کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
پنچ: دولت اسلامی در عرصه قانونگذاری محدودیت دارد. قوه مقننه دولت اسلامی حق تشریع و وضع قانون را ندارد. این حق صرفا متکی به اراده و خواست خداوند است.<ref>[http://quarterly.risstudies.org/article_981_40120ec1b54a8dd193d70524b14a4232.pdf مقاله درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی] نوشته غلامرضاخسروی - فصل نامه مطالعات راهبردی دوره ۹ شماره۳۱ ص ۱۳۶ و ۱۳۷</ref> | پنچ: دولت اسلامی در عرصه قانونگذاری محدودیت دارد. قوه مقننه دولت اسلامی حق تشریع و وضع قانون را ندارد. این حق صرفا متکی به اراده و خواست خداوند است.<ref>[http://quarterly.risstudies.org/article_981_40120ec1b54a8dd193d70524b14a4232.pdf مقاله درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی] نوشته غلامرضاخسروی - فصل نامه مطالعات راهبردی دوره ۹ شماره۳۱ ص ۱۳۶ و ۱۳۷</ref> | ||
== نظریه ولایت فقیه == | |||
ولایت فقیه نظریهای است که خمینی آنرا در کتاب حکومت اسلامی خود ارائه کرده و برای اولین بار در تاریخ شیعه با این وسعت و دامنه پرورانده است. او این کلمه را از آیهی « اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و از صاحبان امر خودتان - آیهی ۵۹ سورهی نساء) گرفته است. او اولی الامر را معادل ولی فقیه میگیرد. | ولایت فقیه نظریهای است که خمینی آنرا در کتاب حکومت اسلامی خود ارائه کرده و برای اولین بار در تاریخ شیعه با این وسعت و دامنه پرورانده است. او این کلمه را از آیهی « اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و از صاحبان امر خودتان - آیهی ۵۹ سورهی نساء) گرفته است. او اولی الامر را معادل ولی فقیه میگیرد. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
در این منطق سه نمونه بزرگ تاریخی حکومت اسلامی، حکومت بنیامیه (صدسال)، خلافت عباسیان ( پانصدسال) و امپراطوری عثمانی بودند. | در این منطق سه نمونه بزرگ تاریخی حکومت اسلامی، حکومت بنیامیه (صدسال)، خلافت عباسیان ( پانصدسال) و امپراطوری عثمانی بودند. | ||
در طول تاریخ به دلیل مبانی تئوریک شیعه و هم آنکه شیعه همیشه در اپوزیسیون بود، اساسا چنین نظرگاهی مطرود بود و عنوان «اولیالامر» در تقاسیر شیعه برای ائمه معصومین و امام زمان گفته میشود و نه برای حاکم وقت. در شیعه از ارزشهای ایستادگی در برابر امام جائر و ایستادگی در برابر سلطان جابر سخن میرود و برجستهترین نمونهی تاریخی هم قیام عاشورا و رویهی امام حسین است. | در طول تاریخ به دلیل مبانی تئوریک شیعه و هم آنکه شیعه همیشه در اپوزیسیون بود، اساسا چنین نظرگاهی مطرود بود و عنوان «اولیالامر» در تقاسیر شیعه برای ائمه معصومین و امام زمان گفته میشود و نه برای حاکم وقت. در شیعه از ارزشهای ایستادگی در برابر امام جائر و ایستادگی در برابر سلطان جابر سخن میرود و برجستهترین نمونهی تاریخی هم قیام عاشورا و رویهی امام حسین است.<ref>کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref> | ||
=== تکامل نظریه ولایت فقیه خمینی، قبل و بعد از رسیدن به حکومت === | === تکامل نظریه ولایت فقیه خمینی، قبل و بعد از رسیدن به حکومت === | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
خمینی در کتاب حکومت اسلامی میگوید، اگر فرد لایقی که دارای خصلتهای مرجع تقلید بودن باشد به پا خاست و حکومت تشکیل داد همان ولایتی را دارد که رسول اکرم در اداره امور جامعه داشت، لذا بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. | خمینی در کتاب حکومت اسلامی میگوید، اگر فرد لایقی که دارای خصلتهای مرجع تقلید بودن باشد به پا خاست و حکومت تشکیل داد همان ولایتی را دارد که رسول اکرم در اداره امور جامعه داشت، لذا بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. | ||
