شهر غرق ازدحام آهن و فولاد تهران روی می‌آورد از زبان برگ‌ها سخن می‌گوید و گویی انس با طبیعت که یادگار سال‌های کودکی و جوانی اوست هم‌چنان او را به سوی خود می‌کشاند و زمینه‌ی آهن و پولاد نمی‌تواند شاعر را از طبیعت مأنوس خود جدا سازد. از این روست که از زبان طبیعت سخن می‌گوید؛ از باد و باران، از گل و گیاه، از معنای جویباران و از زبان مرگ، او با طبیعت همراز و مأنوس است آن را خوب می‌شناسد و می‌تواند به راز عاشقانه فاصله گیرد اما روح لطیف تغزلی او با عشق به کائنات، عشق به طبیعت و همه مظاهر آن جلوه‌های خاص می‌یابد و این عشق در طرف مظاهر طبیعی کافی نیست تا شعر او را مطلوب و مقبول همگان نماید.»

اصلی‌ترین ویژگی این دفتر از زبان برگ، همین طبیعت‌گرایی است؛ و تمام سطوح شعر، از زبان گرفته تا موسیقی و عاطفه و حتی درون مایه آن، تماماً متأثر از این موضوع است. گویی این‌که نام این دفتر نیز برگرفته از عناصر طبیعت است؛ از زبان برگ.

کدکنی در این دفتر وقتی که از زادگاه خویش به تهران سفر می‌کند از پنجره‌ی قطار به کوه‌ها و دشت‌ها سلام عاشقانه می‌فرستد؛ و ناگهان احساس آن را دارد که همه مظاهر طبیعت پیام‌آور صلح و دوستی به یک‌دیگرند. م. سرشک مجذوب طبیعت است و در این دفتر، طبیعت بزرگترین مایه‌ی الهام اوست. شب با زلال آب راز و نیاز عاشقانه دارد؛ و باران برای او تمثیل روشنایی و پاکی است.

سفر ادامه دارد و پیام عاشقانه‌ی کویرها به ابرها

سلام جاودانه‌ی نسیم‌ها به تپه‌ها

تواضع نرم و لطیف دره‌ها

غرور پاک و برف‌پوش قله‌ها

صفای گشت گله‌ها به دشت‌ها

چرای سبز میش‌ها و قوچ‌ها و بره‌ها

وجه دیگر این دفتر شفیعی کدکنی، وجود یک طنز خفیف اما بسیار اثر گذار در شعر او است؛ و هرچه به لحاظ زمانی جلوتر می‌رویم، کیفیت طنز شعر وی قوی‌تر و هنری‌ترمی شود.

آخرین برگ سفرنامه باران

این است:

که زمین چرکین است

چه مهربانی‌هایی

اگر به آب ببخشی

حباب خواهد شد[۵]

در کوچه باغ‌های نیشابور

شفیعی کدکنی دفتر در کوچه باغ‌های نیشابور را در سال ۱۳۵۰، منتشر کرد. این مجموعه از تمامی مشخصه‌های سبکی شاعران خراسان برخوردار است. این مجموعه گویی شاعر از همه‌ی توان و استعداد خود را برای صعود به قله‌ی شاعری به کار گرفته است. این دفتر دفتر دارای زبانی شفاف و بی ابهام است؛ و مواریث فرهنگی و سنن تاریخی و زمینه‌های رستگاری، طبیعت‌گرایی، نمادگرایی، اسطوره گرایی، التزام به وزن موسیقی دل‌نشین، دردمندی، منطق مکالمه، روایت‌گری و توصیف در جای جای این مجموعه دیده می‌شود.

دکتر شفیعی کدکنی از سه عنصر زبانی برای تفهیم معانی استفاده می کند: زبان کلاسیک، زبان محلی و زبان معیار. وی به خاطر اشراف و تسلطی که به متون کلاسیک داشت، توانسته واژه‌های کهن و حتی ادبیات کهن را به کار گیرد.

م. سرشک در مجموعه‌ی در کوچه باغ‌های نیشابور، از زبان مردم سخن می‌گوید زیرا در مردم و با مردم زندگی می‌کند.

این دفتر، هم به لحاظ مضمون و هم به لحاظ ساختار و شکل، مورد قبول روشنفکران به ویژه روشنفکران انقلابی قرار گرفته است. آن سخن به فریاد رسیده و دردهای غیر مجرد و ملموس وقتی که با زبانی آهنگین آمیخته شد، بسیار مورد اقبال عام و خاص قرار گرفت. این دفتر معرف شفیعی کدکنی به عنوان شاعری آگاه و روشن‌بین و اجتماعی و هم‌چنین توانمند و آفریننده، است؛ و از طرفی نمودار تلاش او برای راه یافتن به نوعی شعر اجتماعی و حماسی و انسانی است. م. سرشک خود را در برابر جامعه و مردم مسئول و متعهد می‌داند؛ و با افروختگی و خروش، پیام و رسالت اجتماعی خود را اعلام می‌کند:

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم…

به کجا چنین شتابان؟

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم…

به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد به جز این سرا، سرایم

سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را

چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی،

به شکوفه‌ها، به باران،

برسان سلام ما را[۵]

شمس لنگرودی شاعر معروف درباره‌ی کتاب در کوچه‌باغ‌های نیشابور می‌گوید:

