کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه گوارا به فیدل کاسترو ، قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد. | بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه گوارا به فیدل کاسترو ، قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد. | ||
[[پرونده:کودکی چه گوارا.JPG|جایگزین=کودکی چه گوارا|بندانگشتی|'''کودکی چه گوارا''']] | [[پرونده:کودکی چه گوارا.JPG|جایگزین=کودکی چه گوارا|بندانگشتی|'''کودکی چه گوارا'''|250x250پیکسل]] | ||
در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
- سرهنگ جاکوبو آربنز، که گرایشی ترقی خواهانه دارد، به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب می شود. | - سرهنگ جاکوبو آربنز، که گرایشی ترقی خواهانه دارد، به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب می شود. | ||
[[پرونده:کوردوبا ایتوریورو گزارشگر روزنامه کریتیکا عموی چه گوارا در اسپانیا.JPG|جایگزین=کوردوبا ایتور بورو عموی چه در اسپانیا|بندانگشتی|کوردوبا ایتور بورو عموی چه در اسپانیا ]] | [[پرونده:کوردوبا ایتوریورو گزارشگر روزنامه کریتیکا عموی چه گوارا در اسپانیا.JPG|جایگزین=کوردوبا ایتور بورو عموی چه در اسپانیا|بندانگشتی|کوردوبا ایتور بورو عموی چه در اسپانیا |250x250پیکسل]] | ||
۱۹۵۲ - اوت: ارنستو گوارا به آرژانتین باز می گردد. | ۱۹۵۲ - اوت: ارنستو گوارا به آرژانتین باز می گردد. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
- ۸ اکتبر: ارنستو گوارا در بولیوی دستگیر می شود و به دستور سی. آی. ا. و رژیم نظامی ژنرال باری ینتوس در ۹ اکتبربه قتل می رسد. | - ۸ اکتبر: ارنستو گوارا در بولیوی دستگیر می شود و به دستور سی. آی. ا. و رژیم نظامی ژنرال باری ینتوس در ۹ اکتبربه قتل می رسد. | ||
[[پرونده:چه گوارا پس از شهادت در بولیوی.JPG|جایگزین=چه گوارا پس از شهادت در بولیوی|بندانگشتی|چه گوارا پس از شهادت در بولیوی]] | [[پرونده:چه گوارا پس از شهادت در بولیوی.JPG|جایگزین=چه گوارا پس از شهادت در بولیوی|بندانگشتی|چه گوارا پس از شهادت در بولیوی|250x250پیکسل]] | ||
۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوان های بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبرطی مراسم رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد. | ۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوان های بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبرطی مراسم رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد. | ||
نسخهٔ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۵۱
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا | |
---|---|
اولین حضور | در گواتمالا در دوره حکومت ملی جاکوبو آربنز |
آخرین حضور | در بولیوی در سال ۱۹۶۷ |
هدف | انسان گرایی انقلابی و عدالت و برابری |
لقب | ال چه |
سن | ۳۹ سال |
تاریخ تولد | ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ |
تاریخ مرگ | ۹ اکتبر ۱۹۶۷ |
ویژگی | پزشک انقلابی نظریه پرداز جنگهای چریکی و نویسنده |
شغل | پزشک و نویسنده و سیاست مدار انقلابی |
همسر | همسران هیلدا گادئا (۱۹۵۹ - ۱۹۵۵)، آلیدا مارچ (۱۹۶۷ - ۱۹۵۹) |
فرزند | فرزندان هیلدا (۱۹۹۵ - ۱۹۵۶) آلیدا (زاده ۱۹۶۰) و کامیلو (زاده ۱۹۶۲) |
مذهب | لائیک |
ملیت | آراژانتینی |
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا معروف به چه گوارا یا ال چه، (Ernesto Che Guevara) زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در شهر روزاریو واقع در ایالت سانتافه آرژانتین و جان باخته در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ در بولیوی، او پزشکی انقلابی، نظریه پرداز جنگهای چریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهره های شاخص انقلاب کوبا بود. که چهره و منش او به نمادی جهانی از عنصر شورش گری تبدیل شده است،
چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد پدرش ارنستو گوارا لینچ ایرلندی و مادرش سلیاده لاسرنا اسپانیایی بود. و ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس (آسم) بود که تا پایان عمر این بیماری همراه وی بود. چه گوارا در شهر کوردوبا واقع در جنوب اسپانیا دوران نوجوانیاش را گذراند. درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت.درماه مارس سال ۱۹۵۳ با گذراندن پایان نامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت.پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند.درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود.چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه کوبا توسط کاسترو برگزیده شد.در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راه اندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت .دردوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد.
بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه گوارا به فیدل کاسترو ، قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.
در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.
سالها از محل دفن چه گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگهای انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
چه گوارا درخانواده ای با افکار مترقی نشو و نما می کرد و اولین تاثیرات را در دنیای سیاست در سن ده سالگی از عموی خود می پذیرفت، که در سال ۱۹۳۶ برای کمک به جمهوری خواهان اسپانیا به گردانهای بین المللی در آنجا پیوسته بود. چه همراه با هر نامه عمویش روی نقشه ای که داشت تغییرات جبهه بین جمهوری خواهان اسپانیا از یک طرف و فالانزیستها و متحدان نازی آنها را علامت گذاری کرده و تحولات جنگ را دنبال می کرد[۱].
چه گوارا پس از دریافت مدرک فارغ التحصیلی از پزشکی یک سال مرخصی گرفت و به همراه دوستش «البرتو گرانادو» به کشورهای آمریکای لاتین مسافرت کرد. آنها با یک موتور سیکلت توترون ۵۰۰ خارج از رده دست به این سفر دور و دراز زدند. هدف او، درمان بیماران جذامی بود. چه در این سفرها با فقر و تنگدستی مردم در کشورهای لاتین آشنا شد. بعد از این مسافرت خاطراتش را از دیدن رنج مردم محروم نوشت.
چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳ به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. در آنجا با اقتصاددان پرویی هیلدا آشنا شد. و هیلدا او را به چند مقام بلندپایه در دولت آربنز معرفی کرد. همزمان او با تبعیدیهای کوبا وابسته به جنبش ۲۶ ژوئیه به رهبری فیدل کاسترو آشنا شد. و در این رابطه، لقب ”چه“ که به آرژانتینی معادل «رفیق» است را گرفت. او مدتی به یک گروه کوچک چریکی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. آربنز در اثر توطئه خارجی علیه دولتش، مجبور شد به سفارت مکزیک پناهنده شود. و از حامیان خارجی خود خواست که کشور را ترک کنند. هیلدا بازداشت شد و چه گوارا به کنسولگری آرژانتین پناه برد. و بعد به مکزیک رفت. در سال ۱۹۵۴ در مکزیک دوباره با تبعیدیهای کوبا ارتباط برقرار کرد.
لوپز از تبعیدیهای کوبایی، ”چه“ را به رائول کاسترو معرفی کرد و او نیز ”چه“ را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» در سواحل کوبا پیاده شدند، در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات دیگر توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند.. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».[۲]
سال شمار زندگی چه گوارا[۳]
۱۹۲۸ - تولد ارنستو گوارا در ۱۴ ژوئن در شهر روساریو،آرژانتین.
۱۹۴۶ - ارنستو گوارا وارد دانشکدۀ پزشکی بوئنس آیرس می شود.
ژنرال خوان پرون به ریاست جمهوری آرژانتین انتخاب می شود.
۱۹۵۱ - ارنستو گوارا همراه دوستش گرانادوس به سفردر کشورهای قارۀ آمریکا می پردازد: شیلی، پرو، کلمبیا، بولیوی،
ونزوئلا، ایالات متحده.
- سرهنگ جاکوبو آربنز، که گرایشی ترقی خواهانه دارد، به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب می شود.
۱۹۵۲ - اوت: ارنستو گوارا به آرژانتین باز می گردد.