در سال ۱۳۶۶ | در سال ۱۳۶۶ خامنهای، ولی فقیه کنونی رژیم ایران در نماز جمعه گفته بود که حکومت در چهارچوب احکام الهی اختیار دارد و باید در این چهار چوب حرکت کند. خمینی در نامه معروفی جواب او را داد که اختیارات ولی فقیه را در راستای حفظ حکومت یک مدار بالاتر برد. خمینی گفت: «از بیانات جنابعالی درنماز جمعه اینطور ظاهر میشود که شما حکومت را به معنی ولایت مطلقای که از جانب خدا به نبی اکرم واگذار شدهاست و از اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعی الهی تقدم دارد صحیح نمیدانید... باید عرض کنم که حکومت که شعبهای از ولایت فقیه رسولالله است یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حکومت میتواند قرارداهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و میتواند هر امری چه عبادی و چه غیر عبادی باشد، مادام که جریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن جلوگیری کند.» و در آخر نیز میگوید آنچه گفته شده و یا گفته میشود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. بنا به گفتههای خمینی آنچه که محور حکومت اسلامی را تشکیل میدهد خفظ حکومت است. خامنهای به حرفهای خمینی در کتاب حکومت اسلامی استناد کرده بود که حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختیار است اما خمینی گفت که من هرگز چنین حرف نزدهام و اصلا برای حکومت چهارچوب قائل نشدم.<ref name=":3">کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref> | ||
== | === پایههای حکومت ولایت فقیه === | ||
نظام ولایت فقیه بر دو پایه اصلی «سرکوب» و «صدور بنیادگرایی» بنا شده است. صدور بنیادگرایی در بیان سیاسی با نامهای دیگری از جمله، صدور ارتجاع، صدور بحران، جنگ طلبی و صدور تروریسم نامگذاری میشود. در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی از این موضوع با اصطلاح «صدور انقلاب» نام برده میشود.<ref name=":3" /> | |||
== سرکوب در نظام ولایت فقیه == | |||
تفاوت اساسی سرکوب در رژیم ولایت فقیه نسبت یه بقیه نظاههای سرکوبگر، همه جانبه بودن سرکوب در آن است. در دیکتاتوری پهلوی سرکوب سیاسی حاکم بود. در حکومت ولایت فقیه، از آنجا که توجیه سرکوب بر پایهی مذهب صورت میگیرد، سکوب به عرصه اجتماعی و زندگی خصوصی مردم کشیده میشود و سرکوب اجتماعی زیر ساخت سرکوب سیاسی را هم تشکیل میدهد. | |||
از اصلیترین مظاهر سرکوب در نظام ولایت فقیه، سرکوب زنان است تا جایی که این رژیم به عنوان یک رژیم زن ستیزشناخته شده است. پایههای ایدئولوژی بنیادگرای اسلامی که نظام ولایت فقیه از آن نشأت گرفته، بر تبعیض جنس سوار شده و چنانچه دستگاه سرکوب رژیم ولایت فقیه در عنصر اجتماعی و در این مورد در سرکوب زنان سوراخ شود این شکاف راه به عنصر سیاسی میبرد و کل ساختار نظام را در هم میشکند. | |||
== تروریسم و صدور بنیادگرایی جانمایه حکومت ولایت فقیه == | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۶ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۵۸
بنیاد گرایی اسلامی
مفهوم واژه بنیاد گرایی مذهبی و سابقه آن
کلمه بنیاد گرایی برگرفته از کلمه لاتین «Fundamentum» به معنای شالوده، اساس و پایه است. معادل آن در زبان عربی «الاصولیه»، به معنای بازگشت به اصول و مبانی است. این واژه برای نخستین بار در اوایل قرن بیستم در بحثهای درون مذهب پروتستان در آمریکا رواج یافت. بین سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۰، پروتستانهای کلیسای انجیلی جزواتی با عنوان «مبانی» منتشر کردند که درآنها بر حقیقت نص کتاب مقدس در برابر تفسیرهای جدید تأکید شدهبود. فرقه مزبور با ایمان به الهی - ابدی و خطا ناپذیری متن انجیل، استدلال میکردند که تأویلات نادرستی از متن انجیل ارائه شده که باید آنها را زدود و در مقابل تفسیر درستی از آن ارائه داد. آنها تأکید داشتند؛ نجات روح و رستگاری انسان به عنوان مهمترین هدف مسیحیت، فقط از رهگذر تأویل لفظی انجیل محقق میشود و تا زمانی که این تفسیر ارائه نشود و در اخنیار پیروان قرار نگیرد نمیتوان به رستگاری بشر امیدوار بود.[۱]