«کوچه‌باغ‌های نشابور چندی پس از قیام سیاهکل و در بحبوحه مبارزات چریکی ایران منتشر شد و به سبب محتوای روشن انقلابی و قالب نیمایی و زیباشناسی نوقدمایی (ترکیبات و تعابیر ساده و آشنا و آسان‌یاب) و ضرباهنگ تند و روان، به سرعت در میان روشنفکران سیاسی و بخشی از مردم جا باز کرد و پاره‌ای از اشعارش به سرود و زمزمه بدل شد.»[۲]

مثل درخت در شب باران

مجموعه‌ی مثل درخت در شب باران، برگزیده‌ی اشعاری است که محمدرضا شفیعی کدکنی از سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۵۶، سروده است. این مجموعه شامل چهار بخش: مخاطبات، چند تأمل، غزلیات و رباعیات است.

این مجموعه دارای شکل و محتوا و تنوع و تفنن است، م. سرشک از طرفی آزمون‌های تازه‌ای از شعر ناب، در بخش مخاطبات ارائه می‌دهد؛ و از طرفی دیگر نوعی شعر متفکرانه را به شکل قطعه‌های کوتاه در چند تأمل آزمایش می‌کند. در یک جا از گذر روزها و سال‌های باغ جوانی در شکلی شاعرانه و تمثیلی سخن می‌گوید؛ و باغ را تمثیل از وجود خود می‌گیرد و چنان لطیف و ماهرانه و هنرمندانه گذشت روزگار را به تصویر می‌کشد که خواننده را در حالتی شاعرانه فرو می‌برد.

ای روشن آرای چراغ لالگان در رهگذار باد…!

با من نمی گویی

آن آهوان شاد و شنگ تو

سوی کدامین جو کنارانی گریزانند…؟

آه!

شب‌های باران تو وحشتناک

شب‌های باران تو بی‌ساحل

شب‌های باران تو از تردید و انبوه لبریز است

من دانم و تنهایی باغی

که رستنگاه آوای هزاران بود

وینک

خنیاگرش خاموش

و آرایه‌ی خونابه برگان پاییز است…

بر خلاف دو مجموعه پیشین، در دفتر مثل درخت در شب باران، نگاه شفیعی کدکنی متوجه درون خود شده و شعر او برخورد غنایی شاعر با طبیعت است. به‌همین نسبت، روح جامعه‌گرایی به معنای سیاسی کلمه در این مجموعه ضعیف‌تر شده است. بسیاری از اشعار این مجموعه در خارج از ایران سروده شده است.[۵]

بوی جوی مولیان

بوی جوی مولیان دفتر دیگری از شفیعی کدکنی است که تمامی این دفتر را به‌جز شعر هویت جاری، در شهر پرینستون آمریکا در فاصله‌ی تابستان ۱۳۵۴ تا تابستان ۱۳۵۶، سرده است. این دفتر بیشتر بیان‌گر غم غربت شاعر است.

می‌خواهم

در زیر آسمان نیشابور

چندان بلند و پاک بخوانم که هیچ‌گاه

این خیل سیل‌وار مگس‌ها

نتوانند

روی صدای من بنشینند

در این دوران که جامعه در حال تحول اجتماعی و سیاسی مهمی بود، شفیعی کدکنی از هم‌دلی و هم‌آوایی با مردم دور نماند؛ و او از آغاز تا پایان این دفتر، مداوم مسئله‌ی فریاد، صدا، سرود، سخن، آگاهی، بیداری و حرکت را مطرح می‌کند.

خاموش مانده بودم، یک چند

زیرا

از خشم

در شعرهای من

دندان واژه‌ها به هم فشرده می‌شد

آه!

ناگاه

ترکید بغض تندر در صبر ابرها

پاشید چون صاعقه بر سبزه‌ی جوان[۵]

هزاره‌ی دوم آهوی کوهی

هزاره‌ی دوم آهوی کوهی، مجموعه‌ی دیگری از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است که شامل ۵ دفتر ۲۴۴، قطعه شعر است. مرثیه سرو کاشمر، ۲۸ قطعه، خط زدل‌تنگی، ۵۲ قطعه، غزل برای آفتابگردان، ۶۳ قطعه، در ستایش کبوترها، ۴۶ قطعه و ستاره‌ی دنباله دار، ۵۵ قطعه شعر را در بر می‌گیرد. در میان این قطعه‌ها همه گونه شعر ازغزل تا قصید ه و رباعی و… یافت می‌شود. تاریخ سرایش این اشعار نیز برخی به سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ بر می‌گردد؛ و برخی دیگر به سال‌های ۶۰ و ۷۰. م. سرشک در مقدمه‌ی هزاره‌ی دوم آهوی کوهی، می‌گوید:

«تقسیم‌بندی این مجموعه بیشتر حال وهوای شعری ملاک بوده است تا زمان سرودن، به همین دلیل تک و توک نمونه‌هایی از دهه چهل هم در میان این مجموعه‌ها می‌بینید. با این که بخش اعظم شعرها مربوط به سال‌های آخر دهه‌ی پنجاه و تمامی دهه‌ی شصت است؛ و پنج سالی از دهه هفتاد… همان گونه که دلم خواست تدوین تاریخی را رعایت نکنم، دلم خواست تدوین سوری و قالبی را نیز به یک سو نهم؛ بنابراین همه نوع حرف در میان این دفترها و درباره‌ی این دفترهاست و خواهد بود. با این همه اگر بعضی از این کارها بتواند دلی را تسخیر کند و در صفا النعال کارهای شاگردان بهار و نیما و شهریار و امید قرار گیرد سعادت بزرگی نصیبشان شده است.»