- انقلاب در بولیوی. پاز استنسورو، وابسته به جنبش ملی انقلابی، رئیس جمهور می شود. اصلاحات ارضی و ملی کردن
معادن.
- کودتا در کوبا: ژنرال فولخنسیو باتیستا قدرت را دردست می گیرد.
۱۹۵۳ - گوارا دانشکدۀ پزشکی را به پایان می برد ولی بلافاصله به بولیوی و سپس به پرو و گواتمالا می رود و در آنجا با
هیلدا گادئا آشنا می شود که نخستین شریک زندگی اوست.
- ۲۶ ژوئیه: فیدل کاسترو و رفقایش به پادگان مونکادا در سانتیاگوی کوبا حمله می کنند.
۱۹۵۴ - گوارا خود را در اختیار دولت جاکوبو آربنز می گذارد که می خواهد به اصلاحات ارضی دست بزند.
- ژوئن: دولت آربنتز با کودتای کاستیپو آرماس سرنگون می شود. آرماس فرماندهی یک حمله نظامی را بر عهده داشت که س ی. آی. ا. و کمپانی یونایتد فروت با همکاری ارتش گواتمالا سازمان داده بودند.
- سپتامبر: گوارا گواتمالا را ترک می کند و به مکزیک پناهنده می شود.
۱۹۵۵ - ژوئیه: گوارا با فیدل کاسترو که بعد از آزادی از زندان به مکزیک رفته و او نیز در آنجا پناهنده است ملاقات میکند و تصمیم می گیرد که به جنبش او، یعنی جنبش ۲۶ ژوئیه بپیوندد.
۱۹۵۶ - دسامبر: قایق “گرانما” اعضای جنبش ۲۶ژوئیه را به فرماندهی فیدل کاسترو در ساحل کوبا پیاده می کند.
گوارا یکی از معدود رزمندگانی است که در این عملیات جان سالم به در می برد.
-۱۹۵۷ گوارا که نخست در گروه چریکی کاسترو سمت پزشک را بر عهده دارد - و بین همرزمانش به نام “چه” معروف شده (که لقبی ست خودمانی و محبت آمیز به خاطر تکیه کلام آرژانتینی ها)، “چه” - به فرماندهی یکی از گرو ههای چریکی مستقر در سیئرا مائسترا می رسد.
۱۹۵۸ - ماه مه: حمله نیروهای دولتی به سییرا مائسترا به شکست می انجامد.
- اوت: آغاز تهاجم نهائی چریکهای کوبا. چه گوارا فرماندهی یکی از ستونهایی که از کوه به دشت سرازیر می شوند بر عهده دارد.
- دسامبر : پیروزی چه گوارا بر نیروهای رژیم باتیستا وتسخیر شهر سانتا کلارا.
۱۹۵۹ - ژانویه: سقوط دیکتاتور و فرار باتیستا.
انقلابیون قدرت را به دست می گیرند. چه گوارا به فرماندهیِ دژنظامی لاکابانیا، در هاوانا، منصوب می شود. با آلئیدا مارچ که یکی از همرزمان اوست ازدواج می کند. این دومین ازدواج چه گوارا ست.
- فوریه: گوارا به شهروندی کوبا در می آید و به ریاست دایرۀ آموزش نیروهای مسلح انقلابی منصوب می گردد. کتاب جنگ چریکی را به رشته تحریر در می آورد.
- ژوئن-سپتامبر: سفر به کشورهای مختلف آسیایی آفریقایی.
- اکتبر: گوارا به ریاست دایره ی صنعتیِ مؤسسه ی ملی اصلاحات ارضی منصوب می شود.
- دسامبر: گوارا به ریاست بانک ملی منصوب می گردد و این باعث می شود که سفیر آمریکا خشمگین واکنش نشان داده، به رئیس جمهور کوبا دورتیکوس هشدار می دهد.
۱۹۶۰ - اوت: ملی کردن شرکت های آمریکایی در کوبا.
- اکتبر: ملی کردن بانکها و عمد ه ترین شرکتهای کوبایی.