با گسترش جریانهای دینی یهودی، اسلامی، بودایی و هندو در نیمه دوم قرن بیستم واژه بنیادگرایی کاربرد گستردهتری یافت و در مورد جریانهای فکری - دینی تمام مذاهب به کار گرفته شد. از این رو، این مفهوم برای توصیف آن دسته از گروههای دینی به کار میرفت که خواهان زندگی بر اساس مبانی و اصول دینی بودند. در حقیقت، بنیادگرایی مذهبی نوعی حرکت یا برنامه سیاسی به شمار میآید.[۱]
در بین صاحب نظران در این خصوص که بنیاد گرایی مذهبی دقیقا چیست؛ خیزش جهانی دین چه علل و ریشههایی دارد، چشمانداز آتی آن چگونه بوده و پیآمدهای آن برای نظام بینالملل چه خواهد بود و نهایتا اینکه جریان بنیادگرایی مذهبی دارای چه نقاط اشتراک و افتراقی است و تنوع و تعدد آن چگونه است؟ نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی همانند «جان اسپوزیتو»(۱) و «برگر»(۲) بنیادگرایی را واژهای مناسب برای توصیف جریانهای نوین مذهبی نمیدانند و آن را دارای بار معنایی منفی میدانند. بعضی دیگر آن را برای تبیین خیزشهای جدید مذهبی، کارآمد میدانند. آنان بنیادگرایی مذهبی به ویژه بنیادگرایی اسلامی را به عنوان خطر اصلی صلح و ثبات جهانی معرفی کرده و در آیندهای نه چندان دور جنگ تمدنها را پیشبینی میکنند.گروهی دیگر نیز برخلاف آنها معتقدند الگوهای همگرایی و واگرایی جهانی، بر اساس کشمکشهای دینی - تمدنی نیست. «اندرو هیوود»(۳) بنیاد گرایی مذهبی را نوعی «ایدئولوژی» میداند؛ درحالیکه به نظر برخی دیگر شکلی از ناسیونالیسم و قومگرایی است.
علیرغم این تفاوتها، در موارد زیر نوعی توافق وجود دارد:
۱- بنیادگرایی مذهبی پدیدهای جهانی است و متعلق به مذهب و یا مکان خاصی نیست
۲- به رغم تنوع و تعدد جریانهای دینی بنیادگرا در جهان و تنوع آنها در درون یک مذهب خاص، این جریانان ویژگیهای مشترکی دارند؛ از جمله:
- همه معتقد به قطعیت متون مقدس هستند
- خواهان بازگشت و تفسیر مجدد اصول و مبانی میباشند.
- واجد جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی هستند.
- از سکولاریسم انتقاد کرده و معتقدند که هستی انسان بدون بهرهمندی از تعالیم و تعالی دینی، هستی فقیر و سست بنیادی است.[۲]
بیناد گرایی اسلامی
مفهوم بنیادگرایی اسلامی با ظهور جریانات دینی در کشورهای اسلامی و به خصوص روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه در ایران و به ویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ادبیات علوم سیاسی و جامعه شناسی کاربرد یافت. راشد غنوشی بیان میکند: «منظور ما از بنیادگرایی بهرهوری از اصول اسلام است.» و حسن البنا، بنیانگذار جمعیت اخوانالمسلمین نیز در دههی ۱۹۴۰ دعوت اخوانیها را نوعی دعوت بنیادگرا معرفی کرد.
نگارنده مقاله «درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی» معتقد است جریانهای دینی و اسلامی در طول قرت بیستم جهتگیریها و دغدغههای یکسانی داشتند و این موضوع موجب میشود که بتوان آنها را تحت عنوان «بنیادگرایی اسلامی» دسته بندی کرد. میتوان گفت بنیادگرایی اسلامی از این منظر نوعی شیوهی تفکر و ایدئولوژی سیاسی است.[۲]
مضامین و محتوای بنیادگرایی اسلامی شامل محورهای زیر است:
۱- جامعیت و شمولیت دین اسلام
۲- پیوند دین و سیاست در اسلام
۳- بازگشت به اصول و مبانی
۴- برقراری حکومت اسلامی
۵- عمل گرایی و پیکار جویی[۳]
سابقه و ریشههای بنیادگرایی اسلامی
برای شناخت ریشههای بنیادگرایی اسلامی و اعمالی که طائفهگری و بنیادگرایان اسلامی تحت نام اسلام انجام میدهند ضروری است که مذاهب مختلف اسلام و روند شکلی گیری آنها به طور مختصر بررسی شود. پیروان دین اسلام، اساسا در ۵ مذهب رسمی دستهبندی میشوند. تاریخ بهوجود آمدن آنها به ترتیب عبارتند از: مذهب شیعه جعفری، مذهب حنفی، مذهب مالکی، مذهب شافعی و مذهب حنبلی.