در این پنج دفتر به اشعاری بسیاری بر می‌خوریم که دارای مضامین فلسفی و هستی شناسی هستند. نظیر اشعار درآمد به حصار، چرخ چاه، وزن جهان، نوشدارو بعد از مرگ سهراب، ساعت شنی، و قرار زندگی[۵]

آثار نظری و انتقادی و تصحیح و ترجمه

محمدرضا شفیعی کدکنی، در عرصه‌ی تألیف، تصحیح، ترجمه، و نقد و تحقیق، چهره‌ای ممتاز و برجسته است. کتاب‌های م. سرشک به‌ویژه صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، اسرار التوحید و ده‌ها کتاب و مقاله دیگر او امروزه، در زمره‌ی آثار مرجع محسوب می‌شود.[۱]

دکتر شفیعی کدکنی، آثار تصحیح، مقدمه و تعلیقات متعدد و بی‌نظیری دارد؛ که به برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • صور خیال در شعر فارسی
  • موسیقی شعر
  • تصحیح اسرارالتوحید نوشتهٔ محمد بن منور
  • تصحیح تاریخ نیشابور نوشتهٔ حاکم نیشابوری
  • تصحیح آثار عطار نیشابوری، شامل:
  • تصحیح مختارنامه
  • تصحیح مصیبت نامه
  • تصحیح منطق‌الطیر
  • تصحیح اسرارنامه
  • تصحیح دیوان عطار
  • تصحیح تذکره الاولیاء

و هم‌چنین:

  • تصحیح آفرینش و تاریخ، در دو جلد
  • مفلس کیمیا فروش، درباره‌ی شعر انوری
  • زبور پارسی، نگاهی به زندگی و غرل‌های عطار
  • تازیانه‌های سلوک، درباره‌ی قصاید سنایی
  • در اقلیم روشنایی، تفسیر چند غزل حکیم سنایی
  • شاعر آیینه‌ها، بررسی سبک هندی و شعر بیدل دهلوی
  • آن سوی حرف و صوت
  • میراث عرفانی ایران (چهار جلدی)
  • دفتر روشنایی (در شرح سخنان و افکار بایزید بسطامی)
  • نوشته بر دریا (در بیان میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی)
  • چشیدن طعم وقت (در شرح عرفان و افکار ابوسعید ابوالخیر)
  • حالات و سخنان ابوسعید (در شرح عرفان و افکار ابوسعید ابوالخیر)
  • ادوار شعر فارسی از مشروطه تا سقوط سلطنت
  • زمینه‌ی اجتماعی شعر فارسی
  • شعر معاصر عرب
  • قلندریه در تاریخ سیر دگردیسی یک اندیشه
  • ترجمه تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، نوشته‌ی رینولد نیکلسون
  • تصحیح غزلیات شمس تبریز
  • در عشق، زنده بودن: گزیده غزلیات شمس تبریزی
  • مقدمه‌نویسی و انتشار تصویر نسخه خطی منظومه‌ی علی‌نامه

یکی از مهم‌ترین معیار تصحیح‌های دکتر شفیعی کدکنی، ویژگی‌های نسخه‌شناسی و نسخه‌کاوی او است. وی برای تحقیق و تصحیح آثاری که بررسی کرده است، همواره نسخه‌های خطی فراوانی را مورد مطالعه قرار داده تا هر چه بیشتر به اصالت آثار منتسب نزدیک‌تر باشد.[۴]

تصحیح غزلیات شمس تبریزی

دکتر شفیعی کدکنی دو برگزیده از غزلیات شمس تبریزی ارائه داده است؛ یکی گزیده‌ی غزلیات شمس، در سال ۱۳۵۲، و دیگری غزلیات شمس تبریز، در سال ۱۳۸۷. کدکنی خود می‌گوید، کار دوم تکمیل کار قبلی است با این تفاوت که در تدوین کتاب نخستین تنها چندماه وقت هزینه کرده؛ ولی در گزینش و تصحیح دوم حدود ۳۵ سال از عمر خود را صرف کرده است و در هر گوشه ادب و فرهنگ ایرانی و اسلامی نکته‌ای دیده که می‌توانسته در فهم سخن مولانا یاری‌دهنده باشد، آن را در تفسیر و شرح غزل‌ها و رباعی‌ها آورده است.[۲]

گ‍زی‍ده غ‍زل‍ی‍ات ش‍م‍س بارها به چاپ رسیده خلاصه‌ای از دیوان کبیر مولانا جلاالدین بلخی است که پس از ۳۶ سال به شکل دیگری توسط دکتر شفیعی کدکنی منتشر شده است.