- اکتبر و دسامبر : سفر گوارا به کشورهای شرق: چکسلواکی، جمهوری دموکراتیک آلمان، اتحاد شوروی، چین،کرۀ شمالی.
۱۹۶۱ - ژانویه: ایالات متحده روابط دیپلماتیک خود رابا کوبا قطع می کند.
- فوریه: وزارت صنایع به گوارا واگذار می شود.
- آوریل: شکست هجوم ضد انقلابیون کوبایی به خلیج خو کها. گوارا فرماندهی نظامی ایالت پینار دل ریو را بر عهده می گیرد. فیدل کاسترو خصلت سوسیالیستی انقلاب را اعلام می کند.
چه گوارا کتاب جنگ چریکی را درسال (۱۹۶۱) و کتاب انسان وسوسیالیسم را در سال (۱۹۶۵) نوشت.
- اوت: گوارا در کنفرانسی که بین کشورهای آمریکایی در (پونتا دل اِسته) اوروگوئه برگزار شده پیشنهاد آمریکا دولت کندی( موسوم به “اتحاد برای پیشرفت”) را تقبیح میکند.
۱۹۶۲ – اکتبر : بحران موشکها. خروشچف شروط آمریکایی ها مبنی بر عقب کشیدن موشکهای شوروی از کوبا را می پذیرد بی آنکه با کاسترو مشورت کند.
۱۹۶۳ - بحث اقتصادی در کوبا در باره ی قانون ارزش،
برنامه ریزی و بازار، شیو ه های مدیریت اقتصادی بین گوارا و طرفداران الگوی شوروی.
۱۹۶۴ - گوارا به نمایندگی از کوبا در کنفرانسهای مختلف بین المللی شرکت می کند از جمله در کنفرانس جهانی بازرگانی منعقد در ژنو درماه مارس و در سازمان ملل متحد درماه دسامبر سخنرانی های آتشینی علیه امپریالیسم آمریکا ایراد می کند.
- نوامبر: گوارا در جشن چهل و هفتمین سالگرد انقلاب روسیه در مسکو شرکت می کند. در بولیوی کودتایی رخ می دهد. و ژنرال باریینتوس جای پرزیدنت پاز استنسورو می نشیند.
۱۹۶۵ - ژانویه-مارس: سفر گوارا به آفریقا.
- فوریه: در جریان سفری به الجزایر برای شرکت دردومین کنفرانس همبستگی اقتصادی آفریقا-آسیا نطقی ایراد می کند و در آن سیاست مبادله ی نابرابراز جمله سیاست کشورهای موسوم به سوسیالیستی را افشا و تقبیح می کند.
- مارس: بازگشت گوارا به کوبا، از آن پس دیگر از انظارپنهان می ماند.
- اکتبر: فیدل کاسترو نامه ی بدرودی را که گوارا به وی فرستاده بود علنی می کند.
شرکت چه گوارا در مبارزات چریکهای طرفدار لومومبا در کنگو.
۱۹۶۶ - ژانویه: کنفرانس سه قاره (Tricontinental) برای همبستگی بین آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در هاوانا. گوارا پیامی به این کنفرانس می فرستد.
- نوامبر: ورود به بولیوی و تشکیل هسته اولیه ی چریکی ازرزمندگان کوبایی و بولیویایی یعنی (ELN )ارتش آزادی بخش ملی. او نیروهای خود را در اطراف رود نانکاهوازو در شرق بولیوی متمرکز می کند.
۱۹۶۷ - مارس و آوریل: پیروز یهای ELN علیه نظامیان بولیویایی.
- ژوئیه و اوت: برگزاری کنفرانس (OLAS)سازمان همبستگی آمریکای لاتین که جنبش های مهم چریکی قاره را در هاوانا گرد هم می آورد.
- ۸ اکتبر: ارنستو گوارا در بولیوی دستگیر می شود و به دستور سی. آی. ا. و رژیم نظامی ژنرال باری ینتوس در ۹ اکتبربه قتل می رسد.
۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوان های بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبرطی مراسم رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد.