مذهب شیعه
پیروان علی (ع) را شیعه میگویند. جعفر ابن محمد معروف به «امام صادق» علوم اسلامی را در سطح وسیعی تدریس میکرد.مذهب شیعه، به عنوان روش فقهی شیعیان را امام جعفر صادق آموزش داد. نظریه پردازان این مذهب یا علمای شیعه جعفری اثنی عشری، دردرون این مذهب به دو گروه بزرگ، به نامهای «اصولیون» و «اخباریون» تقسیم میشوند.
مذهب حنفی
بنیانگذار این مذهب، ابو حنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی متولد سال ۸۰ هجری درکوفه و درگذشته در ۱۵۰ هجری در بغداد بودهاست. او مدتی از شاگردان امام جعفرصادق بود. او از دانشمندان بزرگ اسلامی عصر خود بود. او اولین دانشمند اسلامی بود که فقه اسلامی را فصل بندی کرد. ابو حنیفه در روش فقهی خود، عقل را مقدم بر حدیث میدانست. به ابو حنیفه و کسانی که عقل را مقدم بر حدیث میدانستند، «اصحاب الرأی» میگفتند. «منصور دوانیقی»، خلیفه دوم عباسی او را به اجبار ار کوفه به بغداد آورد و دستور داد قاض بغداد باشد. منصور، مذهب خود و تمام کسانی که تابع دولت او بودند را بهنام مذهب حنفی اعلام کرد و به این صورت روش فقهی ابوحنیفه، به عنوان مذهب اهل سنت به رسمیت شناخته شد. مذهب حنفی اولین مذهب رسمی سنیها و بزرگترین مذهب در میان آنان است. درکشورهای پاکستان، بنگلادش، ترکیه، افغانستان،عراق و اربکستان اکثریت دارد. در ایران نیز اکثر بلوجهای سنی، پیروان مذهب حنفی هستند.
مذهب مالکی
بنیانگذار این مذهب، مالک بن انس متولد سال ۹۵ هجری و درگذشته ۱۷۹ هجری در مدینه است.درکشورهای نیجریه، سودان، الجزایر و مراکش مذهب مالکی در اکثریت است.
مذهب شافعی
بنیانگذار آن محمد ابن ادریس الشافعی متولی ۱۵۰ هجری در غزه و متوفی در ۲۰۴ هجری درمصر بود. او از شاگردان مالک ابن انس بود. شافعی را یکی از دانشمندان مهم فقه اسلامی معرفی میکنند. افکارش نزدیک به ابو حنیفه بود. پیروان او در کشورهای اندونزی، مصر و مالزی اکثریت دارند. شافعی دومین مذهب سنیها از تظر تعداد پیروان است و نزدیکترین مذهب سنیها به شیعهها است. الشافعی نیز عقل را مقدم بر حدیث میداند.
مذهب حنبلی
بنیانگذر این مذهب، احمد بن حنبل متولد ۱۶۴ هجری است و در ۲۴۱ در بغداد فوت کرد. کتاب حدیث او بهنام «مسند احمد» است. او از شاگردان و پیروان شافعی بود ولی حدیث را مقدم بر عقل میدانست. اکثریت مردم عربستان پیرو مذهب حنبلی هستند. بیروان این مذهب به تعداد کمی در عراق، یمن، سوریه و ... وجود دارند. مذهب حنبلی از نظر تعداد پیروان، کوچکترین مذهب سنی است. بعد از احمد حنبل، خلفای عباسی دیگر اجازه ندادند مذهب جدیدی از سنیها بهوجود آید. تا آنجا که به ریشه اعتقادات اسلامی، یعنی سه اصل دین برمیگردد، همه مذاهب در آن مشترک هستند.
پایههای تطری بنیادگرایی در مذاهب اسلامی
در همه مذاهب اسلامی (چه شیعه و چه سنی) روحانیون بهلحاظ نظری به دو دسته بزرگ تقسیم میشوند. نظرگاه اول در رأی یا فتوا، عقل را مقدم بر حدیث میدانند. نظرگاه دوم حدیث را برعقل تقدم میدارند. این تقسیم بندی در مذهب شیعه را «اصولیون» و «اخباریون» میگویند. اصولیون در اجتهاد، اساسا روی شرایط جامعه و عقل متکی هستند. به عنوان مثال علمایی مانند آبتالله کاظم خراسانی و آیتالله نائینی در دوران انقلاب مشروطه از سخنگویان «اصولیون» بودند. اما روحانیونی مانندشیخ فضلالله نوری، اساسا از «اخباریون» و بنیادگرا بودند.