شفیعی کدکنی در آغاز کتاب غزلیات شمس تبریز با اشاره به گزیده غزلیات شمس، که در سال ۱۳۵۲، انتشار یافته آورده است:

«کتابی که اکنون در برابر شما قرار دارد ممکن است صورت گسترش یافته و کمال‌پذیرفته همان کتاب نخست (گزیده غزلیات شمس) در نظر آید، اما در حقیقت کتاب دیگری است که تمام ظرایف کتاب پیشین را دارد و بسیاری مزیت‌ها نیز بر آن افزوده شده‌است. نخست آن‌که حجم غزل‌های مولانا در آن تقریباً سه برابر شده است و دیگر این‌که درخشان‌ترین رباعی‌های دیوان شمس را نیز به همراه خود دارد. سوم اینکه مقتضیات و تعلیقات به گونه چشم‌گیری چندین برابر گسترش یافته است.»[۱]

م‍رم‍وزات اس‍دی در م‍زم‍ورات داودی، ن‍ج‍م‌ال‍دی‍ن رازی

مرموزات اسدی در مزمورات داودی، به زبان فارسی، از مهم‌ترین کتاب‌های عرفانی است که توسط نجم‌الدین رازی تألیف شده است. این کتاب، در ۱۰ مرموز تألیف شده و در آغاز هر مرموز، عبارتی از زبور داود و خطاب به داود نقل شده و به دنبال آن از قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم (ص)، در همان زمینه آیات و روایاتی نقل شده است. این کتاب، توسط دکترشفیعی کدکنی، تحقیق و تصحیح شده است.

م‍ج‍م‍وع‍ه رب‍اع‍ی‍ات عطار، م‍خ‍ت‍ارن‍ام‍ه

م. سرشک گفته است که در آغاز قصد داشته که از ۲ هزار رباعی عطار، ۲۰۰ یا ۳۰۰ رباعی را انتخاب و چاپ کند؛ اما به خاطر این‌که مردم این متن را در هشت سده پاس داشته‌اند و از طرفی این متن سندی مهم در ادبیات فارسی به حساب می‌آید، آن را بدان شکل منتشر کرده است.

کدکنی می‌گوید که این اثر به خیام‌شناسی نیز کمک می‌کند؛ زیرا بسیاری از معروف‌ترین و زیباترین رباعی‌هایی که به نام خیام آوازه‌ای دارند، بر پایه نسخه‌های کهن مختارنامه، از آن عطار هستند و انتساب آن‌ها به خیام، دست کم دو سده پس از نوشته شدن نسخه‌های متن این کتاب صورت پذیرفته است.

ح‍الات و س‍خ‍ن‍ان اب‍وس‍ع‍ی‍د اب‍وال‍خ‍ی‍ر

حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، به زبان فارسی، تألیف ابوروح، لطف‌الله بن ابی سعید است. این کتاب، به لحاظ اطلاعات تاریخی و عرفانی و ادبی از مهم‌ترین کتب موجود در زبان فارسی محسوب می‌شود؛ و سند معتبری از احوال و اقوال عده‌ای از مشایخ تصوف است. قدیم‌تر از این کتاب، کمتر سندی درباره مشایخ تصوف می‌توان یافت و در برخی از موارد شاید ارزش آن منحصربه‌فرد باشد، مانند آنچه در باب نساج بخارایی در این کتاب آمده و تا حدودی زندگی و محیط عصر او را شرح می‌دهد.

اس‍رارال‍ت‍وح‍ی‍د ف‍ی م‍ق‍ام‍ات ال‍ش‍ی‍خ اب‍ی‌س‍ع‍ی‍دمحمدبن منور

به قلم محمد بن منور میهنی است و یکی از شاهکارهای نثر فارسی به‌شمار می‌آید؛ و به لحاظ ارزش هنری و چیره‌دستی نویسنده در شیوه‌های گوناگون بیان و نوع داستان‌پردازی و انتخاب کلمات، در صدر میراث ادبی زبان فارسی قرار دارد. این اثر، زندگی‌نامه عارف شهیر و بزرگ تاریخ فرهنگ ایران، ابوسعید بن ابی‌الخیر میهنی است که در تاریخ عرفای ایران والاترین جایگاه را داراست.

آن‌سوی ح‍رف و ص‍وت: گ‍زی‍ده اس‍رارال‍ت‍وح‍ی‍د در م‍ق‍ام‍ات اب‍وس‍ع‍ی‍د اب‍وال‍خ‍ی‍ر

تاریخ ن‍ی‍ش‍اب‍ور

تاریخ ن‍ی‍ش‍اب‍ور، ابوعبدالله حاکم نیشابوری ترجمه محمدحسین خلیفه نیشابوری: از این کتاب که اصل آن تاکنون ناشناخته مانده است، ترجمه‌ها و تلخیص‌هایی چاپ شده است. از جمله ترجمه خلیفه نیشابوری که نخستین بار توسط بهمن کریمی در سال ۱۳۳۹، منتشر شد؛ و سپس در سال ۱۳۷۵، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی با مقدمه، حواشی و تعلیقات سودمندی به چاپ رسید. چندین سال پیش، چند وب‌سایت خبری عربی، خبری را منتشر کردند مبنی بر اینکه نسخه کامل کتاب تاریخ نیشابور توسط شیخ محمدعمران اعظمی از پژوهشگران متون خطی اسلامی، در کتابخانه خدابخش هندوستان یافت شده است. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی درباره بخش تاریخی و جغرافیایی کتاب می گوید:

«این بخش، مهم‌ترین بخش کتاب و از ارزش بسیاری برخوردار است؛ بیشترین اطلاعات موجود را درباره پیشینه نیشابور قبل از اسلام و ساختار شهر، رُستاق‌ها و دیه‌های پیرامون آن و میدان‌ها، محلات، کوچه‌ها، مقابر، مساجد و دیگر ابنیه آن در اختیار خواننده قرار می‌دهد. مجموعه قابل ملاحظه‌ای از نام‌های جغرافیایی که اغلب آن‌ها را در هیچ جای دیگری نمی‌توان یافت و به همین دلیل، ضبط دقیق آن‌ها در مواردی با دشواری بسیار روبرو است.»