تاثیرات چه گوارا در انقلاب های جهان
نیروهای سیاسی پس از انقلاب پیروز کوبا در کشورهای مختلف جهان از جمله در امریکای لاتین و مرکزی و آسیا و آفریقا تحت تاثیر این جنبش قرارگرفتند، از جمله در ایران نیروهای مبارزی که به دنبال مبارزه قهر آمیز با دیکتاتوری شاه بودند با الگوی کانون شورشی که در انقلاب کوبا تجربه شده بود دست به عملیات مسلحانه زدند که نمونه آن را در جریان سیاهکل می بینیم، که تئوری آن برمبنای این گفته فیدل کاسترو است.
در مورد اولویت تشکیل حزب یا عدم آن:
“فیدل کاسترو فقط می گوید که بدون پیشآهنگ، انقلاب وجود ندارد. او می گوید که لازم نیست پیشآهنگ، حتماً حزب مارکسیستی - لنینیستی باشد. او می گوید آ نها یی که می خواهند دگرگونی را فراچنگ آورند، حق و وظیفه دارند به مثابۀ پیش آهنگانی که به این احزاب وابستگی ندارند متشکل شوند...
باری در واقع، در مورد حزب و پیشآهنگی، هیچ نوع معادلۀ متافیزیکی که در آن حزب مارکسیست - لنینیست مساوی با پبشآهنگ باشد وجود ندارد”)
منبع کتاب رژی دبره بنام انقلاب در انقلاب انتشارات پارت سال ۱۳۵۲ صفحه ۸۰
سخنانی از چه گوارا
“وقتی رؤیای تحول از میان برود زمان انقلاب فرا می رسد”.
از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد
باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بی عدالتی را که بر هر فردی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق می افتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است.
آزادي بيش از همه از دست کساني ضربه ميخورد که براي نيل به آن کوتاهترين مسير را انتخاب ميکنند
ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمدهایم تا شما را زیر بال و پر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود فرهنگ تان، جهل تان را از مسائل ابتدایی و اشتباهات تان را به خودتان گوشزد کنیم. به جایش باید با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد ِ مردم بهره بگیریم.
در یک انقلاب، انسان یا پیروز میشود یا میمیرد، اگر آن انقلاب واقعی باشد.
ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم.
اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه می افتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی(یکی مثل من هستی).
انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن می افتد، ما باید به افتادن مجبورش کنیم.
یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است.
اگر نتوان آزادي و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم، تا بتوانم به بي عدالتی اعتراض کنم
برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او.
من علاقه مند به جامعه خشکِ اقتصادی نیستم. ما علیه نکبت و از خود بیگانگی مبارزه می کنیم
شور و اشتیاق لازمه ی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بسیار زیادی لازم است
مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود…
عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد.
با بیشتر شدن درجات استثمار . حس انقلاب هر لحظه قوی تر می شود.
من آزادی بخش نیستم. آزادی بخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد می کنند.
دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.
سعی کردند ما را دفن کنند، دریغ از این که ما بذر بودیم.
ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم و از روی سادگی به احمقها اجازه دادیم تا در زندگیمان دخالت کنند.
سرنوشت فرمانده عملیات تیرباران چه گوارا
"مونیکا ارتل، زنی که انتقام چهگوارا را گرفت[۴]."
در اول آوریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد استرالیایی معرفی میکرد، با روبرتو کواینتانییا،کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر کنسول شده، با خونسردی تپانچه ای از کیفش درآورده با شلیک چند گلوله او را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، کیف، تپانچه و سایر وسایلش را به گوشه ای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجای گذارد موفق به فرار میگردد.
این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به “انتقام گیر چه گوارا” شهرت یافته است. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: “پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.”
وقتی به تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۶۷، ارنستو چهگوارا در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و “ارتش آزادیبخش ملی ” (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود.
مونیکا آرتل که عشق بیکران و تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست “جنبش آزادیبخش ملی” برای انتقام رفقای همرزمش این ماموریت را می پذیرد. جمله معروف “نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم” از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: “بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید”.
منابع