اخباریون و همچنین کسانی که بر تقدم حدیث بر عقل معتقد هستند، در استدلالهای خود میگویند فلان صحابه یا فلان خلیفه و یا فلان امان این مطلب را گفت و بنابراین باید به آن عمل کرد. یعنی آنها به حرفهایی که از این و آن نقل شده استناد میکنند و اساسا قرآن را کنار میگذارند.
در مذاهب سنی هم علمایی که به تقدم عقل بر حدیث معتقد بودند، اساسا از ترقیخواهان و ضد استبداد بوده و هستند ولی آنهایی که معتقد به تقدم حدیث بر عقل بودند، اساسا بنیادگرا بوده و هستند.(داخلی)
نظریه حاکم قاهر
از زمانیکه حکومت عباسیان رو به ضعف نهاد (قرن چهارم هجری) و حکومتهای محلی مختلف ایجاد شد، این سؤال در بین نظریه پردازان مذهب سنی به وجود آمد که مبنای مشروعیت این حکومتها چیست؟ در نتیجه این بحثها نظریهی جدیدی بهوجود آمد که حکومت شورایی را نفی میکرد و نظریه «حاکم قاهر» را حتی اگر «فاجر» باشد، میپذیرد. البته پایه اولیه «حاکم قاهر»، به شکل دیگری درنوشتههای احمدحنیل وجود داشت. این مسئله در نظریه سلفیهای بعدی به اوج رسید. جوهر نظریه سلفیها، در مورد مشروعیت حکومت، نفی حکومت شورایی و تبلیع قدرت حاکم است. یعنی حاکم مسلمان باید قدرت داشته باشدحتی اگر فاسق و فاجر باشد.(داخلی)
سلفیه
سلفیگری یا سلفیه نام فرقهای است که خود را پیرو «سلف صالح» میدانند. منظور از سلف صالح پیامبر و صحابه (کسانی که پیامبر را دیدهاند)، تابعین (کسانی که صحابه پیامبر اسلام را دیدهاند و دین اسلام را از آنان گرفتهاند) و تابع تابعین (کسانی که صحابه را ندیدهاند و دین اسلام را از تابعین گرفتهاند) است.
مکتب سلفیه از آغاز قرن چهاردهم هجری بر سر زبانها افتاد.[۴] پیروان سلفیه خود را پیرو مکتب «اهل حدیث» میدانند که توسط «احمد بن حنبل» پایهگذاری شد. مهمتری نظریه پرداز سلفیه و از پرکارترین عالمان در این زمینه، احمد بن الحلیم معروف به ابن تیمیه متولد ۶۶۱ هجری در حران و درگذشته ۷۲۸ هجری در دمشق است.(داخلی) او پس از نشستن درکرسی تدریس و استفتاء به جای پدرش، عقایدی در مسائل توحیدی و جانبداری از اهل حدیث و پیروی از سلف و مخالفت با سایر گروههای فکری و فرقههای کلامی و فقهی بیان کرد.[۴] ابن تیمیه درباره حکومت نظریهی جدیدی داد. او به اینکه حکومت با بیعت روی کار آمده یا از طریق شورا بوده یا با رضایت مردم یا به روز روی کار آمده است کاری نداشت. در کتاب «السیاسة الشرعیة» میگوید: «در فرماندهی جنگ، فرد قوی و شجاع حتی اگر فاجر باشد بر فرد ضعیف حتی اگر امانندار باشد مقدم است.» ابن تیمیه در کتاب «فتواهای ابن تیمیه» مینویسد: «شریعت آنچه را که واجب کرده، بر حسب امکان است. در عبادات و معاملات بر حسب امکان شرط میکند. بنابراین مجاز است که دستود ولی امر (حاکم) - حتی با وجود داشتن فجور - اجرا شود، هرچند ترجیح این است که حتیالامکان عادل و بدون مفسده باشد...کما اینکه عمربن خطاب به دلیل برتر شمردن مصلحت در کاری، کسی که فجور داشت وی را به کار میگرفت.»(داخلی)
تکفیر کردن سایر مسلمانان
«تکفیر» به طور سیستماتیک از سلفیه شروع شده است. البته در سایر مذاهب هم تکفیر کردن فرد یا افراد وجود داشته است. در کتاب «ادیان و مذاهب در عراق» نوشته رشید خیون آمده است، حنبلیه شیعه را به دلیل این که علی را افضل ابوبکر میدانند تکفیر کرده و همچنین جهمیه (کسانی که معتقدند قرآن مخلوق است) و معتزله و فاطمیه و اسماعیلیه را تکفیر کرده است.