م‍ن‍طق‌ال‍طی‍ر ع‍طار

منطق الطیر عطار نیشابوری، مثنوی‌ای است به زبان فارسی که به‌گونه‌ای تمثیلی، منازل سیر و سلوک معنوی و سختی‌ها، شرایط آن و دیگر موارد را در قالب داستان پرندگان و از زبان آن‌ها بیان کرده است. نام این کتاب در آثار عطار، مقامات طیور و نیز منطق الطیر ذکر شده است. دکتر شفیعی کدکنی در سال ۱۳۸۲، و پس از ۳۰ سال زحمت مداوم بر روی آثار عطار و بررسی کلمه به کلمه و بیت به بیت منطق الطیر و مقایسه آن با سایر اشعار و نوشته‌های عطار و به مقیاس زبان و سبک خود شاعر، به ارائه متنی اصیل و صحیح از منطق الطیر همراه با مقدمه‌ای مبسوط و تعلیقه‌ای روشن‌گرانه توفیق یافت. شفیعی کدکنی نکات زبانی، دینی، تاریخی و عرفانی را در کار خود جای داده است و به دلیل آن‌که عطار همشهری وی و زاده‌ی کدکن بوده است، نکات بدیعی از بازی‌های زبانی عطار را هم در مقدمات و تعلیقات توضیح داده است.

چ‍ش‍ی‍دن طع‍م وق‍ت

چشیدن طعم وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، به زبان فارسی، روایتی کهن و نویافته از مقامات ابوسعید ابوالخیر است که تصور همگان تاکنون بر آن بوده که بر اثر حوادث روزگار، اجزای آن از میان رفته است. دکتر شفیعی کدکنی هنگام تصحیح متن چندین جا که به مشکل برخورده‌اند و راه حلی برای آن نیافته‌اند، متذکر شده و از اهل فن در روشن کردن تاریکی‌های متن یاری خواسته‌اند. او با مقدمه‌ای نسبتاً طولانی توانسته است ابعاد مختلف ابوسعید را مورد بررسی قرار دهد. روش کار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در تصحیح، این بوده است که نسخه ایاصوفیا را اساس قرار داده و اختلافات آن را با دیگر نسخه‌ها در بخش نسخه‌بدل‌ها نشان داده است.

الهی نامه عطار

الهی‌نامه، از سروده‌های مشهور عطار نیشابوری و جزو شاهکارها و نمونه‌های استادانه ادب پارسی محسوب می‌شود که بر وزن مثنوی خسرو و شیرین نظامی گنجوی سروده شده است. شفیعی کدکنی نسخه‌ی ابراهیم مراغی از آثار عطار را نسخه‌ی اصل قرار داده و سپس بقیه نسخه‌ها را با این نسخه مطابقت داده است.[۱]

زبان شعر در نثر صوفیه

این کتاب در آمدی به سبک شناسی نگاه عرفانی، شامل بیش از ۴۰ مقاله درسبک شناسی نگاه عرفانی است. نویسنده در این اثر پژوهشی به بررسی زبان عارفان ایران در مکتوبات و گفتارهایشان پرداخته است. این کتاب روشن‌کننده‌ی بسیاری نکات در پرده مانده از میراث صوفیان ایرانی است؛ و چون با نگاه انتقادی تدوین شده است، می‌تواند مرجع علمی مناسبی برای شناخت بخشی از تاریخ فرهنگ و اندیشه ایرانیان مسلمان باشد.

در مقدمهی این کتاب چنین آمده است:

«هر کس با تاریخ عرفان و مطالعات عرفانی آشنایی داشته باشد، می‌داند که این نوع نگاه به عرفان اسلامی، احتمالاً بی‌سابقه است؛ ولی از بس که در طول این سی چهل سال این حرف‌ها را در کلاس‌های درس و بعضی مقالاتم تکرار کرده‌ام و دانشجویان من آن‌ها را در کتاب‌ها و مقالات‌شان نقل کرده‌اند، بعضی از خوانندگان ممکن است تصور کنند که این حرف‌ها از روزگار قشیری و هجویری وجود داشته است.»[۷]

پژوهش‌ها و نقدهای ادبی شفیعی کدکنی

آثار پژوهشی و نقدهای ادبی ادیب برجسته دکتر شفیعی کدکنی، از این قرار هستند:

  • شعر امروز خراسان، با هم‌کاری نعمت آزرم
  • ش‍ع‍ر م‍ع‍اص‍ر ع‍رب
  • ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما، به‌زبان انگلیسی
  • ش‍اع‍ر آی‍ن‍ه‌ه‍ا، ب‍ررس‍ی س‍ب‍ک ه‍ن‍دی و ش‍ع‍ر ب‍ی‍دل
  • آینه در آینه، برگزیده شعر هوشنگ ابتهاج، به انتخاب محمدرضا شفیعی کدکنی
  • م‍ف‍ل‍س ک‍ی‍م‍ی‍اف‍روش، ن‍ق‍د و ت‍ح‍ل‍ی‍ل ش‍ع‍ر ان‍وری
  • ت‍ازی‍ان‍ه‌ه‍ای س‍ل‍وک، ن‍ق‍د و ت‍ح‍ل‍ی‍ل چ‍ن‍د ق‍ص‍ی‍ده از ح‍ک‍ی‍م س‍ن‍ایی غزنوی
  • در اق‍ل‍ی‍م روش‍ن‍ای‍ی، ت‍ف‍س‍ی‍ر چ‍ن‍د غ‍زل از ح‍ک‍ی‍م س‍ن‍ایی‌غ‍زن‍وی
  • زبور پ‍ارس‍ی، ن‍گ‍اه‍ی ب‍ه زن‍دگ‍ی و غ‍زل‌ه‍ای ع‍طار نیشابوری
  • ن‍وش‍ت‍ه ب‍ر دری‍ا، از م‍ی‍راث ع‍رف‍ان‍ی اب‍وال‍ح‍س‍ن خ‍رق‍ان‍ی
  • زمینه اجتماعی شعر فارسی
  • زب‍ان ش‍ع‍ر در ن‍ث‍ر ص‍وف‍ی‍ه، درآمدی به سبک‌شناسی نگاه عرفانی.
  • درویش ستیهنده، از میراث عرفانی شیخ جام.
  • در هرگز و همیشه انسان، از میراث عرفانی خواجه عبدالله انصاری.
  • ترجمه‌های دکتر شفیعی کدکنی
  • دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی آثاری از دیگر زبان‌ها را نیز به زبان فارسی ترجمه کرده استکه برخی از آن‌ها عبارتند از:
  • ابومسلم خراسانی، اثر حسن محمدعبدالغنی.
  • رس‍وم دار ال‍خ‍لاف‍ه، نقش آیین‌های ایرانی در نظام خلافت اسلامی، اثر اب‍وال‍ح‍س‍ن ج‍لال‌ب‍ن م‍ح‍س‍ن ص‍اب‍ی، ت‍ص‍ح‍ی‍ح و ح‍واش‍ی م‍ی‍خ‍ائ‍ی‍ل ع‍واد.
  • آوازهای سندباد، مجموعه اشعار عبدالوهاب بیاتی.
  • آف‍ری‍ن‍ش و تاریخ، اثر م‍طه‍رب‍ن‌طاه‍ر م‍ق‍دس‍ی.
  • قلندریه در تاریخ، دگردیسی‌های یک ایدئولوژی
  • با چراغ و آینه در جست‌وجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران
  • دف‍ت‍ر روش‍ن‍ای‍ی، از م‍ی‍راث ع‍رف‍ان‍ی ب‍ای‍زی‍د ب‍س‍طام‍ی، اثر م‍ح‍م‍دب‍ن‌ع‍ل‍ی س‍ه‍ل‍گ‍ی
  • ای‍ن ک‍ی‍م‍ی‍ای ه‍س‍ت‍ی، شامل م‍ج‍م‍وع‍ه م‍ق‍ال‍ه‌ه‍ا و ی‍ادداش‍ت‌ه‍ا درب‍اره ح‍اف‍ظ. این کتاب به صورت دوره سه جلدی منتشر شده است که عبارتند از: جلد اول: جمال‌شناسی و جهانِ شعری. جلد دوم: یادداشت‌ها و نکته‌ها. جلد سوم: درس گفتارهای دانشگاه تهران.[۲]

ح‍زی‍ن لاه‍ی‍ج‍ی، زن‍دگ‍ی و معروف‌ترین غ‍زل‌ه‍ای وی

در دهه‌ی ۱۳۳۰، شاعری به نام کاظم غواص، غزل‌های حزین لاهیجی را که آن روزگار هنوز نسخه چاپی ویراسته از دیوان او در دسترس نبود، با جایگزین کردن تخلّص خود (غواص) به جای (حزین)، به نام خود در نشریه‌های ادبی منتشر می‌کرد؛ و پس از مدتی چنان مشهور شد که محمدحسین شهریار در ستایش او شعر سرود و نیما یوشیج نیز به دیدارش رفت؛ و به انجمن‌های معتبر ادبی تهران دعوت شد. نزدیک به یک دهه به همین منوال گذشت. سرانجام پس از چندین سال، محمدرضا شفیعی کدکنی در هنگام جست‌وجو و پژوهش درباره حزین لاهیجی و بررسی نسخه‌های خطی شعرهای او، پی به دزدی ادبی کاظم غواص برد و آن را افشاء کرد. قابل توجه این‌که شفیعی کدکنی در این رابطه می‌گوید:

«شعردزد محترم، برای توجیه کار خود اشاره کرده بود که من حزین را در خواب دیده‌ام. به من گفته سخت گمنام هستم و تو که مردی اهل طریق و سلوک و… هستی، شعرها را به نام خود نشر بده و وقتی معروف شدی، برو و اقرار کن که این‌ها از آن حزین لاهیجی بوده است.»

صور خیال در شعر فارسی

ص‍ور خ‍ی‍ال در ش‍ع‍ر ف‍ارس‍ی، ت‍ح‍ق‍ی‍ق ان‍ت‍ق‍ادی در ت‍طور نقش‌های ش‍ع‍ر پ‍ارس‍ی و س‍ی‍ر ن‍ظری‍ه ب‍لاغ‍ت در اس‍لام و ای‍ران، این کتاب در اصل رساله‌ی دکترای شفیعی کدکنی بوده و بعدها به شکل کتاب درآمده است. صور خیال در شعر فارسی یکی از کتاب‌های مرجع در این زمینه است.

ش‍اع‍ری در ه‍ج‍وم م‍ن‍ت‍ق‍دان، ن‍ق‍د ادب‍ی در س‍ب‍ک ه‍ن‍دی پ‍ی‍رام‍ون ش‍ع‍ر ح‍زی‍ن لاه‍ی‍ج‍ی[۲]

موسیقی شعر

موسیقی شعر، کتابی ارزشمند و دقیق در بحث موسیقی شعر است؛ و درباره‌ی وزن و قافیه و موسیقی شعر است و نویسنده به نقد و بررسی این عوامل پرداخته‌است. این کتاب شامل ۶ بخش است و مقایسه میان شعر فارسی و عربی از نکات خوب و قابل توجه این کتاب است. در این کتاب فصول کاملی در باب قافیه و ردیف و شعر در ایران پیش از اسلام و هم‌چنین سه فصل بسیار مهم درباب موسیقی شعر حافظ و فردوسی و مولانا نگارش شده است؛ و کتابی مرجع برای استفاده علاقه‌مندان به شعر و موسیقی شعر می‌باشد.[۷]

ادوار ش‍ع‍ر ف‍ارس‍ی

در این کتاب ادوار شعر فارسی در بخش‌های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: دوره‌ی قبل از مشروطیت، دوره‌ی مشروطیت، عصر رضا شاهی (۱۲۹۹–۱۳۲۰)، از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از کودتای ۱۳۳۲ تا حدود ۱۳۴۰، از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۹، از ۱۳۴۹، یعنی اوج‌گیری مبارزه مسلحانه تا ۱۳۵۷، یعنی سقوط نظام شاهنشاهی.

حالات و مقامات م. امید

حالات و مقامات م. امید کتابی است از شفیعی کدکنی پیرامون شاعر معروف معاصر مهدی اخوان ثالث، که در سال ۱۳۹۰، انتشار یافت. بخش آغازین کتاب مربوط به زندگی‌نامه‌ی اخوان ثالث است؛ و بخش‌های ۲ تا ۴ به تحلیل اشعار اخوان ثالث در مجموعه شعرِ از این شاعر اختصاص دارد. م. سرشک در این اثر نیز انتقاداتی به احمد شاملو دارد، هم‌چنان‌که در کتابِ با چراغ و آینه،هم نقدی بر آثار احمد شاملو آورده است.

رستاخیز کلمات، درس گفتارهایی درباره‌ی نظریه ادبی صورت‌گرایان روس: رستاخیز کلمات، درس‌گفتارهای استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران است که در آن جریان صورتگرایی روسی و تأثیرات جهانی آن را مطرح کرده است. از آن‌جا که بخش اعظم شواهد آن از ادبیات فارسی و تاریخ اجتماعی ایران مایه گرفته است، خواننده با مطالعه‌ی این کتاب، درباره‌ی سعدی و حافظ و دیگر نام‌آوران ایران‌زمین به گونه‌ای دیگر می‌اندیشد؛ و از دریچه‌ی دیگری به هنرشان نگاه می‌کند.

ت‍ص‍وف اس‍لام‍ی و راب‍طه ان‍س‍ان ب‍ا خ‍دا

این کتاب یکی از معروف‌ترین تحقیقات رینولد نیکلسون در زمینه تصوف اسلامی است و جای آن در زبان فارسی خالی بود. رینولد نیکلسون (۱۹۴۵ – ۱۸۶۸) استاد دانشگاه کمبریج، یکی از شرق‌شناسان بزرگ و معرفی است که در طول تاریخ شرق‌شناسی جهان در باب تصوف اسلامی به تحقیقات و جستجوهای طراز اول پرداخته و بدون شک بزرگ‌ترین مولوی‌شناس غرب به‌شمار می‌رود که تحقیقات او در زبان انگلیسی هنوز بی نظیر است. بزرگ‌ترین کارهای نیکلسون در باب مولانا و از همه مهم‌تر، تفسیر مثنوی به زبان انگلیسی است. کتاب تصوف اسلامی و رابطه‌ی انسان و خدا، شامل سه سخنرانی نیکلسون به انضمام یاداشت‌های مترجم اثر، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است.[۲]

شفیعی کدکنی غیر از تألیف و ترجمه و شاعری، مقالات کوتاه فراوانی نیز نوشته است. تا کنون نزدیک به ۹۰ مقاله از وی در جاهای مختلف به چاپ رسیده است. ذوق وروش علمی، دو ویژگی ممتازی است که در اکثر این مقالات مشاهده می‌شود.[۵]

آثار چاپ نشده و در دست چاپ

در بین آثار استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، هرجایی به عناوین کتاب‌هایی برمی‌خوریم که در آینده نوید انتشارشان داده می‌شود. برخی از این آثار به‌چاپ رسیده‌اند؛ اما برخی دیگر هنوز منتشر نشده است. برخی از آثار وی که فعلاً انتشار نیافته است عبارتند از:

  • تأثیر ادبیات اروپایی و آمریکایی بر تحولات شعر فارسی
  • تکامل شعر عرفانی فارسی
  • سبک شعر فارسی
  • پیران خراسان
  • تصحیح حقایق‌التفسیر
  • ترجمه معیدالنعم[۲]

گزیده اشعار نو

درخت پر شکوفه

با دوچهره، در برابر نسیم

ایستاده است

نخست: چهره‌ی پیغمبری که باغ را

به رستگاری ستاره می‌برد

و چهره‌ی دگر:

حضور کودکیست

که شیر می خورد[۹]

***

آن صداها به کجا رفت، صداهای بلند

گریه‌ها، قهقهه‌ها

آن امانت‌ها را

آسمان آیا پس خواهد داد؟

نعره‌های حلاج

بر سر چوبه‌ی دار

به کجا رفت کجا؟[۱۰]

***

هان ای مزدا! در این شب دیرند

تنها منم آن‌که مانده‌ام بیدار

وین خیل اسیر بندگان تو

چون گله‌ی خوش چرای بی‌چوپان

در دره‌ی خواب‌ها ره گشتند

زین گونه غریب رهرو شبخوان

در برج ملول شهر می خواند…[۱۱]

***

شب آمد و گرد روز پرگار گرفت

بر صبح سپید راه دیدار گرفت

چندان که درون سینه و دفتر ماند

آواز و سرود و شعر زنگار گرفت[۱۲]

***

طفلی به نام شادی دیری است گمشده است

با چشم های روشن براق

با گیسوی بلند به بالای آرزو

هر کس از او نشانی دارد

ما را کند خبر

این هم نشان ما:

یک سو خلیج فارس

سوی دگر خزر

***

در این شب ها

که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می‌ترسد

در این شب‌ها

که هر آیینه با تصویر بیگانه‌ست

و پنهان می‌کند هر چشمه‌ای

سِـر و سرودش را

چنین بیدار و دریاوار

تویی تنها که می‌خوانی

تویی تنها که می‌خوانی

رثای قتل‌عام و خون پامال تبار آن شهیدان را

تویی تنها که می‌فهمی

زبان و رمز آواز چگور ناامیدان را

بر آن شاخ بلند

ای نغمه ساز باغ بی‌برگی

بمان تا بشنوند از شور آوازت

درختانی که اینک در جوانه‌های خرد باغ

در خواب‌اند

بمان تا دشت‌های روشن آیینه‌ها

گل‌های جوباران

تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را

از آواز تو دریابند

تو غمگین تر سرود حسرت و چاووش این ایام

تو بارانی‌ترین ابری

که می‌گرید

به باغ مزدک و زرتشت

تو عصیانی‌ترین خشمی که می‌جوشد

ز جام و ساغر خیام

درین شب‌ها

که گل از برگ و

برگ از باد

از خویش می‌ترسد

و پنهان می‌کند هر چشمه‌ای

سر و سرودش را

درین آفاق ظلمانی

چنین بیدار و دریاوار

تویی تنها که می‌خوانی

گزیده‌ی غزلیات شفیعی کدکنی

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت

من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه

گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و چون سایه‌ی دیوار

گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو، من سوخته در دامن شب‌ها

چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهری‌ات ای گل که درین باغ

چون غنچه‌ی پاییز شکفتن نتوانم

ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم

دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم

شعر «یک مژه خفتن» از دفتر زمزمه ها

************

دست به دست مدعی شانه به شانه می‌روی

آه که با رقیب من جانب خانه می‌روی

بی‌خبر از کنار من ای نفس سپیده دم

گرم‌تر از شراره‌ی آه شبانه می‌روی

من به زبان اشک خود می‌دهمت سلام و تو

بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی

در نگه نیاز من موج امیدها تویی

وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی

گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد

تا به مراد مدعی همچو زمانه می‌روی

حال که داستان من بهر تو شد فسانه‌ای

باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می‌روی؟

*********

در کوی محبت به وفایی نرسیدیم

رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم

هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت

چون شعله به معراج فنایی نرسیدیم

با آن همه آشفتگی و حسرت پرواز

چون گرد پریشان به هوایی نرسیدیم

گشتیم تهی از خود و در سیر مقامات

چون نای درین ره به نوایی نرسیدیم

بی‌مهری او بود که چون غنچه‌ی پاییز

هرگز به دم عقده‌گشایی نرسیدیم

ای خضر جنون! رهبر ما شو که در این راه

رفتیم و سرانجام به جایی نرسیدیم

************

ای نگاهت خنده مهتاب‌ها

بر پرند رنگ رنگ خواب‌ها

ای صفای جاودان هرچه هست:

باغ‌ها، گل‌ها، سحرها، آب‌ها

ای نگاهت جاودان افروخته

شمع ها، خورشیدها، مهتاب‌ها

ای طلوع بی زوال آرزو

در صفای روشنی محراب‌ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست

خنده مهتاب در مرداب‌ها

در خرام نازنینت جلوه کرد

رقص ماهی‌ها و پیچ و تاب‌ها[۱۳]

منابع