وهابیون
تا قرن ۱۲هجری، تمامی سلفیهها از ابن تیمیه پیروی میکردند. در قرن ۱۲هجری، نظریه جدیدی به نام وهابیه بهوجود آمد. بنیانگذار این تفکر محمد بن عبدالوهاب (اهل عربستان) است. او حرفهای خود را به احمد بن حنبل و ابن تیمیه مستند میکرد. جوهر نظریه وهابیون در پهنه سیاست، مربوط به حاکمیت است. این نظریه معتقد است حکومت را باید به زور سلاح به دست آورد. هر مسلمانی وظیفه دارد از حاکم قدرتمند، پیروی کند. محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود درشبه جزیره عربستان، هم پیمان شد و به این وسیله، دولت سعودی اول در سال ۱۱۵۷ هجری تأسیس شد.
حکومت اسلامی اصلیترین دغدغه بنیادگرایی اسلامی
بنیادگرایی در اساس معتقد به استقرار و برپایی حکومت اسلامی است و میتوان گفت، اصلیترین دغدغه بنیادگراها رسیدن به حاکمیت است. در همین راستا حکومت اسلامی مدنظر بنیادگراها بر چند پایه استوار است.
یک: یکی از ارکان و منابع مشروعیت حکومت اسلامی، دین است.
دو: اولین شرط فرمانروای اسلامی اعتقاد به شریعت و قوانین آن است.
سه: وظیفه حکومت اسلامی ابتدا، اجرای احکام الهی و در مرحله بعد گسترش اسلام در سرتاسر جهان است.
چهار: حکومت اسلامی، حکومتی جهانی است. مرزهای حکومت دینی معطوف به شاخصهایی چون نژاد، رنگ پوست، زبان، سرزمین و غیره نیست؛ بلکه متکی یه ایده و تفکر اسلامی است.
پنچ: دولت اسلامی در عرصه قانونگذاری محدودیت دارد. قوه مقننه دولت اسلامی حق تشریع و وضع قانون را ندارد. این حق صرفا متکی به اراده و خواست خداوند است.[۵]
نظریه ولایت فقیه
ولایت فقیه نظریهای است که خمینی آنرا در کتاب حکومت اسلامی خود ارائه کرده و برای اولین بار در تاریخ شیعه با این وسعت و دامنه پرورانده است. او این کلمه را از آیهی « اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و از صاحبان امر خودتان - آیهی ۵۹ سورهی نساء) گرفته است. او اولی الامر را معادل ولی فقیه میگیرد.
در تاریخ اسلام از قدیم، نظرگاهها و برداشتها و عملکردهایی از این تفکر وجود داشته که از ابتدا هم انحرافی بوده و رهبران راستین اسلام، بهخصوص ائمه شیعه درمقابل آن ایستادند. اساس این نظرگاه انحرافی در برداشتهای «دگماتیستی» و «پراگماتیستی» از اسلام و یا مخلوطی از این دو دیدگاه، تجلی پیدا میکند.
«دگماتیسم»، به معنی قشریگری را به عنوان نمونه در تاریخ اسلام، در«خوارج» و با شعار «لا حکم الا الله» میتوان مشاهده کرد. «پراگماتیسم» هم به معنی قربانی کردن اصول در مقابل منافع است. در حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در ایران با هر دو این عناصر مواجه هستیم.
خوارج به عنوان نمونه تاریخی دگماتیسم جریانی انحرافی بود که هیچ دینامیزمی و هیچ نواندیشی را قبول نمیکند. شاید بتوان در عصر حاضر طالبان را مثال زد که برداشتی دگماتیک از اسلام را ارائه میدهند.
نمونهی استفاده پراگماتیک از اسلام از همان اوایل تاریخ اسلام و بهخصوص شهادت علی(ع)، استقرار حکومت بنیامیه بود که کانون تئوریش تقدس حاکمیت بود. این تئوری میگوید، باید به حاکمیت تن داد و اسلام را در خدمت استحکام حاکمیت میگیرد و میگوید حاکمیت هر چه هست، همان مورد تأیید اسلام است و اسلام دستور میدهد که از آن تبعیت بشود. از زمان خلفای بنیامیه طبقهای بهوجود آمد به اسم طبق فقها و آخوندهایی که کارشان توجیه عملکردهای حکومت و خلافت به نام اسلام بود. از مثالهای خیلی معروف این طبقه در سالهای اولیه ابوهریره بود که به عنوان یک صحابی پیامبر سخنان زیادی از آن حضرت بیان میکرد، یا عمروعاص که از چهرههای سیاسی معروف بود. عمروعاص به معاویه میگفت هر روایتی که برای حکومت لازم داری من از قول پیغمبر نقل میکنم.
«آذری قمی» یک از آخوندهای حکومتی در جمهوری اسلامی میگوید: «آنچه بر همه چیز مقدم است حکومت است و با حاکم باید بیعت کرد ولو اینکه اعلم نیاشد، ولو اینکه مجتهد نباشد، ولو اینکه عادل نباشد»
در این منطق سه نمونه بزرگ تاریخی حکومت اسلامی، حکومت بنیامیه (صدسال)، خلافت عباسیان ( پانصدسال) و امپراطوری عثمانی بودند.
در طول تاریخ به دلیل مبانی تئوریک شیعه و هم آنکه شیعه همیشه در اپوزیسیون بود، اساسا چنین نظرگاهی مطرود بود و عنوان «اولیالامر» در تقاسیر شیعه برای ائمه معصومین و امام زمان گفته میشود و نه برای حاکم وقت. در شیعه از ارزشهای ایستادگی در برابر امام جائر و ایستادگی در برابر سلطان جابر سخن میرود و برجستهترین نمونهی تاریخی هم قیام عاشورا و رویهی امام حسین است.[۶]
تکامل نظریه ولایت فقیه خمینی، قبل و بعد از رسیدن به حکومت
تاریخچه پیدایش ولایت فقیه اساسا از قرن یازدهم به بعد قوت گرفت و استنادات خمینی به ملا محسن نراقی که در دوران فتحعلی شاه میزیست، برمیگردد.
درمقدمه کتاب حکومت اسلامی آمده است: «پس از مرحوم نراقى، حضرت امام خمينى تنها فقيهى است كه علاوه بر بحث در اين مورد مثل ساير فقيهان به تناسب مسائل مختلف، ولايت فقيه را در تصدى امر حكومت با همان معناى جامع و شامل، براى اولين بار با روشنى و تأكيد و تصريح، تفصيلًا مورد بررسى و اثبات قرار داده است و چنانكه اشاره شد مبحث ولايت فقيه را يك بار به صورت شفاهى در طى سيزده جلسه در نجف اشرف تدريس نمودهاند كه كتاب حاضر، صورت مكتوب و ويرايش شده همان درسهاست.»[۷]
خمینی در این زمینه دو کتاب معروف دارد. یکی ولایت فقیه یا همان «حکومت اسلامی» که بخشی از مجموعه درسهای خمینی در نجف است که در سال ۱۳۴۸تدوین شده و در آن طرح خمینی برای حکومت ارائه شده است. دیگری کتاب «کشف الاسرار» که در آن کاری به حکومت اسلامی ندارد و فقی میگوید حکومت باید اسلام را رعایت کند و انتقاداتی به دولت رضاشاه دارد که این کتاب در ۱۳۲۲ منتشر شدهاست.
خمینی تا وقتی در قدرت نبود، بار دگماتیسم نطریه ولایت فقیه بیشتر بود اما وقتی در حکومت قرار گرفت، به تدریج بار پراگماتیسم ارتجاعی در آن بالاتر میرود، چون از این نقطه موضوع حفط حکومت جدی میشود که همان تبعیت از تئوری قدرت است. نظریه ولایت فقیه که در کتاب حکومت اسلامی آمده در دهه ۴۰ عرضه شده است، یعنی زمانی که فرضیه رسیدن به حکومت خمینی شکل میگیرد و به دنبال محقق کردن آن است و قبل از اینکه یک نظریه و دکترین اسلامی و فقهی شیعه باشد، یک زمینه سازی تئوریک برای دوران حکومت خمینی است. دلائلی که خمینی برای نوعی حکومت به نام ولایت فقیه میآورد، قبلا هم وجود داشته و در دسترس خمینی بوده است اما تولید نظریه به زمانی موکول شد که میخواست حکومت را به سایز و قواره خودش درآورد.
خمینی در کتاب حکومت اسلامی میگوید، اگر فرد لایقی که دارای خصلتهای مرجع تقلید بودن باشد به پا خاست و حکومت تشکیل داد همان ولایتی را دارد که رسول اکرم در اداره امور جامعه داشت، لذا بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.
در سال ۱۳۶۶ خامنهای، ولی فقیه کنونی رژیم ایران در نماز جمعه گفته بود که حکومت در چهارچوب احکام الهی اختیار دارد و باید در این چهار چوب حرکت کند. خمینی در نامه معروفی جواب او را داد که اختیارات ولی فقیه را در راستای حفظ حکومت یک مدار بالاتر برد. خمینی گفت: «از بیانات جنابعالی درنماز جمعه اینطور ظاهر میشود که شما حکومت را به معنی ولایت مطلقای که از جانب خدا به نبی اکرم واگذار شدهاست و از اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعی الهی تقدم دارد صحیح نمیدانید... باید عرض کنم که حکومت که شعبهای از ولایت فقیه رسولالله است یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حکومت میتواند قرارداهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و میتواند هر امری چه عبادی و چه غیر عبادی باشد، مادام که جریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن جلوگیری کند.» و در آخر نیز میگوید آنچه گفته شده و یا گفته میشود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. بنا به گفتههای خمینی آنچه که محور حکومت اسلامی را تشکیل میدهد خفظ حکومت است. خامنهای به حرفهای خمینی در کتاب حکومت اسلامی استناد کرده بود که حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختیار است اما خمینی گفت که من هرگز چنین حرف نزدهام و اصلا برای حکومت چهارچوب قائل نشدم.[۸]
پایههای حکومت ولایت فقیه
نظام ولایت فقیه بر دو پایه اصلی «سرکوب» و «صدور بنیادگرایی» بنا شده است. صدور بنیادگرایی در بیان سیاسی با نامهای دیگری از جمله، صدور ارتجاع، صدور بحران، جنگ طلبی و صدور تروریسم نامگذاری میشود. در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی از این موضوع با اصطلاح «صدور انقلاب» نام برده میشود.[۸]
سرکوب در نظام ولایت فقیه
تفاوت اساسی سرکوب در رژیم ولایت فقیه نسبت یه بقیه نظاههای سرکوبگر، همه جانبه بودن سرکوب در آن است. در دیکتاتوری پهلوی سرکوب سیاسی حاکم بود. در حکومت ولایت فقیه، از آنجا که توجیه سرکوب بر پایهی مذهب صورت میگیرد، سکوب به عرصه اجتماعی و زندگی خصوصی مردم کشیده میشود و سرکوب اجتماعی زیر ساخت سرکوب سیاسی را هم تشکیل میدهد.
از اصلیترین مظاهر سرکوب در نظام ولایت فقیه، سرکوب زنان است تا جایی که این رژیم به عنوان یک رژیم زن ستیزشناخته شده است. پایههای ایدئولوژی بنیادگرای اسلامی که نظام ولایت فقیه از آن نشأت گرفته، بر تبعیض جنس سوار شده و چنانچه دستگاه سرکوب رژیم ولایت فقیه در عنصر اجتماعی و در این مورد در سرکوب زنان سوراخ شود این شکاف راه به عنصر سیاسی میبرد و کل ساختار نظام را در هم میشکند.
تروریسم و صدور بنیادگرایی جانمایه حکومت ولایت فقیه
پانویس
۱- جان.ال اسپوزیتو (John L. Sposito) استاد امور بینالملل و مطالعات اسلامی در دانشگاه جرجتاون میباشد. او مدیر مرکز شاهزاده الولید بن طلال برای فهم متقابل مسلمانان و مسیحیان در دانشگاه جرج تاون است.
۲- پیتر.ال برگر(Peter L. Berger) زاده ۱۷ مارس ۱۹۲۹- درگذشته ۲۷ژوئن ۲۰۱۷، جامعه شناس اتریشیالاصل آمریکایی که برای کارهای خود دربارهی جامعه شناسی شناخت، جامعه شناسی دین، مظالعات نوسازی و کمکهای نظری به نظریه جامعهشناختی، معروف بود.
۳- اندرو هیوود(Andrew Heywood) مولف کتب درسی علوم سیاسی در دانشگاههای انگلستان، معاون سابق کالج کرویدن و مدیر سابق مطالعات کالج اورپینگتون است. او بیش از بیست سال سابقهی پژوهش سیاسی و تدریس در دانشگاه دارد. علایق پژوهشی او سامل ایدئولوژیهای سیاسی، نظریههای سیاسی و سیاست جهانی است. وب سایت: www.andrewheywood.co.uk
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ مقاله درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی - غلامرضا خسروی - فصلنامه مطالعات راهبردی دوره۹ شماره ۳۱ - صفحه ۱۲۳ و ۱۲۴
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مقاله درآمدی بر بنیاد گرایی اسلامی نوشته غلامرضا خسروی - فصل نامه مطالعات راهبردی دوره ۹ شماره۳۱ ص ۱۲۵ و۱۲۶
- ↑ مقاله درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی غلامرضا خسروی-فصلنامه مطالعات راهبردی دروه ۹ شماره۳۱-ص۱۲۷ تا ۱۳۹
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ سلفی کسیت و جه میگوید؟ - سایت مشرق
- ↑ مقاله درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی نوشته غلامرضاخسروی - فصل نامه مطالعات راهبردی دوره ۹ شماره۳۱ ص ۱۳۶ و ۱۳۷
- ↑ کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ کتاب حکومت اسلامی - نوشته خمینی - مقدمه
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران